اولین نظری که توی چت با علی دانته نوشته بودم این بود (همون اولین باری که کنترل ابی رو دست گرفتیم و هنوز اسمشم نمیدونستیم) :
این دختر ناشناسه شبیه پسرهای آلمانیه انگار??
ولی چه خوب میشه این جزو دشمن های بازی باشه...
و اون تئوری یک زمان و مکان دیگه نباشه...
ما شخصیت اصلی و دشمنش رو کنترل کنیم...
واز احساسات هر دو طرف با خبر باشیم و دلایل جنگیدنشون...
و کلا به قولی تو آمپاس قرار بگیریم!?
این اولین واکنش من به بخش اولی بود که بازی کردم! و فکر کنم میدونید چیزی که میخواستم رو گرفتم!... تا حدی!
---
خوب میریم جلوتر،7 دقیقه بعد از پیام بالایی،رسیدم به کاتسین و اشاره کردن به he که باز گفتم احتمالا منظورشون جوئل هست
---
و فرداش و نوبت بازی بعدم،شروع کردم... با مرحله ی Horde و کفم برید و هیجان خوبی داشت!(واکنش نشون دادم باز پیش علی)
و چند دقیقه بعد : فاک! تامی!!!
و یکم بعد مثل همتون خشکم زد!
نمیخواستم قبول کنم جوئل مرده! و تو کتم نمیرفت...به این زودی؟؟؟؟ امکان نداره! کمک از غیب رسیده! ثانیه آخر رسیدن بالا سر جوئل و نجاتش دادن،نمیشه که!
و کاتسین بعد شروع میشه و میاد روی قبر جوئل ... همونجا میخواستم Close Application رو بزنم و بیام بیرون!
ضربه بدی زد بازی واقعا
اما خوب...باید کنار اومد و بازی رو ادامه دادم...
مشکلم با بازی اینجا شروع میشه! چیزی که میگم باعث میشه بازی برام به پرفکتیه نسخه ی اول نرسه!
اگر بهم بگن بازی رو دو تیم مجزا کار کردن و بخش الی یه کارگردان داره و بخش ابی یه کارگردان دیگه،کاملا قبولش میکنم! و حتی در این حد که انگار نیل دیقه 90 اومده بالا سر تیم الی و نتیجه رو دیده و گفته! هوی! چه گندی زدید شما؟ جمع شید بیاید چندتا فلش بک بچپونیم و این بخش رو بهش جون بدیم!
به نظرم بازی اصلا در حد کارهای ND نبود این بخشش! یعنی اگر فلش بک هاش رو بگیری،نصفش که کلهم اجمعین هیچی... نصف دیگه ـش بهتر میشه ولی ND LVL نیست واقعا!
اول اینکه شدیدا بخش سندباکس بازی کار اشتباهی بود به نظرم برای بخش اول الی(این رو میتونستن یا اول بازی قبل از مرگ جوئل بزارن،یا اولین بخش ابی میبود! )
الی اومده دنبال انتقام...ولی چیزی که توی این بخش سندباکس میبینیم ماه عسله بیشتر!
اصولا کسی که دنبال انتقامه،دنبال یه هدف مشخصه! بریم یه چرخی بزنیم تو شهر و ببینیم چه خبره!همچین نه...یعنی کلا توی این بخش 1% حس نمیکنید که الی دنبال انتقامه! عبارت : بریم اینجا رو بگردیم به دنبال مهمات هم اصلا و ابدا برای من قانع کننده نیست!
راستی فکر کنم همه میدونید که من با این مرحله سند باکس ها خیلی حال میکنم و توی U4 مرحله محبوبم At Sea هست و بخش ماداگاسکار و 11 برج رو خیلی دوست دارم( 11 بود؟
) ، و توی TLL هم خیلی حال کردم که بهبود دادن این بخش رو!
اینجا هم خود ساختار بخش خوب بودا! (بخش گیتار زدن گرچه دماغ همش تو آفساید بود نزاشت یه اسکرین شات درستی بگیریم
، و همینطور Sic Parvis Magna
) اما جاش شدیدا اشتباه بود از نظر داستانی!
این وضعیت تقریبا تا رسیدن به سالن تئاتر باقی میمونه! و تازه از اونجا به بعد!(بهتر بگم،از اون جایی که نورا رو شکنجه میده برای اطلاعات) تازه میشه انتقام رو حس کرد!
مورد بعدی، شخصیت های همراه بخش الی یعنی جسی و دینا(خدایی دینا از "دماغ" برای من فراتر نرفت و این دوباری که نوشتم،اولین باریه که دارم به اسم مینویسمش و همش دماغ صداش میزدم
گرچه فکر کنم یه مقدار متعادل تر شده بود نسبت به E3...نشده ؟ یا من عادت کردم به دماغش؟
) داشتم میگفتم،این دو نفر واقعا شخصیت های جذابی نبودن! نه شخصیت پردازی OKـی خودشون داشتن، و نه کلا بخش الی(غیر از شکنجه نورا و کشتن Mel ) ما اتفاقی رو داشتیم که روی شخصیت الی تاثیری ببینیم!
اینجوری بگم،ما هیچ رشد شخصیتی برای الی رو توی بازی تقریبا شاهد نبودیم!
یه مقایسه کنید با شماره اول که هر فصلش یه اتفاق مهمی رو شامل میشد و روی شخصیت ها تاثیر میزاشت!
کلا اتفاقات سه روزی که با الی بودیم...اتفاق خاصی نمیفتاد! من اونقدرا اتفاقات خاصی از بخش الی تو ذهنم ندارم! کلا بازی اونقدرا هیجان یا مراحل ماندگار نداشت!
اما بازی 3تا فلش بک داره! و هر 3تا عالی!
فلش بک موزه بدون شک بهترین بخش بازیه! قشنگ زرافهLVL و یا حتی بالاتر!!! اونجایی که جوئل کاست رو داد به الی،و بهش گفت چشمات رو ببند...عالی عالی!!!
قشنگ اشکم سرازیر شد اونجا! و همین الان که دارم مینویسم و به اونجا فکر میکنم، باز اشک تو چشام جمع شد! یعنی اگر اون صحنه ی معروف GOW رو نداشتیم،احتمالا بهترین صحنه ی نسل میتونست لقب بگیره برام! لعنت بهشون! چرا همه ی بخش های الی اینجوری نبود؟
سه روز تموم میشه،ابی بالا سر تامی ایستاده و تفنگ رو گرفته سمت الی... و میریم تو کف!
بخش ابی شروع میشه! و مینویسه سیاتل روز اول...اوووووووو! سه روز رو باید این سمتم تجربه کنیم؟
انتظار نداشتم دیگه بریم سمتش! اول بازی خوب سوییچ ها سریع بود! فکر میکردم کار ND باهاش تموم شده دیگه!
ولی اینجا دیدم اومدیم سراغش! و خوشحال شدم! درسته که سه روز دیگه ی داستان سیاتل رو باید تجربه کنیم! ولی خوب... آها جا داره تا دیدم اینجوری میخواد داستان روایت کنه یاد انیمه Durarara افتادم که رسما 5~6 قسمت میبینیم و همش داره داستان یک روز رو میگه ولی از دید چند تا از مردم شهر! تا یه جایی به هم برسن آخر
دقیقا همین اتفاقی که برای TLOU افتاد ولی با تعداد کاراکتر بیشتر
بگذریم! اولین فرق بازی اینجا مشخص میشه،توی روز اول میبینیم توی کمپ که راه میریم با مردم صحبت میکنیم(آپشنال)، مردم دارن با هم صحبت میکنند! کمپ زنده ست!
حالا اون طرف توی جکسون راه میرفتیم،و دو نفر جلوی هم ایستادن و ... هیچی! هیچ کلامی رد و بدل نمیشه! زل زدن تو چشم هم! تقریبا هیچ دیالوگ آپشنالی وجود نداره! شهره مردم داره...ولی انگار نه انگار! حالا من دقیقا قبل از شروع TLOU ، فاینال7 رو بالاخره پلات کردم...اونجا هم همچین شهر زنده ای نیستا! ولی تو خیابون راه برید همه دارن با هم صحبت میکنند،راجب اتفاقات میگن و ... شهره خیلیییییی زنده تر از چیزیه که جکسون بود! برای همینه که میگم انگار بازی دوتا کارگردان داشته
میریم جلوتر... فلش بک های ابی هم خوب و جالبن! به پای الی و جوئل نمیرسن،ولی خوبن!
جایی که Owen میاد و بابای ابی رو دکتر صدا میزنه،حساب کار دستمون میاد که آره...گندیه که آخر شماره قبل زدیم! و البته همینطور که تو پایان بازی جوئل گفت،اگر برگردیم بازم همین کار رو میکنیم! من که میکنم....همیشه گفتم،آدم خودخواهیم اونایی که دوستشون دارم،خانواده،فامیل،دوست و ... رو به Xهزار نفر غیر آشنا ترجیح میدم جونشون رو! اینجا هم همینه! باز هم با جوئل اونجا رو بریم،باز هم دکتر رو میکشم و الی رو نجات میدم!
بگذریم...فلش بک ها خوبن...! کلا بازی رو اگر تو موزه و باغ وحش و آکواریوم و ... میساختن بازی بهتری میبودا
ولی نه ...
بخش ابی،ضرباهنگ بازی خیلی خوبه! پشت سر هم اتفاقای جالب میفته! اینجا هم قضیه ی انتقام نیست که بگیم فلان بخش مشکل داره و گند زده به ضرباهنگ تم انتقام!
کاراکترهای همراه خیلی خوبن،گل سر سبدشون Lev ! (نگاه ... من اگر با لز بودن دماغ مشکل داشته باشم و فکر کنید به خاطر این دارم هیت میورزیم که اینگونه نیست! شک نکنید با ترنس بودن خیلی بیشتر مشکل دارم! پس فلان فوبیا هی نچسبونید به آدم! کاراکترش باید کاراکتر باشه!
)
منی و اون خوبی بودن! تا قبل از رسیدن به Lev میگفتم Owen بهترین کاراکتر بازیه! ولی بعدش...صحبت هاش، کارهایی که میکرد! همه چی عالی! اون مرحله پل هوایی! عالی بود! عالی! و همینطور صحبت هایی که بین دو کاراکتر رد و بدل میشد! و آها... ابی که برای خودش گاوی هست هم ترس های خودش رو داره! (یارا هم خوب بودا! اسمی ازش نیوردم،ولی خوب بود! )
میریم جلوتر...مرحله ی بیمارستان و اون باس فایت! ، بخش تعقیب تامی(دمار از روزگارمون در اورد!
) ،بعدش جزیره ... کلا بازی همش اتفاق خفنه! یه لحظه با خودت حس نمیکنی دارم بی هدف میرم جلو و اتفاقی نمیفته!
علی یه چیز خوبی گفت،گفت TLOU باید کاراکتر همراه داشته باشه،برای همین بخش الی مشکلاتی داره!
با این کاراکتر همراهه خیلی موافقم! سبک روایی داستان های ND چه توی U و چه TLOU این بوده که باید کاراکتر همراه داشته باشی! اینا شخصیت دو طرف رو رشد میدن!
از نظر اون جسی و دماغ خوب بودن،مشکل تو بخش های تنهایی الی هست!
از نظر من ولی کاراکتر همراه هامون واقعا خوب نبودن، و باز حداقل بعد از رفتنشون اوضاع الی بهتر شد
اما مطئنا اگر کاراکتر همراه خوبی داشتیم،بهتر هم میبود!
یک مشکل به شدت اساسی! تو تاپیک X vs Y هم گفتم،البته توی یه بحث دیگه ای... ولی منظورم کاملا به TLOU2 بود! بخش های رومنس کار رو کلا بندازید تو زباله!
اینا عشق نیست که! هوا و هوسه
اون از دماغ که یه هفته ست جسی رو ول کرده و رفته سراغ الی! (آخه یه هفته؟؟؟
) ، اون از Owen که قبول دارم همیشه عاشق ابی بوده ولی جواب نگرفته ازش ... اما بی وجدان بچه ت تو راهه!
بعد اون حرکت رو میری یا میگی بیا بریم سانتا باربارا درستش میکنیم؟
دهنت سرویس خدایی
باز ابی حرف خوبی زد و گفت دیگه برای ما دیر شده،ولی اگر این حرف رو شب قبلش میزد و اون اتفاقات نمیفتاد،خیلیییی بهتر شخصیت ابی و این حرف رو قبول میکردم!
اونجا هم گفتم،تعهد من به لباس هام،بیشتر از تعهد اینا به شریکشون هست
کلا بخش رومنس قضیه آب قطعه! بیشتر حرف نزنیم بهتره
خلاصه اینکه...بخش ابی دقیقا همون انتظاریه که از اسم TLOU و ND میرفت! ( بخش الی رو به نظرم حذفم کنیم و فقط بخش ابی رو میدادن همچین چیز خاصی از دست نمیدادیم! البته جز فلش بک های فوق العاده! )
با ابی هم بعد از اون همه مصیبت و مرحله خفن (آها کلا طراحی مراحل بخش ابی هم خیلی خوب و متنوع تر بود! به جان خودم دوتا تیم بازی رو ساختن!
)میرسیم به شب سوم...تفنگ میکشیم رو الی و ...
آقا باس فایت خیلی حال داد! یعنی بر اساس گیم پلی بازی چنین چیزی طراحی کردن! واقعا جالب و خفن بود!
متاسفانه!من اینجا طرف ابی بودم
یعنی واقعا میزد الی(و مخصوصا دماغ
) رو میکشت،اونقدر ککم نمیگزید تا اینکه الی میزد ابی رو میکشت! درسته ما عاشق الی بودیم تو شماره اول و لفت بیهایند چقدر دوستش داشتیم! ولی اینجا ... واقعا رو کاراکترش کار نشده بود اونقدر! برعکس ابی که فوق العاده بود! درسته که تف بهش که شخصیت محبوبمون رو کشت! اما خوب... همونقدر که به جوئل حق میدم،همونقدر به ابی حق میدم،همونقدرم به الی حق میدم!
به هر حال،ابی یکبار دیگه گاو بودن خودش رو بهمون ثابت کرد (از نظر هیکل و خر زور بودنش منظورمه) و الی رو زد زمین و نفله کرد کامل تیم الی رو! و اگر Lev جلوش رو نگرفته بود تموم بود...
به هر حال،ابی برای بار دوم زندگیه الی رو بخشید...
میریم سراغ اختتامیه(؟!؟) میبینیم الی وضع روحیش در مورد مرگ جوئل بدتر شده بعد از شکستی که از ابی خورده!(تو دفترش اشاره کرده بود همیشه این صحنه رو میبینه! ولی 3 روز باهاش بازی کردیم یکبار چنین نشد تو این همه زد و خورد! الان با تقی به توقی چنین میشد! ) تازه میشه گفت استارت کار کردن رو شخصیت الی زده شد(ولی نه از همون شکنجه بود! ولی خیلی کم...واقعا کم! )
خوب...بازی ادامه دارد! میبینیم ابی اینا رفتن سمت سانتا باربارا ، و الی به دنبالشون (باز یه محیط کاملا جدید! دم ND گرم با خلق این همه چیزای متنوع خدایی!
)
مرحله خفنی رو داشتیم با الی... و میرسیم باس فایت! اول اینکه این باس فایت مثل قبلی جذاب نبود! دوم اینکه این مبارزه من رو یاد باس آخر U4 انداخت، که خدایی اون خیلیییییی بهتر از این بود!
(و کلا این مبارزه تک به تک با مشت و لگد،این چندمین باریه که ND داره استفاده میکنه؟ چهارمین بار؟ یکبار زندان U4 ، یکبار نادین تو جزیره دزدای دریایی(اون توی حراج فرق داشت تا حدی) ، یکبار TLL توی خرابه ها با بدمن،و یکبار دیگه سوار قطار...شد پنجمین بار تقریبا
که تقریبا به جذابیت اونا هم نبود! )
حالا... به هر حال من تو این مبارزه واقعا دلم نمیخواست ابی رو بکشم! واقعا حقش مرگ نبود! یعنی بودا...بالاخره جوئل رو کشته...ولی از اونطرف...نه! واقعا نه!
و خوبه که لحظه آخری الی بی خیال شد! (ولی چه بر سر ابی اورده بودن
رسما اون گاو بودنش از بین رفته بود
)
در مورد لحظه ی آخر... ابی هم چنین مشکلی داشت، 4 سال بود که هر شب خواب باز کردن در اتاق عمل رو میدید! حداقل ما هرچی دیدیم ابی اینجوری از خواب میپرید... تا آخرین بار که فکر کنم بعد از نجات یارا و لو بود،که ایندفعه باباش با لبخند پشت در منتظرش بود و به نظر میرسید بالاخره به رستگاری رسیده!
در مورد الی چیزی نگفتن،ولی اونم لحظه آخر جوئل رو با لبخند یادش اومد...و به نظر میرسه شاید ترس الی هم از بین رفت دیگه... و نمیخواسته بیشتر از این،از اون الی و جوئلی که بودن دور بشه! احتمالا این فکر رو کرده که جوئل نمیخواسته الی اینکارو کنه! برای همین بی خیال شده....
و پایان بازی... الی رو میبینیم که همه چیو از دست داده...عشقش( من هنوز قبول ندارم
)از دست داد ، گیتار زدنش رو از دست داد ، و شاید حتی تامی رو ...
با علی صحبت میکردم،میگفت درس اخلاقی این بازی این بود که انتقام خوبه !
ابی انتقامش رو گرفت و به رستگاری رسید!
الی انتقامش رو نگرفت و همه چیش رو از دست داد!
موافق نیستم! الی سر انتقام نگرفتن نبود که همه چیش رو از دست داد! الی سر انتخاب های خودش گند زد به زندگیش!
و اونطرفم ابی همچین پایان خوشی نگرفت! ابی 4 سال زندگیش رو با فکر انتقام گذروند! این وسط عشقش رو از دست داد و دیدیم که بعدا حسرتش رو میخورد! (رفته بود اتاق Owen دلش چنین چیزی میخواست...کاش برای منم یکی جوراب درست میکرد، یا اونجا که گفت دیگه برای ما دیر شده! باز خوبه یکم منطق داشت ولی روز قبلش باید اینو به کار میگرفت
)
و همینطور به خاطر انتقامش کل اکیپ فایرفلای و رفقاش رو از دست داد! الی و تامی دخل همشون رو اوردن!
اما با پیدا کردن Lev و یارا، به یه رستگاریی رسید! بالاخره از بند انتقامه راحت شد
ولی الی 2 (شایدم 3) بار بهش شانس زندگی داده شد! و هر 3 بار گندی زد که بدتر حسرتش رو بخوره!
بار اول همون پایان شماره اول، جوئل بهش شانس دوباره زندگی رو داد(گرچه بیشتر خود جوئل بود که به این نیاز داشت!) ولی الی با فهمیدن حقیقت و دور شدن از جوئل، اون لذتی که باید رو نبرد...رابطه داشتن ولی نه مثل قبل! میدونم بار وضعیت زندگیه کل دنیا رو دوشت بودن خیلی سنگینه...ولی ...
بار بعدی اونجایی که ابی و رفقا، جوئل رو میکشن(لعنت بهتون! لعنت بهتون!
) ، اونجا هم نکشتنش...و بهش شانس زندگی رو دادن! الی گناهی نکرده بود که بمیره! لازم به کشتنش نبود!
اما خوب...الی با اصرار به انتقام : دوستش جسی رو از دست داد + عموش شل و پل شد! و با اون شکست آخر هم که وضع روحیش به F رفت قشنگ!
اول بازی تامی به فکر انتقام نبود،ولی یه جورایی الی مجبورش کرد...کاری که آخر کار سر خودش اومد
بار سوم، بعد از شکست روز سوم سیاتل...باز بهش شانس زندگی داد ابی...
گفتیم چیا رو از دست داده بود،ولی بالاخره یه خانواده ای داشت... دو را دور هنوز دوستیی بود با تامی و بقیه!
ولی به خاطر ترسش و اصرار تامی، باز گند میزنه به زندگیش...میره دنبال انتقام... چه میگرفت و چه نه، به رستگاریی نمیرسید! به چیزایی که داشت پشت کرد! و ایندفعه خانواده و گیتار زدن و تامی رو از دست داد! تنهای تنها شد!
انتقام گرفتن چیزی رو بهش نمیداد! هرچی بیشتر جلو میرفت بدتر میشد!
همون موقع که میخواستم از بازی لفت بدم(قبر جوئل) علی میگفت برو دنبال انتقام! گفتم نمیخوام وارد این چرخه بشم! همه میدونیم هیچی توش نیست! ( GOW برامون درس شده! شاید بازیش رو پیدا نکرده بوده الی تو خرابه ها
)
هیچی توش نبود... اگر شماره سومی باشه(که امیدوارم نباشه! همینطور که بعد از تموم کردن 1 دوست داشتم نباشه دیگه! و با تمام خوب بودن خیلی از بخش های بازی ولی کاش ساخته نمیشد! حداقل ما هم مرگ جوئل رو نمیدیدیم! میگفتیم تا آخر به خوبی و خوشی زندگی میکنند
) و الی حضور داشته باشه...باید ببینیم الی بالاخره میخواد رستگار بشه یا نه، و انتخابش اینه که توی این مرحله تبدیل بشه به یکی از این افرادی که نامه ی مرگشون رو کنار جسدش قراره پیدا کنیم!
علی چون معتقده اون PTSDـش هم خوب نشده(به نظر من با دیدن لبخند جوئل شد!) تنها چیز منطقی دیدن جسد الی هست که خودکشی کرده! ولی من 1% دوست دارم متصور بشم ایندفعه انتخاب اشتباهی نکنه!
منم بودم احتمالا همین انتخاب های اشتباه رو میکردما! اگر زورم میرسید میرفتم دنبال انتقام،اگر شانس دوباره میدیدم بازم میرفتم دنبال انتقام...ولی چیزی که عوض داره گله نداره! برای انتقام همه چیت رو باید بندازی دور!
هعییییییی....
یه سری چیزای متفرقه بگم!
بعد از اینکه از شوک مرگ جوئل در اومدم اولین واکنشم :
من آمادگی GOW بعدی رو ندارم به هیچ وجه! جوئل یک بازی بود و اینجوری نابودم کرد که میخواستم ول کنم برم!
ولی کریتوس رسما بهترین کاراکتر تمام بازی هاست برام و الان 7 تا بازیه باهاشیم! الان میگم پسرک میتونه جایگزین بشه...ولی بعد از مرگ جوئل میدونم آمادگیش رو ندارم! تصورشم سخته خداحافظی با کاراکتری که دوستش داری! اونم به این شکل
... میدونم اون موقع میگم کاش همون آخر GOW III تموم میشد...انتقامش هم گرفت و دیگه چیزی تو دنیا نداشت! رفت که رفت! ولی الان،شرایط متفاوته
---
متفرقه بعدی :
دیدم در مورد Stalkerـها میگید! خیلی زامبی های بی وجدانی بودن
همین کم مونده بود استالکر برامون مخفی بازی در بیاره
ولی خوب... اعصابشون رو نداشتم! شیشه مینداختم وسط محیط تا بیان سمتش، شاتگان در میوردم و میفتادم به جونشون! کلا جایی تا میدیدم استالکر داره،شاتگان به دست میشدم!
---
متفرقه بعدی :
گفتم بیمارستان و اون باس فایت! دهنش سرویس خدایی! چه گولاخی بود
وحشت میکرد آدم
نامرد نمیمرد! هرچی میکردی تو حلقش انگار نه انگار!
ولی شدیدا حال داد!
---
جا داره هنوزم از مرحله پل تعریف کنم! خیلی خوب بود!صحبت هاشون واقعا عالی بود! یه جوری شخصیت ها شکوفا شدن اونجا واقعا!
به قول یکی از نامه ها، میفهمم چرا یه عده میرن سمتش! حرفاش به دل میشینه!
---
در مورد کالکتیبل ها!
نمیدونستم ایالت های مختلف آمریکا،سکه های مختلفی دارن!
مورد بعدی،کاش تنوع کالکتیبل ها بیشتر بود! رسما با کارت ها یه دنیای دیگه و یه Lore کاملی خلق کرده بودن! ولی من جمع کردن آیتم های مختلف مثل شماره اول رو بیشتر دوست داشتم! کم بود اون آیتم های خاص ایندفعه!
در مورد کالکتیبل ها یک مورد رو اعصابم بود
چرا توی اون نمایشگاه کمیک،هیچ کارتی نبود؟؟؟ من تو کتم نمیره نمایشگاه کمیک باشه ولی کارت سوپر هیرویی توش نباشه!
همینطور که مثلا جای حلقه ی نیت خوب در نظر گرفته شده بود،با قرار دادن یه کارت اینجا هم میتونستن حس بهتری بدن!
البته شایدم من پیدا نکرده باشم! ولی بعیده خیلییییی گشتم اونجا رو
در مورد نمره...هممم... میتونه 10/10 باشه،ولی کسی مثل 9~9.5 هم بده درکش میکنم! خیلی از چیزایی که گفتم به خاطر انتظاراتیه که از ND داشتم!
ولی خوب از اونطرف گفتم،بخش ابی واقعا عالی بود (البته جوئل>>>>>ابی ! )
گیم پلی خیلی خوبه! طراحی مراحل عالیه! صحنه های ماندگار زیاد داره بازی! و دید دو طرفه قضیه چیزی بود که دوست داشتم ببینم!
و من رفتم جزو خائنین و اونطرفی! نه سمت الی
فقط به یک نیمه از بخش داستان میشه گیر داد،اونم بخشیش ...
با کلیت داستان مشکلی نداشتم من! یعنی بیام بگم زدن جوئل رو کشتن 0/10 ! نه اصلا! با حضور لز و ترنس و فلان و بیسارم مشکلی نداشتم تو بازی و یه جورایی حل شد،چیزی که میگفتم امیدوارم هم حل بشه و نخواد زرت و زروت شعار بده! ولی هنوزم معتدقم تریلرها به شدت تابلو تبلیغاتی بودن! (به شدت! با تاکید بسیار!
تابلو تبلیغاتی بازی نه ها! تابلو تبلیغاتی جو رسانه ای هالیوود! موج سواری قشنگ
)
و اینکه ... هنوزم به نظرم GOTY برام FF VII Rـه! یعنی اون بازی من از لحظه اول تا آخرش یه لبخندی رو لبم بود و داشتم از تک تک لحظات بازی لذت میبردم!
ولی اینجا بخش الی رو اعصابم میرفت واقعا!
آها یه مورد دیگه یادم اومد! چقدر منتظر آهنگ اجرای دو نفره جوئل و الی بودم که توی PSX اجرا کردن... آخر تو Credits پخشش کردن! نامرداااااا! میخواستم اینو تصویری ببینم تو بازی! جوئل و الی ( و نه صدا پیشه ها ) کنار هم نشستن و با احساس میخونند!
ظلم بزرگی بود اینو به تصویر در نیوردن! خیلی نامردن
راستی ببینم کسی به دیر لود شدن تکسچر تو FF گیر میداده ولی اینجا گیر نمیده باهاش دست به یقه میشما!
من اونجا چند مورد بیشتر ندیدم اونم تو کاتسین! اینجا خیلی از برگه هایی که برمیداشتم نوشته روشون دیر لود میشد،و فقط هم مخصوص نوشته ها نبود! چندین بار هم خود محیط چنین چیزی داشت! تازه من اصولا ایرادهای فنی هیچوقت به چشمم نمیاد اصلا