اول اینکه چقدر شیوه ی روایت سریال شبیه بازی ها بود
الاخصوص ویچر. مخصوصا مندوی ما بانتی هانتر هم که بود و پیشزمینه ی داستانی مندوها هم بشدت به ویچرها شبیه بود. روایت داستان هم جوری بود که برای بدست اوردن اطلاعات مندو هی کوئست میگرف
از این بابت حسرت میخوردم که چرا سریال ویچر رو شبیه مندلورین خوب در نیورده بودن و ما با اون نوع روایت از هم گسیخته روبرو بودیم!
دوم اینکه نمیدونم من اشتباه فهمیده بودم یا همه سرکار بودن و اون اینکه همش فکر میکردم این بچه هه ، بچگی های یوداست! و مطمعن هم بودم تا اینکه یهو فصل دو جا خوردم فهمیدم نیست! تایم لاین فیلم هم اصلا نمیدونستم کجا قرار میگیره و اخرش هم که لوک اسکای واکر اومد و جوون بود جا خوردم و از این حیص هیچ ایده ای ندارم کجای داستان قرار داریم. هرچی هم فکر میکنم یادم نمیاد داستان مندولورینی توی سری استاروارز وجود داشته باشه. استاروارزها هم دو سه سال پیش دیدم (جز سه نسخه ی دوم ) و چیزی انچنان یادم نمیاد. از بابی فت هم هیچی یادم نمیاد! نمیدونم بود تو استاروارزها نبود! بهرروی از این بابت چیز دستگیرم نشد.
سوم و جمع بندی اینکه سریال خوش ساخت و سرگرم کننده ای بود ولی از حیص داستان و روابط بین شخصیت ها نسبت به سریال های دیگه انچنان قوی نبود ولی شیمی خوبی باهم ایجاد کرده بودن و ادم از دیدنشون لذت میبرد. درکل سریال صاف و ساده ای بود و از همراه شدن با ماجراجویی های مندولورین لذت بردم.