بروبکس طراح ...

آها ، همینه :biggrin1:
ولی این گیم پلی یکم تکراری میشه ، می دونی P.S مثل سایلنت هیل 4 که هنری وقتی توی اتاق خودش بود هیچ خطری اونو تهدید نمی کرد ولی وقتی از طریقه اون دریچه به دنیاهای مختلف می رفت با حوادث زیادی رو به روی میشد به نظر من این خیلی تکراریه
بیاین از این جور گیم پلی ها بیایم بیرون چون از هر طرفی می ریم می خوریم به تکرار
 
سلام
من میگم داستان رو جنایی کنیم و بعد الکسیا برای پی بردن به رازه یک مکان میتونه اون مکان رو نقاشی کنه و وارد اون نقاشی بشه و وقتی وارد نقاشی شد یکسری قدرتها بش میدیم که تنها نباشه.فقط اگه تکراری بود بگید
موفق باشید:love:
 
با جنایی شدن موافقم از نظر بارداستانی تو این مورد خیلی غنیم:biggrin1:
ولی خود الکسیا نباید نقاشی بکشه ، بعد از دیدن سکه الکسیا به یه DayDream فرو میره ، اینجاست که باید برای اولین صحنه ی بازی یه گیم پلی قشنگ رو مد نظر داشته باشم مثل زمانی که مکس خواب می دید، یه چیزی تو همین مایه ها ، الکسیا که حالا گیمر اونو کنترل می کنه در محیطی ترسناک که دیوار های آن با تابلوهای نقاشی عجیب و خون پوشیده شده بود آهسته در راهرویی قرم برمیدارد، توجه داشته باشین محیط یک راهروی طولانی هستش که ته اون پیدا نیست و دیوارها پوسیده و خونین هستند وتابلوهای نقاشی به طور نامرتبی به دیوار آویزان شدند و روی تابلوهای نقاشی های وحشتناکی کشیده شده است. الکسیا توی راهرو قدم می زنه تا و به نقاشی های نگاه می کنه تا اینکه به مردی می رسه که پشت به او روبه روی تابلوی بزرگی ایستاده ، اون مرد کلاه به سر داره و پالتوی بلند کرم رنگی به تن کرده و دستکش به دست داره و در دست راستش یه چاقو هستش.......
خب به نظر خودم تا اینجاش تکراری نبود. می تونه ماجرای یه آدم دیوونه باشه که دست به قتل های زنجیره ای زده .....
حالا برای گیم پلیش هم می خوام این جا طوری باشه که الکسیا فرار میکنه اون مرد میافته دنبالش تا بکشتش توی این قسمت بازی خوبه که نشون بدیم الکس از طریق یه تابلوی نقاشی که عکس یه کافه توش کشیده شده به دنیای واقعی بر میگرده ، و توی بازی هم هروقت خواستیم به واقعیت بر گردیم از همین راه این کارو اینجام میدیم فقط یه جای کارمون تکراری میشه
برای اینکه تکراری نشه واقعیت رو هم برای الکسیا به محلی مثل نقاشی ها تبدیل می کنیم ، ببنین من دوست ندارم الکسیا رو توی کافه نگه دارم می خوام الکسیا توی واقعیت هم آزادی داشته باشه تا به مکان های مختلف بره و مثلا اجساد رو توی واقعیت ببینه ، توی تابلو ارواح اونا رو .
الکسیا برای پیگیری کابوس ها هم سعی میکنه آدرس اون پیرمرد نقاش رو پیدا کنه ولی وقتی به اونجا میرسه پیرمرد رو پیدا نمی کنه ، در عوض با تابلوهای نقاشی متعددی رو به رو میشه که هر کدوم به دنیایی راه دارند. پیرمرد رو هم فقط در رویا ها می بینه.
نکته ای که P.S اشاره کرد و من گسترشش دادم به نظر خودم تکراری نیست ، حالا اگه شما فکر می کنید بهتر از این هم میشه بگید:smile:
 
این چیزی که گفتی خیلی توپه
به نظر من بهتره که موقعی که به خواب میره مرحله Tutorial باشه و بعد که تموم شد همون چیزی که گفتین که فرار بکنه رو قرار میدیم و راجع به گیم پلی بازی موقع فرار الکس این قابلیت رو داره که وارد نقاشی ها بشه تا بتونه فرار کنه زمانی که وارد نقاشی ها شد شی هایی مثل مداد.پاک کن.رنگ.خود نویس و....... در اختیارش میزاریم تا با اون ها بتونه فردی که دنبالش هست رو از بین ببره.مثال:پاهاش رو پاک کنه که نتونه راه بره.با مداد موانعی سر راهش بذاره و با خودنویس اون فرد رو به عنوان جوهر بکشه که میتونه در خودنویس زندانیش کنه و یا با استفاده از جوهرش اشکال خوب بکشه تا در نقاشی به جای بدی خوبی باشه که خود این میتونه به ما کمک کنه تا با استفاده از بومی های نقاشی:biggrin1: بتونیم معما ها رو سریع تر حل کنیم.چطوره
 
خب اگه شما می گید جریان اون سکه ای رو که پیرمرد روی میز جا میذاره ادامه بدیم پس طرحی که روی سکه باید باشه خیلی مهمه، الان که اصلا ذهنم کار نمی کنه ، برای طرح روی سکه باید از بقیه بچه هایی که اینجا هستن کمک بگیریم
واما اینی که شما می گید یعنی الکسیا از قلم و جوهر برای مبارزه با دشمنانش استفاده کنه، خیلی جالبه اصلا هم تکراری نیست ، ما تاحالا همچین چیزی نداشتیم ولی ببخشید این فقط یه انتقاد کوچولو هست که من می کنم اینکه پاهای دشمنش رو پاک کنه و مثلا با جوهر زندانیش کنه به نظر من( نظر شخصیمه ) یکم خنده دار میشه البته این که شما گفتید خیلی خوبه میشه همینطوری درستش کرد مثلا اینکه الکس از دست یه باس فرار می کنه وارد دنیای واقعیت میشه و بعد وقتی به نقاشی نگاه می کنی همه چیز طبیعیه فقط یک لکه ی سیاه به نقاشی اضافه شده، الکسیا باید سریعا اون لکه رو پاک کنه مگر نه لکه کم کم پخش میشه تا اینکه سعی میکنه از نقاشی بیاد بیرون(با اینکه یکم تکراریه ولی قشنگ میشه، البته این مورد رو من تو بازی ها ندیدم توی فیلما بیشتر بوده) در نتیجه الکس برای نابود کردن دشمنش زمان محدودی رو در دست داره:cool:
فکر کنم خوب باشه چون تکراری هم نیست
 
خب اگه شما می گید جریان اون سکه ای رو که پیرمرد روی میز جا میذاره ادامه بدیم پس طرحی که روی سکه باید باشه خیلی مهمه، الان که اصلا ذهنم کار نمی کنه ، برای طرح روی سکه باید از بقیه بچه هایی که اینجا هستن کمک بگیریم
واما اینی که شما می گید یعنی الکسیا از قلم و جوهر برای مبارزه با دشمنانش استفاده کنه، خیلی جالبه اصلا هم تکراری نیست ، ما تاحالا همچین چیزی نداشتیم ولی ببخشید این فقط یه انتقاد کوچولو هست که من می کنم اینکه پاهای دشمنش رو پاک کنه و مثلا با جوهر زندانیش کنه به نظر من( نظر شخصیمه ) یکم خنده دار میشه البته این که شما گفتید خیلی خوبه میشه همینطوری درستش کرد مثلا اینکه الکس از دست یه باس فرار می کنه وارد دنیای واقعیت میشه و بعد وقتی به نقاشی نگاه می کنی همه چیز طبیعیه فقط یک لکه ی سیاه به نقاشی اضافه شده، الکسیا باید سریعا اون لکه رو پاک کنه مگر نه لکه کم کم پخش میشه تا اینکه سعی میکنه از نقاشی بیاد بیرون(با اینکه یکم تکراریه ولی قشنگ میشه، البته این مورد رو من تو بازی ها ندیدم توی فیلما بیشتر بوده) در نتیجه الکس برای نابود کردن دشمنش زمان محدودی رو در دست داره:cool:
فکر کنم خوب باشه چون تکراری هم نیست
ولی داشتیم اونم تو بازی okami ... :biggrin1: ولی ایده ی تازه ای ... :biggrin1:
مثلا یک دکمه رو بزنیم و صفحه بازی تبدیل به یک قاب عکس بشه که نقاشی همون لحضه از بازی شده و مثلا روی دشمنا آب بریزیم و اونا آب بشن ... خیلی جالب میشه ولی توی دنیای واقعی ما مجبوریم اونارو به داخل یک تابلو بندازیم ... یک زندان نقاشی شده ! :biggrin1: که مرحله ی آخر بازی توی اون میوفتیم و مجبوریم با هزاران دشمن و غول آخر بجنگیم یا مثلا با جوهر یک شمشیر بکشیم بدیم دست خودمون و ... :biggrin1:
 
خب من که گیج شدم ....
شما که خیلی دارید گستردش می کنید ... به هر حال من می گم اگه می خواید محیط چیزی بین نقاشی و واقعیت باشه ، محیط رو از کافه به یک کالج تغییر بدیم ... چیزی مثل بازی پرسونا ... روز ها با افراد معاشرت می کنید و شب ها اون ها رو وارد نقاشی ها می کنید ....
اما این از اون چیزی که من می خواستم دور اما بهتر شد .... :biggrin1: حداقل همه دارن مشارکت می کنن و این هدف اصلی تاپیکه ... اگه دوستای دیگه ای دارین این تاپیک رو به بچه های دیگه توصیه کنید ...
من که دارم می رم ... :((
تا سال آینده ، خداحافظ :(
 
البته خودم از این خندم گرفت و صرفا این را گفتم که یک به نظر خودم تکراری نبود دو خنده داریش هم بعدا با یکسری بحث های جدی درست میشه:biggrin1:
ولی این آقا حمید خودش تایپیک زده اما فعالیت نمیکنه جالبه:biggrin1:
 
البته خودم از این خندم گرفت و صرفا این را گفتم که یک به نظر خودم تکراری نبود دو خنده داریش هم بعدا با یکسری بحث های جدی درست میشه:biggrin1:
ولی این آقا حمید خودش تایپیک زده اما فعالیت نمیکنه جالبه:biggrin1:

خب عزیز من اگه می خواستم خودم فعالیت کنم که اسمشو می ذاشتم بکس طراح :biggrin1:
شما لطف داری اما من کنکور دارم و دیگه این شتری که در خونه ی هر خری هم می خوابه :biggrin1:
 
سلام بچه ها برا همتون آرزو موفقیت میکنم این یک داستانی که خودم نوشتم + علاقه مندی های شما و همچنین آوردن ایران تو داستان امیدوارم خوب باشه اگه هنوز نرفتین نظر بدین:biggrin1:
مقدمه داستان:من الکسیا هستم 20 ساله اهل انگلستان من در یک دانشگاه باستان شناسی میخونم و به نقاشی.ماجراجویی و تاریخ ایران علاقه ی زیادی دارم که این علاقه مندی ها باعث شد که اطلاعات زیادی از این علاقه مندیها بدست بیاورم اما خود فردی افسرده هستم چون پدر و مادرم را در سانحه ای از دست دادم و از بهترین دوست پسرم جدا شدم که این مسئله باعث اخراج از کارم شد حالا برای در آوردن شهریه ی دانشگاهم مجبورم در کافی شاپی کار میکنم
اما این فقط داستان من است داستان اصلی از جایی شروع شد که صاحب کافه من را صدا زد و به من پیشنهاد خرید سکه ای قدیمی که از اجدادش به او به ارث رسیده را کرد اون سکه را نگاه کردم طرح عجیبی بر رویش بود همانند سکه های قدیمیه دوره هخامنش بود من سکه را ازش خریدم و پیش استادم رفتم و سکه را به او نشان دادم.استاد که همانند من به ماجراجویی علاقه داشت به من پیشنهاد سفری به ایران را داد و ما به ایران رفتیم.
موفق باشید:love:
اگه خیلی ضایع بود تو پروفایل بگی:laughing:د
 
ps عزیز ....
یک مهمون تازه داریم ..rod عزیز یک داستان توپ داره !:biggrin1:
باهمکاری هم امیدوارم که گیم پلی خوبی رو بوجود بیارید ... فقط شما لطف کنید که روی گیم پلی این جا بحث کنید و داستان رو هم بگید ... نه این که فقط روی داستان بحث کنید و گیم پلی رو هم نگید ...! :biggrin1:
 
ps عزیز ....
یک مهمون تازه داریم ..rod عزیز یک داستان توپ داره !:biggrin1:
باهمکاری هم امیدوارم که گیم پلی خوبی رو بوجود بیارید ... فقط شما لطف کنید که روی گیم پلی این جا بحث کنید و داستان رو هم بگید ... نه این که فقط روی داستان بحث کنید و گیم پلی رو هم نگید ...! :biggrin1:

خوب اگه داستان خوب باشه گیم پلی هم براش طراحی میکنیم عزیزم :love:
نمیتونیم که برای باد هوا گیم پلی بدیم مگر اینکه یک سبک بدیم و بعد بگیم آقا تو این سبک چه گیم پلی بذاریم خوبه
 
p.s داستان خوبه ولی باعث بوجود اومدن یک گیمپلی جدید نمیشه ... :biggrin1:
همون داستان قبلی که توی دنیای نقاشی بریم خیلی باحالتر و نوآورانه تره ...
به نظرم باید گیمپلی بازی بر پایه نقاشی کردن باشه ... :biggrin1:
 
p.s داستان خوبه ولی باعث بوجود اومدن یک گیمپلی جدید نمیشه ... :biggrin1:
همون داستان قبلی که توی دنیای نقاشی بریم خیلی باحالتر و نوآورانه تره ...
به نظرم باید گیمپلی بازی بر پایه نقاشی کردن باشه ... :biggrin1:

من هم به همین دلیل نقاشی رئ تو علاقه مندی هاش گذاشتم خوب ولی اگه میدونید خوب نیست یک نظری بدید
اول میخواستم اینو تو کلوب بنویسم ولی گفتم شاید کسی سر نزنه اگه موافقید اول تو کلوب بگیم بعد بیاریم اینجا چطوره
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or