چیزی که توی فیلم خیلی ازش خوشم اومد، تغییر لحن فیلم در جاهای مختلف بود. یه تیکه رابطه عاطفی، بعدش بهم خوردن این رابطه به ساده ترین شکل ممکن، بخش های مرتبط با موسیقی که ترکیبی از حس موسیقایی (!) و ترسناک (!!) رو داشتن، کم کم بالا رفتن تنش و التهاب تا جایی که میترسیدم آخرش Andrew یه بلایی سر Fletcher بیاره که البته این کار رو هم کرد، ولی حتی منتظر کارهای عجیب تری هم از طرفش بودم! اوج کار هم جایی بود که Fletcher بعد از نشستن Andrew پشت دم و دستگاه، میاد با اون قیافه ترسناکش میگه "فکر کردی من احمق هستم؟" اونجا دیگه قشنگ فیلم میزنه تو ژانر وحشت!
واقعاً عجب پایان محشری داشت این فیلم! 10 دقیقه موسیقی پشت سر هم و بعدش هم چهره به چهره شدن دو کاراکتر و حرکت دست Fletcher و پایان کار. این تیکه رو 3،4 بار دیگه هم بعد از تموم شدن فیلم دیدم و باز هم ازش سیر نمیشم. یعنی اصلاً نمیتونم تصور کنم فیلم یه پایان دیگه ای داشته باشه. مثلاً آهنگ زدن اینا تموم میشد و بعدش میرفتن صحبت میکردن و چرت و پرت میگفتن. شاید اون طوری هم فیلم خوبی بود، ولی این پایان باعث شد فیلم برای من یه شاهکار باشه.
خود کاراکتر Fletcher هم فوق العاده بود! کسی که بیشتر شبیه فرمانده های جنگی هست و به جای اینکه خیلی ملایم و دلنشین با یه مشت عشق موسیقی برخورد کنه، بدترین برخوردها رو انجام میده و فلسفه خاص خودش رو داره. تیکه کلام هاش هم منهدم کننده بود و بعضی جاها آدم نمیدونست عصبانی بشه یا بخنده! Andrew هم چیز جالبی بود، مخصوصاً جایی که نشون میده حتی شکستن دل اون دختره هم براش زیاد مهم نیست و هدفش خیلی بالاتر از این چیزا هست.
در مجموع دست تمام عوامل سازنده فیلم درد نکنه که یکی از بهترین و لذت بخش ترین تجربه های 2014 من رو رقم زدن.