اول این که طبقه شیشم
اون مدرسه رو من هر جور بهش نیگاه می کنم بیشتر از 3 یا چهار طبقه نداشت
مدرسه شیش طبقه ای، مدرسه نیست که مجتمعه
مانگا میگه اینا موقع حادثه رو پشتبوم بودن. و این جور که مشخصه دوست پسر کورومی میرسه اون جا و کورومی با بیل میزنتش و اینا دوهزاریشون میفته و در رو میبندن.
بعد هیچ جای مانگا نمیگه اینا با بیل تمام طبقات رو پاکسازی کردن
در حقیقت هیچی نمیگه و خب روش فکر کنی تا حدودی منطقیه. وقتی یکی کاملاً با ویروس مبتلا میشه بیشترین چیزی که بهش واکنش نشون میده صداست. طبیعتاً هم بیشترین منبع صدا مختص به خیابون ها و زمینه. این که در نظر بگیریم به غیر از چند مورد سرگردون، اکثر زامبی ها سرو کله شون از حیاط و خیابون در میاد منطقی به نظر میرسه. و خب تنها طبقه ای که اینا به طور کامل پاکسازی می کنن همون طبقه سومه و با میز و صندلی کامل سنگر میسازن اون جا. بقیه طبقات که کتابخونه هم قاطی شونه و بهش سر میزنن، همیشه زامبی داره. ولی خب بازم تعدادشون نسبت به تعداد نمایش داده شده تو حیاط کمتره.
این حتی تو بقیه جاهای مانگا هم رعایت میشه و طبقات فوقانی و خیابون های روستایی و خلوت تقریباً هیچ وقت زامبی های خطرناک و زیادی ندارن.
این که دیر المان رادیو وارد داستان میشه رو موافقم خیلی عجیب بود. ولی به نظرم نحوه پیاده سازی اش محشر بود... من رو یاد سناریوهای مربوط به رادیو تو Fallout 3 و Fallout 4 مینداخت. و همین به نظر من واقعاً برای چشم پوشی از کل قضیه کافیه...(البته توجیح نمیکنه ولی خب قابل گذشت اش می کنه)
تو آرک مدرسه که اینا اتفاقاً خیلی صرفه جو بودن...من یادم نمیاد جایی رااااحت از وسایل برقی استفاده کرده باشن. و خب تو آرک دانشگاه هم که اونا از اول به تجهیزات از پیش آماده شده ی دانشگاه و Randal دسترسی داشتن و خب به طبعه اش کلی انرژی هم داشتن(هر چند اونا آب و غذاشون محدود بود)
در مورد آب اتفاقاً یه جا می گفت که یه انشعاب از رودخونه به مدرسه وصله...یکی از تئوری های مانگا در مورد مصونیت بچه ها به آلودگی هوایی ویروس در مورد همین رودخونه ـست... که البته یکم ناقصه، چون تبدیل شدن دوست پسر کورومی رو روی پشت بوم توجیح نمی کنه ولی با این حال تامین آب شون رو توجیح می کنه
منم با اون تیکه آتیش سوزی مشکل داشتم و به نظر منم اصن درست توضیحش نداد. فقط میدونم ذوب نشدن در پایگاه زیرزمینی منطقیه. چون اگه شدت آتیش اون قدر قوی بوده که اون در رو ذوب کنه باید تیرآهن و ستون مدرسه رو هم ذوب می کرده و مثل ساختمون پلاسکو باید دچار تخریب میشد وسط آتیش سوزی که این اتفاق نمی افته.
ولی این که چطوری اون زیر دووم آوردن و چطوری اون در لعنتی داغ رو بالا آوردن و چطوری آتیش پخش شده یا اصن خاموش شده اصن درست چیزی نگفت مانگا
در مورد علت شیوع باکتری پرفسور فقط یکی از علت های احتمالی رو گفت...خطای محاسباتی، خطای امنیتی و ده جور کوفت دیگه میتونسته عامل اش باشه. فقط اون جا گفت که دست نشستن تا بقیه متوجه شن چقدر ناپایدار ـه این پروژه... هر چند اگه اینم باشه باز منطقیه
میخواستن دست هاشون رو بشورن
بیخود نیست که هشدار استریلیزه شدن میدن قبل ورود به آزمایشگاه ها
بریم شخصیت پردازی ها
یوکی الان که تو مانگا قشنگ تو مرز بین رویا و واقعیت ـه و هر دو رو درک می کنه...یه وضع عجیبیه و خب فکر کنم همین آرک آنگویینگ معلوم باشه که خودش رو در قبال وضعیت روحی دوستاش مسئول میدونه
ولی اول داستان اتفاقاً مشخصه این بشر هیچی دست خودش نیست. همون پنل شروع داشت ازمدرسه میرفت خونه که ساکورا جلوش رو میگیره. در حقیقت کل اعضای کلوپ دارن با قوانین یوکی رو اول داستان کنترل می کنن که کار خطرناکی نکنه... وقتی میکی سعی می کنه چشماشو روشن کنه و ببرتش طبقه دوم قشنگ معلومه این بشر هیچ درکی از اطراف نداره. آخرای آرک میشه که آروم آروم دستش میاد و تو آرک Randal بالاخره به بلوغ فکری میرسه یوکی.
و خب چیزایی که یوکی طی داستان باهاش روبرو میشه یخورده منطقیه برا تغییر رفتارش.
و خب این مانگائه...یه سری از تغییرات شخصیت ها... یا بهتره بگم همشون، برا منم تو توکیو گول خیلی منطقی نیست. ولی باهاش حال می کنم و با فضای داستان کامل جور در میاد
در مورد پروسه یوری، خواهرش خیلی یهویی اضافه و خیلی یهویی حذف شد... ولی خب باز پروسه این وسط به نظر من کاملاً خوب بود. بازم شاید این نظر منه. ولی خب کل این مانگا بر اساس رفتار های غیر منطقی شخصیت ها میره جلو. این که یوری کل آرک اول داستان خواهرش رو از ذهنش حذف کرده تا خیالش راحت تر باشه تو کانسپت به اندازه کافی فاکد آپ داستان به نظر منطقیه...(طبیعتاً نمیشه همچین موردی رو تو هر داستان دیگه پیاده سازی کرد)
طبیعتاً جلوتر مانگاکا میگیره یه سری چیزها رو در مورد خیلی از شخصیت ها بدون اضافه و حذف زیاد از شخصیت ها و پلات اصلی تغییر میده که بهتر می کنه داستان رو
و این که پلات هول های اول داستان رو بپوشونی و درستشون کنی به نظر من ضعف نیست. قدرته.
و این که منم قبول دارم داستان تو نیمه اوّل مانگا مخصوصاً چیز خاصی نداره و مشکل هم زیاد داره و منطقی پیش نمیره آن چنان
ولی اتمسفر، شخصیت ها و وحشت خود مانگا برا جبران همش برا من کافیه و دلیل خوندن اش هم برا من همینه حقیقتاً