سلام
تو اين تاپيك مي خوايم نظر شما و امتيازي رو كه به هر بازي ميديد مشخص كنيم تا شايد بتونيم بهترين بازي رو تو هر ماه يا سال با نظر خودمون انتخاب كنيم
پايين ترين امتياز 0
بالاترين امتياز 10
همراه نظر ( خواهشمند است نظر کارشناسانه باشه )
اینم بازی های سری 1 : ( تا تاریخ 5 مهر )
Wolfenstein
Wanted Weapons of Fate
Left 4 Dead
Bionic Commando Call of Juarez Bound in Blood Street Fighter IV
اینم بازی های سری 2 ( با تشکر از میثم ) تا تاریخ 20 مهر :
Batman Akham Asylum
Resident Evil 5
Mini Ninja
NFS: SHIFT
Red Faction Guerilla
Darkest of days
Section 8
overlord 2
ARMA II
Trine
X-Men Origins: Wolvorine
Splinter Cell: Double Agent
STALKER: Shadow of Chernobyl
STALKER: Clear Sky
Call of Duty 4
Call of Duty: World At War
Fallout 3
H.A.W.X
Resident Evil 4
Prince of Persia 2008
Burnout: Paradise
Mass Effect
Devil May Cry 3
Devil May Cry 4
Pro Evolution Soccer 2009
Colin Mac Rae: Dirt
Silent Hill: Homecoming
Quantum Break
قبلا هم یکبار به این بازی اینجا فکر کنم نمره 7-8 دادم
ولی امروز دوباره با بلوغ بیشتری بازی تموم کردم باید بگم یکی از بدترین تجربه های زندگیم شد، مخصوصا این که دقیقا بعد از the last of us تمومش کردم دوباره
خب واقعا بازی گیم پلی خاصی نداره، هر لوکیشن وارد یک منطقه میشه همون موارد قبلی چند نفر رو بکشی وارد منطقه دیگه بشو یعنی تا اخرین قسمت بازی که تموم میشه همین هست اوضاع بازی یعنی حتی از رایز هم بدتر اون که باز بهتر بود وارد هر مرحله ای میشدی یک لوکیشن جدید بود ولی این چی؟ داستان بازی هم در امیخته شده با یک سریال هست، نمیتونم نظر قطعی در مورد داستان بازی بدم، ولی من معتقدم اتمسفر بازی ها ده هزار برابر بهتر و بالاتر و شگفت انگیز تر و این بیشتر تاثیر گذار هستن و خاطره میشن تا فیلم ها بازی ها حتی از کتاب ها لذت بخش تر هستن موضوع داستانشون تا چه برسه به فیلم ها واسه همین قاطی کردن این بخش از بازی با فصل های خسته کننده یک سریال بزرگترین ضربه به این بازی در کنار گیم پلی بازی زده...با وجود این که بازی داستان خوبی داره ولی همین طور که گفتم هیچ وقت یک چیزی به عنوان داستان بازی نیست، و بیشتر مثل یک سریال میمونه دوم این که واقعا داستان بازی هم اینقدر کشش نداره که بعد ار قسمت 15 دقیقه دوباره بشینی 15 دقیقه فیلم ببینی اگر هم نبینی که کلیت داستان بازی رو متوجه نمیشی
گیم پلی بازی هم ریز ترین جزئیات که برای یک بازی حیاتی هست، و مثلا من از زمان بازی های ps2 دیدم داشتن رو نداره مثلا وقتی میاد خشاب عوض میکنی فقط یکی دسته میکشه رو اسلحه به جای این که ضامن رو بکشه و خشاب رو تعویض کنه و هزار مورد از این قرار...
گرافیک بازی هم واقعا خیلی سطح بالا بود ولی پورت بازی رو سیستم من خیلی مزخرف و سنگین و بشدت فریم خور بود، و من هم بازی که افت فریم داشته باشه میشه عذاب برام و اصلا نمیتونم تحمل بیارم، مخصوصا این که هر چقدر تنظمیات رو رو low-high میزاشتم هیچ تحولی در فریم ریت مشاهده نمیشد، و این که این مشکلی گیم پلی و لوکیشن های تکراری تو عنوان قبلی این استدیو alan wake هم بود ...
4/10 و این که خودتون رو برای تجربه این عنوان خسته نکنید .
با احترام اما اینکه این بازی رو با رایز مقایسه کنید کاملا اشتباه حتی اگه هم مقایسه کنیم رایز کجا این بازی کجا رایز گفتم بدترین کم عمق ترین گیم پلی داشته که من تا حالا تجربه کردم کوانتوم واقعا چند سر گردن از اون بازی بالاتره هر چند که مشکلاتی داره از جمله گان پلی بسیار بد سطحی بازی و تو یه سری مراحل و دشمن ها با چالش شمارو روبرو میکنه نه مثل رایز که شما میگید کلا کارتون دکمه زنی بود یه همین واقعا رایز تو بخش گیم پلی فاجعه ای بود که واقعا فقط دوستان باید تجربه کنند تا متوجه شن چی هست راجب تنوع مراحل هم همون طور که گفتم کلا مقایسه این دو بازی کلا از بیخ بن اشتباه هست اما خو کوانتوم زیبا ترین بخش هاش اون مراحالی بود که شکست زمان اتفاق میفتاد واقعا بی نظیر حیرت انگیز طراحی شده بود در کل بازی با اینکه قابلیت های که در اختیازت قرار داده بود فوق العاده قوی احساس میکردی شدی با این قایلیت ها اما یه سری جاها واقعا اگه سر سری عمل میکردی با چالش رو برو میشدی در طول بازی ها هم کلا همش مدام باید در حال تحرک بودی این خودش به هیجان گیم پلی هم اضافه کرده بود اما راجب بهینه سازی کاملا حق با شماست بهینه سازی بازی داغون بود هر چند با اپدیت خواستن بهتر کنند اما تغییر خاصی صورت نگرفت به اون صورت شایدم اینکه شما اینقدر با بازی به قولی حال نکردید بخاطر همین اذیت کردن فریم افت فریم ها بوده اما الحق انصاف این بازی خیلی خیلی سر تر از اون رایز هست از لحاظ گیم پلی و حتی تکنولوژی شکست زمان که انصافا واقعا بازی خاص کرده من این بازی رو رو به طور کامل 100 درصد کردم ومثل رایز اون کاکتبل یا جمع کردنی ها رو به دست اوردم در کل جفت بازی ها ارزش 1 بار تجربه رو قطعا دارن به خصوص کوانتوم که چون شما پای رایز کشیدی وسط گفتم که خیلی خیلی از اون بازی سرتر هست و هیجان خاص خودشو داره داستان بازی هم انصافا خوب پرداخت شده و شخصیت ها خوب پرداخت شدن جک پاول سرین گل سرسبدشون هستن همین که تو ذهن من مونده ینی خوب پرداخت شدن در کل شخصیت پردازی این بازی و همینطور داستانش واقعا خوبه و جالبه اما راجب اون سریالی شدن بازی که زحمت زیادی کشیدن براش به نظرم کار جالبی بوده خصوصا که بنابر انتخاب هاتون تغییراتی به وجود میاد و برای اینکه کاملا از چند چون داستان کامل بازی خبردار شید به نظرم واقعا به کار میومده این تصمیم و همه تر از همه اینکه رمدی با این کارش مجبور نشده اب تو بازی ببنده هی کشش بده کاری که اکثر بازی ها امروز اینکارو میکنند با کلی مراحل الکی باعث حوصله سر بر شدن بازیشون میشن
داستان : درباره مکس کالفیلد (مکس هولمز) دختری دبیرستانی که به توانایی برگشت در زمان در خود پی می برد و سعی دارد جان دوست قدیمی خود یعنی کلویی را نجات دهد ولی این کار عواقب بسیاری خواهد داشت ...
بازی بسیار زیبا در ژانر بازی هایی مانند مردگان متحرک هست . نقاشی ها بسیار زیبا و نورپردازی عالی . نقطع قوت بازی موسیقی گوش نواز آن هست که حس خوبی را در جای جای بازی القا می کند . داستان بازی و سفر در زمان تا حالا در بازی دیگری تجربه نکرده بودم برای همین سراغ این ژانر رفتم و برام تازگی زیادی داشت . کلا بازی کلیشه ای نبود .
از نکات منفی کمبود هیجان در اغلب بازی و دیالوگ های بیش از حد که بین افراد رد و بدل می شد و بعضی معماهای اعصاب خورد کن و وقت گیر بدون هیجان .
بازی حدود 12 ساعت در 5 اپیزود گیم پلی دارد .
در کل بازی جالبی هست ولی منو مجاب نکرد شماره بعدی رو بروم .
گیم پلی : 7 از 10 موسیقی و صدا گذاری : 10 از 10 گرافیک هنری و طراحی محیط : 8 از 10 نورپردازی و طراحی سایه ها : 10 از 10 داستان : 9 از 10
کلا داستان دیالوگ ها شخصیت پردازی تو این بازی عالی بودن ودیالوگ ها بسیار احساسی خصوصا صداپیشه ها مکس کلویی این بازی بی نظیر بود به جرات میگم بنده خودم 5 بار این بازی تموم کردم بعد از بازی واکینگ دد فصل 1 که بازی بود که منو تحت تاثیر قرار داد و اون سکانس پایانی بازی با اینکه اصن به هیچ وجه ادم احساساتی نیستم اما واقعا اشکمو دراورد هر چند که فقط من نبودم تقریبا همه سر اون سکانس اخر اشکشون درامده چنین بازی ها که کاری میکنند مخاطب تحت تاثیر قرار بده خصوصا ادم های امثال من که به سختی احساساتی میشن واقعا شاهکار و لایق بهترین تقدیرها هستن چه واکینگ دد که خو بازی هم تو اون سال به حقش ینی گوتی سال رسید چه این لایف اما این لایف یه سری از اپیزود هاش اتفاقاتی که میفتاد قشنگ مایند بلو نمیگم که اسپویل نشه برای دوستان واقعا من به جرات میگم چشمام خشک میشد به صفحه مانیتور وقشنگ هنگ میکردم واقعا بازی تاثیر گذاری به شما دوست عزیز هم پیشنهاد میکنم نسخه اسپین اف ینی بیفور استورم که امد تو نقش کلویی هستید رو حتما حتما بازی کنید از بازی اصلی چیزی کم نداره حتی تو یه سری موارد مثل انتخاب و ازادی عمل و نواوری تو انتخاب دیالوگ ها بهتر عمل کرده و به واسطه نداشت قابلیت تغییر زمان بسیار بسیار قایل باور تر شده واقعا و داستان بازی
با احترام اما اینکه این بازی رو با رایز مقایسه کنید کاملا اشتباه حتی اگه هم مقایسه کنیم رایز کجا این بازی کجا رایز گفتم بدترین کم عمق ترین گیم پلی داشته که من تا حالا تجربه کردم کوانتوم واقعا چند سر گردن از اون بازی بالاتره هر چند که مشکلاتی داره از جمله گان پلی بسیار بد سطحی بازی و تو یه سری مراحل و دشمن ها با چالش شمارو روبرو میکنه نه مثل رایز که شما میگید کلا کارتون دکمه زنی بود یه همین واقعا رایز تو بخش گیم پلی فاجعه ای بود که واقعا فقط دوستان باید تجربه کنند تا متوجه شن چی هست راجب تنوع مراحل هم همون طور که گفتم کلا مقایسه این دو بازی کلا از بیخ بن اشتباه هست اما خو کوانتوم زیبا ترین بخش هاش اون مراحالی بود که شکست زمان اتفاق میفتاد واقعا بی نظیر حیرت انگیز طراحی شده بود در کل بازی با اینکه قابلیت های که در اختیازت قرار داده بود فوق العاده قوی احساس میکردی شدی با این قایلیت ها اما یه سری جاها واقعا اگه سر سری عمل میکردی با چالش رو برو میشدی در طول بازی ها هم کلا همش مدام باید در حال تحرک بودی این خودش به هیجان گیم پلی هم اضافه کرده بود اما راجب بهینه سازی کاملا حق با شماست بهینه سازی بازی داغون بود هر چند با اپدیت خواستن بهتر کنند اما تغییر خاصی صورت نگرفت به اون صورت شایدم اینکه شما اینقدر با بازی به قولی حال نکردید بخاطر همین اذیت کردن فریم افت فریم ها بوده اما الحق انصاف این بازی خیلی خیلی سر تر از اون رایز هست از لحاظ گیم پلی و حتی تکنولوژی شکست زمان که انصافا واقعا بازی خاص کرده من این بازی رو رو به طور کامل 100 درصد کردم ومثل رایز اون کاکتبل یا جمع کردنی ها رو به دست اوردم در کل جفت بازی ها ارزش 1 بار تجربه رو قطعا دارن به خصوص کوانتوم که چون شما پای رایز کشیدی وسط گفتم که خیلی خیلی از اون بازی سرتر هست و هیجان خاص خودشو داره داستان بازی هم انصافا خوب پرداخت شده و شخصیت ها خوب پرداخت شدن جک پاول سرین گل سرسبدشون هستن همین که تو ذهن من مونده ینی خوب پرداخت شدن در کل شخصیت پردازی این بازی و همینطور داستانش واقعا خوبه و جالبه اما راجب اون سریالی شدن بازی که زحمت زیادی کشیدن براش به نظرم کار جالبی بوده خصوصا که بنابر انتخاب هاتون تغییراتی به وجود میاد و برای اینکه کاملا از چند چون داستان کامل بازی خبردار شید به نظرم واقعا به کار میومده این تصمیم و همه تر از همه اینکه رمدی با این کارش مجبور نشده اب تو بازی ببنده هی کشش بده کاری که اکثر بازی ها امروز اینکارو میکنند با کلی مراحل الکی باعث حوصله سر بر شدن بازیشون میشن
نظرم من به کل با نظر شما فرق داره دوست عزیز همین که شما میگی سریالی شدن بازی خوبه و من میگم خوب نیست پس دلیلی نداره هر کسی حرف خودش رو برای کسی دیگه ای به کرسی بنشونه، در مورد مشکلات گیم پلی رایز هم که گفتم شما نمیدونم چرا اینقدر پا فشاری میکنی رو این موضوع در حالی که خودمم قبول کردم بعدش مشکلات QB رو هم در پست قبلی خیلی با دقت و جزئیات گفتم بخوام موضوع شما رو پاسخ بدم باید نیم صفحه اونارو دوباره تکرار کنم که کامنت دیگه بی مزه میشه:tearsofjoy:
فکر میکنم همه مون از بچگی همیشه یکی از رویاهامون بوده که خلبان بشیم و لذت پرواز رو تجربه کنیم که به لطف بازی های کامپیوتری این آرزو داخل دنیای مجازی گیم ها برای خیلی ها محقق شد. نمیدونم چرا به بازی های کامپیوتری سبک پرواز مثل بقیه ژانرها بها داده نمیشه و تنوع بازی های خوب این سبک خیلی کمه. اصولا بازی های این سبک یا شبیه ساز صرف هستن که رسما باید یک خلبان واقعی باشید تا بتونید بازی کنید یا بیش از حد آرکید و مسخره ان که شما با یه بمب افکن رادارگریز، افتربرنر دارید و با سرعت مافوق صوت تکی میزنید به دل دشمن!! حالا من اینجا میخوام یکی از بهترین و خاطره انگیزترین بازی های این سبک رو معرفی کنم که جزو اولین عناوینیه که روی PC تجربه ـش کردم.
Jane's USAF یک بازی شبیه ساز هواپیماهای جنگیه که در سال 1999 توسط EA منتشر شد. شما در این بازی به عنوان یک خلبان نیروی هوایی ایالات متحده هستید که می تونید در ماموریت های مختلفی در کمپین های خلیج فارس و ویتنام و ... ظاهر بشید، جنگنده های محتلفی از F4 و F105 تا F22 و F117 بر حسب ماموریت قابل انتخاب هستن که سلاح های انتخابی هر کدوم کاملا مطابق واقعیته، بر عکس خیلی از بازی های آرکید مثل HAWX و Ace Combat که همه جور سلاحی رو میشه روی هواپیما به تعداد غیر واقعی گذاشت.
این بازی کاملا شبیه ساز نیست و گیم پلیش ترکیبی از شبیه ساز و آرکید هست که به نظر من فوق العاده بی نظیره. هدایت هر کدوم از هواپیماهای موجود در بازی کاملا منحصر بفرد و نزدیک به واقعیت ساخته شده، تعداد ماموریت آموزشی هم وجود داره که تمام تکنیک های مورد نیاز از تیک آف و فرود تا هدایت بمب های لیزری رو بهتون آموزش میده.
مکانیزم اصلی بازی بر همکاری شما با سایر جنگنده هاست برای انجام هدف اصلی ماموریت هست، به هیچ عنوان قرار نیست شما یک نفری ماموریت ها رو انجام بدید و می تونید به هم پروازی هاتون فرمان حمله به اهداف مختلف و ... رو بدید و خودتون سراغ اهداف مهم تر ماموریت برید. در ضمن حین انجام ماموریت ها با نابودی جنگنده تون، گیم اور نمیشید و می تونید هدایت هواپیماهای خودی دیگری رو که در ماموریت حضور دارن رو به عهده بگیرید تا جایی که تمام جنگنده های خودی حاضر در ماموریت از بین برن.
در کل من این بازی رو به تمام کسانی که علاقه مند به پرواز با هواپیماهای جنگی هستن توصیه میکنم چرا که بزرگترین مزیت این بازی گیم پلی فوق العاده لذت بخششه که با وجود اینکه خیلی المان های شبیه سازی رو داره اما شمارو خیلی درگیر جزئیات اعصاب خرد کن نمیکنه و همه می تونن بعد از چند ساعت تمرین کردن ازش لذت ببرن.
گیم پلی: 10/10
گرافیک و مدلسازی: 9.5/10 (البته با استاندارد زمان خودش)
تنوع ماموریت ها: 8/10
نمره من: 9.5/10
پ.ن: این بازی با توجه به اینکه مال زمان ویندوز 98 و DX8.1 هست فقط به لطف modder ها تا الان زنده مونده و به لطف پچ های کاربری به اسم Tackleberry روی ویندوز 10 هم قابل اجراست.
نظرم من به کل با نظر شما فرق داره دوست عزیز همین که شما میگی سریالی شدن بازی خوبه و من میگم خوب نیست پس دلیلی نداره هر کسی حرف خودش رو برای کسی دیگه ای به کرسی بنشونه، در مورد مشکلات گیم پلی رایز هم که گفتم شما نمیدونم چرا اینقدر پا فشاری میکنی رو این موضوع در حالی که خودمم قبول کردم بعدش مشکلات QB رو هم در پست قبلی خیلی با دقت و جزئیات گفتم بخوام موضوع شما رو پاسخ بدم باید نیم صفحه اونارو دوباره تکرار کنم که کامنت دیگه بی مزه میشه:tearsofjoy:
من به هیچ وجه نگفتم سریالی شدن خوبه بلکه گفتم رمدی برای اینکه مجبور نشه هی اب ببنده تو بازیش این حرکت کرده من که والا مشکلی نداشتم باهاش در ضمن من اصلا قصدم این نبوده نیست که حرف خودمو به کرسی بشونم راجب رایز هم شما خودت اسمشو اوردی و درحقیقت این بازی که گیم پلیش حداقل چند لول بالاتره از اون بازیه وکلا سبک فاز با هم به کل فرق داره مقایسه کردید منم بخاطر همون راجب رایز صحبت کردم واگرنه تکلیف رایز مشخصه دیگه
همینجا از همین تریبون اعلام میکنم هر کسی یک بازی خوب تو این سبک معرفی کنه خودم به شخصه تمام پست هاش رو از اولین روز ثبت نامش تو بازی سنتر ندید لایک میکنم
در ادامه بازی های شبیه ساز راه رفتن رفتم سراغ این بازی که که استدیو Chinese Room که سابقه خوبی تو ساخت این سبک بازی ها داره از جمله Dear Esther و امنژیا ماشین برای خوک ها و.... اما برای اوردی بادی گان رپچر با حمایت استدیو صاحب نام سانتی مونیکا این بازی رو ساختن در ابتدا به صورت انحصاری برای پلی 4 معرفی شد و بعد از مدتی برای پی سی عرضه شد.
بازی با این دیالوگ که من دکتر کارتین کالینز هستم نمیدونم کسی صدامو میشنوه یا نه همه چی تموم شد من تنها کسی هستم که باقی ماندم بعد از این پیغام یه نقاشی به تصویر درمیاد به همراه یه اواز فوق العاده و بعد چند ثانیه همون نقاشی به صورت واقعی میشه درست همون محیط میشه که ما بازی باید از اونجا شروع کنیم بعد این شروع جالب وبسیار خلاقانه و البته استادانه ما کنترل بازی در اختیار میگیرم اولین چیزی که به چشمتون میاد کیفیت زیبای بصری وهنری بازی هست که به لطف کرای انجین واقعا بازی چشم نواز هست هر چند که تیم سازنده خروجی خیلی بی نقصی از این انجین قدرتمند نگرفته که درادامه اشاره میکنم کمی که حرکت میکنیم میرسیم به هاله زرد رنگ بله درست حدس زدید از همونا که بالا سر مموتی نژاد ظاهر شده بود و ما با یه مینی گیم ساده باید این بخش رد کنیم بعد از این بخش میبینیم که دو روح زرد رنگ با هم دیالوگ های برقرار میکنند درحقیقت ما خاطرات واتفاقاتی که افتاده رو به نظر داریم میبینیم کمی که جلو میریم همون هاله زرد رنگ رو میبینیم که در حقیقت حکم راهنما تو بازی رو داره که دنبالش میریم میبینیم که یه روستا بزرگ که کاملا خالی از سکنه هست و ماشین ها وسط خیابون رها شدن یا رو در بعضی از خونه نوشته که اینجا قرنطینه شده همینجاس که با خودتون میگید چه اتفاقی افتاده من کیم این کجاس و حس عجیب غریب تنهایی به سراغتون میاد به زیبا ترین شکل ممکن بازی همینجا تضاد خودشو به طرز استادانه ای بهتون نشون میده تضاد امید نا امیدی این روستا بسیار زیباس و هر جا که میبینید رنگ های شاد بسیار زیبا استفاده شده اما این نا امیدی حس تنهایی بی کسی که به مخاطب دست میده بی نظیره و فوق العاده اس .
گیم پلی بازی کاملا بر مبنای داستان هست شما میتونید تو این روستا تا اونجایی که بازی اجازه بهتون میده بگردید وداستان فرعی که البته به داستان اصلی بازی هم ربط دارن رو پیدا کنید و اتفاقات و خاطراتی که قبلا اتفاق افتاده رو به همون صورت روح زرد رنگ ببینید که چه اتفاقی افتاده برای این روستا در بعضی مواقع هم برای اینکه این داستان هارو ببینید باید همون مینی گیم که گفتم رو انجام بدید تا داستان رو ببینید در کل گیم پلی بازی از اول تا اخر بازی در همین خلاصه میشه که البته شما مختار هستید فقط دنبال خط داستانی برید یا نه خوب محیط بگردید تو یه سری از خونه و مکان های که بازی اجازه به شما میده برید تا تمام اتفاق های که برای افراد این روستا افتاده که اتفاقا گفتم ربط به داستان شخصیت های اصلی داستان هم دارن ببینید پس تو بازی دنبال هیچ شخصیت به صورت فیزیکی نباشید حتی کاراکتری که به خیال خودتون حرکتش میدید در حقیت دوربین بازیه ! اما همون طور که گفتم این روستا بزرگه و تمام مناطق بازی به هم ربط پیدا میکنند اینجاس که شاید بزرگترین مشکل بازی نمود پیدا میکنه اینکه هیچ کلیدی برای دویدن تو این محیط بزرگ تعبیه نشده البته دوستانی که بازی Dear Esther بازی کرده باشن کاملا میدونند که این سازنده کلا به دکمه دویدن تو بازیش اعتقادی نداره تو بازی دیر اشتر که در حقیقت قدم میزدی تا راه بره اما خو یه خبر خوب بدم که سازنده ها خیلی سنت شکنی کردن زحمت کشیدن مارو شرمنده کردن درجه سرعت راه رفتن تو اوری بادی گان یه لول اوردن بالاتر از بازی که ذکر کردم بازی ها این سازنده کاملا کاملا کاملا شبیه ساز راه رفتن ینی شک نکنید اخه یکی نیست به اینا بگه فازتون چی بوده این بازی که محیطش اینقدر بزرگه و هر چی پیشروی میکنی بزرگ تر میشه چرا باید ما پیاده روی کنیم تو بازی خواستی تایم گیم پلی بازیت بره بالا ؟ این مشکل واقعا بزرگترین مشکل بازی هست و حتی باعث میشه که خیلی حتی قید بازی کردن رو بزنند اما خو من پوستم کلفت تر از این حرفاس و به صورت تمام کمال تمام محبط شخم زدم وبازی کامل 100 درصد کردم به قولی اما به هیچ عنوان به هیچ عنوان این که کلیدی برای دویدن تو بازی هاشون استفاده نمیکنند قابل توجیه نیست والبته دودش تو چشم خودشون میره که مخاطب ها بعد از مدتی خسته میشن بازیشون نیمه کاره رها میکنند.
اما راجب گرافیک بازی که انصافا از لحاظ هنری و بصری فوق العادس اما از لحاظ فنی مشکلاتی داره و خروجی خوبی نتونستن از کرای انجین بگیرن اول از همه اینکه بازی افت فریم داره بدجور اصلا ثبات نداره بعدش هم اینکه تکسچرهای بازی واقعا ضعیف هست و اون انتظاری که از کرای انجین داشتیم رو نتونستن براورده کنند کافیه فقط به اسفالت و ماشین ها و و اجرها و... رو ببینید تا با خودتون بگید خروجی خیلی خوبی نتونستن بگیرن اما الحق انصاف نورپردازی سایه ها طراحی محیط و بارش باران و افکتش و همینطور مدل اشیا بسیار خوب طراحی شدن در کل گرافیک بازی بسیار چشم نواز زیبا هست و اگر خیلی ریز شید مثل من این مشکلات رو بهش پی میبرید اگر نه که بازی قطعا یکی از بهترین گرافیک ها رو داره به لطف کرای انجین .
اما میرسیم به نظر من به بهترین بخش بازی بعد از گرافیک ینی موسقی صدا گذاری موسیقی ها بازی به طرز شگفت انگیزی با بازی مچ هست به خصوص تو یه سری هاش که همراه با اواز هست بسیار زیبا هستن وکاملا به دل میشینند صدا گذاری محیط و هم دیالوگ های شخصیت های روح مانند بازی خوب کار شده و مشکلی به اون صورت نداره .
در کل اگه این سبک شبیه سازی رو دوست میدارید که همون طور که خودتون بهتر میدونید و قبلا عرض کردم گیم پلی بر مبنای داستان هست تو این سبک و قطعا به مذاق هر مخاطبی خوش نمیاد خصوصا این بازی و این سازنده که سبک جدیدی به نام سبک شبیه سازی پیاده روی به پا کرده ! که تایم تموم کردنش به صورت کامل و پیدا کردن داستان فرعی اینا در حدود 10 ساعت میشه البته نصف این تایم هم بخاطر پیاده روی تو بازی هست که زیاد شده رو پیشنهاد میکنم هر چند که پایان بازی برای من به شخصه نا امید کننده بود وانتظار بیشتری داشتم
نمره ؟ 7.5
سلام بر آقای 6+3 هزار تایی...خوبی دادش روبراهی روبه رشدی..!! چه بازی های خوبی معرفی کردی...من هم چند تا دیگه یادم اومد...
castle crashers
Dusty Revenge
double dragon neon
sacred citadel
.........
آها داشت یادم میرفت شورش در شهر.....
داداش فک نمی کنی همچین یه نموره داری اشتباه میزنی....احتمالا تعریف شما از ژانری که ما بهش میگیم Run&Gun یخورده با ژانرهای دیگه قاطی شده بخصوص beat'em up....
آخه کجای کنترا شبیه شورش در شهر هست که این بازی شبیه mother russia bleeds باشه....تو بازی ظرف شور من دست دشمن ها تفنگ دیدم ولی دست کاراکتر اصلی چیزی جز کاتانا ندیدم که میکرد تو پر و پاچه مردم, بخدا ...اخه اونم هک اند اسلش هست نامرد....!البته خطیش...!!همون مثل شنک باز شنک چهار تا تیر ول میده....
اگه منظورتون از guacamelee همون بازی هست که چند تا پست بالاتر یک بنده خدای خری نمره داده...که من 3 بار تمومش کردم ولی تفنگی توش ندیدم....بازی ران زیاد داره ولی متاسفانه گان نداره...البته بازی خیلی راه مخفی داره شاید چون شما بازیتون بهتره, تفنگی ..تیری ترکشی چیزی پیدا کردید...
بازی به سبک Run&Gun هست , ولی کم هست ...تو استیم بازی های دوزاری میشه پیدا کرد...
یادمه یک عزیزی همین چند وقت پیش تو همین چند صفحه قبل میگفت.....
"1 مشکل دیگه هم هست که ما حتی درست نوشته ها رو نمی خونیم ببینم اصلا منظور طرف چی بوده "
خیلی قشنگ گفت فقط یادم نمیاد کی بود...آها ...یادم اومد خود شما نبودید...
برادر من به اون درشتی نوشتم Run&Gun , مثال هم زدم ....شاید اشتباه از من بود که کوتاهی کردم عکس نگذاشتم, ببخشید...شاید هم گوگل برای شما فیلتره...نمیدونم....البته از این سوتفاهم ها برای همه گیمر ها پیش میاد من خودم تا چند وقت پیش فکر میکردم ریمن :ریشه ها , اسپین آف مجموعه کال آف دیوتیه....!!
درضمن وقت معرفی بازی هم تموم شد....و همین طور نوبت شما ...ولی برادر هنوز خاطرت برای ما خیلی عزیزه و رو 3 تا چشم هام جا داری...هنوزم کوچولوتم........
پی نوشت : در مورد خوشمزگی هم باید خدمتتون عرض کنم...4 تا نمره نیمه آماده دیگه دارم..چون از قبل نوشتم و دست به مهره بازیه اینا رو بدم میرم بمیرم که شما هم راحت باشید...
بله هر دو رو انجام دادم...قبول نیست این ها اون بازی هایی بودند که تو ذهنم بود..!!!
ولی شنک نامرد اون وسطا خیلی قمه میکشه و بیشتر میره به سمت هک اند اسلش دو بعدی البته تو استیم برچسب beat'em up هم براش خورده...
من منظورم بیشتر افرادی بودند مثل بیل رایزر یا مارکو که فرق شمشیر رو با سرویس 40 پارچه آگرین تشخیص نمی دن و فقط بلَتند , بدوند و بشینند و فارغ از دغدغه های هزینه فشنگ بی مهابا شلیک کنند...
cupHead نمونه یک بازی خوب تو این ژانر محسوب میشه ( البته بعضی صاحب نظر ها شوتر هم محسوبش میکنند...) فقط حیف که گرایشات مانستر هانتری داره...همش باس فایته و فقط چند بارکه میره سر کوچه آدامس بخره چند نفر از ارازل و اوباش جلوش رو میگیرند...اونم انگشتشون...یعنی با انگشت به خدمتشون میرسه...
ولی 50 تا لایک به حساب کاربری تون واریز میکنم , تا بگم مونداس 3 چشم, چشم هاش برند حرفش نمیره...
(فقط وسطش یک بار رفتم دست به آب شمارش از دستم در رفت ... تو رو خدا بشمارید ببینید درسته ..کم نباشه حالا زیاد بود اشکالی نداره یوقت شرمنده شما نشم...)
فـــــــــــدایی داری...!........
**اخطار: این مطلب حاوی اسپویلرهای داستانی می باشد.**
بعنوان یه indieـباز قهار، تموم کردن این بازی رو حجتی بر خودم میدیدم که بلاخره بهش نائل گشتم! اما به قول متاکریتیک گفتنی نظری که راجع بهش دارم mixed هست. یعنی هم رابطه عشق و هم نفرت. ویتنس برای هرکسی ساخته نشده. نام بازی کاملا بر محتواش منطبقه. این بازی در مورد درک شهودی (intuition) هست. دانش علمی رو ناکافی میدونه. و بقولی به سبک پارناسیسم (هنر برای هنر - art for art sake) میپردازه:
پارناسيسم، مكتبي ادبي است كه در نيمه دوم قرن نوزدهم يعني در حدود سال 1860 تا 1880 در اروپا رواج داشت. شكوفايي اين مكتب همزمان با افول مكتب رمانتيك صورت پذيرفت. خاستگاه اين جنبش ادبي كشور فرانسه بود. مكتبپارناسيسم مكتبي شكلگراست كه به زبان و فرم ظاهري آثار ادبي بيش از محتواي آن توجه دارد؛ چرا كه هدف هنر را تنها درك زيبايي و لذت بردن از آن ميداند. نام اين مكتب برگرفته از كوهي به نام پارناس در يونان است. اين كوه، بر اساس اساطير يوناني داراي دو قله بوده كه هر يك از آنها جايگاه يك ايزد بوده است. يكي ديونوسوس ايزد گياهان و شراب، و ديگري آپولون، ايزد شعر و موسيقي كه به همراه موزها (نه ايزد بانوي نگهبان هنر) در آن قلهها ساكن بودهاند. از آنجا كه پايهگذاران پارناسيسم مجموعه شعري را با عنوان «پارناس معاصر» در سال 1886 به چاپ رساندند، بعدها اين مكتب با اين نام خوانده شد و به پيروان آن پارناسين اطلاق گرديد.[1]
پيشگامان پارناسيسم در ابتدا پيرو مكتب رمانتيسم بودند. مثلاً تئوفيل گوتيه (1811-1872 م) از شاگردان و هم فكران ويكتور هوگو بود. رمانتيكها با پناه بردن به تاريخ ميكوشيدند تا از واقعيتهاي زمان خود بگريزند. پايه هنر رمانتيك بر احساس گرايي و ذهن گرايي بود. پس از مدتي گوتيه از اين مكتب فاصله گرفت و كوشيد تا هنر خود را در سطح بالاتري عرضه كند. او و همفكران تازهاش بر اين عقيده بودند كه احساس گرايي صرف و غيرعادلانه نميتواند منجر به آفرينش آثار هنري ماندگار و با ارزش شود.
گوتيه در مقدمهاي كه بر كتاب «مادموزال دوموپن» نوشت، عقايد خود را مطرح كرد و از نظريه «هنر براي هنر» دفاع نمود او در آنجا نوشت: «فقط چيزي واقعاً زيباست كه به درد هيچ كاري نخورد. هر چيز مفيدي زشت است؛ زيرا احتياجي را بيان ميكند و احتياجات انسان مانند مزاج بيچاره و عاجز او، پست و تنفر آور است.»[2] طبق اين نظريه كه تحت تأثير آراي كانت در اروپا رواج داشت، هنر بايد به عنوان عنصري مستقل و جدا از اهداف اجتماعي و اخلاقي مورد توجه قرار گيرد. به بيان ديگر هنر نبايد در خدمت اخلاق و جامعه باشد. بررسي مشكلات اجتماعي و آموزش مسائل اخلاقي كار هنر نيست. هدف هنر تنها كمال بخشيدن به زيبايي است. هنر وسيله نيست، بلكه هدف است و اين هدف همان رسيدن به زيبايي محض است. كانت عقيده داشت: «ذات زيبايي مستقل و جدا از منافع مادي است يك اثر هنري ذاتاً ويژگيهايي دارد كه زيبايي را براي خود فراهم ميكند. زيبايي محض در يك اثر هنري جز در تصوير «فرم» آن متجلي نيست.»[3]
اين گونه بود كه پاناسينها براي فرم ادبي اهميت ويژهاي قائل شدند و بر رمانتيكها به سبب بي دقتي در فرم آثارشان خرده گرفتند.
اين گروه كم كم به رهبري شارللوكنت دوليل، افكار خود را در سطح جامعه ادبي گسترش دادند. آنها پس از جدا شدن از زمانتيكها هنر خود را از سطح عامه مردم بالاتر بردند و با زبان زيبا و فاخر خود، هواداراني از قشرهاي ممتاز جامعه براي خود دست و پا كردند.
پارناسينها ميكوشيدند در آثار خود ضمن توجه فراوان به فرم و قالب از زباني سنجيده و علمي استفاده كنند. اين موضوع نيز يكي ديگر از تفاوتهاي آنان با رمانتيكها بود. رمانتيكها قلب و دل را منبع معرفت ميدانستند، ولي پارناسينها بر اين باور بودند كه علم تنها راه رسيدن به شناخت است. نگاه آنها به تاريخ و اسطوره نيز ريشه در همين ديدگاه داشت؛ يعني هدف آنها از توجه به اين دو مقوله، آموزش است.
كاربرد زبان هنري ظريف، دقيق و علمي در كنار استفاده از تصاوير شعري پيچيده و تخيل و توصيف سبب شد كه فهم آثار آنها براي عوام اندكي مشكل باشد. از اين رو، اين ادبيات بيشتر مورد توجه قشر ممتاز و تحصيل كرده جامعه قرار گرفت. يادآوري اين نكته ضروري است كه اين زبان زيبا و فاخر لزوماً باعث آفرينش آثاري با محتواي متعالي نشد؛ چرا كه زيبايي بسياري از آثار اين مكتب در همان فرم و قالب خلاصه ميشود و معمولاً محتوا اهميت چنداني ندارد.
به طور خلاصه اصول مكتب پارناسيسم را اين گونه ميتوان برشمرد: 1.وسواس در كاربرد تكنيك قوي در شعر و توجه به كمال شكل و زيبايي آن؛ 2. توجه به عينيت شعر و دخالت ندادن احساسات در آن؛ 3. توصيف دقيق؛ 4. توجه زياد به وزن و قافيه پردازي؛ 5. وابستگي به نظريه هنر براي هنر. [4]
برخی از اين اصول مانند دخالت ندادن احساسات شاعر و نويسنده در اثر خود و نيز توجه به هنر و آثار تمدنهای كهن مانند رم و يونان، اين مكتب را به مكتب كلاسيسم نزديك مينمايد. آنها نيز مانند كلاسيكها دوران طلايي هنر را در اين فرهنگها جست و جو ميكردند.
از نويسندگان و شاعران مكتب پارناسيسم ميتوان به اين افراد اشاره كرد: تئودور بانويل، ژوزه ماريا دوهره ويا، فرانسوا كوپه، سوينبرن، آستين دابسون و اندرولانگ.[5]
اين مكتب در سال 1880 رو به افول نهاد و رفته رفته جاي خود را به مكتب سمبوليسم بخشيد.
دقیقا همینجاست که اساسی ترین مشکل من با ویتنس آغاز میشه. از اونجایی که واقعگرا و پراگماتیست هستم بدیهیه که دید "شناخت برای شناخت" که بازی از ابتدا تا انتها سعی داره به بازیباز تحمیل کنه را بیهوده و اغراق آمیز بدونم. اگر نقدهای خارجی را هم خونده باشید در مورد بازی به واژه pretentious زیاد برخورد میکنید.
اوج این موضوع رو در ویدئوی مخفی the secret of psalm 46 میشه دید که خب یک ساعت تمام در مورد Easter eggـها در آثار مختلف جهان از داوینچی تا شکسپیر تا موتزارت صحبت میکنه. دانستنی هایی کاملا بیهوده!
اما بازی لحظات high زیادی داره. بهترین لحظه برای من همان لحظه صعود به قله کوه و سپس دیدن مجمسه های آن بالا بود که هرکدام مفهومی را منتقل میکردند. حسی که در آن بالا در آن لحظات "ادراک شهودی" داشتم قابل وصف نیست! در کل مجمسه ها که در جای جای این جزیره اسرارآمیز قرار دارند نقطه قوت این بازی هستند. پازل ها طراحی قوی و جالبی دارند و اما در عین حال بسیار محدود هم هستند: خط کشیدن. و خط کشیدن! تمام بازی در این دو کلمه خلاصه میشه! بیشتر شبیه بازیهای اندرویدی.
من به شخصه اصلا با بازیهای اشاره و کلیک میونه ای نداشتم. و حتی پای یکی از بهترین بازیهای این سبک یعنی سایبریا حالت تهوع میگرفتم. حال و حوصله معماهای obscure و سختگیرانه که به عقل جن هم نمیرسه ندارم. اما ویتنس خوشبختانه رویه سنتی بازیهای اشاره و کلیک رو دنبال نمیکنه. و همیشه منطقی پشت پازلهاش داره. اگه جایی گیر کردم میدونستم که اشکال از خودمه نه بازی. بجز یه مورد، که مورد کمی هم نیست، نحوه قرارگیری و پرسپکتیو برای حل برخی پازل ها بود که دیگه اینو نتونستم باهاش کنار بیام! کاملا مبتنی بر آزمون و خطا و شانسی هستند. توی این یه مورد بنظر من ویتنس دچار design failureـه.
از نکات مثبت دیگه بازی میشه به آهستگی و عمقش اشاره کرد. تو این حجمه ی بازیهای اکشن و سطحی با کمپین 3 ساعته که فقط "سرعت و شتاب" حرف اول رو میزنه. تجربه آرامبخش the witness یه چیز دیگه است. همینطور خیلی ها پایان بازی رو ضدحال میدونند اما به نظر من بازگشت به نقطه شروع و افتادن در یک سیکل همیشگی بهترین پایانی بود که منطبق با پیامی که بازی میخواد منتقل کنه میشد در نظر گرفت.
مشکل دیگه ای که با بازی دارم انتزاع و گیسختگیش با واقعیت هست. بازیساز سعی کرده با قرار دادن ویدئوها و صداهای ضبط شده در بازی این گسیختگی رو جبران کنه ولی بنظر من فقط بهش دامن زده. آخه کدوم پلیری دوست داره بشینه یک ساعت سخنرانی یه فیزیکدان رو تماشا کنه! یا به یه shot بسیار طولانی از فیلم یه کارگردانی به اسم نمیدونم چی چی افسکی زل بزنه! اون چیزی که پلیز میخواد روایت داخل گیمپلی و در رابطه با دنیای بازی مثل هاف-لایف و بایوشاک هست. وگرنه گذاشتن کلیپ تصویری تو بازی که هر کسی میتونه انجام بدم.
اگه بخوای ادامه بدم همینطور نکته مثبت و منفی میتونم درباره بازی بگم! تا حالا در مورد هیچ بازی انقد احساس دوگانه و mixedـی نداشتم. برای همین این نقدی که نوشتم نتیجه گیری هم نداره. یعنی برای من بازی نه کاملا خوب هست و نه بد. Braid یه چیز دیگه بود. :d
نکات خوب : طراحی خلاقانه مراحل بازی، موسیقی لذت بخش و جذاب هرچند تکراری
نکات بد: کاهش یافتن سرعت سونیک در بازی نسبت به نسخه های سگا، افت فریم در بعضی از نقاط بازی که حتی منجر به باخت بازیباز می شود، سختی غیر قابل توجیه مراحل پایانی بازی در کنار آسانی بیش از حد مراحل ابتدایی بازی، مبارزه با باس ها چندان چالش برانگیز نیستند. داستان کلیشه ای
SCORE : 5.5
شروع بازی : 22 مرداد 1397
پایان بازی: 26 مرداد 1397
حالا خودتون حساب کنید Portal با سبک مشابه که کمپین 3-4 ساعته داره وضعش اینه. چند درصد تونستن به پایان دوم (واقعی) The Witness برسن!! چیزی که دستکم 30-40 ساعت باید روش وقت گذاشت. نمیتونم حدس بزنم ولی درصد باید زیر 10 باشه. خوشحالم که جزء کلوپ زیر %10ـی ها باشم. (با این اقرار که یه جاهایی از walkthrough استفاده کردم. )
نکات خوب : طراحی خلاقانه مراحل بازی، موسیقی لذت بخش و جذاب هرچند تکراری
نکات بد: کاهش یافتن سرعت سونیک در بازی نسبت به نسخه های سگا، افت فریم در بعضی از نقاط بازی که حتی منجر به باخت بازیباز می شود، سختی غیر قابل توجیه مراحل پایانی بازی در کنار آسانی بیش از حد مراحل ابتدایی بازی، مبارزه با باس ها چندان چالش برانگیز نیستند. داستان کلیشه ای
SCORE : 5.5
شروع بازی : 22 مرداد 1397
پایان بازی: 26 مرداد 1397
من از منیا می رم سراغ این یکی تنها سونیک هست که تموم نکردم کلا سونیک همیشه بازی سختی بوده حتی بعضی جاهاش از نینجا گیدن هم سخت تر بوده باس اخر SONIC UNLEASHED چیزی سخت تر از باس اخر دارک سولز برام بود.
داستانم که بازی کارتنی چه انتظاری دارید باز بهتر از ماریو هست که همیشه دارن پرنس بلند می کنن می ریم نجاتش بدیم اینقدر این پرنس دستخورده شد دیگه ماله خودشون
با توجه به اینکه دوست خوبم برادر s.1 (البته این حسی هست که من به ایشون دارم شاید حس ایشون نسبت به من چیز دیگه ای باشه ...) نقد مختصر و مفید خود را در مورد بازی sonic forces ارائه دادند من هم هوس کردم نقد طولانی و نفس گیر خودم رو بنویسم ..البته این رو قبلا تو تایپیک بازی نوشتم اینجا یک دستی رو سرش کشیدم و طولانی ترش کردم...و به صورت HD دوباره عرضه اش کردم...
تو این بازی برای اولین بار شاهد حضور موجودی هستیم که سرعت سونیک در برابرش مثل موتور گازی در مقابل پورشه میمونه به نام اینفینیت... قبل از اینکه اگمن و بروبچز خلاف (سینیستر سیکس!!) بتونند به پیروزی های پی در پی دست بیابند ...چند ماه قبل....امیدوارم طاقت دیدن صحنه کتک خوردن سونیک اون هم توسط 6 نفر رو داشته باشید و دلتون به درد نیاد...نامردا..!!چند ماه بعد مشاهده می کنیم که ناکلز و امی و سایر دوستان توی زیرزمین خونه بابای چارمی تشکیل جبهه مقاومت دادن (موسیقی منو کاملا با عناوین قبلی سونیک متفاوته بیشتر شبیه بازی های رزیستنس یا مدال و کال آف با تم جنگ جهانی هست ...همینطور تصویر منو که شبیه خونه بلازکوویچ و بانو هست ...
جاسوس های ناکلز خبر از زنده بودن سونیک میدن که تو زندانه death egg بسر می بره (اینجا پایگاه فضایی اگمن هست ) و کلی با شیشه های مختلف شیر و نوشابه شکنجه شده..!! همینطور اگمن توی گرین هیل کارخونه اسلحه سازی تاسیس کرده (با بکارگیری نیروهای افغانی اخراج شده از chemical plant ) و تا 3 روز دیگه همه چی تمام...این از قصه که جون میداد برای سونیک هیروز 2 ....
از تغییراتی که میشه ازش یاد کرد میتونم به این اشاره کنم که روی درجه سختی نرمال ارزش سکه واقعا اومده پایین دیگه اگه 100 تا سکه بگیریدجیب هاتون پر میشه و دیگه هرچی سکه بگیرید ارزش نداره...ولی نکته مثبت در تغییرات جدید مشاهده میشه که اگر ضربه بخورید 20 تا سکه از دست میدید نه تمام سکه هاتون رو فقط رو نرمال ها...ولی روی هارد همون روال گذشته برقراره...تنها تفاوت درجه هارد و نرمال همینه بخدا....
بعد از پایان مرحله بعد کلی حساب کتاب و دودوتا چهارتا ...چند دست کفش و کلاه برای شما دوست عزیز باز میشه... تا بیشتر از بازی لذت ببرید ..هی هم بهتون مدال افتخار میده ....آخه این مدال ها رو چیکارکنم ...حالا به طریقی که بهتره گفته نشه وارد بدنم کنم..آیا کارگردان بازی به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت پروژه نزدیک میشه....راضی شدی داداش Morio Kishimoto....
یکی دیگه از چیزایی که گند زده بیشتر تو بازی همین طراحی آواتار هست..حالا سایت های خارجی از این به عنوان نکته مثبت یاد کردندو به بازی دادند 4 5 6 اگه این نبود 2 هم نمی دادند...همونطور که احتمالا میدونید شما قادر هستید بین چند نوع حیوون مثل خرگوش و خرس و گرگ و...نیمدونم همشون شبیه هم هستند فقط تو چند تا زائده گوشتی پایین و بالاشون تفاوت داره...یکی رو انتخاب کنید باهاش ور برید همینطور 7 تا سلاح به اسم Wispons مثل شلاق یا شعله افکن یا دریل یا چکش...مجهزش کنید که به مرور باز میشه...تا این خرس یا میمون جینگولوی شما چیزی کم از مارکوس فنیکس زاده یا کریتوس زئوس پور نداشته باشه, ناسلامتی داره میره به جنگ یکی از خون خوار ترین و مرگ آفرین ترین ویلین هایی که تاریخ بشر به خودش دیده ...دکتر رباتنیک .......!!!
سازنده ها هر چی زور داشتند سر طراحی شورت و دستکش برای کاراکتر دست ساز زدند...معلومه دیگه یک ژاپنی ریزه میزه مگه چقدر جون داره ... برای همین برای طراحی سایر قسمت های بازی با کمبود زور مواجه شدند...
مگه این بیچاره ها جز چهارتا سوشی چیز دیگه ای می خورند کاش چهار تا نون بربری رو تلیت میکردند تو نوشابه , بلکم یخورده قوت میگرفتند....
به نظرم بدترین قسمت بازی باس فایت هاش هستند البته بعد از چند تا از این بدترین های دیگه... اولین باس فایت بازی zavok هست که روی یک زنبور رباتی میشینه ...رباته خودش همه کارهارو میکنه بودن و نبودن zavok فرقی نداره کاش مبارزه باهاش توی sonic lost world رو اینجا کپی پیست میکردند....مبارزه کاراکتر شما با اینفینیت که یاد و خاطره کریتوس رو در ذهن شما گرامی میداره ...اگمن که همون سونیک شماره یکه....مبارزه سونیک مدرن با اینفینیت و متال سونیک هم که کلا در حرکت جریان داره و کپی همه...
باس فایت آخر هم شبیه باس های بایونتا هست در ابعاد مگا و بُت گونه , سگا خیلی دلش سوخته از اینکه امتیاز بایونتا رو از دست داده حالا اینجا ادای دین کرده...
گرافیک بازی خوبه سلام میرسونه...کلا هم 4 تا نه 5تا محیط داره که از هر کدوم دو 3 تا استیج ساختن..آخه ما تازه گرین هیل و کارخونه رو توی نسل ها دیدیم شما که 4 تا محیط میسازی بهتر نیست..هیچی بابا...
اوج خلاقیت سازنده های گرامی مراحل تگ تیم هست به همراه دابل بوست لعنتی QTE ایش هدفی جز نابودی دکمهX دسته چندین دلاری شما رو دنبال نمی کنه بلکم سگا تونست با ترکوندن دسته شما سونیک فورس رو در ذهن شما جاودانه کنه...آخه امی یا تیلز چِشون بود که این یارو رو باید همراه سونیک بفرستید...
چهارتا استیج 30 ثانیه ای هم به اسم secret باز میشه که میخوام صد سال سیاه نشه....آهنگ ها و موسیقی هم گوش ندادم از بس اعصابم خورد بود ولی آهنگ زمانی که سونیک جعبه آیتم ضد ضربه همون ستاره ایه رو میشکونه عوض شده ..خوشم اومد....قبلا اینطوری بود دیددیددیددیددی دی دید....الان اینجوریه دی دیری دیری دیری دیرید دید ....
کنترل سونیک هم همونطور که اون برادر عزیز دل اشاره کردند خیلی بده انگار سونیک اینقدر دویده ته کفشاش صاف شده...این که خوبه باید کفش های ضد جاذبه آواتار که نو هست و دو دقیقه پیش واسش خریدید رو ببینید...حالا نسخه کرکی که من داشتم مشکل تداخل بین دسته و کیبورد رو هم داشت...که من به جهت شمال میرفتم کاراکترم در جنوب شرقی می افتاد تو چاله....
معمولا تو بازی های پلتفورمر نقشه جزیره ای رنگارنگ , سنتی نیکو و پسندیده هست که فدایی های بسیار هم داره نمونش سونیک کالرز یا لاست ورلد...ولی اینجا طراحی منو ها و همینطور نقشه فاجعه هست..کلا به3 رنگ سیا و قرمز و کِرم ختم میشه با یک نموره آبی.....
تا اینجا که همش نکته منفی بود ولی تنها نکته مثبت اینه که سونیک هنوز رنگش آبیه و سروره....
من خودم فن سونیک هستم بطوری که دخترهای دانشگاه , من رو EggMan صدا میزدند... نمیدونم به خاطر ظاهرم بود یا ....حالا هرچی......منظورم اینه که قضاوت کاملا جهت دار و مغرضانه میکنم ..با این حال این یکی از بدترین سونیک هایی بود که تو عمرم بازی کردم...در تمام طول بازی حس رزیدنت 6 رو داشتم ...مجبورید این همه شخصیت بریزید تو یک بازی بعد نتونید پرداخت کنید...پتانسیل بازی کاملا نابود شده ...انگار بزور ظرف مدت کوتاهی بازی رو جمع کردند تا به بازار برسونند...شتابزدگی تو طراحی همه چیز هست...3 4 سال صبرکردیم که 7 تا استیج 2 دقیقه ای با سونیک کلاسیک و مدرن بریم..این بود آرمان های ما......باز اگه مجال بیشتری به سونیک کلاسیک میدادند که خودی نشون بده شاید دوزار میرفت رو ارزش بازی....
سونیک لاست ورلد قربونش برم , با اینکه سایت ها کوبیدنش 5 برابر این مرحله و مکانیک گیمپلی داشت...در کل از هر جای بازی بشه چشم پوشید از کوتاهیش نمیشه.....عمرا اگر این سونیک کار طراح های سونیک کالرز و جنریشن باشه با این طراحی مرحله های آبکی ...این سونیک رو میشه هم تراز سونیک و شوالیه سیاه در نظر گرفت نه بیشتر... معلوم نیست چند سال دیگه باید صبر کنیم تا یک سونیک دیگه بیاد......
نمره 5
در آخر یک توصیه کلی داشتم ( کلی هست ها خطاب به فرد خاصی نیست تایپیک رو بهم نریزید...)
اینکه مواظب باشید کسی شما رو در حال سونیک بازی کردن نبینه...نه بخاطر اینکه سونیک شلوار پاش نیست ,نه...اهالی تپه سبز طبیعت گرا و پیرو محیط زیستند و با این قضیه مشکلی ندارند...!!
بخاطر اینکه مورد تحقیر و تمسخر قرار نگیرید از جانب اطرافیانی که مشرف به صفحه مانیتور یا تلویزیون شما هستند میگم...آره قربونش...
یادم نیست سر سونیک آنلیشد بود فکر کنم...رفتم مغازه گفتم آقا سونیک اومده..طرف خندید و گفت: داداش یه نگاهی به کارت ملیت بنداز پاره ای از اوقات...چند سالته کوچولو؟ و دست دراز کرد و لپم رو کشید...گفت سونیک چیه داداش بیا بهت Manhunt 2 بدم...توش اره برقی داره فقط کافی روشنش کنی و بچسبونی به یکی, همچین خون بباچه بیرون جون بگیری...طرف رو از سقف آویزون کن و کابل برق رو هم قرار بده رو ماتحتش ,شش هات حال بیاد...سریع چند قدم عقب رفتم و گفتم ممنون و زدم بیرون...اگه چند دقیقه دیگه می موندم معلوم نبود فروشنده با اون افکار مازوخیستیش چه بلایی سرم بیاره.......
رفتم مغازه بقلی...تا گفتم سو...یارو برگشت گفت چی سونیک! ...خرس گنده ..از اون شکمت خجالت بکش...در ضمن انبار گردانی داریم ..گمشو بیرون نکبت...!! من از اونجایی که ازون دسته آدم هام که دعوایی نیستند...رفتم بیرون...نه اینکه از دعوا بترسم ها نه ..فقط یخورده چندشم میشه...!!
رفتم مغازه سوم...و از همون اول گفتم سونیک دارید برای داداشم میخوام هفت سالشه؟ فروشنده زیر چشمی با حالتی مشکوک نگاهم کردو گفت راست میگی؟...گفتم آره به جون خودم..کارت ملیش هم همراهمه ارائه بدم...فروشنده گفت احتیاجی نیست..بهت اعتماد میکنم...
خیلی شانس آوردم ..آخه اصلا داداش نداشتم......فقط تا رسیدن به خونه بخاطر قسم دروغینی که خورده بودم...7 جا نزدیک بود تصادف کنم... از پل هوایی سقوط کنم...بخاطر ازدحام جمعیت برم زیر مترو, سقط بشم... توسط سگ هاری گازیده بشم..!!..و نیز به تیر عشق زهرآگین دخترکی چاغ و زشت گرفتار...
خوشبختانه اون روز به سلامت رسیدم خونه و فقط توسط چند تا مرغابی که در تمام طول مسیر بالای سرم قارقار !!می کردند مورد اصابت کارخرابی قرار گرفتم...حدودا 11 تا...!!خیلی روز پر استرسی بود ...سونیک جنریشن رو دفعه بعد اینترنتی سفارش دادم...
این عکس خیلی هیجان برانگیزه , خوراک سونیک هیروز 2 بود با این همه کاراکتر رنگ و وارنگ...تقابل همه خوبی با همه بدی مثل MK: Armagedon….. البته اونم گند زد...یا castlevania judgement ایضا اون هم گند زد...اصلا بهتره سازنده ها همه کاراکترهاشون رو هیچ وقت با هم وسط نیارند...
کاش حالا که کراش و اسپایرو رو به روز کردند 3 نسخه اول سونیک به همراه ناکلز
رو هم یک حرکتی با این گرافیک می زدن....
طرف مثلا ماریو رو درست کرده....خاک بر سر سونیک که مجانی تو بازی های ماریو حضور پیدا میکنه...
اونوقت نینتندوی گدا یک دست لباس و اسکین ماریو تقلبی هم بهشون نمیده...لوئیجی حداقل بابا ....
نهایت یوشی رو میدادی......چی, دامن نَشُسته پرنسس پیچ ..اون رو بده عمت بپوشه ... !!
گرین هیل ....اینجا رو نبینید اینقدر خلوته ...13 بدر ها همه کله میکنند باغ اگمن اینا ...اونجا اگمن با بوزر و کورتکس تیم والیبال میدن....و یک عده ای هم سم فیشر رو در حال باد زدن جوجه دیدن و یک عده قلیل تری لارا کرافت رو در حال کشیدن قلیون همراه با دوک نوکم ....
هر چی به آخرای بازی نزدیک میشیم سرهم بندی شدت می گیره....حتی تو گرافیک و ظواهر , مقایسه کنم کهکشان ماریو گالاکسی یا سونیک کالرز نسل هفت رو با این , یا همه چیز خودش گویا هست..!!
نزنید نامردا....الان آواتار میاد دمار از روزگار همتون درمیاره...الانه الان که نه , مثل اینکه آواتار تو انتخاب
زیر شلواری بین راه راه و خال خالی مردد هست.., شما راحت باشید تقریبا چند ماه بعد میاد....
بله دیگه سونیک که بازی رو ول کنه بره اینجا ها پی الواتی...من با این هیکلم برم جاش تو بازی بدوم...
معلومه آواتار جاش رو میگیره و گند میزنه تو بازی...