ترس

از بین بازیهای زیر کدومو میپسندی؟(از نظر ترس)

  • silent hill

    رای‌ها: 24 49.0%
  • resident evil

    رای‌ها: 19 38.8%
  • obscure

    رای‌ها: 2 4.1%
  • Alone in the dark

    رای‌ها: 4 8.2%

  • مجموع رای دهنده‌ها
    49
وضعیت
گفتگو بسته شده و امکان ارسال پاسخ وجود ندارد.
سم!!

سلام خزمت همگی! الان نصفه شبه که دارم تایپ می کنم و بهترین موقع برای نوشتن این متن!
من شوهر خالم از اون عکاسای قدیمی بوده که از در و دیوار و سوسکو ملخو و هر چیزو موجود زنده که فکرشو بکنین این عکس گرفته! حالا این مقدمه برای چی بود! خیلی وقت پیش که رفته بودم خونه خالم حوصلم سر رفته بود هی به خالم پیله کردم که حوصلم سر رفته و یک کاری برام بکنین. بعد خالم رفت و جای البوم عکسای شوهر خالم رو نشون داد و گفت بشین عکسا رو ببین حوصلت سر نمیره منم گفتم از بیکاری بهتره! رفتم سراغ البوم ها که ماشالله یکی دوتا هم که نبود انگار یک سیلو البوم عکس بود!
رفتم پای البوم ها و شروع به نگاه کردم تا به یک چیزی رسیدم که هرچی نگاه می کردم کمتر میفهمیدم!! خب حدس بزنین چی بود؟
عکس یک سم! خالمو صدا زدم گفتم این چیه دیدم خالم اومد کنارم و یک خنده ای کردو گفت چیزه مهمی نیست بقیرو نگا کن! خب منم که فضول کلید کردم این چیه تا گفت پای جن!! یا پیغمبر! دقیقاً اون لحظه قلبم یک 30-40 هزارتی تو هر هزارم ثانیه میزد!! شوخی نبود که از رد پای جن عکس گرفته بود! یکی نیست بگه مرده حسابی این کارا چیه میکنی، این همه چیز تو دنیا هست تو باید بری از این عکس بگیری!
خلاصه پیگیر شدم که چه جوری از رد پای یک جن عکس گرفته (چون به هیچ وجه باور نمی کردم) تا خالم گفت ما یک خونه قدیمی داشتیم که حالت غنات داشت! بعد همونطور که می دونین بیشترین جایی که جن ها هستند غنات هاست! مثل یزد که که توش پره جنه! چون هم خونه هاش خیلی قدیمیاً هم غنات هاش همچین خوب درست درمونن از لحاظ جن!!
بعد گفت توی غنات خونمون که طبقه پایین بود گل زیاد داشته عموت (شوهر خالم) اونو اونجا دیده و عکس گرفته!
خلاصه یک 2-3 تا عکس اینجوریه دیگه تو جاهای مختلف که عکس گرفته بود شوهر خالم نشون داد تا من باورم شد! ولی خب یک چند هفته ای همرو جن می دیدم!:biggrin1:
بعد از این ماجرا پیگیر شدم که ببینم از چیزا بازم دارن بهم بگن یا نه که دیدم یه چندتایی یادشون بود​

خالم میگفت اون خونرو که عوض کردیم رفتیم یه جای دیگه یکم از اینجا بهتر، قسم میخورد و می گفت من با عموت که مثلاً یک شب نبودیم خونمون همیشه مهمونی بود! می گفت زمانی که میومدیم خونه فردا صبحش همسایه ها میگفتن نمیخواین شبا یکم رعایت کنین و کمتر سرو صدا کنین! اینا هم که از همه جا بی خبر میگفتن ما دیشب اصلاً خونه نیومدیم یا خیلی دیر میومدیم! خالم میگفت می رفتیم خونه اگه ظرفی چیزی کثیف می زاشتیم موقع برگشت تمیز بود! می گفت ما یک تاقچه داشتیم که همیشه عکس بابای خدابیامرزم با یک قرآن اونجا بود که هر وقت می رفتیم بیرون و برمی گشتیم یک سکه (نمی دونم میگفت چند زاری) همیشه اونجا اضافه می شد!!! یعنی اونجا پول اضافه میشد! خالم میگفت بعد از یک مدت دیگه برامون همه چیز طبیعی شد! می گفت اینا دیگه شده بودن جزو اعضای زندگی ما!! میگفت نه ما کار به کار اونا داشتیم نه اونا! می گفت جن 2 مدل داریم یکی بد ذات و یکی خوش طینت که اون خوبه هیشه کنار ما بود. میگفت اگه اون خوبه باشن اگه بهت کمک نکنن مردم ازاری نمی کنن. ولی امان از اون بد ذاتا که کاری جز آزار و اذیت ندارن! می گفت اون بد ذاتا همیشه پاهاشونو به شما نشون میدن تا ازشون بترسین! یا میان هر مدلی که فکر کنین شما رو می ترسونن! فکر کن مثلاً شب می خوای بری بخوابی ببینی زیر پتوت چیزیه و زمانی که پتوتو به آرومی برمیداری ببینی زیرش چیه یکدفعه . . . :scare: خدایی فکرشو که میکنم مو به تنم سیخ میشه! حالا اینایی که بهتون گفتم نمونه های کمی بود چون دیگه زیاد یادم نیست! ولی خیلی از اینا بهم گفته بودن. راستی این شوهر خالم سیده که احتمالاً جن خوبا بهشون رسیده! این یکی رو که بهتون گفتم نمونه تقریباً بدون ترس بود 2 تا دیگه یادم هست که بهتون بعداً میگم که همچین ببینم کسایی که ادعا دارن می ترسن یا نه!! اتفاقش تو یزد تو خوابگاه دانشجو ها افتاده که یکی از بچه ها برام تعریف کرد و هر سری که بهش فکر می کنم میگم خدا کنه این اتفاق برای هیچ بنی بشری حتی دشمنه خونیم هم نیوفته! حالا از اینا بگزریم یکی بیاد کنار من شب بخوابه من الان دارم سکته می زنم! اینارم که گفته الان احساس می کنم یکی دستش رو شونمه و میگه برگرد تا حالیت کنم ترس چیه!!! کمککککککککککککککککککککککککککککککککککک:scare: کنین​
 
به صحبت هاي Glen Schofield سازنده بازي Dead Space داشتم گوش ميدادم كه در مورد ترس حرف ميزد.
گفت كه خيلي تحقيق كردن تا بفهمن چطوري ميتونن ترس رو القاء كنن.
گفت كه ما يه فيلم ترسناك رو شروع كرديم به ديدن ولي صداش رو قطع كرديم و فيلم اصلا ترسناك نبود، سپس برعكس اينكارو كرديم يعني تصوير رو قطع كرديم و فقط به صداي فيلم گوش كرديم كه به شدت ترسناك بود!

هدف اينه كه صدا چقدر تو ترسيدن تاثير داره، توصيه ميكنم اگه دسترسي دارين صحبت هاش رو از سايت GameTrailers بگيرين و گوش بدين.
 
اویس!

اگه من جای اونا بودم حسابی ازشون کار میکشیدم.:biggrin1: هروقت هم خسته میشدن میگفتم برین جشن بگیرین برقصین. خودمم نگاه میکردم.:cheesygri

فکر کن مثلاً شب می خوای بری بخوابی ببینی زیر پتوت چیزیه و زمانی که پتوتو به آرومی برمیداری ببینی زیرش چیه یکدفعه . . . :scare:
حالاهمچین چیزی واقعا بره من اتفاق افتاده. خیلی وحشتناکه!
من معمولا شبا از خواب بیدار میشدم میرفتمیه ذره آب میخوردم.
یه شب بیدار شدم. همون جور که هنوز دراز کشیده بودم احساس کردم یه چیزی داره تو بدنم وول میخوره.
پیرهنمو درآووردم دیدم یه موشه!:eek: لامسب اندازه ی یه گربه بود. زبونم بند اومد. از وحشت چنان موشه رو کوبوندم به دیوار که در جا جان به جان آفرین تسلیم کرد. منم همینطور.:cheesygri

از اون موقع دیگه از خواب بیدار نمیشم.
 
سلام
واقعا داستان جالبی بود
==
دوستم یه خاطره برام تعریف کرد جالب بود
حیف قسمم داد که به هیچ کی نگم
 
The Room عنوان جالبیه! از دویل می کری رسیدی به سایلنت هیل!;)
هر وقت چاپ شد یه ندایی بده من حتماً میخوام بخونم ببینم چه جوری شده، حالا چند صفحه ای هست؟

هوم؟؟ به امید موفقیت داستان؟


البته جریانش با سایلنت هیل فرق میکنه..:-"

آره دیگه به امید موفقیت خودم و داستانمو کلا هر چی مربوط به من میشه;):)
 
سلام خزمت همگی! الان نصفه شبه که دارم تایپ می کنم و بهترین موقع برای نوشتن این متن!

من شوهر خالم از اون عکاسای قدیمی بوده که از در و دیوار و سوسکو ملخو و هر چیزو موجود زنده که فکرشو بکنین این عکس گرفته! حالا این مقدمه برای چی بود! خیلی وقت پیش که رفته بودم خونه خالم حوصلم سر رفته بود هی به خالم پیله کردم که حوصلم سر رفته و یک کاری برام بکنین. بعد خالم رفت و جای البوم عکسای شوهر خالم رو نشون داد و گفت بشین عکسا رو ببین حوصلت سر نمیره منم گفتم از بیکاری بهتره! رفتم سراغ البوم ها که ماشالله یکی دوتا هم که نبود انگار یک سیلو البوم عکس بود!
رفتم پای البوم ها و شروع به نگاه کردم تا به یک چیزی رسیدم که هرچی نگاه می کردم کمتر میفهمیدم!! خب حدس بزنین چی بود؟
عکس یک سم! خالمو صدا زدم گفتم این چیه دیدم خالم اومد کنارم و یک خنده ای کردو گفت چیزه مهمی نیست بقیرو نگا کن! خب منم که فضول کلید کردم این چیه تا گفت پای جن!! یا پیغمبر! دقیقاً اون لحظه قلبم یک 30-40 هزارتی تو هر هزارم ثانیه میزد!! شوخی نبود که از رد پای جن عکس گرفته بود! یکی نیست بگه مرده حسابی این کارا چیه میکنی، این همه چیز تو دنیا هست تو باید بری از این عکس بگیری!
خلاصه پیگیر شدم که چه جوری از رد پای یک جن عکس گرفته (چون به هیچ وجه باور نمی کردم) تا خالم گفت ما یک خونه قدیمی داشتیم که حالت غنات داشت! بعد همونطور که می دونین بیشترین جایی که جن ها هستند غنات هاست! مثل یزد که که توش پره جنه! چون هم خونه هاش خیلی قدیمیاً هم غنات هاش همچین خوب درست درمونن از لحاظ جن!!
بعد گفت توی غنات خونمون که طبقه پایین بود گل زیاد داشته عموت (شوهر خالم) اونو اونجا دیده و عکس گرفته!
خلاصه یک 2-3 تا عکس اینجوریه دیگه تو جاهای مختلف که عکس گرفته بود شوهر خالم نشون داد تا من باورم شد! ولی خب یک چند هفته ای همرو جن می دیدم!:biggrin1:

بعد از این ماجرا پیگیر شدم که ببینم از چیزا بازم دارن بهم بگن یا نه که دیدم یه چندتایی یادشون بود​



خالم میگفت اون خونرو که عوض کردیم رفتیم یه جای دیگه یکم از اینجا بهتر، قسم میخورد و می گفت من با عموت که مثلاً یک شب نبودیم خونمون همیشه مهمونی بود! می گفت زمانی که میومدیم خونه فردا صبحش همسایه ها میگفتن نمیخواین شبا یکم رعایت کنین و کمتر سرو صدا کنین! اینا هم که از همه جا بی خبر میگفتن ما دیشب اصلاً خونه نیومدیم یا خیلی دیر میومدیم! خالم میگفت می رفتیم خونه اگه ظرفی چیزی کثیف می زاشتیم موقع برگشت تمیز بود! می گفت ما یک تاقچه داشتیم که همیشه عکس بابای خدابیامرزم با یک قرآن اونجا بود که هر وقت می رفتیم بیرون و برمی گشتیم یک سکه (نمی دونم میگفت چند زاری) همیشه اونجا اضافه می شد!!! یعنی اونجا پول اضافه میشد! خالم میگفت بعد از یک مدت دیگه برامون همه چیز طبیعی شد! می گفت اینا دیگه شده بودن جزو اعضای زندگی ما!! میگفت نه ما کار به کار اونا داشتیم نه اونا! می گفت جن 2 مدل داریم یکی بد ذات و یکی خوش طینت که اون خوبه هیشه کنار ما بود. میگفت اگه اون خوبه باشن اگه بهت کمک نکنن مردم ازاری نمی کنن. ولی امان از اون بد ذاتا که کاری جز آزار و اذیت ندارن! می گفت اون بد ذاتا همیشه پاهاشونو به شما نشون میدن تا ازشون بترسین! یا میان هر مدلی که فکر کنین شما رو می ترسونن! فکر کن مثلاً شب می خوای بری بخوابی ببینی زیر پتوت چیزیه و زمانی که پتوتو به آرومی برمیداری ببینی زیرش چیه یکدفعه . . . :scare: خدایی فکرشو که میکنم مو به تنم سیخ میشه! حالا اینایی که بهتون گفتم نمونه های کمی بود چون دیگه زیاد یادم نیست! ولی خیلی از اینا بهم گفته بودن. راستی این شوهر خالم سیده که احتمالاً جن خوبا بهشون رسیده! این یکی رو که بهتون گفتم نمونه تقریباً بدون ترس بود 2 تا دیگه یادم هست که بهتون بعداً میگم که همچین ببینم کسایی که ادعا دارن می ترسن یا نه!! اتفاقش تو یزد تو خوابگاه دانشجو ها افتاده که یکی از بچه ها برام تعریف کرد و هر سری که بهش فکر می کنم میگم خدا کنه این اتفاق برای هیچ بنی بشری حتی دشمنه خونیم هم نیوفته! حالا از اینا بگزریم یکی بیاد کنار من شب بخوابه من الان دارم سکته می زنم! اینارم که گفته الان احساس می کنم یکی دستش رو شونمه و میگه برگرد تا حالیت کنم ترس چیه!!! کمککککککککککککککککککککککککککککککککککک:scare: کنین​



خب اگه حرفات واقعی باشن که فکر میکنم هستن منو که واقعا ترسوندی ... ترسناک بود... راست میگم... :eek:
 
يادم مياد سال 42 بود من رفيقم شب رفته بوديم كوه. نصفه‌شب داشتيم بحث ميكرديم كه من گفتم : آقا هيچ خبر داشتي كه من جنّم؟:closedeyes: كلي خنديد و گفت برو بابا من از تو خيلي جن ترم :twisted:
يه دفعه من از ترس خشك شدم و عرق سرد رو بدنم نشست. :silenced::crying1::no:
بعد پاهاش رو نگاه كردم... ديدم سمه!! :eek::o:crying:
بعد با كلي ترس و لرز بهش گفتم نه راست ميگي، دمت گرم تو از من خيلي جن تري.:praying:
خلاصه اون شب گذشت و من زنده موندم.

سال ها بعد فهميدم كه جريان از اين قرار نبوده و با من شوخي كرده. :lightbulb:
مسأله كاملا ژنتيكي بوده و آقا يه رگه خريت داشته (يعني يكي از اجدادش خر بوده) :d:thumbup:

*******************************************
دوستان توجه داشته باشن كه اينجا يه Forum هست و همه سن آدم از 5 تا 90 ساله توش عضو هستن.
قصد توهين ندارم ولي توي اعضا نوجوان‌ها هم زياد هستند كه (مخصوصا در سنين پايين‌تر) دوست دارن روياها و داستان‌هاي تخيلي ساخته ذهن خودشون رو به واقعيت جلوه بدن.
لطفا ناراحت نشين همه تو اين دوره اين خصوصيات رو دارن.;)
 
دوستان توجه داشته باشن كه اينجا يه Forum هست و همه سن آدم از 5 تا 90 ساله توش عضو هستن.
قصد توهين ندارم ولي توي اعضا نوجوان‌ها هم زياد هستند كه (مخصوصا در سنين پايين‌تر) دوست دارن روياها و داستان‌هاي تخيلي ساخته ذهن خودشون رو به واقعيت جلوه بدن.
لطفا ناراحت نشين همه تو اين دوره اين خصوصيات رو دارن.
بابا تو چقدر با نمکی مردم از خنده:evil:
ولی به نظر من کسی که این حرف هارو قبول نداره میخواد خودشو دل گرمی بده و نترسه
اقا شما واقعا تو عمر تون چند بار با یکی دو تا از دوستاتون شب رفتین کوه اگه رفته بودید و خیلی دور از شهر بودید میفهمیدید
تازه جن وجود داره مخصوصا سم داراش تو قران هم نوشته و سورهای هم به اسم جن است
و شما میتونستید اگه خیلی نمی ترسید هیچی نمی گفتین و به دوستمون که داستانو گفت تهمت نزنید که از خودش در اورده
==
قصد توهین نداشتم
==
devil girl شما میتونید از نقل قول چند گانه و یا از ویرایش استفاده کنید اخه چند پشت سر هم ممنوعه;)
 
آخرین ویرایش:

خالم میگفت می رفتیم خونه اگه ظرفی چیزی کثیف می زاشتیم موقع برگشت تمیز بود! می گفت ما یک تاقچه داشتیم که همیشه عکس بابای خدابیامرزم با یک قرآن اونجا بود که هر وقت می رفتیم بیرون و برمی گشتیم یک سکه (نمی دونم میگفت چند زاری) همیشه اونجا اضافه می شد!!! یعنی اونجا پول اضافه میشد! خالم میگفت بعد از یک مدت دیگه برامون همه چیز طبیعی شد! می گفت اینا دیگه شده بودن جزو اعضای زندگی ما!!​

خدا برسونه از اين جن ها!!!!!!
 
خب حدس بزنین چی بود؟
عکس یک سم! خالمو صدا زدم گفتم این چیه دیدم خالم اومد کنارم و یک خنده ای کردو گفت چیزه مهمی نیست بقیرو نگا کن! خب منم که فضول کلید کردم این چیه تا گفت پای جن!! یا پیغمبر! دقیقاً اون لحظه قلبم یک 30-40 هزارتی تو هر هزارم ثانیه میزد!! شوخی نبود که از رد پای جن عکس گرفته بود!
خلاصه پیگیر شدم که چه جوری از رد پای یک جن عکس گرفته (چون به هیچ وجه باور نمی کردم)​

لااقل رو جمله بندیت یکم کار کن تو 2 خط انقد ضد و نقیض حرف نزنی;) اخر ملوم نشد پاش بوده یا رده پاش؟عکسو اسکن کن ما هم ببنیم( نری از سم گاوو گوسفند عکس بگیری)


------------------------
خب اگه حرفات واقعی باشن که فکر میکنم هستن منو که واقعا ترسوندی ... ترسناک بود... راست میگم... :eek:
بالاخره ترسیدی؟؟؟؟؟؟؟
:bash::thumbup:
 
دوستان توجه داشته باشن كه اينجا يه Forum هست و همه سن آدم از 5 تا 90 ساله توش عضو هستن.
قصد توهين ندارم ولي توي اعضا نوجوان‌ها هم زياد هستند كه (مخصوصا در سنين پايين‌تر) دوست دارن روياها و داستان‌هاي تخيلي ساخته ذهن خودشون رو به واقعيت جلوه بدن.
لطفا ناراحت نشين همه تو اين دوره اين خصوصيات رو دارن.;)
حالا اگه قصدت توهین هم نبود من چیزه دیگه ای جز مسخره کردن تو این متن پیدا نکردم، متاسفم که فکر میکنی رویاهای کودکانه بوده.
لااقل رو جمله بندیت یکم کار کن تو 2 خط انقد ضد و نقیض حرف نزنی;)
منظورت از ضد و نقیض چیه؟! البته واضحه که چیه؟ طبیعتاً دارم دروغ می گم نه، به نظرت بیکارم یا وقته اضافی دارم؟ اینایی هم که اینجا تایپ می کنم برای خودم خیلی جالب بود که نوشتم وگرنه اگر میدونستم که 2-3 نفر برای به تمسخر گرفتن افراد میان پست میدن اصلاً چیزی نمیزدم.
اخر ملوم نشد پاش بوده یا رده پاش؟

شوخی نبود که از رد پای جن عکس گرفته بود!

خلاصه پیگیر شدم که چه جوری از رد پای یک جن عکس گرفته

گفت توی غنات خونمون که طبقه پایین بود گل زیاد داشته عموت

اگه به چیزیایی که نوشتم یکم دقت میکردی می فهمیدی منظورم رد پا بوده نه سم! درسته اشتباه تایپ کردم ولی اگر کمتر به فکر سوتی گرفتن و اشتباه تایپی گرفتن از کسی نبودی اینطوری نمیگفتی.

عکسو اسکن کن ما هم ببنیم( نری از سم گاوو گوسفند عکس بگیری)

ماشالله یکی دوتا هم که نبود انگار یک سیلو البوم عکس بود!

معلومه دقیقاً متنو خوندی! خوبه نوشتم البوم عکسا زیاد بوده و گرنه می نوشتی تا بعد را ظهر آپلود کن ما هم ببینیم!:-" عکسرو هم برای اینکه کمتر به تمسخر بگیرین میرم ببینم می تونم پیداش کنم یا نه هرچند می دونم اگر عکسم پیدا کنم و آپلود کنم میگی عکس از ردپای سم گوسفنده و با فتوشاپ ادیت کردی!
خلاصه به نظرم بهتر اینه که بگم خالی بستم! نه! نظرت چیه؟
خب اگه حرفات واقعی باشن که فکر میکنم هستن منو که واقعا ترسوندی ... ترسناک بود... راست میگم... :eek:
چه عجب یکم بهت برخورد بترسی! دیگه داشتم کم کم نا امید می شدم! البته زیاد نترس چون به عقیده دوستان نترس خالی بستم!:-"
 
این تاپیک به علت نداشتن هدف و وجود پست های بی سر و ته بسیار و بدون کوچکترین بار علمی، قفل میشه.
 
وضعیت
گفتگو بسته شده و امکان ارسال پاسخ وجود ندارد.

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or