غم انگیز ترین صحنهای که در بازیهای رایانهای دیدید کدام بوده؟

من نميدونم چرا هرچی فشار ميارم اصلا جايی يادم نمياد که ناراحت شده باشم ، خاک تو سرم. اینهمه بازی کردم، حالا که فکر ميکنم ميبينم سره صحنه های غم انگيزش اصلا احساسی نشدم. واايی. این خيلی بده که. !!
 
من کلا وقتی بازی های مختلف تموم میکنم چه به خوبی و خوشی تموم بشه یا نه دپرس میشم....
ولی صحنه های مختلف بازی MGS4 خیلی رو من تاثیر گذاشت
بیشترینش صحنه خود کشی اسنیک بود که دهنه اسلحه گذاشت تو دهنش و بعد بنگ صدای گلوله تو آسمون پیچید
صحنه بعدی مرلین تو لباس عروسی نشون میده که با کمپل روبه رو میشه ..........من واقعا بغض کرده بودم تا آخرش که داشت لیست سازنده های بازی رد میشد روی مبل نشسته بودم .با بغض و ناراحتی آهنگ متال گیر گوش میردم
 
اولین صحنه دموی پایانی ffx بود... یونا میدوئه طرف تیداس تا اونو در آغوش بگیره اما تیداس داره fade میشه... یکی هم داخل گیم بود که تیداس و یونا تازه با هم آشنا شده بودن و یونا میگفت من شنیدم توی zanarkand یه استادیومه که شبها میدرخشه...و همینطور صحنه ی عشق بازیشون spring! دموی اولش هم وحشتناک بغض میکنم میبینمش... همه با یه حس غریبی کنار آتیش نشستن... و تیداس چشمهاش رو دوخته به ویرانه های zanarkand...:((
listen to my story...:love:
پایان mgs3 اشکم رو درآورد(مثل صحنه های بالا)... اصلا the boss عجب ابهتی داره...
اوووووووممممممم....
آهان!
دموی آغازین و پایانی soc... واندا یه عاشق واقعی بود...:((
دموی پایانی اونیموشا4...
یکی هم اونجایی که راکسز جاش رو با سورا عوض میکنه... و همینطور اونجایی که سورا با دوستای راکسز خداحافظی میکنه و اشک از چشمهاش جاری میشه...
یکی هم پایان code veronika و مرگ لوییس در رزدنت ایول4!:((
دیگه چیزی یادم نمیاد...:(
 
silenthill 2خیلی رومن تاثیر گزاشت.نزدیک بود کارم به روان بزشک بکشه.آخه تو بازی موضوع عشق و این چیزا بود که یارو از معشوقش نامه دریافت میکنه.اصلا اعصابم داغون بود.جدی میگم.راستی یه بایان داشت که آخرش زنش زنده میکنه درسته؟باید چند تا ایتم بیدا میکردی تا اون بایان ببینی.منم دیدم:eek:
 
بنده با پایان MGS3 به فکر خودکشی افتادم !!!!!!!(در سن 13 سالگی:eek:) و چند روز درس و مدرسه رو ول کردم وهمینجور دستمال کاغذی مصرف میکردم به دلیل گریه ی شدید:( الان هم زیاد دوست ندارم یادش بیوفتم والبته هنوز چهارشو بازی نکردم .ولی شنیدم اون از 3ش بدتره:((
راس میگی؟مگه بایانش چه جوری بود؟
 
من نميدونم چرا هرچی فشار ميارم اصلا جايی يادم نمياد که ناراحت شده باشم ، خاک تو سرم. اینهمه بازی کردم، حالا که فکر ميکنم ميبينم سره صحنه های غم انگيزش اصلا احساسی نشدم. واايی. این خيلی بده که. !!
شما چقد باحالی.silenthill2رو امتحان کن بعد بگو.
 
خو غم انگیز ترین صحنه هایی که من دیدم به ترتیب اینها هستند=
1.تو سایلنت هیل4 دو بار یه کاغذ جلو در خونه ام پیدا کردم رو اولیش با خط بچه گونه نوشته بود:
mom why doesn't you wake up
تو اخرهای بازی دوباره یه کاغذ با همون خط پیدا کردم روش نوشته بود:
mommy i give this for you it's in my toy train but please wake up soon
میدونید اینا رو کی نوشته بود؟
تصور کودکی والتر سالیوان قاتل اصلی بازی نوشته بودتشون
128fs4765852.gif
این والتر پدر و مادرش وقتی بچه بود تو خونه گذاشته بودنش رفته بودن بعدش میره یتیم خونه[که زیر نظر فرقه سایلنت هیل بوده] اونجا بهش می گن که باید 21 نفر رو قربانی کنه تا مادرش دوباره زنده شه!!والتر9نفر رو تو دنیای واقعی می کشه بعد خودش رو که دستگیر شده بود و تو زندان بود به عنوان دهمین قربانی می کشه و بقیه قربانیها رو هم با وارد کردن به دنیای شیطانی خودش می کشه...

باور کنید وقتی فهمیدم اون نامه ها رو والتر نوشته[تصورش رو بکنید یه بچه چهار ساله فکر کنه که یه اتاق مادرشه و هی بیاد درش بزنه و باهاش حرف بزنه
154fs232528.gif
]2ساعت داشتم اشک می ریختم[البته بعدا با دیدن اخر سریال امپراتور دریا این رکورد شکسته شد!]

2.اخر سایلنت هیل2.واقعا خرابم کرد...داستانش رو اینجا=http://www.bazicenter.com/forums/showthread.php?t=55&page=11 استاد نمسیس کامل توضیح داده قبل اینکه ادامه ی پستم رو بخونید برید یه نگاهی بهش بندازید تا بفهمید می خوام چی بگم... اخرش تو یه راهرو جیمز ساندرلند شخصیت اصلی بازی میره تو دنیای انجلا[یه دختر 19 ساله که خودکشی کرده بود]می بینه دنیای اون مثل جهنمه و همه چیز توش داره میسوزه...
جیمز اینجا زن خودشو با انجلا مقایسه می کنه و می فهمه انجلا یه دختری بود که باباش بهش تجاوز می کرد و بعد اینکه باباشو کشته بود خودکشی کرده بود...ولی زنش مری زندگی رو دوست داشت و می خواست زنده بمونه که جیمز اونو کشت...
154fs232528.gif


3.سومی اخر اسنیک ایتر بود!!!وقتی که باس رو شکست دادم و اونجایی بودم که باید بهش شلیک می کردم تا بمیره دستام می لرزید...بعدش وقتی دموی خیانت ایوا رو نشون داد بغض تو گلوم جمع شد از نامردی اون دختره چس سفید...و وقتی داشت اونجا رو نشون می داد که اسنیک با رئیس جمهور دست نمیده کم کم اشکهام سرازیر شد و موقعی رسید به دموی قبر باس یه ساعت نشستم گریه کردم!
154fs232528.gif
 
آخرین ویرایش:
غم انگیز ترین صحنه ؟
آخرای بازی MGS4 وقتی اسنیک سایکو مانتیس را شکست میده بعد ار اون راهرو که پر از لیزره میخواد رد بشه
که از ضعف میفته رو زمین(باید پشت سر هم مثلث فشار بدیم)
آدم وقتی یاد سری قبلش میفته گریش میگیره
---------------------------------------------------------
وقتی که رومن کشته میشه,نیکو با لگد میفته به جون جسد اون یارو سیاهه از شدت ناراحتی و فردا صبحش پامیشه از رو تخت و حسابی دپ زده
---------------------------------------------------------
مکس پین وقتی جسد زنش را بغل میکنه
و وقتی توی مکس پین 2 مونا کشته میشه.
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or