Arrival
واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم به تعریف از این فیلم. اینقدر قشنگ و آروم آروم میره زیرپوست که وقتی تموم میشه تازه میفهمین دو ساعت گذشته و یکی از بهرین دو ساعت های زندگی تون بوده!. همه ی اجزای فیلم اینقدر قشنگ و حساب شده در کنار هم قرار گرفتن و پا به پای هم میان جلو که شوکه میشید از اینکه کارگردان چطوری هم چین کاری کرده.
فیلم روندی صعودی داره یعنی از همون اصطلاح معروف less is more استفاده میکنه و در دادن اطلاعات خصاصت شیرینی به خرج میده و بیننده رو تا آخر نگه میداره و تشنه اطلاعات و وقایع جدید میذارتتون و پله به پله میره بالا. شاهکار فیلم نامه اینجاست که ما رو به خوبی با شخصیت لوئیز همراه میکنه و ما رو تو این سفر در وهله اول خودشناسی کاراکتر و در مرحله بعد حل کردن مشکلات با خودش همراه میکنه. ما احساس همذات پنداری میکنیم باهاش و به نوعی باهاش در طول فیلم رشد میکنیم، در کنار شخصیت بسیار پرداخته شده لوئیز ما شخصیت ایان رو داریم که تکمیل کننده ی شخصیت لوئیز هست. یکی از تکنیک های فیلمنامه نویسی قوی ای که اینجا نویسنده به کار برده پرورش شخصیت اصلی با استفاده از شخصیت فرعی با فرمول مقایسه تضاد های اوناست. ایان فیزیک دان هست و همه چیز رو صفر و یک میبینه و لوئیز زبان شناس هست و عمقی تر نگاه میکنه، زن و مرد بون، دانستن بیشتر و استفاده از دانسته های از قبل آموزش دیده همه مثال هایی هستند که شخصیت لوئیز رو پرورش میدن و همه ی این ها مدیون بازی شگفت انگیز امی آدامز هست که پیچیدگی های یک زن و مشکلاتی که باهاش هم از بعد احساسی و هم از بعد دنیوی رو به بهترین شکل نمایش میده، واقعا کمترین کار براش نامزد کردنش توی اسکار بود.
نکته ی بعدی بحث موسیقی و فیلمبرداری هست که به واقع یکی از بهترین معجون های چند سال گذشته است. مخلوطی از موسیقی های کلاسیک و الکترونیک که یوهان یوهانسون استاد استفاده ازشون هست و توی موقعیت های مختلف به بهترین شکل ممکن بیننده رو درگیر اون لحظه ی به خصوص میکنه و بیننده رو به عمق فیلم میبره، تصویر برداری عالی که با وایدشات هاش ما رو با عظمت سفینه های فضایی و کلوز شات هاش که مارو با احساسات کاراکتر هامون بیشتر آشنا میکنه.
درباره ی داستان هم چیزی نگفتم چون به شدت غنی و پرورده است و مثل یه تجربه ی لذت بخش میمونه و پیام زیبا و بسیار تاثیر گذاری به هممون میده و این پیام رو با داستانی علمی تخیلی و جذاب بازی با زمان به بیننده منتقل میکنه که مطمئنم تا مدت های زیادی فکر و ذهن رو درگیر خودش میکنه.
واقعا به این نوع فیلم ها بیشتر نیاز هست که علاوه بر سرگرم شدن یک چیزی یاد بگیریم و اندوخته ای بهمون بعد از دیدنش اضافه بشه. دنیس ویلنوو به واقع یکی از باهوش ترین، خوشفکر ترین و بهترین کارگردن هایی هست که داره تو سینما کار میکنه و به شدت منتظر فیلم بعدی اش که ادامه ی بلیدرانر هست، هستم
10/10