آقا از بزرگترها سوالی دارم، اول یخورده مقدمه بگم:
من اواخر دهه ۲۰۰۰ و اوایل دهه ۱۰، راهنمایی و دبیرستانی بودم و دوران اوج گیمریم بود. بعد اگه میخواستم همون موقع یه بازی که قبل از از سال ۲۰۰۰ عرضه شده رو انجام بدم، برام خیلی سخت بود. مثلا fallout 1 رو چند بار تلاش کردم شروع کنم، ولی اصلا برام غیر قابل بازی بود. یا مثلا Ocarina of time رو که بازی کردم خیلی لذت بردم، ولی بازم این حس رو داشتم که چقدر قدیمیه این بازی.
دیگه از ۲۰۱۲ به اینور کلا سراغ گیم نرفته بودم تا کرونا که شروع شد. حالا که من الان بازیهای سال ۲۰۱۰ و عقبتر رو انجام میدم، حتی بازیهایی که اون موقع تجربه نکرده بودمشون، اصلا حس کهنگی بازی بهم دست نمیده. خیلی نمیتونم بین بازیای که سال ۲۰۲۰ عرضه شده با بازی که سال ۲۰۱۰ عرضه شده تمایز قائل شم، ولی هنوزم بازیهای ۲۰۰۰ به قبل برام «بدقلق» هستن. مثلا من موقع کرونا نشستم کل گیرز و هیلو رو از اول تا آخر یکی یکی رفتم. گیرز ۱ با ۵ فرق داشت و بازی هی مدام روونتر میشد، ولی گیرز ۱ برام «غیر قابل بازی» و «بدقلق» نبود.
حالا سوال من اینه که اونایی که مثلا ده سال از من بزرگتر هستن، آیا شما هم همچین تجربه مشابهی داشتید؟ یعنی مثلا بازیهای ۲۰۱۰ و ۲۰۰۰ رو میتونستید یه اندازه لذت ببرید؟ یا برای شما هم این یک دهه تفاوت فاحشی داشت؟ یا شایدم هنوزم میتونید بین بازی سال ۲۰۲۰ و ۲۰۱۰ تفاوت فاحش رو حس کنید؟
یه سوال هم باید از نسل جوونتر که ده سال یا بیشتر از من کوچیکترن پرسید که آیا میتونن بازیهای قبل ۲۰۱۰ رو لذت ببرن، بدون اینکه به چشم یه بازی قدیمی بهشون نگاه کنن و سطح انتظاراتشون رو پایین نیارن؟
مثلا من آنچارتد رو بازی نکردم، ولی میتونم تصور کنم الان آنچارتد ۱ رو بازی کنم همونقدر لذت میبرم که اسپایدرمن پیاس۴ رو بازی کردم و لذت بردم. ولی اگه half life 1 رو که تا حالا بازی نکردم تجربه کنم، فکر میکنم احتمال زیادی وجود داره که نتونم با بازی ارتباط برقرار کنم. سوال من اینه که اونی که الان دبیرستانی یا جوونتر هست، به همون اندازه من یا بیشتر از آنچارتد ۱ لذت میبره، یا نه برای اونم آنچارتد یه بازی قدیمیه که نمیشه باهاش ارتباط برقرار کرد؟
این قضیه برای من به عنوان گیمری که حدود ۳۰ سال سابقه بازی کردن دارم هم کم و بیش وجود داره.
علتش هم به این برمیگرده که از اواسط دهه ۱۹۹۰ تا اوایل دهه ۲۰۰۰، بازیسازها در حال آزمون و خطا با فضای سهبعدی و نحوه کنترل کاراکترها توی این فضا بودن. ولی کمکم به یه نقطهای رسیدن که اوضاع بهتر شد و استانداردهایی از راه رسید که دیگه اکثراً سراغ همون استانداردها رفتن و اون «بد قلق بودن» کمرنگ شد. در این حد که به نظر من، «نحوه کنترل کاراکترها» و «رابط کاربری» توی بازیهای متوسط و حتی گاهی اوقات ضعیفِ امروزی، از خیلی بازیهای به شدت خفنِ دهه ۱۹۹۰ بهتره.
خیلی مثالها میشه زد. مثلاً سری Resident Evil وقتی وارد بازار شد، غوغا به پا کرد و ملت دیوانه شده بودن! ولی الآن اگه یه گیمر جدید که حس نوستالژیکی نسبت به RE نداره سراغ نسخههای اول و دوران PS1 بره، واقعاً کنترل و گیمپلی بازی براش فاجعه هست!
یا همون اول میذاره کنار و میگه نخواستیم، یا دیگه باید خیلی اهل عشق و حال با تاریخ صنعت بازی باشه و پیش خودش بگه سختیهای کنترل رو تحمل میکنم تا ببینم ملت اون زمان چه بازیهای معروفی رو تجربه میکردن.
یا GTAهای کلاسیک، واقعاً از نظر کنترل و گیمپلی و گانپلی و... به هیچ وجه قابل مقایسه با GTAهای جدید نیستن و طبق هر متر و معیاری، مشکلات اساسی توی کنترل دارن. ولی باید تکامل صنعت بازی رو در نظر بگیریم و توجه کنیم که اون زمان اوضاع چطوری بوده و در اون صورت، به این نتیجه میرسیم که همین مدل گیمپلی نسبت به اون زمان بد نبوده و در ترکیب با داستان و شخصیتپردازیهای جالب و مأموریتهای متنوع، باعث میشده اون بازیها شاهکارِ زمان خودشون محسوب بشن. کلاً بینهایت مثال داریم و خیلی از بزرگترین بازیهای تاریخ، الآن در مقایسه با بازیهای امروزی از نظر گیمپلی کهنه و قدیمی به نظر میرسن. بعضی وقتها هم این قضیه رو به «بهتر و حرفهایتر بودن» اون بازیها نسبت میدن که من مخالفم و به نظرم کُشتی گرفتن با کنترل و گیمپلی، به معنی حرفهای بودنش نیست. یعنی اینکه شما برای راه رفتن توی محیط به فنا میرفتی و میخوردی به در و دیوار و دوربین کج و کوله میشد یا باید برای هدف گرفتن یه دشمن ساده، کلی ژانگولربازی درمیآوردی و به بدبختی سلاح رو سمتش میگرفتی و از اون طرف هم دشمن خیلی راحت از ۵۰۰ متری به شما شلیک میکرد (که ربطی به هوش مصنوعی خوب نداشت و بیشتر یه جور تقلب بود)، نشوندهنده حرفهای بودن بازی نبوده و برعکس، به ضعف گیمپلی برمیگشته.
البته این قضیه در مورد همه بازیها نبوده و مثلاً همون Half-Life که مثال زدی، به نظرم همچنان خیلی خوب مونده.
من این بازی رو زمان خودش کامل تجربه نکرده بودم (برام سخت بود!) و تازه چند سال پیش تا آخرش رفتم و واقعاً حیرت کردم که چطوری اون زمان همچین چیز عجیبی ساخته بودن که هنوز هم تجربه خفنی ارائه میده و یه حس سینمایی جالبی داره که الآن خیلی از بازیسازها کلی تلاش میکنن و نمیتونن به اون حس برسن. یا نمونههایی مثل Max Payne که هنوز گیمپلی لذتبخشی داره و حداقل برای من قدیمی نشده. ولی خیلی از بازیهای سهبعدی اواسط دهه ۱۹۹۰ تا اوایل ۲۰۰۰ هستن که از نظر گیمپلی قدیمی شدن و باید یه ذره زجر کشید برای تجربهشون.
بیشتر هم بازیهای سوم شخص این طوری هستن و مثلاً یه سری از FPSهای اون دوران، هنوز هم کاملاً از نظر گیمپلی جذابیت دارن یا خیلی از ریسینگها و فایتینگها و... رو میشه راحت بازی کرد.
از اون طرف بازیهای NES (میکرو) و سگا جنسیس و کلاً بازیهای دوبعدی، حداقل از نظر من این شکلی نیستن. یعنی ۲۰۰ سال دیگه هم بگذره، هنوز گیمپلی لذتبخشی دارن و بارها پیش اومده که این بازیهای دوبعدی رو با امولاتور برای صدمین دفعه تموم کردم یا سراغ چیزهای جدید (مثلاً روی SNES که کنسولش رو نداشتم) رفتم و کلی لذت بردم.
کل صحبتهایی که کردم، در مورد گیمپلی (و بیشتر نحوه کنترل کاراکترها) بود و چیزهای دیگه مثل داستان و اینا یه بحث دیگه هستن و توی بعضی از همون بازیهای قدیمی که کنترل خوبی (با استانداردهای امروزی) ندارن هم میشه داستانها و شخصیتپردازیهای فوقالعادهای پیدا کرد که از خیلی بازیهای امروزی جلوتر بودن. البته اگه فقط اون قلهها و خفنترینهای قدیمی رو در نظر نگیریم و یه میانگین کلی از داستان و شخصیتپردازی بازیهای قدیمی و جدید محاسبه کنیم، به نظرم میانگین امروزی بهتر از قبل هست.
در مجموع اگه بحث نوستالژی رو کنار بذاریم و کسی رو در نظر بگیریم که تازه میخواد سراغ بازیهای قدیمی بره، من فکر میکنم همچین حالتی در مورد گیمپلی و رابط کاربری و راحتی ارتباط با بازیها توی دورههای مختلف وجود داره:
دوران دوبعدی: خوب
دوران سهبعدی تا حدود ۲۰۰۰: متوسط تا سخت
دوران سهبعدی از ۲۰۰۰ تا حدود ۲۰۰۴/۲۰۰۵: متوسط
دوران سهبعدی از ۲۰۰۴/۲۰۰۵: خوب