طرفداران ژانر FPS

  • Thread starter Thread starter uriel
  • تاریخ آغاز تاریخ آغاز
چه سوال سخت و تومخی واقعا ، آزار داری؟ :D

====
باید برم فکر کنم، بعدش ویرایش میکنم که دور هم کمی بحث کنیم و خوش بگذره.
خداییش خیلی سخته قبول دارم 😅. خودم چون به این چالش خوردم گفتم بیام اینجا یکم بقیه رو هم دچار چالش کنم😁.
ولی من نهایتا انتخاب کردم. الان نمیگم تا بقیه هم نظراتشون رو بگن ببینم اوضاع چجوریه😊
 
  • Like
Reactions: m.d.makan
خداییش خیلی سخته قبول دارم 😅. خودم چون به این چالش خوردم گفتم بیام اینجا یکم بقیه رو هم دچار چالش کنم😁.
ولی من نهایتا انتخاب کردم. الان نمیگم تا بقیه هم نظراتشون رو بگن ببینم اوضاع چجوریه😊
خب من برام واقعا سخته که یکدونه رو انتخاب کنم برای همین با اجازت 3تارو انتخاب کردم.
در مورد خودم شاید یکی 2تا دلیل منطقی پشتش باشه، حداقل برای من:
1 - اینکه خیلی سال از آخرین باری که بازی کردمش گذشته و تجربه دست اولی نیست برام که بطور قطع بگم فلان مرحله از همه بهتر بود.
2 - مراحل و بخش هایی که الان بهش فکر میکنم و مو به تنم سیخ میشه قطعا بیشتر از انگشتهای یکدست میشه.

اسم های مراحل هم یادم نبود رفتم گشتم و ویدئو دیدم که ببینم همون هست یا نه.
ترتیب خاصی هم نداره، همینطوری مینویسم:

Highway 17

از کجاش شروع کنم؟
اولین بار که در اون انبار باز میشه و اون باگی رو دیدم باورم نمیشد با یکی از زیبا ترین مراحل از نوع گیم پلی در یک بازی شوتر اول شخص مواجه شدم.
فیزیک فوق العاده اون ماشین، همینطور کنترل عالی که واقعا حداقل تو بازیهای FPS هنوز رو دست نداره و میتونه شماره 1 باشه.
شاید علاقم به سبک ریسینگ هم یکی از دلایل مهم برام این مرحله رو جذاب تر کرده باشه، نمیدونم.

چقدر هم تجربه مفرحی از کار در اومده.
از حالت گشت و گذار، لوت کردن خونه ها ، باز کردن مسیر با استفاده از Gravity gun یا عوامل محیطی/غیر محیطی مثل اون جرثقیل ها و... رفتن به منطقه بعدی.
اینکه از A میرفتی به B تو مسیر یکسری چالش حل میکنی، پیاده میشی یکسری کار انجام میدی یا مبارزه میکنی و تکرار این دور.
تجربه این مرحله تو بازیی مثل HL2 ، اونهم بعد از یک مرحله با اتمسفر سنگین مثل Ravenholm دقیقا مثل زنگ تفریح میمونه.
انگاری بعد از اینکه تا اینجا پیشروی کردین و داستان پیش بردین، بازی به شما جایزه داده باشه.
مرحله بعدش هم که nova prospekt هست ، مثل دسری بعد از یک وعده غذای خوشمزه اون اتمسفر وحشتناک رو کامل میکنه.

نکته مهم هم اونجاست که بازی تو مرحله بعد این باگی دوست داشتنی ازت میگیره، برت میگردونه به گیم پلی قبلی که باید پیاده مسیر طی کنی ، طوری که دلت له له میزنه که هر چه زودتر برگردی و با اون باگی در ادامه رانندگی کنی.
تجربه همه این عوامل تو اون سال و مقایسش با بازیهای دیگه ، وجود همچین مرحله ای در HL2 رو برام افسانه ای کرد، چیزی که بعد این همه سال باعث شده نظرم بهش جلب بشه.

We Don't Go To Ravenholm

این بازی یکی از فوق العاده ترین ها در طراحی مراحل هست ، یعنی زمانی که همه چی میخواد روند تکراری به خودش بگیره ناگهان فضا، گیم پلی و همه چی به شکلی عوض میشه که انگاری داری یک بازی جدید تجربه میکنی.
در Ravenholm با یکی از متفاوت ترین مراحل بازی روبرو هستیم، یک تجربه تاریک توام با وحشت + معرفی Gravity gun بعنوان اسلحه و اون دیسکهای تیغ داری که سمت زامبی ها پرتاب میکردیم و قطع شدن اندامشون...
از معرفی Gravity gun و بعدش DOG (اون ربات بزرگ بامزه) و بازی باهاش تو مقدمه این مرحله گرفته تا تجربه اون اتمسفر سنگین این مرحله و فرار از اون واقعا یکی دیگه از نشونه های جادوگری طراحان مراحل این بازی هست.
حین تجربه این مرحله از ثانیه اول تا نهایتا تموم کردن این مرحله پلیر میخکوب میشه.

اون موقع که بازی میکردم شاید واقعا به اسم مرحله توجه نمیکردم الان که میبینم اسمش We Don't Go To Ravenholm هست ، ناخداگاه خندم میگیره از اینکه حتی اسمش هم به فکر فرو میبرتت.
شروع مرحله با موسیقی که توام با تعلیق و القای حس وحشت هست ، دیدن اون بدن از وسط قطع شده که از درخت با طنابی آویزون هست و سر و صدای کلاغ ها هنگام تاب خوردنش...

Ravenholm شاید به نظر خیلی ها بهترین مرحله بازی هم باشه که واقعا هم برازندش هست.

تا اینجا نوشتم ، دوست داشتم بیشتر بنویسم ولی دیگه باید بخوابم.
فقط این بگم که تو انتخاب سومی موندم ، چون فقط یکی مونده و انگاری باز باید فقط یک مرحله رو انتخاب کنم~X(
میزارم برای فردا که مغزم هم بهتر جواب بده.
 
آخرین ویرایش:
خب من برام واقعا سخته که یکدونه رو انتخاب کنم برای همین با اجازت 3تارو انتخاب کردم.
در مورد خودم شاید یکی 2تا دلیل منطقی پشتش باشه، حداقل برای من:
1 - اینکه خیلی سال از آخرین باری که بازی کردمش گذشته و تجربه دست اولی نیست برام که بطور قطع بگم فلان مرحله از همه بهتر بود.
2 - مراحل و بخش هایی که الان بهش فکر میکنم و مو به تنم سیخ میشه قطعا بیشتر از انگشتهای یکدست میشه.

اسم های مراحل هم یادم نبود رفتم گشتم و ویدئو دیدم که ببینم همون هست یا نه.
ترتیب خاصی هم نداره، همینطوری مینویسم:

Highway 17

از کجاش شروع کنم؟
اولین بار که در اون انبار باز میشه و اون باگی رو دیدم باورم نمیشد با یکی از زیبا ترین مراحل از نوع گیم پلی در یک بازی شوتر اول شخص مواجه شدم.
فیزیک فوق العاده اون ماشین، همینطور کنترل عالی که واقعا حداقل تو بازیهای FPS هنوز رو دست نداره و میتونه شماره 1 باشه.
شاید علاقم به سبک ریسینگ هم یکی از دلایل مهم برام این مرحله رو جذاب تر کرده باشه، نمیدونم.

چقدر هم تجربه مفرحی از کار در اومده.
از حالت گشت و گذار، لوت کردن خونه ها ، باز کردن مسیر با استفاده از Gravity gun یا عوامل محیطی/غیر محیطی مثل اون جرثقیل ها و... رفتن به منطقه بعدی.
اینکه از A میرفتی به B تو مسیر یکسری چالش حل میکنی، پیاده میشی یکسری کار انجام میدی یا مبارزه میکنی و تکرار این دور.
تجربه این مرحله تو بازیی مثل HL2 ، اونهم بعد از یک مرحله با اتمسفر سنگین مثل Ravenholm دقیقا مثل زنگ تفریح میمونه.
انگاری بعد از اینکه تا اینجا پیشروی کردین و داستان پیش بردین، بازی به شما جایزه داده باشه.
مرحله بعدش هم که nova prospekt هست ، مثل دسری بعد از یک وعده غذای خوشمزه اون اتمسفر وحشتناک رو کامل میکنه.

نکته مهم هم اونجاست که بازی تو مرحله بعد این باگی دوست داشتنی ازت میگیره، برت میگردونه به گیم پلی قبلی که باید پیاده مسیر طی کنی ، طوری که دلت له له میزنه که هر چه زودتر برگردی و با اون باگی در ادامه رانندگی کنی.
تجربه همه این عوامل تو اون سال و مقایسش با بازیهای دیگه ، وجود همچین مرحله ای در HL2 رو برام افسانه ای کرد، چیزی که بعد این همه سال باعث شده نظرم بهش جلب بشه.

We Don't Go To Ravenholm

این بازی یکی از فوق العاده ترین ها در طراحی مراحل هست ، یعنی زمانی که همه چی میخواد روند تکراری به خودش بگیره ناگهان فضا، گیم پلی و همه چی به شکلی عوض میشه که انگاری داری یک بازی جدید تجربه میکنی.
در Ravenholm با یکی از متفاوت ترین مراحل بازی روبرو هستیم، یک تجربه تاریک توام با وحشت + معرفی Gravity gun بعنوان اسلحه و اون دیسکهای تیغ داری که سمت زامبی ها پرتاب میکردیم و قطع شدن اندامشون...
از معرفی Gravity gun و بعدش DOG (اون ربات بزرگ بامزه) و بازی باهاش تو مقدمه این مرحله گرفته تا تجربه اون اتمسفر سنگین این مرحله و فرار از اون واقعا یکی دیگه از نشونه های جادوگری طراحان مراحل این بازی هست.
حین تجربه این مرحله از ثانیه اول تا نهایتا تموم کردن این مرحله پلیر میخکوب میشه.

اون موقع که بازی میکردم شاید واقعا به اسم مرحله توجه نمیکردم الان که میبینم اسمش We Don't Go To Ravenholm هست ، ناخداگاه خندم میگیره از اینکه حتی اسمش هم به فکر فرو میبرتت.
شروع مرحله با موسیقی که توام با تعلیق و القای حس وحشت هست ، دیدن اون بدن از وسط قطع شده که از درخت با طنابی آویزون هست و سر و صدای کلاغ ها هنگام تاب خوردنش...

Ravenholm شاید به نظر خیلی ها بهترین مرحله بازی هم باشه که واقعا هم برازندش هست.

تا اینجا نوشتم ، دوست داشتم بیشتر بنویسم ولی دیگه باید بخوابم.
فقط این بگم که تو انتخاب سومی موندم ، چون فقط یکی مونده و انگاری باز باید فقط یک مرحله رو انتخاب کنم~X(
میزارم برای فردا که مغزم هم بهتر جواب بده.
بسیار بسیار عالی نوشتی. به نکات واقعا درستی اشاره کردی👏👏👏. و اینکه یه تاپ ۳ ازش ساختی و باعث شدی منم یه تاپ ۳ اعلام کنم😊.
راجب اون گیم دیزاین و جایزه دادن بازی به پلیر و از طرفی شعار بازی که میخواد اینو برسونه که بازی چیزی بهت نمیگه تو میبینی و تجربه میکنی خودت، که اینو هم توی روایت داستانش میشه دید و هم در مکانیزم های گیم پلی؛ میتونم بگم گه هنوزم هیچ نمونه زنده ای توی عالم گیم نداره حداقال با این کیفیت.
برای من بهترین ها به ترتیب زیر هست:
۱- nova prospect: نمیدونم، نمیدونم چجوری هنوز این چپتر رو اینا توی ۱۸ سال پیش ساختن. انگار که بازی قشنگ معکوس میکشه، تا یک چپتر قبل دشمنان سرسخت بازی یعنی antlion ها دهن پلیر رو سرویس کردن و عمق قدرت خودشون رو به بازیباز نشون دادن و حالا در یک چشم ورق بر میگرده میشن دوست و همراه شما که حالا میتونید دهن دشمنا رو باهاشون سرویس کنید بهتر از هر سلاح دیگه داخل بازی. هنوز نمیتونم درک کنم چجوری همچین چیزی به مغزشون زده و با چنین کیفیت ساختی توی هوش مصنوعی توی اون سال از کار درآوردن این موضوع رو‌. مورد بعدی طراحی خود nova prospect هست که علاوه براون اتمسفر سنگین و مخوف بودن آرت استایل بازی که قشنگ یاد آلکاتراز میندازه آدمو ، طراحی مراحل و سطح درگیری بازی به اوج خودش میرسه. معماها و پازل هاشم واقعا جذاب هستن و کلا این چپتر یک دنیای دیگه هست در تاریخ بازی های ویدئویی به نظرم‌ .

۲- water hazard: این چپتر هم به مانند چپتر highway17 که اشاره کردی یکی از فان ترین و زیباترین قسمت ها هست که اوج جزییات رو در عین سرعت بالای گیم پلی القا میکنه. باید از اون موقعیت های خطرناک فرار کنی و در عینه حال اینکارو نه با استرس بلکه بصورت کاملا فان و مفرح انجام میدی و لابه لای اون هم پیاده میشی و به جنگ چالش های وسط راه میری. یادمه اولین بار که اون هلیکوپتر افتاد دنبالمون و اون مین ها رو روی کلمون میریخت و اون افک آب که با پرواز هلیکوپتر بالای سرمون بصورت قطره های ریز پخش و پلا میشد رو میدیدم نمیتونستم باور کنم که همچین چیزی رو تونستن با این کیفیت بسازن.

۳- we dont go to ravenholm: نمیدونم همونطور که گفتی شایددبرای بعضیا این چپتر حتی قشنگترین قسمت در کل تاریخ بازی های ویدئویی باشه که خب به حق هم هست. دقیقا موقعی که انتظارشو نداری بازی همچین مکافاتی رو روی سرت خراب میکنه. از یه چپتر فان میرسی به یک جای آروم و چهره های آشنا و کلی داری کیف میکنی که علی رغم خرابی تلپورتر خودتو با پای پیاده رسوندی به بلک میسا ایست و داری به خودت میبالی که یکهو بازی میندازتت توی یک دهکده جهنمی با کلی زامبی عجیب غریب‌. و حالا قدرت واقعی بازی و سورپرایز اصلی خودشو نشون میده و گراویتی گان تجربه ای بهت ارائه میده که واقعاااا تا حالا هیچوقت تجربش نکردی.
جدا half life2 یک معجزه بود به نظرم. نمیشه با کلمات وصفش کرد. اینهمه کیفیت یکجا کنار هم جمع شدن واقعا مثل یک معجزه هست.
 
رکود سبک FPS باعث رکود تاپیک های مربوط به این سبک هم شده انگاری :D . دلم برای روزای قدیم واقعا تنگ شده اون کل کل ها و اون ایده های جدید. صنعت گیم و علی الخصوص سبک اول شخص تیراندازی
 
رکود سبک FPS باعث رکود تاپیک های مربوط به این سبک هم شده انگاری :D . دلم برای روزای قدیم واقعا تنگ شده اون کل کل ها و اون ایده های جدید. صنعت گیم و علی الخصوص سبک اول شخص تیراندازی
هفته بعد روز 27 مرداد کویک کن شاید یه فرجی شد;)
 
  • Love
Reactions: uriel
مشتری های این تاپیک رو خیلی دوست دارم، منو می بره به زمان اوج FPS و زمانی که بیشترین لذت رو از بازی کردن می بردم.

این پست رو می زارم چون شاید بعد از نزدیک ۲۰ سال یه حس و حالی دارم شبیه شبایی که صبحش باید می رفتم مدرسه اما تا نصف شب HL2 بازی می کردم.
الان همون حس با همون لذت وقت بازی کردن Metroid Prime اومد سراغم. اون زمان نه گیم کیوب داشتم و نه wii اما حالا به لطف سوییچ دارم شاهکاری رو بازی می کنم که شونه به شونه‌ی HL2 شگفت انگیز و بی نظیره، انگار جادویی داره که حالا چندین ساله مثل یه قدرت باستانی از صنعت گیم رفته. نه خبری از کات سین های طولانی هست نه تدوین هالیوودی، نه دیالوگ‌های طولانی و ست پیس های فک برانداز. حتی اراده‌ی مشخصی هم برای روایت داستان وجود نداره اما انگار خود آدم وسط یه سیاره‌ی ناشناخته گیر افتاده همونقدر سمپاتیک و باور پذیر.
هر طور شده Metroid Prime remastered رو بازی کنید. بازی اینقدر بی نقصه و البته اینقدر با بازی های امروزی متفاوته که بعید می دونم خود Retro هم بتونه MP4 رو اینطوری بسازه، انگار بازی مال یه دوران طلاییه که حالا دیگه اثری ازش نیست.
 
مشتری های این تاپیک رو خیلی دوست دارم، منو می بره به زمان اوج FPS و زمانی که بیشترین لذت رو از بازی کردن می بردم.

این پست رو می زارم چون شاید بعد از نزدیک ۲۰ سال یه حس و حالی دارم شبیه شبایی که صبحش باید می رفتم مدرسه اما تا نصف شب HL2 بازی می کردم.
الان همون حس با همون لذت وقت بازی کردن Metroid Prime اومد سراغم. اون زمان نه گیم کیوب داشتم و نه wii اما حالا به لطف سوییچ دارم شاهکاری رو بازی می کنم که شونه به شونه‌ی HL2 شگفت انگیز و بی نظیره، انگار جادویی داره که حالا چندین ساله مثل یه قدرت باستانی از صنعت گیم رفته. نه خبری از کات سین های طولانی هست نه تدوین هالیوودی، نه دیالوگ‌های طولانی و ست پیس های فک برانداز. حتی اراده‌ی مشخصی هم برای روایت داستان وجود نداره اما انگار خود آدم وسط یه سیاره‌ی ناشناخته گیر افتاده همونقدر سمپاتیک و باور پذیر.
هر طور شده Metroid Prime remastered رو بازی کنید. بازی اینقدر بی نقصه و البته اینقدر با بازی های امروزی متفاوته که بعید می دونم خود Retro هم بتونه MP4 رو اینطوری بسازه، انگار بازی مال یه دوران طلاییه که حالا دیگه اثری ازش نیست.
قشنگ وسط هدف زدی😊. برای من تجربه فاصله سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۷ تقریبا دیگه هیچوقت تکرار نخواهد شد، علی الخصوص ژانر اول شخص. بازی هایی مثل Half life 2، Doom 3، farcry، Fear، stalker، Crysis، Unreal، Quake4 و... یک حال و هوایی دارن برام که بهترین بازی های این دوره هم با تمام کیفیتشون اون حس و حال رو نمیتونن ایجاد کنن. دلایل زیادی میشه براش عنوان کرد چه تکنیکی چه اجتماعی ولی احتمالا دلیل اصلیش سن و سالی هست که گذشت و دوره ای که هرگز تکرار نمیشه و اونم جوانی هست....
بگذریم، متاسفانه امکان بازی metroid رو ندارم، با توصیفی که کردی به شدت دلم میخواد ببینم چی هست و احتمالا وقتی تجربه ش کنم روحم به پرواز در میاد با این شرایطی که ازش تعریف کردی😁. ولی صد حیف... هرکسی از دوستان بازی رو تجربه کردی بیاد بدون اینکه اسپویل خاصی بکنه کمی از ساختار بازی و داستان و المان هاش صحبت کنه تا کمی بیشتر مشعوف بشیم😊.
 
  • Like
Reactions: FUTURE
دوستداران شوترهای کلاسیک، Warhammer 40k Boltgun واسه ماه بعد (23 می) تاریخ خورد و دوباره داره وقت تیکه پاره کردن می‌رسه :D

View attachment 289540

...دیگه از این واضح‌تر نمیشد بگن از کدوم بازی الهام گرفتیم!

علیرضا تو کجایی پسر؟😁
تاپیک رو up کردی و کلی صفا کردم با این عکس. قشنگ هم معلومه با چه رویکردی روبرو هستیم😍.
 
  • Like
Reactions: FUTURE
علیرضا تو کجایی پسر؟😁
تاپیک رو up کردی و کلی صفا کردم با این عکس. قشنگ هم معلومه با چه رویکردی روبرو هستیم😍.
چقدر خوشحال شدم که هستی <:-P الان داریم رو بقایای آخرالزمانی بازیسنتر قدم میزنیم :D چقدر بحث میکردیم!
کلا شوتر اصیل که سرش به تنش بیارزه خیلی کم شده...باید با این کلون‌ها بگذرونیم فعلا :D
البته بازیسازای ایندی بیشتر هوامون رو دارن. Phantom Fury هم امسال میاد، حتما تریلرش رو ببین اگه ندیدی.
 
چقدر خوشحال شدم که هستی <:-P الان داریم رو بقایای آخرالزمانی بازیسنتر قدم میزنیم :D چقدر بحث میکردیم!
کلا شوتر اصیل که سرش به تنش بیارزه خیلی کم شده...باید با این کلون‌ها بگذرونیم فعلا :D
البته بازیسازای ایندی بیشتر هوامون رو دارن. Phantom Fury هم امسال میاد، حتما تریلرش رو ببین اگه ندیدی.
دقیقا منم همین حس رو دارم😁😍.
آخر الزمانی رو خیلی خوب اومدی😅.
علیرضا اینقدر که شوتر خوب نیومده من رفتم سراغ RPG های قدیمی ترم. باورت میشه نشستم یک ماهه فال اوت ۴ رو بازی میکنم دوباره😅. هاگوارتز لگسی رو گرفتم ولی هنوز نیم ساعتم بازیش نکردم. عجیب حس فال اوت گرفتتم😁
 
  • Like
Reactions: FUTURE

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or