داستان کشته شدنم اینه=
شب پس از اینکه رضا رو کشتیم همه راحت تو اتاق هال خونه رضا جا انداختند خوابیدند منم خواستم برم دستشویی:biggrin1:بعدشم برم خشی رو بکشم...
اما وقتی رسیدم دیدم بهنام توشه:biggrin1:یه چند دقیقه ای وایستادم یهو سروکله خشی متال پیدا شد
خواست کلتش رو بکشه بیرون و با تیر بزنه تم من پا زدم به دستش اسلحه اش افتاد بعد چاقومو در اوردم تا دسته کردم تو شکمش:smile:
خشی تو اخرین لحظه بهم گفت خیلی نامردی...بعد داشت میوفتاد زمین که بمیره که یه دفعه یه کله زد بعد با یه حرکت رزمی کوبوندم تو دیوار بعدهم بلندم کرد 10-20بار سرمو کوبوند تو جدول(=اخه خونه رضا چون دستشویی نداشت:biggrin1:بخاطر همین رفتم عمومی که بهنام توش بود بعدشم که تو خیابون کنار wc با خشی دعوام شد و سرمو زد تو جدول کنار خیابون...)
بعد اینکه خشی منو زد و خودش مرد بهنام از دستشویی دراومدبهنام زنگ زد 110 و امبولانس خبر کرد ولی قبل اینکه امبولانس بیاد روی دستهای بهنام بشهادت رسیدم...
:biggrin1:
الان تو بهشت پیش ارسلانم جام خیلی خوبه(چون شهید شدم رفتم بهشت)اینجا در جوار مومنات(:biggrin1
داریم صواب می بریم......فقط دلم برای این رضا فریدوم و خشی می سوزه چون الان تو جهنم اند:biggrin1:
البته رضا فریدوم رو نمیشه دقیق گفت تو جهنمهمثل روز حسرت تو یه بیابون بین جهنم و بهشت داره عذاب می کشه:biggrin1:
ولی خشی رو تو اسفل جهنم انداختنش...شده همسایه فرعون و نمرود و یزید و:biggrin1:....(خشی جون ناراحت نشی هااا!!!!!!!!شوخی کردم
:biggrin1
=================================
دادا کوروش این پستم اولین پست بعد از خبر مرگ رسمی بود هااا!!:biggrin1: