من کمیکهایی که آدام وارلاک توی اونها حضور داره رو نخوندم، ولی همیشه یه تصوری ازش داشتم که جزو خفنترین و قدرتمندترین شخصیتهای دنیای مارول هست و یه حالت جدی و خشکی هم داره. اینجا هم با اینکه قدرتش زیاد بود، ولی یه حالت دلقکمانندی داشت.
البته توجیه این بود که نمیدونم تازه به دنیا اومده و اینا، ولی باز هم انتظارم خیلی بالاتر از اینا بود، نه اینکه ۹۰٪ حضورش توی یه سری صحنههایی خلاصه بشه که شیرجه میزنه توی شکم ملت و چند تا مشت میزنه و چند تا میخوره تا دور بعدی. تحول شخصیتی جالبی هم نداشت و خیلی سریع عوض شد و کلاً پتانسیلش توی این فیلم سوخت به نظرم، ولی منتظرم ببینم بعداً چطوری سراغش میرن.
اما صحنههای مربوط به گذشته راکت... ای داد بیداد!
توی کل فیلمها و سریالهای MCU هیچوقت تا این حد تحت تأثیر قرار نگرفته بودم و بدجوری اشکم در اومد.
کلاً من به دلایل ناشناختهای از مرگ حیوونها توی فیلمها بیشتر از آدمها غصه میخورم و میخواد یه حیوون واقعی مثل سگ باشه یا یه چیز کاملاً تخیلی مثل کینگ کونگ یا این جک جونورهای مظلوم GotG3، کلاً نابود میشم! اون صحنهای که اینا شهید شدن، واقعاً غمانگیز بود و مخصوصاً دلم برای خرگوشه خیلی سوخت.
گذشته از بحث غم و غصه ولی جالب بود که سراغ این شخصیتها رفتن و اصلاً فکر نمیکردم که یه روزی لایلا رو توی MCU ببینیم.
یکی دیگه از ویژگیهای فیلم که دوست داشتم هم طراحیها بود. از طراحی لوکیشنها تا موجودات مختلف مثل اون خوک سایبورگی که زیاد با MCU نسبتی نداشت و بیشتر به درد فیلمهای ژانر وحشت میخورد!
کلاً حس میکنم توی این فیلم یه ذره احتیاط رو کنار گذاشته بودن و راحتتر سراغ چیزهای متفاوت میرفتن، مثل صحنهای که پوست مصنوعی High Evolutionary کنده میشه و صورت پاره پورهش رو میبینیم.