تقریبا یه ماهه که دارم پرسونا 4 گلدن رو روی لپ تاپ بازی میکنم. این کلا دفعه سومیه که دارم بازیش میکنم.
یه چیزی که برام همیشه جالب بوده و باعث میشه یه علاقه مضاعف و شاید غیرمنطقی به نسخه چهارم داشته باشم.
وقتی فکر میکنم میبینم درصد خیلی زیادی از پیشرفت های پرسونا 5 مدیون پیشرفت تکنولوژی و اختلاف دو نسلی بین 5 و 4 هستش ولی برای پرسونا4 این بازی دقیقا روی همون سیستمی که p3 عرضه شده بود عرضه شد و از نظر بعد تکنیکی پیشرفت خاصی نداره، ولی در عوض 4 یه پیشرفت و تکامل بزرگ برای فرمول پرسونا از نظر دیزاین و تصمیم گیری توی روند توسعه به حساب میاد. پرسونا 3 همیشه این ایراد رو داشت که داستانش یه هدف نهایی و داستان مشخص رو به طور واضح دنبال نمیکرد ولی پلات پرسونا 4 با پیش کشیدن بحث پیدا کردن یه مجرم از همون اول از نظر داستانی یه انگیزه قوی برای بازیکن ایجاد میکنه و برای همین درصد تکمیل شدن این بازی خیلی بیشتر از نسخه سوم بود. جایگزین کردن ساختار بی نهایت تارتاروس پرسونا3 با دانجن های محدود پرسونا 4 علاوه بر ایجاد تنوع جلوی خستگی بازیکن رو میگیره و هربار تموم کردن یه دانجن به ادم این حسو میده که توی بازی واقعا پیشرفت کرده. از سمت دیگه ایراد دیگه ای که به 3 وارد بود این بود که به خاطر جذاب بودن بخشای دیت رفتن و لایف سیمیولیشن خیلی بازیکنا کاملا قید تارتاروس و بخش اکشن بازی رو میزدن و در نتیجه بعدی اینکه سوشیال لینک های محبوبشونو تکمیل میکردن بازی رو ول میکردن یا اینکه بعدا توی روند داستانی به خاطر ضعیف بودن به نسبت باس ها کم می آوردن ولی توی پرسونا 4 به خاطر وجود سیستم آب هوا و محدودیت زمانی برای ایوینت های داستانی بازیکنا تمایل بیشتری به بخش تلوزیون بازی، فیوز کردن پرسونا و... داشتن برای همینم حتی بعد تکمیل کردن سوشیال لینک محبوبشون بازم به بازی ادامه میدادن و حتی با شخصیتایی که شاید خیلی دوست نداشتن هم سوشیال لینک قوی ای میساختن که به روند بخش تلوزیون کمک میکرد، همین موضوع باعث میشد با شخصیتای فرعی که گاهی آزاردهنده به نظر میرسیدن ارتباط بیشتری داشت و کم کم اونارو بهتر درک کرد.
این جمع برای من جز معدود جمع هایی هست که باهاشون ارتباط عمیقی برقرار کردم و از ساعتایی که داستانشون رو دنبال کردم پشیمون نیستم (کنار جمع آواتار و کابوی بیباپ)