درود.
تقریبا تو این مدت 15 سالی که دارم بازی میکنم خیلی از بازیها روم تاثیر گذاشتن و خیلیها برام فقط در حد سرگرمی بودن.
شاید بیش از 500 بازیرو انجام داده باشم و در این بین 6 تا ازبازیهایی رو که انجام دادم و برام اسطوره بودن که هیچ وقت اونهارو ازیاد نمیبرم . همیشه برام خاص و بدیع هستن.
اینم از بازیهای برگزیده ی من تو این 15 سال:
تقریبا تو این مدت 15 سالی که دارم بازی میکنم خیلی از بازیها روم تاثیر گذاشتن و خیلیها برام فقط در حد سرگرمی بودن.
شاید بیش از 500 بازیرو انجام داده باشم و در این بین 6 تا ازبازیهایی رو که انجام دادم و برام اسطوره بودن که هیچ وقت اونهارو ازیاد نمیبرم . همیشه برام خاص و بدیع هستن.
اینم از بازیهای برگزیده ی من تو این 15 سال:
6. Syberia
زمانی که با این بازی آشنا شدم در حال نصب نسخه دارینوس بازی Mafia بودم. متن معرفی سایبریا به این شکل بود: "برای آنهایی که از خشونت بازی های رایانه ای به دور هستند" این جمله باعث شد برم سمت بازی و اونو تهیه کنم. و همین باعث شد تا سایبریا یکی از بهترین بازیهای تمام عمرم باشه. صحنه دفن کردن آنا وارلبرگ توسط آدم ماشینها هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه. یا تو قسمت دوم بازی سکانس های تعقیب و گریز با قطار توی برف یا مرحله مربوط به صومعه تا ابد تو ذهنم موندنی هستن. سایبریا نمونه واقعی یک بازی هست که شما رو در نقش کیت والکر یه شخصیت ساده، مهربون و البته احساسی قرار میده که ماجرای سفرش به سایبریا اون رو قدرتمند با قدرت تفکر بالا و زرنگ و باهوش تبدیل میکنه. بازی کردن سایبریا 1 و 2 هیچ وقت دیر نیست
5. Max Payne 2
تو وصف مکس پین 2 فقط میتنونم بگم یه عاشقانه بی نظیر.
موسیقیه منوی بازی رو هر وقت گوش میدم مو به تنم سیخ میشه. دنیای مکس پین خیلی بی رحم و خشن هست. مکس که درگیر ماجرای کشته شدن زن و بچه اش هست با آشناشدنش با مونا ساکس رابطه ی عاطفی باهاش برقرار می کنه که حتی باعث میشه به قانون پلیس بودن خودش هم پشت کنه. مکس پین 2 نمونه بی نظیر یه عاشقانه ی غمگین هست. طوری که هنوز بعد از گذشت حدود 12 سال هیچ بازی تو این زمینه نتوسنه به گرد پاش برسه
4. Half-Life 2
اسطوره ی تمام بازیها و از نظر من بهترین بازی که تا حالا ساخته شده همین Half-Life 2 هست.
Valve با ساخت این بازی تعریف کاملا جدیدی به سبک شوتر داد. قدرت جاذبه، کاراکتری که هیچ وقت حرف نمیزنه و از همه مهم تر یه یار کمکی که همیشه در دسترس هست یعنی Alyx
بعد از گذشت 10 سال هنوز گرافیک Half-Life 2 فوق العاده هست.
3. Spec Ops: The Line
درسته که این بازی تو بخش گیم پلی عنوان متوسطی بود ولی مگه میشه داستان بازی رو نادیده گرفت. داستان این بازی به حدی زیبا و جذاب و البته شاهکارهست که منو بشدت تحت تاثیر خودش قرار داد. تنها بازی که باعث شد من گریه کنم همین عنوان بود. سکانسی که انسانهای بی گناه زیادی توسط شخصیت بازی جزغاله میشن و بعد مادر و فرزندی رو میبینم که وسط جناره ها هستن و تو بغل همدیگه سوختن. این صحنه منو مجبور کرد که گریه کنم و واکنش عاطفی بروز بدم. یا تو سکانس دیگه ای تو گفتگوهای رد شده بین کاراکترها اونها دیگه حتی حاضر نیستن بجنگن چون فقط در حال آدم کشتن هستن.
یا حتی تو صحنه ی دیگه، شخصی که داره برای اعتراف گرفتن از یک زن کنارش شروع به شلیک کردن میکنه و در نهایت با شلیک کردن یه تیر تو سرش اون رو میکشه منو خیلی عصبی و نارحت کرد
Spec Ops: The Line سرلوحه بازیهایی با موضوع ضد جنگ هست و من هرگز احساساتی رو که پای تک تک صحنه های بازی بروز دادم فراموش نمیکنم.
2. The Witcher
معنای واقعی یه دنیای خاکستری و پر از آزادیه عمل تو این بازی مخفی شده.
داستان پر قدرت بازی که بر اساس یه رمان هست و بخصوص پیچیگیدهای اون و تصمیم گیریهایی که تو بازی ما هیچ وقت متوجه نمیشیم که خوب هستن یا بد این بازی رو به شاهکارهای بازی سازی تبدیل کرده.
تو خیلی از بازیها تصمیماتی رو که ما میگیریم کاملا مشخص هستن که خوبن یا بد ولی تو ویچر چنین چیزی وجود نداره.
ممکن هست ما تصمیمی رو بگیریم که به ظاهر خوب هست ولی بعد متوجه میشیم چه اثر بدی داشته. یا حتی باید بین بد و بدتر یکیو انتخاب کنیم.
ویچر بهترین بازی Action/RPG هست که تا حالا ساخته شده.
زمانی که با این بازی آشنا شدم در حال نصب نسخه دارینوس بازی Mafia بودم. متن معرفی سایبریا به این شکل بود: "برای آنهایی که از خشونت بازی های رایانه ای به دور هستند" این جمله باعث شد برم سمت بازی و اونو تهیه کنم. و همین باعث شد تا سایبریا یکی از بهترین بازیهای تمام عمرم باشه. صحنه دفن کردن آنا وارلبرگ توسط آدم ماشینها هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه. یا تو قسمت دوم بازی سکانس های تعقیب و گریز با قطار توی برف یا مرحله مربوط به صومعه تا ابد تو ذهنم موندنی هستن. سایبریا نمونه واقعی یک بازی هست که شما رو در نقش کیت والکر یه شخصیت ساده، مهربون و البته احساسی قرار میده که ماجرای سفرش به سایبریا اون رو قدرتمند با قدرت تفکر بالا و زرنگ و باهوش تبدیل میکنه. بازی کردن سایبریا 1 و 2 هیچ وقت دیر نیست
5. Max Payne 2
تو وصف مکس پین 2 فقط میتنونم بگم یه عاشقانه بی نظیر.
موسیقیه منوی بازی رو هر وقت گوش میدم مو به تنم سیخ میشه. دنیای مکس پین خیلی بی رحم و خشن هست. مکس که درگیر ماجرای کشته شدن زن و بچه اش هست با آشناشدنش با مونا ساکس رابطه ی عاطفی باهاش برقرار می کنه که حتی باعث میشه به قانون پلیس بودن خودش هم پشت کنه. مکس پین 2 نمونه بی نظیر یه عاشقانه ی غمگین هست. طوری که هنوز بعد از گذشت حدود 12 سال هیچ بازی تو این زمینه نتوسنه به گرد پاش برسه
4. Half-Life 2
اسطوره ی تمام بازیها و از نظر من بهترین بازی که تا حالا ساخته شده همین Half-Life 2 هست.
Valve با ساخت این بازی تعریف کاملا جدیدی به سبک شوتر داد. قدرت جاذبه، کاراکتری که هیچ وقت حرف نمیزنه و از همه مهم تر یه یار کمکی که همیشه در دسترس هست یعنی Alyx
بعد از گذشت 10 سال هنوز گرافیک Half-Life 2 فوق العاده هست.
3. Spec Ops: The Line
درسته که این بازی تو بخش گیم پلی عنوان متوسطی بود ولی مگه میشه داستان بازی رو نادیده گرفت. داستان این بازی به حدی زیبا و جذاب و البته شاهکارهست که منو بشدت تحت تاثیر خودش قرار داد. تنها بازی که باعث شد من گریه کنم همین عنوان بود. سکانسی که انسانهای بی گناه زیادی توسط شخصیت بازی جزغاله میشن و بعد مادر و فرزندی رو میبینم که وسط جناره ها هستن و تو بغل همدیگه سوختن. این صحنه منو مجبور کرد که گریه کنم و واکنش عاطفی بروز بدم. یا تو سکانس دیگه ای تو گفتگوهای رد شده بین کاراکترها اونها دیگه حتی حاضر نیستن بجنگن چون فقط در حال آدم کشتن هستن.
یا حتی تو صحنه ی دیگه، شخصی که داره برای اعتراف گرفتن از یک زن کنارش شروع به شلیک کردن میکنه و در نهایت با شلیک کردن یه تیر تو سرش اون رو میکشه منو خیلی عصبی و نارحت کرد
Spec Ops: The Line سرلوحه بازیهایی با موضوع ضد جنگ هست و من هرگز احساساتی رو که پای تک تک صحنه های بازی بروز دادم فراموش نمیکنم.
2. The Witcher
معنای واقعی یه دنیای خاکستری و پر از آزادیه عمل تو این بازی مخفی شده.
داستان پر قدرت بازی که بر اساس یه رمان هست و بخصوص پیچیگیدهای اون و تصمیم گیریهایی که تو بازی ما هیچ وقت متوجه نمیشیم که خوب هستن یا بد این بازی رو به شاهکارهای بازی سازی تبدیل کرده.
تو خیلی از بازیها تصمیماتی رو که ما میگیریم کاملا مشخص هستن که خوبن یا بد ولی تو ویچر چنین چیزی وجود نداره.
ممکن هست ما تصمیمی رو بگیریم که به ظاهر خوب هست ولی بعد متوجه میشیم چه اثر بدی داشته. یا حتی باید بین بد و بدتر یکیو انتخاب کنیم.
ویچر بهترین بازی Action/RPG هست که تا حالا ساخته شده.
1. BioShock Infinite
دنیای خاص و بی نظیر کلمبیا که بسیار رنگارنگ و البته تاریک هست.
تضاد عالی دنیای بازی از نظر ظاهر و باطن و شخصیتهای بسیار خاص بازی اون رو برای من به بهترین بازی تمام عمرم تبدیل کرده.
داستان بسیار عمیق و شاهکاربازی در کنار یه شوتر لذت بخش و منظم بایوشاک رو بیکران کرده.
کاراکتر اصلی بازی (بوکر دوویت) نمونه شاخص یک انسان چند شخصیته هست که حتی آگاهی نداره که الیزابت دخترش هست.
کامستاک (پرافت) بعد دوم شخصیت بوکر هست و از اون جالب تر Songbird پرنده مکانیکی بازی هست که باز هم بعد سوم شخصیت بوکر هست.
عمق داستان و پیچیدگی اون به حدی هست که برای متوجه شدن داستان بازی چندین بار باید اون رو تموم کرد.
ربط پیدا کردن وقایع انتهای بازی با مکان ابتدایی بایوشوک 1 باعث شده که خیلیها حتی خود من حدس بزنیم که کاراکتراول بایوشاک 1 بُعد دیگه ی شخصیت بوکر هست (شخصیت اصلی نسخه اول ممکن هست بوکر باشه).
باید BioShock Infinite رو حتما بازی کنید تا ببینید این عنوان چقد بی کران و خاص هست.
من فکر نکنم حالا حالاها (لااقل تو نسل هشتم) عنوانی ساخته بشه که بتونه به گرد پای Infinite برسه مگر خود خالق اصلی بازی یعنی کن لوین.
دنیای خاص و بی نظیر کلمبیا که بسیار رنگارنگ و البته تاریک هست.
تضاد عالی دنیای بازی از نظر ظاهر و باطن و شخصیتهای بسیار خاص بازی اون رو برای من به بهترین بازی تمام عمرم تبدیل کرده.
داستان بسیار عمیق و شاهکاربازی در کنار یه شوتر لذت بخش و منظم بایوشاک رو بیکران کرده.
کاراکتر اصلی بازی (بوکر دوویت) نمونه شاخص یک انسان چند شخصیته هست که حتی آگاهی نداره که الیزابت دخترش هست.
کامستاک (پرافت) بعد دوم شخصیت بوکر هست و از اون جالب تر Songbird پرنده مکانیکی بازی هست که باز هم بعد سوم شخصیت بوکر هست.
عمق داستان و پیچیدگی اون به حدی هست که برای متوجه شدن داستان بازی چندین بار باید اون رو تموم کرد.
ربط پیدا کردن وقایع انتهای بازی با مکان ابتدایی بایوشوک 1 باعث شده که خیلیها حتی خود من حدس بزنیم که کاراکتراول بایوشاک 1 بُعد دیگه ی شخصیت بوکر هست (شخصیت اصلی نسخه اول ممکن هست بوکر باشه).
باید BioShock Infinite رو حتما بازی کنید تا ببینید این عنوان چقد بی کران و خاص هست.
من فکر نکنم حالا حالاها (لااقل تو نسل هشتم) عنوانی ساخته بشه که بتونه به گرد پای Infinite برسه مگر خود خالق اصلی بازی یعنی کن لوین.
آخرین ویرایش: