Silent Hill: Original Memories (پست اول خوانده شود)

SH1:OM #15

وقتی که بیدار میشیم ...
مثل بیدار شدن بعد از مرگ در رساخیز
albums3722-picture53510.jpg
مطمئناً تو بهشت نیستی هری.
10_16_12_23.jpg
لیزا!
albums3722-picture53509.jpg

از کرامات شیخ ما، هری، آن است-لیزا رو دیده میگه اینجا بیمارستان است.
اما چجوری؟ خودمون اومدیم اینجا یا کسی آورده‌مون؟

albums3726-picture53521.jpg

اینو که خودمون هم حدس زدیم فقط نقش تو توی این کابوس چیه؟
راستی! لحن لیزا خیلی تغییر کرده.
10_16_12_33.jpg
بودیم؟ یعنی الان نیستیم؟
albums3726-picture53523.jpg

خود هری هم متوجه تغییرات لیزا شده.
albums3726-picture53522.jpg
مطمئنی؟
albums3726-picture53522.jpg
اگه خودت اینجوری فکر می‌کنی، باشه. قبول!
albums3726-picture53526.jpg

هری به این نتیجه رسیده که تنها راه پیدا کردن شریل، دالیاست.
10_16_12_55.jpg

اجازه بدید لیزا نظرش رو بگه. بفرمایید:
10_16_13_00.jpg
یعنی چی لیزا؟
albums3726-picture53528.jpg
می‌تونی بیشتر توضیح بدی؟
10_16_13_09.jpg

این جمله میتونه دلیلی باشه که آلسا واقعاً فرزند دالیا بوده اما این ضرب‌المثل رو از من داشته باشید.
شنیدن کِی بُوَد مانند دیدن!
10_16_13_14.jpg
این بانوی روانی چیز عجیبی به ما گفت:
10_16_13_21.jpg

نظرت چیه لیزا؟
albums3726-picture53529.jpg

لحنِ امیدوار کننده‌ات باعث قوت قلب ماست لیزا! انگار این موضوع چندان برات نا آشنا نیست.

albums3726-picture53530.jpg
emot-hurr.gif

albums3726-picture53559.jpg

سراپا گوشیم لیزا
:bighug:
لیزا درباره شهر قبل از اون اتفاق! توضیح میده.
10_16_13_40.jpg

10_16_13_44.jpg
مردم شهر پیروِ آیین عجیبی بودند.
10_16_13_48.jpg
رازآلود و مخفی! جادوی سیاه!
10_16_13_54.jpg
ناپدید شدن افراد کم‌ سن‌وسال و اعتقاد به فراخوانی آنان توسط خدایان!
albums3726-picture53560.jpg

نه یک بار نه دو بار!
albums3728-picture53541.jpg

واقعاً همش همین بود؟
albums3728-picture53542.jpg

تنبیه هر کس که سر و گوشش بیش از حد می‌جنبید.
albums3728-picture53543.jpg

با ورود افراد جدید شرایط تغییر کرد.
albums3728-picture53544.jpg

درسته هری!
از لابلای توضیحات لیزا فقط میشه به یک جواب رسید.
یک فرقه...
10_16_14_27.jpg
میشه بپرسم چند سالته لیزا؟
10_16_14_32.jpg

لیزا از مرگ‌های تصادفی گفت ...
10_16_14_38.jpg
و اینکه مردم اون رو نتیجه‌ی یه نفرین می‌دونستند.
10_16_14_42.jpg
تازه به جای حساس بحث رسیدیم. نهههههههه!
albums3728-picture53545.jpg
انگار که متوجه چیزی شده باشه، به یکباره سرش رو پایین میندازه و ساکت میشه.
albums3728-picture53546.jpg
واقعاً ما الان کجا هستیم؟ این ملاقات چی بود؟ چه معنی داشت؟
----------------------------------------------------------------
مجبورم اینجا توضیحاتی بدم.
فراخوانی افراد جوان توسط خدایان یا قربانی شدن اونها به پای خدایان؟ اشاره به مسائل مخفی و جادوگری.
فرقه‌ی قدیم شهر چی بوده؟ اون افراد جدید کی بودند؟ مگه سن لیزا چقدره که سالها از آخرین باری که در مورد این مسایل شنیده می‌گذره؟
چجوری تو اون سن و سال این اطلاعات رو بدست آورده؟
چیزی که مسلمه،‌لیزا داره اسراری رو فاش می‌کنه که ممکنه براش گرون تموم بشه. مهم‌ترین اصل در فرقه‌های همپیاله با فرقه‌ی سایلنت هیل، رازداریه.
نتیجه‌ی هرگونه افشاگری،‌ قطعاً مرگ با اشکال فجیع خواهد بود. خودش هم این رو می‌دونه و برای همین تصمیم می‌گیره «خفه» بشه.
 
آخرین ویرایش:
SH1:OM #16

با محو شدن تصویر و بیدار شدن دوباره، خود را برای تاریک‌ترین کابوس‌هاتون آماده کنید
هری!
پاشو هری.
albums3728-picture53681.jpg

ما هم مثل تو هری! اگه فهمیدی به ما هم بگو.
albums3728-picture53682.jpg
آیا باز هم با هم از دروازه‌ی تاریکی وارد OtherWorld‌ شدیم؟
10_16_15_04.jpg
خود را در عطیقه‌فروشی می‌یابید. آیا لحظاتی قبل فقط رویا بود؟
albums3728-picture53683.jpg
هری اطراف رو بررسی می‌کنه اما ...
albums3729-picture53686.jpg
... این بار دیگه تجربه داره. می‌دونه که پریدن داخل این دریا، بی‌فایده‌ست.
10_16_15_14.jpg
این هم یکی از احتمالات موجوده هری. اما بستگی به عملکردمون داره.
10_16_15_16.jpg
تو 2 راه داری؛
1- می‌تونی با باور این احتمال، خودت رو قانع کنی و رو تخت بیمارستان راحت دراز بکشی تا کابوست تموم بشه.
10_16_15_20.jpg

اما اینه واقعیت؟ یا شاید باید...
2- باور کنی که دختر کوچولوت اون بیرون تو دنیایی جهنمی تنهاست و تو تنها امیدش هستی و به کابوست ادامه بدی.
albums3729-picture53687.jpg

آفرین هری!
مطمئن باش تو این جستجوی کابوس‌وار، تنهات نمیذاریم.
خب، سرنخ بعدی‌مون چی بود؟
سیبل گفت که شریل رو دیده که به سمت دریاچه می‌رفت.
10_16_15_29.jpg
اما یه مشکل!
10_16_15_32.jpg
نگران نباش هری،‌راه‌های رسیدن به شریل زیاده. بهتره از یکی بپرسیم.
10_16_15_33.jpg
بریم سراغ پرستار رویایی‌مون.
10_16_15_36.jpg
لعنتی! باز هم که بن‌بست نصیب‌مون شد!
sh1_screen_38.jpg
یعنی راهی برای رسیدن به بیمارستان نیست؟ این شکاف تنها روزنه‌ی امیدمونه.
sh1_screen_39.jpg
ورودیِ مرکز خرید شهر.
albums3729-picture53712.jpg
باید پله‌برقی رو هم به لیست نمادهای بازی اضافه کنیم
10_16_17_15.jpg
هان؟! این چی بود؟
albums3729-picture53716.jpg

هنگامی که به سمت پله‌برقی میرفتیم و انگار همه‌چی داشت در آرامش پیش میرفت، تلویزیون‌‌ها خودبخود روشن شدن.
albums3729-picture53717.jpg
کنار فروشگاه GIGASTORE
633px-Vestal_Gigastore.png
بعد از نویز، نماد سامایل! هشداردهنده‌ی اینکه باید فکر آرامش رو از سر بیرون کنید.
10_16_17_23.jpg
و بعد، تصاویر شریل پیش‌درآمدی بود بر شروع دوباره کابوس هولناک
10_16_17_25.jpg
و آلسا...
albums3729-picture53718.jpg

البته شریل قبلاً تلفنی این سوال رو پرسیده‌بود. ولی برای محکم‌کاری یه تماس تصویری هم گرفت.

?Daddy? Where are you
CherylVideo.jpg

در این لحظه چه حسی داشتید؟
10_16_17_41.jpg
در عرض چند ثانیه دوباره دنیا روی سرمون خراب شد. انگار شریل یا آلسا یا هر کی که پشت این ماجرا بود بهمون نهیب زد که:
«فراموش نکن این همه راه رو اومدی اینجا دنبال چی»
 
آخرین ویرایش:
SH1:OM #17

فکر می‌کنید بعد از دیدن شریل تو اون وضعیت، دیگه رمقی برای هری مونده باشه؟
شاید به این دلیل باشه که از خودتون نمی‌پرسید چطوره که هنوز پله‌برقی‌ها کار می کنند. و فقط بلافاصله سوار اونها میشید.
sh1_screen_40.jpg

مواظب زیر پات باش هری!
10_16_20_57.jpg
گفتم که...
هرچند راه دیگه‌ای نبود.

albums3729-picture53836.jpg
حداقل خیال‌مون راحته که دیگه از این پایین‌تر نمی‌افتیم. اما اوضاع مشکوکه.
10_16_21_09.jpg
این لعنتی دیگه چیه؟
albums3729-picture53837.jpg

تو رو نمی‌دونم هری! اما من هیچ وقت از کرم‌ها خوشم نمی‌اومده.
10_16_21_18.jpg
این کرم اسمش Twinfeeler هست.
640px-Twinfeeler.png
مبارزه باهاش چندان سخت نیست. اون مدام به زیر زمین میره و ناگهان ظاهر میشه. فقط باید بدونید هر بار از کجا ظاهر میشه.
بهترین سلاح برای مبارزه باهاش،‌ یه سلاح گرم قدرتمند و دورزن هست.
sh1_b02_01.jpg

متشکرم. این همون چیزی بود که احتیاج داشتم (پــَ نه پــَ اش با خودتون:d)
10_16_22_00.jpg
بفرستش به جهنم هری!
emot-hellyeah.gif

Harry_and_the_Twinfeeler.jpg

Twinfeeler_harry.jpg

پیروزی؟!
اون کرم شکست خورد اما من اصلاً احساس پیروزی ندارم.
10_16_24_00.jpg
فرار این لعنتی هشدار میداد که هنوز دست از سرمون برنداشته.
10_16_24_20.jpg
مخصوصاً که تجربه‌ی مبارزه با اون مارمولک بهمون یاد داد که با پیروزی بر اهریمن، باید روشنایی برگرده.
انگار هری هم داره به همین موضوع فکر می‌کنه.
albums3729-picture53838.jpg

اینم از راه خروج. اما این راهِ تاریک ما رو به کجا میبره؟
به سوی افتخار یا کابوس؟
10_16_24_24.jpg
 
SH1:OM #18

شاید خیلی از شماها با من هم‌عقیده باشید. هولناک‌ترین لحظه‌های تاریخ گیمر بودنم را در این مسیر تجربه کردم.
تجربه کردن محیط بیرونی‌ِ شهر در OtherWorld. فنس‌ها و بن‌بست‌ها و توربین‌های غول‌پیکر.
sh1_screen_41.jpg

واقعاً نفهمیدم چجوری به بیمارستان رسیدم.

albums3728-picture53547.jpg
امیدوارم لیزا اونجا باشه.
11_16_29_33.jpg
جانِ هری!
11_16_29_56.jpg
لیزا ...
البته این حرف هری دلیل داره.
11_16_29_59.jpg

ولی انگار لیزا خیلی بیشتر، از دیدمون خوشحال شده. حتی با این گرافیک هم میشه ترس رو تو صورت لیزا دید.
albums3729-picture53839.jpg

لیزا حق داره بترسه. به نظر منم بزرگ‌ترین ترس‌ها، ترس از تنهایی‌ست. ترس برادر مرگ است.
11_16_30_04.jpg
آروم باش لیزا! ما دیگه پیشت هستیم.
albums3745-picture53840.jpg

و هیچ نیت بدی هم نداریم.
albums3745-picture53841.jpg

هری، لیزا رو با کتابچه‌ی راهنمای شهری اشتباه گرفته.
11_16_30_17.jpg
چشم‌بسته غیب گفتی لیزا؟ خب اینو که خودمون هم از روی نقشه می‌دونستیم.
albums3745-picture53842.jpg

اگه راهش باز بود که سراغ تو نمی‌اومدیم.
11_16_30_25.jpg

بن‌بست کامل؟!:(
انگار واقعاً بیش از حد ازت انتظار داشتیم لیزا! هر چند داشتن همچین انتظاری از کسی که از ساختمان محل کارش بی‌خبره واقعاً بیجاست.
11_16_30_27.jpg
حالا تو مطمئنی لیزا؟ یه خورده بیشتر فکر کن. همیشه باید یه راه دیگه باشه.
albums3745-picture53843.jpg

می‌دونستم. همیشه یه راهی هست.
11_16_30_38.jpg
خب چی یادت اومد؟
11_16_30_44.jpg

بالاتر از مدرسه. همون جایی که جرات نکردیم بگردیمش.
خب! ادامه‌ش لطفاً! داریم بهت امیدوار میشیم.
albums3745-picture53844.jpg

یک تونل زیر اونجاست؟:-o
11_16_30_53.jpg
خب این تونل تا کجا امتداد داره؟
11_16_30_57.jpg

چاره‌ی دیگه‌ای داریم هری؟
11_16_31_03.jpg
لیزا حق داره. گفت که فقط در مورد اون تونل شنیده.
11_16_31_07.jpg
رد شدن از فنس مشکل خاصی نیست. اما دلیل اینکار شک‌برانگیزه.
albums3745-picture53845.jpg
دیدی گفتم. هستیم تا آخر!
11_16_31_14.jpg
چی شد یهو؟ لیزا!
albums3745-picture53846.jpg
اما تو که این همه مدت اینجا تنها بودی.
11_16_31_21.jpg

چه انتظاری از هری داری؟
امیدوارم هری گول لیزا رو نخوره!
albums3745-picture53848.jpg
اوه! نه خدایا! این هریِ ... (بوق)! این پیشنهاد بی‌شرمانه؟!
البته اون جمله‌ی لیزا همین جواب رو می‌طلبید.
11_16_31_26.jpg
اگه به هری شک کردید براتون متاسفم. گفتم که. هری هیچ نیت بدی نداره.
نیتش محافظت از لیزاست.
خودت توضیح بده هری!
albums3745-picture53847.jpg
هری جوگیر نشو! ما تو محافظت از خودمون درموندیم. دیگه همراه که بماند.
خدایا خودت یه کاری بکن!
11_16_31_34.jpg

خدایا چه زود حاجت دادی
emot-hurr.gif

11_16_31_39.jpg
شاید حتی اگه بخوای هم نتونی اینجا رو ترک کنی لیزا!
تو که اینهمه مدت اینجا تنها موندی. یه کم دیگه دندون رو جیگر بذار.
albums3745-picture53849.jpg

شریل رو که پیدا کردیم سریع برمیگردیم پیشت.
11_16_31_54.jpg

لحن ملتمسانه‌ی لیزا نشون میده که حرف‌های دلگرم‌کننده‌ی هری موثر نبودن.
albums3746-picture53850.jpg

سرش رو پایین میندازه و روش رو از هری برمی‌گردونه.
albums3746-picture53851.jpg

و با حالت ترحم‌انگیزی به سمت دیگه‌ی اتاق میره. پشت به هری. انگار که داره به هری میگه: باشه، برو!
albums3746-picture53852.jpg

و لحظاتی بعد،‌صدای باز و بسته شدن در.
هری باز هم لیزا رو ترک کرد و لیزا موند و حوضش ... ببخشید! تنهاییش!
11_16_32_11.jpg
----------------------------------------------------------------
تو لحن لیزا میشد فریادِ درخواست از هری رو شنید. درخواستی که در قالب وسوسه و ترحم‌خواهی بیان شد اما به نتیجه نرسید.
هری رفت چون ماموریت مهم‌تری داره. لیزا تنها موند؛ بدون همراه.
شاید این تنهایی برای لیزا هم مفید باشه تا بیشتر به خودش و گذشته‌ش فکر کنه. تا شاید بتونه با جستجوی گذشته‌ش مخاطب اصلی‌ِ درخواستش رو پیدا کنه. درخواستی برای همراهی.
 
آخرین ویرایش:
SH1:OM #19

هری، تنها اما مصمم.
اما قبل از اینکه وارد بیمارستان بشیم اینجوری نبود که!
11_16_34_12.jpg
باز هم همه راه‌ها به بن‌بست ختم می‌شود.
11_16_34_26.jpg
تنها راه، این پله‌ها بودند.
11_16_34_55.jpg
که به پشت‌بام اداره‌ی پست روبروی بیمارستان ختم میشن.
albums3746-picture53853.jpg

می‌دونستم کابوس بیمارستان باید یه جایی تموم شه.
albums3746-picture53854.jpg

بازم تو! حشره‌ی لعنتی!
11_16_35_04.jpg
این همون Twinfeeler هست که تغییر شکل پیدا کرده و حالا شده Floatstinger.
انگار انرژی لازم برای دگردیسی‌اش رو
از نبرد با ما کسب کرده.
640px-Floatstinger.png

سلاحش نیش زهرآگینش بود.
Fs_bile_or_whatever.png

نبرد با این موجود خیلی سخت نیست. در واقع دشمن اصلی ما در این نبرد، زاویه‌ی دوربین بود.
بهترین سلاح برای مبارزه باهاش هم شاتگان کوتاه بود.
Harry_shoots_fs.png

این هم از پایان قصه‌ی حشره. مرگی توام با صدای آژیر و نویدبخش بازگشت روشنایی.

11_16_37_13.jpg
حالا کمی احساس پیروزی می‌کنیم. اما هنوز تا فتح جام خیلی فاصله داریم. بزم بریم هری!
11_16_37_42.jpg
دوستانی که به سیستم جابجایی در SH:DP ایراد می‌گیرند بهتره بدونند تله‌پورت در سایلنت هیل حتی در SH1 هم وجود داشته.
یهو چشم باز کردیم دیدیم اینجاییم

11_16_40_21.jpg
منم با هری موافقم.
11_16_40_28.jpg
 
SH1:OM #20

با احتیاط برو پایین. وقتی نمی‌دونیم چه کابوسی پایین این نرده‌ها چشم‌براه ماست.
11_16_41_48.jpg
فاضلاب متروک شهر؛ جایی که لعنت از در و دیوارش می‌بارید. وقتی از نرده‌ها پایین می‌رفتیم احساس سقوط می‌کردم.
640px-SH1_Sewers1.jpg

اوه لعنتی! اون چیه؟ جلوتر نیا.
11_16_43_33.jpg
Hanged Scratcherها.
این موجودات روی زمین خیلی دردسرساز نبودند. اما وقتی که اونها از روی سقف آویزون بودند و بی‌هوا حمله می‌کردند، هم مبارزه باهاشون سخت‌تر بود هم بیشتر باعث ایجاد نا آرامی میشدند. در این حالت سیستم قفل روی دشمن واقعاً نعمتی بود.
582px-Hangedscratcher.png

هری! تو هنوز یاد نگرفتی هر چیزی رو دیدی باید برداری چون یه کاربردی داره؟
11_16_50_58.jpg
انگار فاضلاب تنها جایی هست که دنیای معمولی نداره و فقط OtherWolrdش رو میبینیم.
640px-Silent_Hill_Sewers.jpg

به جرات می‌تونم بگم درهای بسته هم جزیی از المان‌های اصلی شهر به حساب میان.
11_20_29_10.jpg
اومدن پایین به این محل به خودیِ خود عذاب بود. تصور کنید این جهنم دو طبقه باشه.
640px-SH1_Sewers2.jpg

هر جا خون می‌دیدم، حس خوبی نداشتم چون مطمئن بودم اونجا اتفاق بدی افتاده یا خواهد افتاد.
11_20_42_07.jpg
باز هم یه پــَ نه پـــَ ی دیگه؟
11_20_42_13.jpg
اوه ببخشید اشتباه شد. این دفعه تله بود. پــَ نه پـــَ به سنگ خورد. جنبه داشته باشید!^#(^:-ss
11_20_42_22.jpg
چه گَردوخاکی کِردیم.
640px-Hanged_scratchers_key.jpg

بخیر گذشت
#:-s
بالای این نرده‌ها چی در انتظارمونه؟ دیگه قراره چه بلایی سرمون بیاد؟ اصلاً مگه دیگه بلایی مونده که سرمون نیومده باشه؟
درسته هری! ما دیگه آب‌دیده شدیم.

11_20_44_10.jpg
----------------------------------------------------------------
فاضلاب ذاتاً ترسناکه. اونجا مثل قبرستون میموند. ناامیدی توش موج میزد. با اینکه میدونستی یه راهی برای بیرون رفتن هست ولی باز با خودت میگفتی شاید نشه از اینجا خلاص شد.
به قول اشکان: (horror_08)
وجود فاضلابها دردسر بزرگی توی شماره اول بودن اصلاً از همون اولی که پله ها به سمت پایین میرن حساب کار دستت میاد که حسابی خبریه !
بیشترین ترس توی این محیط از خفگی و محیط بیمارگونه‌ی اونه تا هر چیز دیگه‌ای، این ترس توی کل نقاط این فاضلاب وجود داره و راههای بن‌بست و محیط لجن بسته‌ش شدیداً آدم رو بیقرار میکنه !
بعد از گذشت بیشتر از 13 سال هنوز هم فاضلاب ترسناکه ، هنوز هم وقت گذشتن از اون از خیر هر چی مهمات و دارو هست میگذرم و پا میذارم به فرار، اصلاً دوست ندارم یه ثانیه بیشتر اونجا بمونم ، شاید موجود زیاد نداشته باشه ولی انگار اگه الآن نری شاید هیچ وقت نتونی بری.
 
آخرین ویرایش:
SH1:OM #21

خب الان کجا هستیم؟
albums3746-picture54006.jpg
قسمت جدید شهر! به نظر من که هر جهنمی باشه از اون فاضلاب لعنتی بهتره!
shr003.jpg

نقشه رو بردار هری.
11_20_47_33.jpg
بار اول که بازی می‌کردم، خیابان Bachman رو مثل چی تا آخر دویدم. اصلاً سمت راست نقشه رو ندیدم.
حالا ببینیم تو سمت راست نقشه چی برامون تدارک دیده شده.
این که بسته‌ست. هرچند من که فست‌فود به مزاجم سازگار نیست.

Raburger.jpg
باید اعتراف کنم نه! هر کجای این شهر که باشی، 3چیز رهات نمی‌کنه؛
ترسی سرد، کابوس تنهایی و هیولاها.
Romperattackingharry.jpg

بریم ببینیم تو Annie's Bar چه خبره.
albums3746-picture54007.jpg

هری! یاا... نگفته رفتی تو؟
12_10_45_04.jpg
دخالت نکن هری! دعوا خانوادگیه!
12_10_45_09.jpg
حالا که اومدی تو،‌تمومش کن.
12_10_45_16.jpg
ما کشتیمش لگد پیروزی رو کافمن میزنه.
12_10_45_26.jpg
حیف که تو پایان خوب بهت احتیاج دارم دکتر وگرنه ...
12_10_45_30.jpg
به همون دلیلی که نجاتت دادم، خوشحالم.
12_10_45_33.jpg

به جای تشکر کردن غر می‌زنی! شاید بهتر بود میگذاشتیم اون هیولا کارش رو انجام بده.
albums3746-picture54008.jpg

واقعاً فکر می‌کنی راهی باشه؟
12_10_45_42.jpg
هنوز نه. وانگهی، اولویت ما پیدا کردن راه خروج نیست.
12_10_45_46.jpg

تو چی دکتر؟ پیدا کردی؟
albums3746-picture54009.jpg

این لحن حرف زدن یه دکترِ؟
کافمن‌ِ خوشخیالِ ساده.
12_10_45_56.jpg

باهات هم‌عقیده‌ نیستم. نه تو سایلنت هیل نه تو دنیای واقعی. نه تا زمانی که افرادی مثل تو دیوانگی‌شون همیشگیه.
12_10_46_00.jpg

تمام نیروهای نظامی دنیا هم کاری از دست‌شون ساخته نیست.
12_10_46_05.jpg

به همین خیال باش کافمن.
12_10_46_10.jpg

هری! واقعاً امیدواری یا این رو برای دلخوشیه کافمن میگی؟
albums3746-picture54010.jpg

تو هم هر دفعه ما ما رو می‌بینی باید بری!
12_10_46_18.jpg

بله! واقعاً فک زدن با تو وقت تلف کردنه کافمن.
12_10_46_22.jpg

کافمن خم میشه تا چمدانش رو برداره. کاری باهاش نداری هری؟
albums3751-picture54011.jpg

سول خوبیه!
albums3751-picture54012.jpg

کافمن بدون اینکه به هری نگاه یا حتی مکثی کنه، با لحن خاصی پاسخ منفی میده. انگار که بخواد چیزی رو مخفی کن.
albums3751-picture54013.jpg

و میره.
albums3751-picture54014.jpg
اندکی بعد، صدای بسته شدن در و ما می‌مونیم با هریِ بحت‌زده که انگار متوجه شده این دکتر یه ریگی تو کفشش هست.
albums3751-picture54015.jpg
 
آخرین ویرایش:
SH1:OM #22

کافمن رفت. اما...
اون چیه روی زمین افتاده؟
albums3751-picture54021.jpg

یه کلید که یه آویز عدد 3 داره و به نظر میاد مال یه اقامتگاه مثل هتل باشه.
و یه برگه‌ی رسید مربوط به INDIAN RUNNER با یه عدد نوشته شده با رنگ قرمز که به نظر میاد رمز باشه.
kaufmann%20key.jpg

Receiptindianrunner.jpg
احتمالاً زمانیکه کافمن با هیولا درگیر بوده، از جیبش افتاده و متوجه نشده.
12_10_47_39.jpg
قدم بعدی چیه؟ ببینیم کافمن چه چیزایی برامون جاگذاشته.
یه سر به INDIAN RUNNER بزنیم.
albums3779-picture54449.jpg
اینم از در ورودی اما با یه قفل رمزی بسته شده.
Outsdeir.jpg
Irpuzzle.jpg

رمزی که روی اون رسید دیدیم اینجا به درد خورد.
12_10_50_31.jpg
ببینید روی پیشخوان چی پیدا کردیم.
.August 20. He came by. I handed over the package that the woman left here. Semptember 12. He showed up at Norman's, too
.Don't want to be involved with the likes of them anymore, but...I'm getting creeped out even more than befo
.Thought of leaving town, but I'm afraid what will happen if I do
12_10_51_14.jpg
پس حکمت استفاده از اون گاوصندوق چیه وقتی کلیدش رو دم دست قرار میدی؟
12_10_52_13.jpg
حالا توش چی هست؟
12_10_52_27.jpg
اینا چی هستند؟ انگار سیبل در مورد فروش دارو حق داشت.
12_10_52_30.jpg
مواد لازم برای تهیه خاگینه:
12_10_53_02.jpg
یه مطلب دیگه:
.September 10. Took package. told to sit on it awhile. Don't want to get involved, but can't disobey...He's probably linked to the death of the mayor and others
12_10_59_50.jpg
لازم نیست مسیر رو دور بزنید. از همون خیابان Weaver هم می‌تونید برید.
640px-Resort_area.jpg
حالا،‌ پیش به سوی متل...
albums3751-picture54022.jpg
 
آخرین ویرایش:
SH1:OM #23

شما الان اینجا هستید.
albums3751-picture54023.jpg

ورودیِ دفتر متل Norman Young. البته از خیابان Sanford هم می‌تونید وارد حیاط متل بشید.
albums3751-picture54024.jpg

رمزش رو هم می‌تونید تو دستور پخت خاگینه پیدا کنید.
albums3751-picture54025.jpg

یه آهن‌ربا! ورش داریم لازم میشه.
12_11_00_50.jpg
تو انباری کناری هم یه موتورسیکلت قدیمی پیدا می‌کنیم.
12_11_01_49.jpg

پس کافمن تو این متل یه اتاق گرفته‌بوده؟ چرا؟
sh1_screen_44.jpg

شماره‌ی اون کلیدی که پیدا کردیم 3 بود؟
12_10_55_48.jpg
خفه‌مون کردی هری! هلش بده دیگه!
12_11_03_11.jpg
هاوووون! این دیگه چیه؟ به نظر فلزی میاد. با آهن‌ربا درش بیار ببینیم چیه؟
12_11_03_21.jpg
آهاوووون! کلید یه موتور سیکلته. حتماً مال همونی هست که تو انبار کناری دفتر متل پیداش کردیم.
12_11_03_34.jpg
اینم که خود موتور سیکلته درب و داغون. چیش عجیبه هری؟
12_11_01_54.jpg
آره! راستی میگی. چرا باکش انقدر تمیزه؟
12_11_01_57.jpg

امتحانش کن.
12_11_04_27.jpg

یه بطری توی یه کیسه‌ی پلاستیکی!
اوه! این همونی نیست که...؟ انگار خودشه.

12_11_04_37.jpg
باز این کَنه پیداش شد.
12_11_04_46.jpg
 
آخرین ویرایش:
SH1:OM #24

منتظر بود ما همه‌ی کارها رو انجام بدیم بیاد.
albums3752-picture54027.jpg
کافمن به با حالتی تهاجمی به سمت هری میره و بطری رو از دست هری می‌گیره.
همه‌رو برق میگیره، ما رو دکتر کافمن!
12_11_04_52.jpg

این چی هست؟ دکتر!
albums3752-picture54028.jpg
اتفاقاً خیلی هم به ما مربوطه. همه‌چیز اینجا به ما مربوطه.
albums3752-picture54029.jpg

من که فکر می‌کنم مسیر این راه خروج‌ای که میگی،‌ از لابلای همین چیزا می گذره.
12_11_04_58.jpg

بعضی وقتا،‌جواب ندادن یا یه نیشخند ساده،‌ تاثیرش خیلی بیشتر از جواب دادنه.
هری هم که تا حدودی به شخصیت کافمن پی برده، همین کار رو می‌کنه.
albums3752-picture54030.jpg

باید از شما اجازه می‌گرفتیم؟
12_11_05_04.jpg
داریم دنبال دخترمون می‌گردیم تا راه خروج رو پیدا کنیم.
albums3752-picture54031.jpg

تو مدت‌ها پیش خودت رو به کشتن دادی! لازم نیست ما رو نصیحت کنی.
12_11_05_11.jpg
حالا چرا جوش میاری. آروم باش!
12_11_05_15.jpg

ما هم که داریم همین کار رو می‌کنیم.
12_11_05_19.jpg
این حرفت بوی تهدید می‌داد. منظورت چی بود؟
albums3752-picture54033.jpg

صبر کن! منظورت چی بود؟
12_11_05_27.jpg
باز هم رفت.
هری دیگه کامل به کافمن مشکوک شده. اما فکر می‌کنه مساله مربوطه اون داروهاست.
12_11_05_28.jpg

چقدر عصبی بود.باید هم از جهنمی که برای خودش ساخته عصبانی باشه.
ولی به تو چه؟ یه دختر یه گوشه‌ی این جهنم هست که تنها امیدش تویی هری!
12_11_05_32.jpg
فکر می کنی یه بطری دوا، کافمن رو اونجوری عصبی کرده؟
12_11_05_35.jpg

آفرین. کار درست همینه.
12_11_05_37.jpg
حدس نزن مطمئن باش.
12_11_05_41.jpg
ما هم مثل خودت نگران شریل هستیم. پس عجله کن.
albums3752-picture54034.jpg
----------------------------------------------------------------
باز هم این دکتر ما رو ول کرد و رفت. هر چند هری رفتار عجیب و پرخاشگرانه‌ی دکتر رو به خاطر دوا یا مواد میدونه، اما واقعیت به مراتب خطرناک‌تر و تاریک‌تر از اینه. به نظر هری، گفته‌های دکتر تهدید‌آمیز بوده و نه هشدار دهنده. بعداً متوجه خواهیم شد منظور دکتر چی بوده و قضیه از چه قراره!
 
SH1:OM #25

بازگشت به تنهایی در انتهای خیابان BACHMAN‌ به سمت SANFORD.
13_11_36_26.jpg
این دیگه چیه؟
13_11_37_07.jpg
چی شد یهو؟ زلزله اومد!
albums3752-picture54258.jpg

تغییر دنیا اونم جلوی چشم ما!
13_11_37_16.jpg
هدر هم سالها بعد همین رو گفت.
13_11_37_18.jpg
شاید هم از Virtual به Reality
13_11_37_23.jpg
برخی‌ در بیداری‌هاشون کابوس می‌بینند برخی هم کابوس‌هاشون در بیداری می‌بینند.
13_11_37_28.jpg

چه حس مشترکی! منم حس خوبی نسبت به این وضعیت ندارم.
albums3752-picture54259.jpg

شک نکن. فقط عمق وحشت‌ش رو نمی دونیم.
albums3752-picture54260.jpg

چاره‌ای نیست. باید باهاش بسازیم هری.
به مسیر که ادامه بدیم...
albums3768-picture54262.jpg

... می‌بینید راه‌ مستقیم بسته‌ست به جز مسیر اسکله ...
albums3768-picture54261.jpg

... و مجبور هستید وارد اسکله کنار دریاچه بشید.
albums3768-picture54263.jpg

که ادامه‌ی این راه ...
albums3768-picture54264.jpg

... به قایق ختم می‌شود. شما که دچار دریازدگی نمیشید؟ تو چی هری؟
13_11_44_07.jpg
ترکیب تجارب قبلی با جو این راهروی داخل کابین قایق،‌ بهم میگه باید پشت این در خبرایی باشه.
albums3768-picture54265.jpg
 
SH1:OM #26

پلیس مورد علاقه‌مون
emot-cop.gif

13_11_44_27.jpg
شما کجا اینجا کجا!
13_11_44_31.jpg
آره. چجوری رسیدی اینجا سیبل؟
13_11_44_34.jpg
اوه. اون فاضلاب لعنتی. حتی نمی‌خوام بهش فکر کنم.
چه خبر؟

خب آره. ما بریدیمش.
فعلاً که جز ما کسی تو تو خط مقدم جنگ نیست. اشکالی داشته؟
albums3768-picture54266.jpg

خوشحالیم که حالت خوبه سیبل. نگرانت شده‌بودیم.
13_11_44_43.jpg

آروم باش. منظورت اتفاقات تو عتیقه‌فروشیه؟ فقط همین؟
albums3768-picture54267.jpg

آها! این سوال بهتریه! هرچند جوابش خیلی سخته. خود ما برای فهمیدن جوابش صدها صفحه حرف زدیم آخرش... :|
13_11_44_54.jpg
پس قبول کردی این شهر یه چیزیش هست.
13_11_44_57.jpg

به نظر میاد خود هری هم کم‌کم داره به عقل خودش شک می‌کنه.
سوال کردی پس باید خوب گوش کنی سیبل! هرچند به نظرت چرند بیاد.
13_11_45_01.jpg
باید باورش کنی.
albums3768-picture54268.jpg

ما دیوانه نشده‌ایم و این مهملات، تراوشات یک ذهن آشفته یا احمق نیست.
albums3768-picture54269.jpg

اگه ما هم از اول همراه هری نبودیم،‌ حتماً مثل خودش فکر می‌کردیم عقلش رو از دست داده.
13_11_45_14.jpg

اما نه! اینطوری نبود.
13_11_45_18.jpg

موضوع ما نیستیم. کل این شهر...
13_11_45_22.jpg

... مورد هجوم قرار گرفته.
13_11_45_26.jpg
دنیایی تاریک که بر اساس توهماتی ترسناک شکل گرفته.
13_11_45_31.jpg
و آروم آروم داره سایه‌ی سیاه‌ش رو گسترش میده...
13_11_45_36.jpg

... و سعی می‌کنه همه‌چیز رو در تاریکی محو کنه. بخشی عظیم از واقعیت شهر!
13_11_45_40.jpg
یادت میاد؟ همون زنی که تو عتیقه‌فروشی اسمش رو بهت گفتم.
albums3768-picture54270.jpg

باورمون نکردی سیبل. البته درک‌ش سخته.
albums3767-picture54271.jpg
حتی خودمون هم شاید خوب درک‌ش نکرده باشیم.
albums3767-picture54272.jpg

وقتی موضوعی رو خوب درک نکنی، نمی‌تونی توصیف درستی ازش ارائه کنی.
albums3767-picture54273.jpg

نکته‌ی مهمیه.
13_11_46_03.jpg
ما هم چیز بیشتری نمی‌دونیم. هنوز!
13_11_46_06.jpg

اما این نکته، مهم‌تره.
شریل اینجاست!
13_11_46_09.jpg
بله اینجا!
albums3767-picture54274.jpg

در چنگال خالقِ این توهمِ تاریک.
13_11_46_16.jpg

شریل یه جایی تو همین‌ شهر گرفتار شده و به کمک ما احتیاج داره.
13_11_46_20.jpg
جانم!
albums3767-picture54275.jpg

نه سیبل! باورمون نکردی.
13_11_46_28.jpg

این پیشنهاد بی‌شرمانه؟!)x
13_11_46_32.jpg
مشخصه سیبل باورمون نکرد هری! ببین می‌تونی قانع‌ش کنی.
albums3767-picture54276.jpg

اما
جمله‌ی هری هنوز شروع نشده، صدای در، اون و سیبل رو متوجه سمت دیگه‌ای می کنه. یعنی کی‌ متونه باشه؟
albums3767-picture54277.jpg

بر خرمگس معرکه لعنت
albums3767-picture54278.jpg
----------------------------------------------------------------
هری بخشی از ماجرای شهر رو بیان کرد. شاید بخش اصلی رو. الان می‌دونیم شهری بوده که داره توسط دنیای تاریک یک ذهن، بلعیده میشه.
 
آخرین ویرایش:
SH1:OM #27

خانم رو معرفی کن سیبل بشناستش هری!

13_11_46_45.jpg

خب سیبل! حالا به توضیحات دالیا گوش کن بلکه باورت بشه.
شیطانِ بالدار.
13_11_46_39.jpg

بله،‌ قبلاً فرموده بودید.
حالا با چشم جهان‌بین‌تون چی می‌بینید؟!
albums3767-picture54281.jpg
اهریمنی بالدار و گرسنه‌ی قربانی! که زمین رو دِرو می‌کنه.
13_11_46_59.jpg
فقط می‌دونستی چنین روزی خواهد آمد یا اون رو هم دیده‌بودی؟
albums3767-picture54282.jpg
راستش رو بگو دالیا! تکلیف ما یا تکلیف تو!
13_11_47_10.jpg

از این 2تای باقیمانده بگو.

13_11_47_15.jpg

مگه الان شهر قلمرو اون اهریمن نیست؟
13_11_47_20.jpg
کم‌کم داری ما رو می‌ترسونی دالیا!
13_11_47_25.jpg

درسته! حتی تو روز،‌ تاریکی خورشید رو فرا می‌گیره.
albums3766-picture54283.jpg

مرگ، همه‌جا پرسه می‌زنه و خوبان در آتشی جهمنی می‌سوزند.
albums3766-picture54284.jpg

اما منظورت از «همه» چیه
دالیا؟ حتی شریل؟
13_11_47_42.jpg

آدم‌تر از دالیا برای سوال کردن نبود هری؟! هر چند، فعلاً تنها کسی که میشه روی اطلاعاتش در مورد شهر حساب کرد همین پیرزنه.
پس ازش بپرس برای نجات شریل باید چکار بکنیم.
13_11_47_47.jpg

به همین سادگی؟! اگه انقدر ساده‌ست، چرا ما رو وارد بازی کردی؟
13_11_47_52.jpg

اهریمن در کالبد کودک؟
13_11_47_58.jpg
فقط بگو باید چکار کنیم. ما تمام سعی‌مون رو می‌کنیم تا جلوش رو بگیریم.
albums3766-picture54285.jpg

تو که بیشتر از ما دلت برای شریل نمی‌سوزه.
albums3766-picture54286.jpg

جون به لب‌مون کردی.
albums3766-picture54287.jpg

فقط بگو باید چکار کنیم. باید کجا بریم؟
albums3766-picture54288.jpg
خب حالا این اهریمن رو کجا پیدا کنیم؟
13_11_48_19.jpg

فانوس دریایی لب دریاچه! خب، همین؟
13_11_48_23.jpg

پارک تفریحی!
منظور دالیا از «You» کیه؟ هری، هری و سیبل، هری به همراه سیبل و ما یا فقط ما؟
albums3766-picture54289.jpg

خب بر سر یه دوراهی قرار گرفتیم. باید انتخاب کنیم اون هم با شتاب. تو این شرایط هیچ چیز بدتر از این نمی تونه باشه.
جانم سیبل! بگو!
albums3766-picture54290.jpg

چرا سیبل تو طی بازی مرتب تاکید می‌کنه نمی‌دونه داره چی می‌گذره؟
13_11_48_34.jpg

ولی به هر حال یه دوست خوبه. ممنون سیبل!
13_11_48_38.jpg

هر چند، جا خوبه رو رو هوا زد سیبل:d
13_11_48_43.jpg

ما هم میریم سراغ فانوس دریایی.
ممنون سیبل (انگار هری از سیبل خوشش اومده)
13_11_48_50.jpg

سیبل با یک واکنش پر معنی، به سمت در خروجی کابین میره و خارج میشه.
قرارمون همین‌جا! به امید دیدار سیبل.
albums3766-picture54291.jpg

هاوووووون؟:-o
13_11_48_59.jpg
باید از چی استفاده کنیم؟
13_11_49_04.jpg

این شیی رو که یادتون هست؟
flauros.jpg
لعنتی! اینو الان میگی؟!
13_11_49_08.jpg

پس سیبل چی؟ اونکه فلاروس نداره!
albums3766-picture54310.jpg
دالیا بدون اینکه توجه‌ای به نگرانی ما بکنه، رفت.
albums3779-picture54293.jpg
این رفتار و گفتار مبهم و راز‌آمیز دالیا من رو که کلافه کرده. شما رو نمی‌دونم. دالیا دوباره بنزین رو آتش ریخت و رفت و ما موندیم و هری و کوله‌باری از نگرانی که تازه نگرانیِ سیبل هم بهش اضافه شده.
 
آخرین ویرایش:
SH1:OM #28

خب به هر حال سیبل رفت سمت پارک. امیدوارم بتونه راهی برای رفتن به اونجا پیدا کنه.
ما هم باید بریم سمت فانوس دریایی.
albums3779-picture54313.jpg

راه پر پیچ‌وخمیه! در کنار اسکله و قایق‌ها...
sh1_screen_46.jpg

... و دویدن روی الوار‌ها.
sh1_screen_47.jpg

تا به ورودی فانوس دریایی رسیدیم.
sh1_screen_48.jpg

جداً از سازندگان بابت اینکه در این پله‌ها با دشمن روبرو نشدم ممنونم.
13_11_55_11.jpg

وهمی که تو این لحظه تجربه کردم توصیف شدنی نیست. راستی کسی از خودش پرسیده چرا بالای برج فانوس دریایی اینجوریه؟
13_11_55_48.jpg

آلسا انگار کمی قد کشیده. به توجه به ما،‌ دوباره غیب میشه.
13_11_55_51.jpg

امیدوارم این آخرین بار باشه که دیر می‌رسیم.
13_11_55_57.jpg

خوبی بازی این بود که تلپورت‌های به موقعی داشت. هنوز چند قدم از فانوس دریایی دور نمیشیم که ... می‌بینیم تو قایق‌ایم.
اما چرا سیبل هنوز برنگشته!
13_11_57_36.jpg

درسته هری! انگار پرده‌ی مهم این نمایش تو پارک تفریحی اجرا میشه.
13_11_57_44.jpg

بجنب هری! نباید زمان رو از دست بدیم. به سمت پارک تفریحی.
 
SH1:OM #29

وقتی از قایق خارج میشیم در یک کات-سکانس سیبل رو می بینیم که ...
albums3779-picture54440.jpg

مواظب باش!!!

albums3779-picture54441.jpg
انگار یه چیزی از پست سر به سیبل برخورد کرد. عجله کنید.
همون مسیر اسکله رو به سمت شمال برگردید.
albums3779-picture54442.jpg

مسیر مستقیم مسدود بود. اما اون چیه؟ باز هم یه محوطه‌ که دورش فنس کشیدن و درش بازه.
albums3779-picture54443.jpg

اینجا!
albums3779-picture54445.jpg

یه ورودی؟ کی سرپوش‌اش رو کنار زده؟
albums3779-picture54444.jpg

سوال نکن هری! اون هیولا رو پشت سرت نمی‌بینی؟
14_14_10_53.jpg
باز هم فاضلاب! یه فاضلاب دیگه!
640px-SH1_Sewers3.jpg

باز هم این پیکرها. آیا اینها پیکر انسان هستند؟ اگر بله، کی هستند؟
آیا قربانیان پیرو فرقه هستند یا کسانی که از اسرار فرقه مطلع شده و خطرشان توسط سران فرقه دفع شده است؟

14_14_13_50.jpg
کنسرو Hanged Scratcher وMumbler؟
14_14_16_14.jpg
هنوزم بعضی شب‌ها کابوس فاضلاب می‌بینم.
shr022.jpg
یه حسی بهم میگه داریم به آخرش نزدیک میشیم.
14_14_18_39.jpg
به پارک تفریحی! خوش آمدید.
albums3779-picture54447.jpg

برای رقم زدن سرنوشت سیبل آماده‌اید؟
Carouslesh1.jpg
بزن بریم هری!
14_14_26_08.jpg
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or