سنگ کاغذ شاتگان یک نقد فولالعاده تمیز و عالی نوشته.نظر من اینه این سایت رو تو پیگیریهاتون قرار بدین.من اینجا مختصرا نقدش رو قرار میدم و پیشنهاد میکنم حتماً بخونینش حتی کسایی ک حوصله پستهای طولانی رو ندارن.
از کمبت بازی تعریف کرده و به نظرش نقطه اوج تو سریه،سرعت و وزن کرکتر دقیقاً چیزی هست که باید باشه و قابلیتهای مربوط به هر اسلحه ستایل و تنوع زیادی به مبارزه بخشیده،این قابلیت ها بیشتر از اینکه در مقابل باسها تاثیر گذار باشن در مقابل دشمنان عادی قابل استفادهن.
نویسنده قبلاً یا توجه به تجربه ای اولیه ای که قبل ریلیس بازی داشته از طراحی دشمنا خوشش نیومده،اما با تجربه کامل تر بازی اونا رو لذتبخش دیده،هم از نظر چلنج و هم از نظر زیباییشناسی.بازی،از نظر بصری بازی زیباییه،البته با توجه به کمی کاستی،زیباترین بازی در بین سولزهاست.لول دیزاین بازی بر خلاف DS1 که بر یک تم و کانسپت استوار بود،اینجا بین تمهای مختلف جابجا میشه،هر منطقهای برای خودش چیز دیگری برای ارائه بصری داره.
نویسنده اول نقدش میگه که عاشق محیط یکپارچه و در هم پیوسته DS1 بوده،واسه همین لول دیزاین بازی با اینکه عالیه اما جزو یکی از نگرانیهاش شده.در این نسخه با اینکه جهان بازی با هم به خوبی در ارتباطه و لابه به لایهس،و پشت این ارتباطات منطق خوبی هس،اما این در ارتباط بودنش بیشتر بصریه،تا فیزیکی،همانند DS1.
و این بیشتر به خاطر بونفایرها و جابجایی بینشونه.این جوری که رفتن به Firelink Shrine همیشه در دسترسه،و همیشه میدونی که از منطقه امنیت انچنان دور نیستی،حسی ک در DS1 وجود نداشت،اونجا همیشه یه حس گیرافتادگی و ترس از ناامنی داشتی وقتی به منطقه جدیدی میرفتی،منطقهای ک بعدش با خودت فکر میکنی بهتر بود ک بیخیالش میشدی،اما این حس در DSIII غایبه،رسیدن به یک بونفایر یعنی رسیدن به امنیت.
(نظر خودم بر پاراگراف بالا:من یه بارم تو تاپیک بازی گفتم میازاکی تو هر اثرش یه مولفه خاصی داره ک بهترین مولفه اون اثره و در اثر بعدیش غایبه،واسه همینه که هر اثرش یه واحدیتی برای خودش داره و اختلاف بین طرفدارهای بازی هاش ک کدوم بهترینه،به همین خاطره.مث World Tendecy دیمنز سولز ک خیلی از طرفدارا خواستار برگشتش بودن اما مث اینکه کاملاً بیخایلش شده،و در اینجا به هم پیوستگی دنیای DS1.اگر لول دیزاین DS3 چیز جدیدی باشه خیالی نیست برام چون دوست دارم تجربه جدیدی برام رقم بزنه،وگرنه خب چه فرقی با DS1 داشت؟اما اگر بخواد شبیه دیمنز سولز باشه-ک اونم مورد علاقهم بود-برای من هم جزو نگرانیهام میشه،چون یعنی ی تجربه تکراری)
میگه این نسخه براش اسونترین تو سری بوده،و این که چون بسیاز زیاد سولز بازی کرده ممکنه رو این تجربه تاثیرگذار باشه،اما معتقده که کمبت سریعتر و دشنان از نظر تعداد بیشتر ولی از نظر قوا ضعیف تر،هم یکی از فاکتورهاس.
قبلاً گفته بود که DS2 بدون میازاکی احساس یک cover version رو میداد اما این نسخه مث یک remixـه.مکانهایی هستن که انگار نسخه دوباره شکل داده و تفسیر شده مکانهای پیشن،بعلاوه لحظههایی که حس deja vu رو ب ادم منتقل میکنه.این نسخه یک energetic ریمیکسه با این حال قسمتی از ریتم در اینجا از دست رفته.
در اخر هم دوباره از بازی تعریف کرده و این که بازی همچنان دارک سولزه،اینکه بازی خیلی کمی بوده ک در دوازده ماه گذشته ب همین اندازه ازش لذت برده،و میخواد ک دوباره بازی رو از نو شروع کنه.از پازل ها و سکرت ها تعریف کرده و این که بازی همچنان چیزهای زیادی برای کشف کردن داره.
اخرین ایرادی هم ک گرفته این که بازی مث نسخه اول اونچنان تاریک نیست و با اینکه مشعل داشته اما استفاده انچنانی ازش نکرده.
سنگ کاغد شاتگان نمره نمیده اما من با توجه بنقدش میگم اگر نمره میداد 9/10 بود.واقعا فوق العاده نقد کرده.
نظر خودم درباره نقدش : ایشون خیلی خیلی از DS1 لذت برده و بیشتر به مقایسه با اون پرداخته و معیار خوبیش نسخه اول بوده.به خاطر همین کسایی که مث من معتقدن بهتره DS1 با تمام ویژگیهاش یک اثر واحد بمونه و نمیخوان همون حس هرچند فوقالعاده DS1 به تکرار تجربه کنن،شایدبا ایرادهایی ک ایشون گرفته دلسرد نشن.
------------------------------------------------------------------
-----------------------------------------------------------------------
Demon's Souls==>2009==>89==>در برخی از لیست ها به عنوان یکی از بهترین های تاریخ==>به عقیده برخی ها حتی از دارک سولز هم بهتره
Dark Souls==>2011==>89==>در اکثر لیست ها به عنوان یکی از بهترین های تاریخ و در برخی بهترین تاریخ
Bloodborne ==>2015==>92==>اتفاقات بالا برای این نسخه هم قابل پیشبینیه==>به عقیده برخی ها حتی از سولز هم بهتره
و حالا هم Dark Soul 3
کسی فقط در عرض 7 سال 4بازی با مزیتهای بالا رو میسازه بدون شک نابغهس.
یک چیزی وجود داره به نام «آگاهی برتر» ک این اگاهی در برخی انسان ها به صورت فضیلت اخلاقی ظاهر میشه و در برخی به صورت نبوغ.این اگاهی بر عقل غلبه میکنه،واسه همینه که یک نابغه نمیتونه شرح کارهایی که میکنه رو برای دیگران توضیح و تفسیر بده،چون این چیزا کارایی عقله.همینه ک اکثر نابغهها رد مغزین
میازاکی هم نه تحصیل اکادمیکش نه هوش و ذکاوتش و نه تلاشش باعث خلق این آثارش شده،بلکه نبوغش.