دور که هست فقط اومدن از داستان فراماسون ها افسانه ساختن که بسیار اونا رو مورد هدف قرار داده !
مثله خودمون که وقتی از یه چیزی مخیوام بد بگیم یه جک هم براش میسازیم !:d
دور که هست فقط اومدن از داستان فراماسون ها افسانه ساختن که بسیار اونا رو مورد هدف قرار داده !
مثله خودمون که وقتی از یه چیزی مخیوام بد بگیم یه جک هم براش میسازیم !:d
دور که هست فقط اومدن از داستان فراماسون ها افسانه ساختن که بسیار اونا رو مورد هدف قرار داده !
مثله خودمون که وقتی از یه چیزی مخیوام بد بگیم یه جک هم براش میسازیم !:d
این جوری هایی هم که میگی نیس! این قدرا افسانه ای نیس. بعضی ها واقعا به اینا اعتقاد دارن!!! البته سازنده ی بازی اومده همه چی رو با هم قاطی کرده و یه فضای چند منظوره و چند داستانه درست کرده که جذابیت خاصی به بازی میده. مثلا اومده در قالب جنگ اساسین ها و تمپلار ها داستان های قوم مایا و داستان ادم و حوا و اینا رو گنجونده که میتونست نباشه اینا و تو روند بازی هم تاثیری نداشته باشه. ولی این داستان بازیه که ادم رو 4-5 ساعت پاش میشونه! یا این که اومده تو شماره 2 بعضی از اتفاقات تاریخی رو به اساسین ها و تمپلار ها ربط داده. مثل جنگ های صلیبی و اون جوری که تو عکسای The Truth بود انقلاب هندی ها و جنگ جهانی دوم. شاید هم همچین پدیده ای باشه!
دوستان راستی من یه موضوعی رو متوجه شدم:
apple همون سیب یا میوه ممنوعه هستش که حوا با خوردن اون باعث رانده شدن خودش و ادم از بهشت شد اما در اصل این میوه ممنوعه,دانایی ممنوعه (forbidden knowledge) هستش.
این موضوع کاملا هم با ویدئو the truth ارتباط داره.
به همین دلیل هست که بعضی شیطان پرستان فلسفی معتقدند که خداوند دوست نداره ما دانا باشیم.
نظر شما چیه صادق جان؟
دوستان راستی من یه موضوعی رو متوجه شدم:
apple همون سیب یا میوه ممنوعه هستش که حوا با خوردن اون باعث رانده شدن خودش و ادم از بهشت شد اما در اصل این میوه ممنوعه,دانایی ممنوعه (forbidden knowledge) هستش.
این موضوع کاملا هم با ویدئو the truth ارتباط داره.
به همین دلیل هست که بعضی شیطان پرستان فلسفی معتقدند که خداوند دوست نداره ما دانا باشیم.
نظر شما چیه صادق جان؟
خب نمیشه وارد مسائل فلسفی بعضیا شد!
بله همون سیبه. احتمالا سازنده های بازی هم از قصد این سوژه رو پیدا کردن.
ولی این جوری که داستان اساسین میگه ربطی به دانایی نداره! در ارتباط با کنترل ذهن و رفتار و این چیزاست.
خیلی مسائل فلسفی و مذهبی رو پیش نکشیم بهتره! دوباره مدیران عزیز گیر لطف میفرمایند:d ما سرمون با داستان خودمون گرمهb-)
دوستان راستی من یه موضوعی رو متوجه شدم:
apple همون سیب یا میوه ممنوعه هستش که حوا با خوردن اون باعث رانده شدن خودش و ادم از بهشت شد اما در اصل این میوه ممنوعه,دانایی ممنوعه (forbidden knowledge) هستش.
این موضوع کاملا هم با ویدئو the truth ارتباط داره.
به همین دلیل هست که بعضی شیطان پرستان فلسفی معتقدند که خداوند دوست نداره ما دانا باشیم.
نظر شما چیه صادق جان؟
انتخاب سیب به نظر من کاملا زیرکانه و هدف دار است چون ما با یه بازی روبرو هستیم که سعی در به چالش کشیدن همه چیز رو داره...که به نظرم در انجام این کار موفق هم بوده.....دقیقا درست میفرمایید در مورد Forbidden Knowledge.پیدا کردن حقیقت.....پرده برداشتن از اسرار این دنیا....بخشی از تعاریف دانایی همین چیزهاست.....
با این آقایون فلسفی:d ملاقات نداشتم ولی نظر شخصی من:
تنها دلیل بودن ما در این دنیا پیدا کردن حقیقت/پیشرفت/...و...پی بردن به اسرار این دنیا تا حد ممکنه.....
خب نمیشه وارد مسائل فلسفی بعضیا شد!
بله همون سیبه. احتمالا سازنده های بازی هم از قصد این سوژه رو پیدا کردن.
ولی این جوری که داستان اساسین میگه ربطی به دانایی نداره! در ارتباط با کنترل ذهن و رفتار و این چیزاست.
خیلی مسائل فلسفی و مذهبی رو پیش نکشیم بهتره! دوباره مدیران عزیز گیر لطف میفرمایند:d ما سرمون با داستان خودمون گرمهb-)
درسته اما واقعا اگه اینطوری باشه پس چرا در آخر ویدئو the truth یه بلایی سر آدم و حوا میاد؟!
همون طوری که در افسانه ها هم گفته میشه اونا به خاطر همین موضوع از بهشت رانده شدن!
انتخاب سیب به نظر من کاملا زیرکانه و هدف دار است چون ما با یه بازی روبرو هستیم که سعی در به چالش کشیدن همه چیز رو داره...که به نظرم در انجام این کار موفق هم بوده.....دقیقا درست میفرمایید در مورد Forbidden Knowledge.پیدا کردن حقیقت.....پرده برداشتن از اسرار این دنیا....بخشی از تعاریف دانایی همین چیزهاست.....
با این آقایون فلسفی:d ملاقات نداشتم ولی نظر شخصی من:
تنها دلیل بودن ما در این دنیا پیدا کردن حقیقت/پیشرفت/...و...پی بردن به اسرار این دنیا تا حد ممکنه.....
درسته اما واقعا اگه اینطوری باشه پس چرا در آخر ویدئو the truth یه بلایی سر آدم و حوا میاد؟!
همون طوری که در افسانه ها هم گفته میشه اونا به خاطر همین موضوع از بهشت رانده شدن!
Lee Harvey Oswald
امروز یه چیز جالبی از این آقا میخوندم گفتم بیام براتون بگم:
این همون کسی هست که کندی رئیس جمهور آمریکا رو ترور کرد،گفته میشه این یکی از همان دو مردی بوده که از طرف تمپلارها مامور بوده تا کندی رو ترور کنه و Piece of Eden کندی رو ازش بگیره!! Oswald رو Jack Ruby میکشه،گفته میشه که Jack Ruby احتمالا تمپلار بوده و Lee Harvey Oswald رو به خاطر اینکه نتونه حرفی بزنه و نشه از او اعتراف گرفت کشت.
سه اصول Assassins
1- تیغه تون را به خون بیگناهان آلوده نکنید.
2-همیشه با پروا عمل کنید.
3-هرگز برادری را مورد سوءظن قرار ندهید. ویرایش: درباره ی ابسترگو و وارن ویدیچ در پست اول بخوانید
درود بر شما
من یه بحث تازه ای رو میخوام شروع کنم دوستان هم یاری کنند..
بحث جدید مربوط به اون فایلهای تصویر The Truth هست که حلش میکردیم اون عکسها پیغام های مرموزی به وسیله خود عکس و مورس داشتند
ببینید مثلا وقتی عکس سزار نیکولاس رو میبینید با این اعداد
که منظورش این تاریخ هست 17 جولاي 1918 سالي سزار نیکولاس کشته شد
یا توی معمای ژاندارک که تصویر سوخته شدنش رو نشون میده(گفته میشه که ژاندارک به خاطر داشتن sword of eden قدرتمند بوده و تمپلارها برای به دست آوردنش اون رو سوزوندن)
که این اعداد تاریخ 30 ماه می سال1431 رو نشون میده که ژاندارک سوزانده شد(البته صحیحش Joan of Arc هست)
یا این که توی پازلی به اسم Brothers باهاش مواجه میشیم اینا به صورت مورس هستند
که ترجمه میشه: THEY HIT HIM IN THE STOMACH
در پازلInstruments of Power نمونه 16 توضیح میده که بسیاری از مبارزین قدیمی staff of eden -sword of eden رو داشته اند که توی عکسا موسی(نمیدونم منظورش موسی پیامبر هست یا نه؟)که staff of eden رو داشته شاید منظورش این بود که موسی با اون عصا قدرت کنترل ذهن و توهم رو داشته
اگه درباره ی عکسای دیگه توضیح خاصی دارید بگید(من لینک عکسها رو ندارم یکی لطف کنه با سایز کوچیک اونا رو قرار بده تا راحت تر در موردش توضیح بدیم)
واییییییییییی عجب داستانیه این اساسین!!! یعنی همه ی اینا واقعیته؟
یه چی تو نسخه ی شماره 2 بود و اون معما ها بود. تو معما ها عکسای عجیبی بود.مثلا یه سیب تو یه جنگ پیدا میشد یه سیب تو یه تابلو نقاشی!
من عکس واقعی یکی از اون تابلو ها رو دیدم. عکس اون پیرمرده. یه چیزی مثل همون سیبه رو لباسش بود!!!! فکم افتاد پایین. کانلا معلوم نبود ولی میشد تشخیص داد. شاید هم من اشتباه کردم ولی دوستم هم وقتی دید بلافاصله گفت که این همون عکسه تو اساسین 2 ه و یه ذره که نگاه کرد اونم دید اونن سیبه رو!!! جریان چیه؟
جدی میگی!!!!!!اگه برات ممکنه از همون عکسی که دیدی یه عکس بگیر و آپلود کن (من ویدوی TRUTH رو تا ته رفتم نکنه GANDHAI رو میگی همون پیرمرده که با افرادش دارن راه میرن!و AOE(APLLE OF EADENرو عصاشه!!
مخم از هم پاشید!!نکنه واقعا هم تمپلار ها تو این زمان باشن هم اساسینز!(آخه تو زمان گذشته تو ایران حشاشین بود!)بسم ال....من که گیج شدم به حر حال هرچی هست تو نسخه BH معلوم میشه!
بچه ها نکنه اول شماره 2 که لباس لوسی خونی بود 16 رو کشته!!میترسم!آخه مگه نمیگین زنده مونده بوده شاید مخفیش کرده بودن بعد لوسی کشتش!به هر حال لوسی یه نفر رو اول 2 کشته! و یه چیز دیگه نکنه AOE حقیقت داره و ما باید قبل از فاجعه جلوشو بگیریم!!!
راستی یه سئوال دیگه
تو AC 1 آخر بازی اون 3 تا مرد ها اساسین بودن یا تمپلار؟همونایی که تو اون اتاقه بودن و نمیشد قیافشونو دید!
من میگم بیایم یه گروه تشکیل بدیم(مجانی ولی با اعضایی مشخص و مث پیاز نیان تو)بریم دنبال AOE وPOE و شایدم ماشین زما رو ساختیم(انیموس)راستی من یه جا خوندم یه گروه آمریکایی یه ماشین زمان ساخته اند(شایدم نوشته بود در حال ساخت یا در آخرای کار ساختند)البته این ماشین به احتمال زیاد دست دولت نمیوفتد و فقط قابل استفاد برای خودشون خواهد بود(یعنی به کسی نمیدنش خثیث(مخصوصا اشتبا نوشتم)
من نفر اولم که اعلام آمادگی برای عضویت میکنم
دقیقا ولی بعضی مسائلش حالت ایهام یا استعاره ای داره ..
مثلا همین Sword Of Eden رو تمپلارها توی دنیای واقعی دارند و ازش به نام شمشیر نور یاد میکنند.میگن که شمشیر نور دست شاه آرتور بوده و به ما ارث رسیده که این جای بحث داره
Staff Of Eden هم تقریبا همینطوره...یکی باهاش شده پاپ...یکی باهاش شده جادوگر!!
و این پروژه ی ابسترگو که پیدا کردن تمامی تکه های بهشتی و فرستادنش به فضا،که بتونند ذهن مردم رو کنترل کنند کاری هست که امروزه تمامی مردان سیاسی با استفاده از رسانه انجامش میدند.بهترین راه برای کنترل مردم یک کشور این هست که ذهنشون رو کنترل کنی،اونا رو به سمتی ببری که دلت میخوای اما در عوض کار دیگه ای کنی،حالا طرز استفاده از این سیاست یه کم فرق میکنه یکی با **نج هندی یکی با مواد مخدر،یکی با....
لپ کلامم این بود که کنترل ذهن وجود داره حالا به روش های گوناگون که جای بحثش اینجا نیست. ویرایش:داستان Assassin’s Creed:French Graphic Novelبه پست اول اضافه شد که از همینجا میتونید بخونید(صفحه ی اول یکم حجمش زیاد شده برای دسترسی سریعتر از همینجا بخونید)این یک کتاب هست که خلاصه اش رو براتون ترجمه کردم
داستان از یک تیمارستان شروع میشه،تیمارستانی به اسم St.Erembert .
روز به پایان رسیده و پرستاران مشغول جمع آوری بیماران هستند،آنها یک نفر از بیماران را پیدانکردند به نظر میرسید او فرار کرده است.شخصی پرستاران دیگر را صدا میزند او جنازه ای به آنها نشان میدهد.خادمین بیمارستان وحشت زده درخواست کمک میکنند،آن جنازه ای که پیدا شده بود توسط مردی که خودش نمونه 16 مینامید مورد حمله قرار گرفته بود!
داستان به زمان دیگری میرود،زمانی که یک اساسین سوار بر اسبش بود.او آکوئیلوس Aquiluc فرزند لوسیوس Lucius بود.به سمت شهری میرفت،با حاکم شهر مشغول صحبتهای گوناگونی بود.ناگهان آکوئیلوس شانه های طرف مقابلش را میشکافد و او را میکشد.
داستان به سمت دزموند در آزمایشگاه ابسترگو میرود.دزموند تحت نظارت ویدیچ و لوسی در ابسترگو بود دزموند در دستگاه انیموس قرار گرفته بود و پس از مدتی به خاطر جلسه ای بین روئسا و کارمندان ابسترگو انمیوس متوقف میشود، لوسی به دزموند پیشنهاد میدهد که در مدتی که به جلسه میرود دزموند استراحت کند.در قرار ملاقات در اتقاق کنفرانس، صحبتهایی درباره پروژه ی انیموس بود.لین صحبتها به سمت نمونه 16 میرود.16 دارای اندامی درشت و سر کچل بود.همه چیز داشت آرام پیش میرفت قبل از اینکه او،از انیموس با وحشت بیدار شد و لباسش را پاره کرد،به طرز وحشیانه ای ناخنهایش را به صورتش میکشید طوری که از صورتش خون آمد.سپس به سمت ویدیچ و لوسی حمله ور شد.16 ده دقیقه فرصت داشت تا نیروهای امنیتی برای آرام کردنش برسند.در این ده دقیقه 16 با خونی که از صورتش میامد شروع به کشیدن چیزهایی بر کف آزمایشگاه کرد.نیروهای امنیتی رسیدند و به او مسکن هایی تزریق کردند و 16 را راهی اتاقش کردند.با اینحال به دلایل نامعلومی 16 در صبح روز فردا برهنه و در حال خونریزی پیدا شد.او در اتاق خود با خون خودش باز هم چیزهای عجیبی بر دیوار بالای تخت خوابش کشیده بود.
دزموند از خواب بیدار میشود،او توسط لوسی با سرنگی که لوسی به دزموند تزریق کرده بود بیدار شد.بعد از مکالمه ای بین دزموند و لوسی ،دزموند باز هم به خواب میرود.دزموند خواب دزدیده شدنش توسط ابسترگو را دید.دزموند لوسی در کافه ای به اسم L HORIZON جایی که خودش در آنجا کار میکرد را دید.دزموند از خواب بیدار شد.دزموند از لوسی و ویدیچ خواستاز جوابگو بودن آن دو از ربودن خودش بود اما با این حال،ویدیچ او را آرام کرد و از دزموند خواست تا به اتاقش بازگردد.
بعد از مدتی دزموند درون انیموس قرار میگیرد تا به قسمت پایانی خاطرات جدش الطائر برسد.در پایان نقشه ای از کره ی زمین نشان داده شد که نقاطی بر روی آن به طور واضحی مشخص شده بود،ویدیچ این قسمت را ضبط کرد،انیموس خاموش شد و دزموند از خواب پرید.لوسی و ویدیچ دزموند را ترک کردند و دزموند با پیغام های مرموزی که بر در و دیوار آزمایشگاه و اتاقش کشیده شده بود تنها ماند.(توجه:پیغامها هیچ شباهتی به آنچه که در بازی اول مشاهده میکنیم ندارد)
در شماره دوم بازی ،لوسی دزموند را پیدا میکند و او را مجبور میکند برای دقایقی درون انمیوس قرار گیرد،سپس با دزموند از راه پارکینگ از ابسترگو فرار میکند.آنها زمانی که به مخفیگاهشان میرسند با همکیش دیگری به نام تام برخورد میکنند.،هیچ اثری از ربکا و شان نیست.آنها با تمام درباره ی نقشه ای که داشتند صحبت میکردند،که مردی با کت چرمی از راه میرسد.به او خوشامد میگویند و تصویر فرار او از بیمارستان St.Embert نمایش داده شد.او نمونه 16 بود.لوسی او را مایکل میخواند.
آنها درباره ی اینکه دزموند یا مایکل(16) سزاوار قرار گرفتن دز انمیوس باشند جروبحث میکردند.مایکل مدعی بود که مافوق همه ی آنهاست و باید آنها به خواسته ی مایکل گوش کنند.در انتها مایکل Hidden Blade را به سمت دزموند نشانه میرود و به او حمله میکند،اما لوسی او را پس میزند و بیهوش میکند.لوسی به تام میگوید که جای مناسبی برای مایکل پیدا کند که او نتواند به کسی یا به خودش صدمه بزند.
داستان جلوتر میرود جاییکه دزموند در ابسترگو قرار گرفته،آزمایشگاهی تاریک و دودی،اطراف دزموند را لوسی و دیگران پوشانده بودند،سپس دزموند به خاطرات اتزیو رفت و داستان به پایان رسید
توجه:
مهمترین چیزی که در این داستان مشاهد شد زنده بودن نمونه 16 بود.
این داستان در کانادا و فرانسه به زبان فرانسوی موجود میباشد
بچه ها شاید مثلث برمودا به بازی مرتبط باشه!!!!
یعنی مثلا دزموند 66 قطعه رو پیدا کنه بعد مینروا تو گذشته بهش بگه پرتش کن اون تو تا خشم خدایان ففروکش کنه و بدست کسی نرسه!!!!
ممکنه برمودا یه پورتال باشه یا جایی که آدم و حوا سقوط کردن و 1 aoe در اونجا safe باشه(ذهن رو حال کنین!)