داستان كامل بازي Fahrenheit

سلام دوستان عزيز
قصد دارم در اين تاپيك داستان كامل بازي زيباي فارنهايت رو بنويسم تا همه علاقه مندان به اين بازي ، چه كساني كه بازي رو تا آخر رفتن و چه كساني كه اصلاً اين بازي رو بازي نكردن ، اگر مشكلي در درك بعضي قسمتهاي داستان داشتند ، بتونند بطور كامل از داستان بازي سر در بيارند. البته اكثر دوستان خودشون استاد هستند و 100% داستان بازي كاملاً متوجه شدند اما به درخواست برخي از دوستان تصميم به انجام اين كار گرفته شده.
در هر صورت اميدوارم همه دوستان از خوندن داستان اين بازي لذت ببرند. ;)
خوب بريم سراغ داستان :

شخصيت اصلي بازي شخصي هست بنام لوكاس كين (Lucas Kane) كه يك فرد عادي در هستش كه در شهر نيويورك زندگي ميكنه و متخصص كامپيوتر در يك بانك هست. داستان از اينجا شروع ميشه كه ميبينيم لوكاس نشسته و ميخواد داستان اتفاقاتي رو كه براش افتاده تعريف كنه. هوا در نيويورك به شدت سرد و برفي هست.
در ابتداي داستان لوكاس رو در دستشويي يك رستوران ميبينيم كه در يك حالت غيرعادي در حال بريدن دستهاي خودش با چاقو هست كه د حقيقت داره با چاقو روي دستهاي خودش طرحهايي رو حكاكي ميكنه. بعد لوكاس در همين حالت از خود بيخود شده از پشت بطرف پيرمردي ميره كه در دستشويي در حال شستن دستهاي خودش هست ( در اين حالت صحنه هايي رو هم از مردي ميبينيم كه شبيه به جادوگرا ميمونه و در محل ديگه اي دقيقاً حركاتي رو انجام ميده كه لوكاس داره انجام ميده بطوري كه مشخص ميشه هر حركتي كه اون مرد جادوگر انجام ميده ، لوكاس هم دقيقاً همون حركات رو انجام ميده و به نوعي انگار اون مرد داره لوكاس رو كنترل ميكنه ) و با ضربات چاقو اين پيرمرد رو به طرز فجيعي به قتل ميرسونه. يك كلاغ هم در اين لحظات از پنجره موجود در دستشويي ناظر اين اتفاقات هست !
بعد از اينكه پيرمرد به قتل ميرسه و هنوز لوكاس در حالت غير عادي قرار داره در تصوراتش دختر بچه اي رو ميبينه كه دستش رو به سمت لوكاس بلند كرده بطوري كه ميخواد دست لوكاس رو بگيره ، لوكاس به حال خودش برميگرده و با ديدن جنازه غرق در خون پيرمرد و دستان خون آلود خودش به شدت شوكه ميشه ! لوكاس كه متوجه ميشه خودش پيرمرد رو كشته اما در انجام اين كار در حقيقت خودش اراده اي از خود نداشته و بدون اينكه خودش بخواد دست به اين جنايت زده ، براي اينكه توسط پليس دستگير نشه بايد جنازه رو مخفي كنه و به سرعت از رستوران خارج بشه. لوكاس اينكار رو انجام ميده و بعد از تميز كردن نسبي دستشويي و همچنين شستن دست و صورت خودش از دستشويي خارج ميشه و با حساب كردن پول غذا و نوشيدني خودش از رستوران خارج ميشه. بعد از خارج شدن از رستوران بسته به تصميم گرفته شده از طرف شما لوكاس با تاكسي و يا مترو محل رو ترك ميكنه . بعد از خارج شدن لوكاس از رستوران مامور پليسي كه در رستوران مشغول نوشيدن نوشيدني بود به دستشويي ميره و با ديدن رد خوني كه از يكي از دستشوييها جاري شده جسد رو پيدا ميكنه و سريعاً از دستشويي مياد بيرون و ميگه كه جنايتي اتفاق افتاده و هيچكس اجازه خارج شدن از رستوران رو نداره تا ماموران پليس بيان و مشخصات افراد رو بررسي كنند.
بعد از اين ، ما دو كاراگاه پليس رو ميبينيم كه به سمت رستوران ميان : كاراگاه كارلا والنتي (Carla Valenti) و دستيارش تايلر مايلز (Tyler Miles). كارلا يك زن سفيد پوست هست و تايلر يك مرد سياه پوست.
كارلا و تايلر به رستوران ميان تا صحنه جرم رو بررسي كنند. اونها موفق ميشن چاقويي رو كه لوكاس با استفاده از اون پيرمرد رو به قتل رسونده پيدا كنند و همچنين خوني رو كه از دستان لوكاس كه بريده شده بودند ريخته ، كشف ميكنند. در خارج از در پشتي رستوران هم يك مرد بي خانمان نشسته كه ظاهراً مست هست و كمك زيادي به ماموران پليس نميكنه !
لوكاس بعد از فرار كردن از رستوران به خونه خودش ميره و از شدت خستگي جسمي و روحي به خواب ميره و در خواب كابوس ميبينه.صبح كه از خواب ميپره ، اول فكر ميكنه اتفاقات ديشب توي خواب بوده اما با ديدن دستان خون آلود خودش كه باعث خوني شدن تخت خوابش هم شده متوجه ميشه كه تمامي اون اتفاقات واقعاً رخ داده !
حالا لوكاس بايد بفهمه كه براي چي اون پيرمرد ناشناس رو كشته و واقعاً چه اتفاقاتي در رستوران رخ داده. لوكاس بايد براي رفتن به محل كارش آماده بشه. لوكاس از نظر عصبي و روحي ضربه بسيار سختي خورده و با يادآوري اتفاقات رستوران و اون پيرمرد كشته شده باز هم از نظر عصبي بهم ميريزه. لوكاس برادري به نام ماركوس (Markus) داره كه كشيش هست ولي با اون زياد رفت و آمد نداره و چند وقتي ميشه كه ملاقاتش نكرده. همچنين چند وقتي هست كه لوكاس با دوست دختر خودش تيفاني (Tiffany Harper) قطع رابطه كرده. لوكاس پيغام گير تلفن منزلش رو چك ميكنه و پيغامي رو كه تيفاني گذاشته و گفته كه ميخواد بياد و بعضي از وسايلش رو كه هنوز تو خونه لوكاس باقي مونده رو ببره ، ميشنوه. تلفن زنگ ميزنه و پشت خط ماركوس برادر لوكاس هست ، ماركوس زنگ زده تا به لوكاس يادآوري كنه كه سالگرد فوت پدر و مادرشون هست و به اين بهانه بتونه بعد از مدت زمان طولاني كه لوكاس رو نديده اون رو ببينه. لوكاس كه حس ميكنه بايد قضيه رستوران رو با يك نفر در ميون بگذاره به ماركوس ميگه كه تو دردسر بزرگي افتاده و باهاش در يك پارك قرار ميذاره.
لوكاس كه ناخودآگاه تصاويري در ذهنش ميبينه ، ناگهان در ذهن ميبينه كه يك مامور پليس به جلوي در خونه اش اومده و مامور پليس با اومدن به داخل خونه و ديدن لباس خوني لوكاس كه شب گذشته تو تنش بوده و همچنين تخت خون آلود لوكاس ، لوكاس رو دستگير ميكنه ! به همين خاطر لوكاس سريعاً اون لباس خوني رو ميندازه توي لباسشويي و روي تخت خون آلود رو هم ميپوشونه. بعد ناگهان پليس در خونه رو ميزنه ! لوكاس در رو باز ميكنه و پليس ميگه كه همسايه ها از خونه شما صداي جيغ و ناله شنيدن ، آيا شما بوديد ؟ لوكاس هم مجبور ميشه به دروغ بگه كه بر اثر شكستن شيشه دست هاي خودشو بريده و بخاطر اون فرياد زده. پليس داخل خونه رو بازرسي ميكنه و ميره.
لوكاس در پارك به ملاقات برادرش ميره و داستان رو براي اون تعريف ميكنه. ماركوس كه يك كشيش معتقد هست و به قتل رسوندن يك انسان رو گناه بزرگي ميدونه به لوكاس ميگه كه بايد بري و خودتو به پليس معرفي كني و داستان رو براشون تعريف كني اما لوكاس حاضر به انجام اين كار نميشه چون معتقده كه پليس حرفهاي اون رو باور نميكنه و به جرم قتل اون رو بازداشت ميكنه و با دستگير شدنش ديگه هيچ وقت متوجه نميشه كه چرا اون پيرمرد رو به قتل رسونده. بعد از خداحافظي از ماركوس ، لوكاس در مسير برگشت از پارك ناگهان لوكاس دوباره در ذهن خودش پسر بچه اي رو ميبينه كه هنگام بازي در كنار درياچه پارك به داخل آب ميافته ! لوكاس كمي جلوتر همون بچه رو در حال بازي كنار درياچه ميبينه و همچنين دو مامور پليس رو هم ميبينه كه از سمت ديگه اي دارند نزديك ميشن و يكي از اون مامورها همون مامور پليس ديشب در رستوران هست كه احتمالاً با ديدن لوكاس اون رو شناسايي ميكنه و دستگير ميكنه ! حالا لوكاس بايد تصميم بگيره كه بره جلو و بچه رو نجات بده و با اين كار خطر دستگير شدن رو به جون بخره و يا اينكه اجازه بده بچه جون خودش رو از دست بده تا خودش دستگير نشه ! لوكاس تصميم به نجات جون پسر بچه ميگيره و سريعاً ميره و به داخل آب شيرجه ميره و پسر بچه رو بيرون مياره و با دادن تنفس مصنوعي باعث زنده موندن پسر بچه ميشه ! در همين حال كه مردم در محل جمع شدند مامور پليسي كه شب حادثه تو رستوران حضور داشته و لوكاس رو در رستوران ديده بوده هم در محل حضور داره و با ديدن قيافه لوكاس اون رو شناسايي ميكنه ولي بطرز عجيبي از دستگيري لوكاس خودداري ميكنه و اجازه ميده كه لوكاس از پارك بره. مردم هم كه اونجا جمع شدند معتقدند كه لوكاس يك قهرمانه و اگر اون نبود حتماً پسر بچه جون خودش رو از دست ميداد. لوكاس كه خودش هم از اين مساله تعجب كرده و ميدونه كه مامور پليس اون رو شناخته ولي نميدونه كه چرا اجازه داده كه اون پارك رو ترك كنه و دستگيرش نكرده. خود لوكاس ميگه شايد اون پليس اينطور فكر كرده كه لوكاس ديشب يك جان رو گرفته و امروز جان يك نفر ديگه رو بهش برگردونده ! لوكاس ميگه حداقل حالا ميتونم بدون عذاب وجدان به صورت خودم تو آينه نگاه كنم.
بعد از اين قضيه كارلا رو ميبينيم كه در اداره پليس هست و ميگه كه يك عادت بدي كه داره اينه كه وقتي روي يك پرونده كار ميكنه تمام فكرش مشغول اون موضوع ميشه و ديگه نميتونه به چيز ديگه اي فكر كنه. همچنين ميگه كه شب قبل رو اصلاً نتونسته بخوابه و خيلي خسته اس. از نگهبان جلوي ورودي اداره ميپرسه كه تايلر اومده سر كار يا نه ؟ اون هم ميگه كه هنوز نديده كه تايلر اومده باشه اداره. كارلا وارد محل كارش ميشه و جفري (يكي از پليسها) به كارلا ميگه كه تايلر شش ماه پيش ازش 100 دلار قرض گرفته و هنوز بهش پس نداده ، و چون تايلر فقط از كارلا حرف شنوي داره ، از كارلا ميخواد كه به تايلر بگه تا پولش رو پس بده. كارلا هم ميگه كه بايد به خود تايلر بگي.
كارلا به اتاق كارش ميره و ايميل هاش رو چك ميكنه. در ميان ايميلهاي كارلا يك ايميل مشكوك بودن عنوان وجود داره كه در متنش نوشته كه اين اتفاقات قبلاً هم رخ داده و به همچنين در آخر اين نامه به اسم Kirsten اشاره ميكنه. كارلا نميدونه منظور از كرستن چيه. كارلا به خونه تايلر زنگ ميزنه ، تايلر هنوز خوابه. تايلر گوشي رو برميداره و با حالت خواب آلود ميگه كه الان راه ميافته و مياد اداره. همسر تايلر هم زن سفيدپوستي بنام Sam هست. سم به تايلر ميگه كه كمي بيشتر بمون ولي تايلر ميگه كه بايد بره سر كار. سم هميشه نگران جون تايلر هست و هميشه ميترسه كه نكنه بلايي سر تايلر بياد. تايلر پس از كمي صحبت كردن با سم و توجيه كردن موقعيت شغلي خودش به سر كار ميره. در اداره پليس ، جفري از تايلر ميخواد كه پولش رو بهش پس بده ‌، تايلر هم به جفري ميگه كه بيا با هم يك بازي بسكتبال انجام بديم ، اگر تو بردي من بجاي 100 دلار ، 200 دلار بهت ميدم ولي اگر من بردم تو ديگه از من هيچ پولي نميگيري ! جفري هم قبول ميكنه تا در يك فرصت مناسب با هم مسابقه بدن. تايلر به اتاق كارش كه با كارلا مشترك هست ميره ، از كارلا ميپرسه كه آيا اون زن خدمتكار رستوران اومده تا عكسي از صورت شخص قاتل طراحي كنند يا نه ، كارلا هم ميگه كه فعلاً نيومده. كارلا و تايلر با هم ميرن به سر ميز همكارشون Garret ، كه مسئول انگشت نگاري و آزمايش خونهاي محل جنايت بوده تا در مورد پيشرفت تحقيقات سوال كنند.
گرت بهشون ميگه كه روي چاقو اثر انگشتهايي وجود داشته كه روي ليوان و چنگال و همچنين يك كتاب كه زير ميز قاتل توي رستوران بوده هم بوده. همچنين ميگه كه اثرات خون متعلق به دو نفر بودن ، يكي شخص مقتول و اون يكي هم بايد احتمالاً خون خود قاتل باشه كه در يكي ديگه از دستشويي ها روي زمين ريخته بوده. كارلا تعجب ميكنه و ميپرسه كه چرا خون قاتل توي يكي ديگه از دستشويي ها بايد باشه. گرت هم به شوخي ميگه كه آدم احمق توي هر رشته اي پيدا ميشه ، چرا نبايد احمق تو قاتل ها پيدا بشه !
كارلا به تايلر ميگه كه ميخواد بره پيش پزشك قانوني تا ببينه از جسد چه اطلاعاتي بدست اومده. تايلر هم توي اداره منتظر زن خدمتكار رستوران ميشه. كارلا به پزشك قانوني مراجعه ميكنه ، طبق يافته هاي پزشك از جسد ، چاقوي قاتل دقيقاً سه رگ اصلي رو كه به قلب ميرن بريده و در حقيقت قلب رو بطور كامل از بدن جدا كرده. به گفته پزشك احتمال اينكه قاتل تصادفي اين سه رگ رو دقيقاً قطع كرده باشه خيلي كم هست پس احتمالاً قاتل بايد اطلاعات دقيقي از ساختار بدن انسان داشته باشه. همچنين پزشك ميگه كه تو دهه 90 هم چنين مقتولي بوده كه دقيقاً سه رگ اصلي قلبش بريده شده بوده ، با كمك پزشك معلوم ميشه اسم اون پرونده Kirsten بوده (همون اسمي كه توي ايميل مشكوك ازش نام برده شده بود). تايلر هم در اداره بعد از اومدن خدمتكار رستوران با كمكش تصويري از صورت قاتل رسم ميكنه تا به همه پليسها در فرودگاه ها و ايستگاههاي راه آهن و غيره بدن تا بتونند قاتل رو دستگير كنند.

*** خوب دوستان عزيز فكر ميكنم براي الان ديگه تا اينجاي داستان كافي باشه چون من ديگه خسته شدم از بس تايپ كردم. بقيه اش رو بعداً سر فرصت ادامه ميدم.
اميدوارم كه از داستان لذت ببريد و همچنين براي ادامه داستان هم رغبت داشته باشيد تا بعداً ادامه اونرو براتون بنويسم.
موفق باشيد :razz:
 
  • Like
Reactions: ROONEY190

Miesam

کاربر سایت
Sep 23, 2005
6,142
نام
Miesam Sh
خیلی ممنون اقا ببخشید من سرتا پا سوال هستم ؟؟؟
این مرحله که اشیا به طرف لوکاس میان جون بنده همش 2 تا هست می خواستم ببینم همه اینتوری بود یا نه ما مبجوریم با تراینر بریم
راستی از داستانت خیلی ممنونم طاهر جان با اینکه سرت شلوغ مارو تو کف نزاشتی خیلی تشکر
 

zartosht63

کاربر سایت
Feb 22, 2006
27
کمک برای بازی fahrenheit

درود به همه دوستان آقا ما این بازی Fahrenheit را داریم بازی میکنیم الان حدود 13% از بازی را انجام دادم ولی به جایی رسیدم که گیر کردم یک قسمت تو اداره هست که یک سری سوسک میریزن سرت و من هر کاری میکنم میمیرم اگر میشه بگید باید چه کار کنم و با چه دکمه هایی باید کار کنم
 

SUPERMHR

کاربر سایت
Nov 1, 2005
1,942
(اسم اين موجود AI هست ، به معني هوش مصنوعي).
من نمیدونم چرا همه جا به این موچود AI گفته میشه.
نام این موجود در خود بازی سایبورگ Cyborg هست که در یکی از دموها میتونین ببینین.
به معنی انسانی که قدرتهای فیزیکی خاصی را با یاری یا کنترل وسایل اکترونیکی یا مکانیکی بدست آورده(یا یک همچین چیزی!!!)
در مورد اشیای پرتاب شونده:
شاید این سختترین مرحله چپ راست بازی باشه.اما خوبیش اینه که بعد از اون دستتون عادت میکنه به عکس العمل سریع و دیگه با اینها مشکل نخواهید داشت.
در مورد آرایش کلید ها:
فکر کنم بیشتر ما به کلید های جهت دار Arrow Keys عادت داریم.
پس دایره سمت راست رو به کلیدهای جهت بسپرین
و همینطور بازی های اول شخص هم زیاد کردیم.
پس بهتره دایره سمت چپ همون WASD بمونه.
پتانسیل کارتون شاید تا 50% یا بیشتر افزایش پیدا کنه.چرا؟
اولا به این دلیل که کلیدهای جهت جای مشخصی دارند و پیدا کردنشون راحتتر هست و همینطور با کلیدهای دیگه قاطی نمیشن.چون دورشون خالیه.
دوم:شاید به نظر مسخره بیاد ولی وقتی دستها تا حد مشخصی به هم نزدیکتر باشن هماهنگی بیشتری دارن و عکس العملهای ظریفتری دارن.
نکته دیگه راجع به پرتاب وسایل:
سعی کنید جهتها رو حفظ کنید.نه اینکه روی کاغذ بنویسین.ترتیبشون رو یاد بگیرین.چون بعضی وقتها برای فشردن یک دکمه کسری از ثانیه وقت دارن(استادان سایمن بیان یاد بدن!!!)
باتشکر.....
 
  • Like
Reactions: ROONEY190

Miesam

کاربر سایت
Sep 23, 2005
6,142
نام
Miesam Sh
نه اقا من مشکلم اینکه تا قسمت های اخرش میرم یک بار که میخوره یک چیزی بهش میمیره همش 2 تا جون بیشتر ندارم که در واقعا یک بار بخوره زنده میمونه من نصف راه هشم رو حفظ شدم ولی مشکل همین که جون کم بید
 

zartosht63

کاربر سایت
Feb 22, 2006
27
کمک برای بازی fahrenheit

آقا من با کامپیوتر دارم این بازی را انجام میدهم و نمیدانم با چه کلیدهایی باید کار کنم البته من به محض روشن شدن جهات سریع به چپ یا راست تغیر مسیر میدهم ولی فایده نداره و آخر هم میمیرم چه کار باید کرد آیا باید قبل از روشن شدن جهات سریعتر عمل کرد
 

khorzo khan

کاربر سایت
Feb 1, 2006
178
نام
مهدی
سلام به همگی وخسته نباشید به آقا طاهر بخاطر نوشته سودمندشان
برو بکس من دیوانه این آهنگ های بازی شدم و تو تاپیک مخصوصش هم نتونستم گیر بیارم اگر کسی گیر اورد حتما ما رو خبر کنه!!!!
 

Jesper Kyd

کاربر سایت
Oct 28, 2005
933
نام
محمدحسن
با اینکه اصلا حوصله تایپ کزدن ندارم!اما اقا طاهر مارو وادار کرد...
یه چی که می خواستم بگم اینه که خوبی که این بازی داره اینه که از راههای
مختلف رد می شه مثلا خیلی از جاهایی که طاهر گفته رو اصلا من ندیدم یا بهتر
بگم یه جور دیگه رد کردم! آخر هم تشکر زیاد از طاهر به خاطر زحمات زیاد ترش
 
  • Like
Reactions: ROONEY190

Taher

مدیر سابق
کاربر سایت
Nov 6, 2005
649
نام
طاهر
در مورد انواع پايانهاي بازي ميخوام يكم توضيح بدم.

پايان نوع اول : اوراكل و فرقه نارنجي پيروز ميشن
در اين حالت اگه لوكاس در هنگامي كه براي اولين بار Ai رو ديد ، جيد رو به اون ميداد ، در آخر وقتي به انبار ميرفت ، با Ai مواجه ميشد ، با Ai ميجنگيد و اون رو از بين ميبرد ، بعد اوراكل در حالي كه كارلا رو گروگان گرفته وارد انبار ميشد و تهديد ميكرد كه اگر لوكاس جيد رو به اون نده ، كارلا رو خواهد كشت. در اينجا اگر لوكاس جيد رو به اوراكل بده ، اوراكل با نيروي خودش لوكاس و كارلا رو پرت ميكنه به يك طرف و بعد جيد رو ميبره در كنار منبع كروما و راز رو ميشنوه. اگر هم لوكاس جيد رو به Ai نداده باشه ، وقتي با جيد به انبار مياد ، اوراكل مياد و شروع به جنگ با لوكاس ميكنه ، در اينجا لوكاس از اوراكل شكست ميخوره و ميافته روي زمين ، در اين حالت اجازه داريد با كارلا بازي كنيد ، اگر با كارلا وارد عمل نشيد يا اينكه وارد انبار بشيد ولي اوراكل رو نكشيد ، بعد از تمام شدن تايمر ، اوراكل جيد رو ميبره كنار كروما و راز رو ميشنوه. در پايان هم ميبينيم كه شهر دوباره به حالت عادي برگشته و سرما از بين رفته ولي خيابانهاي شهر خيلي خلوت هست و مردم كمي در خيابان در حال رفت و آمد هستند. بعد دوربين به خونه لوكاس ميره و ميبينيم كه لوكاس روي يك صندلي نشسته و كارلا هم پشت سرش ايستاده. لوكاس در فكرش ميگه :
بعد از چند روز دماي هوا در كره زمين به حالت عادي برگشت.اوراكل اجازه داد ما بريم ، من فكر ميكنم پيروزي اون براش كافي بود و لازم نميديد كه بي جهت با من درگير بشه.كارلا و من به نيويورك برگشتيم و منتظر تغييرات اساسي بوديم كه بايد ايجاد ميشد ، ولي هيچ اتفاقي نيافتاد. سه ماه پس از فاش شدن راز كودك اينديگو هنوز چيز خاصي براي بشريت عوض نشده ، حداقل اينطور به نظر ميرسه. اما من ميدونم كه بالاخره يك روز نقشه هاي خودشون رو نشون خواهند داد. كارلا و من بعد از حادثه ويشيتا با هم هستيم. ديروز اون به من گفت كه حامله هست. احتمالاً بايد از اون شبي باشه كه در كمپ زيرزميني بوگارت بوديم. اين يعني اينكه بچه ما در ويشيتا در معرض اشعه هاي كروما قرار گرفته ، درست مثل خودم وقتي كه در شكم مادرم بودم. من نميدونم كه در حال حاضر قراره چه اتفاقي بيافته. كارلا و من سعي ميكنيم زندگي عادي داشته باشيم مثل اينكه اصلاً هيچ اتفاقي نيافتاده باشه. من هنوز هم گاهي اوقات از چشم اوراكل چيزهايي ميبينم. من ميدونم كه اين اتفاقاتي كه براي ما افتاد تازه شروع كاره.
كارلا : به چي فكر ميكني لوكاس ؟ لوكاس :‌ هيچي ، به چيزي فكر نميكنم.

پايان نوع دوم : Ai و فرقه ارغواني پيروز ميشن
اگر جيد رو به Ai نداده باشيد ، در آخر با جيد به انبار وارد ميشيد ، اوراكل مياد و از لوكاس شكست ميخوره ، يا اينكه اوراكل لوكاس رو ميزنه ولي با كارلا ،اوراكل رو از بين ميبريد. اگر اوراكل رو با لوكاس شكست بديد ، بعد اجازه بديد كه سربازها شما رو با تير بزنند يا اينكه سربازها رو بزنيد و بعد ازخود Ai شكست بخوريد. اگر هم اوراكل رو با كارلا زده باشيد ، Ai مياد و سربازها رو ميكشه و كارلا رو هم پرت ميكنه روي زمين ، در اينجا لوكاس به هوش مياد ولي از Ai شكست ميخوره. اگر در مرحله مربوطه جيد رو به Ai داده باشيد ، وقتي به انبار ميريد ، Ai رو ميبينيد و با اون ميجنگيد و اگر ازش شكست بخوريد ، اوراكل مياد و با Ai ميجنگه ، شما هم در اينجا اگر با كارلا وارد عمل نشيد ، Ai ‌اوراكل رو شكست ميده و بعد خودش به راز كودك اينديگو دست پيدا ميكنه. بعد در پايان كل شهر رو ميبينيم كه كاملاً يخ زده و هنوز هم زير بارش شديد برف هست ، بعد ميبينيم كه لوكاس و كارلا در كمپ زيرزميني بوگارت هستند در كنار بقيه بي خانمان ها ، صداي لوكاس رو ميشنويم كه در فكرش ميگه :‌
دماي هوا همينطور پايين و پايين تر ميره ، اينطور به نظر ميرسه كه ديگه قرار نيست هوا خوب بشه. سه چهارم انسانهاي كره زمين نابود شدند ، بقيه هم شب و روز توسط ماشينها تعقيب ميشن. ما مجبور شديم مثل موشها در زير زمين زندگي كنيم. فرقه ارغواني فرمانروايان جديد كره زمين شدند. حالا كه به راز كودك اينديگو پي بردند ديگه هيچ كس قدرت مقابله با اونها رو نداره. كارلا و من با بوگارت و مردم نامرئي در پناهگاه زندگي ميكنيم. داشتن اون بهترين اتفاقي هست كه در چند وقت اخير براي من افتاده. ديروز اون به من گفت كه حامله هست ، بايد از اون پبي باشه كه در كمپ زيرزميني بوگارت بوديم. اين يعني اين كه بچه ما در ويشيتا در معرض اشعه هاي كروما قرار گرفته ، درست مثل خود من وقتي كه در شكم مادرم بودم. كروما من رو به يك جور قهرمان در ميان انسانها تبديل كرد. ما سعي ميكنيم تا جايي كه ميتونيم ماشينهاي Ai رو نابود كنيم ، گرچه شانس ما براي پيروزي كاملاً ناچيزه. حتي اگر هم بتونيم اونا رو نابود كنيم باز هم مجبوريم كه زيرزمين زندگي كنيم ، به خاطر سرما. من در روياهام صداهايي ميشنوم كه به من ميگن كه بچه ما ، كودك اينديگوي بعدي خواهد بود ، ناجي بشريت. من سعي ميكنم به صداها توجه نكنم. در حال حاضر من به تنها چيزي كه فكر ميكنم محافظت از همسر و بچه خودم هست.
كارلا : داري به چي فكر ميكني ، لوكاس ؟‌ لوكاس:‌ هيچي ، به چيزي فكر نميكنم.

پايان نوع سوم : لوكاس و بشريت پيروز ميشن
در اين حالت هم اگر در مرحله مربوطه جيد رو به Ai‌ داده باشيد ، در آخر لوكاس به انبار مياد و Ai و اوراكل رو شكست ميده و خودش راز رو ميشنوه. البته اگر با لوكاس از Ai‌ شكست بخوريد ميتونيد با كارلا وارد عمل بشيد و با اون به داخل انبار بريد ، در اين زمان اوراكل با Ai درگير ميشه ،‌ با كارلا لوكاس رو به هوش مياريد و بعد لوكاس با Ai درگير ميشه و اونرو شكست ميده. صحبتهاي لوكاس رو هم كه در پايان داستان قبلاً نوشتم.

اليته اين نكته رو هم بگم كه در طول بازي و در مراحل مختلف اگر لوكاس توسط پليس دستگير بشه و يا بميره ، باز هم روي تصوير صداي لوكاس رو ميشنويم كه مطالب مختلفي رو ميگه ، مثل : من تا آخر عمرم در زندان بودم و نفهميدم كه حقيقت چي بود ، يا من رو به بيمارستان رواني فرستادند و نتونستم از حقيقت سر دربيارم ، يا اينكه اگر لوكاس بميره ، صدا ميگه ، اونا علت مرگ رو خودكشي تشخيص دادند و من نتونستم بفهمم حقيقت چي بود.

در هرصورت پايانهاي مختلفي براي بازي ميشه در نظر گرفت. بازي بسيار گسترده هست.
اميدوارم در آينده نزديك شاهد قسمتهاي بعدي اين بازي زيبا باشيم.
موفق باشيد ;)
 
  • Like
Reactions: ROONEY190

Taher

مدیر سابق
کاربر سایت
Nov 6, 2005
649
نام
طاهر
نوشته شده توسط SUPERMHR:
باز که گفتی AI.
دوست عزيزم ، ممنونم از تذكر شما ، درسته كه اسم خود اون طرف Cyborg هست ولي منظور از AI كل موجودات اون فرقه هست ، طبق گفته خود همين جناب Cyborg كه ميگه ما Artificial Intelligence ها حمكرانان بعدي كره زمين خواهيم بود. من هم كه ميگم AI از اينجا نشات گرفته وگرنه حرف شما كاملاً صحيح و معتبره.
 
  • Like
Reactions: ROONEY190

Taher

مدیر سابق
کاربر سایت
Nov 6, 2005
649
نام
طاهر
نوشته شده توسط Miesam:
اقا این مرحله که با مارکوس تو بچه گی ها هست باید چه وکنیم من که قاطی کردم؟؟؟؟
كدوم مرحله ، هموني كه ماركوس با بچه هاي ديگه ميره بازي ؟
اگر همين مرحله رو منظورتون هست ، بايد شما مخفيانه بريد و قبل از آتش گرفتن انبار بچه ها رو از انبار بياريد بيرون.
 

Miesam

کاربر سایت
Sep 23, 2005
6,142
نام
Miesam Sh
خب پست رو ویرایش وکنم
دستت درد نکنه طاهر جان مرحله رو رد کردم اون مرحله نبود بابا
حالا رسیدم با ارکال که باید جنگید ممنون حل شد;)
 
آخرین ویرایش:

Taher

مدیر سابق
کاربر سایت
Nov 6, 2005
649
نام
طاهر
يك نكته اي هم يادم افتاد ، گفتم بيام بگم تا يادم نرفته.
اون كلاغي كه از اول تا آخر بازي دنبال لوكاس بود ، در حقيقت به نوعي مامور ‍Cyborg (همون AI) بود كه من قبلاً به اشتباه گفته بودم كه كلاغ مامور اوراكل هست. به خاطر اشتباه پيش اومده عذر ميخوام.
موفق باشيد
 
  • Like
Reactions: ROONEY190

Miesam

کاربر سایت
Sep 23, 2005
6,142
نام
Miesam Sh
اقا ببخشید من یک سوال داشتم اونجا که اگاتا با لوکاس ملاقات میکنه و می خواد دختره رو بده بهش بعد که اگاتا تبدیل میشه به موجود زرد رنگ لوکاس رو طرف خودش میکشه من هرچی جهت هارو میزنم بازم میکشه کسی می دونه چرا؟؟؟؟
ببخشید الان این دو نفر:
Ai و اراکل باهم دوستن دشمنن کدومشون بهترن
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر