The Walking Dead Season 2| PC



خوب TellTale Games رسما تایید کرد که قسمت اول ابر شاهکار کار خود یعنی2 The Walking Dead در ماه نوامبر منتشر خواهد شد

فصل دوم The Walking Dead ادامه ای بر داستان کلمنتاین خواهد بود. یتیمی جوان که در دنیایی دیوانه و آخرالزمانی باید برای بدست آوردن غذا و زنده ماندن تلاش کند.

ماه ها از جریانات فصل اول گذشته و کلمنتاین در جستجوی امنیت میباشد. اما در دنیایی که زنده ماندن حتی از مردن بدتر است چه کاری از دست یک دختر عادی بر میایید؟

به عنوان کلمنتاین شما در موقعیت هایی قرار خواهید گرفت که عقاید و غریزه شما برای زنده ماندن را به بازی خواهند گرفت. تصمیمات و کارهای شما داستان بازی رو تغییر خواهند داد.

اطلاعات کلیدی :
- در فصل دوم شما داستان کلمنتاین را دنبال کرده و در نقش وی ظاهر خواهید شد.
- تصمیمات گرفته شد در فصل اول و DLC 400 Days داستان فصل دوم را تحت شعاع قرار خواهند داد.
- ساخته شده بر اساس کامیک The Walking Dead اثر Robert Kirkman
- دنباله ای بر بهترین بازی سال 2012
- اولین اپیزود این فصل در ماه نوامبر منتشر خواهد شد.
- فصل دوم The Walking Dead برای پلتفرم های PC, MAC, iOS, PS Vita , کنسول های خانگی (PS3 , Xbox360) و پلتفرم هایی که در آینده معرفی خواهند شد، در نظر گرفته شده است.
- قیمت پکیج کامل این فصل 24.99$ خواهد بود.
- فصل دوم TWD از هم اکنون در شبکه Steam و فروشگاه آنلاین TellTale قابل پیش خرید میباشد.
- پیش خرید این پکیج شامل یک Season Pass با 10% تخفیف بوده که قیمت کلی این پکیج را به 22.49$ کاهش خواهد داد.
- کسانی که بازی را پیش خرید کنند همچنان باید منتظر عرضه هر اپیزود مانده و بعد از عرضه میتوانند آن را دانلود و بازی کنند.
- در حال حاضر پیش خرید تنها صورت آنلاین میباشد و نسخه فیزیکی فصل دو مدتی بعد از آمدن هر 5 اپیزود این فصل در دسترس گیمران قرار خواهد گرفت.
- تنها نسخه های PC و MAC قابلیت پیش خرید را دارند. لازم به ذکر است که در پلتفرم های PC و MAC قابلیت خرید اپیزود ها به صورت جداگانه به بازیکن داده نخواهد شد و استفاده کنندگان از این سیستم ها باید تمامی اپیزود ها را به صورت یکجا خریداری کنند.
- اولین اپیزود این فصل قبل از کریسمس و اپیزود های بعدی هر کدام به ترتیب در بازه ای 4 تا 6 هفته ای پس از عرضه اپیزود قبلیشان منتشر خواهند شد.


با تشکر از علی





44792192074309826305.jpg

Download
 
جدا از اندینگ ها این اپیزود نسبت به قبلی ها خیلی خواب آور بود فقط نیم ساعت آخرش مفید بود. بحث هاشون خیلی متفرقه بود.

حتی یک لحظه کنی رو ول نکردم همه جا ساپورتش کردم آخرم باهاش موندم تا به ماجرا جویی هامون ادامه بدیم :>
TT انقدر تحت تاثیر TWAU بود که فک میکرد شخصیت ها فیبل اند . کلم تیر خورد به هوش که اومد انگار که نه انگار تازه 9 روز هم گذشت عفونت هم نکرد :d
جین هم دستشو تا آرنج کرد تو چشم کنی بد بخت اونم همین طور:p

روی هم رفته دسمریزاد داره TT تجربه هر بازیشون برای آدم لذت بخشه :bighug:
 
با اینکه توی تمام انتخابا سعی کردم جلوی کنی رو بگیرم و کمکش کنم که از این اوضاعش دربیاد،ولی آخرش بهش شلیک کردم.با اینکه شخصیت مورد علاقم هم توی سیزن 1 هم توی این سیزن بعد از لی و کلم، کنیه:((،ولی به نظرم کار جین کاملا منطقی بود.کنی واقعا مشکل دار شده بود و نمیشد کاریش کرد:|!
گفتم این روسها فلا فلانن:d
واقعا فوق العاده بود این TWD:|نمیدونم بعضی ها بهش فیلم یا هرچی میگن،شاهکاری بود واسه خودش.
حس من الان:
 
با اینکه توی تمام انتخابا سعی کردم جلوی کنی رو بگیرم و کمکش کنم که از این اوضاعش دربیاد،ولی آخرش بهش شلیک کردم.با اینکه شخصیت مورد علاقم هم توی سیزن 1 هم توی این سیزن بعد از لی و کلم، کنیه:((،ولی به نظرم کار جین کاملا منطقی بود.کنی واقعا مشکل دار شده بود و نمیشد کاریش کرد:|!
گفتم این روسها فلا فلانن:d
واقعا فوق العاده بود این TWD:|نمیدونم بعضی ها بهش فیلم یا هرچی میگن،شاهکاری بود واسه خودش.
حس من الان:
کار جین منطقی بود!؟! خب دقت کن تا دلیل مخالفتم رو بگم... جین چندین بار دروغ گفت، گروه را رها کرد، بیخود با اعضای گروه بخصوص کنی بحث می کرد، واقعا خودخواه بود. من دیدم که جنی حاضره به خاطر خودش کنی رو رها کنه و حتی اون رو بکشه اما کنی این کار رو نمی کنه! جین کنی رو به خاطر فرار کردن و سر کار گذاشتن اذیت می کرد اما کنی واقعا سر نجات کل گروه باهاش بحث می کرد این مهمتیرن دلیل برای بهتر بودن شخصیت کنی هست! در واقع کنی بدون هیچ قصد و غرضی حرف می زد اما جنی سراسر پر بود از قصد و غرض...
کنی خانواده دوست بود اما جین چی!؟ یه دختر خودخواه و دغل...
وقتی دیدم برای اینکارش حتی از بچه هم سو استفاده کرده خیلی ازش بدم اومد... اگه امکان داشت حتم می کشتمش... به خصوص که اخر فصل وقتی دیدم کنی از حق خودش داره می گذره و حاضره بیرون بمونه اما و من و ای جی بریم تو کمپ بدجور بغض کردم... اخر بازی هم رهاش نکردم... (جالبه یکی از پایان های بازی شما با جنی میرید بعد جنی رو هم به خاطر قتل کنی می بخشید!!!! اخرت بشر دوستی هستند این غری ها. طرف زده کنی رو بیخود و بی جهت کشته بعد از کلم درخواست عفو می کنه!!)

لوک رو خیلی دوست داشتم... یه جورایی احساس می کردم مثل لی می مونه برام... حیف... خیلی ناراحت شدم...به خصوص که مردنش برای من به خاطر نجات دادن من بود.......
از اول هم به اون بچه روس اعتماد نداشتم... اصلا معلوم نبود وسط ان یخ بندون چه کار می کرد مردک...

تو این فصل این قسمت و قسمت اول رو به عنوان بهترین قسمتها می دونم... اول و اخر بازی فوق العاده بود... تتلو نامرده اگه کنی رو تو فصل بعد نیاره...

جالبه اخر بازی وقتی من و کنی کمپ رو ترک کردیم می نویسه فقط 29 درصد این گزینه رو انتخاب کردند!؟ ولی من پایانهای مختلفش رو دیدم هیچ کدوم قد با کنی بودن احساسی و ارزش مند نیستند...
 
آخرین ویرایش:
عجب اپیزود عجیبی بود:d
دقیقا دو تا شخصیتی که تو این فصل دوستشون داشتم با هم دیگه دعوا کردن :|. اون آخرشم دیگه واقعا نمی دونستم چکار کنم برای همین کنی با تیر زدم و جینو هم ترک کردم و با AJ رفتم :|
البته بعدش بقیه پایان هارو هم رفتم. (خودم اون پایانی که با کنی بمونی ترجیح میدم :d ) فقط ادامه بازی چجوری می خوان بسازن و بر اساس کدوم پایان؟ چون هر کدوم از پایان ها کاملا با هم دیگه متفاوت بودن.
 
آخرین ویرایش:
آخه آدم چجوری دلش میاد کنی رو بکشه:((
جین از همون اول که وارد بازی شد هر وقت با کلمنتاین تنها میشد قصد داشت مارو راضی کنه که گروه ول کنیم و باهاش فرار کنیم
خیلی بی جهت تو اپیزود 4 مارو تنها گزاشت و نه تنها به فکر کلمنتاین نبود که اونو مثل خواهرش دوست داشت بلکه قلب لوکم شکست:((
شاید کنی تصمیمای عجولانه ای میگرفت و گاهی اوقات عصبانی میشد ولی حاضر بود برای تک تک اعضای گروه جونشو بده...در ضمن این رفتارا واسه کسی که چندین بار عزیزانشو از دست داده طبیعیه
لامصب تو ending با کنی میشه فهمید کنی بمب احساسه:xچجوری میشه ولش کرد
مرگ لوکم خیلی دلخراش و آزار دهنده بود واسه من و کارگردان خیلی راحتم از کنارش رد شد...نمیدونم اینا زامبین یا غواص:|مطمئنا اگه کنی نبود و لوک زنده بود با اون میرفتم
 
کار جین منطقی بود!؟! خب دقت کن تا دلیل مخالفتم رو بگم... جین چندین بار دروغ گفت، گروه را رها کرد، بیخود با اعضای گروه بخصوص کنی بحث می کرد، واقعا خودخواه بود. من دیدم که جنی حاضره به خاطر خودش کنی رو رها کنه و حتی اون رو بکشه اما کنی این کار رو نمی کنه! جین کنی رو به خاطر فرار کردن و سر کار گذاشتن اذیت می کرد اما کنی واقعا سر نجات کل گروه باهاش بحث می کرد این مهمتیرن دلیل برای بهتر بودن شخصیت کنی هست! در واقع کنی بدون هیچ قصد و غرضی حرف می زد اما جنی سراسر پر بود از قصد و غرض...
کنی خانواده دوست بود اما جین چی!؟ یه دختر خودخواه و دغل...
وقتی دیدم برای اینکارش حتی از بچه هم سو استفاده کرده خیلی ازش بدم اومد... اگه امکان داشت حتم می کشتمش... به خصوص که اخر فصل وقتی دیدم کنی از حق خودش داره می گذره و حاضره بیرون بمونه اما و من و ای جی بریم تو کمپ بدجور بغض کردم... اخر بازی هم رهاش نکردم... (جالبه یکی از پایان های بازی شما با جنی میرید بعد جنی رو هم به خاطر قتل کنی می بخشید!!!! اخرت بشر دوستی هستند این غری ها. طرف زده کنی رو بیخود و بی جهت کشته بعد از کلم درخواست عفو می کنه!!)

لوک رو خیلی دوست داشتم... یه جورایی احساس می کردم مثل لی می مونه برام... حیف... خیلی ناراحت شدم...به خصوص که مردنش برای من به خاطر نجات دادن من بود.......
از اول هم به اون بچه روس اعتماد نداشتم... اصلا معلوم نبود وسط ان یخ بندون چه کار می کرد مردک...

تو این فصل این قسمت و قسمت اول رو به عنوان بهترین قسمتها می دونم... اول و اخر بازی فوق العاده بود... تتلو نامرده اگه کنی رو تو فصل بعد نیاره...

جالبه اخر بازی وقتی من و کنی کمپ رو ترک کردیم می نویسه فقط 29 درصد این گزینه رو انتخاب کردند!؟ ولی من پایانهای مختلفش رو دیدم هیچ کدوم قد با کنی بودن احساسی و ارزش مند نیستند...
جر و بحث های بی مورد،کتک زدن های اون آروو(با این که شخصیت مذخرفی بود)،اتفاقا کنی با رفتارش کل گروه رو به خطر مینداخت.جین فقط میخواست به کلم بگه که دیگه نمیشه به کنی اعتماد کرد.نه اینکه کنی بد گروه یا کلمنتاین یا بچه رو میخواست؛از دست دادن خانواده واقعا روش تاثیر گذاشته بود و دیگه نمیتونست انتخاب های سرنوشت ساز بگیره.طبیعتا بقیه نمیتونستن باهاش کنار بیان.
 
جر و بحث های بی مورد،کتک زدن های اون آروو(با این که شخصیت مذخرفی بود)،اتفاقا کنی با رفتارش کل گروه رو به خطر مینداخت.جین فقط میخواست به کلم بگه که دیگه نمیشه به کنی اعتماد کرد.نه اینکه کنی بد گروه یا کلمنتاین یا بچه رو میخواست؛از دست دادن خانواده واقعا روش تاثیر گذاشته بود و دیگه نمیتونست انتخاب های سرنوشت ساز بگیره.طبیعتا بقیه نمیتونستن باهاش کنار بیان.

اشتباه همین جاست دیگه... کنی کلا زود دوونه میشد اما دلیل دیوونه شدنش این بود که فکر می کرد حرفش درسته و باعث نجات گروه میشه! البته زود هم از اشتباهش پشیمون میشد. اما جین خودخواه بود...خیلی راحت تو قسمت 4 بازی گروه رو ترک کرد!

شما میگی جین می خواست به کلم بگه که نمیشه به کنی اعتماد کرد! اما سوال اینجاست که ایا میشه به جین اعتماد کرد!؟ حداقلا شما کنی رو از فصل پیش تا اینجا میشناسید اما جین رو چی!
همه دیدند که دعوای اخر بازی رو جین شروع کرد! از بچه سو اسفاده کرد! چاقو کشید در حالی که کنی دست خالی بود! وقتی کنی از ماشین رفت بیرون تا نبال سوخت بره، جین به جای کمک به کنی تصمیم به فرار گرفت!

نه ... کنی همه جوره قابل اعتماد تر و بهتر و دوست داشتنی تر از جین هست.البته این یه نظر شخصی هست

راستی... تتلو یه حرکت خاص انجام داده! با نمایش لی در بازی یه جوری میشه گفت انگار تتلو این توان رو داده که بگه همه بازی بعد از ماجرای قسمت 3 فصل اول داخل ون به بعد یه خواب بوده! احتمالش ضعیف هست اما خوب یه درصد ناچیزی رو میشه احتمال داد...........................اه که این لی چقدر جاش خالیه. البته اضافه کنم که کار کنی در اخر بازی وحشتناک من رو تحت تاثیر قرار داده... و یه جورایی با دیدن رکت اخر بازی حتی بیشتر از لی بهش وابسته شدم.
 
آخرین ویرایش:
اشتباه همین جاست دیگه... کنی کلا زود دوونه میشد اما دلیل دیوونه شدنش این بود که فکر می کرد حرفش درسته و باعث نجات گروه میشه! البته زود هم از اشتباهش پشیمون میشد. اما جین خودخواه بود...خیلی راحت تو قسمت 4 بازی گروه رو ترک کرد!

شما میگی جین می خواست به کلم بگه که نمیشه به کنی اعتماد کرد! اما سوال اینجاست که ایا میشه به جین اعتماد کرد!؟ حداقلا شما کنی رو از فصل پیش تا اینجا میشناسید اما جین رو چی!
همه دیدند که دعوای اخر بازی رو جین شروع کرد! از بچه سو اسفاده کرد! چاقو کشید در حالی که کنی دست خالی بود! وقتی کنی از ماشین رفت بیرون تا نبال سوخت بره، جین به جای کمک به کنی تصمیم به فرار گرفت!

نه ... کنی همه جوره قابل اعتماد تر و بهتر و دوست داشتنی تر از جین هست.البته این یه نظر شخصی هست

راستی... تتلو یه حرکت خاص انجام داده! با نمایش لی در بازی یه جوری میشه گفت انگار تتلو این توان رو داده که بگه همه بازی بعد از ماجرای قسمت 3 فصل اول داخل ون به بعد یه خواب بوده! احتمالش ضعیف هست اما خوب یه درصد ناچیزی رو میشه احتمال داد...........................اه که این لی چقدر جاش خالیه. البته اضافه کنم که کار کنی در اخر بازی وحشتناک من رو تحت تاثیر قرار داده... و یه جورایی با دیدن رکت اخر بازی حتی بیشتر از لی بهش وابسته شدم.

این که زدم کنی رو کشتم، دلیلی بر اعتماد به جین نبود! ببین کنی به موقعش اظهار پشیمونی می کرد، ولی نوشداروی پس از مرگ سهراب بود! درسته که همیشه دلش به حال گروه سوخته، همیشه فداکاری می کرده، ولی وقتایی که از کوره در میرفت، واقعا غیر قابل پیش بینی میشد! اگه یه وقت تو همون عصبانیت هاش، می زد کلم رو می کشت، چی؟ اون موقع اگه اظهار پشیمونی می کرد، همچنان منطقی بود و همه چی اوکی بود؟ البته که نه! اصلا جدای ازینا، پس ازینکه کنی رو می کشی، خودش اعتراف می کنه که:" تصمیم درستی گرفتی". کشتن کنی واقعا دردآور و ناراحت کننده ولی لازم بود.
ضمنا به جین اعتماد ندارم، تنها دلیلی که حاضر شدم باهاش برگردم این بود که تنها نباشم! و اینکه جین با اینکه سابقه ی بیخیال شدن و رفتن رو داره، ولی حداقلش اینه که غیر منطقی تصمیم نمی گیره! اون حرکتی که با بچه کرد و کنی و کلم رو گول زد، به نظرم جالب بود! خودتون رو بزارید جای جین، راه دیگه ای به ذهنتون میرسه که یه دختربچه ی 12 ساله رو قانع کنید که فلانی خطرناکه؟
 
این که زدم کنی رو کشتم، دلیلی بر اعتماد به جین نبود! ببین کنی به موقعش اظهار پشیمونی می کرد، ولی نوشداروی پس از مرگ سهراب بود! درسته که همیشه دلش به حال گروه سوخته، همیشه فداکاری می کرده، ولی وقتایی که از کوره در میرفت، واقعا غیر قابل پیش بینی میشد! اگه یه وقت تو همون عصبانیت هاش، می زد کلم رو می کشت، چی؟ اون موقع اگه اظهار پشیمونی می کرد، همچنان منطقی بود و همه چی اوکی بود؟ البته که نه! اصلا جدای ازینا، پس ازینکه کنی رو می کشی، خودش اعتراف می کنه که:" تصمیم درستی گرفتی". کشتن کنی واقعا دردآور و ناراحت کننده ولی لازم بود.
ضمنا به جین اعتماد ندارم، تنها دلیلی که حاضر شدم باهاش برگردم این بود که تنها نباشم! و اینکه جین با اینکه سابقه ی بیخیال شدن و رفتن رو داره، ولی حداقلش اینه که غیر منطقی تصمیم نمی گیره! اون حرکتی که با بچه کرد و کنی و کلم رو گول زد، به نظرم جالب بود! خودتون رو بزارید جای جین، راه دیگه ای به ذهنتون میرسه که یه دختربچه ی 12 ساله رو قانع کنید که فلانی خطرناکه؟

دقیقا بحث من همین جاست...منتها برداشت من با شما فرق داره!
شاید شما فکر می کنید چون جین ظاهرا اروم بود پس قابل اعتماد تره... به خاطر شک داشتن یه فرد تازه وارد کنی رو میزنه میکشیه ! بعد توجیه می کنیه که اون دیوونه میشد و خطرناک بود! جین می تونست به جای جر و بحث و کلک زدن به کنی مثل ادم باهاش حرف بزنه! از نظر من فردی مثل جین حتی از کارور هم خطرناک تر میتونه باشه چون اصلا چیزی که هست رو نشون نمیده... دوستان دقت کنید شما خیلی راحت کشتن کنی رو توجیه می کنید! یعنی به خاطر یه شک باید یک انسان رو کشت!
الان شخصیت هر دو نفر رو باهم بررسی کنیم:
-جین همیشه گوشه گیر هست .همواره در حال فرار هست ادم اروم اما سرد و بی احساسی و بی تفاوت هست.و اهل کلک زدن هست و خیلی راحت ادم ها رو میکشه!
-اما در عوض کنی ادم احساسی هست! اجتماعی تر هست. خانواده دوست هست. شناخته شده تر هست. اهل کلک و ریا نیست و البته زود از کوره در میره...
حالا شما بگید کدوم شخصیت قابل اعتماد تره!؟


راستی روز تولد لوک بود که کشته شد...................:-&..
 
این که زدم کنی رو کشتم، دلیلی بر اعتماد به جین نبود! ببین کنی به موقعش اظهار پشیمونی می کرد، ولی نوشداروی پس از مرگ سهراب بود! درسته که همیشه دلش به حال گروه سوخته، همیشه فداکاری می کرده، ولی وقتایی که از کوره در میرفت، واقعا غیر قابل پیش بینی میشد! اگه یه وقت تو همون عصبانیت هاش، می زد کلم رو می کشت، چی؟ اون موقع اگه اظهار پشیمونی می کرد، همچنان منطقی بود و همه چی اوکی بود؟ البته که نه! اصلا جدای ازینا، پس ازینکه کنی رو می کشی، خودش اعتراف می کنه که:" تصمیم درستی گرفتی". کشتن کنی واقعا دردآور و ناراحت کننده ولی لازم بود.
ضمنا به جین اعتماد ندارم، تنها دلیلی که حاضر شدم باهاش برگردم این بود که تنها نباشم! و اینکه جین با اینکه سابقه ی بیخیال شدن و رفتن رو داره، ولی حداقلش اینه که غیر منطقی تصمیم نمی گیره! اون حرکتی که با بچه کرد و کنی و کلم رو گول زد، به نظرم جالب بود! خودتون رو بزارید جای جین، راه دیگه ای به ذهنتون میرسه که یه دختربچه ی 12 ساله رو قانع کنید که فلانی خطرناکه؟

درمورد جین:
خوب دیگه ما اسم اوم حرکت جین رو میزاریم دغل کاری...برای اینکه به هدفش(که از میدون به در کردن کنی بود) برسه از بچه و کلم سو استفاده کرد....
وقتی کنی از ماشین پیاده شد سعی کرد کلم رو قانع کنه که با ماشین فرار کنن...
وقتی بدون بچه برگشت و تظاهر به مردن بچه کرد و چاغو کشید کنی رو مجبور کرد باهاش درگیر بشه...و اول اون بود که با چاغو به شکم کنی ضربه زد...
بین دعوا هم هرموقع میخواست میتونست با گفتن اینکه بچه سالمه و تو ماشینه دعوا رو تموم کنه و اینکار رو نکرد...
کلا هم عاشق چشم و ابروی کلم نبود هرجا کار به ضرر خودش تموم میشد پا پس می کشید...مثل ترک کردن گروه و بردن کیف پزشکی با خودش (اگر از آروو دزدی کنید)...

کنی چطور ؟
بخاطر کلم یخ گروه غریبه رو به اسکی-لوج راه داد...
توی کمپ مارور هر وقت کسی با کلم بدرفتاری می کرد سعی میکرد کمک کلم کنه...
وقتی رادیو لو رفت به جای کلم رادیو رو گرفت و یه چشمش رو بخاطر دفاع از کلم از دست داد...
توی فرار از هاردور-استور بخاطر دفاع از کلم خودش و ساریتا حاضر شدم خودشون رو بخطر بندازن و به کلم کمک کنن که به مرگ ساریتا ختم شد....در حالی که جین اونجا اصلا پیداش نبود بعدا هم سعی کرد ربکت و کلم رو بین هرد تنها بزاره...



کنی اگر هم اشتباهی می کرد میشه بهش حق داد چون بعد از ازدست دادن زن و بچش اخرین کسی که دوستش داشت (ساریتا) از دست داد ولی جین چطور ؟ رفتار های خودخواهانش چطور توجیح میشن ؟!

یه سری دوستان مدام میگن کنی تصمیمات خطرناک می گرفت...اما دقیقا کدوم تصمیم خطرناک رو میگن ؟
کنی تا زمانی که ساریتا رو از دست نداده بود کاملا منطقی بود و بعد از اون هم زیاد کاری به کار کسی نداشت تو اپیزود 4...
تو اپیزود آخر هم رفتارش با آروو قابل قبوله...شما به کسی که یکبار براتون تله میزاره و گروهش سعی میکنن غارتتون کنن و بکشن اعتماد می کنید ؟!
مشکل اصلی کنی با گروه این بود که میگفت بریم شمال...جین میگفت بریم هاردور-استور و مایک میگفت بریم تگزاس...آخر هم که هر سه تاشون کار خودشون رو میکنن و هیچ کدم کوتاه نمیان پس تقصیر از کنی نیست...

سکانس آخر هم که تماما تقصیر جین بود...مخفی کردن بچه ، چاغو کشیدن ، با چاغو کنی رو زدن ، نگفتن اینکه بچه زندست بین دعوا و...

حتی در اندینگی مه با جین میرید جین همچنان مشکوکه و همش از منفعت خودش میگه...

ولی در اندینگ کنی اوج احساس کنی نسبت به کلم مشخص میشه...

از نظر من کنی توی این فصل دست کمی از لی تو فصل قبل نداره...


(خسته شدم اینقد تایپ کردم باو :) )
 
کنی کلا زود دوونه میشد اما دلیل دیوونه شدنش این بود که فکر می کرد حرفش درسته و باعث نجات گروه میشه! البته زود هم از اشتباهش پشیمون میشد.
منم دارم همینو میگم:dاز کوره در رفتنهای کنی یجورایی دست خودش نبود!اون میخواست به نفع گروه عمل کنه ولی نمیدونست که بدتر داره گروه رو به نابودی میکشونه!کشته شدن لوک هم تا حدی تقصیر کنی بود!اگه اونقدر عجولانه و با عصبانیت رفتار نمیکرد شاید لوک هم زنده میموند:d
در ضمن من نگفتم میشه به جین اعتماد کرد:dولی به نظرم کار درستی کرد که در واقع چهره واقعی کنیو به کلمنتاین نشون داد.حداقل عقل جین سرجاش بود:d!کنی عقل از سرش پریده بود:|
 
دقیقا بحث من همین جاست...منتها برداشت من با شما فرق داره!
شاید شما فکر می کنید چون جین ظاهرا اروم بود پس قابل اعتماد تره... به خاطر شک داشتن یه فرد تازه وارد کنی رو میزنه میکشیه ! بعد توجیه می کنیه که اون دیوونه میشد و خطرناک بود! جین می تونست به جای جر و بحث و کلک زدن به کنی مثل ادم باهاش حرف بزنه!
آیا کنی بهش اجازه می داد؟ هر دفه کسی دهن باز می کرد با کنی حرف بزنه، کنی فقط پنیک می کرد و می گفت حرف حرف خودمه، بقیتون دارید چرت می گید! نمونش بعد ازینکه ماشین رو درست کرد! سیزن اول، اگه به خاطر زنش و زیرکی لی نبود، بچش واکر شده بود و دخل همه رو آورده بود!
از نظر من فردی مثل جین حتی از کارور هم خطرناک تر میتونه باشه چون اصلا چیزی که هست رو نشون نمیده... دوستان دقت کنید شما خیلی راحت کشتن کنی رو توجیه می کنید! یعنی به خاطر یه شک باید یک انسان رو کشت!
شک نیست! یقینه! اونجایی که کنی شروع کرد به زدن آروو، اگه به کلمنتاین بگین که مداخله کنه، میزنه کلم رو پرت می کنه اونور! اگه یه وقت تو دستش چاقو بود و می زد کلم رو می کشت چی؟ کنی خطرناکه! دست خودش نیست، ولی خطرناکه! راهش اینه که متقاعدش کنی مثل یه سرباز عادی رفتار کنه و تو تصمیم گیری ها شرکت نکنه و خودشو کنترل کنه، یا باید بکشیش! مورد اول که حتی از دست کلمنتاین هم بر نمی اومد! تو اون دعوای آخر، وقتی کلم به کنی میگه: "Let Her Talk" کنی در جوابش می گه "حرف زدن بسه"، که خوب اتوماتیک آپشنی به جز کشتن کنی باقی نمی مونه.
الان شخصیت هر دو نفر رو باهم بررسی کنیم:
-جین همیشه گوشه گیر هست .همواره در حال فرار هست ادم اروم اما سرد و بی احساسی و بی تفاوت هست.و اهل کلک زدن هست و خیلی راحت ادم ها رو میکشه!
-اما در عوض کنی ادم احساسی هست! اجتماعی تر هست. خانواده دوست هست. شناخته شده تر هست. اهل کلک و ریا نیست و البته زود از کوره در میره...
حالا شما بگید کدوم شخصیت قابل اعتماد تره!؟
اگه لی بود، به کلم می گفت هیچوقت یه جا ثابت نمون و در حرکت باش و به کسی اعتماد نکن! جین دقیقا همچون آدمیه! تمام خصوصیاتش واسه زنده موندن لازمه! کنی احساسیه، درست! اجتماعی هم هست! هر دوی این صفات باعث میشه بی دقت بشه. ضمنا کی گفته که اعتماد دارم به جین؟

راستی روز تولد لوک بود که کشته شد...................:-&..

@Argada زیاد بود، داخل همون نقل قول جواب دادم :d

درمورد جین:
خوب دیگه ما اسم اوم حرکت جین رو میزاریم دغل کاری... قبول برای اینکه به هدفش(که از میدون به در کردن کنی بود) برسه از بچه و کلم سو استفاده کرد....
چجوری؟ دقیقا چه جوری سواستفاده کرد؟ کلمنتاین چه سودی واسه جین داره؟ مسوولیت نگه داری از نی نی چه سود و منفعتی داره واسش که بخواد کنی رو بخاطرش از میدون به در کنه؟

وقتی کنی از ماشین پیاده شد سعی کرد کلم رو قانع کنه که با ماشین فرار کنن...
وقتی بدون بچه برگشت و تظاهر به مردن بچه کرد و چاغو کشید کنی رو مجبور کرد باهاش درگیر بشه...و اول اون بود که با چاغو به شکم کنی ضربه زد...
اگه اینکار رو نمی کرد که کنی خفه اش کرده بود :|
بین دعوا هم هرموقع میخواست میتونست با گفتن اینکه بچه سالمه و تو ماشینه دعوا رو تموم کنه و اینکار رو نکرد...
خوب چون به کلم نشون بده کنی ممکنه به چه هیولایی تبدیل بشه!
کلا هم عاشق چشم و ابروی کلم نبود هرجا کار به ضرر خودش تموم میشد پا پس می کشید...مثل ترک کردن گروه و بردن کیف پزشکی با خودش (اگر از آروو دزدی کنید)...
ولی به خاطر کلم برگشت، درسته؟
کنی چطور ؟
بخاطر کلم یخ گروه غریبه رو به اسکی-لوج راه داد...
توی کمپ مارور هر وقت کسی با کلم بدرفتاری می کرد سعی میکرد کمک کلم کنه...
وقتی رادیو لو رفت به جای کلم رادیو رو گرفت و یه چشمش رو بخاطر دفاع از کلم از دست داد...
توی فرار از هاردور-استور بخاطر دفاع از کلم خودش و ساریتا حاضر شدم خودشون رو بخطر بندازن و به کلم کمک کنن که به مرگ ساریتا ختم شد....در حالی که جین اونجا اصلا پیداش نبود بعدا هم سعی کرد ربکت و کلم رو بین هرد تنها بزاره...
این وقایع، قبل از آشنا شدن و نزدیک شدن کلم و جین به هم دیگه است! صحبتایی که تو اپیزود بعدش، کلم با جین کرد، کلا جین رو متحول کرد! دلیل اینکه برگشت هم خود کلم بود! هیچ سودی تو برگشتن واسش نبود، ولی با این حال به خاطر کلم برگشت! درسته! نباید بهش اعتماد داشت، ولی منطقی نیست یه فرصت دیگه بهش بدیم؟ هممم؟


کنی اگر هم اشتباهی می کرد میشه بهش حق داد چون بعد از ازدست دادن زن و بچش اخرین کسی که دوستش داشت (ساریتا) از دست داد ولی جین چطور ؟ رفتار های خودخواهانش چطور توجیح میشن ؟!
واسه بار دوم! جین تو طول داستان متحول میشه! حداقل تا سیزن بعدی نمیشه در مورد اینکه جین همیشه اینطور خواهد موند اظهار نظر کرد!

یه سری دوستان مدام میگن کنی تصمیمات خطرناک می گرفت...اما دقیقا کدوم تصمیم خطرناک رو میگن ؟
تصمیم خطرناک نه! یعنی چرا ولی بیشتر رفتار خطرناک مدنظرمه! مثلا تو همون اپیزود دوم، کلمنتاین هر کاری کرد نتونست مانع این بشه که به کارور شلیک کنه! که تصمیم منطقی ای نبود! باید تسلیم میشدن! کنی کلا آدمیه یه که بیشتر به دنبال مقصر گشتن فکر می کنه تا راه حل پیدا کردن! چنین آدمی، هر چند ویژگی خوب دیگه داشته باشه و دوست داشتنی باشه، به درد دنیای وحشی زامبی ها نمی خوره!
کنی تا زمانی که ساریتا رو از دست نداده بود کاملا منطقی بود و بعد از اون هم زیاد کاری به کار کسی نداشت تو اپیزود 4...
درسته! آدما عوض میشن! همونطور که جین ممکنه با آشنا شدن با کلمنتاین عوض شده باشه!

تو اپیزود آخر هم رفتارش با آروو قابل قبوله...شما به کسی که یکبار براتون تله میزاره و گروهش سعی میکنن غارتتون کنن و بکشن اعتماد می کنید ؟!
اعتماد نمی کنم، ولی وحشی بازی هم سرش در نمیارم! کسی که خواهرش رو تو همون روز از دست داده، تو شُکه! طبیعیه که وقتی بهش بگی وایسا، توجه نکنه! باید بزنیش؟ وقتی کسی اسیره، تازه یه اسیر معلول، به هیچ وجه نباید اونطوری باهاش رفتار کنی! آروو مستحق مرگه! قبول دارم، ولی فقط مرگ! نه بیشتر!
مشکل اصلی کنی با گروه این بود که میگفت بریم شمال...جین میگفت بریم هاردور-استور و مایک میگفت بریم تگزاس...آخر هم که هر سه تاشون کار خودشون رو میکنن و هیچ کدم کوتاه نمیان پس تقصیر از کنی نیست...
تو این یه مورد هم کنی مقصره اتفاقا! به امید اینکه سرما جلوی واکر ها رو بگیره راهی شمال شده بودن دیگه درسته؟ ولی وقتی دیدن خیلی هم تاثیری نداره، دیگه واسه چی وقتشون رو هدر بدن؟ ولی کنی همچنان مصمم بود که برن شمال! دلیلش هم با توجه به شخصیتش منطقیه: دوست داره حرف خودش رو به کرسی بشونه! ولی جین به فکر بچه بود! می دونست که شیرخشک و لوازم بچه تو اون کمپ کارور اینا پیدا میشه (با استنباط از حرفای بانی البته!)! ولی کنی داشت عملا قمار می کرد سر این که شااااااید تو ولینگتون بشه چیزایی که لازم دارن رو پیدا کنن!
سکانس آخر هم که تماما تقصیر جین بود...مخفی کردن بچه ، چاغو کشیدن ، با چاغو کنی رو زدن ، نگفتن اینکه بچه زندست بین دعوا و...
من شخصا وقتی جین از در اومد تو، فهمیدم داره نقش بازی می کنه! اگه واقعا بچه مرده بود، حرف می زد، یا چیزی می گفت، و مهمتر ازون شروع می کرد از کلم عذرخواهی کردن که "ببخشید نا امیدت کردم" و ازین حرفا! حرفاش به کلم: "به من اعتماد کن"، "صبر کن و ببین" آدم رو به شک می ندازه، که شاید اتفاقاتی که فکر می کنیم اتفاق افتادن، اشتباه یا صحنه سازی باشن!
حتی در اندینگی مه با جین میرید جین همچنان مشکوکه و همش از منفعت خودش میگه...
چی میگه دقیقا در منفعت خودش؟
ولی در اندینگ کنی اوج احساس کنی نسبت به کلم مشخص میشه...
البته از حق نگذریم، زیبا ترین و احساسی ترین اندینگ بازی همین بود که با کنی میری به سمت کمپ و حاضر نمیشی بر تو کمپ و باهاش بر می گردی!
از نظر من کنی توی این فصل دست کمی از لی تو فصل قبل نداره...
:|:|:|:|:|:|
هیچ بشری قابل قیاس با لی نیست! هیچوقت این حرف رو نزنید خواهشا :d


(خسته شدم اینقد تایپ کردم باو :) )
@__SpeTsNaZ__ نصفه شبی حسش نیست اصلا! همون داخل متن پاسخیدم :d

کسی دقت کرد به لوک؟
ازش پرسیدن تو دانشگاه چی درس خوندی؟
پاسخ داد: تاریخ!
نکته: لی هم استاد تاریخ بود :((
 
آخرین ویرایش:
اونایی که میگن کنی اینجوره کنی اونجوره شما خودتو بزار جای کنی جین بچه رو برداشته بعد میاد میگه مرده والا منم بودم میکشتمش اصلا باید یه انتخاب میزاشتن که کلم بکشه جین رو :d
 
عجب بحث هایی شکل گرفته :d
در صورتی که فصل سوم ادامه اتفاقات فصل دوم باشه ، اصلا منطقی نیست که با Clem بازی کنیم . الان بازی 5 تا اندینگ کاملا متفاوت داشت و تنها در صورتی میشه باز در نقش Clementine باشیم که بریم به یه ناکجاآباد فرار کنیم و Jane و Kenny هم کشته بشن
البته اگر TT در فصل سوم مارو در نقش Clem و در 2 سالی که بین فصل 1 و 2 گذشت قرار بده خیلی عالی میشه ، بهرحال بازی چه با clem و چه یه Protagonist جدید پتانسیل فصل های بیشتر هم داره...
 
اونایی که میگن کنی اینجوره کنی اونجوره شما خودتو بزار جای کنی جین بچه رو برداشته بعد میاد میگه مرده والا منم بودم میکشتمش اصلا باید یه انتخاب میزاشتن که کلم بکشه جین رو :d

د همین دیگه! حتی حاضر نشد مطمئن بشه که این اتفاق افتاده یا نه! نه اینکه نخواد، دست خودش نیست! استرسش که میره بالا، حساب کتاب اتفاقاتی که داره در اون لخظه می افته رو از دست میده!
ضمنا جین هم نگفت بچه مرده! هیچی نگفت و سکوت کرد! کنی پیش خودش یه سری استنباط ها کرد، نتیجه گرفت و طبق همون فرض اشتباه، تصمیم گرفت.
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or