Assassin Creed:Trivia|پست اول حتما خوانده شود Spoiler Warning*|

نقش مطالب این تاپیک در بهبود اطلاعات شما از داستان AC

  • زیاد

    رای‌ها: 216 74.2%
  • متوسط

    رای‌ها: 44 15.1%
  • کم

    رای‌ها: 13 4.5%
  • هیچ

    رای‌ها: 18 6.2%

  • مجموع رای دهنده‌ها
    291
بابا شما خیلی حرفه ای نگاه میکنید :d
من که بازی هارو فتح کردم هیچی هم نگفتم بابا برید پا درس و مشقتون:d
والا حال و حوصله دارید شما هم:d
 
در آخر BrotherHood وقتی دزموند سیب ادن رو بدست میاره، اون صدا بهش میگه که باید بری اون (SHE منظور خانم) رو پیدا کنی و بعدش لوسی رو میکشه. در اواسط نوشته ها صدای افراد همراه دزموند میاد که میگن این چرا اینطوری شد، سریع، سریع برسونیمش به انیموس، اینطوری یک شانسی داریم.

این به این معنی نیست که الان لوسی کشته شده و در حقیقت همون Eve هستش که شماره 16 بهش اشاره کرده بود؟ در حقیقت اینطور میشه که حالا دزموند باید به گذشته برگرده و لوسی رو پیدا کنه.

ممنون میشم یک کمی روشن کنید.
 
  • Subject 16: Eden, she... in Eden, find Eve. The key, her DNA.
  • Desmond: Tell me.
  • Subject 16: I cannot... the sun, your son... too weak. Must replenish energy.

در آخر BrotherHood وقتی دزموند سیب ادن رو بدست میاره، اون صدا بهش میگه که باید بری اون (SHE منظور خانم) رو پیدا کنی و بعدش لوسی رو میکشه. در اواسط نوشته ها صدای افراد همراه دزموند میاد که میگن این چرا اینطوری شد، سریع، سریع برسونیمش به انیموس، اینطوری یک شانسی داریم.
بله،اون قسمت آخر صدای William M هست که خودش یه اساسین هم اتفاقا هست.بعد از این ماجرا هیچی معلوم نمیشه و ما از Davinci Dissappearnce شروع میکنیم و آخرش به اون مختصات و عجیب میرسیم و دزموند همینطور رها توی انیموس میمونه، البته فعلا(چون شاید توی Revelations جزئیات بیشتری پیدا کنه)

این به این معنی نیست که الان لوسی کشته شده و در حقیقت همون Eve هستش که شماره 16 بهش اشاره کرده بود؟ در حقیقت اینطور میشه که حالا دزموند باید به گذشته برگرده و لوسی رو پیدا کنه.
این حرفیه که جونو میزنه(قبل از اینکه چاقو وارد شکم لوسی بشه) : The Path must be opened. The scales shall be balanced."
از این جمله میشه فهمید که لوسی نقش یه گذرگاه رو برای دزموند بازی کرده.
لوسی معلوم نیست کشته شده یا نه، واقعا نمیشه قطعی گفت چون برا هر کودوم مثال نقض داره. Eve هم فکر نمیکنم لوسی باشه چون نه شباهتی و نه دلیلی درشون نمیبینم فقط اینکه هر دو اساسین هستند. دزموندبه گذشته برنمیگرده، چون اون محیط Black-Room یه حالت Safe-Mode از Animus هست . دزموند برای اینکه از کما در بیاد باید اون قسمت رو بگذرونه و به حالت عادیش بازگرده(اون محیطی که ما توی شماره های قبلی توی انیموس بودیم White-Room بود)
در انتها نظر شما هم یک پیشبینی ــه و شاید چیزی شبیه به این رو ببینیم، فرضیات گوناگون درباره ی لوسی زیاده، ارتباطش با ردپاها، ترسش از خفاش، حتی تمپلار بودنش و... که صفحات قبل بحثش شده . این پست صادق جان هست درباره ی لوسی129.

تنها سرنخی که از لوسی من پیدا کردم توی Revelations عکس زیر هست(و فکر نمیکنم لوسی حضور فیزیکی در Revelations داشته باشه).

Lucy. you will know the truth
به نظر میرسه جمله بالا توی تصویر باشه.
اونجایی که آدم و حوا به آدمهایی میرسن که دارن جوشکاری میکنن یه موجود سیاه سمت چپ وایساده تقریبا مثل شخصیت منفی جنگ ستارگان قیافه ش . هیچکاری نمیکنه باهاشون ! POE هم تو دستشه.اون کیه اصلا ؟
اون به اصطلاح یکی از Those Who Came Before هست که انسانها را در زیردست خود قرار داشتند. با داشتن POE میتونستند انسانها را کنترل کنند.

توجه کردین آدم و حوا موقع فرارشون دقیقا مثل اساسین ها میدون و از دیوارها بالا میرن ؟ این چیزی رو نمیرسونه ؟
اون دویدن و از دیوار بالا رفتن اصطلاحا میگن Free-Running که از مهارت های ویژه هر اساسینی باید باشه.
دقیقتر اینکه ادم و حوا اصلا اساسین هستند، یعنی جد بزرگ اساسین ها ایندو هستند. معنای واژه ی "ابن لااحد" اینجا مشخص میشه. آدم و حوا از نسلی نیمه خدا بودن که در برابر POE مقاوم بودند به خاطر همین تونستند جلوی TWCB بایستند و از فرمانشون سرپیچی کنند. نوادگان اونها هم اساسین های امروزی مثل دزموند هستند.
بازوبند سفیدی که دست حوا هست تو فیلم The truth چیه ؟ چرا قرمز ؟
صحبتی درباره اش نشده(منظورم این هست که مطلبی چیزی از این مورد درنیومده)+ بقیه سوالاتتون هم فعلا چیزی ازش نمیدونم بعضی قسمتهاشم حضور ذهن ندارم متاسفانه.
 
بازی اینترنتی Assassin's Creed Revelations: Path to Revelations از 27 اکتبر توی FB قرار گرفته. یه سری اشیاء مرموز توی سطح شهر مخفی شده اند. ماموریت شما این هست که اونارو زودتر از تمپلارها پیدا کنید و با استفاده از امکاناتی که بازی در اختیارتون قرار ارتقا بگیرید و لولتون رو بالا ببرید. چیز خاصی نداره جز سرگرمی، بد نیست یه امتحانش کنید.

www.unlocktheanimus.com/#!/uk/home/
خب این سایت محتوای بهتری نسبت به بقیه داره. یه سری معماها توی بازی قرار داده شده اند که باید حل شن، مثل درست کردن بمب و ......چیزی که تو این بازی مهم هست، معرفی شدن Five Seals قبل از عرضه ی رسمی بازی هست.درصد کمی شبهه وجود داره که واقعا این همون 5S هست یا نه؟ مشخصه که باید مراحل بازی رو طی کنید تا 5S برسید. برای سهولت کار من عکسشو قرار میدم که وقت شما عزیزان گرفته نشه.(اگر هم نمیخواهید چیزی ازش بدونید اسپویلر رو باز نکنید!)
ارتباط اچیومنتهای بازی درباره ی یکی از مراحل:
ا
سم یکی از اچیومنتهای Escape to New york هست، اما چرا نیویورک؟(نیویورک یعنی : سیب بزرگ، به معنا توجه کنید، سیــــب بـــــزرگ)
در انتهای Dlc داوینچی، که داستان کاملشو میتونید از صفحه ی اول پیدا کنید، مختصاتی به دست میاد.
43 19 39 N 75 27 42 W
این مختصات در انتهای بازی توی معبد فیثاغورث دیده میشه. اتزیو و داوینچی این مورد رو نادیده میگیرن و بهش توجهی نمیکنن، اما ویلیام ام که درحال بازخوانی حافظه ی دزموند بود این مختصات فوق العاده براش ارزشمند بود، به حدی که دزموند رو در انمیوس رها میکنه و باعث میشه که دزموند به کما بره. بعد از وارد کردن مختصات، نقشه به ما محل سرسبزی رو در نیویورک میده، پس معلوم میشه که در Revelations ویلیام بیل مایلز، سریعا خودش رو به اونجا رسونده و همانطور که از اسم اچیومنت بازی معلومه شاید ما همراه دزموند راهی اون منطقه بشیم.


این عکسی هست که مهراد جان گرامی، در تاپیک مربوط به بازی در بخش X360 قرار داده بود، اما داستان این عکس چیه؟
اسپویل درباره ی ،Secret Crusade,Revelations
الطائر به همراه ماریا و دریم از مغولستان به سوریه، مصیاف بازمیگردند. در اینجا الطائر با تغییراتی روبه رو میشه که اصلا انتظارش رو نداشت، خیانت مالک، بهم ریختگی مصیاف، هرج و مرج و.....
وقتی الطائر تصمیم میگیره که با عباس سوفیان،(دشمن شماره یک الطائر در این بازی) ملاقات کنه، سوامی این اجازه رو نمیده و میگه امکان ملاقات با عباس وجود نداره، اونا رو به قسمت دیگه ی قلعه همراهی میکنه و تا شب رو به استراحت بگذرونن و فردا با عباس ملاقات کنند و......
پس این عکس بیانگر اون روز سیاه الطائر هست که در Secret Crusade با هم خوندیم، در واقع این بخش هم از Secret Crusade برداشت شده. و اگر 100% حداقل این قسمت از داستان از کتاب برداشت شده، ما باید حتما حتما با مالک هم ملاقات کنیم.حالت دیگه ای رو نمیشه فرض کرد،جایی نبوده که ایندو به وارد مصیاف شده بودند، یکی قبل از سفر به مغولستان که اونهم بازم از SC هست، یکی هم بعد از سفر که توضیحش رو دادم. اگر هم غیر از اینا باشه، بازم باید داستان جالبتری باشه.
برای جزئیات کامل داستان به بیوگرافی الطائر مراجعه فرمایید.
 
آقا یه سوال: توی brotherhood وقتی با دزموند از انیموس خار میشدی بیرون از ویلا یه ردپا مثل خون بود که تا پایین پله ها رفته بود این قضیش چیه؟ یکی از دوستان هم پرسیده بود ولی من هرچی گشتم چیزی پیدا نکردم. ممنون میشم جواب بدین
 
آقا یه سوال: توی brotherhood وقتی با دزموند از انیموس خار میشدی بیرون از ویلا یه ردپا مثل خون بود که تا پایین پله ها رفته بود این قضیش چیه؟ یکی از دوستان هم پرسیده بود ولی من هرچی گشتم چیزی پیدا نکردم. ممنون میشم جواب بدین
چرا عزیزم، صفحات قبل صادق گرامی، Quarantine ، مطرح کرده بودند. زیاد فکر نمیکنم اون ردپاها چیز مهمی باشن و بشه چیزی رو باهاش اثبات کرد. حکمت اون ردپاها این بود که وقتی توی محیط بیرون ویلا میگردی بتونی با استفاده از اونا به سر جای اولت برگردی.حالا شاید بعدها حکایت دیگری ازش نقل باشه یا دلیل دیگری براش بیاد.فعلا که همینه.......

دوستان یه خواهش، تازه Revelations اومده و هنوز مونده که خیلی ها تمومش کرده باشن. خواهش میکنم اگه سوال داستانی درباره ی این بازی دارید، فعلا توی تگ اسپویلر قرار بدید. البته فقط توی این مدت محدود. چون خیلی ها هنوز بازی نکرده اند(مثل مورد پایین)
با تشکر

قسمت سوم الطائر در Revelations
:
خطر اسپویل!!!!
خب این قسمت با بدست آوردن کلید سوم الطائر باز میشه.داستان مربوط به این قسمت، پس از مرگ سیف اتفاق میوفته، سیف پسر الطائر هست. در Secret Crusade خوندیم که الطائر بعد از بازگشت از سفر مغولستان، به مصیاف میاد و سوامی خبر مرگ سیف رو به الطائر میده. صبح روز بعد الطائر پیش عباس میره تا امور رو جویا بشه، ولی عباس برای الطائر پاپوش درست میکنه و برای الطائر هیچ راهی جز فرار نیمونه. این قسمت بیانگر داستان بالا میباشد.

پس خواهشا اگه مطلبی درباره ی Revelations دارید که چیزی از داستان لو میره، داخل تگ اسپویلر قرار بدید.(البته موقتی هست)
 
دوستان این william m دقیقا کی هست؟نقشش تو برادرهورد و revelation چی بوده و چی هست؟ایا رابطه ای با دزموند داره؟
ممنون
 
آخرین ویرایش:
توضیح درباره ی ویلیام بیل مایلز و پاسخ به pouria x360
البته دوست عزیز این سوال شما احتیاجی به اسپویلر نبود، البته ممنون که احتیاط میکنی، درباره ی ویلیام توی صفحات قبل صحبت شده ولی احتیاج به یه سری اطلاعات تکمیلی تر داره به هر حال توضیحش رو بهتون میدم.(در صورتی که توضیح یا سوال شما بخشی از داستان Revelations رو لو میده به صورت موفقت توی اسپویلر بزارید)
ویلیایم بیل مایلز اسم کاملش هست. ویلیام همونطور که میدونید یکی از اعضای محفل اساسین ها هست. توی سال 1998 روی پروژه ی شخص دیگری به نام دنیل کراس مشغول بود. دنیل کراس یک اساسین روسی بود که مثل دزموند خودش چیزی رو خبر نداشت و مبتلا به Bleeding Effect شده بود. دنیل جدش به نیکولای اورلوف میرسید که از اساسین های دوره حکومت تزاری بوده و با اون حکومت مبارزه میکرده.این قسمت داستان ویلیام در کمیک The Fall اتفاق میوفته که از صفحه ی اول قابل دسترسیتون هست. پس از انجام این ماموریت از ویلیام، در سال 2012 سراغ دزموند میاد و اون رو تحت نظر میگیره. چیزی که مشخصه این هست که طبق کتاب Encyclopedia ویلیام در رده ی دوستان و نزدیکان دزموند قرار داده شده پس دشمنش نیست. البته یه چیزی رو هم اضافه کنم که ویلیام یا بهتره بگیم "بیل" از طریق شان هیستینگز از وجود شخصی به نام دزموند با خبر میشه. در واقع شان بیل رو به سمت خودشون سوق میده. پس از پایان dlc داوینچی بیل مختصاتی رو به دست میاره و همراه دیگر همراهانش به سمت اون راهی میشه. اون مختصات یه جایی توی نیویورک هست.هنوز من چهره ی مشخصی از بیل ندیدم ولی توی Revelations اونطور که میدونم حضور داره.
شایعاتی هم پیرامونش هست، مثل اینکه بیل مایلز، به خاطر وجه مشترک نام فامیلی "مایلز" ممکنه پدر یا...دزموند باشه. یا اینکه میگن بیل مایلز وقتی لوسی و دزموند کوچکتر بودند مسئول تربیت اونارو داشته و......به هرحال این اطلاعات بالا فعلا همون چیزهایی هست که تو بازی ازش دیدیم نه چیزی بیشتر و نه چیزی اضافه تر. باز در صورت اطلاعات جدیدتر پست مربوط به ویلیام مایلز در صفحه اول ویرایش میشه بهتون اطلاع میدیم.
خب تمپلارهای جدید Revelations هم معلوم شدند. به جز Leandros یه چندتا دیگه هستن مثل Shankulu که یه کم عجیب به نظر میرسه. یه کم بازی رو بیشتر برم معرفیشون میکنم

دوستان دیالوگهای این نسخه هم مثل نسخه قبل ترجمه میشن؟ اگه نه میشه بگین از کجا میتونم گیرشون بیارم؟
قول نمیتونم بهتون بدم ولی حتما حتما داستان رو براتون شرح خواهیم داد. باید بازی رو تموم کنم و ببینم حجم داستانیش چه قدر میشه و دیالوگ ها اینا چه قدرش مهمه. البته همینجا اعلام میکنم که اگه دوستان میتونن کمک کنند استارت کارو بزنن و در اینجا قرار بدن.به هرحال سعی میکنیم یه داستان کلی از بازی براتون قرار بدیم و به شخصیت ها نقاط تاریک داستان و مکان ها و...بپردازیم.
 
سلام دوستان حال شما خوبه؟
من چنتا سوال داشتم تازه واردم ولی با اساسینز هر سه نسخش اشناییت دارم.

میخاستم بدونم این اسپویل چیه دقیقا ؟

و اینکه
ایا قصه رولیشنز میتونه با نسخه بلود لاینز که مال پی اس پی بود ارتباطی داشته باشه؟
 
قول نمیتونم بهتون بدم ولی حتما حتما داستان رو براتون شرح خواهیم داد. باید بازی رو تموم کنم و ببینم حجم داستانیش چه قدر میشه و دیالوگ ها اینا چه قدرش مهمه. البته همینجا اعلام میکنم که اگه دوستان میتونن کمک کنند استارت کارو بزنن و در اینجا قرار بدن.به هرحال سعی میکنیم یه داستان کلی از بازی براتون قرار بدیم و به شخصیت ها نقاط تاریک داستان و مکان ها و...بپردازیم.

اگه بتونی داستان هر مرحله رو که رد کردی بزاری عالی میشه
این بازی تا داستانش رو نفهمی چندان بهت نمیچسبه
 
میخاستم بدونم این اسپویل چیه دقیقا ؟
همون متن پنهان که شما ازش پایین جمله ات استفاده کردی، منظورمون این هست که از تگ اسپویلر استفاده کنید تا نوشته ی شما رو فقط یه سری اشخاص باز کنن، مثلا درباره ی آخر بازی هست، خیلی ها بازی رو تموم نکردن، شما هم دربار ه اش سوال داری، در نتیجه میزاریش توی اسپویلر تا کسی که بازی رو انجام نداده داستان بازی براش لو نره.

ایا قصه رولیشنز میتونه با نسخه بلود لاینز که مال پی اس پی بود ارتباطی داشته باشه؟
داستان AC مثل یه زنجیر همش به هم متصل هست باید برای درک بهتر دنیای این سری همش رو بدونی.بعد از مرگ المعلم سه ماه میگذره و الطائر تصمیم میگیره به قبرس سفر کنه، دقیقا یکی از قسمت های قابل بازی مربوط به زمان پس از مرگ المعلم هست. و بعد از این داستان Bloodlines شروع میشه.

(الان سوال شما احتیاجی به اسپویلر نداره، و اصلا این تاپیک احتیاجی به اسپویلر نداره. چون بازی تازه اومده و هنوز در دسترس همه نیست، ترجیح میدیم به طور موفت اونم فقط درباره ی بعضی مسائل Revelations از اسپویلر استفاده کنیم. البته اگه کاربران از اسپویلر هم استفاده نکنن مانعی نداره، منتها بهتره که استفاده کنیم اونم فقط به خاطر دوستانمون که بازی هنوز دستشون نرسیده.)


Assassin's Creed: Revelations Memories

74rnz92q334lf5n1p32d.png






Sequence 1

[TABLE="class: grid, align: center"]
[TR]
[TD]The Wounded Eagle[/TD]
[TD]A Hard Ride[/TD]
[TD]A Journal of Some Kind[/TD]
[TD]The Wounded Eagle[/TD]
[/TR]
[/TABLE]


A Narrow Escape

اتزیو آدیتوره برای پیدا کردن کتابخانه ای که در مصیاف واقع شده است راهی سوریه میشود. هنگام رسیدن اتزیو به مصیاف وی با تمپلارهای بیزانسی تحت رهبری Leandros روبه رو میشوند. لیاندروس و سربازانش مصیاف تحت تصرف خود در آورده اند و پس از درگیری با اتزیو، اساسین پیر را دستگیر میکنند. لیاندروس تصمیم میگیرد تا اتزیو را از Master Tower (که محل اقامت استاد اعظم اساسین ها در زمان های قدیم بوده ( به دار آویزد. لیاندروس طناب دار را بر گردن اتزیو میاوزد و اتزیو با زیرکی تمام با ضربه ای به گردن لیاندروس با دست های بسته میزند از دست مرگ فرار میکند. اتزیو از برج استاد به زمین سقوط میکند و به دنبال راهی میگردد تا دوباره به مصیاف وارد شود و لیاندروس را از پای درآورد.اتزیو خود را به اتاقی میرساند که Hidden-Blade وی در آنجا ورود داشت. آنها را بر دستان خود نصب میکند و آماده ی مبارزه میشود. اتزیو تعدادی از تمپلارها از سر راه خود برمیدارد و از بناهای مصیاف بالا میرود. عقابی سنگی را از بالای برج بر زمین پرتاب میکند و راهی زیر زمینی برای او باز میشود.

برای 100% تمام کردن این مرحله لازم است، اتزیو یک تمپلار بیزانسی را با Counter-Kill از پای درآورد.



A Journal of Some Kind
پس از فرار کردم اتزیو از دست تمپلارهای بیزانسی، وی وارد راه زیرزمینی میشود.اتزیو تعدای نگهبان را در پشت دربی آهنی پیدا میکند.اساسین پیر، تمامی نگهبانان را میکشد و به سمت در میرود.

کارگر: خواهش میکنم رحم کن. من یه کارگرم که خانواده دارم...
اتزیو: اینجا مشغول چه کاری هستی؟
کارگر: یک سال هست که حفاری میکنم تا مقبره ای که در زیر قلعه و پشت اون درها قرار داره برسم. تو سه ماهه گذشته سعی کردم که در رو بشکونم (ولی فایده ای نداره)
اتزیو: توی کارت که پیشرفت زیادی نکردی.
کارگر: من هنوز نتونستم حفره ای ایجاد کنم. این سنگها سختر از فولاد ـــه.
اتزیو: شک دارم که بتونی(موفق شی). این درها از شیء حفاظت میکنند که از طلا هم با ارزش تر هست.
کارگر: اــه!منظورت سنگ قیمیتیه؟
اتزیو در را بررسی میکند.

اتزیو: چندتا جای کلید باید وجود داشته باشه، اونا کجاست؟
کارگر: این تمپلارها یکی از کلیدها رو زیر مکانی که سلطان عثمانی اقامت داشت رو پیدا کرده بودند. برای بقیه اش حدس میزنم که از اون کتاب کوچک استفاده میکنند. اون کتاب بهشون میگه(چه کار باید کنند).
اتزیو: کدام کتاب؟
یه نوع کتاب راهنما. اون کاپیتان بدترکیب دارش، هر جا میره کتاب رو با خودش میبره.
اتزیو از جیبش کیسه ای از طلا به کارگر میدهد.
اتزیو: برو خونه. یه کار با مردان شرافتمند پیدا کن.
کارگر: ا. من دوست دارم که اینجارو ترک کنم اما این آدما(نمیزارن) اگر من کاری بخوام انجام بدم این ها منو میکشند.
اتزیو: وسایلت رو جمع کن.
اتزیو به بیرون میرود.
نگهبان: اون اساسین نباید دستش به کتاب برسه. وقتی ما لیاندروس رو پیدا کنیم، تا بیرون از روستا از او محافظت میکنیم. شماها عقب بمونید و مطمئن بشید که کسی مارو تعقیب نمیکنه.
اتزیو به دنبال نگهبانان میرود.
لیاندروس: از سر راه من برو کنار! هیچکودوم از شماها تا وقتی که اون اساسین نمرده، اینجارو ترک نمیکنه. فهمیدید؟
نگهبان: عفو کنید کاپیتان، مثل اینکه اون ما رو پیدا کرده

لیاندروس: برو برو(pame ! pame !)


A Hard Ride

اتزیو محل لیاندروس را شناسایی میکند و به دنبال او راه میرود. اتزیو طناب را که از کالسکه ی لیاندروس آویزان بود میگیرد و خودش را به کالسکه ی وی میرساند. لیاندروس بر کالسکه ی دیکری میپرد و سعی در منهدم کردن اتزیو میکند. پس از تعقیب و گریزی هیجان انگیز، سربازان بیزانسی بمبی را بر جلوی کالسکه ی اتزیو میاندازند و اتزیو سرنگون میشود. در حالی که اتزیو زخمی شده است، پا پس نمیکشد و تا لیاندروس تا نکشد و کتاب را از او نگیرد دست بر نمیدارد.



The Wounded Eagle


sl3nfdpb7dj7zr90fef.png


اتزیو از زمین بلند میشود به دنبال لیاندروس میرود. هنگامی که لیاندروس اتزیو را زخمی میبیند به سربازان خود دستور قتل وی را میدهد. اتزیو چند تنی را میکشد. برای پیدا کردن راهی که لیاندروس از آن عبور کرده اتزیو از Eagle-Vision استفاده میکند و مکان لیاندروس پیدا میکند. اتزیو با استفاده از مهارتهای مخفی کاری خود بدون اینکه کسی متوجه حضورش به قلعه ی لیاندروس شود، وارد آنجا میشود. هنگام وارد شدن به قلعه لیاندروس بار دیگر وی را میبیند و فریاد میزند که اتزیو در اینجا حضور دارد. سربازان از بیرون قلعه به داخل، حمله ور میشوند اما اتزیو با ضربه ی شمشیر خود بر طناب بالابر دروازه ی قلعه راه را بر آنها میبیندد و به سراغ لیاندروس در بالای برجی میرود.
لیاندروس: چی تو رو میکشه؟ هان؟ چرا تو نمیمیری؟
اتزیو: تا حالا شده دست از عربده کشیدن برداری؟
قبل از اینکه لیاندروس کاری را کند اتزیو تیغه ی خود را درون شکمش فرو میکند.
لیاندروس: خب، سگ پیر هنوز نیشش هست.
اتزیو: کتابی که با خودت داری، اون کجاست؟
لیاندروس: آآآ. منظورت نوشته های نیکولو پولو هست؟ نه این خوب به نظر نمیرسه. نه الان ندارم. ما یکی از کلید های مصیاف را پیدا کردیم و به بقیه کلیدها نزدیک شده بودیم.
اتزیو: هر چیزی که در کتابخانه ی مصیاف وجود داره، نه متعلق به تو هست و نه متعلق به تمپلارها
لیاندروس: آآآ اتزیو، تو میتونی کتاب الطائر رو داشته باشی، ما فقط یک راهنمایی میخواهیم. ما فقط یک جهتی میخواستیم برای مکان معبد بزرگ....
اتزیو: معبد بزرگ؟ بیشتر بهم بگو. حالا!!
لیاندروس دیگر توان سخن گفتن را ندارد و میمیرد.
اتزیو:Requiescat in pace

برای 100% تمام کردن این مرحله، لازم است اتزیو دست کم 5 نگهبان را به طور مخفی از پای درآورد.(Haystack)


Sequence 2

[TABLE="class: grid, align: center"]
[TR]
[TD]On The Attack
[/TD]
[TD]On The Defense
[/TD]
[TD]Advanced Tactics
[/TD]
[TD]The View from Galata
[/TD]
[TD]The Hookblade
[/TD]
[TD] Upgrade and Explore
[/TD]
[TD]A Warm Welcome
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]


A Warm Welcome
در بدو ورود اتزیو به قسطنطنیه، وی با استاد اعظم، یوسف تعظیم ملاقات میکند.
یوسف: خوش امدید برادرم. تو تننها مردی هستی که مدت زیادی طول کشید تا ببینمت. مشهور، استاد، مربی، اتزیو آدیتوره لا لا لا!
اتزیو: ببخشید؟
یوسف: عذر میخوام. برام سخته که اون لغات قلمبه سلمبه ایتالیایی رو یادم بیارم.
اتزیو: دافیرنزه. اسم شهری هست که من متولد شدم.
یوسف: آ..بله، منم مثل شما.. من ...یوسف تعظیم دا استانبول! یا یه چیزی شبیه به این هستم.
اتزیو: استانبول؟ الان که اسم دیگری برای این شهر است؟
یوسف: بله. (توسط ترکان) به این برگزیده شده. بیا. استاد دا فیرنزه. من این اطراف رو به شما نشان خواهم داد.
اتزیو و یوسف گشتی در شهر میزنند.
یوسف. به منطقه ی Galata خوش آمدید. برای قرن ها این مکان به طور مساوی خونه ی یتیم هایی بوده که از اروپا و آسیا میان. هر جای دیگر شهر نمیتونی تنوع زیادی پیدا کنی. به خاطر همین دلیل، اساسین ها دست به کار شدند و خانه هایشان را ساختند.
اتزیو: مایلم که ببینم.
یوسف: حتما. انجمن برادری، بسیار مشتاق هست تا کسی رو که خاندان بورجیا رو از جایگاهشون بیرون کرد ببینه.
اتزیو: اه...هر کسی دیگه الان خبر داره که من توی شهر هستم؟
یوسف: خوب، درگیری شما با تمپلارها هیچوقت بی صروصدا که نمیمونه.(البته یوسف چیز دیگه ای گفت، منتها این جمله مفهوم حرفش هست.)
اتزیو: خشونت از ذهن من دیگر دور شده است. به دنبال دانایی هستم. محتویات کتابخانه ی الطائر...
یوسف: نفهمیدم، اون برای سه قرن پیش مهر و موم شده؟
اتزیو: نه، من بیشتر از این ها برایش فرض کرده ام. اما، هرگز انتظارشو نداشتم که تمپلارها پیدایش کنند و از آن نگهبانی کنند.
یوسف: خیلی نگران کننده است، نه؟ پنج سال پیش، تمپلارها تاثیرات کمی را بر جای گذاشتند. یک حزب کوچکی با رویای برگرداندن تاج و تخت امپراطوری بیزانس تشکیل شد. تمپلارها ذره به ذره، روز به روز، بزرگتر شدند، با سلطان بایزید از مسیر خارج شدند. شاید در حال انجام کاری شگفت انگیز هستند.
اتزیو: برای تاج وتخت عثمانی وارثی نیست؟
یوسف: یک نفر نیست. دو پسر خشمگین هستند. موقعی که سلطان مریض شد، شاهزاده ها شمشیرشون رو بر روی هم کشیدند.
اتزیو: پس بین تمپلارها و عثمانی ها تو باید خیلی سرت شلوغ باشه.
یوسف: اتزیو، من به سختی وقت میکنم خنجرم رو ثیقل بندازم.
اتزیو و یوسف جلو تر میروند، یکی نگهبان بیزانسی با تفنگ بر مسیر آنها شلیک میکند.یوسف با چاقو او را میکشد. با تعدا بیشتری نگبان رو به رو میشوند.موج اول را به سادگی تارو مار میکنند. اتزیو خودش را برای حملات بعدی آماده میکند اما یوسف جلوی او را میگیرد. چرا که نگهبانان عثمانی با بیزانسی ها درگیر میشوند.

برای 100% تمام کردن این مرحله، لازم است اتزیو از یوسف فاصله ی زیادی نگیرد.



Upgrade and Explore



اتزیو به وسیله یوسف تعظیم، به اساسین های استانبول معرفی میشود. خود را به آنها معرفی میکند و ملاقات با آنها برای خود افتخار میداند.
یوسف به اتزیو پیشنهاد میکند تا به کارگاه آهنگری برود و زره خود را تعمیر کند. اتزیو به سمت بازار میرود تا زرهی قدرتمند برای خود دست و پا کند. ابتدا پول لازم را باید با انجام ماموریت های فرعی یا جیب بری به دست آورید و سپس راهی آهنگری شوید.


The Hookblade


اتزیو پس از تعمیر زرهش، به مقر اساسین ها بازمیگردد. یوسف متوجه تیغه ی دوم اتزیو میشود و او را با طراحی جدید تیغه ی مخفی به نام Hook-Blade آشنا میسازد.
(دیالوگ های این قسمت هم چیز مهمی نداره جز یک بخش)
اتزیو: درباره ی تمپلارها بیشتر به من بگو. شما اونهارو بیزانسی صدا میزنید، ولی امپراطوری بیزانس شصت سال پیش نابود شد.
یوسف. این افراد، بازمانده ی امپراطوری هستند که هنوز به آخرین امپراطوری یعنی Constantine XI وفادار هستند.

برای 100% تمام کردن این مرحله، لازم است اتزیو آموزش های مربوط به Hook-Blade را بدون اشتباه پشت سر گذارد.


The View from Galata

قسمت دوم آموزش های Hook-Blade . یوسف تعظیم با استفاده از HB بالارفتن از ساختمان ها را به وی یاد میدهد.این مرحله هم چیزی نداره، صحبت های بین این دو نکته ی مهمی نداره و حول استابول میچرخه که آنچنان مهم نیست. در طول بازی این دیالوگ ها گفته میشه که با محیط جدید بیشتر آشناتر بشید.

برای 100% تمام کردن این مرحله لازم است در کمتر از شصت ثانیه از برج بالا رود.



Advanced Tactics

یوسف تعظیم، از حمله ی بیزانسی ها به Assassim Den آگاه میشود. اتزیو به یوسف در این راه کمک میکند.در این قسمت یوسف و اتزیو مسیر خود را از پشت بام ها با استفاده از Zip-linning میگذرانند.یوسف و اتزیو کمی جلوتر از هم جدا میشوند. یوسف به Imperial District ، و اتزوی به Galata Den میرود.

برای 100% تمام کردن مرحله لازم است اتزیو با یک Zipline assassination انجام دهد.(در حین سر خوردن از طناب دشمن را بکشید).




On The Defense

اتزیو به Assassin Den میرسد. در اینجا اساسین ها مورد حمله شدید قرار گرفته اند. اتزیو رهبری اساسین ها ره به دست میگیرد و با هوش و درایت تمام مقابل تمپلارهای بیزانسی ایستادگی میکند. اتزیو اینبار خود را به اساسین ها استانبول ثابت میکند. لقب The Mentor برازنده ی اوست.

برای 100% تمام کردن این مرحله، لازم است اتزیو از مقر دفاع کند.



On The Attack

یوسف تعظیم پس از جدا شدن از اتزیو به سمت بازار بزرگ شهر رفت تا از آنجا در برابر حملات بیزانسی ها دفاع کند. اتزیو پس از دفاع از مقر اساسین ها به سمت یوسف میرود تا به او کمک کند. یوسف به اتزیو میگوید که به بازار دیر رسیده است و کنترل این قسمت از دستشان خارج شده است. برای بازگرداندن بازار به سمت اساسین ها لازم اتزیو کاپیتان تمپلارها را از پای در آورد و منطقه را به حالت قبلی خود درآورد. در اینجا یوسف تعظیم بمب های جدیدی به اتزیو معرفی مکیند. یوسف از کارایی بمب ها میگوید و این نوع بمبی را که به اتزیو میدهد فقط مختص پرت کردن حواس دشمنان به کار میرود.او ادامه میدهد و میگوید که فناوری ساخت این نوع بمب، از چینی ها قرض گرفته شده است و بعدها اساسین های استانبول چیزهایی به آن اضافه کردند و شکل امروزی آن را به وجود آوردند.
در پایان اتزیو با استفاده از Eagle Sense محل کایپتان تمپلارها را پیدا میکند و او را از بین میبرد. بازار دوباره به دست اساسین ها بازمیگردد.


خب این یه قسمتی کوتاهی از داستان بازی بود که به مرور زمان کاملتر میشه. فقط یه مشکلی هست. من محدودیت زمانی دارم نمیتونم بقیه داستان رو برای شما عزیزان مثل مورد بالا کامل و با جزئیات بنویسم. پس فقط از این به بعد دیالوگ های مهمتر بازی رو براتون میزارم و بقیه مراحل کلی بهتون توضیح میدم.
یا اینکه یه نفر کمک کنه و یه قسمتی رو یکی بنویسه و قسمت دیگه رو من و .....
به هر حال فعلا اینطوری ادامه میدم حالا شاید به انتها هم نرسه ولی تا جایی که بشه براتون شرح میدم.درباره ی دیالوگ ها بین 16 و دزموند و اون صداهایی که میاد رو یه ذهنیت کلی از صحبت هاشون دارم منتها چون شاید بعضی جاها رو اشتباه متوجه شده باشم و بلد نباشم یه کلمه ای و چیزی رو....جست و جو میکنم تا دیالوگ ها
بین این دونفر رو پیدا کنم تا راحت و دقیقتر در اختیارتون قرار بدم.














 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: FF-Zack Fair

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or