PlayStation The Last of Us Part II

  • Thread starter Thread starter Akiba
  • تاریخ آغاز تاریخ آغاز
سازنده
Naughty Dog
تاریخ انتشار
June 2020
ناشر
Sony Interactive Entertainment
پلتفرم‌ها
  1. PC
  2. PlayStation 4
  3. PlayStation 5
تاپیک مشکلات بازی
برو به تاپیک مشکلات بازی



jhiz_tlouii.png


irr_tlou_title2.png

بالاخره در همایش PSX 2016 ، دومین نسخه از عنوان The Last of Us تایید شد.

در شماره ی دوم هم نظاره گرـه ماجراهای Joel و Ellie خواهیم بود، اما اینبار در نقش ـه Ellie ـه 19 ساله ی تشنه ی انتقام بازی خواهیم کرد.

برخلاف نسخه ی اول این بار کارگردانیه این عنوان تنها به عهده ی Neil Druckmann خواهد بود و Bruce Straley نقشی در این عنوان نخواهد داشت.
همچنین صداپیشه های نسخه ی اول ، برای ایفای نقش در این عنوان هم برگشته اند.

p6bx_tlou_header.png



n5a_tlou_header3.png

dm38_tlou_header2.png

آهنگ ساز این نسخه هم Gustavo Santaolalla خواهد بود که پیش تر وظیفه ی آهنگ سازیه شماره ی قبل این عنوان را بر عهده داشت.
Wayfaring Stranger - By Ellie & Joel - PSX 2017

wumz_tlou.png



10 نکته ای که از The Last of Us نمیدانید



با تشکر از @sabco برای لینک تریلر و احسان عزیز (@Kaine ) برای کارهای گرافیکی زیبای پست اول:x
 
Last edited by a moderator:
الله اکبر از این ND !

21 ~ 23 ساعتی رو از بازی رفتم و تقریبا اواسط نیمه دوم بازی هستم و واقعا نمی‌دونم دقیق چطور توصیف کنم چیزایی که دارم تجربه می‌کنم رو !

دیشب دیگه واقعا به حدی بطن داستان برام قابل لمس شده بود که کلا خاموش کردم کنسول رو ، ابتدا فکر می‌کردم داستان و روایت بازی ساختار شکن هست و خیلی ساده بازی میاد همون رو هم زیر پا میزاره و استانداردری که پایه ریزی میکنه و در هم میشکنه و یه چیز سنگین تر و در عین حال عمیق تر در روایت رو اراءه میده .

فقط بدون اسپویل میتونم بگم ، اتفاقایی که می افته ، اون “ چرا “ هایی که باهاشون به وجود میاد رو قرار کامل حسش کنید ، اما تحمیل نمیکنه چیزی رو به آدم ، کاملا آزاد میزاره شخص رو که خودش ببینه و حس کنه و ادامه بده داستان رو . مگه میشه پرداخت کرکترهایی که شناختی ازشون داشتیم و یا نداشتیم ، انقدر عجیب غریب تو به سطح دیگه و با یه حس Sympathie در این لول که اینا ساختن دربیاد .

تنها میتونم بگم داستان الی و جول و دنیاشون ، هر چقدر که زمان هم بگذره واقعا برای هر کسی که تجربه اش کنه ، به معنای کلمه موندگار میشه ...
 
دوستان من 6 7 سال پیش لست 1 رو گرفتم تا اواسطش رفتم ولی خیلی حال نکردم و ولش کردم.البته اون موقع خیلی تو حال و هوای گیم نبودم.الان دارم با رد دد 2 زندگی میکنم.
به نظرتون بعد از تجربه ی رد دد 2 این بازی میتونه برام جذاب باشه؟
 
  • Like
Reactions: mojahed25
دوستانی که بازی رو تموم کردن لطفا جواب بدن. سوال در مورد مدت تایم بازی هست که بعد از اون قسمتی که تو اسپویلر گفتم چقدر از بازی مونده هنوز

من الان دقیقا اول اونجایی رسیدم تو روز دوم سیاتل(بالای ساختمان های دیگه میره که از بالای اون ساختمان ها ساختمان بیمارستان رو میبینه) که الی میخواد حساب اون دختر سیاه پوست که تو بیمارستان هست رو برسه. تقریبا 13 14 ساعت طول کشید به اینجا برسم کلا چند ساعت دیگه از بازی مونده تابه اخرش برسم با توجه به این میزان تایمی که طول کشید برسم به این قسمت. فقط بگید میانگین چند ساعت دیگه از بازی مونده . تشکر
 
آخرین ویرایش:
دوستانی که بازی رو تموم کردن لطفا جواب بدن. سوال در مورد مدت تایم بازی هست که بعد از اون قسمتی که تو اسپویلر گفتم چقدر از بازی مونده هنوز

من الان دقیقا اول اونجایی رسیدم تو روز دوم سیاتل(بالای ساختمان های دیگه میره که از بالای اون ساختمان ها ساختمان بیمارستان رو میبینه) که الی میخواد حساب اون دختر سیاه پوست که تو بیمارستان هست رو برسه. تقریبا 13 14 ساعت طول کشید به اینجا برسم کلا چند ساعت دیگه از بازی مونده تابه اخرش برسم با توجه به این میزان تایمی که طول کشید برسم به این قسمت. فقط بگید میانگین چند ساعت دیگه از بازی مونده . تشکر
۱۱ الی ۱۲ ساعت دیگه
 
  • Like
Reactions: reza11

خدائیش عکس اول قلبم درد گرفت میمیک صورت الی رو دیدم.?
بازی همه جوره اوکیه فقط اون افکت film grain یکم رو اعصابه. کاش حداقل گزینه‌ای برا disable کردنش میزاشتن. جالبه بازی تنظیمات field of view و camera distance هم داره. پیشنهاد میشه جفتش رو روی حداکثر قرار بدید.
 
  • Like
Reactions: mmirzakhani93
۱۱ الی ۱۲ ساعت دیگه
ممنون داداش. تقریبا نصف مونده پس. چقدر زود . خیلی هم من تو محیط میچرخم . چون قبلا گفتن 35 تا 40 ساعت هست اگه تو محیط کاووش کنید . اینجوری با این حساب 25 ساعت کلا میشه. جالبه من هنوز به اون دشمن هایی که تو تریلرای قبل بازی نشون دادن بارونی پوش بودن نرسیدم. فکر میکردم طولانی تر باش بازی
 
الله اکبر از این ND !

21 ~ 23 ساعتی رو از بازی رفتم و تقریبا اواسط نیمه دوم بازی هستم و واقعا نمی‌دونم دقیق چطور توصیف کنم چیزایی که دارم تجربه می‌کنم رو !

دیشب دیگه واقعا به حدی بطن داستان برام قابل لمس شده بود که کلا خاموش کردم کنسول رو ، ابتدا فکر می‌کردم داستان و روایت بازی ساختار شکن هست و خیلی ساده بازی میاد همون رو هم زیر پا میزاره و استانداردری که پایه ریزی میکنه و در هم میشکنه و یه چیز سنگین تر و در عین حال عمیق تر در روایت رو اراءه میده .

فقط بدون اسپویل میتونم بگم ، اتفاقایی که می افته ، اون “ چرا “ هایی که باهاشون به وجود میاد رو قرار کامل حسش کنید ، اما تحمیل نمیکنه چیزی رو به آدم ، کاملا آزاد میزاره شخص رو که خودش ببینه و حس کنه و ادامه بده داستان رو . مگه میشه پرداخت کرکترهایی که شناختی ازشون داشتیم و یا نداشتیم ، انقدر عجیب غریب تو به سطح دیگه و با یه حس Sympathie در این لول که اینا ساختن دربیاد .

تنها میتونم بگم داستان الی و جول و دنیاشون ، هر چقدر که زمان هم بگذره واقعا برای هر کسی که تجربه اش کنه ، به معنای کلمه موندگار میشه ...
ولی انگری جو اصلا با تو هم نظر نیست ... آخه چیه این فن فیکشن لیاقت این تعریفات رو داره ؟؟؟ :Shrewd:

۱۱ الی ۱۲ ساعت دیگه

من ۲۱ ساعت طول کشید رسیدم اونجا ، با سرعت من چند ساعت مونده؟
 
از وقتی کنترل ابی رو به دست گرفتم, یه ۱۰-۲۰ باری از ارتفاع پرتش کردم پایین, انداختمش جلو کیلیکر, خودم روی خودم بمب زدم تا دق دلیمو خالی کنم سر این کریح النمنظر فیل نما, بلکه بعدش با ارامش به وقایع فک کنم:D (حتی فکرشم.نمیکردم یه روزی برسه خودم زیر پای خودم بمب بندازم تا بمیرم و خوشحال شم:)) ).
اما الان که خشمم فروکش کرد میبینم که من توی لست ۱ با در دست داشتن کنترل جوئل, به خاطر هوس و منافع شخصی خودم , خانواده ی یه دختر رو ازش گرفتم. جون جوئل با جون بابای ابی چه فرقی داره? ابی هم دنیای خودشو داشت. خانوادشو داشت. به اندازه ی ما سهم داشت..! جوئل دنیا رو نابود کرد. عشقی که به جوئل دارم صرفا برا اینه که توی نسخه ی قبلی کنترلشو به دست داشتم. ولی اگر دنیای واقعی خودمون درگیر این ویروس و کوفت و زهر مار بود و فقط یه دختر میتونست دنیا رو با فداکاریش نجات بده و یهو یکی مثل جوئل میومد اونو از زیر دست پزشکا بیرون میکشید چون براش نقش دخترشو داشت, ایا ما هم وقتی جوئل رو میدیدیم نمیکشتیمش? حالا فرض کن جوئل یه گله ادم کشته و پدرتو هم رده کشته! اگر احساسی نگاه نکنیم میبینیم ابی مظلوم ترین شخصیت بود. علت طراحی چنین ژنتیک و هیکل و چهره ای صرفا برای برانگیختن خشن و نفرت بازیکن بوده...! خیلی زیرکانه و ماهرانه ساختنش. بهتون توصیه میکنم یه بار قضیه ی جوئل و کاری که با دنیا کرد رو برای دنیای خودتون و خانوادتون مجسم کنین. ببینین اونوقت حق رو به ابی میدید یا جوئل و الی?
 
ولی انگری جو اصلا با تو هم نظر نیست ... آخه چیه این فن فیکشن لیاقت این تعریفات رو داره ؟؟؟ :Shrewd:



من ۲۱ ساعت طول کشید رسیدم اونجا ، با سرعت من چند ساعت مونده؟
داداش من از شما ساعت ها عقب ترم. من هنوز به e3 2018 نرسیدم. شما 20 ساعت طول کشید رسیدید اون قسمت . برید بخونید من تا کجا هستم .اون دوستمون با توجه به جایی که من هستم گفت 11. 12 ساعت. برای شما دیگه باید خیلی نزدیک تر باش پایان بازی. یا اون دوستمون قشنگ متوجه نشد من کجا هستم . چون من هنوز به بیمارستان هم نرسیدم
 
دیجیتال فاندری هیچی راجع به بازتاب نور تو بازی نگفته ؟؟ چند تا اسکرین شات گرفتم ،، یادم رفت آپلود کنم ...

داداش من از شما ساعت ها عقب ترم. من هنوز به e3 2018 نرسیدم. شما 20 ساعت طول کشید رسیدید اون قسمت . برید بخونید من تا کجا هستم .اون دوستمون با توجه به جایی که من هستم گفت 11. 12 ساعت. برای شما دیگه باید خیلی نزدیک تر باش پایان بازی. یا اون دوستمون قشنگ متوجه نشد من کجا هستم . چون من هنوز به بیمارستان هم نرسیدم
منم نرسیدم ، شما کمتر از یک ساعت عقب تر از منی ، من الان اواسط تریلر e3 هستم ، شدش 22 ساعت
 
خب بالاخره بازی تموم شد
عجیب بازیه طولانی و دلنشینی
بارها و بارها گفتم خب اینم پایان بازی ، گیم پد رو گذاشتم کنار تا از کات سین های پایان لذت ببرم که دیدم باز بخش دیگه ای آغاز شد
همونطور که قبلا هم گفتم این بازی راحت به اندازه دو سه بازی محتویات داشت و خیلی راحت میتونستن بخش اعظمی از این شاهکار رو تو غالب دو سه تا دی ال سی بفروشن کسی هم اعراض نمیکرد
در پایان واقعا محدودیت ریاضیات که مانع میشه نمره ای بیش از ۱۰ از ۱۰ به بازی بدیم

از هر نظر که تصورش رو بکنید با یک شاهکار رو به رو بودیم
در مورد گرافیک که قطعا روی کنسول ها تا حالا همانندی نداشته این بازی
در مورد طراحی اسلحه ها و گان پلی بازی یکی از بهترین آثار ممکن رو شاهد بودیم فیزیک هر سلاح ، صدای شلیک و البته ضعف و ایراد اسلحه ها به بهترین شکل ممکن شبیه سازی شده بود
درگیری های تن به تن و نبرد با سلاح سرد در سطحی بود که واقعا همانندی برای این بازی نمیشه تصور کرد به شکل عجیب و غریبی لذت بخش طراحی شده بود
مخفی کاری هم که مثل نسخه اول یکی از ارکان مهم این بازی بود اینبار هم به طرز شگفت انگیزی خوب کار شده بود اللخصوص با هوش مصنوعی کم نظیر بازی هیجان و استرس رو به حد نهایت رسونده بود
صد البته اضافه شدن سگ به بازی کمک شایانی به این موضوع کرده بود

در رابطه با طراحی محیط کارگردان بازی به خوبی درک کرده بود که با این داستان فوق العاده جذابی که در بازی جریان داره باید محیطی با عواملی به شدت هیجان انگیز وجود داشته باشه که پلیر دلش نیاد خط داستانی بازی رو سریع طی کنه و باید گوشه به گوشه مپ رو به اجبار بگرده. برای چنین دست آوردی کات سین های اضافه به علاوه آیتم های به شدت ارزشمند و صد البته نامه ها که هر کدوم داستان جذابی رو نقل میکردن طراحی شد و در گوشه کنار نقشه مخفی شدن تا به نوعی پلیر دلش نیاد بی توجه به این اتفاقات فقط برای طی کردن خط داستانی کاوش تو محیط رو از دست بده.

اما در مورد داستان بریم تو اسپویلر یک نقد کوتاهی داشته باشیم
بدون تردید نیل دراکمن برای طرح داستان قسمت دوم شاهکارش به سمت ایده ای رفت که از تمامی ایده های موجود خطرناک تر و ریسکی تر بود.
ایجاد یک کینه عمیق و یک زخم روحی شدید تو قلب پلیر و بعد از اون کشوندن فرد به سمت یک انتقام خونین
جوری که آدم به معنای واقعی کلمه دلش میخواست هر کسی که سر راهش قرار میگیره رو به بدترین شکل ممکن سلاخی کنه
حالا اصلا مهم نبود اون فرد تو دنیای بازی عضو چه گروهیه یا داره چیکار میکنه هر کسی که بین الی و انتقامش قرار داشت باید به هر شکل ممکن کشته میشد
تو خط داستانی جلو رفتیم و تک تک اون آدم هایی که در مرگ جوئل دخیل بودن رو دونه به دونه از پا درآوردیم غیر از مهمترین شخص یعنی قاتل اصلی جوئل
دقیقا تو لحظه ای که تصور میکردیم خب این انتقام وحشتناک رو به پایانه و حالا ابیگل با اومدنش به سمت الی و تامی حکم مرگ خودش رو امضا کرده با یک سورپرایز بزرگ رو به رو شدیم
انگار بازی از نو شروع شد
در روایت دوم دیگه داستان داستانه انتقام الی نیست اصلا داستان داستانه انتقام نیست
برعکس الی در روایت ابی پرونده انتقام بسته شده و ابی یک دختر تنهاست که با تمام مشکلات احساسی که داره دلش میخواد زندگی کنه و مثل همه ماها زندگیش پر شده از مشکلات شخصی ریز و درشت
بازی پلیر رو با یک روایت از گذشته ابی آشنا میکنه و با فلش بک های فوق العاده انگیزه های قتل جوئل رو به پلیر یادآوری میکنه و داستان رو به جایی میبره که پلیر آهسته آهسته این شخصیت رو درک کنه
تا اینکه با بازگشت الی این شخصیت که بعد کشتن جوئل و گرفتن انتقام پدرش زندگیش آهسته آهسته در حال بازگشت به تعادل بود کاملا دچار بحران شده و خط داستانیش دوباره از تعادل خارج میشه
حالا این ابی که نیروهای مخالف براش فعال شدن و در این بحران پیش آمده تک تک دوستانش به شکل وحشتناکی کشته شدن
حالا ابی متوجه هزینه وحشتناک انتقام شده اون تمامی دوستانش رو از دست داده و حتی در کمپ خودش پیش مردم خودش دیگه جایی نداره
بازی تا حد زیادی موفق میشه شخصیت ابی رو به پلیر نزدیک کنه و حتی در درگیری اولیه ابی با الی ، این کنترل شخصیت ابی هست که به دست پلیر سپرده میشه
(باید اعتراف کنم اینجا خودمم حسابی شک شدم چون عمرا حدس نمیزدم حتی اینجا هم قرار نیست بازی تموم بشه)
ابی موفق میشه الی رو تو این درگیری شکست بده و حتی دخالت دینا هم کمک چندانی به الی نمیکنه
دقیقا زمانی که ابی قصد جون دینا رو داره و اتفاقا از حامله بودن دینا استقبال هم میکنه (شخصیت Mel و مرگ وحشتناکش درست وقتی که حامله بود رو فراموش نکنید) اینجا شخصیت Lev به نوعی فعال شده و نقش یک عامل رستگاری رو برای ابی بازی میکنه. ابی در آخر این قسمت از جون الی ،‌ دینا و حتی تامی میگذره و محل رو ترک میکنه.
تا اینجا داستان روایت فوق العاده ای داشت هیچ شکی توش نیست
اما از این صحنه به بعد دقیقا نقطه آغاز شاهکار بودن این اثر تازه شروع میشه
جایی که شاهد یک فلش فوروارد هستیم زمانی که دینا فرزندش به دنیا اومده و همراه الی زندگی فوق العاده ای دارن
دقیقا وقتی داریم خودمون رو آماده پایان بازی میکنیم متوجه میشیم این کابوس برای الی تموم شدنی نیست و الی انگار نمیتونه یا نمیخواد که این موضوع رو فراموش کنه
با بازگشت تامی و خبر آوردنش از محل حضور ابی الی دیگه توان مقابله با این خشم درونیش رو نداره و بازی دوباره مارو به خط داستان اولیه یعنی انتقام برمیگردونه
انگار که الی از تمام اتفاقات پیش اومده هیچ درسی نگرفته انگار نمیخواد یا نمیتونه درک کنه هزینه انتقام چقدر میتونه زیاد باشه
الی به سمت ابی حرکت میکنه و به کمپی میرسه که افرادی در حال سو استفاده از شرایط آخر الزمانی در حال دوباره زنده کردن سیستم برده داری هستن
ابیگل به چنگ این گروه افتاده و به علت تلاشی که برای فرار کردن داشته داره به شدت مجازات میشه
الی ابی رو در حالی پیدا میکنه که داره نفس های آخرش رو میکشه او رو از بالای چوبه مرگ پایین میکشه اما در قدم اول توان کشتن ابی رو نداره (حضور شخصیت رستگاری ابی یعنی Lev تو این صحنه بی تاثیر نیست!)
در اینجا درگیری اتفاق نمیوفته ابی و lev به سمت یک قایق میرن و الی هم سمت قایق دیگری صحنه به سمتی پیش میره که مخاطب حس میکنه خب این جدایی میتونه پایانی باشه به این داستان انتقام
اما اینطوری نیست و الی هر چقدر که تلاش میکنه نمیتونه چشمش رو روی اتفاقی که برای جوئل افتاد ببنده
الی سمت ابیگل میره ، ابگیل اول نمیخواد با الی بجنگه‌ (دلیلی نداره) اما الی با تهدید شخصیت lev ابی رو مجبور به اینکار میکنه
درگیری آغاز میشه ابیگل که حالا خیلی خیلی از قبل ضعیف تر و لاغرتر شده از الی شکست میخوره و در طی این مبارزه نفس گیر الی دو تا از انگشت های خودش رو از دست میده
الی در نهایت بالاخره در حال کشتن ابیگل و کامل کردن انتقام خودشه که در لحظه آخر تصمیمش عوض میشه و ابی رو رها میکنه و برمیگرده
با بازگشتش شاهد هزینه هایی خواهیم بود که این سفر برای شخصیت الی داشته
دینا اونو ترک کرده اون دیگه نمیتونه جی جی رو در آغوش بگیره. اون حالا خانواده قشنگ خودشو از دست داده
اما شاهکار پایان بندی بازی زمانی کامل میشه که الی متوجه میشه با این انگشت های قطع شده دیگه نمیتونه مثل قبل گیتار بزنه
گیتار زدنی که در جای جای بازی نشان از ارتباط روحی قوی بین الی و جوئل بود حالا تبدیل میشه به قشنگ ترین مثالی که کارگردان به بهترین شکل برای نشان دادن هزینه های یک انتقام برای مخاطب روایت میکنه
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or