Ghost of Yōtei
عجب دنباله خوبی بود. اول از همه بگم منم مثل خیلیها شک داشتم که آتسو بتونه توی دل آدم جا باز کنه، ولی به طرز قشنگی مهرش رو نشوند. اون حاضرجواب بودنش رو دوست داشتم. موضوع اصلی انتقام بود و آدم میشد حدس بزنه پایان چی میشه. اونقدر توی این سالها انواع مختلف انتقامجوییها رو دیدیم که این نشه، اون یکی میشه. حالا باز پایانبندیهای ضعیف داریم، پایانهای خیلی منفی و خیلی تاریک. پایانهای روشن و هپی هم داریم. این خدا رو شکر نسخه خوبش بود. آخرش میدونستی فلانی و فلانی اونجوری میشن یا فلانی زنده میمونه فلانی میمیره، ولی اون نتیجه نهایی رو دوست داشتم. یه جورایی اون حرف منتقد IGN فکر کنم همین بود که ته داستان انتقام همینهاست که میدونیم. خیلی سخته یه چیز خاص در آورد. این لباس زردش من رو از همون اول یاد Kill Bill مینداخت

خود بازی و گیمپلیش به نظرم جهانبازش اونقدر عالی بود که حس میکنم نمونهش رو تا حالا اینجوری بازی نکرده بودم یا یادم رفته. اصلا مثل بازیهای یوبیسافت که بدترین نوع جهانباز واسه من هستن، تحمیلی نیست، خودت باید بگردی و انواع و اقسام مدلهای فعالیت رو هم داشت. بانتی، پلتفرمینگ، پازل، کمپ و ... من که از بازیهای جهان باز به طول کلی خوشم نمیاد اینجا داشتم کیف میکردم. همهمون پستهای زیاد دیدیم که ملت چند ساعت فقط توی محیط میگشتن و اصلا داستان رو ول کرده بودن. خب این خیلی چیز مهمیه توی این سبک بازی. به نظرم همونقدر استاندارد رو برد بالا که مثلا بالدرز گیت ۳ توی نقش آفرینی با چیزهایی که داشت، اون سبک رو بالا برد.
حالا حرف از بالدرز گیت ۳ شد، یه چیزی که توش به طرز عجیبی دوست داشتم، بازیگری و موشن کپچر شخصیتها بود. حتی انپیسیهای سر راهی هم عصبانی و خوشحال شدنشون از توی چهره معلوم بود. صداپیشگی عالی بود. همه چیش انقدر عالی بود که اصلا یه استاندارد جدیدی توی ذهنم درست کرد تا همه چی رو با اون مقایسه کنم. البته که اون RPG هست و باید اینطور باشه، ولی اینجا توی گوست یه خرده از این لحاظ لنگ میزد. البته نه همه جا. مثلا کاتسینها همه از دم عالی بودن. من با دوبله ژاپنی و زیرنویس انگلیسی بازی کردم. شاید نسخه انگلیسی این مشکل لیپ سینک رو نداشت ولی توی جاهایی که غیر کاتسین بود، فقط لبها باز و بسته میشد و حتی شخصیتهای اصلی هم وضعیتشون جالب نبود. فقط کاتسینها، بازیگری صورت و بدن عالی بودن.
نکته منفی دیگه که یادم میاد، Wolf Pack بود. حس میکنم خیییلییی پتانسیل داشت، چه از لحاظ داستانی که نقش بهتری داشته باشن توی مسیر نهایی آتسو، چه از لحاظ گیمپلی و تاثیر روی ماموریتها. یعنی ماموریت داشتن ولی خیلی کم بودن و بعدش دیگه اصلا حضور خاصی نداشتن. فقط فایدهشون این بود که بری فست تراول کنی. خب این خیلی ناامیدکننده بود واسم. نکته مثبت توی گیمپلی، به نظرم سلاحهای مختلف و loadout و آرمورهای زیاد بود. کار با سلاحهای مخصوص در برابر یه سری وپنهای مخصوص دیگه و عوض کردن وسط فایت، خیلی دلچسب بود.
از نظر گرافیک من روی پرفورمنس رفتم و خیلی خودم رو درگیر ریتریسینگ و اینا نکردم. مثل همیشه راضیکننده بود و واقعا هم خوشگل بود هم روون. دیگه آدم چی میخواد. نکته مهم دوتا بازی گوست، کارگردانی هنری بود. این کارگردانی هنری به طرز عجیبی تاثیرگذاره و تو اینجور بازیها خیلی موندگار میشه. خیلیهامون اولین بار که از دانجن اول بازی الدن رینگ اومدیم بیرون و روشنایی رو دیدیم، یادمون نمیره. اینجا هم وقتی اولین بار به home رسیدم و دوربین رو میچرخوندم و همه جا رو میدیدم، یادم نمیره. خیلی هم عکس گرفتم، شاید بالای ۱۵۰ تا. ولی همه با زاویه دوربین از پشت شخصیت و زوم تا آخر، وگرنه میفرستادم

موسیقی هم که رسما بینظیر. چقدر تم اصلی گوشنواز بود و چقدر اون نسخه با خوانندهش هم عالی بود. حظ میکردم. صداگذاری و صداپیشگی هم که در بالاترین حد. گفتم با دوبله ژاپنی رفتم و بینهایت کیف میده. بازی تو ژاپن باشه و بعد انگلیسی بری؟ چه معنی داره

جدیدا جوری شده فقط کافیه سازنده بازی ژاپنی باشه تا من روی دوبله ژاپنی بذارم. این که دیگه بماند. از بین شخصیتهای فرعی، قطعا اویوکی بهترین کاراکتر بود با اون صداپیشه محشر. بعدش هم جوبی و صد البته Mad Goro

در نهایت من با تایم ۵۷ ساعت تموم کردم و با اینکه اصلا قصد هم نداشتم پلات کنم، خود به خود پیش رفت و خیلی راحت هم تکمیل شد. خیلی دلم میخواد دوباره وقت کنم و برمش، باید وایستم نیو گیم پلاس بیاد. البته حالت Legends که در راهه، تا اون موقع سرگرم بازیهای دیگه میشم. حالا امیدوارم بعد این پروژه ساکرپانچ یا سراغ یک آیپی جدید بره، ریسک کنه، یا اینکه سریهای قدیمیش رو ادامه بده. به نظرم گوست فعلا کافیه. هر چند مطمئنم اگه بخوان اینم ادامه بدن، اونقدر نبوغ دارن که بازم چیزهای جدید اضافه کنن و بازم لذتبخش باشه. دمشون گرم.
نمره من: ۹ از ۱۰