SH2:OM #3
آغاز تاریکی
======
لباس مری و چراغ قوهای که روی سینهی اون هست، جالبه که این لباس اصلا توجه جیمز رو جلب نمیکنه و هیچی چیزی در این مورد نمیگه!
======
اولین ملاقات با یکی از مشهورترین هیولاهای سری.
======
شاید این کلید راهی برای خروج از این ساختمون باشه! بذار برش داریم!
======
فکر کنم بدونید بعدش چه اتفاقی افتاد!
======
با تشکر از اون عجوزه کوچولو باید یه راه دیگه برای رسیدن به اون کلید پیدا کنیم!
======
به در و دیوارهای اتاق نگاه کنید! شرط میبندم یه ادم عصبانی مثل ادی قبل از ما اینجا بوده!
این سبد خرید و تفنگ توش کنایهای به وضعیت حمل سلاح تو امریکا و طریقه بدست آوردن اون هست!
======
درست مثل نگاه کردن توی آینه.
======
این آرامش ph آدم رو دیوونه میکنه هیچ عکس العملی نسبت به حرکتهای جیمز نشون نمیده مثل یه شکارچی که از شکار مطمئنه و داره آخرین تلاشهاش رو تماشا میکنه!
======
کسی میتونه بگه قتل کجا رخ داده؟ رد خون نشون میده که اول طرف کشته بعد صندلی رو جلوی تلوزیون برده اما خون روی تلوزیون نشون میده که انقدر نزدیک به تلوزیون ضربه زده شده که خون به تلوزیون پاشیده!
======
بدون شرح!
======
من که بعد از دیدن اون موجود که الان باید یه جائی پشت این اتاق باشه از قفل بودن این ساعت زیاد ناراحت نشدم...
======
مقصد بعدی...
======
این مایع سبزرنگی که از داخل سوراخ بیرون میاد اینقدر مشمئزکنندهست که عمری دست به همچین سوراخی نزنم! کلا این اتاق با پروانههاش بدجور روی اعصاب میرفت!
======
گویا اون ساعت تنها راه برای ادامه دادنه...
======
به تغییر زاویهی سر جیمز توجه کنید، این تغییر فقط زمانی اتفاق میفته که جیمز چیز بدردبخوری دیده باشه، چرا باید توی اتاقی که نمیشه وارد بشی چیزی باشه که قابل استفاده هست؟
======
خیلی وقت از یه فن سری نخواهد گرفت این معما.
======
اشهد خود را خوانده و وارد میشویم!
======
گویا اون موجود فقط توهم بوده...
======
نه... گویا خیلی هم واقعی و البته خیلی هم منحرف تشریف دارند...
======
چرا جیمز به جای خارج شدن از اونجا داخل کمد قایم میشه؟
======
واقعا تصور میکنی اون تفنگ میتونه تاثیری روی این موجود بذاره؟
======
خب بعدا مبتونیم یه هوایی تو حیاط بخوریم قبلش یه سر هم طبقهی بالا میزنیم!
======
این هم اون کلیدی که اون دختر کوچولو مانع گرفتنش شد! دیگه باید برگردیم پایین!
آغاز تاریکی
لباس مری و چراغ قوهای که روی سینهی اون هست، جالبه که این لباس اصلا توجه جیمز رو جلب نمیکنه و هیچی چیزی در این مورد نمیگه!
اولین ملاقات با یکی از مشهورترین هیولاهای سری.
شاید این کلید راهی برای خروج از این ساختمون باشه! بذار برش داریم!
فکر کنم بدونید بعدش چه اتفاقی افتاد!
با تشکر از اون عجوزه کوچولو باید یه راه دیگه برای رسیدن به اون کلید پیدا کنیم!
به در و دیوارهای اتاق نگاه کنید! شرط میبندم یه ادم عصبانی مثل ادی قبل از ما اینجا بوده!
این سبد خرید و تفنگ توش کنایهای به وضعیت حمل سلاح تو امریکا و طریقه بدست آوردن اون هست!
درست مثل نگاه کردن توی آینه.
این آرامش ph آدم رو دیوونه میکنه هیچ عکس العملی نسبت به حرکتهای جیمز نشون نمیده مثل یه شکارچی که از شکار مطمئنه و داره آخرین تلاشهاش رو تماشا میکنه!
کسی میتونه بگه قتل کجا رخ داده؟ رد خون نشون میده که اول طرف کشته بعد صندلی رو جلوی تلوزیون برده اما خون روی تلوزیون نشون میده که انقدر نزدیک به تلوزیون ضربه زده شده که خون به تلوزیون پاشیده!
بدون شرح!
من که بعد از دیدن اون موجود که الان باید یه جائی پشت این اتاق باشه از قفل بودن این ساعت زیاد ناراحت نشدم...
مقصد بعدی...
این مایع سبزرنگی که از داخل سوراخ بیرون میاد اینقدر مشمئزکنندهست که عمری دست به همچین سوراخی نزنم! کلا این اتاق با پروانههاش بدجور روی اعصاب میرفت!
گویا اون ساعت تنها راه برای ادامه دادنه...
به تغییر زاویهی سر جیمز توجه کنید، این تغییر فقط زمانی اتفاق میفته که جیمز چیز بدردبخوری دیده باشه، چرا باید توی اتاقی که نمیشه وارد بشی چیزی باشه که قابل استفاده هست؟
خیلی وقت از یه فن سری نخواهد گرفت این معما.
اشهد خود را خوانده و وارد میشویم!
گویا اون موجود فقط توهم بوده...
نه... گویا خیلی هم واقعی و البته خیلی هم منحرف تشریف دارند...
چرا جیمز به جای خارج شدن از اونجا داخل کمد قایم میشه؟
واقعا تصور میکنی اون تفنگ میتونه تاثیری روی این موجود بذاره؟
خب بعدا مبتونیم یه هوایی تو حیاط بخوریم قبلش یه سر هم طبقهی بالا میزنیم!
این هم اون کلیدی که اون دختر کوچولو مانع گرفتنش شد! دیگه باید برگردیم پایین!
آخرین ویرایش: