PlayStation The Last of Us Part II

سازنده
Naughty Dog
تاریخ انتشار
June 2020
ناشر
Sony Interactive Entertainment
پلتفرم‌ها
  1. PlayStation 4
  2. PlayStation 5



jhiz_tlouii.png


irr_tlou_title2.png

بالاخره در همایش PSX 2016 ، دومین نسخه از عنوان The Last of Us تایید شد.

در شماره ی دوم هم نظاره گرـه ماجراهای Joel و Ellie خواهیم بود، اما اینبار در نقش ـه Ellie ـه 19 ساله ی تشنه ی انتقام بازی خواهیم کرد.

برخلاف نسخه ی اول این بار کارگردانیه این عنوان تنها به عهده ی Neil Druckmann خواهد بود و Bruce Straley نقشی در این عنوان نخواهد داشت.
همچنین صداپیشه های نسخه ی اول ، برای ایفای نقش در این عنوان هم برگشته اند.

p6bx_tlou_header.png



n5a_tlou_header3.png

dm38_tlou_header2.png

آهنگ ساز این نسخه هم Gustavo Santaolalla خواهد بود که پیش تر وظیفه ی آهنگ سازیه شماره ی قبل این عنوان را بر عهده داشت.
Wayfaring Stranger - By Ellie & Joel - PSX 2017

wumz_tlou.png



10 نکته ای که از The Last of Us نمیدانید



با تشکر از @sabco برای لینک تریلر و احسان عزیز (@Kaine ) برای کارهای گرافیکی زیبای پست اول:x
 
Last edited by a moderator:

mojahed25

کاربر سایت
Feb 28, 2014
716
من اینجام میترسم بازی تموم بشه !!!
استالکرها رو کشتم دارم از بالا اون رودخونه که میره برای بیمارستان که اون دختر سیاه پوسته توشه نگاه میکنم
 
  • Like
Reactions: kratos 21

V.s

کاربر سایت
May 14, 2020
1,355
من اینجام میترسم بازی تموم بشه !!!
استالکرها رو کشتم دارم از بالا اون رودخونه که میره برای بیمارستان که اون دختر سیاه پوسته توشه نگاه میکنم
نترس هنوز خیلی مونده تا تموم بشه
 

kratos 21

کاربر سایت
Oct 14, 2012
150
نام
علی
من اینجام میترسم بازی تموم بشه !!!
استالکرها رو کشتم دارم از بالا اون رودخونه که میره برای بیمارستان که اون دختر سیاه پوسته توشه نگاه میکنم
هنوز خیلی دیگه مونده با خیال راحت بازی کن?
 

last of amir

کاربر سایت
Sep 3, 2014
2,167
نام
Amir
برای بار دوم دارم بازی رو تموم می‌کنم و باز هم یه لذت متفاوتی داره :x آپگریدای الی و اسلحه‌هاش رو کامل تموم کردم و اصلا یجورایی خیلی خفن شدم توش :D خدایی این خوابیدن تو چمن خیلی المان خوبیه مخصوصا وقتی با صداخفه‌کن ترکیب میشه.
 
Last edited by a moderator:

mojahed25

کاربر سایت
Feb 28, 2014
716
بعضی وقتها به بازیهایی که قبلا رفتم و تو اون زمان فکر میکردم اون بازی بهتریت تجربه تمام دورانم میشه ،، مثل متال گیر سالید ۴ که اولد اسنک با لباس مخصوص استتار میکرد خودشو ،، یا همین لست آو آس یک ،، میگفتم دیگه آخرشه رو دستش نمیاد ،، ولی تنها کسی که میتونه خودش رو دست خودش بیاره ناتی داگه ،، بخصوص برای من که یه جورایی کارم تهیه مدلهای صنعتی با نرم افزاره ،، وقتی تو فضاها و محیطهای طبیعی میچرخم همش فکر میکنم چجوری اینهمه مدل و کاراکتر و خونه و جنگل و ساختن که حتا خیلیهاشون تخیلیه یعنی معادلش وجود نداره و پیش خودم فکر میکنم شرکتهایی مثل یوبی سافت که بیشتر از یه سال نمیتونن سرمایه شونو بخوابونن و زود یه چیزی سرهم میکنن میدن دست گیمرها که زود پول و سودشون با هم برگرده !!! ولی یه سرکت مثل ناتی داگ ۶ سال میاد حقوق میده هزینه سخت افزار و نرم افزار و تیکت و برق و آب و میده فقط بخاطر اینکه کارش آس باشه و در نهایت بتونه سرمایه اش رو برگردونه و اینجوری داره به شعور بازیکن احترام میذاره ،، حالا این بی انصافیه که یه عده کال آو ! وار بدو بدو گیم رو برن بعد بگن آقا ما ناراحت شدیم گیم داستانش آشغاله !!! یادمه تو همین انجمن یه عده سر بازی دث استراندینگ به ما که میگفتیم بخدا هیچی نفهمیدیم میگفتن شما شعور گیم ندارین این پیچشهای!!!! داستانی رو درک نمیکنین ،، ولی من به این داستان میگم پیچش و واقعا تمام نقاط تاریکش و درک میکنم ،،، و اگه قبل انتشار این بازی به من میگفتن بهترین بازی باید چجوری باشه من حتا نمیتونستم همچین چیزی رو به زبون بیارم چه برسه به اینکه بخوام بسازمش ،، درهرصورت ببخشید از متن طولانی ولی باید میگفتم این مطالب رو ... روز و شب همگی خوش
 

victorman

کاربر سایت
Oct 26, 2006
423
نام
فرزاد
بقیه اجناس ما هم رسید:

151456
151457
151458
151459


بعضی وقتها به بازیهایی که قبلا رفتم و تو اون زمان فکر میکردم اون بازی بهتریت تجربه تمام دورانم میشه ،، مثل متال گیر سالید ۴ که اولد اسنک با لباس مخصوص استتار میکرد خودشو ،، یا همین لست آو آس یک ،، میگفتم دیگه آخرشه رو دستش نمیاد ،، ولی تنها کسی که میتونه خودش رو دست خودش بیاره ناتی داگه ،، بخصوص برای من که یه جورایی کارم تهیه مدلهای صنعتی با نرم افزاره ،، وقتی تو فضاها و محیطهای طبیعی میچرخم همش فکر میکنم چجوری اینهمه مدل و کاراکتر و خونه و جنگل و ساختن که حتا خیلیهاشون تخیلیه یعنی معادلش وجود نداره و پیش خودم فکر میکنم شرکتهایی مثل یوبی سافت که بیشتر از یه سال نمیتونن سرمایه شونو بخوابونن و زود یه چیزی سرهم میکنن میدن دست گیمرها که زود پول و سودشون با هم برگرده !!! ولی یه سرکت مثل ناتی داگ ۶ سال میاد حقوق میده هزینه سخت افزار و نرم افزار و تیکت و برق و آب و میده فقط بخاطر اینکه کارش آس باشه و در نهایت بتونه سرمایه اش رو برگردونه و اینجوری داره به شعور بازیکن احترام میذاره ،، حالا این بی انصافیه که یه عده کال آو ! وار بدو بدو گیم رو برن بعد بگن آقا ما ناراحت شدیم گیم داستانش آشغاله !!! یادمه تو همین انجمن یه عده سر بازی دث استراندینگ به ما که میگفتیم بخدا هیچی نفهمیدیم میگفتن شما شعور گیم ندارین این پیچشهای!!!! داستانی رو درک نمیکنین ،، ولی من به این داستان میگم پیچش و واقعا تمام نقاط تاریکش و درک میکنم ،،، و اگه قبل انتشار این بازی به من میگفتن بهترین بازی باید چجوری باشه من حتا نمیتونستم همچین چیزی رو به زبون بیارم چه برسه به اینکه بخوام بسازمش ،، درهرصورت ببخشید از متن طولانی ولی باید میگفتم این مطالب رو ... روز و شب همگی خوش

آقا شما عکس پروفایلت یکی از بهترین و مهم‌ترین بازی‌های تاریخه.
 
آخرین ویرایش:

Akiba

king of the majestic oceans of the world
کاربر فعال
Jan 18, 2009
22,272
نام
امیر حسین
خوب...خوب...خوب... منم تموم کردم! :D
نمیدونم اینطرف باید در موردش بگم یا تاپیک اسپویل...ولی بزارین همین طرف میگم! :D
یکی دو صفحه قبل رو دیدم،در مورد Jump Scareـها موافقم! نامردا! من اهل بازی ترسناک نیستم! چرا به خاطر TLOU1 پای من رو میخواید به این سبک باز کنید:(( قلبم ضغیفه:((
کلا که بازی فاز Horrorـش خیلی رفته بود بالا و دیگه فقط اون ژنراتور بازی اول نبود! دم دیقه به این چیزا برخورد میکردیم! :D

اما مورد دیگه...بازی واقعا سخت تر شده بود یا برای من سخت شده بود؟ با اینکه کلا رو تنظیمات Normal میرفتم...
من یادمه شماره اول همون اول کار از تنظیمات Listen Mode رو غیر فعال کردم!(تو نمایش ها دیده بودیم،ولی گفتم نامردیه! خاموش بشه جذاب تره! ) اینجا با اینکه فعال بود،ولی دهنم سرویس میشد و اصلا نمیتونستم دشمن ها رو درست حسابی دور بزنم و غافل گیر کنم! معمولا غافل گیر میشدم:))

به هر حال...
بریم سراغ داستان !


اولین نظری که توی چت با علی دانته نوشته بودم این بود (همون اولین باری که کنترل ابی رو دست گرفتیم و هنوز اسمشم نمیدونستیم) :
این دختر ناشناسه شبیه پسرهای آلمانیه انگار??
ولی چه خوب میشه این جزو دشمن های بازی باشه...
و اون تئوری یک زمان و مکان دیگه نباشه...
ما شخصیت اصلی و دشمنش رو کنترل کنیم...
واز احساسات هر دو طرف با خبر باشیم و دلایل جنگیدنشون...

و کلا به قولی تو آمپاس قرار بگیریم!?

این اولین واکنش من به بخش اولی بود که بازی کردم! و فکر کنم میدونید چیزی که میخواستم رو گرفتم!... تا حدی!

---
خوب میریم جلوتر،7 دقیقه بعد از پیام بالایی،رسیدم به کاتسین و اشاره کردن به he که باز گفتم احتمالا منظورشون جوئل هست:|

---
و فرداش و نوبت بازی بعدم،شروع کردم... با مرحله ی Horde و کفم برید و هیجان خوبی داشت!(واکنش نشون دادم باز پیش علی)
و چند دقیقه بعد : فاک! تامی!!!
و یکم بعد مثل همتون خشکم زد!
نمیخواستم قبول کنم جوئل مرده! و تو کتم نمیرفت...به این زودی؟؟؟؟ امکان نداره! کمک از غیب رسیده! ثانیه آخر رسیدن بالا سر جوئل و نجاتش دادن،نمیشه که!
و کاتسین بعد شروع میشه و میاد روی قبر جوئل ... همونجا میخواستم Close Application رو بزنم و بیام بیرون! :( ضربه بدی زد بازی واقعا:(

اما خوب...باید کنار اومد و بازی رو ادامه دادم...

مشکلم با بازی اینجا شروع میشه! چیزی که میگم باعث میشه بازی برام به پرفکتیه نسخه ی اول نرسه!
اگر بهم بگن بازی رو دو تیم مجزا کار کردن و بخش الی یه کارگردان داره و بخش ابی یه کارگردان دیگه،کاملا قبولش میکنم! و حتی در این حد که انگار نیل دیقه 90 اومده بالا سر تیم الی و نتیجه رو دیده و گفته! هوی! چه گندی زدید شما؟ جمع شید بیاید چندتا فلش بک بچپونیم و این بخش رو بهش جون بدیم!

به نظرم بازی اصلا در حد کارهای ND نبود این بخشش! یعنی اگر فلش بک هاش رو بگیری،نصفش که کلهم اجمعین هیچی... نصف دیگه ـش بهتر میشه ولی ND LVL نیست واقعا!

اول اینکه شدیدا بخش سندباکس بازی کار اشتباهی بود به نظرم برای بخش اول الی(این رو میتونستن یا اول بازی قبل از مرگ جوئل بزارن،یا اولین بخش ابی میبود! )
الی اومده دنبال انتقام...ولی چیزی که توی این بخش سندباکس میبینیم ماه عسله بیشتر!
اصولا کسی که دنبال انتقامه،دنبال یه هدف مشخصه! بریم یه چرخی بزنیم تو شهر و ببینیم چه خبره!همچین نه...یعنی کلا توی این بخش 1% حس نمیکنید که الی دنبال انتقامه! عبارت : بریم اینجا رو بگردیم به دنبال مهمات هم اصلا و ابدا برای من قانع کننده نیست!
راستی فکر کنم همه میدونید که من با این مرحله سند باکس ها خیلی حال میکنم و توی U4 مرحله محبوبم At Sea هست و بخش ماداگاسکار و 11 برج رو خیلی دوست دارم( 11 بود؟ :D ) ، و توی TLL هم خیلی حال کردم که بهبود دادن این بخش رو!
اینجا هم خود ساختار بخش خوب بودا! (بخش گیتار زدن گرچه دماغ همش تو آفساید بود نزاشت یه اسکرین شات درستی بگیریم:| ، و همینطور Sic Parvis Magna :D ) اما جاش شدیدا اشتباه بود از نظر داستانی!

این وضعیت تقریبا تا رسیدن به سالن تئاتر باقی میمونه! و تازه از اونجا به بعد!(بهتر بگم،از اون جایی که نورا رو شکنجه میده برای اطلاعات) تازه میشه انتقام رو حس کرد!

مورد بعدی، شخصیت های همراه بخش الی یعنی جسی و دینا(خدایی دینا از "دماغ" برای من فراتر نرفت و این دوباری که نوشتم،اولین باریه که دارم به اسم مینویسمش و همش دماغ صداش میزدم:)) گرچه فکر کنم یه مقدار متعادل تر شده بود نسبت به E3...نشده ؟ یا من عادت کردم به دماغش؟ :)) ) داشتم میگفتم،این دو نفر واقعا شخصیت های جذابی نبودن! نه شخصیت پردازی OKـی خودشون داشتن، و نه کلا بخش الی(غیر از شکنجه نورا و کشتن Mel ) ما اتفاقی رو داشتیم که روی شخصیت الی تاثیری ببینیم!
اینجوری بگم،ما هیچ رشد شخصیتی برای الی رو توی بازی تقریبا شاهد نبودیم!
یه مقایسه کنید با شماره اول که هر فصلش یه اتفاق مهمی رو شامل میشد و روی شخصیت ها تاثیر میزاشت!

کلا اتفاقات سه روزی که با الی بودیم...اتفاق خاصی نمیفتاد! من اونقدرا اتفاقات خاصی از بخش الی تو ذهنم ندارم! کلا بازی اونقدرا هیجان یا مراحل ماندگار نداشت!

اما بازی 3تا فلش بک داره! و هر 3تا عالی!
فلش بک موزه بدون شک بهترین بخش بازیه! قشنگ زرافهLVL و یا حتی بالاتر!!! اونجایی که جوئل کاست رو داد به الی،و بهش گفت چشمات رو ببند...عالی عالی!!! :(( :(( :(( :((
قشنگ اشکم سرازیر شد اونجا! و همین الان که دارم مینویسم و به اونجا فکر میکنم، باز اشک تو چشام جمع شد! یعنی اگر اون صحنه ی معروف GOW رو نداشتیم،احتمالا بهترین صحنه ی نسل میتونست لقب بگیره برام! لعنت بهشون! چرا همه ی بخش های الی اینجوری نبود؟ :|

سه روز تموم میشه،ابی بالا سر تامی ایستاده و تفنگ رو گرفته سمت الی... و میریم تو کف!
بخش ابی شروع میشه! و مینویسه سیاتل روز اول...اوووووووو! سه روز رو باید این سمتم تجربه کنیم؟ :D

انتظار نداشتم دیگه بریم سمتش! اول بازی خوب سوییچ ها سریع بود! فکر میکردم کار ND باهاش تموم شده دیگه!
ولی اینجا دیدم اومدیم سراغش! و خوشحال شدم! درسته که سه روز دیگه ی داستان سیاتل رو باید تجربه کنیم! ولی خوب... آها جا داره تا دیدم اینجوری میخواد داستان روایت کنه یاد انیمه Durarara افتادم که رسما 5~6 قسمت میبینیم و همش داره داستان یک روز رو میگه ولی از دید چند تا از مردم شهر! تا یه جایی به هم برسن آخر :D دقیقا همین اتفاقی که برای TLOU افتاد ولی با تعداد کاراکتر بیشتر:D

بگذریم! اولین فرق بازی اینجا مشخص میشه،توی روز اول میبینیم توی کمپ که راه میریم با مردم صحبت میکنیم(آپشنال)، مردم دارن با هم صحبت میکنند! کمپ زنده ست!
حالا اون طرف توی جکسون راه میرفتیم،و دو نفر جلوی هم ایستادن و ... هیچی! هیچ کلامی رد و بدل نمیشه! زل زدن تو چشم هم! تقریبا هیچ دیالوگ آپشنالی وجود نداره! شهره مردم داره...ولی انگار نه انگار! حالا من دقیقا قبل از شروع TLOU ، فاینال7 رو بالاخره پلات کردم...اونجا هم همچین شهر زنده ای نیستا! ولی تو خیابون راه برید همه دارن با هم صحبت میکنند،راجب اتفاقات میگن و ... شهره خیلیییییی زنده تر از چیزیه که جکسون بود! برای همینه که میگم انگار بازی دوتا کارگردان داشته:|

میریم جلوتر... فلش بک های ابی هم خوب و جالبن! به پای الی و جوئل نمیرسن،ولی خوبن!
جایی که Owen میاد و بابای ابی رو دکتر صدا میزنه،حساب کار دستمون میاد که آره...گندیه که آخر شماره قبل زدیم! و البته همینطور که تو پایان بازی جوئل گفت،اگر برگردیم بازم همین کار رو میکنیم! من که میکنم....همیشه گفتم،آدم خودخواهیم اونایی که دوستشون دارم،خانواده،فامیل،دوست و ... رو به Xهزار نفر غیر آشنا ترجیح میدم جونشون رو! اینجا هم همینه! باز هم با جوئل اونجا رو بریم،باز هم دکتر رو میکشم و الی رو نجات میدم!

بگذریم...فلش بک ها خوبن...! کلا بازی رو اگر تو موزه و باغ وحش و آکواریوم و ... میساختن بازی بهتری میبودا :)) :D ولی نه ...

بخش ابی،ضرباهنگ بازی خیلی خوبه! پشت سر هم اتفاقای جالب میفته! اینجا هم قضیه ی انتقام نیست که بگیم فلان بخش مشکل داره و گند زده به ضرباهنگ تم انتقام!
کاراکترهای همراه خیلی خوبن،گل سر سبدشون Lev ! (نگاه ... من اگر با لز بودن دماغ مشکل داشته باشم و فکر کنید به خاطر این دارم هیت میورزیم که اینگونه نیست! شک نکنید با ترنس بودن خیلی بیشتر مشکل دارم! پس فلان فوبیا هی نچسبونید به آدم! کاراکترش باید کاراکتر باشه! :D )
منی و اون خوبی بودن! تا قبل از رسیدن به Lev میگفتم Owen بهترین کاراکتر بازیه! ولی بعدش...صحبت هاش، کارهایی که میکرد! همه چی عالی! اون مرحله پل هوایی! عالی بود! عالی! و همینطور صحبت هایی که بین دو کاراکتر رد و بدل میشد! و آها... ابی که برای خودش گاوی هست هم ترس های خودش رو داره! (یارا هم خوب بودا! اسمی ازش نیوردم،ولی خوب بود! )

میریم جلوتر...مرحله ی بیمارستان و اون باس فایت! ، بخش تعقیب تامی(دمار از روزگارمون در اورد! :x ) ،بعدش جزیره ... کلا بازی همش اتفاق خفنه! یه لحظه با خودت حس نمیکنی دارم بی هدف میرم جلو و اتفاقی نمیفته!
علی یه چیز خوبی گفت،گفت TLOU باید کاراکتر همراه داشته باشه،برای همین بخش الی مشکلاتی داره!
با این کاراکتر همراهه خیلی موافقم! سبک روایی داستان های ND چه توی U و چه TLOU این بوده که باید کاراکتر همراه داشته باشی! اینا شخصیت دو طرف رو رشد میدن!
از نظر اون جسی و دماغ خوب بودن،مشکل تو بخش های تنهایی الی هست!
از نظر من ولی کاراکتر همراه هامون واقعا خوب نبودن، و باز حداقل بعد از رفتنشون اوضاع الی بهتر شد:)) اما مطئنا اگر کاراکتر همراه خوبی داشتیم،بهتر هم میبود!

یک مشکل به شدت اساسی! تو تاپیک X vs Y هم گفتم،البته توی یه بحث دیگه ای... ولی منظورم کاملا به TLOU2 بود! بخش های رومنس کار رو کلا بندازید تو زباله! :D
اینا عشق نیست که! هوا و هوسه :-"
اون از دماغ که یه هفته ست جسی رو ول کرده و رفته سراغ الی! (آخه یه هفته؟؟؟ :| ) ، اون از Owen که قبول دارم همیشه عاشق ابی بوده ولی جواب نگرفته ازش ... اما بی وجدان بچه ت تو راهه! :| بعد اون حرکت رو میری یا میگی بیا بریم سانتا باربارا درستش میکنیم؟ :| دهنت سرویس خدایی :|
باز ابی حرف خوبی زد و گفت دیگه برای ما دیر شده،ولی اگر این حرف رو شب قبلش میزد و اون اتفاقات نمیفتاد،خیلیییی بهتر شخصیت ابی و این حرف رو قبول میکردم!

اونجا هم گفتم،تعهد من به لباس هام،بیشتر از تعهد اینا به شریکشون هست:| کلا بخش رومنس قضیه آب قطعه! بیشتر حرف نزنیم بهتره:D

خلاصه اینکه...بخش ابی دقیقا همون انتظاریه که از اسم TLOU و ND میرفت! ( بخش الی رو به نظرم حذفم کنیم و فقط بخش ابی رو میدادن همچین چیز خاصی از دست نمیدادیم! البته جز فلش بک های فوق العاده! )

با ابی هم بعد از اون همه مصیبت و مرحله خفن (آها کلا طراحی مراحل بخش ابی هم خیلی خوب و متنوع تر بود! به جان خودم دوتا تیم بازی رو ساختن! :)) )میرسیم به شب سوم...تفنگ میکشیم رو الی و ...
آقا باس فایت خیلی حال داد! یعنی بر اساس گیم پلی بازی چنین چیزی طراحی کردن! واقعا جالب و خفن بود!
متاسفانه!من اینجا طرف ابی بودم:| یعنی واقعا میزد الی(و مخصوصا دماغ:p ) رو میکشت،اونقدر ککم نمیگزید تا اینکه الی میزد ابی رو میکشت! درسته ما عاشق الی بودیم تو شماره اول و لفت بیهایند چقدر دوستش داشتیم! ولی اینجا ... واقعا رو کاراکترش کار نشده بود اونقدر! برعکس ابی که فوق العاده بود! درسته که تف بهش که شخصیت محبوبمون رو کشت! اما خوب... همونقدر که به جوئل حق میدم،همونقدر به ابی حق میدم،همونقدرم به الی حق میدم!

به هر حال،ابی یکبار دیگه گاو بودن خودش رو بهمون ثابت کرد (از نظر هیکل و خر زور بودنش منظورمه) و الی رو زد زمین و نفله کرد کامل تیم الی رو! و اگر Lev جلوش رو نگرفته بود تموم بود...
به هر حال،ابی برای بار دوم زندگیه الی رو بخشید...


میریم سراغ اختتامیه(؟!؟) میبینیم الی وضع روحیش در مورد مرگ جوئل بدتر شده بعد از شکستی که از ابی خورده!(تو دفترش اشاره کرده بود همیشه این صحنه رو میبینه! ولی 3 روز باهاش بازی کردیم یکبار چنین نشد تو این همه زد و خورد! الان با تقی به توقی چنین میشد! ) تازه میشه گفت استارت کار کردن رو شخصیت الی زده شد(ولی نه از همون شکنجه بود! ولی خیلی کم...واقعا کم! )

خوب...بازی ادامه دارد! میبینیم ابی اینا رفتن سمت سانتا باربارا ، و الی به دنبالشون (باز یه محیط کاملا جدید! دم ND گرم با خلق این همه چیزای متنوع خدایی! :x )
مرحله خفنی رو داشتیم با الی... و میرسیم باس فایت! اول اینکه این باس فایت مثل قبلی جذاب نبود! دوم اینکه این مبارزه من رو یاد باس آخر U4 انداخت، که خدایی اون خیلیییییی بهتر از این بود! :D (و کلا این مبارزه تک به تک با مشت و لگد،این چندمین باریه که ND داره استفاده میکنه؟ چهارمین بار؟ یکبار زندان U4 ، یکبار نادین تو جزیره دزدای دریایی(اون توی حراج فرق داشت تا حدی) ، یکبار TLL توی خرابه ها با بدمن،و یکبار دیگه سوار قطار...شد پنجمین بار تقریبا:-" که تقریبا به جذابیت اونا هم نبود! )
حالا... به هر حال من تو این مبارزه واقعا دلم نمیخواست ابی رو بکشم! واقعا حقش مرگ نبود! یعنی بودا...بالاخره جوئل رو کشته...ولی از اونطرف...نه! واقعا نه!
و خوبه که لحظه آخری الی بی خیال شد! (ولی چه بر سر ابی اورده بودن:( رسما اون گاو بودنش از بین رفته بود:( )

در مورد لحظه ی آخر... ابی هم چنین مشکلی داشت، 4 سال بود که هر شب خواب باز کردن در اتاق عمل رو میدید! حداقل ما هرچی دیدیم ابی اینجوری از خواب میپرید... تا آخرین بار که فکر کنم بعد از نجات یارا و لو بود،که ایندفعه باباش با لبخند پشت در منتظرش بود و به نظر میرسید بالاخره به رستگاری رسیده!

در مورد الی چیزی نگفتن،ولی اونم لحظه آخر جوئل رو با لبخند یادش اومد...و به نظر میرسه شاید ترس الی هم از بین رفت دیگه... و نمیخواسته بیشتر از این،از اون الی و جوئلی که بودن دور بشه! احتمالا این فکر رو کرده که جوئل نمیخواسته الی اینکارو کنه! برای همین بی خیال شده....

و پایان بازی... الی رو میبینیم که همه چیو از دست داده...عشقش( من هنوز قبول ندارم:)) )از دست داد ، گیتار زدنش رو از دست داد ، و شاید حتی تامی رو ...

با علی صحبت میکردم،میگفت درس اخلاقی این بازی این بود که انتقام خوبه !
ابی انتقامش رو گرفت و به رستگاری رسید!
الی انتقامش رو نگرفت و همه چیش رو از دست داد!

موافق نیستم! الی سر انتقام نگرفتن نبود که همه چیش رو از دست داد! الی سر انتخاب های خودش گند زد به زندگیش!

و اونطرفم ابی همچین پایان خوشی نگرفت! ابی 4 سال زندگیش رو با فکر انتقام گذروند! این وسط عشقش رو از دست داد و دیدیم که بعدا حسرتش رو میخورد! (رفته بود اتاق Owen دلش چنین چیزی میخواست...کاش برای منم یکی جوراب درست میکرد، یا اونجا که گفت دیگه برای ما دیر شده! باز خوبه یکم منطق داشت ولی روز قبلش باید اینو به کار میگرفت:-" )
و همینطور به خاطر انتقامش کل اکیپ فایرفلای و رفقاش رو از دست داد! الی و تامی دخل همشون رو اوردن!
اما با پیدا کردن Lev و یارا، به یه رستگاریی رسید! بالاخره از بند انتقامه راحت شد

ولی الی 2 (شایدم 3) بار بهش شانس زندگی داده شد! و هر 3 بار گندی زد که بدتر حسرتش رو بخوره!
بار اول همون پایان شماره اول، جوئل بهش شانس دوباره زندگی رو داد(گرچه بیشتر خود جوئل بود که به این نیاز داشت!) ولی الی با فهمیدن حقیقت و دور شدن از جوئل، اون لذتی که باید رو نبرد...رابطه داشتن ولی نه مثل قبل! میدونم بار وضعیت زندگیه کل دنیا رو دوشت بودن خیلی سنگینه...ولی ...

بار بعدی اونجایی که ابی و رفقا، جوئل رو میکشن(لعنت بهتون! لعنت بهتون! :(( :(( ) ، اونجا هم نکشتنش...و بهش شانس زندگی رو دادن! الی گناهی نکرده بود که بمیره! لازم به کشتنش نبود!
اما خوب...الی با اصرار به انتقام : دوستش جسی رو از دست داد + عموش شل و پل شد! و با اون شکست آخر هم که وضع روحیش به F رفت قشنگ!
اول بازی تامی به فکر انتقام نبود،ولی یه جورایی الی مجبورش کرد...کاری که آخر کار سر خودش اومد


بار سوم، بعد از شکست روز سوم سیاتل...باز بهش شانس زندگی داد ابی...
گفتیم چیا رو از دست داده بود،ولی بالاخره یه خانواده ای داشت... دو را دور هنوز دوستیی بود با تامی و بقیه!
ولی به خاطر ترسش و اصرار تامی، باز گند میزنه به زندگیش...میره دنبال انتقام... چه میگرفت و چه نه، به رستگاریی نمیرسید! به چیزایی که داشت پشت کرد! و ایندفعه خانواده و گیتار زدن و تامی رو از دست داد! تنهای تنها شد!
انتقام گرفتن چیزی رو بهش نمیداد! هرچی بیشتر جلو میرفت بدتر میشد!

همون موقع که میخواستم از بازی لفت بدم(قبر جوئل) علی میگفت برو دنبال انتقام! گفتم نمیخوام وارد این چرخه بشم! همه میدونیم هیچی توش نیست! ( GOW برامون درس شده! شاید بازیش رو پیدا نکرده بوده الی تو خرابه ها:( )

هیچی توش نبود... اگر شماره سومی باشه(که امیدوارم نباشه! همینطور که بعد از تموم کردن 1 دوست داشتم نباشه دیگه! و با تمام خوب بودن خیلی از بخش های بازی ولی کاش ساخته نمیشد! حداقل ما هم مرگ جوئل رو نمیدیدیم! میگفتیم تا آخر به خوبی و خوشی زندگی میکنند :( ) و الی حضور داشته باشه...باید ببینیم الی بالاخره میخواد رستگار بشه یا نه، و انتخابش اینه که توی این مرحله تبدیل بشه به یکی از این افرادی که نامه ی مرگشون رو کنار جسدش قراره پیدا کنیم!
علی چون معتقده اون PTSDـش هم خوب نشده(به نظر من با دیدن لبخند جوئل شد!) تنها چیز منطقی دیدن جسد الی هست که خودکشی کرده! ولی من 1% دوست دارم متصور بشم ایندفعه انتخاب اشتباهی نکنه!

منم بودم احتمالا همین انتخاب های اشتباه رو میکردما! اگر زورم میرسید میرفتم دنبال انتقام،اگر شانس دوباره میدیدم بازم میرفتم دنبال انتقام...ولی چیزی که عوض داره گله نداره! برای انتقام همه چیت رو باید بندازی دور!
هعییییییی....


یه سری چیزای متفرقه بگم!
بعد از اینکه از شوک مرگ جوئل در اومدم اولین واکنشم :
من آمادگی GOW بعدی رو ندارم به هیچ وجه! جوئل یک بازی بود و اینجوری نابودم کرد که میخواستم ول کنم برم!
ولی کریتوس رسما بهترین کاراکتر تمام بازی هاست برام و الان 7 تا بازیه باهاشیم! الان میگم پسرک میتونه جایگزین بشه...ولی بعد از مرگ جوئل میدونم آمادگیش رو ندارم! تصورشم سخته خداحافظی با کاراکتری که دوستش داری! اونم به این شکل :( ... میدونم اون موقع میگم کاش همون آخر GOW III تموم میشد...انتقامش هم گرفت و دیگه چیزی تو دنیا نداشت! رفت که رفت! ولی الان،شرایط متفاوته :(


---
متفرقه بعدی :
دیدم در مورد Stalkerـها میگید! خیلی زامبی های بی وجدانی بودن:)) همین کم مونده بود استالکر برامون مخفی بازی در بیاره:|
ولی خوب... اعصابشون رو نداشتم! شیشه مینداختم وسط محیط تا بیان سمتش، شاتگان در میوردم و میفتادم به جونشون! کلا جایی تا میدیدم استالکر داره،شاتگان به دست میشدم! :))

---
متفرقه بعدی :
گفتم بیمارستان و اون باس فایت! دهنش سرویس خدایی! چه گولاخی بود:| وحشت میکرد آدم :| نامرد نمیمرد! هرچی میکردی تو حلقش انگار نه انگار!
ولی شدیدا حال داد!

---
جا داره هنوزم از مرحله پل تعریف کنم! خیلی خوب بود!صحبت هاشون واقعا عالی بود! یه جوری شخصیت ها شکوفا شدن اونجا واقعا!
به قول یکی از نامه ها، میفهمم چرا یه عده میرن سمتش! حرفاش به دل میشینه!

---
در مورد کالکتیبل ها!
نمیدونستم ایالت های مختلف آمریکا،سکه های مختلفی دارن! :D
مورد بعدی،کاش تنوع کالکتیبل ها بیشتر بود! رسما با کارت ها یه دنیای دیگه و یه Lore کاملی خلق کرده بودن! ولی من جمع کردن آیتم های مختلف مثل شماره اول رو بیشتر دوست داشتم! کم بود اون آیتم های خاص ایندفعه!
در مورد کالکتیبل ها یک مورد رو اعصابم بود:)) چرا توی اون نمایشگاه کمیک،هیچ کارتی نبود؟؟؟ من تو کتم نمیره نمایشگاه کمیک باشه ولی کارت سوپر هیرویی توش نباشه! :D همینطور که مثلا جای حلقه ی نیت خوب در نظر گرفته شده بود،با قرار دادن یه کارت اینجا هم میتونستن حس بهتری بدن! :D
البته شایدم من پیدا نکرده باشم! ولی بعیده خیلییییی گشتم اونجا رو:))

در مورد نمره...هممم... میتونه 10/10 باشه،ولی کسی مثل 9~9.5 هم بده درکش میکنم! خیلی از چیزایی که گفتم به خاطر انتظاراتیه که از ND داشتم!
ولی خوب از اونطرف گفتم،بخش ابی واقعا عالی بود (البته جوئل>>>>>ابی ! )
گیم پلی خیلی خوبه! طراحی مراحل عالیه! صحنه های ماندگار زیاد داره بازی! و دید دو طرفه قضیه چیزی بود که دوست داشتم ببینم! :D
و من رفتم جزو خائنین و اونطرفی! نه سمت الی :))
فقط به یک نیمه از بخش داستان میشه گیر داد،اونم بخشیش ...
با کلیت داستان مشکلی نداشتم من! یعنی بیام بگم زدن جوئل رو کشتن 0/10 ! نه اصلا! با حضور لز و ترنس و فلان و بیسارم مشکلی نداشتم تو بازی و یه جورایی حل شد،چیزی که میگفتم امیدوارم هم حل بشه و نخواد زرت و زروت شعار بده! ولی هنوزم معتدقم تریلرها به شدت تابلو تبلیغاتی بودن! (به شدت! با تاکید بسیار! :D تابلو تبلیغاتی بازی نه ها! تابلو تبلیغاتی جو رسانه ای هالیوود! موج سواری قشنگ :D )

و اینکه ... هنوزم به نظرم GOTY برام FF VII Rـه! یعنی اون بازی من از لحظه اول تا آخرش یه لبخندی رو لبم بود و داشتم از تک تک لحظات بازی لذت میبردم! :x ولی اینجا بخش الی رو اعصابم میرفت واقعا!

آها یه مورد دیگه یادم اومد! چقدر منتظر آهنگ اجرای دو نفره جوئل و الی بودم که توی PSX اجرا کردن... آخر تو Credits پخشش کردن! نامرداااااا! میخواستم اینو تصویری ببینم تو بازی! جوئل و الی ( و نه صدا پیشه ها ) کنار هم نشستن و با احساس میخونند! :(( ظلم بزرگی بود اینو به تصویر در نیوردن! خیلی نامردن:(

راستی ببینم کسی به دیر لود شدن تکسچر تو FF گیر میداده ولی اینجا گیر نمیده باهاش دست به یقه میشما! :D من اونجا چند مورد بیشتر ندیدم اونم تو کاتسین! اینجا خیلی از برگه هایی که برمیداشتم نوشته روشون دیر لود میشد،و فقط هم مخصوص نوشته ها نبود! چندین بار هم خود محیط چنین چیزی داشت! تازه من اصولا ایرادهای فنی هیچوقت به چشمم نمیاد اصلا:D

فکر میکنم بس باشه دیگه:D نمیدونم چند نفر موافقن،چند نفر مخالفن! یا دیدگاه بقیه چیه! نکات مثبت و منفی از نظر بچه ها چیه و ...!
ولی خوب...باید بخونم پست ها رو! و دوست دارم نظر بچه ها در مورد نظرم رو هم بدونم:D

کی بود تو تاپیک صندلی داغ گفت از اون پست هایی که بعد از تموم کردن GOW دادم ، بیشتر بزارم؟
ببینم با این طوماری که نوشتم بازم میاد میگه از این پست ها بدوم یا پرچم تسلیم میاره بالا :))
 

kiarash2001

کاربر سایت
Aug 22, 2007
110
اگه قرا بود یک اسلحه بینهایت داشته باشین انتخابوتون کدوم بود ؟
من به شخصه مسلسل رایفل انتخاب میکردم هم صدا خفه کن داره هم قدرت


Sent from my iPhone using Tapatalk
 

vaan 2

کاربر سایت
Dec 20, 2009
16,035
نام
مازیار
من همیشه وقتی خیلی ناراحت میشم ، و بغض میکنم ، همیشه اول از چشم راستم اشک میاد....

هیچ وقت سابقه نداشت از هر دو چشمم با هم اشک راه بیفته ....

بعد از ۴۴ ساعت هیچ حرفی ندارم بزنم

سالها بعد به این فکر میکنم که تو اون روزها ، اون سال نحس ، آخرین تابستون یه قرن ، داشتم بهترین بازی تمام عمرم رو بازی میکردم ...
 

barneysawyer

کاربر سایت
Feb 28, 2012
1,729
نام
nucky thompson
خوب...خوب...خوب... منم تموم کردم! :D
نمیدونم اینطرف باید در موردش بگم یا تاپیک اسپویل...ولی بزارین همین طرف میگم! :D
یکی دو صفحه قبل رو دیدم،در مورد Jump Scareـها موافقم! نامردا! من اهل بازی ترسناک نیستم! چرا به خاطر TLOU1 پای من رو میخواید به این سبک باز کنید:(( قلبم ضغیفه:((
کلا که بازی فاز Horrorـش خیلی رفته بود بالا و دیگه فقط اون ژنراتور بازی اول نبود! دم دیقه به این چیزا برخورد میکردیم! :D

اما مورد دیگه...بازی واقعا سخت تر شده بود یا برای من سخت شده بود؟ با اینکه کلا رو تنظیمات Normal میرفتم...
من یادمه شماره اول همون اول کار از تنظیمات Listen Mode رو غیر فعال کردم!(تو نمایش ها دیده بودیم،ولی گفتم نامردیه! خاموش بشه جذاب تره! ) اینجا با اینکه فعال بود،ولی دهنم سرویس میشد و اصلا نمیتونستم دشمن ها رو درست حسابی دور بزنم و غافل گیر کنم! معمولا غافل گیر میشدم:))

به هر حال...
بریم سراغ داستان !


اولین نظری که توی چت با علی دانته نوشته بودم این بود (همون اولین باری که کنترل ابی رو دست گرفتیم و هنوز اسمشم نمیدونستیم) :
این دختر ناشناسه شبیه پسرهای آلمانیه انگار??
ولی چه خوب میشه این جزو دشمن های بازی باشه...
و اون تئوری یک زمان و مکان دیگه نباشه...
ما شخصیت اصلی و دشمنش رو کنترل کنیم...
واز احساسات هر دو طرف با خبر باشیم و دلایل جنگیدنشون...

و کلا به قولی تو آمپاس قرار بگیریم!?

این اولین واکنش من به بخش اولی بود که بازی کردم! و فکر کنم میدونید چیزی که میخواستم رو گرفتم!... تا حدی!

---
خوب میریم جلوتر،7 دقیقه بعد از پیام بالایی،رسیدم به کاتسین و اشاره کردن به he که باز گفتم احتمالا منظورشون جوئل هست:|

---
و فرداش و نوبت بازی بعدم،شروع کردم... با مرحله ی Horde و کفم برید و هیجان خوبی داشت!(واکنش نشون دادم باز پیش علی)
و چند دقیقه بعد : فاک! تامی!!!
و یکم بعد مثل همتون خشکم زد!
نمیخواستم قبول کنم جوئل مرده! و تو کتم نمیرفت...به این زودی؟؟؟؟ امکان نداره! کمک از غیب رسیده! ثانیه آخر رسیدن بالا سر جوئل و نجاتش دادن،نمیشه که!
و کاتسین بعد شروع میشه و میاد روی قبر جوئل ... همونجا میخواستم Close Application رو بزنم و بیام بیرون! :( ضربه بدی زد بازی واقعا:(

اما خوب...باید کنار اومد و بازی رو ادامه دادم...

مشکلم با بازی اینجا شروع میشه! چیزی که میگم باعث میشه بازی برام به پرفکتیه نسخه ی اول نرسه!
اگر بهم بگن بازی رو دو تیم مجزا کار کردن و بخش الی یه کارگردان داره و بخش ابی یه کارگردان دیگه،کاملا قبولش میکنم! و حتی در این حد که انگار نیل دیقه 90 اومده بالا سر تیم الی و نتیجه رو دیده و گفته! هوی! چه گندی زدید شما؟ جمع شید بیاید چندتا فلش بک بچپونیم و این بخش رو بهش جون بدیم!

به نظرم بازی اصلا در حد کارهای ND نبود این بخشش! یعنی اگر فلش بک هاش رو بگیری،نصفش که کلهم اجمعین هیچی... نصف دیگه ـش بهتر میشه ولی ND LVL نیست واقعا!

اول اینکه شدیدا بخش سندباکس بازی کار اشتباهی بود به نظرم برای بخش اول الی(این رو میتونستن یا اول بازی قبل از مرگ جوئل بزارن،یا اولین بخش ابی میبود! )
الی اومده دنبال انتقام...ولی چیزی که توی این بخش سندباکس میبینیم ماه عسله بیشتر!
اصولا کسی که دنبال انتقامه،دنبال یه هدف مشخصه! بریم یه چرخی بزنیم تو شهر و ببینیم چه خبره!همچین نه...یعنی کلا توی این بخش 1% حس نمیکنید که الی دنبال انتقامه! عبارت : بریم اینجا رو بگردیم به دنبال مهمات هم اصلا و ابدا برای من قانع کننده نیست!
راستی فکر کنم همه میدونید که من با این مرحله سند باکس ها خیلی حال میکنم و توی U4 مرحله محبوبم At Sea هست و بخش ماداگاسکار و 11 برج رو خیلی دوست دارم( 11 بود؟ :D ) ، و توی TLL هم خیلی حال کردم که بهبود دادن این بخش رو!
اینجا هم خود ساختار بخش خوب بودا! (بخش گیتار زدن گرچه دماغ همش تو آفساید بود نزاشت یه اسکرین شات درستی بگیریم:| ، و همینطور Sic Parvis Magna :D ) اما جاش شدیدا اشتباه بود از نظر داستانی!

این وضعیت تقریبا تا رسیدن به سالن تئاتر باقی میمونه! و تازه از اونجا به بعد!(بهتر بگم،از اون جایی که نورا رو شکنجه میده برای اطلاعات) تازه میشه انتقام رو حس کرد!

مورد بعدی، شخصیت های همراه بخش الی یعنی جسی و دینا(خدایی دینا از "دماغ" برای من فراتر نرفت و این دوباری که نوشتم،اولین باریه که دارم به اسم مینویسمش و همش دماغ صداش میزدم:)) گرچه فکر کنم یه مقدار متعادل تر شده بود نسبت به E3...نشده ؟ یا من عادت کردم به دماغش؟ :)) ) داشتم میگفتم،این دو نفر واقعا شخصیت های جذابی نبودن! نه شخصیت پردازی OKـی خودشون داشتن، و نه کلا بخش الی(غیر از شکنجه نورا و کشتن Mel ) ما اتفاقی رو داشتیم که روی شخصیت الی تاثیری ببینیم!
اینجوری بگم،ما هیچ رشد شخصیتی برای الی رو توی بازی تقریبا شاهد نبودیم!
یه مقایسه کنید با شماره اول که هر فصلش یه اتفاق مهمی رو شامل میشد و روی شخصیت ها تاثیر میزاشت!

کلا اتفاقات سه روزی که با الی بودیم...اتفاق خاصی نمیفتاد! من اونقدرا اتفاقات خاصی از بخش الی تو ذهنم ندارم! کلا بازی اونقدرا هیجان یا مراحل ماندگار نداشت!

اما بازی 3تا فلش بک داره! و هر 3تا عالی!
فلش بک موزه بدون شک بهترین بخش بازیه! قشنگ زرافهLVL و یا حتی بالاتر!!! اونجایی که جوئل کاست رو داد به الی،و بهش گفت چشمات رو ببند...عالی عالی!!! :((:((:((:((
قشنگ اشکم سرازیر شد اونجا! و همین الان که دارم مینویسم و به اونجا فکر میکنم، باز اشک تو چشام جمع شد! یعنی اگر اون صحنه ی معروف GOW رو نداشتیم،احتمالا بهترین صحنه ی نسل میتونست لقب بگیره برام! لعنت بهشون! چرا همه ی بخش های الی اینجوری نبود؟ :|

سه روز تموم میشه،ابی بالا سر تامی ایستاده و تفنگ رو گرفته سمت الی... و میریم تو کف!
بخش ابی شروع میشه! و مینویسه سیاتل روز اول...اوووووووو! سه روز رو باید این سمتم تجربه کنیم؟ :D

انتظار نداشتم دیگه بریم سمتش! اول بازی خوب سوییچ ها سریع بود! فکر میکردم کار ND باهاش تموم شده دیگه!
ولی اینجا دیدم اومدیم سراغش! و خوشحال شدم! درسته که سه روز دیگه ی داستان سیاتل رو باید تجربه کنیم! ولی خوب... آها جا داره تا دیدم اینجوری میخواد داستان روایت کنه یاد انیمه Durarara افتادم که رسما 5~6 قسمت میبینیم و همش داره داستان یک روز رو میگه ولی از دید چند تا از مردم شهر! تا یه جایی به هم برسن آخر :D دقیقا همین اتفاقی که برای TLOU افتاد ولی با تعداد کاراکتر بیشتر:D

بگذریم! اولین فرق بازی اینجا مشخص میشه،توی روز اول میبینیم توی کمپ که راه میریم با مردم صحبت میکنیم(آپشنال)، مردم دارن با هم صحبت میکنند! کمپ زنده ست!
حالا اون طرف توی جکسون راه میرفتیم،و دو نفر جلوی هم ایستادن و ... هیچی! هیچ کلامی رد و بدل نمیشه! زل زدن تو چشم هم! تقریبا هیچ دیالوگ آپشنالی وجود نداره! شهره مردم داره...ولی انگار نه انگار! حالا من دقیقا قبل از شروع TLOU ، فاینال7 رو بالاخره پلات کردم...اونجا هم همچین شهر زنده ای نیستا! ولی تو خیابون راه برید همه دارن با هم صحبت میکنند،راجب اتفاقات میگن و ... شهره خیلیییییی زنده تر از چیزیه که جکسون بود! برای همینه که میگم انگار بازی دوتا کارگردان داشته:|

میریم جلوتر... فلش بک های ابی هم خوب و جالبن! به پای الی و جوئل نمیرسن،ولی خوبن!
جایی که Owen میاد و بابای ابی رو دکتر صدا میزنه،حساب کار دستمون میاد که آره...گندیه که آخر شماره قبل زدیم! و البته همینطور که تو پایان بازی جوئل گفت،اگر برگردیم بازم همین کار رو میکنیم! من که میکنم....همیشه گفتم،آدم خودخواهیم اونایی که دوستشون دارم،خانواده،فامیل،دوست و ... رو به Xهزار نفر غیر آشنا ترجیح میدم جونشون رو! اینجا هم همینه! باز هم با جوئل اونجا رو بریم،باز هم دکتر رو میکشم و الی رو نجات میدم!

بگذریم...فلش بک ها خوبن...! کلا بازی رو اگر تو موزه و باغ وحش و آکواریوم و ... میساختن بازی بهتری میبودا :)):D ولی نه ...

بخش ابی،ضرباهنگ بازی خیلی خوبه! پشت سر هم اتفاقای جالب میفته! اینجا هم قضیه ی انتقام نیست که بگیم فلان بخش مشکل داره و گند زده به ضرباهنگ تم انتقام!
کاراکترهای همراه خیلی خوبن،گل سر سبدشون Lev ! (نگاه ... من اگر با لز بودن دماغ مشکل داشته باشم و فکر کنید به خاطر این دارم هیت میورزیم که اینگونه نیست! شک نکنید با ترنس بودن خیلی بیشتر مشکل دارم! پس فلان فوبیا هی نچسبونید به آدم! کاراکترش باید کاراکتر باشه! :D )
منی و اون خوبی بودن! تا قبل از رسیدن به Lev میگفتم Owen بهترین کاراکتر بازیه! ولی بعدش...صحبت هاش، کارهایی که میکرد! همه چی عالی! اون مرحله پل هوایی! عالی بود! عالی! و همینطور صحبت هایی که بین دو کاراکتر رد و بدل میشد! و آها... ابی که برای خودش گاوی هست هم ترس های خودش رو داره! (یارا هم خوب بودا! اسمی ازش نیوردم،ولی خوب بود! )

میریم جلوتر...مرحله ی بیمارستان و اون باس فایت! ، بخش تعقیب تامی(دمار از روزگارمون در اورد! :x ) ،بعدش جزیره ... کلا بازی همش اتفاق خفنه! یه لحظه با خودت حس نمیکنی دارم بی هدف میرم جلو و اتفاقی نمیفته!
علی یه چیز خوبی گفت،گفت TLOU باید کاراکتر همراه داشته باشه،برای همین بخش الی مشکلاتی داره!
با این کاراکتر همراهه خیلی موافقم! سبک روایی داستان های ND چه توی U و چه TLOU این بوده که باید کاراکتر همراه داشته باشی! اینا شخصیت دو طرف رو رشد میدن!
از نظر اون جسی و دماغ خوب بودن،مشکل تو بخش های تنهایی الی هست!
از نظر من ولی کاراکتر همراه هامون واقعا خوب نبودن، و باز حداقل بعد از رفتنشون اوضاع الی بهتر شد:)) اما مطئنا اگر کاراکتر همراه خوبی داشتیم،بهتر هم میبود!

یک مشکل به شدت اساسی! تو تاپیک X vs Y هم گفتم،البته توی یه بحث دیگه ای... ولی منظورم کاملا به TLOU2 بود! بخش های رومنس کار رو کلا بندازید تو زباله! :D
اینا عشق نیست که! هوا و هوسه :-"
اون از دماغ که یه هفته ست جسی رو ول کرده و رفته سراغ الی! (آخه یه هفته؟؟؟ :| ) ، اون از Owen که قبول دارم همیشه عاشق ابی بوده ولی جواب نگرفته ازش ... اما بی وجدان بچه ت تو راهه! :| بعد اون حرکت رو میری یا میگی بیا بریم سانتا باربارا درستش میکنیم؟ :| دهنت سرویس خدایی :|
باز ابی حرف خوبی زد و گفت دیگه برای ما دیر شده،ولی اگر این حرف رو شب قبلش میزد و اون اتفاقات نمیفتاد،خیلیییی بهتر شخصیت ابی و این حرف رو قبول میکردم!

اونجا هم گفتم،تعهد من به لباس هام،بیشتر از تعهد اینا به شریکشون هست:| کلا بخش رومنس قضیه آب قطعه! بیشتر حرف نزنیم بهتره:D

خلاصه اینکه...بخش ابی دقیقا همون انتظاریه که از اسم TLOU و ND میرفت! ( بخش الی رو به نظرم حذفم کنیم و فقط بخش ابی رو میدادن همچین چیز خاصی از دست نمیدادیم! البته جز فلش بک های فوق العاده! )

با ابی هم بعد از اون همه مصیبت و مرحله خفن (آها کلا طراحی مراحل بخش ابی هم خیلی خوب و متنوع تر بود! به جان خودم دوتا تیم بازی رو ساختن! :)) )میرسیم به شب سوم...تفنگ میکشیم رو الی و ...
آقا باس فایت خیلی حال داد! یعنی بر اساس گیم پلی بازی چنین چیزی طراحی کردن! واقعا جالب و خفن بود!
متاسفانه!من اینجا طرف ابی بودم:| یعنی واقعا میزد الی(و مخصوصا دماغ:p ) رو میکشت،اونقدر ککم نمیگزید تا اینکه الی میزد ابی رو میکشت! درسته ما عاشق الی بودیم تو شماره اول و لفت بیهایند چقدر دوستش داشتیم! ولی اینجا ... واقعا رو کاراکترش کار نشده بود اونقدر! برعکس ابی که فوق العاده بود! درسته که تف بهش که شخصیت محبوبمون رو کشت! اما خوب... همونقدر که به جوئل حق میدم،همونقدر به ابی حق میدم،همونقدرم به الی حق میدم!

به هر حال،ابی یکبار دیگه گاو بودن خودش رو بهمون ثابت کرد (از نظر هیکل و خر زور بودنش منظورمه) و الی رو زد زمین و نفله کرد کامل تیم الی رو! و اگر Lev جلوش رو نگرفته بود تموم بود...
به هر حال،ابی برای بار دوم زندگیه الی رو بخشید...


میریم سراغ اختتامیه(؟!؟) میبینیم الی وضع روحیش در مورد مرگ جوئل بدتر شده بعد از شکستی که از ابی خورده!(تو دفترش اشاره کرده بود همیشه این صحنه رو میبینه! ولی 3 روز باهاش بازی کردیم یکبار چنین نشد تو این همه زد و خورد! الان با تقی به توقی چنین میشد! ) تازه میشه گفت استارت کار کردن رو شخصیت الی زده شد(ولی نه از همون شکنجه بود! ولی خیلی کم...واقعا کم! )

خوب...بازی ادامه دارد! میبینیم ابی اینا رفتن سمت سانتا باربارا ، و الی به دنبالشون (باز یه محیط کاملا جدید! دم ND گرم با خلق این همه چیزای متنوع خدایی! :x )
مرحله خفنی رو داشتیم با الی... و میرسیم باس فایت! اول اینکه این باس فایت مثل قبلی جذاب نبود! دوم اینکه این مبارزه من رو یاد باس آخر U4 انداخت، که خدایی اون خیلیییییی بهتر از این بود! :D (و کلا این مبارزه تک به تک با مشت و لگد،این چندمین باریه که ND داره استفاده میکنه؟ چهارمین بار؟ یکبار زندان U4 ، یکبار نادین تو جزیره دزدای دریایی(اون توی حراج فرق داشت تا حدی) ، یکبار TLL توی خرابه ها با بدمن،و یکبار دیگه سوار قطار...شد پنجمین بار تقریبا:-" که تقریبا به جذابیت اونا هم نبود! )
حالا... به هر حال من تو این مبارزه واقعا دلم نمیخواست ابی رو بکشم! واقعا حقش مرگ نبود! یعنی بودا...بالاخره جوئل رو کشته...ولی از اونطرف...نه! واقعا نه!
و خوبه که لحظه آخری الی بی خیال شد! (ولی چه بر سر ابی اورده بودن:( رسما اون گاو بودنش از بین رفته بود:( )

در مورد لحظه ی آخر... ابی هم چنین مشکلی داشت، 4 سال بود که هر شب خواب باز کردن در اتاق عمل رو میدید! حداقل ما هرچی دیدیم ابی اینجوری از خواب میپرید... تا آخرین بار که فکر کنم بعد از نجات یارا و لو بود،که ایندفعه باباش با لبخند پشت در منتظرش بود و به نظر میرسید بالاخره به رستگاری رسیده!

در مورد الی چیزی نگفتن،ولی اونم لحظه آخر جوئل رو با لبخند یادش اومد...و به نظر میرسه شاید ترس الی هم از بین رفت دیگه... و نمیخواسته بیشتر از این،از اون الی و جوئلی که بودن دور بشه! احتمالا این فکر رو کرده که جوئل نمیخواسته الی اینکارو کنه! برای همین بی خیال شده....

و پایان بازی... الی رو میبینیم که همه چیو از دست داده...عشقش( من هنوز قبول ندارم:)) )از دست داد ، گیتار زدنش رو از دست داد ، و شاید حتی تامی رو ...

با علی صحبت میکردم،میگفت درس اخلاقی این بازی این بود که انتقام خوبه !
ابی انتقامش رو گرفت و به رستگاری رسید!
الی انتقامش رو نگرفت و همه چیش رو از دست داد!

موافق نیستم! الی سر انتقام نگرفتن نبود که همه چیش رو از دست داد! الی سر انتخاب های خودش گند زد به زندگیش!

و اونطرفم ابی همچین پایان خوشی نگرفت! ابی 4 سال زندگیش رو با فکر انتقام گذروند! این وسط عشقش رو از دست داد و دیدیم که بعدا حسرتش رو میخورد! (رفته بود اتاق Owen دلش چنین چیزی میخواست...کاش برای منم یکی جوراب درست میکرد، یا اونجا که گفت دیگه برای ما دیر شده! باز خوبه یکم منطق داشت ولی روز قبلش باید اینو به کار میگرفت:-" )
و همینطور به خاطر انتقامش کل اکیپ فایرفلای و رفقاش رو از دست داد! الی و تامی دخل همشون رو اوردن!
اما با پیدا کردن Lev و یارا، به یه رستگاریی رسید! بالاخره از بند انتقامه راحت شد

ولی الی 2 (شایدم 3) بار بهش شانس زندگی داده شد! و هر 3 بار گندی زد که بدتر حسرتش رو بخوره!
بار اول همون پایان شماره اول، جوئل بهش شانس دوباره زندگی رو داد(گرچه بیشتر خود جوئل بود که به این نیاز داشت!) ولی الی با فهمیدن حقیقت و دور شدن از جوئل، اون لذتی که باید رو نبرد...رابطه داشتن ولی نه مثل قبل! میدونم بار وضعیت زندگیه کل دنیا رو دوشت بودن خیلی سنگینه...ولی ...

بار بعدی اونجایی که ابی و رفقا، جوئل رو میکشن(لعنت بهتون! لعنت بهتون! :((:(( ) ، اونجا هم نکشتنش...و بهش شانس زندگی رو دادن! الی گناهی نکرده بود که بمیره! لازم به کشتنش نبود!
اما خوب...الی با اصرار به انتقام : دوستش جسی رو از دست داد + عموش شل و پل شد! و با اون شکست آخر هم که وضع روحیش به F رفت قشنگ!
اول بازی تامی به فکر انتقام نبود،ولی یه جورایی الی مجبورش کرد...کاری که آخر کار سر خودش اومد


بار سوم، بعد از شکست روز سوم سیاتل...باز بهش شانس زندگی داد ابی...
گفتیم چیا رو از دست داده بود،ولی بالاخره یه خانواده ای داشت... دو را دور هنوز دوستیی بود با تامی و بقیه!
ولی به خاطر ترسش و اصرار تامی، باز گند میزنه به زندگیش...میره دنبال انتقام... چه میگرفت و چه نه، به رستگاریی نمیرسید! به چیزایی که داشت پشت کرد! و ایندفعه خانواده و گیتار زدن و تامی رو از دست داد! تنهای تنها شد!
انتقام گرفتن چیزی رو بهش نمیداد! هرچی بیشتر جلو میرفت بدتر میشد!

همون موقع که میخواستم از بازی لفت بدم(قبر جوئل) علی میگفت برو دنبال انتقام! گفتم نمیخوام وارد این چرخه بشم! همه میدونیم هیچی توش نیست! ( GOW برامون درس شده! شاید بازیش رو پیدا نکرده بوده الی تو خرابه ها:( )

هیچی توش نبود... اگر شماره سومی باشه(که امیدوارم نباشه! همینطور که بعد از تموم کردن 1 دوست داشتم نباشه دیگه! و با تمام خوب بودن خیلی از بخش های بازی ولی کاش ساخته نمیشد! حداقل ما هم مرگ جوئل رو نمیدیدیم! میگفتیم تا آخر به خوبی و خوشی زندگی میکنند :( ) و الی حضور داشته باشه...باید ببینیم الی بالاخره میخواد رستگار بشه یا نه، و انتخابش اینه که توی این مرحله تبدیل بشه به یکی از این افرادی که نامه ی مرگشون رو کنار جسدش قراره پیدا کنیم!
علی چون معتقده اون PTSDـش هم خوب نشده(به نظر من با دیدن لبخند جوئل شد!) تنها چیز منطقی دیدن جسد الی هست که خودکشی کرده! ولی من 1% دوست دارم متصور بشم ایندفعه انتخاب اشتباهی نکنه!

منم بودم احتمالا همین انتخاب های اشتباه رو میکردما! اگر زورم میرسید میرفتم دنبال انتقام،اگر شانس دوباره میدیدم بازم میرفتم دنبال انتقام...ولی چیزی که عوض داره گله نداره! برای انتقام همه چیت رو باید بندازی دور!
هعییییییی....


یه سری چیزای متفرقه بگم!
بعد از اینکه از شوک مرگ جوئل در اومدم اولین واکنشم :
من آمادگی GOW بعدی رو ندارم به هیچ وجه! جوئل یک بازی بود و اینجوری نابودم کرد که میخواستم ول کنم برم!
ولی کریتوس رسما بهترین کاراکتر تمام بازی هاست برام و الان 7 تا بازیه باهاشیم! الان میگم پسرک میتونه جایگزین بشه...ولی بعد از مرگ جوئل میدونم آمادگیش رو ندارم! تصورشم سخته خداحافظی با کاراکتری که دوستش داری! اونم به این شکل :( ... میدونم اون موقع میگم کاش همون آخر GOW III تموم میشد...انتقامش هم گرفت و دیگه چیزی تو دنیا نداشت! رفت که رفت! ولی الان،شرایط متفاوته :(


---
متفرقه بعدی :
دیدم در مورد Stalkerـها میگید! خیلی زامبی های بی وجدانی بودن:)) همین کم مونده بود استالکر برامون مخفی بازی در بیاره:|
ولی خوب... اعصابشون رو نداشتم! شیشه مینداختم وسط محیط تا بیان سمتش، شاتگان در میوردم و میفتادم به جونشون! کلا جایی تا میدیدم استالکر داره،شاتگان به دست میشدم! :))

---
متفرقه بعدی :
گفتم بیمارستان و اون باس فایت! دهنش سرویس خدایی! چه گولاخی بود:| وحشت میکرد آدم :| نامرد نمیمرد! هرچی میکردی تو حلقش انگار نه انگار!
ولی شدیدا حال داد!

---
جا داره هنوزم از مرحله پل تعریف کنم! خیلی خوب بود!صحبت هاشون واقعا عالی بود! یه جوری شخصیت ها شکوفا شدن اونجا واقعا!
به قول یکی از نامه ها، میفهمم چرا یه عده میرن سمتش! حرفاش به دل میشینه!

---
در مورد کالکتیبل ها!
نمیدونستم ایالت های مختلف آمریکا،سکه های مختلفی دارن! :D
مورد بعدی،کاش تنوع کالکتیبل ها بیشتر بود! رسما با کارت ها یه دنیای دیگه و یه Lore کاملی خلق کرده بودن! ولی من جمع کردن آیتم های مختلف مثل شماره اول رو بیشتر دوست داشتم! کم بود اون آیتم های خاص ایندفعه!
در مورد کالکتیبل ها یک مورد رو اعصابم بود:)) چرا توی اون نمایشگاه کمیک،هیچ کارتی نبود؟؟؟ من تو کتم نمیره نمایشگاه کمیک باشه ولی کارت سوپر هیرویی توش نباشه! :D همینطور که مثلا جای حلقه ی نیت خوب در نظر گرفته شده بود،با قرار دادن یه کارت اینجا هم میتونستن حس بهتری بدن! :D
البته شایدم من پیدا نکرده باشم! ولی بعیده خیلییییی گشتم اونجا رو:))

در مورد نمره...هممم... میتونه 10/10 باشه،ولی کسی مثل 9~9.5 هم بده درکش میکنم! خیلی از چیزایی که گفتم به خاطر انتظاراتیه که از ND داشتم!
ولی خوب از اونطرف گفتم،بخش ابی واقعا عالی بود (البته جوئل>>>>>ابی ! )
گیم پلی خیلی خوبه! طراحی مراحل عالیه! صحنه های ماندگار زیاد داره بازی! و دید دو طرفه قضیه چیزی بود که دوست داشتم ببینم! :D
و من رفتم جزو خائنین و اونطرفی! نه سمت الی :))
فقط به یک نیمه از بخش داستان میشه گیر داد،اونم بخشیش ...
با کلیت داستان مشکلی نداشتم من! یعنی بیام بگم زدن جوئل رو کشتن 0/10 ! نه اصلا! با حضور لز و ترنس و فلان و بیسارم مشکلی نداشتم تو بازی و یه جورایی حل شد،چیزی که میگفتم امیدوارم هم حل بشه و نخواد زرت و زروت شعار بده! ولی هنوزم معتدقم تریلرها به شدت تابلو تبلیغاتی بودن! (به شدت! با تاکید بسیار! :D تابلو تبلیغاتی بازی نه ها! تابلو تبلیغاتی جو رسانه ای هالیوود! موج سواری قشنگ :D )

و اینکه ... هنوزم به نظرم GOTY برام FF VII Rـه! یعنی اون بازی من از لحظه اول تا آخرش یه لبخندی رو لبم بود و داشتم از تک تک لحظات بازی لذت میبردم! :x ولی اینجا بخش الی رو اعصابم میرفت واقعا!

آها یه مورد دیگه یادم اومد! چقدر منتظر آهنگ اجرای دو نفره جوئل و الی بودم که توی PSX اجرا کردن... آخر تو Credits پخشش کردن! نامرداااااا! میخواستم اینو تصویری ببینم تو بازی! جوئل و الی ( و نه صدا پیشه ها ) کنار هم نشستن و با احساس میخونند! :(( ظلم بزرگی بود اینو به تصویر در نیوردن! خیلی نامردن:(

راستی ببینم کسی به دیر لود شدن تکسچر تو FF گیر میداده ولی اینجا گیر نمیده باهاش دست به یقه میشما! :D من اونجا چند مورد بیشتر ندیدم اونم تو کاتسین! اینجا خیلی از برگه هایی که برمیداشتم نوشته روشون دیر لود میشد،و فقط هم مخصوص نوشته ها نبود! چندین بار هم خود محیط چنین چیزی داشت! تازه من اصولا ایرادهای فنی هیچوقت به چشمم نمیاد اصلا:D

فکر میکنم بس باشه دیگه:D نمیدونم چند نفر موافقن،چند نفر مخالفن! یا دیدگاه بقیه چیه! نکات مثبت و منفی از نظر بچه ها چیه و ...!
ولی خوب...باید بخونم پست ها رو! و دوست دارم نظر بچه ها در مورد نظرم رو هم بدونم:D

کی بود تو تاپیک صندلی داغ گفت از اون پست هایی که بعد از تموم کردن GOW دادم ، بیشتر بزارم؟
ببینم با این طوماری که نوشتم بازم میاد میگه از این پست ها بدوم یا پرچم تسلیم میاره بالا :))
با حرفات موافقم . هرچند من اون مشکلی که به بخش داستانی گرفتی رو هم قبول دارم هم به نظرم خودش یک نقطه قوت میتونه باشه
خیلی هم بخش الی مشکل دار نبود . با اصل حرفت که فردی که دنبال انتقامه باید دارک تر باشه و هدفش مشخص باشه موافقم ولی خب بحث سروایواله . به بار باورپذیری داستان خلل وارد میشه . دشمن کنارشون نبوده که تا بزنن بیرون پیداشون کنن . باید بگردن و پیدا کنن . این طوری ما هم باور می کنیم که این انتقام یک سفر ادیسه واره و گشت و گذار بازی شاید با بخش های دیگه ی بازی که بیشتر روی حوادث می چرخه متفاوت باشه ولی خوب بود . اون بخشی که گفتم نقطه قوت بود به نظرم این بود که سازنده ها از قصد بخش الی رو خیلی سرراست ساختن
چون می خواستن مارو بیشتر ببرن سمت ابی . می تونستن خیلی بهتر بسازن ولی حقیقتا فکر نمی کنم چیز خاص اضافی ای می خواستیم ببینیم . چون فونداسیون کاراکتر پردازی الی رو ما تو
لست 1 و لفت بیهاند تا حدی دیده بودیم . صرفا اینجا قرار بود خشم و کینه و البته اون دوگانگی حسی درونی اش رو تا حدی ببینیم . اما هدف سازنده ها این بوده که ما با کاراکتر مقابل همراه بشیم.
دقیقا درباره درونمایه داستان نکته خوبی رو گفتین . بازی داشت نشون میداد که هرکس عواقب کارشو یک جوری میبینه و راه خشونت طلبی نتیجه ای نداره خشونت خشونت میاره . درد و خشم کشیدیم ولی وقتی عمقی تفکر کنیم می بینیم فقط این ما و جوئل و الی و تامی بودیم که درک کردیم جوئل چه حرکت انسانی ای زده . بقیه از خارج از گود این قضیه رو می بینن و طبیعیه که حرکت جوئل عواقبی هم به همراهش داشته باشه و این حس دوگانه واقعا برای من جالب بود . کمتر بازی ای بود که این چنین حسی به من بده . همیشه حتی اون بازی هایی که کاراکتر منفی اش بعدا مشخص شده خیلی هم منفی نبوده یک حس یک طرفه داشتن. با قهرمان همراه می شدیم تا همه دشمن ها رو نفله کنیم و انتقام امون رو بگیریم . بودن هم بازی هایی که تو دیالوگ به شکل کلیشه ای انتقام و خشونت طلبی رو نکوهش می کردن . ولی با جون و دل حس نمی کردیم این دوگانگی رو هیچ وقت
. مرگ جوئل مارو خشمگین می کنه ولی بازی در بخش ابی قشنگ کاری میکنه که ما می گیم اگه ماهم جاش بودیم همین کارو می کردیم . اما همانطور که گفتین ابی به رستگاری رسید . قیمتی رو پرداخت ولی بدون شک وضعیت اش از الی بهتره . شاید رستگاری که ابی با سختی بهش رسید نتیجه انتخاب هایی باشه که در بزنگاه ها کرد . مثل ایستادن جلوی ایزاک که دوره ای بهش وفادار بود برای نجات جون یارا . یا رها کردن خشم اش و رحم کردن به الی و دینا . اما الی دقیقا مقابل اون بود .من خودم از مرگ دکتر ناراحت نشدم چون به نظرم اون فرد که درباره جون یک نفر این قدر راحت تصمیم می گیره و براش مهم نیست حق اش مردنه . ولی الی هم دقیقا آخر بازی این طوری شده بود چقدر اون سکانس ستون های ساحل رعب آور بود
سکانس پایانی قبل از مبارزه که الی برای این که ابی رو به مبارزه مجبور کنه چاقو رو می گذاره رو گردن یارا قشنگ این حس رو به گیمر میده که الی هیچ فرقی با بقیه نمی کنه و شاید همون به قول شما دو گانگی مراحل هم کمک می کنه به این حس . چون ما دیدیم ابی چه مسیر پر پیچ و خمی رو برای پیدا کردن نور طی کرد . اما الی یک مسیر سرراست تر رو برای فرو رفتن داخل تاریکی طی کرد . و نتیجه اش این شد که ابی یارا رو پیدا کرد که تنها نباشه و انگیزه داشته باشه و یک روزنه امید هم یافت برای رسیدن به فایرفلای ها . اما الی هیچ انگیزه ای براش نبوده. دوستانش رو از خودش روند و فقط خاطرات تاریک براش موند
اگه قسمت سومی هم باشه امیدوارم این دو کاراکتر باهم همراه بشن .دو روی یک سکه اند و با هم دیگه کامل میشن . به خصوص بعد این همه ماجرا .
البته احتمالا جو بازیه چند روز دیگه بخوابه . فعلا که هنوز در آمپاس به سر می برم :D
 

sam.fisher

کاربر سایت
May 29, 2006
878
نام
نويد
بعضی وقتها به بازیهایی که قبلا رفتم و تو اون زمان فکر میکردم اون بازی بهتریت تجربه تمام دورانم میشه ،، مثل متال گیر سالید ۴ که اولد اسنک با لباس مخصوص استتار میکرد خودشو ،، یا همین لست آو آس یک ،، میگفتم دیگه آخرشه رو دستش نمیاد ،، ولی تنها کسی که میتونه خودش رو دست خودش بیاره ناتی داگه ،، بخصوص برای من که یه جورایی کارم تهیه مدلهای صنعتی با نرم افزاره ،، وقتی تو فضاها و محیطهای طبیعی میچرخم همش فکر میکنم چجوری اینهمه مدل و کاراکتر و خونه و جنگل و ساختن که حتا خیلیهاشون تخیلیه یعنی معادلش وجود نداره و پیش خودم فکر میکنم شرکتهایی مثل یوبی سافت که بیشتر از یه سال نمیتونن سرمایه شونو بخوابونن و زود یه چیزی سرهم میکنن میدن دست گیمرها که زود پول و سودشون با هم برگرده !!! ولی یه سرکت مثل ناتی داگ ۶ سال میاد حقوق میده هزینه سخت افزار و نرم افزار و تیکت و برق و آب و میده فقط بخاطر اینکه کارش آس باشه و در نهایت بتونه سرمایه اش رو برگردونه و اینجوری داره به شعور بازیکن احترام میذاره ،، حالا این بی انصافیه که یه عده کال آو ! وار بدو بدو گیم رو برن بعد بگن آقا ما ناراحت شدیم گیم داستانش آشغاله !!! یادمه تو همین انجمن یه عده سر بازی دث استراندینگ به ما که میگفتیم بخدا هیچی نفهمیدیم میگفتن شما شعور گیم ندارین این پیچشهای!!!! داستانی رو درک نمیکنین ،، ولی من به این داستان میگم پیچش و واقعا تمام نقاط تاریکش و درک میکنم ،،، و اگه قبل انتشار این بازی به من میگفتن بهترین بازی باید چجوری باشه من حتا نمیتونستم همچین چیزی رو به زبون بیارم چه برسه به اینکه بخوام بسازمش ،، درهرصورت ببخشید از متن طولانی ولی باید میگفتم این مطالب رو ... روز و شب همگی خوش
به نظرم یه قسمت مهم هم سونی هست که وقت و بودحه کافی رو واسه خلق همچین اثری به سازنده ها بده.شما ببینید EA سر Bioware که من تا چند سال پیش به اندازه همین ND قبولش داشتم چه بلایی اورده
من واقعا هیچ وقت فن هیچ کنسولی نبودم نسل پیش هم 360 داشتم ولی احترامی که میبینم سونی به مخاطب میذاره واقعا برام ارزشمنده. میتونستن الان نسخه 3 4 بازی رو هم همین نسل داده باشن و چند برابر سود کرده باشن
 

vaan 2

کاربر سایت
Dec 20, 2009
16,035
نام
مازیار
کجا میگه لیو ترنس هست؟

مستقیم اشاره نمیکنه ،، یه سری از رفتار ها و اخلاقیات لیو رو توضیح میده و دلیل اینکه سرافیت ها نفرین ‌شده میدونستنش همین بود
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر