همه چیز در مورد سریال قهوه تلخ (به اولین پست تاپیک توجه شود)

Francis Drake

کاربر سایت
Dec 24, 2008
7,926
نام
کیارش
پلاک 14 حرف نداشت . اون موقع 5 سالم بود فکر کنم . :d اسم اون دختره چی بود باهاش برنامه رو اجرا میکرد ؟
یادمه عارف لرستانی هم بازی میکرد .
همش میگفت : " گروپ " :d نمیدونم کسی یادش هست ؟
اصولا حافظه ی من خیلی قویه :d
 

CapitanArsalan

کاربر سایت
Mar 12, 2008
897
نام
ارسلان
منم یادمه کیارش
پس در این مورد تفاهم:D
فلامک جنیدی هم تا میرسید به دوربین احوال تمام فامیلای خبرنگاررو میپرسید....
یادش بخیر:((>:d<:((
 

Silent Storm

کاربر سایت
Apr 6, 2010
1,754
نام
iMAN
این هدایتی هم توش بود که تا خبرنگاره میرسید بهش به یه لهجه خاصی میگفت چه طوری خوبی خانواده خوبن و... ! اون تیکه ساندویچی هم جالب بود نیکخواه بود فک کنم رفت چندتا سکه داد گفت ساندویچ بده یارو یه ربع نون و چنتا خیار شور ریخت با چند قطره نوشافه...! یادش بخیر...! :))
 

amirf

کاربر سایت
May 30, 2009
258
اینقدر قسمت بعد رو ندادن که تبدیل شده به تاپیک طنزهای قدیمی!
حالا که حرف گروپ شده بگم که این داموس هم همیشه اونجا یه نقش داشت که به گزارشگر می گفت "به به! بفرما آبگوشت"
از پلاک 14 چیز زیادی یادم نیست
همون بود که رامین ناصر نصیر بازی میکرد و همه فیلم هم تو یه ساختمون بود؟
بلی.
دوتا زن و شوهر بودن فکر کنم.
یه صاب خونه هم داشتن به نام اقای تفقد که فکر کنم همین دائی اقبال بود.
 

孢子

کاربر سایت
Oct 24, 2008
1,319
زندگي مهران مديري دريک نگاه
1280363626_ghahve2.jpg

تولد 1340 تهران
استان فارسي ها مي گويند مهران مديري آباده اي است، اهالي استان مرکزي مي گويند اراکي است و جاهاي ديگر هم بدشان نمي آيد مديري آنجا يي باشد.اما مهران مديري از يک پدر و مادر اراکي در تهران به دنيا آمده است. دقيق تر مي خواهيد بدانيد: تهران، ميدان بروجردي، سرآسياب دولاب.

سال هاي کودکي/پيانو/صفحه وکتاب
خودش مي گويد از کودي خانه دو طبقه و معمولي شان را به صورت يک لکه به ياد دارد. اما توي اين لکه يک بخش پر رنگ تر است ؛ يک پيانو و يک عالمه صفحه کلاسيک و البته يک دنيا کتاب . دستتان آمد چرا موسيقي بسياري از سريال هايش از آثار کلاسيک گرفته شده و چرا مديري خواننده هم هست؟

سال هاي نوجواني /جلف بازي هرگز!
«تا دوره نوجواني فکر مي کردم شاد بودن ، آواز خواندن و هر کاري که آدم را سر خوش نشان مي دهد کاري است به شدت جلف. به نظرم هيچ چيزي بهتر از متانت نبود.» فقط همين نقل قول را درباره نوجواني از خود مهران مديري داشته باشيد.

سا ل هاي جواني تئاتر و ديگرهيچمهران مديري از سال 53 تا سال 70 تئاتر بازي مي کند؛ آن هم تئاتر جدي؛ البته يکي دو کار طنز هم در کارنامه تئاتري اش بوده اما مشهور به بازيگر طنز تئاتر نبوده است.

سال 1372 نقطه عطف
مهران مديري ، اتفاقي وارد دنياي طنز مي شود. به اين صورت که علي عمراني پيشنهاد همکاري در نوروز 72 را به او مي دهد و او هم قبول مي کند.

سال 1373 ساعات خوش
«ساعت خوش » اولين کار مديري است که حسابي مي گيرد؛ آن قدر که مي گفتند مسئوولان آموزش و پرورش به خاطر افت تحصيلي دانش آموزان در آن سال مي خواهند از صدا و سيما شکايت کنند؛ از طرف ديگر فيلم «ديدار» هم توقيف شده بود و خلاصه اينکه مهران مديري به يک استراحت حسابي رفت.

76 تا 80سال هاي آيتم سازي
دراين سال ها بيشتر کارهايي که مديري مي کرد آيتم هايي بودند که با بازيگران مشابه معمولا در نوروزها پخش مي شد. نوروز 76، جنگ 77، ببخشيد شما 90 شب و طنز 80 از اين کارهاست. او کم کم دارد اوج مي گيرد و جاي خودش را در دل مردم باز مي کند.

80تا 83 شروع کارهاي داستاني
مديري از سال 80 ، بعد از سريال «دردسر والدين» کم کم دستش مي آيد که کارهايي که يک روايت طولاني داشته باشند بهتر جواب مي دهند. بعد از دردسر والدين ، او «پاورچين»، «نقطه چين» و «جايزه بزرگ» را مي سازد. پاورچين از همه کارهاي داستاني اين سال ها بيشتر مي گيرد و تکيه کلام هايش مي افتد در دهان مردم. دراين سال ها مديري در فيلم سينمايي «توکيو بدون توقف» هم بازي مي کند.


از ایجا به بعد چند کار آخر مدیری را مفصل تر بخوانید:
مهران مديري فقط سريال نساخته: او تا سال ها فقط بازيگر سريال هاي تلويزيوني ، تئاتر و يکي دو تا کار سينمايي بوده است اما تا جاهايي که کارگردان - بازيگر کارهايش بوده ببيشتر از همه جاها جا داشته که خودش را نشان دهد؛ هم خلاقيت مثال زدني اش را و هم شخصيتش را. براي همين هم ما سراغ اين دسته از کارها رفته ايم؛ کارهايي که چند نسل مختلف از پايه هاي کارهاي طنز تلويزيون آنها را ديده و پسنديده اند و اين البته قبل از هر چيز نشان مي دهد که او چطور هم خودش را رشد داده و توانسته پا به پاي سليقه هاي نسل هاي مختلف و موضوع هاي روز اجتماع پيش بيايد. دراين دو مقاله دست گذاشته ايم روي کارهاي متفاوت تر و البته ديده شده تر مديري . براي همين ساعت خوش را به خاطر خام تر بودن ايده ها و قهوه تلخ را به خاطر اينکه تا زمان نوشته شدن اين مقاله هنوز توزيع نشده بود گذاشتيم کنار اما دلمان نيامد از تضاد خوشي و تلخي توي تيتر استفاده نکنيم.

پاورچين،1381
يکي از خصوصيات منحصر به فرد طنز هاي مهران مديري اين است که گاهي رد پايي از کارهاي قبلي را مي توان درکارهاي بعدي اش ديد. غير از «مردهزار چهره» و «مرد دو هزار چهره» که نامشان داد مي زند ارتباطي به هم دارند، ايده اوليه «شب هاي برره» هم در «پاورچين» مطرح شد. پاورچين را البته در آن سال ها فقط تهراني ها ديده اند. مهران مديري دراين سريال نقش يک برره اي به نام فرهاد را بازي مي کرد که در تهران مشغول کار در يک اداره است . آمدن فرهاد به تهران هم فقط به خاطر اين است که شادي خواهرش در دانشگاهي درتهران در رشته کتاب گذاري (!) قبول شده است. طبق معمول کارهاي مهران مديري بازيگرهاي ديگر هم کم کم وارد مي شوند. اول جواد رضويان که يک پايين برره اي است عاشق دختري به نام ياسمن مي شود و بعد از ازدواج در يکي از اتاق هاي خانه فرهاد ساکن مي شود و بعد هم سيامک انصاري عاشق شادي مي شود تا هر بار ماجراي تازه اي از اين تعارض هاي فرهنگي و شخصيتي شکل بگيرد. يکي از ايده هاي خلاق مهران مديري در آن کار اين بود که هم نقش فرهاد و هم نقش پدر فرهاد را خودش بازي کرد. جواد رضويان هم، هم داوود بود و هم پدر داوود. ايده خلاق ديگر مديري اين بود که بدون نشان دادن برره توانست مختصات يک فرهنگ و يک جغرافيا را در ذهن مخاطب شکل دهد.

1273136449_19shh5.jpg

شب هاي برره،1384
خيلي ها معتقدند که «شب هاي برره» خلاقانه ترين کار مهران مديري است. شب هاي برره داستان يک روستاي خيالي به نام برره را در زمان رضا خان روايت مي کرد. مهران مديري در اين مجموعه با کمک تيم قوي نويسنده گانش يک نوآوري چند مرحله اي داشت. دراولين مرحله او يک مکان خيالي به نام برره را خلق کرد. مديري از يک روستاي بي مکان اما محدود به يک دوره تاريخي در گذشته استفاده کرد تا به راحتي بتواند حرف هايش را بزند و غير مستقيم بعضي از ويژگي هاي منفي فرهنگي مان را نقد کند.
اين مرحله تازه ابتداي خلاقيت مهران مديري بود.آفريدن يک مکان کلي به نام برره چندان کار شاقي نبود و اين را مي شود از نام کار درمرحله پيش توليد يعني «راه آهن جابر آباد» فهميد. اما تعريف يک فرهنگ خاص براي اين مکان کاري بود که فقط از دست مهران مديري و نويسندگانش برمي آمد. براي فهميدن شب هاي برره واقعا لازم بود که فرهنگ لغات آنجا را فهميد. برره اي ها از فعل هاي معکوس استفاده مي کردند. آنها اگر مي گفتند تشريف داشتيد منظورشان اين بود که زحمت را کم کنيد. صرف فعل هاي برره اي خاص خودشان بود . آنها به جاي حرف ب دراول فعل ها ا ز حرف «و» استفاده مي کردند. برره اي ها تک محصولي بودند و همه اقتصاد برره روي نخود مي چرخيد. برره اي ها بالا ده و پاين ده داشتند و هميشه بين اين دو يک رقابت لجوجانه در جريان بود. برره اي ها کافه چي داشتند ، شاعر متملق داشتند، دلقک داشتند، زورگير داشتند، رزونامه نگار فراري داشتند، پاسگاه داشتند و دريکي از قسمت ها حتي فرهنگسرا هم تاسيس کردند.
برره اي ها خيلي از کارهاي اخلاقا ناشايست را شايست مي دانستند، بين آنها دروغ گفتن و غيبت کردن روا بود و براي همه کارها چشم و هم چشمي داشتند. تنها نقش پاک اين سريال، روزنامه نگاري فراري با بازي سيامک انصاري بود که او هم همه نقشه هاي مصلحانه اش نقش بر آب مي شد. در واقع تعريف تمام جزئيات اين روستاي خيالي، آن هم اين قدر خلاقانه ، بود که تماشاگر را پاي اين سريال ميخکوب مي کرد. تاثير اين سريال فقط محدود به تغيير دادن تکيه کلام مردم و پريدن دانش آموزان به شيوه برره اي ها روي هم در زمان پخش سريال نبود. رد پاي برره را هنوز هم مي توان بعد از پنج سال در گفتار و رفتار مردم ديد.

16_8407100481_L600.jpg


باغ مظفر 1385
بعد از شب هاي برره مديري به خوبي به قدرت آفرينش يک مکان خاص براي بستر روايتش پي برد. او اين بار خيلي مکانش را خيالي نکرد اما خاص بودنش را حفظ کرد. «باغ مظفر» باغي بود بازمانده از يک خانواده قجري که ديواري ميانش کشيده شده بود و دو خان بر نيمه هاي دو سوي ديوار حکومت مي کردند؛ درست مثل دوخان بالا برره و پايين برره. ويژگي هر دو تا خان هم اين است که هنوز در توهم قجري خودشان باقي مانده اند. اين وسط وصلتي صورت مي گيرد. و آدم هاي تازه اي وارد باغ مي شوند که رفتارشان باب ميل قديمي ها نيست و تعارض هاي داستاني همين جاهاست که شکل مي گيرد. مهران مديري با استفاده از اين استعاره رفته سراغ گذار ما از سنت به مدرنيته؛ دغدغه اي که ما ايراني ها درتمام شئون زندگي مان با آن درگيريم و براي همين هم با باغ مظفر و شخصيت هايش همذات پنداري کرديم. البته باغ مظفر به هيچ وجه به اندازه شب هاي برره، کار قبلي و مرد هزار چهره کار بعدي مديري سر و صدا نکرد. انگار او هميشه کارهايي را به عنوان کارهاي گذار بين دو خلاقيت بزرگ در کارنامه اش دارد.

baghe_mozaffar_04.jpg


مرد هزارچهره1387
«مرد هزار چهره» حاشيه دار ترين کار مهران مديري بود. در مرد هزار چهره ديگر نه از مکان خيالي خبري بود و نه از فرهنگ خيالي. هم آدم هاي داستان قسمت به قسمت تفاوت عمده داشتند و هم لوکيشن ها. براي همين لبه طنز تيز بود و ممکن بود به هر جايي بربخورد. تمام بار داستان مرد هزار چهره بر يک ايده خلاق البته امتحان شده بنا شده بود؛ کسي به جاي کسي ديگر اشتباه گرفته مي شود. مهران مديري در مورد اين ايده اوليه مي گويد:«اگر مجبور باشين جاي آدم هاي ديگه باشين... چيزهايي که اصلا به شما مربوط نيست ولي لذت بخش است ... و آدم هايي که شما رو بزرگ مي کنن درحالي که شما خودتون هستين... لذت بخش است، نه ؟» به خاطر همين ايده اوليه بود که اين کار، اولش «اگه جاي من بودين» نام داشت. دراين سريال هم مديري با کمک تيم نويسندگانش از چند ايده محوري خلاقانه استفاده کرد. اول اينکه براي اولين بار اين تيم دست به اقتباس آزاد زد. مي گويند ايده اوليه مرده هزار چهره از داستان پخمه عزيز نسين - طنز پرداز ترک - گرفته شده است . بومي سازي و گسترش يک داستان اوليه از يکي از بهترين طنز پردازان معاصر کاري بود که تا به حال در تلويزيون انجام نشده بود. ايده خلاقانه دوم شوخي با تيپ هاي مختلف جامعه بود؛ از کارمندان اداره ثبت احوال گرفته تا شرکت کنندگان حلقه هاي ادبي. سومين ايده هم بازي کردن مهران مديري درنقش خودش بود . چيزي که سينماگرها به آن «فاصله گذاري » مي گويند.

26381_586.jpg


مرد دو هزار چهره 1388
«مرد دوهزار چهره» آخرين کاري است که تا لحظه نوشته شدن اين مقاله از مهران مديري ديده شده است. اين کار ادامه مرد هزار چهره بود اما فرق هوشمندانه اين دو تا اين بود که در کار اول مرد هزار چهره ناخواسته در موقعيت هاي مختلف قرار مي گيرد و مردم او را اشتباه مي گيرند اما در مرد دو هزار چهره او به خاطر واکنش هاي منفي از طرف خانواده نامزدش واقعا دست به فريبکاري مي زند. دراين مجموعه مهران مديري در نقش مسعود شصت چي به جاي يک خلبان ، خودش ، يک سرمربي فوتبال و عضو يک باند مافيايي اشتباه گرفته مي شود. مرد دو هزار چهره به اندازه کار قبلي با حاشيه همراه نبود. شايد به خاطر اينکه جز در قسمت مربي فوتبال لبه هاي انتقاد مستقيمش تيز نبود. او با تيپ هايي مثل منتقدان سينما، مدعيان رمالي و گردانندگان مافيا شوخي کرده بود که يا خيلي خاص بودند يا خيلي منفي يا خيالي. براي همين کار تقريبا به کسي برنخورد. اما ميزان خلاقيت مديري لااقل به اندازه کارهاي گذار ديگر فروکش نکرده بود. تنها شاهدش هم اينکه در اين داستان از يک ايده جديد؛ يعني ارجاع به يک داستان ديگر بهره گرفته شده بود. ارجاع به داستان «پدر خوانده» دربخش مافيا و ارجاع به داستان شب هاي برره وقتي که مسعود شصت چي حکم ده سال حبس و تبعيد به روستايي دور به نام برره را مي گيرد، دو تا از واضح ترين استفاده ها از اين تکنيک خلاق بودند. غير از اين مهران مديري دراين کار هم به زبان استعاره فقط با موقعيت ها و تيپ هاي خاص شوخي نکرد. او با ويژگي هاي ناشايست همه ما شوخي کرد و خاصيت يک طنز خلاق همين است
 
  • Like
Reactions: amirf

™SHADOW

کاربر سایت
Jul 21, 2008
1,813
نام
آ میز مـِــیتی ** ( مــَهدی )
مهران مدیری 33 به دنیا اومده ها :D
هم سن یه فامیلامون اونم 33 هست / از بچگی موقع یادم مونده متولد 33 هست :D
کتایون ریاحی هم همین 33 هست :D
جدیدا جوونش کردند :D

نمیدونم چرا باغ مظفر رو دیگه هیچ جا پخش نکردند !؟ :-/
 

Modern Samurai

کاربر سایت
Aug 31, 2007
1,333
نام
نوین
من با "ببخشید شما ؟!" بیشتر از همه حال کردم. یادش بخیر واقعا. هر دفعه منتظر بودیم ببینیم ایندفعه چه شغلی رو میخوان مسخره کنن! آخرین قسمت هم با خودش مصاحبه میکرد!!
کسی یادشه؟؟


همش میگفت : " گروپ " :d نمیدونم کسی یادش هست ؟
اصلا این گروپ شده یود تیکه کلام من یه موقع :d
محمد رضا هدایتی هم هی گیر میداد به فیلمبردار و دوربین!
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر