pouryaps3
کاربر سایت
یک. «بردمن» وقتی با کارهای خود اینیاریتو مقایسه میشه اثر خوبی هست، اما موضوع فیلم چیزی نیست که قبلاً ندیده باشیم. شبیه همین قصه رو تو «½۸» فلینی دیدیم. هر دو در رابطه با بازگشت یک کارگردان هستند و هر دو در پایان تنها دو راه رو برای انتخاب دارن (ادامهی زندگی و دونستن این که زندگی پوچ هست و رد زندگی و خودکشی). جالب اینجاست که هر دو شخصیت دو فیلم هم دو سکانس در رابطه با مردن دارن و هر دو هم فانتزی هستند که خب کدوم فیلم فلینی نیست؟ این شباهت نکتهی منفی نیست، اما باعث میشه که «بردمن» برای من-به دلیل تکراری بودن قصه (تا حدودی)-نهایتاً به یک فیلم خوب تبدیل بشه تا عالی. یکی از دوستان به «Inherent Vice» اشاره کرد و با این فیلم مقایسهاش کرد؛ به نظر من این فیلم ضعیفترین کار اندرسون هست و در حد و اندازههای اندرسون نبود. به هیچ وجه شاهکار نبود، البته «بردمن» هم بینقص نبود. خیالت رو هم راحت کنم که من هر دو فیلم رو تو سینما دیدم، با «بردمن» کاری ندارم اما کلوزآپهای «Inherent Vice» بیشترشون بیدلیل بودن و من سردرد گرفتم. حالا هر وقت نوبتش شد دربارهاش صحبت میکنیم.
دو. یک سری اشکالاتی هم در شخصیتها وجود داشت (رابطهی پدر و دختر) که به روند و نتیجهگیری پایانی ضربه زده. یک سری شخصیت هم کلاً اضافی بودن، اونهایی هم که بودن زیاد بهشون توجه نشده بود. یه نکتهی خوب فیلم نحوهی فیلمبرداری بود که به خوبی زندگی سخت شخصیت رو نشون میداد. هرچند کلاً با این نوع فیلمبرداری و ادیت مخالفم، اما برای این فیلم به نظرم لازم بود. فقط یک اشکال داشت، اونم این بود که چند جا شخصیت اصلی رو جا گذاشت زاویه دید رو کلاً عوض کرد که این باعث شد تا سکانس پایانی رو نشه جمعبندی کرد. واگذار کردنش به بیننده رو هم زیاد دوست ندارم، بیشتر یک جور از زیر کار در رفتن هستن به نظرم. نشون میده که کارگردان نمیتونه داستان رو جمع ببنده (البته در اکثر مواقع، نه همیشه-بستگی داره). داستان این فیلم اما قبل از سکانس بیمارستان تموم میشه و برخلاف حرفهایی هم که بقیه میزنن اونقدرها هم باز نیست. پروندهی شخصیت ما (تقریباْ) بعد از پایان تئاتر بسته میشه. بقیهی داستان فقط برای ما جالب هست. نمیخوام الان وارد جزییات بشم چون بقیه دوستان هنوز حرفهاشون رو نگفتن. دوست دارم بقیه هم نظرشون رو بگن تا اگه بشه به یک جمع بندی برسیم.
سه. داشتم پستهای قبلیم رو مرور میکردم دیدم به این فیلم ۸ دادم. فکر میکنم این تنها زمانی هست نمرهی فیلم رو در مقایسه با خود کارگردان بهش دادم، نه مقایسه با کارگران و بعد فیلمهای دیگه. وگرنه فکر کنم ۷.۵ نمرهی مناسبی باشه در مقایسه با فیلمهای مشابه.
دو. یک سری اشکالاتی هم در شخصیتها وجود داشت (رابطهی پدر و دختر) که به روند و نتیجهگیری پایانی ضربه زده. یک سری شخصیت هم کلاً اضافی بودن، اونهایی هم که بودن زیاد بهشون توجه نشده بود. یه نکتهی خوب فیلم نحوهی فیلمبرداری بود که به خوبی زندگی سخت شخصیت رو نشون میداد. هرچند کلاً با این نوع فیلمبرداری و ادیت مخالفم، اما برای این فیلم به نظرم لازم بود. فقط یک اشکال داشت، اونم این بود که چند جا شخصیت اصلی رو جا گذاشت زاویه دید رو کلاً عوض کرد که این باعث شد تا سکانس پایانی رو نشه جمعبندی کرد. واگذار کردنش به بیننده رو هم زیاد دوست ندارم، بیشتر یک جور از زیر کار در رفتن هستن به نظرم. نشون میده که کارگردان نمیتونه داستان رو جمع ببنده (البته در اکثر مواقع، نه همیشه-بستگی داره). داستان این فیلم اما قبل از سکانس بیمارستان تموم میشه و برخلاف حرفهایی هم که بقیه میزنن اونقدرها هم باز نیست. پروندهی شخصیت ما (تقریباْ) بعد از پایان تئاتر بسته میشه. بقیهی داستان فقط برای ما جالب هست. نمیخوام الان وارد جزییات بشم چون بقیه دوستان هنوز حرفهاشون رو نگفتن. دوست دارم بقیه هم نظرشون رو بگن تا اگه بشه به یک جمع بندی برسیم.
سه. داشتم پستهای قبلیم رو مرور میکردم دیدم به این فیلم ۸ دادم. فکر میکنم این تنها زمانی هست نمرهی فیلم رو در مقایسه با خود کارگردان بهش دادم، نه مقایسه با کارگران و بعد فیلمهای دیگه. وگرنه فکر کنم ۷.۵ نمرهی مناسبی باشه در مقایسه با فیلمهای مشابه.