خب من برام واقعا سخته که یکدونه رو انتخاب کنم برای همین با اجازت 3تارو انتخاب کردم.
در مورد خودم شاید یکی 2تا دلیل منطقی پشتش باشه، حداقل برای من:
1 - اینکه خیلی سال از آخرین باری که بازی کردمش گذشته و تجربه دست اولی نیست برام که بطور قطع بگم فلان مرحله از همه بهتر بود.
2 - مراحل و بخش هایی که الان بهش فکر میکنم و مو به تنم سیخ میشه قطعا بیشتر از انگشتهای یکدست میشه.
اسم های مراحل هم یادم نبود رفتم گشتم و ویدئو دیدم که ببینم همون هست یا نه.
ترتیب خاصی هم نداره، همینطوری مینویسم:
Highway 17
از کجاش شروع کنم؟
اولین بار که در اون انبار باز میشه و اون باگی رو دیدم باورم نمیشد با یکی از زیبا ترین مراحل از نوع گیم پلی در یک بازی شوتر اول شخص مواجه شدم.
فیزیک فوق العاده اون ماشین، همینطور کنترل عالی که واقعا حداقل تو بازیهای FPS هنوز رو دست نداره و میتونه شماره 1 باشه.
شاید علاقم به سبک ریسینگ هم یکی از دلایل مهم برام این مرحله رو جذاب تر کرده باشه، نمیدونم.
چقدر هم تجربه مفرحی از کار در اومده.
از حالت گشت و گذار، لوت کردن خونه ها ، باز کردن مسیر با استفاده از Gravity gun یا عوامل محیطی/غیر محیطی مثل اون جرثقیل ها و... رفتن به منطقه بعدی.
اینکه از A میرفتی به B تو مسیر یکسری چالش حل میکنی، پیاده میشی یکسری کار انجام میدی یا مبارزه میکنی و تکرار این دور.
تجربه این مرحله تو بازیی مثل HL2 ، اونهم بعد از یک مرحله با اتمسفر سنگین مثل Ravenholm دقیقا مثل زنگ تفریح میمونه.
انگاری بعد از اینکه تا اینجا پیشروی کردین و داستان پیش بردین، بازی به شما جایزه داده باشه.
مرحله بعدش هم که nova prospekt هست ، مثل دسری بعد از یک وعده غذای خوشمزه اون اتمسفر وحشتناک رو کامل میکنه.
نکته مهم هم اونجاست که بازی تو مرحله بعد این باگی دوست داشتنی ازت میگیره، برت میگردونه به گیم پلی قبلی که باید پیاده مسیر طی کنی ، طوری که دلت له له میزنه که هر چه زودتر برگردی و با اون باگی در ادامه رانندگی کنی.
تجربه همه این عوامل تو اون سال و مقایسش با بازیهای دیگه ، وجود همچین مرحله ای در HL2 رو برام افسانه ای کرد، چیزی که بعد این همه سال باعث شده نظرم بهش جلب بشه.
We Don't Go To Ravenholm
این بازی یکی از فوق العاده ترین ها در طراحی مراحل هست ، یعنی زمانی که همه چی میخواد روند تکراری به خودش بگیره ناگهان فضا، گیم پلی و همه چی به شکلی عوض میشه که انگاری داری یک بازی جدید تجربه میکنی.
در
Ravenholm با یکی از متفاوت ترین مراحل بازی روبرو هستیم، یک تجربه تاریک توام با وحشت + معرفی Gravity gun بعنوان اسلحه و اون دیسکهای تیغ داری که سمت زامبی ها پرتاب میکردیم و قطع شدن اندامشون...
از معرفی Gravity gun و بعدش DOG (اون ربات بزرگ بامزه) و بازی باهاش تو مقدمه این مرحله گرفته تا تجربه اون اتمسفر سنگین این مرحله و فرار از اون واقعا یکی دیگه از نشونه های جادوگری طراحان مراحل این بازی هست.
حین تجربه این مرحله از ثانیه اول تا نهایتا تموم کردن این مرحله پلیر میخکوب میشه.
اون موقع که بازی میکردم شاید واقعا به اسم مرحله توجه نمیکردم الان که میبینم اسمش
We Don't Go To Ravenholm هست ، ناخداگاه خندم میگیره از اینکه حتی اسمش هم به فکر فرو میبرتت.
شروع مرحله با موسیقی که توام با تعلیق و القای حس وحشت هست ، دیدن اون بدن از وسط قطع شده که از درخت با طنابی آویزون هست و سر و صدای کلاغ ها هنگام تاب خوردنش...
Ravenholm شاید به نظر خیلی ها بهترین مرحله بازی هم باشه که واقعا هم برازندش هست.
تا اینجا نوشتم ، دوست داشتم بیشتر بنویسم ولی دیگه باید بخوابم.
فقط این بگم که تو انتخاب سومی موندم ، چون فقط یکی مونده و انگاری باز باید فقط یک مرحله رو انتخاب کنم
میزارم برای فردا که مغزم هم بهتر جواب بده.