داداش چقدر قشنگ توصیف کردی ، واقعا همینه و من هنوزم که هنوزه به اون صحنه :
که بالای ساختمان نشستیم و جانی کنارمونه و دیگه وقت تماس و انتخاب های نهاییه بازیه فکر میکنم . یا به پایانی که با روگ رفتیم آراساکا رو بیاریم پایین ، که چطور واقعا شخصیت جانی روی من تاثیر گذاشت با اینکه تو زندگی واقعیم از هیجان دوری میکنم و کلا آنارکیست نیستم اصلا برای اولین بار اون پایان رو انتخاب کردم یک جوری که انگار این بازی و شخصیت جانی اون نیمه خاموش وجود من رو بیدار کرده بود که میخواستم بازی رو به اون شکل تموم کنم و این یعنی نهایت تاثیر گذاری
من از پایان مخفی بازی خوشم اومد. با روحیاتم سازگارتر بود، چون در زندگی هم سعی میکنم بدبختیهای خودمو گردن دیگران نندازم و اون دقیقاً همون مسیری بود که انتخاب میکردم.
من romance رو با Panam جلو بردم که بازی رو با کمک اون تموم کنم (اگر درست گفته باشم چون اطلاع کاملی از پایانش ندارم). میخواستم بدونم بعد از پایان امکانش هست به بقیه کاراکتر ها نزدیک بشم برای بدست آوردن یک پایان دیگه؟
و اینکه بعد از پایان بازی هم میشه بازی رو پلات کرد؟ یا تروفی هایی هستن که مجبورم یکبار دیگه از اول شروع کنم؟
من romance رو با Panam جلو بردم که بازی رو با کمک اون تموم کنم (اگر درست گفته باشم چون اطلاع کاملی از پایانش ندارم). میخواستم بدونم بعد از پایان امکانش هست به بقیه کاراکتر ها نزدیک بشم برای بدست آوردن یک پایان دیگه؟
و اینکه بعد از پایان بازی هم میشه بازی رو پلات کرد؟ یا تروفی هایی هستن که مجبورم یکبار دیگه از اول شروع کنم؟
تقریبا هر کدوم از کراکتر های اصلی یه جای ماموریت مختص به خوشدون یه چیز missable دارن .
اگه ماموریت های هر کدوم رو تموم کردی و تروفی مربوط به اون کراکتر رو گرفتی اوکیه و بقیه پایان ها رو میتونی بگیری
بالاخره بعد از قرنها بازی رو تموم کردم و اندکی بیشتر از ۱۰۰ ساعت طول کشید!
صحبت کردن در مورد Cyberpunk 2077 برای کسی که سال ۲۰۲۵ تمومش میکنه، یه ذره سخته. چون بازی بهبودهای زیادی نسبت به زمان عرضه (۲۰۲۰) داشته و الآن نمیدونم باید از سیدی پراجکت رد حلالیت بطلبم که انقدر طولش دادم تا بازی کنم و انقدر بدجور قضاوتش کردم یا نه. ولی هر چی که هست، این نسخهای که من سراغش رفتم، فوقالعاده بود! فعلاً توی جَو هستم و باید یه ذره صبر کنم تا نظر واقعی بدم، ولی در این لحظه بازی واقعاً برام در حد The Witcher 3 بوده که اون هم جزو Top 10 نسل قبلم بود.
بازی تقریباً از هر نظر بالاتر از انتظارم بود. فکر نمیکردم همچین گیمپلی و گانپلی خوبی رو توی اولین تجربه اول شخص سیدی پراجکت ببینیم. همینطور فکر نمیکردم گرافیک روی حالت 60fps در حدی باشه که بتونم جزو بهترینهای نسل قرارش بدم. انتظار موسیقیها و صداپیشگیهای خوبی رو داشتم، ولی نه در این حد. داستان رو حدس میزدم خیلی خوب باشه که بود و هم شخصیتپردازیهای جالبی داشت و هم اتفاقات جذاب و پایانهای زیبا. اون پایانی که عمو جانی کنترل بدن رو به دست میگیره و سوار اتوبوس میشه و میره، غوغا بود و خیلی احساساتی شدم.
بازی یه سری ایرادات هم داشت، مثل باگهایی که هنوز بعد از این همه وقت دیده میشن و البته طبیعیه توی یه اثر اپنورلد با این همه جزئیات. یا مثلاً بعضیها ممکنه به پویا نبودن شهر و مردمش در حد GTA ایراد بگیرن که البته من خودم از این نظر مشکلی نداشتم و از لحظه اول هم با این دیدگاه سراغ بازی نرفتم که دارم GTA تجربه میکنم، بلکه برام یه چیز متفاوت بود که در کنار همه زیباییهاش، دنیای بزرگی هم داره ولی لزوماً قرار نیست شبیهساز زندگی در شهر باشه.
یکی دیگه از ایرادات هم Gigهای تکراری بودن که خوشبختانه توی Phantom Liberty برطرف شده بود و به جای ۱۷۰۰ تا Gig مشابه، تعداد کمتری ارائه میداد که هرکدوم در حد یه مأموریت جانبی جالب بودن. کلاً این Phantom Liberty چیز به شدت محشری بود و بعضی از اتفاقات و نوع روایت داستانش حتی از نسخه اصلی هم فراتر میرفت و خیلی امیدوارم کرد به Cyberpunk بعدی. حیف که با این وضعیت صنعت بازی و طولانی شدن پروسه تولید بازیها، احتمالاً باید تا ۳۰۳۵ منتظر بمونیم!
یه نکته جالب هم در مورد Phantom Liberty این بود که اواخر بازی و جایی که Songbird دیوونه میشد (توی اون مسیری که من انتخاب کردم و با برادر رید(!) همراه شدم) به این فکر افتادم که چرا سازندههای بازی از پتانسیل دنیای سایبری و تأثیرات مجازی روی ذهن کاراکتر و... برای خلق یه سری مراحل ترسناک استفاده نکردن. فقط چند دقیقه طول کشید تا اون ربات کثافت از راه رسید و بازی رفت توی فاز Alien: Isolation و دچار ایست قلبی شدم! یعنی رسماً به غلط کردن افتاده بودم و لامصب اون بخش از بازی هم یه جوری بود که برعکس اکثر بخشها، خبری از راهنمایی مستقیم توی نقشه نبود و باید توی محیط تنگ و تاریک میگشتی و اتاقها رو پیدا میکردی و ربات بیشرف هم با اون صدای فجیعش میافتاد دنبالت! یه تیکه بود که باید سریع یه دری رو باز میکردم و بنده یه ذره طولش دادم و اواسط عبور از در، چنگک ربات رفت توی دل و رودهم و میزان ترسِ این سکانس، از کل Silent Hill 2 بیشتر بود!
یه معذرتخواهی هم به سیدی پراجکت بدهکارم بابت شک و تردید در مورد اول شخص بودن بازی. از لحظه اول که مشخص شد سوم شخص نیست، خیلی از این قضیه ناراحت بودم ولی الآن میفهمم چه انتخاب درستی بوده و بنده در گمراهی به سر میبردم. هم گانپلی سلاحهای مختلف و هم افتادن به جون دشمنها از نزدیک لذتبخشه و هم به لطف انیمیشنهای باکیفیت و جزئیات بالا، آدم قشنگ خودش رو در قالب شخصیت احساس میکنه.
عرض ارادت سازندههای بازی به کوجیما هم جالب بود و نمیدونم جریان چی بوده که توی جاهای مختلف بهش اشاره کرده بودن!
میزان جزئیات بازی به شکل دیوانهواری بالاست و مثلاً توی خیلی از بازیهای ریسینگ هم کم پیش میاد که دیگه تا خرخره سراغ همهچیز رفته باشن و زیر ماشین برچسب با نوشته مخصوص زده باشن که شاید ۰.۰۰۰۱٪ از مخاطبها هم نبینن!
داشت یادم میرفت که یه عکس هم از بانوی برگزیده بذارم که به سبک این مانگا/انیمهها که ملت عاشق شخصیتهای مجازی میشن، در ایشون ذوب شده بودم!
آخه چرا کشتینش بیشرفا!
این هم آخرین تصاویر یادگاری با V عزیزم که دلم براش تنگ میشه!
بالاخره بعد از قرنها بازی رو تموم کردم و اندکی بیشتر از ۱۰۰ ساعت طول کشید!
صحبت کردن در مورد Cyberpunk 2077 برای کسی که سال ۲۰۲۵ تمومش میکنه، یه ذره سخته. چون بازی بهبودهای زیادی نسبت به زمان عرضه (۲۰۲۰) داشته و الآن نمیدونم باید از سیدی پراجکت رد حلالیت بطلبم که انقدر طولش دادم تا بازی کنم و انقدر بدجور قضاوتش کردم یا نه. ولی هر چی که هست، این نسخهای که من سراغش رفتم، فوقالعاده بود! فعلاً توی جَو هستم و باید یه ذره صبر کنم تا نظر واقعی بدم، ولی در این لحظه بازی واقعاً برام در حد The Witcher 3 بوده که اون هم جزو Top 10 نسل قبلم بود.
بازی تقریباً از هر نظر بالاتر از انتظارم بود. فکر نمیکردم همچین گیمپلی و گانپلی خوبی رو توی اولین تجربه اول شخص سیدی پراجکت ببینیم. همینطور فکر نمیکردم گرافیک روی حالت 60fps در حدی باشه که بتونم جزو بهترینهای نسل قرارش بدم. انتظار موسیقیها و صداپیشگیهای خوبی رو داشتم، ولی نه در این حد. داستان رو حدس میزدم خیلی خوب باشه که بود و هم شخصیتپردازیهای جالبی داشت و هم اتفاقات جذاب و پایانهای زیبا. اون پایانی که جانی کنترل بدن رو به دست میگیره و سوار اتوبوس میشه و میره، غوغا بود و خیلی احساساتی شدم.
بازی یه سری ایرادات هم داشت، مثل باگهایی که هنوز بعد از این همه وقت دیده میشن و البته طبیعیه توی یه اثر اپنورلد با این همه جزئیات. یا مثلاً بعضیها ممکنه به پویا نبودن شهر و مردمش در حد GTA ایراد بگیرن که البته من خودم از این نظر مشکلی نداشتم و از لحظه اول هم با این دیدگاه سراغ بازی نرفتم که دارم GTA تجربه میکنم، بلکه برام یه چیز متفاوت بود که در کنار همه زیباییهاش، دنیای بزرگی هم داره ولی لزوماً قرار نیست شبیهساز زندگی در شهر باشه.
یکی دیگه از ایرادات هم Gigهای تکراری بودن که خوشبختانه توی Phantom Liberty برطرف شده بود و به جای ۱۷۰۰ تا Gig مشابه، تعداد کمتری ارائه میداد که هرکدوم در حد یه مأموریت جانبی جالب بودن. کلاً این Phantom Liberty چیز به شدت محشری بود و بعضی از اتفاقات و نوع روایت داستانش حتی از نسخه اصلی هم فراتر میرفت و خیلی امیدوارم کرد به Cyberpunk بعدی. حیف که با این وضعیت صنعت بازی و طولانی شدن پروسه تولید بازیها، احتمالاً باید تا ۳۰۳۵ منتظر بمونیم!
یه نکته جالب هم در مورد Phantom Liberty این بود که اواخر بازی و جایی که Songbird دیوونه میشد (توی اون مسیری که من انتخاب کردم و با برادر رید(!) همراه شدم) به این فکر افتادم که چرا سازندههای بازی از پتانسیل دنیای سایبری و تأثیرات مجازی روی ذهن کاراکتر و... برای خلق یه سری مراحل ترسناک استفاده نکردن. فقط چند دقیقه طول کشید تا اون ربات کثافت از راه رسید و بازی رفت توی فاز Alien: Isolation و دچار ایست قلبی شدم! یعنی رسماً به غلط کردن افتاده بودم و لامصب اون بخش از بازی هم یه جوری بود که برعکس اکثر بخشها، خبری از راهنمایی مستقیم توی نقشه نبود و باید توی محیط تنگ و تاریک میگشتی و اتاقها رو پیدا میکردی و ربات بیشرف هم با اون صدای فجیعش میافتاد دنبالت! یه تیکه بود که باید سریع یه دری رو باز میکردم و بنده یه ذره طولش دادم و اواسط عبور از در، چنگک ربات رفت توی دل و رودهم و میزان ترسِ این سکانس، از کل Silent Hill 2 بیشتر بود!
یه معذرتخواهی هم به سیدی پراجکت بدهکارم بابت شک و تردید در مورد اول شخص بودن بازی. از لحظه اول که مشخص شد سوم شخص نیست، خیلی از این قضیه ناراحت بودم ولی الآن میفهمم چه انتخاب درستی بوده و بنده در گمراهی به سر میبردم. هم گانپلی سلاحهای مختلف و هم افتادن به جون دشمنها از نزدیک لذتبخشه و هم به لطف انیمیشنهای باکیفیت و جزئیات بالا، آدم قشنگ خودش رو در قالب شخصیت احساس میکنه.
عرض ارادت سازندههای بازی به کوجیما هم جالب بود و نمیدونم جریان چی بوده که توی جاهای مختلف بهش اشاره کرده بودن!
میزان جزئیات بازی به شکل دیوانهواری بالاست و مثلاً توی خیلی از بازیهای ریسینگ هم کم پیش میاد که دیگه تا خرخره سراغ همهچیز رفته باشن و زیر ماشین برچسب با نوشته مخصوص زده باشن که شاید ۰.۰۰۰۱٪ از مخاطبها هم نبینن!
داشت یادم میرفت که یه عکس هم از بانوی برگزیده بذارم که به سبک این مانگا/انیمهها که ملت عاشق شخصیتهای مجازی میشن، در ایشون ذوب شده بودم!
آخه چرا کشتینش بیشرفا!
این هم آخرین تصاویر یادگاری با V عزیزم که دلم براش تنگ میشه!
دوبله V رو حال کردی آریا ؟ راستی بهم بگو که مراحلی که :
کنترل جانی رو دست میگرفتیم و به آراساکا حمله میکردیم کیف میکردی و خیلی بهت میچسبیده . یکی از پایان های بازی که با Rogue پیر باز میریم آراساکا رو میزنیم با اون آهنگ ناموسیش جزو تاپ ترین لحظات گیمینگی هست که تا الان تجربه کردم .
دوبله V رو حال کردی آریا ؟ راستی بهم بگو که مراحلی که :
کنترل جانی رو دست میگرفتیم و به آراساکا حمله میکردیم کیف میکردی و خیلی بهت میچسبیده . یکی از پایان های بازی که با Rogue پیر باز میریم آراساکا رو میزنیم با اون آهنگ ناموسیش جزو تاپ ترین لحظات گیمینگی هست که تا الان تجربه کردم .
واقعاً جزو بهترین صداهایی بود که توی کل عمرم دیدم (شنیدم!). هم خود صدای بانو عالی بود، هم نحوه صحبت کردن و ابراز احساسات تلخ و شیرین و تیکه انداختنها و...
آره اون بخشها فوقالعاده بودن! کلاً جانی و روگ جزو بهترین شخصیتهای بازی بودن و از تکتک لحظاتشون لذت بردم. حیف که روگ توی یکی از پایانها شهید شد و خیلی دلم سوخت. ماجرای آلت کانینگهام هم خیلی جالب و البته تلخ بود.
یکی از بهترین نکات داستان هم روابط جانی و V بود که اولش خیلی خصمانه شروع شد و طبیعی هم بود. بنده خدا بعد از دههها یه دفعه به زندگی برگشته، اون هم توی این حالت! هر کسی که باشه، توی همچین وضعیتی دیوونه میشه، چه برسه به جانی که آدم قلدر و پررویی هم بوده و الآن تبدیل شده به یه اسیر توی مغز یکی دیگه. ولی به تدریج روابطشون بهتر شد و در نهایت رسید به یه سری از زیباترین پایانها.
خیلی غصه میخورم که همچین دنیای عظیمی با بینهایت پتانسیل، باید تا مدتها خاک بخوره. کاش زودتر یه اتفاقاتی توی صنعت بازی بیفته و با کمک هوش مصنوعی یا هرچی، پروسه تولید بازیها سریعتر بشه.
منم چن روز پیش بازی رو برای بار چهارم تموم کردم و بازم بسیار لذت بردم، چیزی که ايندفعه بهش پی بردم اینه که چقدر اکتینگ idris elba خفن تر و حرفه ای تر از کیانو ریوز هست ( از نظر من ) با اینکه هر دو عالی هستن ولی کاش شخصیت solomon reed بیشتر داخل بازی بود، واقعا گیم رو زیر و رو کرد.
یه بحث دیگه هم در مورد استوری فنتوم لیبرتی که داخل این playthrough دیدم:
داخل پایانی که سانگ برد رو تحویل دولت بدی که کات سین خیلی خفنی هم داره مامورا و رئیس جمهور میان با اسکورت و هلیکوپتر و دم و دستگاه که ۴ درصد پلیرا گرفتن(سلامتی همه سیمپا )شما میتونی اخر بازی به مامور ریید زنگ بزنی بیان دنبالت و ببرن جراحی و قطعه رو در بیارن با عاقبت اینکه وی دیگه نمیتونه از ابزار سایبری استفاده کنه، که تا اینجا اوکیه، چیزی که اوکی نیست اینه که به پلیر انتخاب داده نمیشه که دسک جاب اف آی اِی رو قبول کنه! بله درسته کنون نیست و قطعا خیلیا انتخاب نمیکردن ولی من هر چی فکر کردم دلیلی برای ردش پیدا نکردم. میتونست تنها هپی اندینگ بازی باشه، وی زنده میمونه پیر میشه و شرافتمندانه بازنشست میشد، ولی بازی پلیر رو مجبور میکنه برگرده نایت سیتی. اگه کسی میدونه چرا همچین چیزی نذاشتن و وی باید برگرده نایت سیتی که دهنش سرویس بشه دوباره منم در جریان بزاره
تیمهای سایبرپانک و ویچر رسما از هم جدا هستن و خب نسخه بعدی هم با آنریله.
از این به بعد بازیهای CDP مراحل ساختشون خیلی سریعتر اتفاق میفته.
انتشار سایبرپانک Orion حتی برای 2030 یا نهایتا 31 چیز خیلی دور از ذهنی نیست.
تازه باید تکلیف اون 6تا شخصیت گمنام هم مشخص بشه.
پس احتمالا یه برگشت به همین نسخه خواهیم داشت.
منم چن روز پیش بازی رو برای بار چهارم تموم کردم و بازم بسیار لذت بردم، چیزی که ايندفعه بهش پی بردم اینه که چقدر اکتینگ idris elba خفن تر و حرفه ای تر از کیانو ریوز هست ( از نظر من ) با اینکه هر دو عالی هستن ولی کاش شخصیت solomon reed بیشتر داخل بازی بود، واقعا گیم رو زیر و رو کرد.
یه بحث دیگه هم در مورد استوری فنتوم لیبرتی که داخل این playthrough دیدم:
داخل پایانی که سانگ برد رو تحویل دولت بدی که کات سین خیلی خفنی هم داره مامورا و رئیس جمهور میان با اسکورت و هلیکوپتر و دم و دستگاه که ۴ درصد پلیرا گرفتن(سلامتی همه سیمپا )شما میتونی اخر بازی به مامور ریید زنگ بزنی بیان دنبالت و ببرن جراحی و قطعه رو در بیارن با عاقبت اینکه وی دیگه نمیتونه از ابزار سایبری استفاده کنه، که تا اینجا اوکیه، چیزی که اوکی نیست اینه که به پلیر انتخاب داده نمیشه که دسک جاب اف آی اِی رو قبول کنه! بله درسته کنون نیست و قطعا خیلیا انتخاب نمیکردن ولی من هر چی فکر کردم دلیلی برای ردش پیدا نکردم. میتونست تنها هپی اندینگ بازی باشه، وی زنده میمونه پیر میشه و شرافتمندانه بازنشست میشد، ولی بازی پلیر رو مجبور میکنه برگرده نایت سیتی. اگه کسی میدونه چرا همچین چیزی نذاشتن و وی باید برگرده نایت سیتی که دهنش سرویس بشه دوباره منم در جریان بزاره