تموم شد.
چند دقیقه شد چند روز.
به هرحال،خوب از این به بعد میپردازیم به نظریه های مختلف درباره پایان بازی و همچنین بازی بعدی.بعدشم اگه خدا بخواد میریم تو کار تفسیر پازل های 16.
خوب با خودم شروع میکنیم.
لوسی و ردپاها:
منم مثل همگی دوستان نظریه های زیادی تو اینترنت دیدم،هر کی یه چی میگه،یکی میگه لوسی جاسوس دو جانبه بوده،یکی میگه اون ردپاها رد پای لوسی هست،و چون قرمز رنگه (رنگ دشمنان)لوسی تمپلارا رو خبر کرده تا دزمندو بپان.یه عده دیگه میگن،اون رد پاها،رد پای مردم مختلف توی کل این مدت بوده که از این مکان عبور کردن،اون لکه های خون پای پله ها هم خون اتزیو هست و به طور کلی این ردپاها رو گذاشتن که اگه راهتو گم کردی،بتونی برگردی به مخفیگاه.یه عده دیگه میگن مگه این ویلا چقدر بزرگه که آدم توش گم شه،این ردپاها یه معنی دیگه داره.
بعضی میگن لوسی مرده،بعضی میگن نمرده،اگه جونو میخواست لوسی رو بکشه پس چرا به جای شکمش گردنشو نزد!؟بعضی میگن لوسی از نژاد حواست.این ضربه چاقو هم به خاطر اینه که لوسی راه بهشت Eden رو برای دزمند باز میکنه.یه عده میگن دزمند باید با حوا بریزن رو هم تا بچه دار شن و دنیا رو نجات بدن.عده ای دیگه بر این باورند که آخه تو 72 روز مونده به آخرالزمان بچه چه جوری متولد میشه؟
در مورد ادامه حرف شان در باره اون کلاه و چشم:
این دو نشانه فقط یه زمان تو تاریخ هست که به هم ربط دارن.......>انقلاب کبیر فرانسه...
آیا بازی بعدی در فرانسه اتفاق میوفته؟آیا شاهد ادامه زندگی اتزیو در کشور دیگه ای مثل فرانسه هستیم؟
در مورد 16:
شونزده مرده،این واقعیت داره،ولی چطوری 16 تونسته حافظه خودشو وارد Animus کنه؟سریال Fringe رو دنبال میکنید؟یادتونه حافظه اولیویا با همسرش چطوری یکی شده بود؟بعضیا میگن 16 هم از همین طریق موفق شده.بعضی دیگه میگن 16 اصلا همه چیز دانه که هم از گذشته خبر داشته و هم از آینده ،یا بین زمان های مختلف حرکت میکرده.
نظر نهایی خودم:
اونایی که قبل از ما اومدن(این جا من بهشون میگم
آنها)،میان رو زمین،انسان های اولیه رو میبینن،با کمک POE ها جریان تکامل انسان ها رو سریع تر میکنن و انسان نماها رو به انسان های کامل تبدیل میکنن.انسان ها تبدیل به برده میشن.بعد از مدتی،جنگی میان انسان ها و ارباباشون در میگیره،آنها حواسشون پرت جنگ میشه،در همین موقع انفجار هایی در خورشید رخ میده که باعث میشه سطح زمین به خاکستر تبدیل شه،تعدا آنها خیلی کم میشه،احتمالا 3 نفر.مینروا.جونو.ژوپیتر.خدایان روم که مساوی هستن با:آتنا.هرا.زئوس خدایان یونان.ولی انسان ها تعدادشون بیشتر بوده.آنها مجبور میشن برای ادامه بقای خود با انسان ها آمیزش کنن.نتیجه میشه اسسین ها.آنها اسسین ها رو با این امید که روزی ،اسسین ها به کمک شان بیایند به وجود میارن.آنها از آینده خبر داشتن و میدونستن یه روز اتزیو و دزمند رو ملاقات میکنن.آنها از بین میرن و انسان ها به جای استفاده از تکنولوژی آنها همگی رو از بین میبرن.(کلا انسان ها به خراب کردن و از نو ساختن چیز ها عادت دارن،مخصوصا زمانی که انقلاب میکنن،منظورمو که میگیرین؟)سیبی که آدمو حوا دزدیدن،به دو پسرشون به ارث میرسه.سر سیب دعوا میشه و یکی از برادرا اون یکی رو به قتل میرسونه.از این به بعد این اشیا به دست هر کسو ناکسی میرسه.افراد خوب،بد،لایق،نا لایق،ستم کار و غیره.هزاران سال میگذره و دوباره خطر خورشید حس میشه.دزمند با فرو کردن خنجر در بدن لوسی ، راه دروازه بهشت رو باز میکنه.حوا یا به طور کلی یکی از نوادگان حوا رو پیدا و با او آمیزش میکنه.بچه متولد شده نسل جدیدی خواهد بود از Those Who Came Before .آنها دوباره قدرتو به دست میگیرن و انسان ها رو برده خود میکنن.ولی دزمند موقعی اینو میفهمه که دیگه خیلی دیر شده.
پایان.
پ.ن:چه پایان شومی!!
Off Topic :میدونستین این آدرس بازی سنتر هنوز هیتلر نشده:
میدونستین؟خب من نمیدونستم!
هیچ کدام!
تا بازی بعدی نیاد همه اینا در حد حدس و گمان باقی خواهد ماند.