به نظرم این قسمت ممکنه واسه خیلی ها مبهم بوده باشه. من خودم اگه اطلاعات اضافی نداشتم حداقل 3 تا نکته واسم ابهام داشت.
اولیش:
اولیش قضیه ی برسرکر. تو این قسمت اصلا علت ناراحتی لنسلات از آرتور و اینکه چی شده که باعث شده لنسلات توی کلاس برسرکر احضار بشه، توضیحی داده نشد. ضمنا مبارزه ی سیبر و لنسلات هم تقریبا نشون داده نشد که توی کتاب اشاره میشه که یه مبارزه ی خیلی طولانی میشه! خیلی ها میگن کل قضیه ی لنسلات و مبارزه ی کاملش بعدا توی نسخه ی BD میاد. همونطور که از فصل اول، نسخه ی تلویزیونی قسمت 11 (همون قسمت قرار ملاقات پادشاها) بعدا توی نسخه ی BD بهش 6-7 دقیقه ای اضافه شد. کلا توی BD های فصل اول نزدیک به 40 دقیقه به قسمتای مختلف اضافه شده. من در حال دانلود نسخه ی BD از BakaBT هستم
. توی کتاب توضیحات زیادی در مورد سیبر و برسرکر و مبارزه شون هست که جاش توی قسمت 24 بود که نشون داده بشه. چون ممکنه بعدا توی BD بیاد یا یه OVA از قضیه ی برسرکر بدن، من چیزی نمیگم. ولی یه سر برید به ویکیپدیا و افسانه ی شاه آرتور رو نگاه کنید، قضیه ی لنسلات و آرتور تقریبا همونه. منتهی با این فرق که توی F/Z آرتور رو مونث فرض کردن.
دومیش:
دومیش قضیه ی خود جام هست. اصلا توضیحی داده نشد که چرا اینجوری شد! در صورتی که خیلی مهمه. به هر حال بدونید که تو جنگ سوم یه اتفاقی میفته که باعث میشه جام، آرزوها رو به بدترین شکل ممکن برآورده کنه.
تو این قسمت 2 بار اسم
آنگرا مانیو اومد، اگر یادتون باشه. اگر با اساطیر قدیمی ایرانی و زرتشتی آشنا باشید یا مثلا Prince of Persia نسخه ی 2008 رو بازی کرده باشید، میدونید که آنگرا مانیو همون چیزیه که ما بهش میگیم اهریمن! توی کتاب دقیقا اینجوری توصیف شده آنگرا مانیو : Persian god of darkness که حالا نمی خوام بهش بپردازم اینجا. ربطش به قضیه ی جام رو می خوام بگم.
قضیه ی جام و مبارزات جام مقدس، کلا به خاطر رسیدن به ریشه ی منبع (Spiral of Origin) بوده. یعنی سه خانواده ی جادوگری معروف و قدرتمند (آیزنبرن، ماتو و توساکا)، بعد از شکست خوردن های پیاپی برای رسیدن به منبع یا origin یا ریشه یا حقیقت یا هر چیز دیگه ای که بهش میگید، تصمیم گرفتن با راه اندازی این مسابقات یجور بسترسازی بکنن تا نسل های آینده شون راحت تر بتونن برای رسیدن به منبع تلاش کنن. با راه اندازی این مسابقات، مانا (منبع جادو) ی خیلی زیادی که برای رسیدن به منبع احتیاج هست تامین میشه (با استفاده از 7 روح قهرمان) و کار برای آیندگانشون راحت تر میشه. ضمن اینکه هر دوره به غیر از این 3 خانواده، 4 تا شرکت کننده هم خارج از اینا میان که چیزی از منبع و نحوه ی رسیدن بهش نمیدونن و فکر میکنن که جام فقط برای برآورده کردن یه آرزو هست. اکثر آرزوهای همچین آدمایی به مانای کمتری احتیاج داره و چند روح قهرمان هم کافیه. قبلا در این مورد توضیح دادم.
ساز و کاری که برای مبارزات در نظر میگیرن اینه که هر شرکت کننده یه "روح قهرمان" رو احضار میکنه تا بهش خدمت کنه و سرونتش بشه. "روح قهرمان" یه وجود جادوییه. یعنی میتونه یه شخصیت افسانه ای باشه (آرتور، لنسلات و ...) و یا یه شخصیت تاریخی واقعی باشه (اسکندر، گیلکمش، حسن صباح و ...). 7 کلاس مبارزه ی اصلی وجود داره که هر شرکت کننده، "روح قهرمانش" رو بر اساس توانایی هاش توی یه کلاس احضار میکنه. 7 کلاس اینان : سیبر، آرچر، رایدر، لنسر، کستر، برسرکر و اسسین . مثلا توی این مبارزات که چهارمین دوره ی مبارزات جام هست، اینا توی کلاس ها احضار شدن (به ترتیب) : شاه آرتور، گیلکمش، اسکندر، درمود، ژیل در ره ، لنسلات و حسن صباح و یارانش. همونطور که گفتم هر کس دیگه ای هم میتونه احضار بشه. همونطور که توی F/SN بعضی از کلاس ها، قهرمان های دیگه ای توشون احضار شدن. اما حضور قهرمانا توی کلاس ها بر اساس توانایی هاشونه. یعنی مثلا آرتور به غیر از کلاس سیبر و لنسر ، توی کلاس دیگه ای نمی تونه احضار بشه. (توی کتاب یه بخش اضافی هست پُر توضیحات در مورد این چیزا که از خود داستان واسه من جذاب تره ولی ترجمه اش رو کامل پیدا نکردم)
حاشیه زیاد گفتم. مسئله اینجاست که یه کلاس مخفی وجود داره به اونجر (Avenger) یا انتقام گیرنده. این کلاس چون احتمال این وجود داره که توش شخصیت های بدی احضار بشن، استفاده نمیشه و فقط واسه مواقع ضروری گذاشته شده. همونطور که قبلا هم اشاره کرده بودم خانواده ی آیزنبرن توی این جنگ ها به شدت عقب میفتن (جنگ اول و دوم رو خانواده های ماتو و توساکا پیروز میشن، در صورتی که ایده ی اصلی مسابقات جام مال آیزنبرن ها بوده) و تصمیم میگیرن توی جنگ سوم از کلاس اونجر استفاده کنن. و حدس بزنید چه کسی رو میخوان برای این کلاس احضار کنن ؟ آنگرا مانیو یا همون اهریمن یا امروزی ترش خود شیطان. اهریمن توی اساطیر ایرانی یعنی تجسم کامل بدی. یعنی هر چیزی، به بدترین شکل ممکنش! دلیل این تصمیم آیزنبرن ها هم این بوده که فکر میکردن فوق العاده قدرتمند میشن. برای بدست آوردن جام توی جنگ سوم، حاضر میشن ننگ تقلب رو به جون بخرن (توی جنگ چهارم ننگ استفاده از یه خارجی (کریتسوگو) رو قبول میکنن). اما، بعد از احضار مشخص میشه که آنگرا مانیو، یه فرد معمولی و رندوم بوده که توی یه روستای کاملا معمولی زندگی میکرده و اتفاقا آرزوش این بوده که یه مدینه ی فاضله ی واقعی درست کنه و خوبی رو همه جا گسترش بده! در واقع این آدم خیلی مظلومی بوده و نمی تونسته از خودش دفاع کنه. توی زمان اون، بزرگان روستا تصمیم میگیرن که برای کنترل ذهن مردم باید یه "چیز بد" درست کنن. این میشه که تصمیم میگیرن این یارو رو به عنوان آنگرا مانیو (اهریمن) لقب بدن و همه چیزو مینداختن تقصیر این. مثلا خشکسالی میشده و زمین ها محصول نمیدادن، مینداختن تقصیر این! مریضی میومده، مینداختن تقصیر این! دزدی میشده و ... . الان یجورایی برعکسش تو کشور ما هست. یه روستایی من یه بار رفته بودم که وسط یه بیایون خشکی یه درخت بود. مردم اون روستا هر اتفاق خوبی رو به اون درخت نسبت میدادن! مثلا اگه محصولشون خوب بود میگفتن به خاطر این درخته بود و ... . در نهایت اون یارو توی اون روستا زجرهای زیادی میکشه و با تنفر مطلق از همه چیز میمیره.
خلاصه، خانواده ی آیزنبرن از این موضوع خبر نداشت. اونا فکر میکردن آنگرا مانیو، واقعا خدای بدیه. در صورتی که توی اساطیر اومده که اهریمن، یه لقبه. اسمه برای بدی در مقابل خوبی. بدی خالص در مقابل خوبی خالص! بعد از اینکه آنگرا مانیو رو احضار میکنن، جام میگرده و میبینه تنها کسی که تو تاریخ و افسانه ها به این اسم بوده همون یاروئه ست که وصفش کردم و اونو احضار میکنه! اینم که قدرتی نداشته و خیلی زود توی نبردها شکست میخوره. بعد از اینکه روحش به جام وارد میشه، به خاطر کینه و تنفر فوق العاده قدرتمندی که داشته، جام اشتباها کینه ی اونو به عنوان آرزو تفسیر میکنه! آرزوی کسی که همه ی بدی های دنیا رو طلب میکنه! و این آرزو یعنی اینکه جام باید همیشه بدی ها رو برای این فرد بیاره. این میشه که اون فرد تو جام میمونه از اون به بعد و در واقع با جام یکی میشه. یعنی جام همون آنگرا مانیو هست از اون به بعد و همیشه سعی خواهد کرد بدی ها رو کسب کنه و همه ی آرزوهایی که از جام میشه رو به بدترین روش ممکن برآورده بکنه، ضمن اینکه خودش هم میخواد برگرده به زمین برای انتقام گیری (کلاس اونجر)!
توی قسمت 24 ، این فرد از کالبد آیرسویل استفاده کرد تا بتونه توی ذهن کریتسوگو باهاش ارتباط برقرار بکنه. اونجا که کریتسوگو داشت خفه اش میکرد، اون داشت کریتسوگو رو نفرین می کرد که تشبیهی به نفرین هاییه که موقعی که زنده بوده و شکنجه میشده، میکرده .
سومیش:
سومیش اقدامات کریتسوگو هست! آرزوی کریتسوگو این بود که دنیا رو از درد و رنج نجات بده. چون آرزوش یه آرزو در محدوده ی مادی و زمینیه، جام فقط میتونه به روشی که خود کریتسوگو بلد باشه، اون رو برآورده کنه و همونطور که گفتم میل جام به اینه که بدترین روش رو هم انتخاب کنه. تنها راهی که کریتسوگو میشناخت برای هر مشکلی، ترجیح اکثریت به اقلیت بوده که همیشه هم اکثریت رو نجات داده(یادتونه که مثلا واسه نجات مسافرای اون هواپیما، حاضر شد کسی که بزرگش کرده بود رو بکشه). با این روش، در نهایت خود کریتسوگو تبدیل میشده به تنها دشمن و بدبختی بشریت، درست مثل خود آنگرا مانیو. کریتسوگو که میفهمه جام ایراد داره و این آرزو رو به بدترین شکل ممکن برآورده میکنه، تصمیم میگیره که جام رو پس بزنه و آرزویی نکنه. کشتن عزیزانش نمادی از پس زدن جام بود (این نماد گرایی این تیکه اش منو یاد Mawaru PenguinDrum انداخت ) و اونجا هم که آیرسویل و درواقع آنگرا مانیو رو خفه میکرد، آنگرا مانیو نفرینش کرد تا آخر عمرش هیچوقت از شر حسرت و اندوه خلاص نشه!