Mafia II | PC | پست اول تاپیک خوانده شود

حدود 300 تا پست از تاپیک منتقل شد به اینجا. هرگونه پستی در مورد کرک , نصب بازی , دیسک بازی و مشکلات اون میخواین بزنین , به این تاپیک مراجعه کنین. دفعه بعد که همچین پست هایی توی تاپیک اصلی مافیا ببینم برخورد میکنم.
در ضمن برای توضیح در مورد داستان و شخصیت ها و پایان و هرچیزی که باعث لو رفتن داستان میشه , از تگ اسپویلر
spoiler.gif
استفاده کنین.

با تشکر

بالاخره پس از مدتها قرارداد ساخت این بازی بسته شد امیدوارم که زودتر ساخته شود این هم لینکهاش

http://www.2kgames.com/mafia2/

http://www.2kgames.com/index.php?p=news&ID=232
 
Last edited by a moderator:

M Carbon

کاربر سایت
Apr 15, 2008
22
شاید این سوال دیگه خیییییلی تکراری باشه ولی من تازه بازی به دستم رسیده(داشتم مثل بچه آدم درس میخوندم که این بازی اومد):d
من تو مرحله 7 وقتی سوار ماشین میشم از بازی میاد بیرون حتی از کرکی که آقا
A_L_Iتو صفحه 108 هم گذاشته بودند و مال skid rowهم بود هیچ کمکی که نکرد هیچ
تاز بازی روآورد ازاول و وقتی داری بازی می کنی همه جا رو سفید نشون میده انگار که داره تیر میخوره


فقط سریع کمک کنید

کسی نیست جواب مارو بده
 

djmoslemok

کاربر سایت
Aug 23, 2007
351
نام
مسلم
من این کرک کامل 100 که گزاشته شده بود رو ریختم ولی وقتی میام چپتر انتخاب کنم میره تو لودینگ میگه لودینگ فیلد و نمیشه بازی کرد اشکال از کجاست ؟
من تا چپتر 10 رفته بودم که سیوم پاک شد ویندوز عوض کردم الان می خوام از چپتر 10 برم
می تونید برام سیو بزارید ؟؟=((
 

A-L-I

El amor es la fuerza más poderosa del mundo, amant
کاربر سایت
Jul 18, 2010
6,286
سیو ـت پاک نشده ، برو آدرس
C:\Documents and Settings\xxx\Local Settings\Application Data\2K Games\Mafia II
یا
C:\Users\xxx\AppData\Local\2K Games
سیوت هست کپی کن .
درضمن اون سیو که تو Loading گیر میکنه مشکل از کرک ـت هست که باهاش read نمیکنه .
 

MOSTAFA VI

کاربر سایت
Oct 24, 2007
1,131
دوستان اگه اشکال شرعی نداره یه سری به این تاپیک ستمی "مشکلات Mafia II (کرک,نصب,مشکلات گرافیکی و...)" بزنید و اگه کاربردشو تونستید بفهمید مشکلاتتون رو تو اون تاپیک مطرح کنین)x
 

A-L-I

El amor es la fuerza más poderosa del mundo, amant
کاربر سایت
Jul 18, 2010
6,286
داستانی نیست ، یه دمو اول dlc یکی آخرین مرحله ، داستان هم این هست که این جیمی به دلایلی به زندان میافته و میره ماموریت و در آخر که میخواد انتقام زندان رو از 3نفر بگیره ....
===============

مصاحبه بازی سنتر با Daniel Vavra نویسنده Mafia II


files_news__777212images%5Bw160h171mresizeByMaxSize%5D.jpeg


اگر یکی از طرفداران Mafia هستید باید بدانید این بازی بدون وجود دنیل واورا(Daniel Vavra) غیر ممکن بود. وی طراح ارشد، نویسنده و کارگردان آن بازی بود و Mafia را کاملا یک اثر شخصی از وی می توان نامید. در نسخه دوم او فقط در سمت نویسنده روی Mafia II کار کرد و پس از آن در سال 2009 از 2K Czech خارج شد. به شخصه همیشه یکی از طرفادارهای پرو پا قرص دنیل بوده ام و این بار مصاحبه ای با او داریم که بسیار جذاب شده.

چه شد که وارد صنعت بازی سازی شدید ؟ آیا از قبل یک بازیکن بودید و یا به خاطر استعدادهایتان در طراحی کامپیوتری وارد این صنعت شدید ؟

من همیشه می خواستم بازی بسازم، ولی هیچ شانسی در دوران کمونیسم برای من وجود نداشت. من به مدرسه هنر رفتم و از آنجایی که شوروی فروپاشی کرده بود فرصت های جدیدی به وجود آمد که به یکی از شرکت های بازی سازی وارد شدم و شروع به بازی سازی در کشور خود کردم.

Hidden and Dangerous بازی فوق العاده ای بود. چه شد که آن بازی را ساختید؟ آیا در Illusion Softworks تا به حال به فکر ساخت Hidden and Dangerous 3 افتاده بودید؟


حضور من در HD خیلی کم بود. من وقتی وارد این پروژه شدم که بازی تقریبا پایان یافته بود و من فقط کمی روی Texture ها (صورت شخصیت ها و ...) کار کردم. خیلی خوب می شد که HD3 هم داشتیم، اما همه چیز به 2K بستگی دارد.

شما به عنوان طراح ارشد، نویسنده و کارگردان روی Mafia 1 کار کرده اید. کدام یک برای شما جالب تر بود؟


خب از آنجایی که من دوست دارم ایده هایم تحت کنترل خودم باشد برای من خیلی واجب بود تا تمام این کارها را خودم انجام دهم. اما طراحی و نویسندگی در راستای هم پیش می رفتند که تقریبا برای من یک کار حساب می شد. کارگردانی هم طوری بود که هر آنچه که می نویسم به خوبی اجرا شود.من از آن دسته آدمهایی هستم که فکر می کنم ایده ها از شخص شکل می گیرد نه از تبادل اندیشه میان چند نفر. من حامی کار کردن شخصی هستم تا کار دست جمعی. در این صورت کار عمق بیشتری دارد و تمرکز و جهت گیری خیلی بهتر است. مثلا برای من هر بازی Metal Gear ای که توسط Hideo Kojima ساخته نشود یک Metal Gear نیست.(خنده)
01.jpg


Mafia I یک بازی کاملا داستان محور بود. چطور ایده این بازی به ذهنتان خطور کرد؟ (در ضمن Mafia I بهترین بازی بود که من تا به حال انجام داده ام).

من همیشه عاشق بازی هایی مثل Another World و یا Metal Gear Solid بودم. وقتی من ایده Mafia را دادم، MGS یکی از معدود بازی هایی بودن که داستان سرایی را با ساخت بازی و صحنه های سینمایی با کیفیت را به خوبی با هم مخلوط کرده بود. پس برای من این یک مثال خوب برای پیشبرد کار بود. خیلی ها می ترسیدند که بازی اینگونه موفق نشود ولی MGS به من کمک کرد تا آنها را قانع کنم وگرنه این کار غیر ممکن بود.

همانطور که گفتم شما به عنوان طراح ارشد،نویسنده و کارگردان روی Mafia I کار کردید. چه شد که در Mafia II فقط داستان را نوشتید ؟

من شروع به کار روی پروژه های دیگر کرده بودم و به استودیویی دیگر رفته بودم. متاسفانه هیچ یک از آن بازی ها به سرنوشت خوبی دچار نشدند.

چرا 2K Czech را ترک کردید؟ آیا مشکل از استودیو بود ؟

من دوست دارم روی پروژه های مختلف کار کنم و کنترل بیشتری روی آنها داشته باشم.

به عنوان یک Freelancer الان مشغول چه کاری هستید ؟ پروژه HITECH چیست ؟

در حال حاضر ما به دنبال یک سرمایه گذار برای کار خود هستیم. بازی ها خیلی گران هستند و کار آسانی نیستند. HITECH یکی از پروژه هایی بود که من در 2K روی آن کار کردم. یک ویدئو از آن در YouTube وجود دارد. قرار بود این بازی یک عنوان Sci-Fi باشد که در آینده اتفاق می افتد. چیزی شبیه به Ghost In The Shell و یا Mirrors Edge . این بازی ایده های بسیار تازه ای داشت. متاسفانه این پروژه کنسل شد.

Mafia II بازی بزرگی در زمینه داستان بود، همانند Mafia I . شخصیت های عمیق و داستان سرایی عالی. چه تفاوتی میان داستان نویسی و داستان نویسی برای یک بازی وجود دارد ؟ آیا محدودیتی در نویسندگی داشته اید که به خاطر در نظر گرفتن مراحل و گیم پلی باشد ؟


سناریو بازی های خیلی طولانی تر است و باید روی لحظات زیادی کار کنید. مثل جاهایی که بازیکن باید تصمیم بگیرد کاری انجام دهد و این در حالی است که شما در سمت دیگر می خواهید داستان طور دیگر پیش برود. با این توضیحات نویسندگی برای بازی خیلی پیچیده تر است. همچنین شما باید یک بالانس مناسب میان میان دیالوگ ها و اکشن ایجاد کنید که خودش محدودیت هایی را ایجاد می کند.
D2.jpg

شخصیت محبوبتان در بازی های خودتان کیست ؟ کدام یک بیشتر شبیه شما است ؟


سخت است که بگویم. من بیشتر شخصیت های HiTech را دوست داشتم. در Mafia کسانی که نقش کمتری را داشتند دوست داشتم (خنده). مثلا Harry از مغازه اسلحه فروشی خیلی آدم جالبی بود.

متوجه شدم که شما مشغول بازی کردن Heavy Rain ، Red Dead Redemption و Uncharted 2 هستید. سلیقه ی خوبی دارید و البته این نشان می دهد که به داستان در بازی ها زیاد توجه می کنید. آیا نظری در مورد Heavy Rain دارید ؟ در ضمن من یکی از طرفداران Alan Wake هم هستند. آیا آن را بازی کرده اید ؟


خب Heavy Rain و Alan Wake هر دو بازی های جالبی هستند ولی هر دو قسمت های آزاردهنده ای هم دارند. فکر نمی کنم کنترل HR زیاد ایدئال باشد و Alan Wake در نبردها، تکرار زیادی داشت. در کل این دو بازی تلاش شجاعانه ای برای خلق احتمالات جدید در بازی سازی داشته اند.

شما روی بازی های تاریخی زیادی مثل Hidden and Dangerous و Mafia کار کرده اید. آیا تا به حال به این فکر کرده اید که کمی جلوتر بیایید؟


خب HiTech قرار بود یک بازی آینده نگر باشد (در عین واقعی بودن) . ولی حقیقت اینجا است که من تاریخ را دوست دارم و خیلی علاقه دارم زمانهای گذشته را دوباره زنده کنم. من عاشق تحقیق برای جو یک بازی و خواندن کتاب های گوناگون در رابطه با آن در حین ساخت هستم و دوست دارم اتفاقاتی که مدت ها است فراموش شده را به مردم نشان دهم.

شما قهرمان من در Paintball هستید.(خنده) می توانید در مورد آن صحبت کنید ؟ آیا زیاد Paintball بازی می کنید؟ فکر کنم دیگر به یک سرباز زبده تبدیل شده اید.

خب معمولا یک بار در ماه بازی می کنم که بین تیم های زیادی نزدیک به 100 تا 300 نفر شکل می گیرد. ما نوعی متفاوت تری از Paintball را اینجا بازی می کنیم که آن را Paintball ارتشی می نامیم. یک جورهایی خیلی حرفه ای است و با 50 یا تعداد کمتری تیر بازی می کنیم. هیچ وقت استراحتی در آن وجود ندارد و حتی کمک امداد و ماشین های نظامی هم داریم . حتی بعضی بازی های چندین شب طول می کشد و ما نگهبانی در شب هم داریم. زمین های مین و اینجور چیزها داریم. معمولا تیراندازی کم تری داریم ولی خیلی واقعی تر و هیجانی تر بازی می کنیم. ماه پیش در یک مسابقه علیه ارتش کشور بازی کردیم و با تعدادی کم توانستیم تیم های حرفه ای ارتش را شکست دهیم (خنده) اما بزرگترین ضعف آنها و علت شکستشان آشنا نبودن با Paintball بود.
D3.jpg

آیا می توانید اطلاعاتی در مورد کارهای آینده تان به ما بگویید ؟

خب همانطور که گفتم فعلا به دنبال یک حامی مالی برای بازی جدید هستیم که متفاوت تر از تمام کارهایی است که در گذشته انجام داده ام.

خیلی ممنون دنیل و باعث افتخار بود که با تو یک مصاحبه داشته باشیم چون من به شخصه یکی از طرفداران شما هستم. برایتان آرزوی بهترین ها را می کنم چون بهترین هستید.

خیلی ممنون و باعث افتخار بود.

منبع : bazicenter
 

A-L-I

El amor es la fuerza más poderosa del mundo, amant
کاربر سایت
Jul 18, 2010
6,286


Chapter 1


The Old Country |
July, 1943 in Sicily, Italy

Vito Scaletta، شخصیت اصلی عنوان Mafia 2 در سال 1925 در ایتالیا به دنیا آمد. پدر و مادر او Antonio و Maria نام داشتند ، او همچنین یک خواهر با نام فرانچسکا نیز دارد. خانواده ی او در ایتالیا با مشکلات زیادی رو به رو بود ، آنها به امید زندگی جدیدی به کشور آمریکا (شهر Empire Bay که در قرن 16 شکل گرفت ) مهاجرت کردند، شهری شلوغ و پر از تبهکار.
وضع خانواده ی Scaletta در آمریکا هم چندان خوب نبود ،آنها در یکی از بدترین محله های این شهر ساکن شدند . American Dream آنها حالا به یک کابوس تبدیل شده بود.پدر Vito در اسکله ی Empire Bay برای شخصی با نام Derek کار می کرد ، اما حقوق او بسیار پایین بود و زندگی انها به سختی می گذشت.
Vito در آمریکا به تحصیل می پردازد و با شخصی با نام Joe Barbaro آشنا می شود.وضعیت بد زندگی ، آنها را مجبور به دزدی از فروشگاه ها می کند ، تا اینکه بالاخره Vito توسط پلیس دستگیر می شود.سال 1943 ، آمریکا درگیر جنگ جهانی دوم هست و برای عملیات "Husky" آنها به نیرو هایی که بتوانند ایتالیایی صحبت کنند احتیاج دارند.پس به Vito پیشنهاد می کنند که در این عملیات به انها کمک کند ، وگرنه باید چندین سال را در زندان بگذراند.پس ویتو قبول میکند.

mafiaii_004.jpg


این Chapter مربوط به اتفاقات در عملیات Husky است و ارتباط چندانی با بازی ندارد.نیرو های آمریکایی توانسته اند نظر مقاومت محلی را جلب کنند و آنها را بر ضد سرباز های آلمانی با خود همراه می کنند.شاید بدون کمک مردم، این عملیات واقعاً برای نیرو های امریکایی سخت می شد.بعد از پیشروی ، ویتو خودش را به یک MG-42 می رساند و شروع به تیر اندازی به بقیه ی سرباز های ایتالیایی می کند ، اما بعد از دقایقی یک تانک ایتالیایی از راه می رسد و سمت ساختمان شلیک می کند؛
انفجار باعث بیهوشی ویتو می شود.سرباز های ایتالیایی از راه می رسند تا تیر خلاص را به سرباز هایی که در ساختمان بودند شلیک کنند ، ولی ناگهان صدایی بیرون از ساختمان می آیند:
"شلیک نکنید ، ما یک پیشنهادی برای شما داریم ، جنگ تمام شده است ، امریکایی ها آمده اند تا ما رو از دست موسولینی نجات بدهند"

mafiaii_002.jpg


این سخنان Don Colo ، یکی از افراد محبوب در Sicily بود و باعث شد سرباز های ایتالیایی خود را تسیلم کنند و عملیات Husky با موفقیت به پایان برسد...

Chapter 2

Home Sweet Home |
February 8, 1945 in Empire Bay, USA

1 سال بعد از عملیات Husky ، ویتو دچار جراحت می شود و به عنوان مرخصی چند روز به Empire Bay برگردد و استراحت کند.پس بعد از 2 سال سر انجام به شهر خود برمیگردد.در بدو ورود او ، دوست و رفیق قدیمی اش Joe به بازدید اش می آید و او را برای نوشیدنی دعوت می کند.ویتو موضوع بازگشتن به جنگ رو برای Joe تعریف می کند ، ولی Joe به او می گوید که می تواند کاری بکند که ویتو دیگه به جنگ برنگردد! او بعد از زنگ زدن به یکی از دوستانش ، بر می گردد :
"ظاهراً جراحتت خیلی جدی شده و دکتر گفته دیگه نباید برگردی به جنگ ! " بعد از کمی صحبت ، ویتو از جو خداحافظی می کند و به سوی خانه ی مادرش حرکت می کند.مادر و خواهر ویتو از اینکه او را بعد از چند سال می بینند بسیار خوشحال می شوند.
روز بعد مادر ویتو به او می گوید از اینکه او دوباره با "جو" بگردد ناراحت است و از او می خواهد به Derek مراجعه کند و ببنید که می تواند مثل پدرش به او کاری بدهد یا نه .
وقتی ویتو از خانه اش بیرون می آید ، مردی را در حال مزاحمت و داد کشیدن سر خواهرش می بیند. بعد از کمی درگیری با مرد ، او فرار می کند.فراچسکا می گوید پدرشان ، قبل از اینکه فوت کند 2 هزار دلار به این مرد بدهکار بوده و او فقط تا پایان هفته مهلت داده تا بدهی را بپردازند.ویتو چاره ای جز جور کردن پول نمی بیند.

mafiaii_025.jpg


او به خانه ی Joe می رود تا به دیدن دوستش که قرار است برگه های معافیت از جنگیدن رو صادر کند بروند.اسم دوست جو Giuseppe است که یکی در بازکردن قفل ها مهارت خاصی دارد؛ همچنین ویتو از او قفل باز کردن را یاد میگیرد! بعد از دزدیدن ماشین ، ویتو و جو به دیدن Mike Bruski می رود که کارش اوراق کردن خودرو ها هست.او به ویتو پیشنهاد می دهد خودرو مورد نظرش را (برای استفاده از قطعات) بدزدد. ولی دزدیدن این خودرو آسون نیست و گروه Bombers به دنبال ویتو می افتد ، بعد از درگیری ویتو با آنها ، او بالاخره به مقصد می رسد و سیصد دلار خود را میگیرد. سپس جو و ویتو هردو به خانه ی جو می روند تا استراحت کنند...

پ.ن: Chapter های اول کوتاه اند ولی با پیشروی در داستان ، طولانی تر می شوند!
Chapter 3

Enemy of the State | February 10, 1945 in Empire Bay, USA

در ابتدای این چپتر ویتو که شب قبل را بر روی کاناپه ای در خانه ی دوستش جو سپری کرده با صدای زنگ تلفن از خواب بلند می شود . پشت خط تلفن کسی نیست جز مادر ویتو که از اینکه ویتو شب قبل به خانه نیامده نگران شده و به خانه ی جو زنگ زده است . ویتو از اینکه مادرش شماره ی خانه ی جو را داشته غافلگیر می شود . مادر ویتو به او می گوید به پیش کارفرمای قدیمی پدرش یعنی Derek Pappalardo برود تا بلکه نزد او بتواند کاری پیدا کند و بدین ترتیب بدهی های پدرش را پرداخت کند . ویتو با رفتن به بندگاه که محل کار Derek است وارد دفتر او می شود . در دفتر Derek خود او مشغول خوردن نهار است و همکار و زیر دستش یعنی Steve ( استیو ) مجله می خواند . ویتو به Derek می گوید که پدرش سال ها پیش برای او کار می کرده و او نیز می خواهد در بندرگاه برای خود کاری دست و پا کند . Derek که به نظر می رسد دوست ندارد کسی هنگام غذا خوردن مزاحمش شود به استیو می گوید که ویتو را سر کاری موقت قرار دهد . این کار چیزی نیست جز حمل جعبه های چوبی به داخل یک کامیون ! ویتو که تحمل و حوصله ی اینطور کارها را ندارد نزد استیو رفته و به او میگوید که نمی تواند چنین کار خسته کنند و احمقانه ای را انجام دهد . در میان این مکالمه است که ویتو نام دوستش Joe ( جو ) را به زبان می آورد . استیو که به خوبی جو را می شناسد و از سابقه ی تبهکاری های وی آگاه است حدس می زند دوست جو هم باید فرد خلافکار و البته نیرومندی باشد !

mafiaii_064.jpg

Derek در حال صحبت تلفنی با جو

استیو ویتو را مجددا پیش Derek می برد . Derek که باور نمی کند ویتو دوست جو باشد برای اطمینان پیدا کردن از این موضوع با جو تماس می گیرد و جو نیز حرف های ویتو را تصدیق می کند . پس از این اتفاق است که Derek به ویتو کار مهم ترین در اسکله می دهد . این کار گرفتن حق و حقوق معوقه ی Derek از کارگران اسکله است . ویتو برای انجام این کار از زور بازوی خود کمک می گیرید و موفق می شود این وظیفه را به خوبی به اتمام برساند . پس از انجام این کار است که اعتماد Derek ویتو جلب می شود و و از آن پس میتواند نزد Derek کار کند . پس از انجام این ماموریت استیو به ویتو می گوید که جو در محله ی Little Italy منتظر او است .

spacer.gif
spacer.gif
mafiaii_072.jpg

هنری , جو و ویتو پای میز مذاکره !

ویتو به رستورانی در محله ی Little Italy می رود تا جو را ملاقات کند اما جو در این ملاقات تنها نیست . یکی از دوستان جو به اسم Henry ( هنری ) که در رستوران است کاری پرسود و البته خطرناک را به ویتو پیشنهاد می کند . هنری به ویتو می گوید به دلیل تبعات جنگ حالا گاز و به طور کلی فر آورده های نفتی با کمبود مواجه شده و دولت برای رفع این مشکل از تمبر های اختصاصی استفاده می کند که به صورت محدود در اختیار جایگاه داران این محصولات قرار می گیرد . ویتو مامور می شود تا این تمبر ها را از ساختمان دولت به طور مخفیانه دزدیده و به پیش هنری آورد و در عوض 600 دلار دریافت کند . ویتو که برای پرداخت بدهی دو هزار دلاری پدرش از هیچ کاری دریغ نمی کند این پیشنهاد را نیز می پذیرد .
هنری به ویتو می گوید نخستین قدم برای انجام این کار ملاقات زنی میانسال به اسم Maria Agnello است که می تواند اطلاعات زیادی در رابطه با چگونگی نفوذ به ساختمان دولت در اختیار ویتو قرار دهد .

mafiaii_074.jpg

ماریا در حال صحبت با ویتو

ویتو نزد ماریا می رود و با معرفی خود از وی اطلاعات مورد نیاز را طلب می کند اما ماریا به او میگوید تنها در صورتی اطلاعات را در اختیاز ویتو قرار می دهد که ویتو او را تا بیمارستان مرکزی شهر که در آنجا خواهرش بستری است برساند . ویتو پس از قبول این پیشنهاد راهی بیمارستان می شود و ماریا نیز به وعده ی خود عمل کرده و اطلاعات را در اختیار ویتو می گذارد . ویتو با استفاده از این اطلاعات به طور مخفیانه وارد ساختمان دولت شده و پس از از پا در آوردن چند نگهبان تمبر ها را دزدیده و پیش هنری باز می گردد . هنری پس از دیدن تمبر ها عصبانی می شود . دلیل این عصبانیت اشتباه ویتو نیست و به تاریخ باطل شدن این تمبر ها بر می گردد ! در واقع تمبر هایی که ویتو به سرقت برده است در ساعت 12 آن شب و وارد شدن به روز جدید باطل می شود ! پس هنری از ویتو می خواهد قبل از آنکه نیمه شب شود آن تمبر ها را به جایگاه های سوخت فروخته و در عوض پول دریافت کند . پس از انجام این کار توسط ویتو این چپتر به پایان می رسد .

Chapter 4

Murphy's Law | February 11, 1945 in Empire Bay, USA

ویتو که از فعالیت های شب گذشته کاملا خسته شده بود از روی کاناپه بلند می شود. پس از کمی کش و قوس دادن به خودش و خوردن یک بطری آبجو ، نوشته ای را که جو برای او گذاشته بود را می بیند. نوشته به ویتو می گوید که یک کار دیگر برای آن ها در راه است و او باید امشب در رستوران Freddy ، جو و هم چنین دوست جدیدش هنری را ملاقات کند. یک قفل باز کنی ساده خیلی ویتو را نگران نمی کند و بلافاصله به راه می افتد تا این کاری که جو بزرگ خوانده است را انجام دهد. ویتو به توصیه جو گوش می دهد و همراه خود وسائل قفل باز کنی و هم چنین اسلحه خودش را همراه می آورد. ویتو به طبقه دوم بار می رود و جو و هنری را ملاقات می کند. جو و هنری کمی با او شوخی و صحبت می کنند و ویتو منتظر است تا به او بگویند کاری که باید انجام بدهند چیست. اما هنری هنوز تمایلی به گفتن آن ندارد تا اینکه . . . مرد دیگری که پشت تلفن خشمگینانه صحبت می کرد تلفن را قطع می کند و با حالتی عصبانی به هنری می گوید :"کاری که گفته بودم را انجام دهید". اینجاست که دیگر ویتو هم باید همه چیز را بداند. در واقع ، یکی از فروشگاه های بزرگ پاساژ مرکز شهر است که ویتو و جو باید آن را مورد لطف قرار دهند و آن را غارت کنند . . . یک جواهر فروشی بزرگ. آن ها تا شب هنگام ، زمانی که دیگر نگهبانان کمتر شده اند صبر می کنند. جو در این بین چند لباس از ماموران مخابرات را بدست می آورد و به کمک آن ها است که می توانند دلیل حضورشان در فروشگاه مرکزی شهر را توجیح کنند.

mafiaii_099.jpg

نوشته جو برای ویتو :"We got another job! Somthing really big. Stop by Freddy's tonight. Bring a piece and some lockpicks."

پس از رسیدن به محل فروشگاه ، ویتو سعی در باز کردن قفل در فروشگاه می کند و از این بابت نگران نیست ، چون پوشش زرد رنگ ماموران مخابرات را به تن دارند.
هر دو در حال خالی کردن مغازه هستند که ناگهان یک ماشین پنجره جلویی فروشگاه را می شکاند و وارد می شود. ویتو و جو سریعا پناه می گیرند تا هویت کسانی که به آن جا حمله کرده اند را بشناسند. Brian O'Neil ، یکی از اوباش معروف ایرلندی Empire Bay با زیر دست هایش سریعا مغازه را مورد غارت قرار می دهند. با حمله ناشیانه O'Neil به جواهر فروشی زنگ خطر به صدا در می آید و تا چند ثانیه دیگر پلیس ها خیابان را پر می کنند. جو بلند می شود و خودش را نشان می دهد (چون O'Neil را می شناسد) و هر چه می تواند به او می گوید. پلیس ها زودتر از آن چیزی که فکرش را می کردند از راه می رسند. مشاجره Joe با Brian وقت زیادی از آن ها گرفته بود. Joe و Vito سریعا از محل جواهر فروشی فرار می کنند و در طول پاساژ شروع به دویدن می کنند تا شاید راهی به بیرون پیدا کنند.

mafiaii_101.jpg

ویتو ، جو و هنری در رستوران Freddy

همینطور که در حال فرار هستند ، جو به ویتو راهی به سمت پشت بام را نشان می دهد و سریعا به سمت بالای ساختمان حرکت می کنند. بعد از کلی تعقیب و گریز در بالای پشت بام های خانه ها و فروشگاه و گذشتن از موانع خطرناک ، ویتو و جو موفق می شوند از دست پلیس ها فرار کنند و خود را چند ده کوچه آن طرف تر از فروشگاه بیابند. O'Neil و زیر دست هایش نتوانستند فرار بکنند و توسط پلیس دستگیر شدند. جو کیف جواهرات را از ویتو می گیرد و راه خود را پیش می گیرد تا ویتو را در دردسر نیاندازد و به ویتو می گوید که به خانه بر گردد و استراحت کند. ویتو خیلی آرام و بی دردسر و بدون هیچ جلب توجهی راه خود را تا خانه طی می کند و آماده فردایی خطرناک تر می شود . . .





این داستان هنوز کامل نوشته نشده بقیه اش تا بعدا
 

Molana

کاربر سایت
Nov 21, 2009
1,975
نام
آکام سیستم ویانا
چپتر 15 رو هر وقت پیدا کردی برام پی ام کن اعتبارت محفوظه !;)
راستی ظاهرا ً تا چند وقت دیگه dlc جدیدی از زندگی جو به بازار میاد !
 

A-L-I

El amor es la fuerza más poderosa del mundo, amant
کاربر سایت
Jul 18, 2010
6,286
راستی ظاهرا ً تا چند وقت دیگه dlc جدیدی از زندگی جو به بازار میاد !
واقعا ؟!!!!!!
برای pc هم میاد ؟!
=======
میشه اسم بگی و لینک دانلود و ..... بدی ؟
 

A-L-I

El amor es la fuerza más poderosa del mundo, amant
کاربر سایت
Jul 18, 2010
6,286
Chapter 5

The Buzzsaw | February 20, 1945 in Empire Bay,USA


در يكي ديگر از روز هاي سرد زمستان ويتو از كاناپه خود بلند ميشود تا شروع به فعاليت يك روز سخت ديگر بكند.از اتاق خود بيرون مي آيد كه ناگهان با چهره آشناي ديگري روبه رو ميشود او كسي نيست جزء دوست جو كه براي پوشيدن كت خود از ويتو كمك ميخواهد ويتو نزديكتر ميشود و به او كمك ميكند او پيامي را از طرف دوستان ويتو آورده است كه بايد ويتو به رستوران فِرِدي برود جايي كه هميشه هِنري و جو مشغول خوردن نوشيدني و كشيدن سيگار ميباشند,بي درنگ ويتو آماده رفتن ميشود.در حالي كه مسير خود را به سوي پاركينگ ادامه ميدهد ناگهان تصادف دو ماشين توجه او را به اين حادثه جلب ميكند,يكي از ماشين ها متعلق به دوست جو ميباشد. صاحب ماشين ديگري به دوست جو حمله ميكند اما ويتو اجازه نميدهد كه مرد توهين بيشتري به آن زن بكند,پس از اين حادثه ويتو راه خود را به قرارگاه هميشگي دنبال ميكند.




پس از آن كه ويتو به طرف ميزي ميرود كه هنري و جو نشسته اند با شخصي رو به ميشود كه تا حالا او را نديده است.او يكي از اعضاي خانواده ميباشد كه لوكا نام دارد,سپس ويتو به اين 3 نفر ملحق ميشود.لوكا در اين خانواده جايگاهي بالاتر از هنري دارد و يكي از عضو هاي عالي رتبه ميباشد كه البته او تنها خود را يكي از عضو خانواده ميداند.لوكا تحث تاثير كاري قرار گرفته كه ويتو چندروز قبل در جواهرفروشي انجام داده است كه البته ويتو كار خود را به خوبي انجام داد و آن حوادث هم به هيچ وجه ويتو مقصر آن نبود,لوكا خواهان اين است كه ويتو كارهايي به مراتب خطرناكتر از قبل انجام دهد.او ويتو را دعوت به عضو شدن در خانواده ميكند البته بدون پرسيدن هيچ سوالي,ويتو بدون هيچ معطلي قبول ميكند مخصوصا با پيشنهاد 5,000 دلاري كه او را يكي از عضو هاي رسمي خانواده ميكند.در همان هنگام يكي ديگر از عضو هاي عالي رتبه تر نسب به لوكا وارد رستوران ميشود كه بدون هيچ وقفه اي شروع به توهين به لوكا ميكند و او را صدا ميزند,سريعا لوكا با سيلي محكمي از سوي آن شخص رو به رو ميشود و لوكا را براي بحثي كاملا خصوصي به طيق پايين فرا ميخواند.




پس از خارج شدن از رستوران ويتو به سمت جنوبي ترين منطقه شهر به راه مي افتد جايي كه او بايد يك سلاح قدرتمند به نام MG 42 را تحويل بگيرد.او زنگ مغازه را به صدا در مياورد و پس از معرفي خود, به سوي هري صاحب اين مغازه به پيش ميرود.پس از گفته هاي طولاني هري ,ويتو به اين گفته ها خاتمه ميدهد و سلاح مخرب MG42 را از هري كه قبلا در نبرد نرماندي شركت داشته تحويل ميگيرد.در هنگام خارج شدن از مغازه ويتو با ماشين خود به سمت خيابان Misery Lane به راه ميافتد.ويتو جلوي آپارتماني كه قبلا توسط هنري اجاره شده است متوقف ميشود و سلاح را تحويل هنري و جو ميدهد و 3 نفري منتظر رسيدن هدف مورد نظر خود ميشوند در اين بين هنري چگونگي ورود خود به آمريكا را توضيح ميدهد كه ناگهان هدف مورد نظر كه يك مرد نسبتا پير و البته چاق كه ملقب به مرد ايرلندي است به همراه يك ماشين ديگر از راه ميرسند.ناگهاني يكي از اعضاي دشمنان به سمت ويتو و هنري شليك ميكند و مرد چاق به داخل يك ساختمان نيمه كاره ميرود.ويتو و هنري پس از بين بردن دشمناني كه در داخل كوچه حضور داشتند وارد ساختمان شدند و پس از يك مبارزه ي كوتاه اين 3 نفر به مرد ايرلندي كه Don خواهان كشته شدن آن بود رسيدند و پس از يك گفت و گوي كوتاه بين هنري و مرد ايرلندي,هنري كلت خود را درون دهان آن مرد ميگذارد پس از چند ثانيه صداي رها شدن گلوله به گوش رسيد ناگهان هنري بر روي زمين ميافتد .ويتو و جو متوجه ميشوند كه مرد ايرلندي با سلاح خود به سوي هنري شليك كرده است,ويتو و جو درنگ نميكنند و با شليك كردن متعدد گلوله به سوي مرد ايرلندي, او را از پاي در مي آورند





.پس از كشته شدن آن مرد جو هنري را به دوش ميگيرد و ويتو وظيفه اسكورت كردن آنهارا قبول ميكند.پس از وارد شدن به داخل ماشين هنري مردي را معرفي ميكند كه كار او مداوا كردن افرادي مانند هنري است.ويتو سر وقت هنري را به منزل آن دكتر ميرساند و ويتو پياده ميشود و درب منزل دكتر را ميكوبد.جو در كنار هنري ميماند ولي ويتو بايد آنجا را ترك كند در همان هنگام هنري براي اينكه ويتو كار خود را به خوبي انجام داده است 2.000 دلار به ويتو ميدهد.تصادفا اين همان مقدار پوليست كه خواهر ويتو به آن احتياج دارد تا بتواند بدهي هاي پدر مرحوم خود را بپردازد,ويتو بدون هيچ معطلي راه خود را به منزل خواهر خود پيش ميرود.بعد از طي كردن اين مسافت ويتو پول را به فرانكي ميدهد و او به ويتو قول ميدهد كه به هيچكس نگويد كه او اين پول را از كجا بدست آورده است.




ويتو با خيالي راحت به آپارتمان جو ميرود و بعد از دراز كشيدن بر روي كاناپه ي هميشگي به انديشه ايي فردايي بهتر به خوابي عميق فرو ميرود.​
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر