Origami 2008
عضو تحریریه
مسعود فراستی آدمی است که سعی می کند منتقد متفاوتی باشد و از همان زمان جیرانی هم موفق شد با گفتن واژگانی مثل «مقوا»، «کاغذی» و «بد» و «زیر بد» امضای خودش را در حوزه نقدنویسی تثبیت کند. مورد دیگر اینکه فراستی آدم بسیار مودی و فازی است؛ مثل استاد های دانشگاه اگر فازشان کوک باشند نمراتی فوق بالا و اگر بد نمراتی که رنگ و بوی افتادن می دهد به آن ها اهدا می کند! فراستی همین گونه هست؛ روزش باشد شاید اگر بدترین فیلم تاریخ سینما هم بزاری از آن خرده نمی گیرد و اگر نباشد دیگه «وایلا» می شود! هرکسی در حوزه نقد به چنین مسائلی اعتقاد محکمی دارد و فراستی با توجه به پیشینه شغلی، همیشه اعتقادهای خودش را در نقدهایش ضمیمه می کند. او به سینمای دفاع مقدس و مذهبی اهمیت می دهد و به سینمای بومی ایران و میهن پرستی اعتقاد دارد. در یکی از نقدهایش در زمان بیگ بنگ فیلم «فروشنده» جلوی تریبون گفت که من کشورم را نمی فروشم و فروشنده فیلم ضدملی است!
مسئله دیگر این است که در ایران و شاید در تمام دنیا منتقد چشم دیدن منتقد دیگر را ندارد. در ایران امیر پوریا فراستی را قبول ندارد و فراستی او را. هوشنگ گلمکانی با فراستی و لحنش مشکل دارد و او نیز با محافظه کاری اش و علی فرهمند که تازگی نقدهایش شکوفا شده، در یک متنی کوبنده فراستی را می کوباند که انگار احساس می کنی که فراستی خودش را دیس کرده و از همه بدتر منتقدها چشم دیدن سینماجویان و سلبریتی را هم ندارند! در کل فضای نقد همین جوری است. مثال آنور آبی فت و فراوان است و یکیش جشنواره کن 2003 که ایبرت به عنوان یکی از داوران جشنواره (فکر کنم!) جلوی کارگردان فیلم brown Bunny فیلم را یک طوری دیس کرد که کارگردان با درگیری لفظی و پرتاب اشیا به سمت ایبرت قضیه ختم به خیر شد! (اونطوری در یک مقاله خوندم!)
پ.ن: علت درگیری لفظی ایبرت با کارگردان سر همان صحنه مستهجن پایانی است که آن را مزخرف دانست و بعد اعلام کرد که این بدترین فیلم کل دوران جشنواره کن است!
مسئله دیگر این است که در ایران و شاید در تمام دنیا منتقد چشم دیدن منتقد دیگر را ندارد. در ایران امیر پوریا فراستی را قبول ندارد و فراستی او را. هوشنگ گلمکانی با فراستی و لحنش مشکل دارد و او نیز با محافظه کاری اش و علی فرهمند که تازگی نقدهایش شکوفا شده، در یک متنی کوبنده فراستی را می کوباند که انگار احساس می کنی که فراستی خودش را دیس کرده و از همه بدتر منتقدها چشم دیدن سینماجویان و سلبریتی را هم ندارند! در کل فضای نقد همین جوری است. مثال آنور آبی فت و فراوان است و یکیش جشنواره کن 2003 که ایبرت به عنوان یکی از داوران جشنواره (فکر کنم!) جلوی کارگردان فیلم brown Bunny فیلم را یک طوری دیس کرد که کارگردان با درگیری لفظی و پرتاب اشیا به سمت ایبرت قضیه ختم به خیر شد! (اونطوری در یک مقاله خوندم!)
پ.ن: علت درگیری لفظی ایبرت با کارگردان سر همان صحنه مستهجن پایانی است که آن را مزخرف دانست و بعد اعلام کرد که این بدترین فیلم کل دوران جشنواره کن است!
آخرین ویرایش: