Jim Raynor که فرزند پسری کشاورز بود در یکی از Fringe Worldهای سیاره Shiloh به دنیا آمد.در جوانی مهارتهایی مانند شکار و تیراندازی را توسط پدر بزرگش آموخت که این مهارتها بعدا برای بدست آوردن مقام مارشالی یکی از ایالتهای محلی به وی بسیار کمک کرد,هرچند تا سن 18 سالگی از محل تولدش خارج نشد و کار بر روی مزرعه را ادامه داد اما در این زمان مهارتهای بسیاری را توسط پدر و پدربزرگش آموخت.در سال 2488 یعنی سومین سالی که ترانها درگیر جنگ داخلی بودند رینور به همراه دوستش مورد توجه Gunnery Sergeant Farley قرار گرفت و به پیشنهاد وی به لشکر Confederate Marine ملحق شد,هرچند در این میان والدین جیم مخالف این موضوع بودند اما در نهایت مانع وی نشده و او سفر پر تلاطم خود را آغاز کرد.
رینور که برای اولین از محل زندگیش دور میشد رفتار پرخاشگرانه ای را شروع کرد که حتی به درگیری با یکی دیگر از سربازان به نام Hank Harnack منجر شد اما کم کم وی جایگاه خود را در بین دیگر سربازان پیدا کرد و به همراه Omer راهی Turaxis II برای آموزشهای اولیه شد.در حین تمرینات جیم که پیشرفتهای زیادی کرده بود به مقام recruit sergeant رسید و رهبر تعدادی از سربازهای جوخه دوم شد.پس از پایان دوره آموزشی به Fort Howe فرستاده می شوند تا در آنجا با فردی به نام Max Zander ملاقات داشته باشند.در آنجا جیم با کودکان قحطی زده ای مواجه میشود که در شرایط بسیار بدی به سر می برند و وی به این فکر می افتد که اگز اوضاع همینطور ادامه پیدا کند در آینده چنین سرنوشتی در انتظار کودکان Shiloh نیز خواهد بود.در حین مامورت رینور و اعضای گروهش توسط گروهی از Hellhoundهای Kel-Morian تحت حمله قرار میگیرند و در این بین رینور به همراه چند سرباز زیر دستش به برجی در آن نزدیکی می روند تا بتوانند تعدادی از APCهای Kel-Morian را تسخیر نمایند و از فشار انها کم کنند,عملیات در نهایت با این که موفقیت آمیز پایان می یابد اما با مرگ Omer همراه می شود.
پس از آن جیم به علت توانایی زیادش در پیشبرد واحدهای زیردستش به مقام lance corporal ارتقا می یابد و در زیر نظر فردی خشن به نام Tychus Findlay کار خود را ادامه می دهد.
پس از گذشت مدت زیادی و سپری کردن موقعیتهای فراوان جیم و تایکوس که اکنون دوستان نزدیکی شده اند از ارتش جدا شده و به ماجراجویی های شخصی و خوش گذرانی و همچنین دزدیهای بزرگی می پردازند که تا این که خبر نا گوار مرگ پدر به گوش جیم می رسد.در این بین نیز که همیشه جیمز مقداری ازدرآمدش را برای مادرش میفرستاده در نامه ای دوست خانوادگیش Myles Hammond به وی میگوید که مادرش این پول را دیگر قبل نمیکند و بهتر است برای حل موضوعی هرچه سریعتر به خانه برگردد اما رینور این موضوع را نمی پذیرد و به هموند می گوید هر جور شده مادرش را مجبور کند تا این پول را قبول کند.پس از آن تایکوس و جیمی به ماجراجویی های خود ادامه می دهند و در این بین هموند چند بار دیگر نیز سعی به راضی کردن جیم برای برگشتن می کند و موفق نمی شود.تا این که هموند برای جیم فاش میکند که مادرش در حال مرگ است و تنها چند هفته دیگر زنده خواهد ماند,پس از شنیدن این خبر جیم که قصد دارد به سرعت راهی خانه شود با مخالفت تایکوس روبرو میشود زیرا وی به تازگی قراردادی پر سود برای دزدی بزرگی بسته است,پس از جر و بحث فراوان تایکوس راضی به رفتن جیمی میشود.
هنگامی که جیمی به خانه بر میگردد متوجه می شود اوضاع آنجا بسیار وخیم است,مادرش در آخرین لحظات عمرش آخرین حرفهای پدر جیمی را برای او پخش میکند و میگوید که آنها هیچ موقع این پولها را قبول نمی کردند و پدرش با شرمندگی از کارهای جیمی از دنیا رفته است.پس از مرگ مادر جیمی دوباره به پیش تایکوس باز میگردد تا آخرین قرارداد را اجرا کنند.اما اوضاع به خوبی پیش نمی رود و به نوعی همه چیز خراب می شود,در آخرین لحظات که دستگیری این دو نفر قطعی است تایکوس فداکاری کرده و جیمی را فراری می دهد اما خودش دستگیر می شود,پس از آن جیمی خود را همیشه زیر دین تایکوس می داند.
پس از آن جیمی به پیش هموند باز می گردد,وی که اکنون یکی از حکام محلی Mar Sara شده به رینور شروعی تازه در قالب مارشال محلی پیشنهاد می دهد,رینور که که قبلا از آن میخواهد انتقام دستگیری تایکوس را بگیرد به هموند میگوید در مورد این پشنهاد فکر میکند,پس از کشتن Vanderspool توسط رینور,ئی پیشنهاد هموند را قبول میکند.
پس از گذشت مدتی رینور زن جوانی به نام Liddy را ملاقات میکند,این دو سریعا به هم وابسته شده و نتیجه ازدواج این زوج پسری به نام John است.جان که کم کم از خود علائم کنترل نیروی ذهنی نشان می دهد مورد توجه موسسه Tarsonis قرار میگیرد و آنها به جیمی پیشنهاد می دهند که اجازه تحقیقات روی پسرش را به آنها بدهد اما جیمی که اعتماد چندانی به کنفدراسیون ندارد از این پیشنهاد استقبال نکرده و این اجازه را نمی دهد.اما چند ماه بعد ناگهان خبر می رسد جان در اثر تصادفی کشته شده است و در اثر این غم بزرگ جیمی Liddy را نیز از دست می دهد.جیمی نیز برای رهایی از این غم خودش را زیر خروارها کار زیاد مدفون میکند تا فرصت هیچ گونه تفکری نداشته باشد.
در سن 29 سالگه رینور جرقه های جنگ بزرگ زده می شود و نیروهای پروتاس به همسایگی آنها حمله میکنند,همچنین نشانه هایی از حضور زرگها در Mar Sara نیز دیده می شود.در جریان این اتفاقات رینور که مسئول اسکورت گروهی از افراد Mar Sara هست برای نجات مردم و نابودی زرگها مقر اصلی را که اکنون به دست زرگها آلوده شده را نابود می کند.اما این کار به مذاق افراد کنفدراسیون خوش نیامده و وی را به جرم حمله به مقر فرماندهی دستگیر و زندانی می کنند اما این زندانی شدن طولی نمی کشد و وی توسط گروه پسران کورهال نجات پیدا می کند.پس از آن وی به گروه شورشی Sons Of Korhal می پیوندد و زیر نظر رهبر گروه Arcturus Mengsk به درجه کاپیتانی گروهی از تازه واردان که بعدا به نام Raynor's Rangers معروف می شوند,ارتقا می یابد.در این حین فردی جوان دیگری تحت نام Matt Horner نیز به عنوان کمک جیم در این گروه حضور دارد.در جریان شورش Antiga Prime بر علیه کنفدراسیون جیم به نفر دوم Sons Of Korhal که زنی به نام Sarah Kerrigan است بر می خورد.ملاقات ابتدایی بسیار بد انجام می شود و سارا که توانایی خواندن ذهنها را دارد و جیم به سارا می گوید وی محصول همان برنامه ای است که پسرش را از وی گرفته است.
در حین درگیریها در اتفاقي عجيب battlecruiser شخصي Duke به نام Norad II در آسمان Antiga Prime توسط زرگها که به طور ناگهاني پيدا شدند مورد حمله قرار ميگيرد.Duke درخواست کمک ميکند و با ناباوري جیم و سارا,منگسک دستور کمک به Duke و نجات وي را مي دهد.جیم که از این کار راضی نیست و اما خود را زیر دین منگسک میبیند با کمک سارا این وظیفه را انجام می دهد.پس از آن درگیریهای Antiga Prime ماه ها طول کشید و جیم و سارا موفق شدند تیمی فوق العاده با هم در درگیریها بسازند.در اواخر درگیری های Antiga Prime رینور و گروهش متوجه می شوند که اعضای اصلی Sons Of Korhal تصمیم به استفاده از Psi Emitter برای حمله زرگها به کنفدراسیون گرفته اند.در حین فرار از آنجا رینو را پروتاسی به نام Tassadar ملاقات میکند که به آنها در فرار از آنجا کمک می کند.
پس از فرار به سمت Tarsonis پروتاسها تمام سیاره را پاک سازی میکنند.
با برگشتن به Hyperion جیم که حال خوشی ندارد و احساس میکند منگسک نیز تنها به دنبال قدرت است و از انجام هیچ کاری در این مسیر روگردان نیست با سارا مواجه می شود که وی نیز چون در جلسه تصمیم گیری از Psi Emitter حضور و در اجرای عملیات نیز نقشی تعیین کننده داشته حال خوشی ندارد.با کنار گذاشتن اولین برخوردهای آنها ,هردو به دعوت سارا می روند تا قهوه ای با هم خورده و صحبت کنند.به مرور زمان و با آشنا شدن با يکديگر به سرعت آن خصومت ابتدايي بينشان پاک شده و جميز که هميشه مردي تنها و منزوی بوده به سرعت به سمت سارا جذب میشود و به او علاقه مند میشود و از آن طرف نیز سارا که تا بحال مزه ی عشق و دوست داشتن را نچشیده بود به جیمز اجازه میدهد به او نزدیک شود و رابطه دو طرفه ای بین آنها شکل میگیرد.منگسک که کم کم متوجه علاقه بین آن دو شده بود و میداند چه تیم فوقال عاده ای با هم تشکیل خواهند داد در اکثر ماموریتها آن دو را با هم اعزام میکرد که تقریبا همیشه نتیجه شگفت انگیز و بالاتر از انتظاری نیز میگیرفت.یکی از ماموریتهای آن دو نفوذ به Science Facility در Orna III بود که با نقشه هوشمندانه و پر ریسک آن دو ماموریت موفقیت آمیز به اتمام میرسد.قرار می شود سارا نقش یکی از نیروهای Ghost کنفدراسیون را بازی کند که جیمز رینور یاغی را در همین حوالی دستگیر کرده و برای تحویل به آنجا آورده است.این حقه کارساز میشود و با رفتن به داخل ساختمان آن دو با همکاری هم سوژه های مورد آزمایش آنجا را نجات میدهند و از پس دکترهای فاسد و مزدوران کنفدراسیون بر می آیند.بعد از اتمام ماموریت جیمز به سارا پیشنهاد اولین قرار عاشقانه رسمی (Date) را میدهد و سارا هم میپذیرد.آن دو بعد از لحظات فوق العاده ای که با هم میگذرانند احساسات اصلی و درونی خود را به هم بیان میکنند و رابطه آنها وارد مرحله جدیدی میشود.آنها شب را در کنار هم سپری میکنند و سارا که در آغوش جیمی قرار داشت وی را مجبور میکند که قول بدهد اگر زمانی تاریکی و شر وجودش او را فرا گرفت جیمی باید جلوی او را به هر نحوی بگیرد.
زمان میگذشت و با گذر آن رفته رفته قدرت پسران کورهال افزایش پیدا میکرد و رابطه بین سارا و جیمی عمیق تر میشد.اما جیمی نه تنها اکنون دیگر منگسک را کاملا باور نداشت بلکه حالا وی را همسطح سران کنفدراسیون میدانست و باور داشت که در صورت به قدرت رسیدن وی او نیز مانند کنفدراسیون عمل خواهد کرد.اما نظر سارا به گونه ای دیگر بود,او همواره به جیمز میگفت که شاید گاهی زیاده رویهایی توسط منگسک انجام شود اما او همیشه بهترین امید ترانها خواهد بود و باور داشت با به قدرت رسیدن منگسک آینده بهتری رقم خواهد خورد.
ال دیگر زمان زدن ضربه اساسی به کنفدراسیون بود که یک بار و برای همیشه از شرش خلاص شوند,منگسک و تمامی زیر دستانش دور هم جمع شده بودند تا نقشه حمله اصلی و نهایی به پایتخت کنفدراسیون یعنی Tarsonis را طرح ریزی کنند.Duke در این میان پیشنهاد خطرناک اما کارسازی میدهد,او میگوید تیم اصلی باید مسئول حمله به Space Platform مرکزی شود تا تیمی کوچک که شامل سارا و رینور و Liberty میشود به آسانی به سطح تارسوناس برسند.اما این قسمت از نقشه وی همگان را مخصوصا سارا و جیمز را شگفت زده میکند.او ادامه میدهد تنها راه نابودی کنفدراسیون و غلبه کامل بر آن استفاده از زرگهاست یعنی همان ترفندی که برای از بین بردن نیروهای ویژه در Antiga Prime به کار برده اند اما در ابعاد وسیعتر و تیم سارا مسئول قرار دادن Psi Emitters شوند.
به هرحال با مخالفتها و موافقتهای یک سری از افراد این نقشه تایید میشود و همه آماده انجام آن میشوند.در ایتدای کار به نظر می آید که کار سارا و تیمش چندان مشکل نباشد و این هم مانند ماموریتهای گذشته باشد اما حضور مهمان ناجوانده ای تمامی معادلات را به هم میزند.با قرار دادن و فعال کردن Psi Emitters در مرکز تارسوناس میلیاردها زرگ راهی این سیاره میشوند تا هر آنچه در آنجا و بر سر آنهاست را نابود کنند اما به دنبال زرگها یک سری از نیروهای پروتاس که همیشه به دنبال شکار زرگها و از بین بردن آنها بودند نیز به آن محل می آیند تا با از بین بردن کندوی زرگها در آنجا جلوی گسترش زرگها و به دنبال آن نابودی تارسوناس را بگیرند.منگسک که اوضاع را دشوار میبیند به سارا دستور می دهد تا هر طور شده از کندوی زرگها در مقابل نیروهای پروتاس دفاع کند تا نقشه آنها کامل شود.در این بین رینور که دیگر تاب دستورهای منگسک را نمی آورد به مخالفت میپردازد اما هنگامی که میبیند کاری از پیش نمیبرد از سارا خواهش میکند حداقل اجازه دهد او را همراهی کند اما سارا میگوید که وی از برترین نیروهای Ghost است و میتواند از پس زرگها و پروتاسها به تنهایی بر آید.با رفتن سارا به محل تجمع زرگها سارا متوجه اشتباه خود میشود و اوضاع را بسیار دشوار میبیند.تعداد نیروهای زرگ خارج از تصور وی بودند و هر لحظه بر تعداد آنها افزوده میشد.در این لحظه او که میداند از پس این تعداد بر نمی آید درخواست نیروی کمکی از منگسک میکند.اما در کمال تعجب همگان منگسک دستور میدهد همه ی کشتی های شورشیان از مدار تارسوناس خارج شوند و اجازه دهند تا زرگها تمامی تارسوناس را نابود کنند.در این بین جیم بسیار عصابی میشود با فریاد از منگسک میخواهد به نجات سارا برود اما او که توجهی به جیمز ندارد دستور را صادر میکند.
جیمز از شدت عصبانیت به همراه نیروهای خود و Michael Liberty برای نجات سارا می رود اما با نیروهای Edmund Duke برخورد می کنند که قصد جلوگیری آنها را دارند,Liberty با Duke درگیر شده و موفق می شود وی را بیهوش کند و بدین ترتیب راه برای فرار رینور باز می شود,پس از جدا شدن وی از منگسک Matt Horner اولین کسی است که به وی می پیوندد.جیم تمام تلاش خود برای پیدا کردن موقعیت دقیق سارا و نجات وی می کند اما با توجه به وضعیت وخیم روی سیاره موفق نمی شود و فکر میکند که سارا توسط زرگها کشته شده است.پس از آن Liberty و افراد کلونی Mar Sara به جیم ملحق می شودند تا جلوی کارهای قدرت طلبانه مگنسک و پسران کورهال را بگیرند و گروه Raynor's Rangers به Raynor's Raiders تغییر نام پیدا می کند.
شش هفته بعد در کمال تعجب نشانه های تلپاتیکی سارا جیم را به سمت سیاره Char میکشاند تا از اوضاع را بررسی کند اما در آنجا با گروهی از حکومت تازه تاسیس Terran Dominion که توسط Duke رهبری میشوند برخورد میکنند.اما در کشاکش درگیری رینور صحنه ای می بیند که نمی تواند باور کند,نیروهای زرگ تحت رهبری سارا که اکنون به گونه جدیدی تبدیل شده و لقب Queen of Blades را دارد به هر دو گروه حمله میکنند.سارا که ارتباطهای ذهنی خود را دارا می باشد به ذهن جیمز نفوذ کرده و به وی می فهماند که دیگر علاقه ای به بازگشت به زندگی قبلی خود را ندارد.رینور که اوضاع را وخیم می یابد به همراه گروهش از آن مکان فرار می کنند و در کمال تعجب میبیند زرگهای تحت فرمان سارا مانع آنها نمی شوند.در این بین نیروهای پروتاس تحت فرماندهی Tassadar از راه رسیده و سعی در پاک سازی منطقه می کنند.
پس از آن اتحادی بین Tassadar و Dark Templar Zeratul و رینور برای مقابله با زرگهای سارا بوجود می آید.پس از آن رینور با پروتاسی به نام Fenix آشنا و دوستی عمیقی بین آنها ایجاد می شود.برای جلوگیری از پیشروی سارا گروهی از افراد رینور با حمله به Overlord کریگان و نابودی آن توجه زرگها به خود را جذب میکنند این کار به تاسادار و زراتول اجازه میدهد با استفاده از تکنیکهای کاهن سیاه Cerebrateی که رهبری یک سری از نیروهای سارا را بر عهده دارد نابود کنند.این کار سارا را از بسیاری نیروهایش محروم میکند اما قدرت ملکه ی تیغها بسیار فراتر از آن است و او موفق میشود نیروهای تران و پروتاس را در تله بیندازد اما در آن هنگام ارتش اصلی پروتاسها از Aiur به فرماندهی Artanis از راه میرسد و زرگها را مجبور به عقب نشینی می کند.کاهنان سیاه به رهبری زراتول که توسط پروتاسهای Aiur به عنوان مرتد شناخته می شوند با آمدن Artanis مجبور میشوند به سرعت ناپدید گشته و از آن محل دوری کنند.