سلام .
من شخصا تا اونجا که چشمام سو داشته باشه که به صفحه مانیتور یا تلویزیون خیره بشم و انگشتام توان داشته باشن که روی ماوس و صفحه کلید و دکمه های دسته کنسولها فشار بدم و مغزم یاری بکنه بازی میکنم .
گور پدر خود مردم و حرفشون !
بشینم خونه بازی کنم بهتره یا برم مثل خیلی از جوونا سر کوچه ها وایستیم و تو خیابونهای شهر ول بگردیم و به این و اون متلک بندازیم و با رفقا جمع بشیم مجلس **** خوری راه بندازیم و هزار تا کثافت کاری دیگه کنیم ؟؟
جالب اینجاست که بزرگترها و همین کسایی که ماهارو مسخره میکنن به این آدما میگن اجتماعی و اجتماع گشته !! و اینو بهتر میدونن .
و مورد بعد اینکه ازدواج به معنای واقعی یعنی اینکه از تمامی علایق و چیزای مورد علاقه خودت بزن و به علایق طرف مقابلت برس . تو این وسط یه خر حمال هستی که فقط کار بکنی و پولی رو که براش زحمت کشیدی رو خرج نیازهای زن و بچه ات بکنی . خودت این وسط بوقی !!!
نمونش پدر خودم . ( شایدم پدر های شما هم اینجوری باشن ) . از خروس خون صبح میره سر کار شب شغال خون میاد خونه . شام میخوره و خسته و کوفته میگیره میخوابه و از فردا روز از نو و روزی از نو . این شد زندگی ؟؟؟
اگه به این میگن زندگی من میخوام صد سال سیاه زندگی نکنم !
اینی که میگم نظر منه . ازدواج یعنی خ*** . یعنی خداحافظی با بازی , موسیقی و خیلی چیزایی که دوست داریم .
در نتیجه زنده باد مجرد و زندگی مجردی !