بهترین بازی سال - BaziCenter Community Awards 2020

بهترین بازی سال 2020 از نظر شما کدام است؟

  • Streets of Rage 4

    رای‌ها: 1 1.7%
  • Cyberpunk 2077

    رای‌ها: 4 6.7%
  • Spider-Man: Miles Morales

    رای‌ها: 0 0.0%
  • Ghost of Tsushima

    رای‌ها: 5 8.3%
  • Dreams

    رای‌ها: 0 0.0%
  • Microsoft Flight Simulator

    رای‌ها: 1 1.7%
  • Final Fantasy VII Remake

    رای‌ها: 1 1.7%
  • Doom Eternal

    رای‌ها: 1 1.7%
  • Fall Guys: Ultimate Knockout

    رای‌ها: 0 0.0%
  • Hades

    رای‌ها: 3 5.0%
  • Animal Crossing: New Horizons

    رای‌ها: 0 0.0%
  • The Last of Us Part II

    رای‌ها: 35 58.3%
  • Ori and the Will of the Wisps

    رای‌ها: 4 6.7%
  • Half-Life: Alyx

    رای‌ها: 5 8.3%
  • Yakuza: Like a Dragon

    رای‌ها: 0 0.0%

  • مجموع رای دهنده‌ها
    60
  • نظرسنجی بسته شده است .

DFSHINNOK7

کاربر سایت
Dec 20, 2018
1,632
نظرسنجی نهایی:

31_Game_of_the_Year_3.jpg


به بزرگترین نظرسنجی بهترین های 2020 از نگاه کاربران انجمن بازیسنتر خوش اومدید. کار تاپیک در بیش از 30 بخش از 10 دسامبر 2020 (20 آذر 1399) آغاز شده و بصورت نظرسنجی های روزانه در حال پیگیری هست.

تریلر اختصاصی:



















دانلود ورژن 1080p


نکات مهم:

1- این تاپیک هیچ ارتباطی با The Game Awards و یا هر Awards دیگه ای نداره.
2- امکان حضور همه بازیهای عرضه شده تا 12 دسامبر وجود داره.
3- بازیهایی که امسال وارد Early Access شدن در نظرسنجی ها شرکت داده نخواهند شد.
4- بازیهایی که امسال از Early Access خارج شدن، واجد شرایط هستند.
5- بازیهایی که قبل از سال 2020 عرضه شده باشن، فقط در یک بخش واجد شرایط خواهند بود.
در پایان میخوام از همه ی عزیزان تقاضا کنم که اگر فکر میکنید میتونید در انتخاب نامزدها به من کمک کنید و یا بازی ای رو میشناسید که استحقاق کاندید شدن در یک کتگوری رو داره، پ.خ بفرستید.
 
آخرین ویرایش:

HIGH DEVS

Blanc
Loyal Member
Jul 18, 2011
4,113
نام
عارف
این کتگوری امسال خیلی قوی بود :D

factorio رو نشنیده بودم راجبش ولی Desperados خیلی بازی خوبی از اب درومده، گیرز تکتیک هم شنیدم واقعا معرکست.
از اون طرف Crusader Kings 3 که اصلا یکی از بهترین نمرات امسالو گرفت.
در کنار اونا Microsoft flight sim هم که دیگه نیاز به تعریف نداره که چقدر مورد توجه قرار گرفت و یک وقتایی میشینم ویدیو هاشو با موزیک گوش میدم و ارامش دو دنیا رو حس میکنم :D

بشدت کتگوری قوی بوده امسال
 

DFSHINNOK7

کاربر سایت
Dec 20, 2018
1,632
نظرسنجی 14:

189452

این جایزه به بهترین سیستم گیم پلی و طراحی مراحل (لِوِل دیزاین) تعلق میگیرد.

لیست نامزدهای بهترین طراحی گیم‌پلی (بدون ترتیب خاص)

189453

Ori and the Will of the Wisps

---

189454

Ghost of Tsushima

---

189455

Carrion

---

189456

Doom Eternal

---

189457

The Last of Us Part II

---

189458

Hades

---

189459

Half-Life: Alyx

---

189460

Final Fantasy VII Remake

---​
 
آخرین ویرایش:

HIGH DEVS

Blanc
Loyal Member
Jul 18, 2011
4,113
نام
عارف
هف لایف الیکس شنیدم دیزاین خیلی معرکه ای داره ولی خب دست ما که کوتاهه :D
هیدس رو هم هنوز نشده بازی کنم (لعنت به کارو زندگی :( )
بین این گزینه ها GOT و پارت 2 و اوری رو تجربه کردم که GOT نه، پارت 2 دیزاین گیمپلیش واقعا بینظیر و بهترین در صنعت بود... اوری هم در سبک خودش یچیز معرکه بود...

نمیدونم به اوری رای بدم یا به پارت 2. و یا الیکس که هرچی ویدیو دیدم یک تجربه بی نهایت جدید رو نشون میداد :(
 

Akiba

king of the majestic oceans of the world
کاربر فعال
Jan 18, 2009
22,272
نام
امیر حسین
من الان یادم اومد بیام رایم رو توی بهترین DLC و ... عوض کنم و به گزینه ی "بقیه ی موارد" یا بهتر بگم KH III ReMind رای بدم! :-" :|

اینجا... آقا من گیم پلی FF VII R رو خیلی دوست داشتم و برام بسی لذت بخش بود...
ولی اون TLOU هم بسی چیز عجیب غریبیست!
هیدس هم از نظر روگ لایک و تنوع کار خوبی بود!

تکلیف چیست؟ :(
ولی فکر کنم خدایی حق TLOU باشه انقدر که نرم و روون و یک دست بود گیم پلیش:D
 

Muhammadreza

The High Priest of Chaos
Gold User
Oct 24, 2020
290
من این تاپیک رو تازه همین الان دیدم و به نظرم بهتر بود "بزرگترین نظرسنجی بهترین های 2020 از نگاه کاربران انجمن بازیسنتر" رو جای مناسب تری بذارید تا افراد بیشتری بتونن ببینن.
13 تا نظرسنجی اول رو که ندیده بودم و گویا مهلتش هم تموم شده. در مورد نظرسنجی 14 هم، از بین بازیهای توی لیست فقط یک بازی رو انجام دادم: فاینال فانزی 7 ریمیک. و از نظرم لول دیزاین افتضاحی داره و سیستم گیم پلیش هم فوق العده سطحیه و اصلا جوابگو مدت زمان 20 الی 30 ساعته بازی نیست.
از این نظرسنجی بگذریم، بذارید به پیشواز نظرسنجی پایانی که احتمالا بهترین بازی در سال 2020 هست، برم، و باز هم بهم خرده نگیرید که اون هم کمی تغییر بدم و به جای پاسخ دادن به سوال بهترین بازی عرضه شده در سال 2020، به سوال بهترین بازی ای که توی سال 2020 انجام دادم، جواب بودم.
قبلا در مورد همه این بازی ها نظرم رو نوشتم و الان صرفا همون نظرات رو نقل قول میکنم.
خب اخیراً سه گانه The Longest Journey رو بازی کردم. در ادامه نظرم رو در مورد هر نسخه مینویسم.



The Longest Journey


توی سال 1999 یک شرکت بازیسازی کوچک نروژی به نام Funcom بازی ای رو منتشر کرد که هنوزم که هنوزه، بعد از گذشت 21 سال، نه تنها ازش به عنوان یکی از برترین بازیهای ماجرایی یاد میشه، بلکه به عنوان یکی از برترین داستانها در مدیوم بازیهای ویدیویی مطرحه و باعث مطرح شدن نام سازندش، Ragnar Tørnquist، به عنوان یکی از برترین نویسندگان این مدیوم شد. این بازی The Longest Journey نام داره.

داستان بازی ساده و تا حدودی کلیشه اییه. در زمین قبلاً علم و جادو هر دو با هم وجود داشته و انسانها میتونستن از هر دو بهره ببرن ولی بعد از مدتی انسانها از این موقعیت سوءاستفاده میکنن و باعث میشن تعادل به خطر بیفته و جهان در خطر نابودی قرار بگیره. برای جلوگیری از چنین اتفاقی، در پی پروسه ای، علم و جادو از هم جدا میشن و زمین به دو جهان تقسیم میشه: جهان علم، Stark، و جهان جادو، Arcadia. حالا پس از قرنها عده ای میخوان جهان رو به حالت به قول خودشون شکوهمند سابق برگردونن و دو جهان رو یکی کنن و در نتیجه تعادل رو در معرض خطر قرار بدن و خب از قضای روزگار قهرمان قصه ما، April Ryan، پیشخدمت کافه و هنرجو نقاشی، باید جلوی این اتفاق رو بگیره و دو جهان رو نجات بده.

همون طور که دیدید داستان بازی ساده و کلیشه ایه ولی خب همون طور که معروفه شیطان تو جزئیاته و خب اینجا هم به جزئیات خوب توجه شده؛ کارکترهای به یاد موندنی ، Lore خوب، شخصیت پردازی فوقالعاده برای شخصیت اصلی و دیالوگهای عالی.

ایراد؟ خب این بازی از نظر گیمپلی یک بازی ماجرایی اشاره و کلیک استاندارد اواخر دهه نوده و مثل اکثر بازیهای این ژانری اون دوران، تعدادی از پازلها غیرخلاقانه و غیرمنطقین و اگه بخواین بازی رو توی حدود 15 ساعت تموم کنید و الکی تو بازی سرگردون نچرخید و هر ترکیب بیربطی رو امتحان کنید، مجبورید چند باری به راهنماهای اینترنتی سر بزنید.

خب از نظر گرافیک، محیط ها دوبعدین ولی کارکترها سه بعدین؛ به همین علت محیط ها هنوز هم خوب و یا حداقل قابل قبولن ولی گذر زمان با کارکترها خوب تا نکرده و توی ذوق میزنن، ولی به هر حال اون رو هم میشه در مقابل سایر نقاط قوت بازی نادیده گرفت و تحمل کرد. صداگذاری کارکترها هم در سطح خوبی قرار داره.

به‌عنوان حکم کلی، بازی واقعاً سزاوار همه تعریفهایی که ازش میشه هست و بعد از 21 سال از زمان عرضش هنوز باارزش و لذت بخشه.



Dreamfall: The Longest Journey


بازی بعدی سری، Dreamfall: The Longest Journey، در سال 2006 عرضه شد و خب از خیلی از جهات با The Longest Journey متفاوت بود. اول این که دیگه یک بازی ماجرایی اشاره و کلیک نبود و به یک بازی ماجرایی (یا ماجرایی-اکشن) تغییر پیدا کرده بود. دوم این که کارکتر اصلیش دیگه April Ryan نبود و اکثر داستان از دید یک کارکتر جدید به نام Zoë Castillo روایت میشد، هرچند که هنوز هم بخشهایی از بازی از دید April و بخشیهایی هم از دید یک کارکتر جدید به نام Kian Alvane روایت میشد. و سوم این که داستان از اون حالت نسبتاً نوجوانپسندانه قسمت اول فاصله گرفته بود و خیلی جدی تر شده بود.

داستان بازی به وقایع ده سال بعد از پایان نسخه اول میپردازه. در Stark توطئه ای در جریانه که تعادل و دو جهان رو ممکنه در خطر بندازه و قهرمان قصه، Zoë Castillo، هم ناخواسته به دل این توطئه کشیده میشه و در Arcadia، امپراطوری Azadi که بعد از وقایع قسمت اول و حمله سپاهیان Tyren به سرزمینهای شمالی به کمک سرزمین های شمالی اومده و بعد از آزادسازی سرزمینهای شمالی، اون رو اشغال کرده و در پی پاکسازی جادو و موجودات جادوییه. April Ryan، قهرمان نسخه قبل، رهبر یکی از گروههای مقاومته و از اون طرف Kian Alvane یک راهب عالی رتبه توی امپراطوری Azadiـه که بهش ماموریت داده شده که رهبر گروه مقاومت رو به قتل برسونه. در ادامه، داستان هر سه کارکتر به هم پیوند میخوره و مرتبط میشه و یک نوع داستانگویی نسبتاً متفاوت توی مدیوم ویدیوگیم- روایت داستان توسط چندین کارکتر Point of View متفاوت، که قبلاً با این که نمونش رو توی بعضی آثار Quantic Dream و Telltale Games دیده بودم، احتمالاً به دلیل این که داستان در Dreamfall نسبت به اون بازیها قویتره و Ragnar Tørnquist نسبت به نویسنده اون بازیها نویسنده بهتریه- به وجود میاره که به نظرم یک رویکرد متفاوت و جدید اومد و دوست دارم بیشتر چنین رویکردی رو در بازیهای ویدیویی ببینم.

خب همونطور که گفتم داستان بازی به مراتب جدی تر شده و از اون حالت نوجوانپسندانه قسمت اول فاصله گرفته و با مفاهیمی مثل اشغال یک سرزمین توسط یک سرزمین دیگه و همچنین تبعیض و مورد پیگرد قرار گرفتن اقلیتها میپردازه. تم اصلی این بازی، باوره. این که چطور اگر باورت رو به خودت، به جهان، به همه چیز از دست بدی، در باتلاق یاس و نابودی گرفتار میشی. این که باور کورکورانه باعث چطور مشکلاتی میشه. و این که چطور میشه بعد از از دست دادن باور و گرفتار یاس و ناامیدی شدن، دوباره اونو به دست اورد. هر سه کارکتر با این مسئله درگیرن. Zoë که بعد از ترک دانشگاه و بهم زدن با دوست پسرش کاملاً دچار ناامیدی و افسردگی شده و باورش رو به همه چیز از دست داده. April که نتونسته با وقایع پایانی نسخه اول به خوبی کنار بیاد و باورشو به کلی به خودش از دست داده. و Kian که باور محض و کورکورانش در طول بازی در معرض ترک برداشتن قرار میگیره.

با جدی تر شدن بازی، از طنز بازی کم شده و دیگه چندان با دیالوگهای طنز و سارکاستیک نسخه قبل سر و کار نداریم ولی خب این به معنای افت دیالوگها نیست و هنوز هم دیالوگها در سطح خوبی قرار دارن، صرفاً رویکرد داستانگویی در این نسخه با نسخه قبل متفاوته. Zoë که کارکتر اصلیه و اکثر بازی رو با اون همراهیم، شخصیت پردازی فوق العاده ای داره. April که از نسخه قبل میشناسیمش، هر چند که در این نسخه چندان باهاش همراه نیستیم، اما هنوز هم شخصیت پردازیش در سطح خوبی قرار داره. Kian نسبت به دو کارکتر دیگه، کمتر پرداخت شده ولی این مورد هم قابل چشم پوشیه. کارکترهای دیگه هم در سطح خوبی قرار دارن و خیلیهاشون به یادموندنی هستن. داستان هم علاوه بر بزرگسالانه تر شدن نسبت به نسخه قبل، نسبت به نسخه قبل احساسیتر هم شده. البته نباید ناگفته بمونه که داستان با Cliffhanger تموم میشه و برای تجربه کردن داستان کامل Dreamfall باید نسخه بعدیش رو هم تجربه کنید.

ایراد؟ بازی سه بعدی شده و مثل خیلی از بازیهای سوم شخص اولیه با مکانیزمهای شلخته مواجهیم. دوربین و کنترل بازی هم ممکنه در ابتدا برای مخاطب راحت نباشه و زمانی طول بکشه تا قلقش دست مخاطب بیاد. عده ای از منتقدها هم همونطور که الان از بازیهای Quantic Dream و Telltale Games انتقاد میکنن، از بازی انتقاد کردن که بازی گیم پلی نداره و فیلم تعاملیه و پازلاش سادست و از این حرفا. ولی خب از نظر من، تو خیلی از بازیها خیلی از پازلها، خیلی از دشمنا، خیلی از مکانیزمهای گیمپلی وجود دارن که فقط وجود داشته باشن و هیچ ربطی به داستان بازی ندارن و خب وقتی یک بازی داستان رو به عنوان مهمترین بخش خودش انتخاب میکنه، یعنی وقته که یک بازی قراره کاملاً داستان محور باشه، بهتره همه چیزش در خدمت داستان باشه و اگه پازلی، مکانیزمی، هر چیزی که فقط قراره وجود داشته باشه که وجود داشته باشه، بازی بهتره از اون خودداری کنه.

صداگذاری کارکترها خوبه و گرافیکم با توجه به این که مربوط به یک بازی مال 14 سال پیشه، قابل قبوله. مدت زمان بازی هم حدوداً 10 ساعته. به عنوان حکم کلی، این بازی واقعاً بازی خوبیه و به طرفدارهای بازیهای داستان محور توصیه میکنم حتماً تجربش کنن.



Dreamfall Chapters


عنوان بعدی سری، Dreamfall Chapters بود که به عنوان دنباله مستقیم Dreamfall: The Longest Journey در 5 قسمت بین سالهای 2014 و 2016 عرضه شد.

خب از نظر داستانی این نسخه دنباله مستقیم نسخه قبله و در مورد داستان نسخه قبل به اندازه کافی نوشتم، در این نسخه هم داستان و تمام مسائل مربوط به داستان مثل نسخه قبل خوبه و البته پایان بندی خوبی هم برای سه گانه ارائه میشه. مثل خیلی از بازیهای داستان محور این روزها، Choice and Consequence به بازی اضافه شده که نسبتاً هم خوب از آب در اومده. صداگذاری و گرافیک هم مثل قبل خوبه. اما این نسخه یک ایرادی داره که باعث میشه نسبت به دو نسخه قبل کمتر اونو دوست داشته باشم.

اون ایراد؟ بازی یک حالت سندباکس گونه به خودش گرفته و به عنوان یک بازی ماجرایی نسبتاً محیط های بزرگی داره و باعث میشه مخاطب وقت زیادی رو در رفت و آمدهای مکرر از این گوشه شهر به اون گوشه شهر بگذرونه و مسئله وقتی بدتر میشه که در بازی مینی مپ وجود نداره و این به خصوص در چپتر اول برای مخاطب اذیت کننده است. مورد دیگه اینه که پازلهای بازی با این که اکثراً ساده ان و کاملاً مشخصه که برای حل هر پازل به چه آیتمی نیاز دارید ولی پیدا کردن اون آیتم توی محیط سندباکس و نسبتاً بزرگ این بازی، یادآور پیکسلهانت در بازیهای ماجرایی قدیمیتره. در کل این مسائل باعث میشه مدت زمان این نسخه از نسخه های قبل بیشتر باشه و تقریباً حدود 25 ساعت بشه، اما همه ی این 25 ساعت خوب و مفید نیست و بخش های خسته کننده هم داره.

به عنوان حکم کلی در مورد این نسخه، این نسخه با این که به نظرم از نسخه های قبلی ضعیفتره ولی بازهم بازی خوبیه و در صورت بازی کردن دو نسخه قبلی، برای این که بتونید داستان سه گانه رو به طور کامل تجربه کنید، باید این نسخه رو هم تجربه کنید.
خب من قبلا پرسونا 5 را بازی کرده بودم و با این که به نظرم بازی خیلی خوبی بود، اونقدرها هم تحت تاثیر قرار نگرفتم. چندماه پیش بعد از این که کتاب تاریکی مقدم ( The Darkness That Comes Before ) رو خوندم که شدیدا کتاب تاریکیه، دلم یه داستان خیلی شاد و سبک میخواست، خیلی رندوم رفتم سراغ نسخه گلدن این بازی.
از این نسخه خیلی بیشتر از نسخه پنجم خوشم اومد. نسخه پنجم یک سری پیشرفت هایی نسبت به این نسخه داشته که اکثرش به طراحی دانجنها و مبارزات خلاصه میشه، در عوض، حداقل به نظر من، از نظر داستان و شخصیتها پسرفت داشته. همچنین حس و اتمسفر پرسونا 4 با گوفی مآبی کلی سری خیلی بیشتر همخوانی داره تا داستان مثلا تاریک تر شماره پنجم. حس و تجربه پرسونا 4 منحصر به فرده؛ انگار داری یه قسمت از اسکوبی دو رو توی یک جی آر پی جی 70 ساعته ی پر از کارکترهای متنوع و رنگارنگ توی یه شهرک روستایی تو وسط ژاپن تجربه میکنی. پرسونا 4 بازی دوست داشتنی و به یادموندنیه که به همتون توصیه میکنم تجربش کنید.

بعد از پرسونا 4 رفتم سراغ پرسونا 3، البته به کمک شبیه ساز پلی استیشن 2. پرسونا 3 نسخه انقلابی سری پرسوناست؛ توی این نسخه ست که پرسونا از یک جی آر پی جی جنریک تبدیل به چیزی که الان هست میشه و بهش تقویم و سوشیال سیمولاتور اضافه میشه. پرسونا 3 اولین نسخه ست از سری به این شکل، در نتیجه هم از نظر مبارزات و دانجنها و هم از نظر بخش سوشیال سیمولاتور از دو نسخه دیگه ضعیف تره. داستان و شخصیت ها کماکان خوبن ولی به سطح نسخه چهارم نمیرسن.
پرسونا 3 یه نسخه هم برای پی اس پی داره که اون رو هم من چک کردم. توی اون نسخه کات سکانس ها ( که البته خیلی هم مهم نیستن ) حذف شدن و به جاش یه چیزی شبه ویژوال ناول اضافه شده. بخش های خارج از دانجنها هم به صورت دو بعدی در اومدن. در عوض این تغییرها، امکان بازی کردن به صورت شخصیت اصلی مونث به بازی اضافه شده که رمانس و سوشیال لینکهای مخصوص به خودشو داره.

کاترین بازی جالبه؛ یه بازی داستان محور با موضوع بزرگسالانه و قابلیت انتخاب و تصمیم گیری ( البته تا حدودی ) و چندین پایان مختلفه، که به طرز تعجب آوری، من بخش گیم پلیش رو که در اون باید از یک برج با جا به جا کردن بلاک های مختلف بالا برید و از پازلهای متنوعی تشکیل شده، بیشتر دوست دارم. قبلا از اتمسفر حرف زدم، حالا بزارید این رو هم بگم اتمسفر این بازی فوق العادست؛ واقعا تماشای کارکترها توی بار در روز و دوباره دیدن اونها توی کابوس شب که به گوسفند مسخ شدن و در تلاشن تا از برج بالا برن و از کابوس فرار کنن، تجربه خاص و ویژه ایه.

این بازی رو باید توی بخش پلی استیشن 4 بنویسم ولی خب فکر کنم تایید شده که برای پی سی هم میاد. به هر حال خیلی بهم خرده نگیرید.
واقعا از این بازی ناامید شدم؛ بخش مبارزات خوبه ولی نه برای یک بازی 20-30 ساعته؛ بعد از چند ساعت اول تکراری میشه و نهایتا برای یک بازی ده ساعته مناسبه. از طراحی مبارزات بدتر، لول دیزاین بازیه، منو یاد لول دیزاین بازی های دوران پلی استیشن 2 میندازه:کریدورهای بی انتها و مبارزات تکراری با دشمنان تکراری. یادمه به فاینال فاتزی 13 خیلی به خاطر کریدورهای بی انتهاش انتقاد میشد ولی خب حداقل توی اون بازی، کریدورها حداقل از نظر ظاهر متنوع بودن، توی این بازی حتی اینم نیست؛ همه از دم شکل همن. اون بخش هایی هم که مثلا برای متنوع کردن گیم پلی اضافه شده که شامل برو فلان اهرم رو بکش تا فلان در باز شه میشه، بیشتر باعث اعصاب خردکن تر شدن بازی شده.
بذارید از داستان بازی بگم. اولا داستان بازی یک داستان نهایتا 10 ساعتست که به 20 ساعت کش داده شده. دوما شخصیت های منفی به صورت احمقانه ای رفتار میکنن؛ توی پایان هر صحنه ای که یک شخصیت منفی ظاهر میشه، باید شاهد خنده شیطانی شخصیت مذکور باشیم. از شخصیت های منفی افتضاح که بگذریم، بقیه شخصیتها هم تعریفی ندارن و کاملا کلیشه ایین. پلات هم تعریفی نداره و ناقصه که بر میگرده به این که از بخش کوچیکی از یه داستان، یک بازی مستقل ساختن.
در کل من بعید میدونم که پارت های بعدی بازی رو خودم بازی کنم و تجربه این بازی رو هم به کسی توصیه نمیکنم.


این بازی رو میگن زمان انتشارش انقدر باگ داشته که غیر بازی بوده. ولی خب حالا مدت زمان زیادی از زمان انتشارش گذشته و تقریبا بدون باگه. علاوه بر باگهاش که حالا رفع شده، بازی مشکلات دیگه ای هم داره؛ اول اینکه پر از مبارزات بیهوده و بی ارزش و به قول معروف ترش فایته، دوم اینکه بخش کینگدام منیجمنت با اینکه یونیکه و من خودم به شخصه از این بخش خوشم میاد درهم برهم و همچنین زمانبره. سوم اینکه بازی خیلی طولانیه، خیلی طولانی تر از اون که باید باشه که اون هم برمیگرده به ترش فایتها و کینگدام منیجمنت. چهارم اینکه ویس اکتینگ و صداگذاری خیلی کمه و تقریبا از این نظر بازی صامته.
ولی خب پشت همه این مشکلات یه بازی خیلی خوب نهفته. یک داستان پاپ کورنی دانجنز اند دراگونی که برخلاف یک سی آر پی جی به خصوص، نمیخواد فلسفی یا بزرگسالانه یا ادبی باشه و صرفا میخواد سرگرم کننده باشه. شخصیت های آیکونیک، به یادموندنی و سرگرم کننده. ورلدبیلدینگ قابل قبول. سیستم تصمیم و جزا نسبتا خوب. مبارزات نسبتا متنوع.
سی آر پی جی بازها به این بازی میگن جانشین معنوی بالدرز گیت، البته من هم با این ادعا موافقم ولی بعید میدونم توی این انجمن افراد زیادی بالدرز گیت بازی کرده باشن ولی فکر میکنم تعداد قابل توجه ای دراگون ایج اوریجینز رو بازی کرده باشن. اگه بتونید از مشکلاتی که گفتم چشم پوشی کنید، این بازی میتونه تجربه خوبی برای طرفدارهای دراگون ایج باشه.
اندرال ( Enderal ) یک ماد مفصل و بزرگ برای بازی اسکایریمه که توی سال 2016 عرضه شد و نسخه بهبودیافته و کامل ترش توی سال 2019 با عنوان فرعی داستان های فراموش شده عرضه شد. اندرال یک ماد برای اسکایریمه و در نتیجه گرافیک و مدلها و هسته اصلی گیم پلیش تفاوت چندانی با اسکایریم نداره ولی جدا از این موارد بقیه المانهاش از اسکایریم مستقله؛ اندرال چه از نظر جهان و ورلدبیلدینگ و چه از نظر سیستم پیشرفت از اسکایریم مستقله.

امروز بعد از حدود 80 ساعت بازی اندرال رو تموم کردم و با قطعیت میتونم بگم که این بازی یکی از برترین بازیهای نقش آفرینیه که تجربه کردم. داستان تاریک و تراژیک و نهیلیستی اندرال کاملا از اسکایریم و حتی ویچر جنس متفاوتی داره. ورلدبیلدینگ با دقت و با جزئیات انجام شده و مخاطب واقعا احساس میکنه با یک جهان زنده و واقعی طرفه. گفتم جزئیات و الان دوباره روی جزئیات تاکید میکنم؛ کمتر دانجنی در اندرال وجود داره که داستانک مخصوص خودشو نداشته باشه، کمتر رمز و رازی توی اندرال وجود داره که اگه گیمر پیگیرشون بشه و دنبال جوابشون بگرده به جواب نرسه. بیشتر از ده تا ترانه وجود داره که میتونید از نوازنده های اندرال بخواید براتون بخونن، در حالیکه اگه درست به خاطر بیارم در خود اسکایریم این عدد سه یا چهار بود. داستانک هایی که در کتابها روایت میشه کیفیت مناسبی دارن، به خصوص داستان قصاب آرک ( The Butcher of Ark ) که به نظر من حتی خودش میتونه به عنوان یک داستان کوتاه مستقل منتشر بشه. خیلی از ماموریت ها، چه اصلی و چه جانبی، جز بهترین هایی هستن که تا به حال توی بازی هایی ویدیویی دیدم و فکر میکنم تا سالها توی یادم بمونن و کارکترها هم همینطور؛ اونها هم عمیق و پرداخت شده و به یادموندنی هستن، فکر نمیکنم حالا حالاها جمله " I saved them, don't you see? I led them to the light. I ... alone " که حسن ختام یک تراژدیه از یادم بره.

اندرال یک ماد رایگان برای اسکایریم، بازی ای که تقریبا یک دهه پیش عرضه شده، هست و با اینحال از نظر محتوا و کیفیت از خیلی از بازی های AAA شصت دلاری چند سال اخیر بهتره. پس باید به سازندگان اندرال آفرین گفت به بازی فوق العاده ای که با منابع کمشون بدون هیچ چشمداشت اقتصادی تولید کردن و همچنین به اسکایریم که هسته اصلی گیم پلیش چنان سرگرم کننده و کم نقص بوده که یک دهه بعد از انتشارش، بازی ای با بهره گیری از اون ساخته میشه و باز هم از اکثریت بازی های موجود بهتره.
اخیرا بازی آناوود ( Unavowed ) رو بازی کردم. این بازی توسط وجت آی گیمز ( Wadjet Eye Games ) که توی ساختن بازیهای ماجرایی اشاره و کلیک سابقه طولانی ای داره، توی سال 2018 عرضه شده. من خیلی طرفدار بازیهای ماجرایی اشاره و کلیک نیستم و اکثر این عناوین با پازلهای غیرخلاقانه و ضدخلاقانه - که در اونها همیشه و همیشه تک راه حل پازل، تک جواب موجود برای حل پازل، جواب مدنظر طراحه. مسئله زمانی بدتر میشه که گیمر پس از کمی کلنجار رفتن با پازل و فکر کردن، یک جواب برای پازل پیدا میکنه که احتمالا حتی از تکجواب خود طراح، که در خیلی از موارد این تک جواب غیرمنطقیه و حتی در بعضی موراد حتی تا مرز احمقانه هم میره، منطقی تره. ولی نه، به گیمر اجازه داده نمیشه که از راه حلی که پیدا کرده استفاده کنه و با مجبور کردن گیمر از استفاده کردن از تکجواب طراح، به خلاقیت گیمر یک نه بزرگ گفته میشه - و طراحی واپسگرایانشون، که انگار نمیخوان از اواخر دهه نود جلوتر برن، منو دلسرد کردن، ولی به خاطر اینکه کم و بیش توی این بازیها داستانهایی خوبی پیدا میشه، کماکان سراغ این بازیها میرم.

حالا میخوام بهتون مژده بدم؛ آناوود دقیقا همون بازی انقلابی و خلاقانه ایه که این ژانر بهش نیاز داشت. آناوود با الهام گیری از بازیهای نقش آفرینی - به خصوص نقش آفرینی مکتب بایوور - یک تجربه متفاوت رو به ارمغان اورده. در این بازی میتونید مثل بازیهای بایوور کارکتر همراهتون توی ماموریت رو انتخاب کنید و با توجه به کارکترهایی که توی اون ماموریت همراهتونن، پازلها به روش های مختلفی حل میشن. تصمیم و جزا هم از بازیهای نقش آفرینی به آناوود وارد شده و خیلی هم خوب پیاده شده و بازی چندین پایان مختلف داره. شخصیت پردازی کارکترهای فرعی و مکالمات بین کارکترها هم به خوبی بازیهای بایووره. داستان هم، هم خیلی خوبه و هم نسبتا متفاوت؛ فکر میکنم کمتر بازی ای، چه توی ژانر نقش آفرینی و چه تو ژانر ماجرایی، توی ژانر اربن فانتزی داشته باشیم.

درکل آناوود شاهکار بازیهای ماجرایی مدرنه و تجربش برای هر گیمری واجبه.

نمیدونم با پیکراس ( Picross ) آشنایی دارید یا نه. من که خودم به شخصه قبل از این بازی چندان با پیکراس آشنا نبودم، البته از وجودش مطلع بودم ولی چون سراغ بازیهای بدون خط داستانی و پایان ناپذیر نمیرم، سراغش نرفته بودم. پیکراس یک نوع پازل منطق محوره که میتونید برادر کوچیکتر و خوش اخلاق تر سودوکو در نظرش بگیرید. احتمالا اکثریتتون با پیکراس آشنایی دارید ولی به هر حال تصویر زیر رو به عنوان یک نمونه حل شده پیکراس میذارم تا شاید اگه کسی با پیکراس آشنایی نداره، با یک کلیتی از پیکراس آشنا بشه.

خب بازی مورد نظرمون، نوآوری خاصش ترکیب پیکراس با ویژوال ناوله؛ در واقع میشه گفتش که پیکراسیه که داستان داره و نسبتا داستان خوبی هم داره. طراحی ها و نقاشی ها و استایل گرافیکی بازی رو هم دوست داشتم. تنها مشکلی که به نظرم بازی داره اینه که در اواخر بازی پیسینگ بازی بهم میریزه و باید پشت سر هم چندین تا پیکراس حل کنیم تا داستان بازی یک ذره جلو بره و اینکه اکثریت اونها رو پیکراس های متوسط تشکیل میدن؛ به شخصه ترجیح میدادم به جای حل کردن پیکراس های متوسط زیاد، یک تعداد خیلی کمتری پیکراس سخت تر حل میکردم. به هر حال به عنوان کلام آخر، به نظرم این بازی خیلی بازی خوبیه برای آشنا شدن با پیکراس و اگه طرفدار بازیهای فکری هستید، این بازی رو توصیه میکنم حتما بازی کنید.

چند وقتی بود میخواستم ویژوال ناول های ومپایر مسکرید رو تجربه کنم، گفتم چرا خود این بازی رو دوباره انجام ندم و این طور شد که بعد از چندین چند سال دوباره سراغ این بازی رفتم. اگه در مورد این بازی اطلاع داشته باشید، احتمالا میدونید که این بازی کالت کلاسیک محسوب میشه و حتی افرادی هستن که این بازی رو برترین بازی تاریخ بازی های ویدیویی میدونن. من چندین سال پیش که این بازی رو برای بار اول انجام دادم، نظرم چندان با این افراد همخونی نداشت و الان که بعد از چندین سال دوباره سراغ این بازی رفتم، نظرم باز هم مثل سابقه و چندان تغییری نکرده: بازی داستان خوبی داره، کارکتر های عالی داره، فضاسازی بینظیر داره، ارزش تکرار زیادی داره، دیالوگ های عالی داره، خیلی خیلی یونیک و منحصر به فرده، شخصیت منفیش، سباستین لاکروی، شاید یکی از بهترین و پرداخته شده ترین کارکترهای بازی های ویدیویی باشه و خیلی از کوئست های بازی، چه اصلی و چه جانبی، خاص، ویژه و فوق العاده ان. اما با وجود همه این ویژگی های مثبت، بازی در نیمه دوم خوش، از مرحله بدنام فاضلاب به بعد، از یک بازی نقش آفرینی خطی اما خوب تبدیل به یک بازی اکشن بد میشه و چنان سقوط کیفی ای میکنه که از اون بازی 10 از 10 نیمه اول تنها خاطره گنگ و مبهمی در ذهن مخاطب باقی میمونه.

بد. داستان ضعیف، کارکترهای سطحی و پرداخت نشده، پایان ضعیف، اثر نداشتن تصمیم های گیمر و فوق خطی بودن بازی. شاید تنها نکات مثبت بازی استایل گرافیکی و طراحی کارکترها باشه. و همچنین بخش داستانی مربوط به کارکتر مالکیوین، که اون هم بیشتر به ماهیت کارکترهای مالکیوین برمیگرده که به طور کلی یونیک و جذابن.
من که بعد از تجربه این نسخه دیگه سراغ نسخه بعدی، سایه های نیویورک، نرفتم. فقط اگه خیلی، یعنی خیلی، ویژوال ناول دوست دارید، برید سراغش.
توی سال گذشته کلا همین 13 تا بازی رو انجام دادم، بخوام رتبه بندیشون کنم، یک همچین چیزی میشه:

1- Enderal
2- Persona 4
3- Vampire: Masquerade - Bloodline
4- Dreamfall
5- Unavowed
6- The longest Journey
7- Persona 3
8- Catherine
9- Dreamfall Chapters
10- Pathfinder: Kingmaker
11- Murder by Numbers
12- Final Fantasy 7 Remake
13- Vampire: Masquerade - Coteries of New York
 

DFSHINNOK7

کاربر سایت
Dec 20, 2018
1,632
نظرسنجی 15:

189702

این جایزه به بهترین بازی در سبک اکشن ادونچر اهدا میشود.

لیست نامزدهای بهترین بازی اکشن ادونچر (بدون ترتیب خاص)

189703

Spider-Man: Miles Morales

---

189704

Immortals Fenyx Rising

---

189705

The Last of Us Part II

---

189706

Ghost of Tsushima

---

189707

The Pathless

---

189708

Ori and the Will of the Wisps

---​
 
آخرین ویرایش:

DFSHINNOK7

کاربر سایت
Dec 20, 2018
1,632

نظرسنجی 16: (تعداد رای نامحدود)

190017

لیست نامزدهای موردانتظارترین بازی (بدون ترتیب خاص)

190018

Final Fantasy XVI

---

190019

Ratchet & Clank: Rift Apart

---

190020

Diablo IV

---

190021

Hollow Knight: Silksong

---

190022

Horizon Forbidden West

---

190023

Resident Evil Village

---

190024

Ghostwire Tokyo

---

190025

Dying Light 2

---

190026

نسخه‌ی جدید God of War

---

190027

Hogwarts Legacy

---

190028

Halo Infinite

---

190029

Gotham Knights

---

190030

Elden Ring

---

190031

نسخه‌ی جدید The Legend of Zelda

---

190033

Bayonetta 3

---​
 
آخرین ویرایش:

Akiba

king of the majestic oceans of the world
کاربر فعال
Jan 18, 2009
22,272
نام
امیر حسین
اگر GOW نبود به FF رای میدادم، ولی خوب.‌‌.. الان واقعا نمیشه به چیز دیگه ای فکر کرد:D

الان دیدم نامحدوده! :))
خوب... GOW , FF , H:FW , R&C
زلدا هم دوست دارم، ولس چون دستم بهش نمیرسه، هایپ نمیکنم خودم رو:-"

یه بازی هم تو لیست هست از این نظر براش هایپم که ببینم دقیقا چه اتفاقی براش میفته:D
 
  • Like
Reactions: DFSHINNOK7

victor hogo

کاربر سایت
Dec 20, 2011
3,755
نام
علی
خب مورد انتظارترین برای من gow هست ولی خب هورایزون و رچت و رزیدنت رو مگه میشه منتظرشون نبود؟ :x
کتمان نمی کنم منتظر هیلو هم هستم :-":D
اما تعجب میکنم چرا اسم بزرگی مثل diablo زیاد مشتاق نداره!=((
 
  • Like
Reactions: DFSHINNOK7

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر