شایعه اطلاعات جدیدی از بازی The Last Of US Part 3 منتشر شد

Los Galacticos

💥Hala Madrid💥
Gold User
last-of-us-part-3-e1688365759710.jpg

یک افشا کننده ی مشهور در دنیای بازی که ViewerAnon نام دارد اعلام کرد که پروژه ی بعدی استدیو Naughty Dog در حال ساخت بوده و این پروژه قسمت سوم بازی The Last Of US میباشد.

این شخص طی سالهای گذشته بارها موضوعات و شایعات جنجالی زیادی را مطرح کرده بود و در آخرین اظهار نظر خود در توییتر شخصی خود عنوان کرد که با توجه به موفقیت بالای سریال این فرچاینز استدیو Naughty Dog به صورت مداوم در حال کار بر روی نسخه ی سوم این بازی میباشد. همچنین این شخص در ادامه اعلام کرد که داستان بازی مشخص نیست و تمامی صحبت ها در مورد داستان نسخه ی سوم فقط در حد شایعه هستند اما گفته میشود که در بازی گروهی به نام Scavengrs حضور دارند که در یکی از شهرهای بازی برای بقا تلاش میکنند. همچنین در نسخه ی سوم شخصیتی به نام لوکاس حضور دارد که بسیار متواضع و مهربان است اما درون خود شخصیتی تاریک را می پروراند. همچنین شخصیت مونث دیگری به نام Val در بازی حضور دارد که لیدر گروه بوده و Ezra نیز دستیار Val در بازی میباشد. در ادامه ی داستان بازی این دو شخصیت با یکدیگر دچار اختلاف میشوند و شخصیت سومی به نام میسون که یک سرباز کهنه کار است میبایست از بین وفاداری به Ezra یا Val یکی را انتخاب کند. همچنین طبق شایعات منتشر شده تعداد شخصیت های این گروه 5 نفر میباشد و اینکه چطور داستان این 5 شخصیت با الی مرتبط میشود هنوز فاش نشده است.

در ادامه ViewerAnon اعلام کرد که فیلمبرداری لوکیشن های این نسخه آغاز شده و با توجه به مقیاس های بزرگ لوکیشن های فیلمبرداری ممکن است انتشار این عنوان به چند سال آینده موکول شود و شخصیت اصلی بازی همانند نسخه ی دوم الی خواهد بود و این کارکتر نقش مهمی را در بازی ایفا خواهد کرد.
سال گذشته بود که استدیو Naughty Dog اعلام کرد که کار بر روی عنوان بعدی این استدیو به رهبری نیل دراکمن آغاز شده است و یکی از مقامات سونی در مصاحبه ای اعلام کرده بود که اگر عنوان The Last Of US پتانسیل ادامه دادن را داشته باشد بدون شک سونی به آن باز خواهد گشت.

البته به صورت همزمان پروژه ی تک نفره ی دیگری تحت هدایت استدیو Naughty Dog در حال ساخت میباشد که طبق شایعات منتشر شده قسمت بعدی عنوان Uncharted میباشد.

Source
 
آخرین ویرایش:
فک کنم این مورد دهها بار گفته شده ولی جویل اول اسمشو نمیگه ها به کسی...تامی هست که وسط فرار از اینفکتدها جویل رو صدا میزنه
طبیعتا جویل هم می فهمه که ابی اسمشو شنیده و در نتیجه بار دوم که نمیتونه بگه من اصغرم :D و همون اسمشو که قبلا ابی هم فهمیده رو میگه

ببخیال شدن الی هم چندین مرحله داره که دلایل قوی هم پشتشه ولی بنظرم نگاه به همچین داستانی تو ذهن خیلی ها هنوز نگاه گیم گونس که کرکتر قوی و بزن بترکون و مصمم و ..... میخوان . وگرنه بنظرم همین بازی رو بدون تغییرات سینماییش کنی برای مخاطب سینما داستان قابل درک تره ( یعنی به همچین داستانی با همچین کرکتر متزلزلی و همچین تغییرات روانی تو کرکترها عادت داره ولی مخاطب گیم هنوز نه)

.
اصلا همون تامی هم بگه بازم out of character. مگه خود تامی با جول جزو اسکونجر ها نبودن؟ جفتشون یه مایندست باید داشته باشن. حتی دراکمن در جواب این قضیه گفته بود جول چون چند سال تو جکسون بوده نرم شده از لحاظ کرکتری ولی خوب حتی اینم اگه باشه بازم باید تو بازی بهش اشاره کنه که نکرد.
دلایلی که تا آخر بازی نشون میده همه در جهت کشتن ابی هست و این نمیشه انکار کرد. آره منم تمام توجیه های دوستان خوندم در رابطه با داستان ولی داستان نقطه‌ی عطفی برای الی نشون نداد که بخواد این تصمیم بگیره. حتی برای تصمیم آنی هم دلیلی نشون نداد الی کجای داستان تصمیم آنی در خلاف جهت کرکترش گرفت که بگیم ثبات شخصیتی نداره؟ برای مثال حامله بودن دینا چه کمکی به داستان کرد؟ جز اینکه به صورت فورسد تو داستان بود که قرینه مل باشه؟ یا خود حامله بودن مل چه کمکی به داستان کرد؟ جز اینکه کشته شدنش رو دردناک تر کنه؟ این اشتباهات تو صنعت بازی اتفاقا قابل چشم پوشی تر هستند تا صنعت سینما چون چیزی در این سطح خیلی کم وجود داره. داستان بازی های دیگه اصلا قابل بحث نیستن در این حد.
 
اينها برنامه اصليشون ورود به شهر بود و اگه ميتونستن نفوذ كنن كه براحتي جول رو پيدا ميكردن
و شما فكر ميكنين كسي كه يه تنه زده به فاير فلايزها و همرو كشته ازش هيچ عكسي وجود نداره؟
و هر كي ميگفت من جوئل هستم ميكشتنش؟ نه جدي؟ :D

در مورد انتقام هم الي كه بيخيال شده بود و بعد از يكسال تامي اومد و بهش بد و بيراه گفت كه جول رو فراموش كردي و دوباره بهش فشار رواني اورد كه بره دنبال ابي.
 
اصلا همون تامی هم بگه بازم out of character. مگه خود تامی با جول جزو اسکونجر ها نبودن؟ جفتشون یه مایندست باید داشته باشن. حتی دراکمن در جواب این قضیه گفته بود جول چون چند سال تو جکسون بوده نرم شده از لحاظ کرکتری ولی خوب حتی اینم اگه باشه بازم باید تو بازی بهش اشاره کنه که نکرد.
دلایلی که تا آخر بازی نشون میده همه در جهت کشتن ابی هست و این نمیشه انکار کرد. آره منم تمام توجیه های دوستان خوندم در رابطه با داستان ولی داستان نقطه‌ی عطفی برای الی نشون نداد که بخواد این تصمیم بگیره. حتی برای تصمیم آنی هم دلیلی نشون نداد الی کجای داستان تصمیم آنی در خلاف جهت کرکترش گرفت که بگیم ثبات شخصیتی نداره؟ برای مثال حامله بودن دینا چه کمکی به داستان کرد؟ جز اینکه به صورت فورسد تو داستان بود که قرینه مل باشه؟ یا خود حامله بودن مل چه کمکی به داستان کرد؟ جز اینکه کشته شدنش رو دردناک تر کنه؟ این اشتباهات تو صنعت بازی اتفاقا قابل چشم پوشی تر هستند تا صنعت سینما چون چیزی در این سطح خیلی کم وجود داره. داستان بازی های دیگه اصلا قابل بحث نیستن در این حد.
اخه تو اون شرایط خاص و حساس و فرار و گریز که نمیشد تامی جویل رو "هوی" صداش کنه:Dبارها تو شماره اول هم دیدیم که وسط فرار و درگیری و .....جویل و الی اسم همدیگه رو صدا میزدن(مگر شرایط آرامی بوده باشه)
تازه ابی هم یه آدم معقول نشون میده که کمک جویل و تامی هم میکنه

در مورد انتقام هم الی کلا بیخیال شده بود دیگه و نمی خواست ابی رو بکشه و وضع روانی نامساعدی هم داشت و با شانتاژ تامی :D بود که باز رفت سراغ ابی. یعنی بار دوم کاملا با اکراه میره سراغ ابی(فقط برای اینکه به اون حالت نامساعد ذهنیش و افسوس رابطه از دست رفتش با جویل غلبه کنه) و وقتی هم اون وضع ابی رو می بینه بی خیالش میشه و یجورایی با اون افسوس از دست دادن جویل هم کنار میاد.

قبلا هم گفتم که میتونست از این هم بهتر روایت کنن و به قول خودت دلایل قویتر و چفت و بست بهتری تحویل مخاطب بدن ولی همین ارائه هم در اون حدی که مخالفا و هیترا میگن نابود و داغون نیست.
ولی آره وقتی تو برای اولین بار یه روایت فراتر از مدیوم بازی داری نشون میدی و یه جورایی جزو اولین هایی جا برای بهبود همیشه هست

.
 
آخرین ویرایش:
شما یکی رو‌ لحظه آخر هم بخوای ببخشی بیاد دستت رو مثل کوسه گاز بگیره انگشتت قطع بشه نه تنها انتقام می گیری بلکه می ری از جد تا ندیدش رو سلاخی می کنی.

انسان ماشین نیست که رفتارش همیشه قابل پیشبینی باشه.
اینکه الی تصمیم میگیره لحظه اخر ببخشه مورد عجیبی نیست که بخوایم بگیم تموم قانون های فیزیک و علمی رو نقض کرده.
راجب یه تصمیم شخصی و انسانی داریم بحث میکنیم که هر رفتاری رو میتونیم ازش انتظار داشته باشیم.
اینجا کاراکتر بخشیده و مورد عجیبی نیست ،حتی اگه برعکسشم بود بازم موضوع عجیبی نبود که بخواهیم ازش ایراد بگیریم!!!
 
اصلا همون تامی هم بگه بازم out of character. مگه خود تامی با جول جزو اسکونجر ها نبودن؟ جفتشون یه مایندست باید داشته باشن. حتی دراکمن در جواب این قضیه گفته بود جول چون چند سال تو جکسون بوده نرم شده از لحاظ کرکتری ولی خوب حتی اینم اگه باشه بازم باید تو بازی بهش اشاره کنه که نکرد.
دلایلی که تا آخر بازی نشون میده همه در جهت کشتن ابی هست و این نمیشه انکار کرد. آره منم تمام توجیه های دوستان خوندم در رابطه با داستان ولی داستان نقطه‌ی عطفی برای الی نشون نداد که بخواد این تصمیم بگیره. حتی برای تصمیم آنی هم دلیلی نشون نداد الی کجای داستان تصمیم آنی در خلاف جهت کرکترش گرفت که بگیم ثبات شخصیتی نداره؟ برای مثال حامله بودن دینا چه کمکی به داستان کرد؟ جز اینکه به صورت فورسد تو داستان بود که قرینه مل باشه؟ یا خود حامله بودن مل چه کمکی به داستان کرد؟ جز اینکه کشته شدنش رو دردناک تر کنه؟ این اشتباهات تو صنعت بازی اتفاقا قابل چشم پوشی تر هستند تا صنعت سینما چون چیزی در این سطح خیلی کم وجود داره. داستان بازی های دیگه اصلا قابل بحث نیستن در این حد.
یه نکته به ظاهر بی‌اهمیت ولی در واقع مهم توی داستان وجود داره که تغییر شخصیت جول رو نشون می‌ده. :D اون قسمتی که می‌گه یه گروهی داشتن از اینجا رد می‌شدن و باهاشون مبادله کردم و یه چیزی بهشون دادم و قهوه ازشون گرفتم. یعنی در این حد این آدم تغییر کرده و لطیف شده که با غریبه‌ها داد و ستد می‌کنه و ازشون قهوه می‌گیره که موقع گیتار زدن، یه چیز گرمی هم بنوشه و صفا کنه! جول دیگه اون آدم سابق نیست که ۲۴ ساعته باید مراقب اوضاع بود و یه تصمیم اشتباه می‌تونست باعث مرگش بشه.
----------------
ولی حتی اگه اشاره‌ای هم نمی‌شد به نظرم مشکلی نداشت. به هر حال پنج سال از اتفاقات بازی اول گذشته که اصلاً زمان کمی نیست و وقتی شما پنج سال توی دهکده‌ای کنار خیلی‌های دیگه در صلح و صفا زندگی می‌کنی و اون احساس خطر همیشگی برات خیلی کمرنگ‌تر شده، طبیعیه که ملایم‌تر می‌شی و دیگه مثل سابق جلوی هر کسی گارد نمی‌گیری.
کلاً انسان خیلی سریع خودش رو با محیط و شرایط جدید وفق می‌ده و نمونه مشخصش رو توی همین چند سال داشتیم، یعنی دوران کرونا.
وقتی کرونا اومد، یه وحشت عجیبی همه جا رو فرا گرفت و اکثر مردم تا مدت‌ها ماسک می‌زدن و می‌ترسیدن کنار بقیه قرار بگیرن و یه جَو وحشت و نگرانی راه افتاده بود که کافی بود یه نفر به خاطر حساسیت یا سرماخوردگی معمولی عطسه کنه تا ملت فکر کنن طرف زامبیه و قصد آلوده کردن اون‌ها رو داره. ولی به محض اینکه شرایط یه ذره بهتر شد و واکسن اومد و تعداد کشته‌ها فروکش کرد، خیلی‌ها به سرعت ماسک رو کنار گذاشتن و برگشتن به زندگی عادی. یعنی در عرض چند وقت از نگرانی فجیع بابت کرونا وارد حالتی شدیم که مردم می‌رفتن توی رستوران و استادیوم فوتبال و... بدون ماسک کنار همدیگه می‌نشستن و حتی ماسک‌دارها رو مسخره می‌کردن و می‌گفتن این سوسول بازی‌ها چیه! :D
بشر با همچین سرعتی تغییر می‌کنه و از شرایط معمولی، یه دفعه وارد شرایط قرنطینه و کابوس از مرگ و دوری از اجتماع می‌شه و بعدش هم دوباره خیلی سریع برمی‌گرده به زندگی عادی و جمع شدن کنار چند هزار نفر بدون ماسک. دیگه این قضیه برای جول پروسه طولانی‌تری هم داشته و پنج سال زمان برده تا روحیاتش عوض بشه و از کسی که توی شرایط سختی زندگی می‌کرده و هر لحظه آماده کشته شدن بوده، توی این دهکده تبدیل به یه آدم لطیف بشه که با غریبه‌ها هم راحته.
مطمئناً خود دراکمن هم به عنوان خالق این شخصیت‌ها بهتر در جریان اخلاق و رفتار اون‌ها هست و همچین چیز مهمی از زیر دستش درنمی‌ره. :D بعضی وقت‌ها هست که نویسنده می‌خواد به زور به یه هدفی برسه ولی چون راه حلی پیدا نمی‌کنه، سوتی می‌ده. ولی این ماجرای اسم جول اصلاً این طوری نبود که بگیم «مجبور بودن» این طوری اسمش رو مطرح کنن و راه دیگه‌ای نداشتن و بنابراین سوتی دادن. می‌شد به هزار و یک روش دیگه هم اسمش رو مطرح کرد و مثلاً در حالی که ابی توی یه اتاق دیگه‌ای بوده، تامی به برادرش بگه «جول، دیگه باید برگردیم خونه.» و ابی این رو بشنوه و شک بکنه که با کی طرفه.
ولی نویسنده‌های بازی تصمیم گرفتن ابی این طوری متوجه اسم جول بشه و از دید اون‌ها و خیلی‌های دیگه هم سوتی به حساب نمیاد. چیز عجیبی هم نیست که تامی توی شرایطی که اینفکتدها ریختن سرشون و فاصله‌ای تا مرگ ندارن، به یه دختر تنها و شوکه بگه من و داداشم فلانی هستیم تا اون دختر یه ذره آروم بگیره و احساس نزدیکی به اینا پیدا کنه.
 
يه مساله ديگه اينه كه جول از ناراحتي الي بشدت ناراحته
و بخاطر اينكه يه جامعه رو از واكسن و سلامتي احتمالي دور كرده پشيمونه
و براي همين هم تو صحنه هاي برخوردش با الي كاملا افسرده است
و اين احساس خود گناه كار پنداري كه داره كاملا داغونش كرده و يه جورايي به مرگ راضيه
 
يه مساله ديگه اينه كه جول از ناراحتي الي بشدت ناراحته
و بخاطر اينكه يه جامعه رو از واكسن و سلامتي احتمالي دور كرده پشيمونه
و براي همين هم تو صحنه هاي برخوردش با الي كاملا افسرده است
و اين احساس خود گناه كار پنداري كه داره كاملا داغونش كرده و يه جورايي به مرگ راضيه
همیشه برام سوال بود که چند نفر کار جول انجام میدن
من بودم الی فدا میکردم چون زندگی که آیندش این باشه از جهنم بدتره
 
  • Like
Reactions: Wolff
همیشه برام سوال بود که چند نفر کار جول انجام میدن
من بودم الی فدا میکردم چون زندگی که آیندش این باشه از جهنم بدتره

واقعا سخته
اولا كه الي بچس
دوم خود جول يه دختر هم سن الي داشته كه كشته ميشه
و واقعا به كسي كه وابسته هستي و خصوصا كم سن و سال بشه خيلي سخته به راحتي به كشتنش بدي
درسته جول ميدونست به يه جامعه داره خيانت ميكنه
اما اخر نتونست خودش رو قانع كنه كه بذاره الي بميره
واسه همينم ميگم بعدش خوشحال نبود و گيلتي فيلينگ داشت
 
  • Like
Reactions: blak
یه نکته به ظاهر بی‌اهمیت ولی در واقع مهم توی داستان وجود داره که تغییر شخصیت جول رو نشون می‌ده. :D اون قسمتی که می‌گه یه گروهی داشتن از اینجا رد می‌شدن و باهاشون مبادله کردم و یه چیزی بهشون دادم و قهوه ازشون گرفتم. یعنی در این حد این آدم تغییر کرده و لطیف شده که با غریبه‌ها داد و ستد می‌کنه و ازشون قهوه می‌گیره که موقع گیتار زدن، یه چیز گرمی هم بنوشه و صفا کنه! جول دیگه اون آدم سابق نیست که ۲۴ ساعته باید مراقب اوضاع بود و یه تصمیم اشتباه می‌تونست باعث مرگش بشه.

بزرگترین نکته در تغییر کرکتر جول که دوستان بهش اصلا و اصلا توجه نمیکنن در ذات پایان لست 1 و ارضا نیازناخودآگاه جول هست.

آیا جول در پیش از شروع وقایع داستان اول آدم انقدر خشن و وحشی بوده؟ مسلما نه و نهایت پتانسیلش رو داشته.
چی باعث میشه انقدر کارکتر خشکی بشه؟ در درجه اول مرگ دخترش و اینکه خودشو به خاطر عدم توانایی در نجات سارا مقصر میدونسته و این نکته به همراه ذات دنیای خشنی که حالا بوجود امده و یه جور تنازع برای بقا محضه، باعث مبدل شدن به یک ضدقهرمان خشک و جدی و سنگ دله.
در پایان داستان لست 1 چه اتفاقی میفته؟ جول نجات دنیا رو قربانی میل شخصی و نیاز ناخودآگاه خودش میکنه تا اون احساس گناه از بین بره. و حالا بعد آشنایی با الی و تقویت فادر فیگور، اون عذاب وجدان به نوعی از روش برداشته شده و شخصیت انسانی تری میشه.

پس طبیعیه که جول دیگه اون کارکتر خشن سابق رو نداشته باشه و آدم تر باشه. تعجب میکنم دوستان چطور میگن باید تو بازی نشون میدادن که ندادن! در صورتی که به وضوح بازی این تغییر رو نمایش داده. شاید دوستان میخواستن صراحتا با دیالوگ گفته بشه. مثلا بیاد بگه من عوض شدم و این حرفا، ولی همیشه در مدیوم تصویری درست تر اینه که نشون بدی نه اینکه بگی، که داستان هم اینکارو به بهترین شکل ممکن انجام میده. یه مثالش رو خودت توضیح دادی، مثل اینکه قهوه میگیره و ... و من یه مثال دیگه دارم که اتفاقا جزو شاهکارترین لحظات بازیه. جایی که ضعف جول در مقابل الی رو میبینیم، وقتی میخواد به حقیقت اعتراف کنه. یا جایی که میبرتش به موزه. این سکانس ها پس برای چین؟

جول سابق که همه رو اره میکرد میرفت جلو آدمی بود که در مقابل یه دختر ضعف نشون بده؟ خجالت بکشه از اعتراف؟ احساسات طرف براش مهم باشه؟ منت کسی رو بکشه؟ خوب اینا یعنی جول انسان شده دوباره! با زنده شدن حس پدرانه انسانیت هم به این آدم برگشته و دیگه اون مرد سابق نیست! پس چطور میگید داستان نشون نداده؟ چیکار کنه واقعا؟
 
آخرین ویرایش:
در مورد انتقام هم الی کلا بیخیال شده بود دیگه و نمی خواست ابی رو بکشه و وضع روانی نامساعدی هم داشت و با شانتاژ تامی :D بود که باز رفت سراغ ابی. یعنی بار دوم کاملا با اکراه میره سراغ ابی(فقط برای اینکه به اون حالت نامساعد ذهنیش و افسوس رابطه از دست رفتش با جویل غلبه کنه) و وقتی هم اون وضع ابی رو می بینه بی خیالش میشه و یجورایی با اون افسوس از دست دادن جویل هم کنار میاد.
نه این نیست :D به صورت واضح بازی اشاره کرد که هنوز الی گذر نکرده. به مکالمه آخرش با دینا توجه کن که چجوری توضیح میده نیمتونه اینجوری زندگی کنه هر چقدر هم که بخواد. گفتن تامی فقط یه جرقه بود و اگر به خاطر رودرواسی با تامی میرفت که دیگه خیلی مسخره میشد داستان نه؟ :D

انسان ماشین نیست که رفتارش همیشه قابل پیشبینی باشه.
اینکه الی تصمیم میگیره لحظه اخر ببخشه مورد عجیبی نیست که بخوایم بگیم تموم قانون های فیزیک و علمی رو نقض کرده.
راجب یه تصمیم شخصی و انسانی داریم بحث میکنیم که هر رفتاری رو میتونیم ازش انتظار داشته باشیم.
اینجا کاراکتر بخشیده و مورد عجیبی نیست ،حتی اگه برعکسشم بود بازم موضوع عجیبی نبود که بخواهیم ازش ایراد بگیریم!!!
داستان و فیلمنامه که زندگی واقعی نیست که بگی انسان میتونه هر رفتاری داشته باشه چون انسان. اینجوری که کرکتر شکل نمیگرفت. مثلا فکر کن آخر پدرخوانده مایکل کلش خیاری میشد میزد خواهرش که داد و بیداد میکنه میکشت. بعد توجیه این صحنه میشد انسان رفتارش قابل پیشبینی نیست؟ :D



:D یه نکته به ظاهر بی‌اهمیت ولی در واقع مهم توی داستان وجود داره که تغییر شخصیت جول رو نشون می‌ده. :D اون قسمتی که می‌گه یه گروهی داشتن از اینجا رد می‌شدن و باهاشون مبادله کردم و یه چیزی بهشون دادم و قهوه ازشون گرفتم. یعنی در این حد این آدم تغییر کرده و لطیف شده که با غریبه‌ها داد و ستد می‌کنه و ازشون قهوه می‌گیره که موقع گیتار زدن، یه چیز گرمی هم بنوشه و صفا کنه! جول دیگه اون آدم سابق نیست که ۲۴ ساعته باید مراقب اوضاع بود و یه تصمیم اشتباه می‌تونست باعث مرگش بشه.
آریا جان اینکه با یه گروهی داد و ستد کرده که معنی خاصی نمیده. اگه یادت باشه اول پارت یک اینا همه قاچاقچی بودن و کارشون داد و ستد بود اصلا. حالا به نظرت دیدگاه کارگردان این بوده که گیتار زدن یا قهوه خوردن تو داستان برای نشون دادن این گذاشته که بگه این آدم سابق نیست و نرم شده؟ یا چون تو پارت یک به این دو مورد اشاره کرده بود، برای نشون دادن اینکه جول به زندگی که میخواست رسیده گذاشته؟


ولی حتی اگه اشاره‌ای هم نمی‌شد به نظرم مشکلی نداشت. به هر حال پنج سال از اتفاقات بازی اول گذشته که اصلاً زمان کمی نیست و وقتی شما پنج سال توی دهکده‌ای کنار خیلی‌های دیگه در صلح و صفا زندگی می‌کنی و اون احساس خطر همیشگی برات خیلی کمرنگ‌تر شده، طبیعیه که ملایم‌تر می‌شی و دیگه مثل سابق جلوی هر کسی گارد نمی‌گیری.
کلاً انسان خیلی سریع خودش رو با محیط و شرایط جدید وفق می‌ده و نمونه مشخصش رو توی همین چند سال داشتیم، یعنی دوران کرونا.
وقتی کرونا اومد، یه وحشت عجیبی همه جا رو فرا گرفت و اکثر مردم تا مدت‌ها ماسک می‌زدن و می‌ترسیدن کنار بقیه قرار بگیرن و یه جَو وحشت و نگرانی راه افتاده بود که کافی بود یه نفر به خاطر حساسیت یا سرماخوردگی معمولی عطسه کنه تا ملت فکر کنن طرف زامبیه و قصد آلوده کردن اون‌ها رو داره. ولی به محض اینکه شرایط یه ذره بهتر شد و واکسن اومد و تعداد کشته‌ها فروکش کرد، خیلی‌ها به سرعت ماسک رو کنار گذاشتن و برگشتن به زندگی عادی. یعنی در عرض چند وقت از نگرانی فجیع بابت کرونا وارد حالتی شدیم که مردم می‌رفتن توی رستوران و استادیوم فوتبال و... بدون ماسک کنار همدیگه می‌نشستن و حتی ماسک‌دارها رو مسخره می‌کردن و می‌گفتن این سوسول بازی‌ها چیه! :D
بشر با همچین سرعتی تغییر می‌کنه و از شرایط معمولی، یه دفعه وارد شرایط قرنطینه و کابوس از مرگ و دوری از اجتماع می‌شه و بعدش هم دوباره خیلی سریع برمی‌گرده به زندگی عادی و جمع شدن کنار چند هزار نفر بدون ماسک. دیگه این قضیه برای جول پروسه طولانی‌تری هم داشته و پنج سال زمان برده تا روحیاتش عوض بشه و از کسی که توی شرایط سختی زندگی می‌کرده و هر لحظه آماده کشته شدن بوده، توی این دهکده تبدیل به یه آدم لطیف بشه که با غریبه‌ها هم راحته.
مطمئناً خود دراکمن هم به عنوان خالق این شخصیت‌ها بهتر در جریان اخلاق و رفتار اون‌ها هست و همچین چیز مهمی از زیر دستش درنمی‌ره. :D بعضی وقت‌ها هست که نویسنده می‌خواد به زور به یه هدفی برسه ولی چون راه حلی پیدا نمی‌کنه، سوتی می‌ده. ولی این ماجرای اسم جول اصلاً این طوری نبود که بگیم «مجبور بودن» این طوری اسمش رو مطرح کنن و راه دیگه‌ای نداشتن و بنابراین سوتی دادن. می‌شد به هزار و یک روش دیگه هم اسمش رو مطرح کرد و مثلاً در حالی که ابی توی یه اتاق دیگه‌ای بوده، تامی به برادرش بگه «جول، دیگه باید برگردیم خونه.» و ابی این رو بشنوه و شک بکنه که با کی طرفه.
ولی نویسنده‌های بازی تصمیم گرفتن ابی این طوری متوجه اسم جول بشه و از دید اون‌ها و خیلی‌های دیگه هم سوتی به حساب نمیاد. چیز عجیبی هم نیست که تامی توی شرایطی که اینفکتدها ریختن سرشون و فاصله‌ای تا مرگ ندارن، به یه دختر تنها و شوکه بگه من و داداشم فلانی هستیم تا اون دختر یه ذره آروم بگیره و احساس نزدیکی به اینا پیدا کنه.

آخه اینا که از شرایط آخرالزمانی در نیمودن که. همیشه هم نیرو میفرستادن بیرون جکسون که امنیت منطقه رو رعایت کنن. حتی جول در رابطه با گشت دادن الی هم نگران و این تو بازی نشون میده. یعنی جول به صورت مشخص هنوز میدونه دنیای بیرون چه خطر بزرگی میتونه داشته باشه. نویسنده اینجا به صورت واضح تنبلی کرده و درست از «تصادف» استفاده نکرده. میخواسته تمپوی داستان حفظ شه زیاد به این قضیه فکر نکرده و فکرم نمیکرده تو کامیونیتی همچین چیزی بولد شه و الا قطعا شک نکن دلیل واضح میذاشت این وسط. یعنی توی سیزن دوم سریال میبینی که چجوری این نکته رو لحاظ میکنه.

حالا به نظر من بحث گفتن اسم اونقدر اهمیتی نداره و میشه ازش گذشت ولی این مشکلات همونطور که بالاتر اشاره کردم فقط محدود به این نیست. مثلا تا نیمه ساخت بازی داستان جوری نوشته شده بوده که الی، ابی رو بکشه ولی عوض شده نظر نویسنده. این مهم ترین مشکل داستان به نظرم. به اندازه کافی به مخاطب دلیل داده نمیشه که الی چرا باید ببخشه. بیا با پایان پارت یک و تصمیم آنی جول برای کشتن فایرفلای ها مقایسه کنیم. در اونجا توی چهار تا فصل به رابطه ی این دو تا پرداخته شد. چرا دنیا و زنده موندنش برای جول بی اهمیت شده. چرا دلیل دوباره پیدا کرده. داستان های فرعی بازی هم مثل بیل این قضیه رو فورشدو میکنن، حتی تو بازی به الی میگه بیا بیخیال این قضیه بشیم. حالا سوال من از شما این که تو پارت دو چقدر دلیل وجود داره که الی تو این نقطه این تصمیم بگیره؟(تو بازی نه تفسیر ما از وقایع بی ربط داستانی) بازی برای توجیه این قضیه فقط یه تصویر یه فریمی از جول نشون میده و انتظار این توجیه تمام اون غولی که از الی تو چند ساعت گذشته ساخته رو پاک کنه از ذهن مخاطب. اینجوری کار نمیکنه. برای من تصمیم الی در آخر مهم نیست فقط نویسنده باید خوب در بیاره هر تصمیمی که باشه رو.

دراکمن تو یکی از مصاحبه ها گفت میدونست اول و آخر بازی و کلا اتفاقات مهم بازی چی قرار بشه ولی وسطش نمیدونست چجوری قرار پر کنه و برای همین نویسنده استخدام کردم که شد خانم هیلی گراس و ایده های این مدلی مثل حامله بودن دینا و پر کردن وسط داستان به عهده ایشون بوده که به نظر من نتونسته در حد اسم بازی خوب دربیاره.
 
بزرگترین نکته در تغییر کرکتر جول که دوستان بهش اصلا و اصلا توجه نمیکنن در ذات پایان لست 1 و ارضا نیازناخودآگاه جول هست.

آیا جول در پیش از شروع وقایع داستان اول آدم انقدر خشن و وحشی بوده؟ مسلما نه و نهایت پتانسیلش رو داشته.
چی باعث میشه انقدر کارکتر خشکی بشه؟ در درجه اول مرگ دخترش و اینکه خودشو به خاطر عدم توانایی در نجات سارا مقصر میدونسته و این نکته به همراه ذات دنیای خشنی که حالا بوجود امده و یه جور تنازع برای بقا محضه، باعث مبدل شدن به یک ضدقهرمان خشک و جدی و سنگ دله.
در پایان داستان لست 1 چه اتفاقی میفته؟ جول نجات دنیا رو قربانی میل شخصی و نیاز ناخودآگاه خودش میکنه تا اون احساس گناه از بین بره. و حالا بعد آشنایی با الی و تقویت فادر فیگور، اون عذاب وجدان به نوعی از روش برداشته شده و شخصیتش انسانی تری میشه.

پس طبیعیه که جول دیگه اون کارکتر خشن سابق رو نداشته باشه و آدم تر باشه. تعجب میکنم دوستان چطور میگن باید تو بازی نشون میدادن که ندادن! در صورتی که به وضوح بازی این تغییر رو نمایش داده. شاید دوستان میخواستن صراحتا با دیالوگ گفته بشه. مثلا بیاد بگه من عوض شدم و این حرفا، ولی همیشه در مدیوم تصویری درست تر اینه که نشون بدی نه اینکه بگی، که داستان هم اینکارو به بهترین شکل ممکن انجام میده. یه مثالش رو خودت توضیح دادی، مثل اینکه قهوه میگیره و ... و من یه مثال دیگه دارم که اتفاقا جزو شاهکارترین لحظات بازیه. جایی که ضعف جول در مقابل الی رو میبینیم، وقتی میخواد به حقیقت اعتراف کنه. یا جایی که میبرتش به موزه. این سکانس ها پس برای چین؟

جول سابق که همه رو اره میکرد میرفت جلو آدمی بود که در مقابل یه دختر ضعف نشون بده؟ خجالت بکشه از اعتراف؟ احساسات طرف براش مهم باشه؟ منت کسی رو بکشه؟ خوب اینا یعنی جول انسان شده دوباره! با زنده شدن حس پدرانه انسانیت هم به این آدم برگشته و دیگه اون مرد سابق نیست! پس چطور میگید داستان نشون نداده؟ چیکار کنه واقعا؟
نکات بسیار خوبی رو گفتی و این میتونه نشون بده انسان تر شده و دغدغش دیگه فقط زنده موندن نیست. این کجا توجیه میکنه که مراقب نباشه با توجه به اینکه به صورت مکرر گشت میزنه و یا از خطرات دنیای بیرون آگاه نباشه و شل کرده؟ این بذار کنار این که زده یه گروه به بزرگی فایرفلایز رو از بین برده و حداقل باید این ته ذهنش داشته باشه که داستان ایمن بودن الی فقط بین خودشون نیست دیگه و ممکن اشخاصی دنبال خودش یا الی بیان.
 
  • Like
Reactions: HalfLife G
داستان بازی باگ داره بعد اینجا هزار جور تفسیر می کنن که اینجای بازی فلان طور بوده پس فلانه و انسان غیر قابل پیشبینی هست و ... بعدم می گن مدیومش از بازی ها جلوتره :))
این بازی مدیومش از بازی ها جلوتر نیست، دلایلی که شما واسه پوشش باگ هاش جور می کنید باعث می شه همچین فکری بکنید.
 
آخرین ویرایش:
داستان بازی باگ داره بعد اینجا هزار جور تفسیر می کنن که اینجاd بازی فلان طور بوده پس فلانه و انسان غیر قابل پیشبینی هست و ... بعدم می گن مدیومش از بازی ها جلوتره :))
این بازی مدیومش از بازی ها جلوتر نیست، دلایلی که شما واسه پوشش باگ هاش جور می کنید باعث می شه همچین فکری بکنید.
ببین دوست عزیز کامنت هایی مثل کامنت شما باعث میشه دو تا دونه بحث عمیق و منطقی شکل نگیره تو فروم. من خودمم خیلی مسخره کردم ترول کردم ولی وقتی چند نفر بحث جدی میکنن ماهی گرفتن از این شرایط فقط جو فروم رو قطبی تر میکنه و باعث میشه یه سری از افراد نظر واقعیشون نتونن بیان کنن.
 
نکات بسیار خوبی رو گفتی و این میتونه نشون بده انسان تر شده و دغدغش دیگه فقط زنده موندن نیست. این کجا توجیه میکنه که مراقب نباشه با توجه به اینکه به صورت مکرر گشت میزنه و یا از خطرات دنیای بیرون آگاه نباشه و شل کرده؟ این بذار کنار این که زده یه گروه به بزرگی فایرفلایز رو از بین برده و حداقل باید این ته ذهنش داشته باشه که داستان ایمن بودن الی فقط بین خودشون نیست دیگه و ممکن اشخاصی دنبال خودش یا الی بیان.


من نمي دونم دقيقا موضعت چيه؟
كي گفته جول شل كرده؟

اصلا ديدي داستانو؟ ابي از كمپشون جدا ميشه و ميوفته وسط زامبي ها جول مياد اونو نجات ميده و بخاطر تعداد زامبي ها ابي ميگه بريم محل سكونت ما به اونجا كه ميرسن يه تامي هست و يه جول

سفت ميگرفت وسط ده يازده نفر دشمن كشته نميشد؟
غافل گير شدن ديگه واضحه

اينا اومدن به يه دختر كمك كنن و از دست زامبي ها نجاتش بدن كه خودشون تو دام ناخواسته افتادن

———-
اين استدلالا مثله اين ميمونه بگيم تو رد دد هم نميدونست پايانشو چيكار كنه واسه ترحم بيننده زد مريض كرد طرفو

يا گاد او وار انقدر بي موضوع بود كه به زور اتريوس ميخواست يه حس ناقص پدر پسري درست كنه

اينهمه بازي با داستانهاي قابل پيش بيني و سطحي وجود داره
يكي دوتا بازي مثله بايوشاك و لست اتفاقات غافل گير كننده دارن همين غافل گيريها شده اشكالات داستان
مثلا مثله انچارتد هپي اندينگ داشت همه خوشحال بودن

نهايتا بدتون اومده دراپ كنيد اينهمه رو مخ بقيه اسكي نريد
 
آخرین ویرایش:
ببخیال شدن الی هم چندین مرحله داره که دلایل قوی هم پشتشه
این دلایل رو میشه بگید
خوده من شاید الان بتونم 6 7 تا دلیل واسه این بگم که چرا یه فرد نخواد از ابی انتقام بگیره که از اون دلایل خودم به خاطر چند تاشون نمیخواستم از ابی انتقام بگیرم ولی بعد از خوندن پست های دوستمون @Holy Diver این سوال برام پیش اومد که "الی" به چه علت از ابی انتقام نگرفت
بحث فلش بک یه فریمی شد من وقتی فلش بک یه فریمی مرگ جول رو میبینم متوجه میشم چرا الی میخواست انتقام بگیره ولی وقتی اون یکی فلش بک یه فریمی رو میبینم نمیفهمم چرا انتقام نگرفت
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: Holy Diver

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or