Rezahajizadegan
کاربر سایت
آفرینخب منم بالاخره از اونجایی که به این نتیجه رسیدم تو دنیای واقعی چیزی نیست و نهایتا همه چیز هیچ و پوچه تصمیم گرفتم تو ۳۶ سالگی یه کارت گرافیک بخرم و به دنیای گیم برگردم. دنیایی که به نظرم تنها جایی بود که بهم آرامش میداد
البته توی گیم هم همینهنهایتا همه چیز هیچ و پوچه
چیزی که میگم چیز ترسناکیه.البته توی گیم هم همینه
کلا فلسفه زندگی مثل اینکه اینه
چه دنیای واقعی چه مجازی
من دقیقا همسن شما هستم و از ۲۰۱۲ عضومالان اون شیرینی قبل هیچی تو دلم نمیاره دیگه
من دقیقا همسن شما هستم و از ۲۰۱۲ عضوم
هممون همچین حسی داریم مثلاً من میرم موزیک ویدیو های ۲۰۱۳ رو میبینم و میفهمم که اون حس دیگه هیچوقت برنمیگرده
من تشبیهش میکنم به خوردن پیتزا
وقتی اولین بار پیتزا میخوری یه حسی داره که هروقت دیگه بخوری دنبال تجربه اون حسی اما هیچوقت دیگه دوباره تجربه اش نمیکنی
این صحبت که قدیم با فکر کردن به مرگ به جنون میرسیدند کاملا بی اساس هست، قدیمیها با مرگ زندگی میکردند، امروزه هست که بشر از مرگ میترسد برای فرار از مرگ و فکر نکردن به آن که جزو واقعی ترین واقعیات هست به انواع سرگرمی ها رو آورده است و در جاده ناکجا آباد قدم گذاشته که پایانش مبهم و تیره است، البته این صحبت من نیست، صحبت خود متفکرین و اندیشمندان غرب است،چیزی که میگم چیز ترسناکیه.
میگن دلیل این که دنیای سرگرمی به شکلی که امروز میبینیم به وجود آوردن همینه که حواس انسانها رو از چیزهای دیوانه کننده پرت کنند. مثلا میگن بعضی افراد در قدیم وقتی به مرگ فکر میکردند به جنون میرسیدن و چون در دنیای قدیم ابزار سرگرمی در این حد که ما داریم نداشتن اینجوری میشد. بعضی افراد میگن فراموش کردن مرگ در انسانها اصلی ترین هدف دنیای سرگرمی هست تا جلوی جنون انسانها رو بگیرن.
چون احتمالا مغز انسان هرچقدر جوونتر باشه دوپامین بیشتری ترشح میکنه. الان من و تو که بالای سی سالیم قطعا نمیتونیم از بازی کردن عنوانی مثل forza horizon اون لذتی رو ببریم که یه پسر ۱۷ ساله میبره. اون مغزش سرشار از دوپامین و مکانیزم پاداشه. ولی من و تو نه. ما مغزمون در مرحله منطق و بلوغه کامله. بیشتر باید سمت فیلمها و بازیهایی بریم که چالشی و حل یه مساله باشه و یه داستان قوی داشته باشه. اون پسر ۱۷ ساله با گاد آو وار کلی ذوق زده میشه. ولی ما کمتر.من از 2011 عضوم
متولد 75
جدی الان منم پیر حساب میشم ؟
باورم نمیشه
فک کنم 13 سالم بود اومدم اینجا
اینقدر همه چی شیرین بود برام
الان اون شیرینی قبل هیچی تو دلم نمیاره دیگه
شاید به خاطر سن هست
خیلی حس خوبی بود
میومدم حرف میزدم اینجا
انیمه معرفی میکردن اساتید بهم
میدیدم
بازی های JRPG برای اولین بار
از فروشنده های اینجا بازی میخریدم کلی
چقدر زود گذشت
صحبت کدام متفکر و اندیشمند است؟این صحبت که قدیم با فکر کردن به مرگ به جنون میرسیدند کاملا بی اساس هست، قدیمیها با مرگ زندگی میکردند، امروزه هست که بشر از مرگ میترسد برای فرار از مرگ و فکر نکردن به آن که جزو واقعی ترین واقعیات هست به انواع سرگرمی ها رو آورده است و در جاده ناکجا آباد قدم گذاشته که پایانش مبهم و تیره است، البته این صحبت من نیست، صحبت خود متفکرین و اندیشمندان غرب است،
اون ترس از مرگی که شما میگید همیشه تاریخ بوده و ذاتی انسان هم هست،پاسخ من در مقابل صحبت شما بود که گفتید قدیم از ترس به جنون میرسیدند،بله ترس از مرگ همیشه بوده ولی در جوامع دینی خیلی کمتر برای نمونه کشور خودمان قدیمی ها مرده ها رو در منزل خودشون دفن میکردند که همیشه یاد مرگ با انها باشد و تصمیمات صحیح بگیرند، ولی دنیای جدید که دین رو از زندگی خارج کرد روحیه غربی که شکل گرفت این ترس شدت گرفت و خیلی از کارها کردند که یکیش مرده ها بردند خارج از شهرها،بحث زیاده میتونید به اثار «ارنست بکر» مثل کتاب انکار مرگ یا صحبتهای نیچه پیرامون بحران معنا و نیاز به سرگرمی و مخصوصا بلز پاسکال رجوع کنید، بعد متوجه میشوید که قدیمیها مخصوصا جوامع دینی چقدر راحت با مرگ کنار می آمدند و زندگی میکردندصحبت کدام متفکر و اندیشمند است؟
ترس از مرگ از زمان باستان بوده و حتی پیش از تاریخ هم بوده و این رو از لوح های نوشتاری و غیرنوشتاری میشه فهمید. حماسهٔ گیلگَمِش:
اضطراب مرگ - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
علت اصلی پیدایش خداباوری و دین چیه؟ علت اصلیش داشتن پاسخی برای ترس انسان از مرگ بوده:
دینهای پیشاتاریخ - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
