سلام
داشتم برای خودم سرچ می کردم که متوجه شدم جدیدا کتابی با نام Devil May Cry 4 novel در ژاپن توسط نویسنده ی ژاپنی Morihashi Bingo نوشته شده و منتشر شده ، هنوز نسخه ی انگلیسی این کتاب نیومده اما به زودی عرضه خواهد شد . جالب اینکه تو این کتاب ابهامات بازی نسخه ی 4 برطرف شده و یه جورایی داستانش کامل شدم ، از اونجایی که آقای Bingo ایده ی داستان دویل 3 و 4 رو داده بود و قبلا با کاپکوم همکاری می کرده خودش گفته که این کتاب در واقع کامل شده ی داستان دویل 4 هستش لازم به ذکره که ایشون در حال حاضر دیگه با کاپکوم کار نمی کنه و این کتاب هم یکی از Free Story هایی هست که قبلا هم داشته . خب اشاراتی که در بازی نشده اما در رمان آورده شده رو من اینجا براتون میارم امیدوارم طرفداران DMC لذت ببرن !
با تشکر از همه ی طرفداران DEVIL MAY CRY >:d<
منبع : http://devils-lair.org/dmc4novel.php
---------- نوشته در 09:30 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 08:52 PM ارسال شده بود ----------
کلا 16مورد در قسمت اول کتاب هست که من براتون می زارم :
قسمت اول رمان:1
-بعد از اولین جنگ دانته با نیرو فورا این فکر در ذهن دانته ایجاد میشه که نگاه نیرو بسیار به نگاه ورجیل شبیه هست ، به طریکه تنها دانته متوجه این شباهت نزدیک میشه و می گه : Hmm…
2- درست بعد از اولین مبارزه با نیرو ، ماموریت دانته این بوده که سراغ بقیه ی ماموران مرکز فرماندهی بره و باقی اونها رو نابود کنه و کلا The Order رو شکست بده اما تصمیم می گیره از وقت کمی که داره استفاده کنه و اطراف شهر Fortuna بگرده تا شاید نشانه هایی از حضور اسپاردا در سالهای پیش در اون شهر رو پیدا کنه رمان توضیح میده که دانته واقعا اهمیت نمی داده به اینکه اسپاردا کجا زندگی می کرده و با چه افرادی ارتباط داشته یا دشمنان
او چه کسانی بودند و اکثر مطالبی هم که دانته در مورد اسپاردا می دونه چیزایی هست که از بقیه شنیده و چون
براش مهم نبوده در راستی و درستی اونها هم شکی نکرده و بی مهابا همه رو می پذیرفته. اما شایعاتی که در
مورد برادر دوقلوش شنیده بوده.... دانته به ورجیل اهمیت می داده و چیزایی که راجع به اون می شنیده تا خودش
به یه یقین نمی رسیده باور نمی کرده . ورجیل در مورد هر کاری که انجام میداد با حساسیت زیادی عمل می کرد و
هم چنین نشانه هایی وجود داشت مبنی بر حضور ورجیل در فورتونا برای دلیل خاصی.
3-نیرو یه یتیم بوده . مردم شهر وقتی که اونو پیدا می کنن به یتیم خونه ی شهر می سپارند و مسئولان یتیم خونه اسم اونو نیرو می زارن ( فکر می کنم Nero در زبان یونانی به معنای سیاه پوش باشه چون که در کتاب گفته شده از نظر مسئولان یتیم خونه دلیل این نام گذاری این بوده که نیرو در پارچه ای مشکی پوشیده شده بوده اما بعدا خوده نویسنده میگه که این دلیل مزحکه و این اسم خیلی ناگهانی به ذهنشون رسیده و می تونست هر اسم دیگه ای داشته باشه ، اجالتا اسامی یونانی انتخاب شدند و این مسئله در قسمت دوم کتاب مطرح شده) همزمان که نیرو بزرگ میشه بچه های دیگه اون رو بخاطر اینکه مادرش مشخص نیست و احتمال می رفته یه زن خیابونی باشه مورد تمسخر قرار میدن . دلیلش هم اینکه فورتونا یه شهر کوچک که همه ، همدیگرو میشناسن و اینکه مادر نیرو فرد نامعلومی بوده باعث شده بود که مردم اون رو حرامزاده بدونند.
4- همونطوری که گفته شد نیرو یتیم بوده اما کایری ( که حتی یک سال هم از نیرو بزرگتره) و برادرش کریدو پدر و مادر داشتن و والدینشون هم اتفاقا از مسئولین یتیم خونه بودند . در کتاب گفته شده پدر و مادر آن دو افراد معتقد و مهربانی بودند و از اسپاردا بخاطر نجات بشر سپس گذار بودند و به نوعی اسپاردا بت اونها بودند و از این رو که نیرو با موهای سفیدش شباهت بسیاری به اسپاردا داشته تمام لطف و مهربانی خود را به او هدیه می دهند پس دوران کودکی نیرو بی هیچ غم و غصه ای می گذره.
5- متاسفانه چند ساله بعد آنها توسط تعدادی از شیاطین به قتل می رسند . طبق تصورات مردم این شیاطین همانهایی بودند که توانسته بودند به نوعی از دروازه ی جهنمی عبور کرده و به این دنیا بیایند. این دسته از مردم همانهایی بودند که از The order دستور می گرفتند و بعدها گروهی را تشکیل دادند که اتفاقا شکست خورد. طبق رمان آنها که ( قوی ) هستند می تونند از دست شیاطین نجات یابند . ( منظور از قوی بودن احتمالا هر دو قدرت روح و جسم یا چیزی شبیه به این مد نظر هست) آنهایی که ضعیف هستند به راحتی در دست شیاطین می افتند یا خود شیطان می شوند یا نیمه شیطان خواهد شد و کنترل روح و روانشان را از دست خواهند داد. کریدو یکی از معدود کسانی بود که می دونست واقعا چه اتفاقی داره می افته اما به خاطر یه سری دلایل مشخص نمی تونست به کایری چیزی بگه! نیرو هیچوقت پسر مذهبی نبود اما بعد از مرگ ناپدری و نامادریش به این نتیجه رسید که آنچه به عنوان خدا آن دو می پرسیدند وجود خارجی ندارد و اگر بود هرگز نمی گذاشت که چنین انسانهای خوب و مهربانی که خانواده ای به او هدیه داده بودند نابود شوند.
ممنون برای ترجمه هر چند من زیاد نخوندم ولی حداقل اون دو بخشی که مشخص کردم اشتباه ترجمه شده
بعد از مبارزه اول ، دانته سریعا این ایده به ذهنش رسید که طرز نگاه کردن نرو خیلی به طرز نگاه کردن ورجیل شباهت داره . این که چه نوع نگاهیه هیچکس نمیدونه . دانته هم هیچ توضیحی در این مورد ندادAfter their first battle, Dante immediately had the idea/impression that Nero had the same look in his eyes as Vergil. What ‘look’ that is, no one knows. Dante didn’t explain a thing. Hmm…
اما برادر دوقولوش فرق داشت . ورجیل وسواس داشت که همه چیز رو به دقت بررسی کنه و این موضوع میتونست دلیلی باشه بر اینکه ورجیل قبلا به همین دلیل ( فهمیدن حقیقت در مورد اسپاردا ) به Fortuna City اومده باشه
but the same couldn’t be said about his twin. Vergil was one who was obsessed to look up everything he could, and this was set as a hint to show that Vergil was likely to have set foot in Fortuna City for that reason.
بقیه متن رو نخوندم ولی بهتره اونا رو هم یه نگاهی بکنی شاید اشکالی توش باشه