Multi Platform Cyberpunk 2077

سازنده
CD PROJEKT RED
تاریخ انتشار
December 10, 2020
ناشر
CD PROJEKT RED
پلتفرم‌ها
  1. PC
  2. PlayStation 4
  3. PlayStation 5
  4. Xbox One
  5. Xbox Series X|S


43724376590678437643.png

1ixh_%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C1-.gif

8489_تصاویر1.gif

>>>>>Screenshot<<<<<



<><><><>
>>>>>Concept Art<<<<<

Cyberpunk-2077_2018_06-12-18_026.jpg Cyberpunk-2077_2018_06-12-18_027.jpg
>>>>>Screenshot<<<<<

http___images.gamersyde.com_image_cyberpunk_2077-39064-2618_0001.jpg http___images.gamersyde.com_image_cyberpunk_2077-39064-2618_0002.jpg http___images.gamersyde.com_image_cyberpunk_2077-39064-2618_0003.jpg

http___images.gamersyde.com_image_cyberpunk_2077-39064-2618_0004.jpg
<><><><>
>>>>>Concept Art<<<<<

http___images.gamersyde.com_image_cyberpunk_2077-39119-2618_0001.jpg

http___images.gamersyde.com_image_cyberpunk_2077-39119-2618_0002.jpg

http___images.gamersyde.com_image_cyberpunk_2077-39119-2618_0004.jpg

http___images.gamersyde.com_image_cyberpunk_2077-39119-2618_0003.jpg
>>>>>Screenshot<<<<<





<><><><>
>>>>>Key Art<<<<<





در صورت لود نشدن تصاویر صفحه را Refresh کنید
>>>>>Screenshot<<<<<


<><><><>

>>>>>Concept Art<<<<<







<><><><>

>>>>>Key Art<<<<<






343y_ویدیوها1.gif


============================

تاریخچه مختصر دنیای سایبرپانک 2077- بخش اول
تاریخچه مختصر دنیای سایبرپانک 2077- بخش دوم
تاریخچه مختصر دنیای سایبرپانک 2077- بخش سوم
تاریخچه مختصر دنیای سایبرپانک 2077- بخش چهارم
تاریخچه مختصر دنیای سایبرپانک 2077- بخش پنجم و آخر
تاریخچه تشکیل شهر نایت سیتی
افسانه جانی سیلورهند
تاریخچه شرکت آراساکا

با تشکر از @mobin.hb96

===================================
تاریخچه بازی بخش 1
تاریخچه بازی بخش 2
تاریخچه بازی بخش 3
تاریخچه بازی بخش 4
تاریخچه بازی بخش 5
تاریخچه بازی بخش 6
تاریخچه بازی بخش 7
تاریخچه بازی بخش 8
تاریخچه بازی بخش 9

با تشکر از @armin_shadow

========================================

نگاهی بر Cyberpunk 2077 بخش اول

با تشکر از @darksider666
 
Last edited by a moderator:
ولی بازم از نظر خودم وی مونث خیلی بهتره مثلا اینجا میگه وی مونث دیلوگ هاش با جانی میکس نیست در حالی توی تجربه خودم برعکسه
قطعا! اصلا اون شیمی بین دوتا کرکتر و مذکر و مونث بودنشون و کل کل هاشون Priceless عه..
و البته منظورش از اون ناهماهنگی, صرفا جاهایی هست که جانی کنترل V رو بدست میگیره که خب طبیعیه کاملا! حتی بنظرم یجورایی این تفاوت جنسیت در باطن و در ظاهر, به عمق F**ked up بودن موقعیت اضافه میکنه که نکته مثبتیست و در خدمت داستانسرایی!
بطور خاص اشاره دارم به یکی دوتا از اندینگها!
 
آخرین ویرایش:
قطعا! اصلا اون شیمی بین دوتا کرکتر و مذکر و مونث بودنشون و کل کل هاشون Priceless عه..
و البته منظورش از اون ناهماهنگی, صرفا جاهایی هست که جانی کنترل V رو بدست میگیره که خب طبیعیه کاملا! حتی بنظرم یجورایی این تفاوت جنسیت در باطن و در ظاهر, به عمق F**ked up بودن موقعیت اضافه میکنه که نکته مثبتیست و در خدمت داستانسرایی!
بطور خاص اشاره دارم به یکی دوتا از اندینگها!
سلام و درود
من وی مونث بازی کردم و به جرعت میتونم بگم یکی از بهترین صداگذاری های تاریخ گیمی من بود
 
سایبرپانک یکی از بهترین و عمیق ترین تجربه های من توی این نسل بود که تا سال ها یادم میمونه ..

من بازی رو پارسال رفتم رو آپدیت 2 فکر میکنم ، داستان ، روایت ، شخصیت ها ، گرافیک و مهم تر از هر چیزی اون وایب Night City واقعاً خیلی عجیبه . اصلاً انگار میره ته روحت میشینه و همونجا خونه میکنه و فکر نمیکنم شهری مثل نایت سیتی اینجوری توی ذهنم موندگار شده باشه ، دیگه از Dog Town و سانگبرد و ک !لاً جو اون نگم دیگه .

من با V مذکر رفتم و انصافا خیلی صداگذاریش خوب بود و اینهمه نادیده گرفتنش به نظرم بی انصافیه .

اگه وقت بشه بعداً دوباره میخوام از اول بازی رو ران کنم و اینبار با V مونث برم و ببینم چیه که همه تعریف میکنن ، ولی خب اون حس رفاقت نزدیک جانی و وی مذکر واسه من موندگار شد برای همیشه . اگه کسی بازی رو نرفته واقعاً باید بگم عمرش بر فناست و تجربه سایبرپانک و دنیای یونیکش بر هر گیمری واجبه :D
 
من با V مذکر رفتم و انصافا خیلی صداگذاریش خوب بود و اینهمه نادیده گرفتنش به نظرم بی انصافیه .
طبیعت شهر اصلا به v مونث نمیخوره بنظرم
با اختلاف سیس و لحن صدای v مذکر یه سر و گردن از v مونث بهتره
یه زن لطیف و چه به اخم کردن اخه:دی پوستش خراب میشه:دی
تنها زنی که به نایت سیتی میخورد همون rogue بود یه ترکیب فوق‌العاده برای جانی سیلورهند
 
من با V مذکر رفتم و انصافا خیلی صداگذاریش خوب بود و اینهمه نادیده گرفتنش به نظرم بی انصافیه .

نادیده گرفتن کجا بود..
فعلا که طبق آمار ۶۵ درصد رومنس ها با Panam بوده و panam هم فقط با V مذکر در دسترسه!
مساله اینه که Female V, فنهای پر سر و صدایی داره که داعم تبلیغشو میکنن :D Male V پلیرها نشستن یه گوشه بیصدا بازیشون رو میکنن..

طبیعت شهر اصلا به v مونث نمیخوره بنظرم
با اختلاف سیس و لحن صدای v مذکر یه سر و گردن از v مونث بهتره
یه زن لطیف و چه به اخم کردن اخه:دی پوستش خراب میشه:دی
تنها زنی که به نایت سیتی میخورد همون rogue بود یه ترکیب فوق‌العاده برای جانی سیلورهند

دوست خوبم با کانسپتی بنام Contrast آشنایی دارید؟ :D
قرار نیست همیشه همه چیز به هم بیاد!
خیلی از بهترین آثار سینمایی (یا همین Gaming) جهان بر اساس همین تضاد موقعیت شکل گرفته.. تضاد همه چیز رو ملموس تر میکنه.
"سفید" باعث میشه "سیاه" رو بفهمیم..

بیسیک ترین مثال بود صرفا وگرنه که Fem V "سفید" نیست در اینجا..
زیرا که; Fem V اینقدر که اغراق میفرمایید گوگولی نیست بنظرم. (فارغ از در نظر گرفتن Life Path ها)
 
آخرین ویرایش:
نشستم دوباره از اول بازی کنم و فعلا اوایلشم. به حدی جادویی و محشره که انگار بار اولمه و با اینکه کلی بازی جدید و انجام نشده دارم اما اولویتم شده این و میخوام یبار دیگه زیر و بم نایت سیتی رو دربیارم. یجوری ذوقشو دارم که انگار تازه اومدم سراغش، حسی که شاید بارها و بارها با ویچر ۳ (به دفعات کمتر با ویچر ۲) تجربه کردم و گهگاه برمیگردم و بازم تجربه میکنم.
سایبرپانک خیلی خاصه. جهان سازیش و شخصیت ها و المانهای گیم پلیش ناب و تکرار نشدنیه و برام باورنکردنیه که یکی بیاد همچین حس خفن و دیوانه کننده ای رو بخاطر دیالوگ محور بودن و بکش بکش نبودن از خودش محروم کنه!
چه V مونث و چه مذکر هر جفتشون خاص و دوست داشتنین و ویژگیای متمایز کننده خودشونو دارن. با اینکه بار چهارممه (یبار نسل ۸ یبار نسل ۹ و یبارم از اول با DLC) اما تک تک دیالوگا و نوشته هارو همچنان میخونم و کیف میکنم.
سازنده‌اش یه کاری کرده و به چنان کیفیتی رسیده که با قاطعیت میشه گفت فعلا نامبروان RPG غربی محسوب میشن. عجیبه از اون لانچ فاجعه و توهین آمیز به همچین چیزی برسی که اگرچه همچنان یسری کاستی داره ولی ویژگیای مثبتش به حدی بولد و تو چشمه که نمیشه شیفتش نشد.
خوشبحال اونایی که اسم سایبرپانکم تا حالا نشنیدن و برای بار اول میخوان وارد دنیاش بشن :D شاید خنده دار باشه ولی کوچه خیابونای نایت سایتی تک تکشون خاطره انگیزه از بس که گوشه گوشه‌اش یه داستانی برای گفتن داره.
 
نشستم دوباره از اول بازی کنم و فعلا اوایلشم. به حدی جادویی و محشره که انگار بار اولمه و با اینکه کلی بازی جدید و انجام نشده دارم اما اولویتم شده این و میخوام یبار دیگه زیر و بم نایت سیتی رو دربیارم. یجوری ذوقشو دارم که انگار تازه اومدم سراغش، حسی که شاید بارها و بارها با ویچر ۳ (به دفعات کمتر با ویچر ۲) تجربه کردم و گهگاه برمیگردم و بازم تجربه میکنم.
سایبرپانک خیلی خاصه. جهان سازیش و شخصیت ها و المانهای گیم پلیش ناب و تکرار نشدنیه و برام باورنکردنیه که یکی بیاد همچین حس خفن و دیوانه کننده ای رو بخاطر دیالوگ محور بودن و بکش بکش نبودن از خودش محروم کنه!
چه V مونث و چه مذکر هر جفتشون خاص و دوست داشتنین و ویژگیای متمایز کننده خودشونو دارن. با اینکه بار چهارممه (یبار نسل ۸ یبار نسل ۹ و یبارم از اول با DLC) اما تک تک دیالوگا و نوشته هارو همچنان میخونم و کیف میکنم.
سازنده‌اش یه کاری کرده و به چنان کیفیتی رسیده که با قاطعیت میشه گفت فعلا نامبروان RPG غربی محسوب میشن. عجیبه از اون لانچ فاجعه و توهین آمیز به همچین چیزی برسی که اگرچه همچنان یسری کاستی داره ولی ویژگیای مثبتش به حدی بولد و تو چشمه که نمیشه شیفتش نشد.
خوشبحال اونایی که اسم سایبرپانکم تا حالا نشنیدن و برای بار اول میخوان وارد دنیاش بشن :D شاید خنده دار باشه ولی کوچه خیابونای نایت سایتی تک تکشون خاطره انگیزه از بس که گوشه گوشه‌اش یه داستانی برای گفتن داره.
حرفات کاملاً حس اون جادوی خاص Cyberpunk 2077 رو منتقل می‌کنه. بازی‌ای که نه فقط یه تجربه‌ی ساده‌ی گیمینگ، بلکه یه دنیای زنده و پویا رو ارائه می‌ده که هر بار ورود بهش، مثل یه ماجراجویی جدید و پر از کشف‌های تازه‌ است. کمتر بازی‌ای پیدا می‌شه که حتی بعد از چندین بار تجربه کردن، همچنان جذابیت خودش رو حفظ کنه و به‌نظر می‌رسه سایبرپانک دقیقاً تونسته این حس رو ایجاد کنه.
وقتی از خاطره‌انگیز بودن کوچه و خیابون‌های نایت سیتی می‌گی، یه نکته‌ی مهم تو ذهنم میاد: خیلی از بازی‌ها، جهان‌های بزرگی دارن اما توخالی و بدون روح، درحالی‌که نایت سیتی انگار واقعاً زنده‌ است. انگار توش زندگی جریان داره، آدم‌هاش فقط یه سری NPC نیستن و هر گوشه‌ی شهر یه قصه‌ای برای گفتن داره. این یه هنر تو طراحی بازیه که فقط تعداد کمی از استودیوها بهش می‌رسن.
مسئله‌ی تکامل بازی هم خیلی جالبه. از اون لانچ فاجعه‌بار تا رسیدن به نقطه‌ای که امروز همه تحسینش می‌کنن، نشون می‌ده که CDPR تسلیم نشد و روی چیزی که ساخته بود، تعصب داشت. اینکه یه اثر هنری این‌قدر پیشرفت کنه و از مشکلات اولیه عبور کنه، یه نمونه‌ی عالی از تعهد و عشق به صنعت گیمه.
در مورد سیستم دیالوگ‌محور و نبودن بکش‌بکش محض هم واقعاً نکته‌ی خوبی رو گفتی. تو خیلی از بازی‌ها، موفقیت فقط تو میزان اکشن و هیجان خلاصه می‌شه، اما سایبرپانک مسیر متفاوتی رو رفته و داستان‌سرایی رو به یه سطح بالاتر برده. اینکه انتخاب‌های بازیکن واقعاً معنا دارن و شخصیت‌ها یه هویت مستقل و عمیق دارن، باعث شده این بازی یه تجربه‌ی منحصر‌به‌فرد باشه که ارزش چندین بار بازی کردن رو داره.
خوش به حال اونایی که هنوز وارد دنیای سایبرپانک نشدن و این ماجراجویی رو برای اولین بار تجربه خواهند کرد. این یکی از اون بازی‌هاست که نه فقط به‌عنوان یه سرگرمی، بلکه به‌عنوان یه اثر هنری ماندگار تو ذهن آدم می‌مونه.
 
چیزی که تو بازی به عنوان Relic ازش نام برده میشه واقعا ایده جالبی هست که تو فرمهای مختلف مثل فیلم های سینمایی و کتاب های علمی تخیلی بهش پرداخته شده. اینکه ذهن انسان کپی و روی بدن جدیدی نصب بشه.
یکی از نوشته های داخل بازی به خوبی ازش صحبت میکنه:
برای سال‌ها، متخصصان در زمینه‌های سایبرنتیک (cybernetics)، عصب‌شناسی (neurology) و روانشناسی (psychology) به طور جدی تلاش کرده‌اند تا هوشیاری انسان را با سیلیکون ادغام کنند. تا به امروز، تلاش‌های آن‌ها ناموفق بوده است – اگرچه دانشمندان موفق شده‌اند هوش‌های مصنوعی (artificial intelligences) ایجاد کنند که می‌توانند با هوش انسان رقابت کنند یا حتی از آن پیشی بگیرند، اما کپی‌برداری از "من" انسانی همچنان خارج از توانایی‌های ما باقی مانده است. تلاش‌ها برای انجام این کار تنها به ایجاد چت‌بات‌های پیشرفته (sophisticated chatbots)منجر شده است – موجودات دیجیتالی که قادر به تقلید گفتار و رفتارهای انسانی هستند، اما فاقد خودآگاهی می‌باشند.


امروز، متخصصان آراساکا (Arasaka) از یک پیشرفت بزرگ خبر دادند. جدیدترین پروژه‌ی آن‌ها که "رلیک (Relic)" نامیده می‌شود، امکان کپی‌برداری از ذهن انسان را روی تراشه‌هایی به اندازه‌ی یک کارت اعتباری فراهم می‌کند. علاوه بر این، این تراشه می‌تواند در پورت عصبی (neural port) فرد قرار گیرد و به کاربر اجازه می‌دهد تا سازه‌های شخصیتی دیجیتالی‌شده (digitized personality constructs) را "بشنود" و "ببیند".

متأسفانه، من نتوانسته‌ام به طور شخصی مشخصات این فناوری قابل توجه را بررسی کنم. دسترسی به رلیک به شدت توسط آراساکا محدود شده است و تنها گروه کوچک و منتخبی از آزمایش‌کنندگان اجازه دارند در این برنامه شرکت کنند. جای تعجب نیست که این آزمایش‌کنندگان جزو ثروتمندترین و تأثیرگذارترین افراد جهان هستند – دقیقاً افرادی که آراساکا دوست دارد در جیب خود داشته باشد. برای مصرف‌کنندگان عادی که این مطلب را می‌خوانند – انتظار نداشته باشید که رلیک به این زودی‌ها به بازار انبوه برسد.

این فناوری نویدبخش آینده‌ای است که در آن مرز بین انسان و ماشین بیش از پیش محو می‌شود، اما سوالات اخلاقی و فلسفی زیادی را نیز به همراه دارد. آیا این فناوری می‌تواند به واقعیت بپیوندد؟ و اگر چنین شود، چه تأثیری بر هویت فردی و جامعه خواهد داشت؟ تنها زمان پاسخ به این سوالات را خواهد داد.

بین گنگ های مختلف سایبرپانک، از وودو بویز و scavengers متنفرم بخاطر پیش زمینه زهرماری که دارند و موقعی که تو کوئست‌های مختلف بهشون برمیخوردم دنبال یه راهی بودم که بشه خشن ترین کار رو علیهشون انجام داد مخصوصا چندتا ماموریتی که با اعضای مختلف وودو بویز رو به رو میشیم مخصوصا اون پلاسیده و بریژت، فرصت بسیار مناسبی برای rampage ایناست. اقا رحم نکنید به اینا.
 
اِولین پارکر (Evelyn Parker) با هوش و جاه‌طلبی‌اش، همیشه به دنبال دستیابی به چیزهای بیشتری در زندگی بود. هدف او تبدیل شدن به یک بازیگر حرفه‌ای و ذهن منطقی‌اش در کسب‌وکار، او را به سمت شغلی در کلاودز (Clouds)کشاند. اما این پله‌ی اول در مسیر حرفه‌ای‌اش به سرعت به چیزی دائمی‌تر تبدیل شد. در دوران حضورش در کلاودز باجودی آلوارز (Judy Álvarez) شد.

در سال ۲۰۷۷، اِولین به عنوان معشوقه و مهمان مکرر یورینوبو آراساکا (Yorinobu Arasaka) در کونپکی پلازا (Konpeki Plaza) حضور داشت. گروه وودو بویز (Voodoo Boys) از این موضوع مطلع شدند و او را استخدام کردند تا یک ضبط برِین‌دنس (braindance) از سوئیت یورینوبو برای یک سرقت برنامه‌ریزی‌شده به دست آورد. اِولین متوجه شد که وودو بویز به دنبال یک بیوچیپ (biochip) به نام رلیک (Relic) هستند که حاوی انگرام (engram) جانی سیلورهند (Johnny Silverhand) است و در اختیار یورینوبو قرار دارد. او تصمیم گرفت این چیپ را برای سود شخصی خود بدزدد و با نت‌واچ (NetWatch) تماس گرفت، پیشنهاد داد که در ازای پول، حفاظت و یک هویت جدید، رلیک را به آن‌ها تحویل دهد.

اِولین برای برنامه‌ریزی و اجرای سرقت از کونپکی پلازا، با دکستر دِشاون (Dexter DeShawn) قرارداد بست. به عنوان بخشی از تیمی که دِشاون انتخاب کرد، وی (V) با اِولین آشنا شد و نقش مهمی در تحقیق روی اطلاعات به دست آمده از برِین‌دنس (با کمک دوستش جودی)، ارزیابی خطرات و مذاکره در مورد شرایط قرارداد تجاری ایفا کرد. به دلیل سابقه‌ی دِشاون به عنوان فیکسر، اِولین به V پیشنهاد جایگزینی داد: حذف کامل دِشاون از معادله‌ی سرقت و به دست آوردن سهم بیشتری از سود حاصل.

وقتی سرقت با شکست مواجه شد و دِشاون توسط آراساکا کشته شد و V با چیپ رلیک که به مغزش جوش خورده بود فرار کرد، اِولین برای چند روز در بار لیزی (Lizzie's Bar) تحت حفاظت گروه ماکس‌ (Moxes) پنهان شد، اما در نهایت تصمیم گرفت به کار خود در کلاودز بازگردد. در آنجا، وقتی او با یک مشتری بود و به شبکه متصل شد، وودو بویز یک ویروس قدرتمند را به او ارسال کردند تا اِولین را ساکت کنند، زیرا او نه تنها پشت سر آن‌ها کار کرده بود، بلکه اطلاعات زیادی از برنامه‌های آن‌ها می‌دانست. اِولین توانست از این حمله جان سالم به در ببرد، اما به شدت آسیب دید و به کما رفت با این حال از محیط اطراف خود آگاه بود.

اُزوالد "وودمن" فورست (Oswald "Woodman" Forrest)**، مدیر کلاودز، تلاش کرد او را بازیابی کند. پس از عدم موفقیت، از بدن بی‌هوش اِولین سوءاستفاده کرد و به او تجاوز کرد. وقتی دیگر نتوانست از او بهره‌برداری کند، تصمیم گرفت اِولین را به فینگرز (Fingers) بسپارد تا تلاش نهایی برای تعمیر cyberware او انجام دهد. وقتی فینگرز نیز موفق نشد، وودمن اِولین را کنار گذاشت و او را به عنوان دستمزد به فینگرز سپرد. فینگرز در نهایت با فیکسر خود، واکاکو اوکادا (Wakako Okada)، تماس گرفت و اِولین را به گروه (Scavengers) فروخت تا در تولید برِین‌دنس‌های غیرقانونی و خشونت‌آمیز استفاده شود. با این حال، پس از تشخیص پتانسیل سایبرور پیشرفته‌ی اِولین، آن‌ها او را زنده نگه داشتند و از او برای ضبط چندین برِین‌دنس استفاده کردند، و او را مجبور کردند تا شرایط غیرقابل توصیفی را پشت سر بگذارد.

در نهایت، اِولین توسط دوستش جودی، با کمک وی، در یک مکان متروکه پیدا شد، اما او همچنان در حالت کما باقی ماند. از آنجا، او به آپارتمان جودی منتقل شد تا تحت مراقبت او باشد. اگرچه وضعیت او به آرامی بهبود یافت، اِولین نتوانست بر اتفاقات وحشتناکی که برایش رخ داده بود غلبه کند و در غیاب جودی، در وان حمام او خودکشی کرد. قبل از مرگ اِولین، جودی توانست ضبط‌های بیشتری از خاطرات او، از جمله تجاوزهای مکرر وودمن، سوءاستفاده‌های وحشیانه‌ای که از سوی اسکونجرها متحمل شده بود، و همچنین بخش‌هایی از معاملات او با وودو بویز را بازیابی کند.

اِولین سوزانده شد و خاکستر او در کلمباریوم (Columbarium) دفن شد. سنگ قبر او این جمله را دارد:
"او با شجاعت در برابر تاریکی جنگید و جان داد."
اولین پارکر کاراکتر خیلی مهمی داخل بازی هست و به قدری نویسندگی هنرمندانه ای داره که پایه داستان سایبرپانک روی این کاراکتر ساخته میشه و تا اخر بازی ذهنتون رو شکار میکنه. یکی از ویژگی های جالب سایبرپانک این هست که کاراکترها رد پا دارند.

داخل کامپیوتر جودی نوشته ای پیدا میشه درباره اِولین:
اوه، اِوی.
باورم نمیشه دیگه اینجا نیستی.
از همه‌چیز پشیمونم. از کارهایی که کردم و کارهایی که نکردم. چرا به تو با اون برِین‌دنس کمک کردم؟!
چرا اجازه دادم این سرقت احمقانه اتفاق بیفته؟
چرا متوجه نشدم داری چیکار می‌کنی تا وقتی که دیگه خیلی دیر شده بود؟
چرا ازت محافظت نکردم؟
من تو رو ناامید کردم و باید تا آخر عمر با این احساس زندگی کنم.

این ردپای اِولین و این استیصال جودی تا لحظه ای که باهاتون هست مشاهده میشه و از این غم انگیزتر لحظه ای هست که اخرین ماموریت فرعی جودی رو انجام میدید و جودی نایت سیتی رو ترک میکنه و حالا اپارتمان جودی شده رد پایی از جودی. این حسی که جودی میره جوری هست که شاید شما رو یاد دوست صمیمیتون بندازه که مجبور شده از شما جدا بشه و زنده کردن این حس تو ویدیو گیم کار سختی هست که سایبرپانک به راحتی انجامش میده.

من تازه دارم Edge Runner رو میبینم، دوستان Absolute Cinema واقعی.
دیدنش بعد بازی بیشتر میچسبه، شنیدن برخی اهنگ های بازی داخل انیمه یه جور دیگه ای تاثیر داره.
بعد 4 سال لانچ بازی هنوزم 40k پلیر داره و برای یه بازی سینگل پلیر بدون مد مولتی واقعا خوبه.
 
چقدر این پایان جدید که به بازی اصلی اضافه شده تو DLC دارک بود 😐 اول اینکه باید به همه خیانت کنی تقریبا . و اخرش فکر میکنی از شر رلیک خلاص میشی و عشق و حاله 😁 ولی اوضاع طبق نقشه پیش نرفت . واقعا دلم واسه V سوخت 😁

در اخر بگم بازی رو با DLC صد درصد کردم . بی شک یکی از بهترین بازی های زندگیمه.



.
پیام مدیریت: لطفاً از اسپویلر استفاده کنید
 
Last edited by a moderator:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or