Grand Theft Auto V | Xbox 360 [اخطار: پست اول تاپیک خوانده شود]

سلام
جناب اقای بنگاهی فرمودند تابلو های همکارمو بزن داغون کن! جناب تی هم فرمودند اسون به نظر میاد!!!! الان اون تابلو ها کجان؟
+وقتی ون دارو رو واسه مامان جونش میبریم مامانی رفته در در! جای دیگه ای دیده نمیشه؟
یه texT ازش برات میاد که توش یه سایته با زدن x برو تو اون سایت بعد ادرس اون تابلو ها رو داره!
 
آقا این Quick Save چقدر عجبیه. با هلیکوپتر وسط آسمون بودم، سیو کردم و از بازی اومدم بیرون. دفعه‌ی بعد که بازیو اجرا کردم دقیقاً از همون‌جا اومد :| وسط آسمون.
غیر از همه‌ی مواردی مثل گیم‌پلی و گرافیک و اینا، به نظرم بارزتزین نکته‌ی بازی همین سیو کردن و نداشتن لودینگه!
یعنی شما از وقتی که کنسول رو روشن می‌کنی تا بازی کنی، تا وقتی که خاموشش می‌کنی فقط یدونه لودینگ می‌بینی :دی غیر از گاراژ و دستگیر شدن و اینا البته
 
آقا این Quick Save چقدر عجبیه. با هلیکوپتر وسط آسمون بودم، سیو کردم و از بازی اومدم بیرون. دفعه‌ی بعد که بازیو اجرا کردم دقیقاً از همون‌جا اومد :| وسط آسمون.
غیر از همه‌ی مواردی مثل گیم‌پلی و گرافیک و اینا، به نظرم بارزتزین نکته‌ی بازی همین سیو کردن و نداشتن لودینگه!
یعنی شما از وقتی که کنسول رو روشن می‌کنی تا بازی کنی، تا وقتی که خاموشش می‌کنی فقط یدونه لودینگ می‌بینی :دی غیر از گاراژ و دستگیر شدن و اینا البته
آره دقیقا.من هم تو همینا یه کوئیک سیو زدم جوری که :
با جت داشتم پرواز میکردم موتورم سوخته بود رو هوا سیو زدم که بتونم نگهش دارم.3_4 بار لود زدم باز منفجرش کردم دیگه بار آخرررررررر تو اتوبان.،،،تو اتوبان فرودش آوردم جنگنده رو :)))))))))
 
easter egg
کافیه گوشی موبایل رو تو دست بگیری و هیج حرکتی نکنی . بعد از 23 دقیقه یه روح جلوت ظاهر میشه و زیرش پاش هم با خون یه چیزایی نوشته میشه :d
 
میگم فقط اون هواپیمای کوچولوو رو میشه برونیم بزرگا هیچ راهی نداره واسه سوار شدنش؟؟:d
wnrzh19txzp9l0uwuihs.jpg
 
یکی از دوستان که خودش از طریق بورس میلیونر شده لطف میکنه یه توضیح کامل در این رابطه بده ؟
فیلمش هست ولی توضیحاتش انگلیسی هست و زبان شنیداری هم که قربونش برم تو باقالیاست واسه ما :دی
 
ترجمه نقد IGN:

وسعت و بزرگی GTA V در دو مورد توجه من رو جلب کرد. یکی، مربوط به یکی از مراحل میانی بازی بود که از یک هواپیما به هواپیمای دیگه پریدم، با پرسنل هواپیما درگیر شدم و با چتر نجات از هواپیما پریدم و دیدم که هواپیما به داخل دریا سقوط کرد و البته از شر چند تا جت جنگنده که داشتن به طرفم می یومدن نجات پیدا کردم. دومی، موقعی بود که داشتم تو یکی از جاده های تنگ و تاریک خارج شهر می رفتم، توجهم به چیزی که شبیه یکی از کوه های سن آندریاس بود جلب شد. اونجا رو گشتم و یک مسیر پیدا کردم، 15 دقیقه راه رو ادامه دادم تا به چند تا کوهنورد رسیدم. "چه جالب" یکی از اونا سرم داد زد، انگار این همه اومده بود کوهنوردی تا حالا ندیده بود که یه ولگرد ازشون جلو بزنه.
می تونستم کارایی مثل این رو برای مدت طولانی انجام بدم. GTA V پر از این جور لحظه هاست، کوچک و بزرگ، همین باعث می شه سن آندریاس- شهر لوس سانتوس و نواحی اطرافش- مثل یک شهر زنده به نظر بیاد که در اون هر چیزی می تونه اتفاق بیفته. این موضوع به شما هم آزادی بی حد و حصری برای جستجو در یک محیط حیرت انگیز و زنده رو میده رو میده و هم یک داستان گیرا، جذاب و یک کمدی تلخ رو بیان می کنه. GTAV یک گام رو به جلو در بیان پیچیدگی روایی کل این مجموعه است و هیچ عنصر مکانیکی در گیم پلی وجود نداره که نسبت به GTAIV پیشرفت نکرده باشه. کاملا مشخصه که سیستم کاور گیری منعطف تر شده و هدف گیری راحت تر انجام می شه. کنترل ماشین ها نسبت به حالتی که انگار لاستیک ها از کره ساخته شدن بهتر شده و ماشینها راحت تر به جاده می چسبند. و در نهایت راک استار سیستم چک پوینت رو تغییر داده و زمانی که شما مجبورید یک مرحله رو چند بار تکرار کنید نیازی نیست یک جاده طولانی و خسته کننده رو شش بار طی کنید.
GTA V یک کمدی هوشمندانه و زیرکانه است و بیان گزنده ای از آمریکای معاصر و دوران بعد از بحران اقتصادی رو ارائه میده. GTA v همه رو چیز رو به هجو گرفته و به همه چیز و همه کس حمله می کنه: نسل هزاره، افراد مشهور، راست افراطی، چپ افراطی، طبقه متوسط، رسانه ها. هیچ چیزی حتی بازی های کامپیوتری جدید از زبان گزنده راک استار مصون نمی مونه. یکی از نقش مکمل های مهم بازی بیشتر وقتش رو تو خونش می گذرونه و در حالی که داره بازی اول شخص Righteous Slaughter رو بازی می کنه و هدست گذاشته به مردم فحش ناموسی می ده. این موضوع خیلی جالبه. سن آندریاس در GTA V یک فانتزیه ولی چیزایی که بازی بهشون حمله می کنه- حرص و طمع، فساد، تزویر، سو استفاده از قدرت- کاملا واقعی هستند. اگر GTA IV رویای آمریکایی رو هدف قرار داده بود، GTA V واقعیت آمریکای مدرن رو به چالش می کشه. تلاش برای نشون دادن شادابی و سرزندگی و باورپذیری شهر هم بخشی از همین طنز گزنده است.
سوار شدن دوچرخه کثیف روی سقف قطار، گروگان گرفتن هواپیمای نظامی، و درگیر شدن در تیراندازی با تعداد زیادی پلیس بیانگر برنامه GTA برای نشان دادن مرزهای باورپذیری است و سه شخصیت اصلی بازی کسانی هستند که این باورپذیری رو در حداکثر ممکن حفظ می کنند. فعل و انفعال مناسب بین آنها بهترین لبخندها و موثرترین لحظه ها رو به ارمغان می یاره، ارتباط بین این سه نفر و نظر من نسبت به اونها در طول داستان تغییر می کنه و این مساله هیجان لازم رو به داستان می ده.
مایکل یک خلافکار بازنشسته است که حدودا 40 سالشه، میانسال به نظر می یاد، و در کنار استخر در ویلاش که نمای چوبی داره مشروب می خوره، در کنار پسر بی کار، دختر سرخوش، زن بی وفا و تراپیست گران قیمت که همه از مایکل بدشون می یاد. فرانکلین از قسمت مرکزی شهر میاد، او از رفتار گنگ-بنگ پشیمون شده ولی برای گرفتن امتیازات بیشتر اغوا می شه که دوباره این کارا رو ادامه بده و در نهایت تروور که یه مجرم فراری و حرفه ای که تو بیابون زندگی می کنه و کارش فروختن مواد مخدر و وسایل جرم و جنایته. یه بیمار روانی که جنون و بی رحمیش با معجونی از متاآمفتامین و گذشته ای خیلی بد تغذیه می شه.
بعضی مراحل بازی مربوط به داستان شخصی هر کدومشونه و یه سری از مراحل هم شامل هر سه تا میشه، این موضوع تطبیق پذیری و کیفیت بالای کار GTA رو نشون می ده که هر کدوم از کاراکترها می تونن به سهم خودشون در مراحل نقش داشته باشند. با پیشرفتشون، من در زمان های مختلف نسبت به هرکدمشون حس متفاوتی داشتم. اونها اون الگویی که باید می بودن نیستن.
این ساختار سه شخصیتی، تنوع زیادی در خط داستانی ایجاد می کنه و به راک استار این امکان رو میده که جنبه های مختلفی از شخصیت پردازی در GTA V رو نشان بدهد. در این نسخه، خیلی از ماموریت های مایکل مربوط به خانواده و گذشتشه، فرانکلین برای از کار انداختن وسایل نقلیه آماده است و رفتار انتقام جویانه و خشن بر عهده تراور گذاشته شده. هر کدوم برای انجام دادن کارهاشون قابلیتهای خاصی دارن- مثلا فرانکلین موقع رانندگی می تونه زمان رو کند کنه. حتی در بازی، خارج از مراحل اصلی، زمانی که یک کاراکتر رو انتخاب و بازی می کنم، در نقش مایکل، حس مردی که دچار بحران میانسالی شده و خشنه، در نقش فرانکلین، حس کسی که دنبال هیجان می گرده و در نقش تراور حس یه آدم دیوانه رو پیدا می کنم.وقتی فرانکلین بالاخره یه پول حسابی به جیب زد اولین کاری که کردم این بود که براش یه ماشین فوق العاده خریدم چون حس می کردم این دقیقا اون چیزیه که می خواد.
تراور برای راک استار مثل کسی می مونه که تازه از زندان آزاد شده، در نتیجه همه رفتار عجیب وغریب، غیر طبیعی و خشنش توجیه داره و اگه غیر از این بود با جاه طلبی های روایی GTA V جور در نمی اومد. اولش، این دیوانگی خشونت بار خسته کننده و اغراق آمیز به نظر می اومد. وقتی مراحل به جلو می ره، اوضاع جالبتر می شه و مراحلی که تراور توش فراتر از محدودیتاش عمل می کنه جز بهترین لحظات GTA هستش. این روش مناسبی برای حل مشکلیه که در بازی های open-world شایع هستش: تنش بین داستانی که نویسندگان بازی دوست دارن بیان کنند و داستانی که شما در درون بازی و با توجه به دنیای بازی می سازی. GTA V هر دو طرف رو قانع می کنه و باعث می شه هیچ کدوم از طرفین دیگری رو تحت تاثیر خودش در نیاره.
امکان تغییر شخصیت های اصلی، پنجره ای رو به زندگی شخصی و عادات اونها باز می کنه و شخصیتشون رو به صورت خیلی طبیعی نشون می ده. وقتی یک شخصیت انتخاب می شه، دوربین از نقشه سن آندریاس دور می شه و دوباره می ره روی اون شخصیتی که انتخاب کردیم. وقتی شما مایکل رو انتخاب می کنید، ممکنه تو خونش در حال تلویزیون دیدن باشه، یا تو اتوبان داره محدودیت سرعت 80 مایل بر ساعت رو رد میکنه یا تو کلوب گلف داره سیگار می کشه. فرانکلین ممکنه از باشگاه استریپ بیاد بیرون، تو خونه یه جعبه اسنک رو خرد کنه، یا با دوست دختر سابقش بحث کنه. تراور به احتمال زیاد در حالی که تا نیمه لخت شده در کنار ساحل بین چند جسد محاصره شده، یا تو یه موقعیت خاطره انگیز تو یه هلیکوپتر سرقتی پلیس مست کرده.
تقریبا همه چیز هست، بین کارهایی که می شه در سن آندریاس انجام داد گوناگونی زیادی وجود داره- تنیس، یوگا، کوه نوردی، مسابقه در دریا و خشکی، گلف، هواپیما، دوچرخه سواری، شیرجه زدن، شکار و کارای دیگه. مراحل اصلی بازی نمی تونن همه محلات سن آندریاس و فعالیتهاشون رو نشون بدن، و شما رو برای اکتشاف نقشه تحریک بکنند. نحوه معرفی نقشه به ما غیر طبیعی نیست- مثلا نقشه از همون ابتدا کاملا بازه- این حس رو به آدم می ده که اینجا یه جای واقعیه و جاییه که باید کشف کنید. اگر Liberty City در GTA IV مثل یک شهر زنده به نظر می یومد، سن آندریاس در GTA V مثل یک دنیای زنده به نظر می یاد. وقتی داشتم جت اسکی می کردم آدمایی رو دیدم که داشتن در حومه شهر با سگشون در کنار ساحل راه می رفتن، یا کسایی بودن که تو لوس سانتوس داشتن خارج از سینما و کنار خیابون بحث می کردن یا کسایی بودن که قبل از اینکه صبح کوهنوردیشون رو ادامه بدن، موقع شب تو Mount Chiliad با چادر و وسایل دیگه کمپ برپا کرده بودن. واقعا بی نظیره،
تغییرات محیطی به این بستگی داره که شما کجا هستید. تریلر خاک آلود تراور در بلین کاونتی با پایین شهر لوس سانتوس یا ساحل وسپوچی با هم متفاوت هستند. اولین بار بود که سوار هواپیما می شدم، از شهر فاصله گرفتم، رفتم بر فراز کوه ها و قبل از اینکه همه ابعاد نقشه مشخص بشه یه کم بر فراز شهر گشت زدم. این بازی، xbox360 و playstation3 رو به محدوده ای فراتر از توانشون برده و این فوق العادست. بزرگترین پیشرفت بعد از GTA IV انمیشین شخصیت هاست ولی دنیای GTA V کاملا توسعه یافتست، با جزییات فراوان و پر از جمعیته. و هزینه این کار افت فریم موقتی و اشکال در بافت هاست و من هر چی بیشتر بازی کردم این چیزا رو بیشتر دیدم ولی حواسم رو خیلی پرت نکردم. توی 35 دقیقه ای که من بازی رو شروع کردم فقط سه تا مشکل کوچیک دیدم که هیچ کدومشون باعث نشد که یه مرحله رو از دست بدم و این با توجه به نقشه عظیم بازی بدون مشکل به حساب می یاد.
حس شگفت آور سن اندریاس در اینه که خیلی چیزا تو نقشه دیده نمی شه. به جای اینکه وقتتون رو برای پیدا کردن علامت شروع کننده مرحله تلف کنید چیزای زیادی هست که می تونید دنبالشون برید. یه بار یه جت مسافربری رو از فرودگاه دزدیدم و بعدش با پاراشوت به روی بلندترین ساختمان لوس سانتوس فرود اومدم. (بعدش تصادفا از اون بالا سقوط کردم و مردم چون یادم رفته بود که یک بار از چتر استفاده کردم و دیگه چتر ندارم). مردی رو دیدم که در حالی که لباس زنانه تنش بود بسته بودنش به کیوسک تلفن. من کسایی رو که تو خیابون چیزی رو کش می رفتن تعقیب می کردم و چند بار هم درگیری بین پلیس و تبه کاران رو دیدم. همه اینا نشون می دهه که حتی اگه من نمی خواستم جو آروم شهر رو به هم بزنم باز هم همه چیز آروم و بی سر و صدا نمی موند. یه دوچرخه کوهنوردی گرون خریدم و باهاش رفتم به تپه ها و از مناظر لذت بردم. به وسیله دوربین گوشیتون می تونید از همه این مناظر عکس بگیرید. من چند تا عکس از تراور دارم که در حالی که زیر شلواری پوشیده و همون لبخند جنون آمیز همیشگی رو داره روی قله کوه وایساده.
داستانی که GTA V قصد داره از طریق طی کردن مراحل مختلف منتقل کنه مجموعه ای از فعالیتهای مختلف و فراتر از رانندگی و تیر اندازیه( اگرچه رانندگی و تیراندازی هم به نوبه خود جالب و لذت بخش هستند). استفاده از تجهیزات هلیکوپتر برای پیدا کردن و به دام انداختن افراد در شهر، به آتش کشیدن کارخانه تولید مواد شیمیایی، یدک کشیدن ماشین برای پسر عموی فرانکلین که به مواد مخدر معتاده، کمک کردن به او برای اینکه شغلش رو از دست نده، نفوذ به یک مجموعه از طریق دریا با لباس ها و تجهیزات مخصوص، هدایت یک زیردریایی، جا زدن خود به عنوان کارگر ساختمانی، انجام دادن یوگا، فرار کردن با جت اسکی، شکست چند باره در به زمین نشاندن یک هواپیمای پر از مواد مخدر در یک آشیانه در صحرا،..... و چیزای دیگه. روزهای صحنه های تکراری که "به اینجا برو، فلانی رو پیدا کن، فلانی رو هدف بگیر" سپری شده. حتی مراحلی که به نظر خیلی ساده و فرمولی می یان با داشتن این پتانسیل که شما می تونید اونها رو به صورتهای مختلف انجام بدید رنگ و لعاب و هیجان خوبی رو منتقل می کنند. مثلا در یک تیر اندازی در حالی که مایکل و فرانکلین دشمن رو در حیاط خانه محاصره کردن تراور از پشت بام خانه و با RPG اونها رو هدف می گیره.
سرقت مسلحانه- عملیات پیچیده و چند مرحله ای که نقطه اوج داستان هستند و همین عملیات هستند که حد نهایی بلندپروازی و جاه طلبی GTA V رو نشون میدن. بین دو حالت، یک حالت که مخفی کاری کمتر و پیچیدگی بیشتری داره و شور و هیجان کمتری ایجاد می کنه و حالت دیگه که درگیری و شلوغی کمتر ولی آشوب بیشتری داره و اینکه در هر حالت چه افرادی به شما در انجام کار کمک می کنند، امکان انتخاب وجود داره. همه ماموریتهای GTA V در هر موقع قابل تکرار هستند و این به شما این امکان رو میده که لحظات جالب و مهم هر مرحله رو یک بار دیگه تجربه کنید و یا یک مسیر کاملا جدید رو در انجام اون مرحله انتخاب کنید. یه سری اهداف اختیاری تو هر کدوم از مراحل اساسینز کرید هست ولی مرتبه اولی که شما یک مرحله رو انجام می دید این اهداف اختیاری معلوم نیستند.
بعضی مواقع مسیری که شما در پیش می گیری ممکنه همون مسیری نباشه که طراحان بازی از شما خواستند و در چنین مواقعی GTA V خوب خودش رو نشون می ده. یکی دو موقعیت بود که من می خواستم شلوغ بازی راه بندازم ولی بازی اجازه نمی داد. سبقت گرفتن از ماشینی که نباید ازش سبقت بگیری و بعد همون ماشین می یفته تو ترافیک شدید. علی رغم معرفی سیستم جدید مخفی کاری، زمانی که یک مرحله از بازی به دشمنان دیکته می کنه که شما رو ببینن اونها شما رو می بینن. اگر قبل از اینکه بازی به شما بگه کسی رو بکشید ممکنه اون مرحله رو از دست بدید. خیلی از مواقع داستان جوریه که باید مخفی کاری انجام داد ولی وقتی نمی شه، شما واقعا به این نتیجه می رسید که نمی شه مخفی کاری کرد. شاید به خاطر اینکه مخفی کاری خیلی مواقع بی سر و صدا انجام می شه.
مثل همیشه، یکی از بهترین بخشها، رادیوهای درون بازی و دیالوگ هایی هست که گفته می شه. " هیچ چیزی موفق تر، بهتر و آمریکایی تر از یک دسته بزرگ اسکناس نیست"، این متن یکی از تبلیغات درون بازیه. "می دانیم که وقت کمه، ولی شما نباید این کمبود رو حس کنید، هنوز هم کلی نقدینگی در منزل نگهداری می کنید؟ شما دیوانه اید؟" انتخاب موزیک هم فوق العاده است. مثلا وقتی در حال رانندگی هستید یک آهنگ بی نظیر پخش می شه. در حین سرقت، اگه رادیوی ماشین باز نباشه، موسیقی متن خود بازی میتونه تنش ایجاد کنه.
ورود زندگی مدرن به جهان بازی باعث بروز هجویات شده. هر کدوم از شخصیت ها به فکر گوشی هوشمند خودشه- با این گوشی می تونید سهام خرید و فروش کنید، به دوستاتون زنگ بزنید و باهاشون قرار ملاقات بگذارید و ایمیل بفرستید. در داخل بازی سرویس life invader وجود داره که با این شعار که" جایی که اطلاعات شخصی شما به یک پروفایل بازاریابی تبدیل می شه و ما می تونیم این پروفایل رو بفروشیم" فیسبوک رو مسخره می کنه. شما تبلیغ برنامه های مسخره تلویزیونی که می تونید تو خونه در تلویزیون ببینید رو می شنوید. این چیزها ممکنه واقعی نباشن ولی معتبر و موثق هستند.
وقتی صحبت از سکس، مواد مخدر و بحران می شه GTA V بیشتر از همیشه مرزها رو پشت سر می گذاره. چیزهای زیادی هست که باعث تحریک اخلاقیه بنابراین پلیس امنیت اخلاقی حتی نگران یک hot coffee می شه. در بازی یک صحنه مشخص وجود داره و اون صحنه شکنجه است و شما هم هیچ راهی نداری جز اینکه به صورت فعال تو این مرحله وارد بشی و این برای من اون قدر دشوار بود که به سختی تونستم انجامش بدم. این موضوع مرحله NO Russian در بازی call off duty:modern warfare 2 رو به ذهن می یاره که البته در اونجا هم نمی شد مرحله رو حذف کرد. یه سری مراحل دیگه مثل مینی بازی های مربوط به strip-club و فاحشه گری، حضورشون در بازی فقط به خاطر اینه که تو بازی باشن نه اینکه حرفی برای گفتن داشته باشن.
هدف اصلی راک استار در این بازی ترسیم تصویری اغراق آمیز از آمریکاست که با جنایت، بحران و بدبختی و بیچارگی دست به گریبان است. در سن آندریاس هیچ چیزی نیست که راک استار رو در رسیدن به این هدف ناکام بگذاره. در GTA V هیچ آدم خوبی دیده نمی شه. هر کسی رو که تو این شهر می بینید جامعه ستیز، خود شیفته، مجرم، سادیست، متقلب، دروغگو، اوباش و یا حتی ترکیبی از این موارده. حتی مشخص می شه کسی که برای افشای بدترین موارد حرص و طمع شرکت های بزرگ پول خوبی هزینه میکنه، این پول رو از طریق بازار بورس به دست آورده. در چنین جامعه ای فهمیدن اینکه چرا بحران همیشه اولین چیزیه که اتفاق می افته کار سختی نیست.
قضاوت نهایی
GTA V نه تنها یک بازی ویدیوی فوق العاده لذت بخشه، بلکه با زبانی هوشمندانه و تند آمریکای معاصر رو به سخره می گیره. این بازی نسخه ویرایش شده همه چیزهایی است که GTA IV پنج سال پیش به ارمغان آورد. بازی نسبت به نسخه پیشین از همه لحاظ پیشرفت کرده و در مقام خودش هم به مقدار زیادی بلند پروازانه ظاهر شده است. در دنیای بازی های ویدیویی هیچ دنیای دیگری از نظر اندازه و وسعت به GTA V نمی رسد. این بازی بدون اینکه اجازه بده کسی ماجراهایی تک بعدی را در سن آندریاس پیش ببرد داستانی غیر قابل پیش بینی، مجاب کننده و تحریک آمیز را بیان میکند.
این بازی یکی از بهترین بازی های ویدیویی است که تا الان ساخته شده است.

ترجمه کار خودم هستش.

 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or