سلام
راستش من زیاد اهل انیمه و کلآ انیمیشنهای ژاپنی و آسیایی و ... نیستم و بیشتر کارهای قدیمی دیزنی و همین طور انیمیشنهای پیکسار رو دوست دارم. ( در صدر همشون The Incredibles ) ولی دیدم یه مطلبی توی مجله پیلبان نوشته شده راجع به Blood : The Last Vampire و گفتم بد نیست اینجا بزارم.اگه غلطی توی مطلب بود یا چرت و پرت بود ببخشین چون خودم تا حالا این انیمیشن معروف رو ندیدم.
--------------------------------------------------------
در سال 2000 این طور که از تبلیغات مجلات تخصصی در زمینه انیمه برمی آمد,قرار بود همزمان با تغییر سال و گذر از یک هزاره,هنر انيمه نيز تغییر کند و سبک سنتی انیمهجای خود را به روشی جدید در نکاه هنری به این گونه سینمایی بدهد.برای رسیدن به این هدف,تیمی از جوانان جویای نام در کنار یکی از پیشروترین انیماتورهای ژاپن,مامورو اوشي و تيم كاري در پروداکشن آی.جی که پیشتر (روح در قفس) و (جین رو و آوالون) را کار کرده بودند دور هم جمع شدند و فیلمی را بیرون دادند که قرار بود اولین اپیزود یک سریال بشود.اما نتیجه آنقدر رادیکال از آب درآمد که با همان سرعتی که نامش بر سر زبانها افتاد ساخت دنباله اش متوقف شد.این نوشته نیز نگاهی کوتاه دارد به این فیلم که با زمان 48 دقیقه ای اش با بزرگان این گونه شاخ به شاخ شد.
داستان :
اواسط سالهای 60 , در بحبوحه جنگ آمریکا و ویتنام , در آخرین ایستگاه متروی توکیو دختری به نام سایا مردی را با شمشیر می کشد.پس از قتل سایا به وسیله افراد پلیس مخفی مورد استقبال قرار می گیرد و برای انجام مآموریتی جدید به مدرسه ای آمریکایی در نزدیکی یک پایگاه نظامی آمریکا در خاک ژاپن فرستاده می شود.مآموریت او کشتن خون آشامهای دورگه ای است که هیولاوار انسانهای را قتل عام می کنند و سایا تنها کسی است که می تواند این کار را به انجام برساند,زیرا او آخرین خون آشام اصیل بازمانده از تاریخ است.
آخرالزمان انیمه :
نوشتن مطلب درباره فیلمی که به طور واضح کامل نیست مشکل است.Blood مشکلات فراوانی دارد.اتفاقات ناگهانی رخ می دهند.کاراکترها پیشینه ندارند و در داستان هم اشاره ای به گذشته آنها نمی شود و در فیلمنامه هم هیچ کاراکتری با مفهوم سینمایی کاراکتر وجود ندارد.نا امیدکننده است ؟ نه چندان. Blood تا به امروز با تمام این نقایص یکی از بهترین انیمه های ژاپن چه از نظر تکنیکی و چه از نظر درونمایه است.بگذارید ابتدا نگاهی داشته باشیم به وجه تکنیکی فیلم.
Blood خط مرز انیمه ژاپنی و انیمیشن آمریکایی است.ترکیب زیبای انیمیشن سنتی و دیجیتال هیچ گاه به این کمال نرسیده است.در Blood کاراکترها به صورت دو بعدی و پس زمینه ها به صورت سه بعدی طراحی شده اند اما اصلآ از هم جدا نیستند.برای مثال به نمای زیبای حمله سایا در بیمارستان به دو دختر بچه نگاه کنید.سایا می دود,شمشیر می کشد,ضربه می زند و دوباره به سمت نفر بعدی حمله می کند.اما کاراکتر دو بعدی هرگز از پس زمینه سه بعدی جدا نمی شود و جا نمی ماند.در عین حال کاراکترها تخت هم نیستند و رنگ آمیزی کامپیوتری آنها باعث برجسته شدن کاراکترهای دو بعدی و ورود آنها به میانه زمینه شده است.این مسآله نقطه مقابل تجربه متوسط Apple Seed است که از تکنیک Cell Shading در کنار پس زمینه های سه بعدی استفاده می کرد و کاراکترهای دو بعدی و تخت آن مداومآ از تصاویر پس زمینه جا می ماندند.این تکنیک در Blood علاوه بر آنکه شما را از دیدن مفصلهای پلاستیکی خسته کننده در انیمیشنهای سه بعدی آمریکایی راحت می کند,جلوه ای هنری به فیلم می دهد که جلوی حرکت سیال تخیلات را با بازنمایی واقعیت به صورت انیمیشن نمی گیرد و سبک خاص خود را ابداع می کند.
عمل هوشمندانه دیگر تیم طراحی , خطوط محیطی اطراف کاراکترها است.این خطوط به طور عام آنقدر نازک هستند که تنها جهت جدا کردن کاراکتر از محیط و نگه داشتن شکل فیزیکی آنها به کار می روند.اما در Blood بسیار پهن و ناصاف هستند.پهنای این خطوط و نبود تقارن در دو سوی این خطوط باعث شده اند انرژی قلم طراح در لحظات بدون تحرک نیز روحیه فعال و خشونت درونی سایا و محیط اطرافش را به خوبی نشان دهند.
طراحی کاراکترها با دقت متفاوتی انجام شده است.کاراکتر اصلی سایا تا زیر چانه کاملآ از قوانین معمول در طراحی ( بی شی جوها ) استفاده می کند.اما از بینی به پایین طراحی ژاپنی جای خود را به سبک معمول آمریکایی می دهد و طراحان لبهای واضح و چانه ای مربعی شکل را با خط دهانی و چانه مثلثی معمول بی شی جوها جا به جا می کنند.طراحی کاراکترهای دیگر اصلآ یکدست نیست و تشخیص هویت ژاپنی یا غربی در آنها ساده نیست.
نکته عجیبی که انگار از دست سازندگان در رفته,صداگزاری کاراکترهاست.شخصیتهایی که کاملآ انگلیسی یا ژاپنی صحبت می کنند کاملآ طبیعی و نرم حرف می زنند,حال آنکه سایا و پرستار آمریکایی که از هردو زبان استفاده می کنند به شدت توی ذهن بیننده می زنند.سایا تمام دیالوگهای انگلیسی خود را سرد و بی احساس می گوید که می توان این را به نوع کاراکترش وابسته دانست اما پرستار آمریکایی آنقدر آرام و نامطمین انگلیسی صحبت می کند کعه انگار زبان مادری اش را فراموش کرده است.
در پایان قطع آنامورفیک و شفافیت بالای تصاویر کدر و دلگیر فیلم , به علاوه یک موسیقی زیبا و تآثیرگذار را به مجموعه بالا اضافه کنید تا ارزشهای بصری فیلم بیشتر بر شما آشکار شود.
درونمایه اثر :
پس از شکست ژاپن در سال 1945 و انحلال ارتش این کشور , حس حقارتی در ژاپنی ها به وجود آمد که هیچ گاه نتوانستند از زیر فشار آن خارج شوند.نزدیک به بیست سال بعد,مقاومت وسیع ویتنامی ها که نسبت نژادی نزدیکی با ژاپنی ها داشتند و به زانو در آمدن آمریکا در این نبرد, خواری این شکست و به تبع آن از دست دادن ارتش ژاپن را با بزرگنمایی بیشتری دوباره مطرح ساخت.این مسآله در اوناع چهره ها خود را در هنر این کشور نشان داده است.از گودزیلا گرفته تا قهرمانان انیمه, همه به نوعی درگیر تبعات این شکست بزرگ هستند.
انیمیشن Blood از نظر زمانی و مکانی دقیقآ روی این مرز قرار گرفته است.سایا آخرین خون آشام بازمانده از تاریخ , مانند بسیاری از قهرمانان دیگر یک زن است.او بازمانده نسلی است که پیش از جنگ وجود داشته,در زیر خاکسترهای دنیای مردانه شعله ور مانده و حالا چون آتشفشان فوران کرده است.در دنیای Blood چیزی مردانه وجود ندارد.مردان این فیلم یا مانند پلیسهای درون ماشین بی توجه به واقعیتند یا مانند مردان درون نوشگاه از دست رفته اند یا مانند رییس سایا پشت یک زن پنهانند.حرفهای کهن و داستان پهلوانی قهرمانان باستانی نیز افسانه اند و تنها مناسب خواب بچه ها .دنیای جدید چیزی فراتر می خواهد.چیزی که به سایا قدرت دهد تا مبارزه کند.زمانی که سایا در پشت شیشه عتیقه فروشی برای اولین بار شمشیرهای باستانی را می بیند,در حالی که پیرمردی مراقب گنجینه است,پررنگ ترین نصر درون کادر,نه شمشیرها بلکه تابلوی (فروشی نیست) بر روی ویترین است.شاید افتخارات کهن فروشی نباشند اما غیر قابل مصرف هم هستند.زمانی که سایا مبارزه را رها می کند و با تلاش زیاد یکی از شمشیرها را می دزدد تا با آویزان شدن به تاریخ خود را نجات دهد,برای اولین بار تنهایی را درک می کند.شمشیر چیزی را نمی برد.هرچیزی تاریخ مصرف خود را داراست.دست آخر چیزی که سایا را نجات می دهد ابزار کار است نه افتخارات به ظاهر برنده.
در کنار کاراکتر اصلی سایا,زنان دیگری هم دیده می شوند.پرستار آمریکایی که مانند همه چیزهای دیگر هم وطنش در فیلم وارداتی است.( به نمای ورود گروه کارناوال به فرودگاه و دراکولای تقلبی در نمایش هالووین نگاه کنید.) اما زنان ژاپنی در شرایط سخت تری از همتایان خود زندگی می کنند.این زنان یا مانند صاحب نوشگاه که خود یک خون آشام دورگه است و البته زنان اطرافش,خود فروخته و خاین و یا مانند زنی که در حمام خودکشی کرده و رگ دستش را زده است,زیر بار حقارت نتوانسته زنده بماند یا مانند سایا دست به قبضه شمشیر است.اما یک چیز مشترک بین تمامی این زنان وجود دارد.حرکت.همه این زنان درگیر مفهوم کلمه عمل هستند.از زنی که در پس زمینه سعی می کند با مردی صحبت کند,دورگه ای که همه چیز را به آتش می کشد در مقابل مردان فراموشکار, درگیر مبارزه با محیط خود هستند.
اما محیطی که این زنان,آمریکایی ها و مردان را محاط کرده دست کمی از جهنم ندارد.تصاویر عمومی خیابان به شدت شبیه فیلم هفت دیوید فینچر هستند و از تابلوی اخطارآمیز منطقه نظامی فقط سه حرف دیده می شود : هشدار,آمریکا. تا به نمای کلیدی ورود به شب حادثه می رسیم.در پس فنسهای منطقه جهنم سرخ شهر قرار گرفته است.(این نما یادآور فیلم بلید رانر است و بعدتر به وسیله اوشی برای توصیف دنیای روح در قفس 2 دوباره استفاده شد.)
فیلم با صحنه ای به پایان می رسد که آخرین دورگه می خواهد با پرواز به وسیله هواپیمای C-130 آمریکایی بگریزد اما سایا به او امان نمی دهد.اینجاست که جمله سایا را درک می کنید : ( اینا با گلوله نمی میرن,باید اینقدر ازشون خون بره که دیگه نتونن تکون بخورن.) انگار آینده برای آمریکایی های ساکن در ژاپن و خودفروختگان خوابهای خوبی ندیده است.
منبع : مجله پیلبان
موفق باشین.