این نامه رو برای وزیر ارتباطات نوشتم اگه کمی چیزی داره بگید اضافه کنم یا وایریش کنم
جناب آقای هاشمی
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات
مردم ایران، این روزها بیش از همیشه، احساس تنهایی و بیپناهی میکنند. ارتباط، که سادهترین و ابتداییترین حق هر انسان است، برای میلیونها نفر در این سرزمین به رؤیایی دوردست تبدیل شده. این نامه، نه از سر سیاست، که از دل هزاران صدای خفهشده و نگاههای نگران نوشته میشود.
جناب وزیر
اینترنت دیگر یک کالای لوکس یا ابزار سرگرمی نیست. برای میلیونها خانواده، دانشجو، بیمار، مهاجر، کارگر، و مادر و پدری که فرزندشان دور از خانه است، اینترنت یعنی پل نجات. یعنی تنها راه باخبر شدن از عزیز، کار کردن، درس خواندن، درمان گرفتن، و مهمتر از همه، تنها راه نجات از انزوایی که در این روزها از هر درد دیگری سنگینتر شده است.
اما این حق بدیهی، با فیلترها، محدودیتها، و سرعتی که گاه از حرکت لاکپشت هم کندتر است، از مردم دریغ شده. جنابعالی خوب میدانید که پشت این قطع و کندیها، چه زندگیهایی دارد خرد میشود. کسبوکارهایی که نابود شدند، امیدهایی که خاموش شدند، دانشجویانی که از تحصیل بازماندند، مادرانی که نمیتوانند صدای فرزندشان را بشنوند. آیا اینها برایتان فقط آمارند؟ یا قلب شما هم مثل ما از این رنج به درد میآید؟
شما سوگند خوردهاید برای این مردم کار کنید، نه علیهشان. سکوت شما، همدستی است. تداوم این محدودیتها، مشارکت در سرکوب زندگی عادی مردم است.
اگر صدای مردم را نمیشنوید، اگر درد آنها را نمیفهمید، پس آن میز برای شما مناسب نیست.
هنوز اما میتوان اعتماد از دسترفته را تا حدی بازسازی کرد. کافیست با یک تصمیم ساده، اما شجاعانه، دست از سر این فیلترها بردارید. به مردم اینترنت واقعی، شبکههای اجتماعی آزاد، و حق ارتباط برگردانید. نه لطف میکنید، نه منت میگذارید؛ این حداقل وظیفه شماست.
امروز، فرصت اصلاح در دستان شماست. فردا شاید دیر باشد؛ هم برای مردم، هم برای شما.
تاریخ، خوب میداند با کسانی که در برابر رنج مردم سکوت کردند، چهگونه رفتار کند.
با احترام اما بیتعارف،
صدای مردم ایران