امتياز اعضای بازی سنتر به عناوین پلتفرم PC

  • Thread starter Thread starter Meysam
  • تاریخ آغاز تاریخ آغاز

Meysam

کاربر سایت
سلام
تو اين تاپيك مي خوايم نظر شما و امتيازي رو كه به هر بازي ميديد مشخص كنيم تا شايد بتونيم بهترين بازي رو تو هر ماه يا سال با نظر خودمون انتخاب كنيم
پايين ترين امتياز 0
بالاترين امتياز 10
همراه نظر ( خواهشمند است نظر کارشناسانه باشه )

اینم بازی های سری 1 : ( تا تاریخ 5 مهر )

Wolfenstein
Wanted Weapons of Fate
Left 4 Dead


Bionic Commando
Call of Juarez Bound in Blood
Street Fighter IV

جواب لیست امتیازات سری اول :


امتیاز اعضای بازی سنتر به عناوین PC


اینم بازی های سری 2 ( با تشکر از میثم ) تا تاریخ 20 مهر :

Batman Akham Asylum
Resident Evil 5
Mini Ninja
NFS: SHIFT
Red Faction Guerilla
Darkest of days
Section 8
overlord 2
ARMA II
Trine
X-Men Origins: Wolvorine

جواب لیست امتیازات سری دوم :


امتیاز اعضای بازی سنتر به عناوین PC

اینم بازی های سری 3 : ( تا تاریخ 28 مهر )

Assassin's Creed
Bioshock
Brothers In Arms 3
Crysis
Crysis Warhead
Dark Sector
Dead Space
Far Cry 2
F.E.A.R 2
Gears of War
GTA IV
GRID
Mirror Edge

لیست امتیازات سری سوم :

امتیاز اعضای بازی سنتر به عناوین PC

بازیهای سری 4 ( تا تاریخ 5 آبان )

Splinter Cell: Double Agent
STALKER: Shadow of Chernobyl
STALKER: Clear Sky
Call of Duty 4
Call of Duty: World At War
Fallout 3
H.A.W.X
Resident Evil 4
Prince of Persia 2008
Burnout: Paradise
Mass Effect
Devil May Cry 3
Devil May Cry 4
Pro Evolution Soccer 2009
Colin Mac Rae: Dirt
Silent Hill: Homecoming

لیست امتیازات سری چهارم :

امتیاز اعضای بازی سنتر به عناوین PC
 
Last edited by a moderator:
🖤 بررسی کامل و عمیق بازی الن ویک ۲

پلتفرم تجربه‌شده: PC
مدت زمان تجربه: حدود ۳۰ تا ۳۵ ساعت (پایان هر دو خط داستانی + فعالیت‌های جانبی و اکتشاف کامل)


---

🎭 مقدمه: بازگشتی از دل تاریکی

الن ویک ۲ نه فقط یک بازی ویدئویی، بلکه نمایش هنری‌ای‌ست از چگونگی آمیختن روایت روان‌شناسانه با فضاسازی وهم‌آلود و طراحی مدرن. پس از ۱۳ سال انتظار، استودیوی رِمِدی اثری تحویل داده که هم میراث نسخه اول را زنده می‌کند و هم آن را به سطحی بالاتر از بلوغ روایی، فنی و احساسی می‌برد.

این بازی در عین حال که ادامه‌ای بر داستان پیشین است، بازتعریفی خلاقانه از ژانر ترس روان‌شناختی نیز محسوب می‌شود. دنیایی بین خواب و بیداری، واقعیت و خیال، نور و تاریکی… جایی که چراغ‌قوه، نه‌تنها ابزاری برای دیدن، بلکه نمادی برای درک حقیقت است.


---

🧠 داستان: میان حقیقت و خیال

الن ویک ۲ دو خط داستانی موازی دارد: یکی از زاویه دید «ساگا اندرسن» ـ مأمور اف‌بی‌آی که درگیر پرونده‌ای عجیب و سوررئال می‌شود، و دیگری از دید «الن ویک»، نویسنده‌ای که در تاریکی بی‌پایانی گیر افتاده است.

این دو روایت با مهارتی بی‌نظیر به هم گره خورده‌اند. روایت غیرخطی بازی، ذهن مخاطب را دائماً به چالش می‌کشد. همان مفهومی که در نسخه اول مطرح بود – یعنی «نوشتن به‌عنوان ساخت واقعیت» – در این قسمت به اوج می‌رسد و لایه‌های جدیدی از پیچیدگی و تفکر فلسفی را وارد بازی می‌کند.

شخصیت «ساگا» قوی، عمیق و باورپذیر طراحی شده و نقش مهمی در متعادل‌سازی فضای سوررئال بازی دارد. از سوی دیگر، الن حالا نویسنده‌ای‌ست در مرز دیوانگی؛ شخصیت‌پردازی او پخته‌تر، تاریک‌تر و به‌مراتب چندبعدی‌تر از گذشته است.


---

🎨 گرافیک و فضاسازی: نور، سایه، روان

از لحاظ هنری، الن ویک ۲ یکی از چشم‌نوازترین بازی‌های نسل نهم است. استفاده هوشمندانه از نور، مه، بازتاب‌ها، سایه‌های تیز و رنگ‌های اشباع‌شده، حس ترس و عدم‌اطمینان را در سراسر بازی جاری می‌کند.

موتور اختصاصی «نورث‌لایت» (Northlight) این‌بار هم قدرتش را در تلفیق گرافیک واقع‌گرایانه با طراحی هنری نشان داده است. مناظر جنگلی تاریک، ساختمان‌های متروکه، شهر مه‌گرفته، و اتاق‌های کابوس‌وار، بیشتر شبیه به سکانس‌های یک فیلم هنری هستند تا فضای معمول یک بازی ترسناک.


---

🔍 گیم‌پلی: روان‌شناسی تعاملی

در الن ویک ۲، مبارزات هنوز با چراغ‌قوه و اسلحه انجام می‌شود، اما تمرکز اصلی بر کاوش، تحلیل، معما و تعامل روانی با محیط و ذهن کاراکترهاست.

یکی از نوآوری‌های درخشان بازی، قابلیت ورود به فضای ذهنی «ساگا» است (که در بازی به آن "جایگاه ذهن" گفته می‌شود). بازیکن در این فضا سرنخ‌ها را تحلیل می‌کند، فرضیه می‌سازد و روند پرونده را جلو می‌برد. این سیستم حس واقعی یک کارآگاه حرفه‌ای را منتقل می‌کند و ارتباط بسیار جالبی با مکانیک داستان‌گویی ایجاد کرده.

در بخش مربوط به الن نیز، قابلیت تغییر واقعیت از طریق بازنویسی صحنه‌ها، بازی را به مرز تجربیات فرامتنی می‌برد. بازیکن در نقش خالق، جهان را شکل می‌دهد و به‌طور مستقیم بر خط داستانی تأثیر می‌گذارد.


---

👁‍🗨 ترس روانی، نه هیجانی

الن ویک ۲ از ترس‌های آنی و کلیشه‌ای فاصله می‌گیرد. این بازی بیش از آن‌که بخواهد با جیغ ناگهانی شما را بترساند، سعی دارد ذهن شما را مشوش کند.

ترس این‌جا در سکوت، در تردید، در زمزمه‌های دور و در رمزهایی پنهان در متن‌ها و دیالوگ‌هاست. فضایی از اضطراب مداوم که از درون مخاطب را درگیر می‌کند. همین موضوع باعث می‌شود تأثیر ترس این بازی، ماندگار و عمیق‌تر از بازی‌های کلاسیک ترسناک باشد.


---

🎧 موسیقی و صدا: یک ارکستر وهم‌آلود

موسیقی در الن ویک ۲ نه‌تنها نقش فضاسازی دارد، بلکه گاه خود تبدیل به بخشی از روایت می‌شود. قطعات ارکسترال، آهنگ‌های محیطی مینیمال، قطعات با ترانه‌های مرموز، و حتی لحظاتی موزیکال به‌شکل سینمایی، همگی در خدمت عمق تجربه هستند.

صداگذاری کاراکترها، به‌ویژه الن و ساگا، حرفه‌ای و باورپذیر است. طراحی صدای محیط نیز به‌گونه‌ای انجام شده که حس اضطراب، بی‌پناهی و توهم به‌خوبی منتقل شود. صدای مه، خش‌خش جنگل، زمزمه‌های ناپیدا، یا حتی صدای قلم روی کاغذ، همه جزئی از زبان بازی هستند.


---

✨ نتیجه‌گیری: فراتر از بازی، یک اثر هنری مدرن

الن ویک ۲ بیش از یک بازی ترسناک یا یک دنباله‌ی معمول است؛ این بازی یک اثر روایی‌ـ‌تجربی چندرسانه‌ای‌ست که از دل ژانر وحشت فراتر می‌رود و چیزی شبیه به یک رمان زنده، یک فیلم تعاملی و یک کابوس شاعرانه خلق می‌کند.

Remedy با ساخت این اثر، بار دیگر مرزهای روایت در بازی‌های ویدئویی را جابه‌جا کرده و ثابت کرده که صنعت بازی می‌تواند هم‌تراز سینما و ادبیات، پیام و فرم را در یک اثر منسجم تلفیق کند.


---

🏆 امتیاز نهایی: ۹.۵ از ۱۰

> تجربه‌ای روان‌شناختی، هنرمندانه، عمیق و منحصربه‌فرد.
الن ویک ۲ نه فقط بازی، بلکه سفر به تاریکی ذهن است.
 
آخرین ویرایش:

Capture_2025_06_16_16_38_33_542.png Capture_2025_06_16_16_42_17_37.png
Disney Illusion Island Starring Mickey and Friends 2025

نکات مثبت: طراحی رنگارنگ و شاداب؛ تجربه جذاب دنیای میکی‌ماوس به‌صورت کوآپ؛ روان و کلاسیک؛ باس‌فایت‌های جالب؛ نقشه کارآمد؛ داستان مناسب برای کودکان و نوجوانان
نکات منفی: یکنواخت‌شدن گیم پلی در اواسط بازی؛ نبود تفاوت آشکار میان شخصیت‌ها

Score: 8.5

شروع بازی: 26 خرداد 1404
پایان بازی: 31 خرداد 1404
 
METAL GEAR SOLID V: GROUND ZEROES
قبلا نزدیک ده باری نسخه 5 رو تموم کرده بودم، این نسخه رو هم زیاد بازی نکردم کلا یادم نیومده بود...در حد فنی خیلی ضعیف تر از نسخه اصلی پنجم هست ولی بازم برای الان خیلی قابل قبول هست، دیگه حساب کنید نسخه 5 چه شاهکاری هست
قوائد نظامی گری تو این سری فوق العادست، داستان بازی هم پیش درامد نسخه پنجم هست، دو ساعت خط داستانی اصلی بازی با یک کاتسین فوق حماسی تموم میشه
گرافیک و نور پردازی بازی خیلی خوب هست، ولی فیزیک و هندلینگ وسایل نقلیه زیاد جالب نیست، تخریب پذیری بازی هم جای کاری زیادی میخواد ولی انیمیشن های بازی در حد کار های راکستار هست
نمیدونم چرا این کارو کردن یک بازی کاملا با دو ساعت گیم پلی اصلا جای دفاء کردن نداره ولی کیفیت بازی از لحاظ داستان و گیم پلی و طراحی مراحل خیلی بالاست
در کل 9/10
 
images.jpeg

روایت RiME همچون نسیمی آرام، بر ساحل احساسات می‌نشیند. بدون هیچ دیالوگی، تنها با استفاده از نمادها، فضاها و زبان تصویر، داستانی از فقدان، پذیرش و کشف درون را بازگو می‌کند. این روایت باز است، به‌طوری که هر بازیکن می‌تواند تفسیر خود را داشته باشد گویی هر کسی کتابی منحصربه‌فرد از این سفر می‌خواند.
از شادی‌های ساده‌ی دویدن در دشت‌های آفتاب‌خورده گرفته تا سکوت سنگین و غم‌انگیز مکان‌های متروک، RiME ما را وادار می‌کند تا حس کنیم، نه فقط ببینیم. این بازی به‌جای تحمیل روایت، شما را دعوت می‌کند آن را با قلب‌تان بفهمید و همین، آن را به اثری بی‌زمان بدل کرده است.

جهان بازی از همان ابتدا، چون یک نقاشی آبرنگ جان‌دار به‌نظر می‌رسد؛ سرشار از رنگ‌های گرم مدیترانه‌ای، با نورپردازی‌هایی شاعرانه که گویی با قلم‌موی عشق کشیده شده‌اند. بازتاب خورشید بر سطح دریا، سایه‌های آرام معابد و نسیمی که بر برگ‌ها می‌رقصد، همه با دقتی ستایش‌برانگیز طراحی شده‌اند.
هر محیط، از جزایر سرسبز گرفته تا خرابه‌های باستانی، نه‌تنها چشم‌نواز است، بلکه بخشی از داستان را روایت می‌کند. این گرافیک صرفاً زیبا نیست؛ معنا دارد، هدف دارد، و من را در دنیایی غوطه‌ور می‌کند که انگار از دل یک افسانه زاده شده
موسیقی RiME، ساخته‌ی دیوید گارسیا دیاز، بیشتر از یک همراه شنیداری‌ست گویی شخصیتی ناپیداست که در لحظات کلیدی دست بازیکن را می‌گیرد. ملودی‌های مینیمال در کنار قطعات ارکسترال، با سازهایی مانند گیتار و ویولنسل، فضایی خلق می‌کنند که هم آرامش‌بخش است و هم عمیقاً تاثیرگذار.
گاهی موسیقی در پس‌زمینه نجوا می‌کند، و گاهی در اوج ماجراجویی با تمام قدرت می‌درخشد؛ اما در همه حال، با احساس بازیکن هم‌نواست و لحظه‌ها را به خاطره بدل می‌کند. در RiME، موسیقی نه فقط زیباست، بلکه ضروری‌ست روح اثر را کامل می‌کند.

گیم‌پلی در نهایت سادگی طراحی شده، اما همین سادگی هدفمند، بهمون اجازه می‌دهد تا بی‌وقفه با دنیای بازی ارتباط برقرار کند. معماهای محیطی، اکتشاف و تعامل با جهان بازی به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که ذهن را درگیر می‌کنند، اما از جریان احساسی داستان جدا نمی‌شوند.
کنترل شخصیت اصلی روان و طبیعی‌ست و حس کنجکاوی کودکانه‌ای را منتقل می‌کند که با فضای بازی هم‌راستا است. شاید در برخی لحظات حس تکرار به‌وجود آید، اما این انتخابی آگاهانه‌ است؛ بازی قصد ندارد با چالش‌های پیچیده سرگرممان کند، بلکه می‌خواهد ما را به درون خود ببرد، آرام و بی‌ادعا
بازی اثری تجربه‌ای هنری، انسانی و به‌شدت تأثیرگذار. بدون نیاز به واژه‌ها، روایتش را در قلب بازیکن حک می‌کند. گرافیکی تماشایی، موسیقی‌ای روح‌نواز و گیم‌پلی‌ای ساده اما صادق، همگی دست‌به‌دست هم داده‌اند تا این بازی را به سفری فراموش‌نشدنی بدل کنند.

RiME اثبات می‌کند که بازی می‌تواند هنر باشد هنری که نه‌تنها سرگرم می‌کند، بلکه لمس‌مان می‌کند، برمی‌انگیزدمان، و تا مدت‌ها با ما باقی می‌ماند. وقتی این سفر تمام می‌شود، چیزی از آن جهان در درون‌تان جا می‌ماندو همین یعنی موفقیت.

۸/۱۰
 
Marvel's Spider-Man 2

1000031639.jpg



انقدر بدم میاد دوتا نوجوان میندازن وسط بازی بعد توقع دارن من با 36 سال سن برام مهم باشه دغدغه هاشون. کل اون شهر تو واقعیت هم نابود بشه برای من مهم نیست الان با 36 سال سن تار بزنم از این ساختمان به اون ساختمان که چی هیولایی که میخواد شهر رو نابود کنه از بین ببرم؟ چه دغدغه مهمی وقتی تو زندگی واقعی از مشکلات خیلی بزرگتری دارم فرار میکنم اینا دیگه خیلی سطحیه به نظرم. کجان اون مدعیان بی ادعایی که از روی عکس جلدش انتخاب می کردیم و وقتی نصب می کردیم با یک اثر هنری منحصر به فرد رو به رو می شدیم. درکل جدا از این حرفها هیچ وقت با بازی که کاراکترهاش نوجوان باشن ارتباط خوبی نمی تونم برقرار کنم کامبت هاش هم جالب نیست فقط باید دکمه بزنی که یه سری انیمیشن از پیش تنظیم شده رو اجرا کنه سریع تکراری میشه.
Alan Wake 2 رو که بازی کردم یه شاهکار هنری بود حس کردم بازم میتونم یه گیمر حرفه ای باشم و از بازیها مثل قدیم لذت ببرم اما این یکی خیلی حال گیری بود. این امتیاز 3 هم به خاطر این بود که فکر میکنم برای سن زیر 15 سال این بازی می تونه جذاب باشه وگرنه امتیاز خودم 1 بود چون هیچ روح هنری درش دیده نمیشه.

امتیاز : 3 از 10​
 
Marvel's Spider-Man 2

1000031639.jpg



انقدر بدم میاد دوتا نوجوان میندازن وسط بازی بعد توقع دارن من با 36 سال سن برام مهم باشه دغدغه هاشون. کل اون شهر تو واقعیت هم نابود بشه برای من مهم نیست الان با 36 سال سن تار بزنم از این ساختمان به اون ساختمان که چی هیولایی که میخواد شهر رو نابود کنه از بین ببرم؟ چه دغدغه مهمی وقتی تو زندگی واقعی از مشکلات خیلی بزرگتری دارم فرار میکنم اینا دیگه خیلی سطحیه به نظرم. کجان اون مدعیان بی ادعایی که از روی عکس جلدش انتخاب می کردیم و وقتی نصب می کردیم با یک اثر هنری منحصر به فرد رو به رو می شدیم. درکل جدا از این حرفها هیچ وقت با بازی که کاراکترهاش نوجوان باشن ارتباط خوبی نمی تونم برقرار کنم کامبت هاش هم جالب نیست فقط باید دکمه بزنی که یه سری انیمیشن از پیش تنظیم شده رو اجرا کنه سریع تکراری میشه.
Alan Wake 2 رو که بازی کردم یه شاهکار هنری بود حس کردم بازم میتونم یه گیمر حرفه ای باشم و از بازیها مثل قدیم لذت ببرم اما این یکی خیلی حال گیری بود. این امتیاز 3 هم به خاطر این بود که فکر میکنم برای سن زیر 15 سال این بازی می تونه جذاب باشه وگرنه امتیاز خودم 1 بود چون هیچ روح هنری درش دیده نمیشه.

امتیاز : 3 از 10​

کسی که نفهمید این اکانت دوم منه؟
 
Marvel's Spider-Man 2

1000031639.jpg



انقدر بدم میاد دوتا نوجوان میندازن وسط بازی بعد توقع دارن من با 36 سال سن برام مهم باشه دغدغه هاشون. کل اون شهر تو واقعیت هم نابود بشه برای من مهم نیست الان با 36 سال سن تار بزنم از این ساختمان به اون ساختمان که چی هیولایی که میخواد شهر رو نابود کنه از بین ببرم؟ چه دغدغه مهمی وقتی تو زندگی واقعی از مشکلات خیلی بزرگتری دارم فرار میکنم اینا دیگه خیلی سطحیه به نظرم. کجان اون مدعیان بی ادعایی که از روی عکس جلدش انتخاب می کردیم و وقتی نصب می کردیم با یک اثر هنری منحصر به فرد رو به رو می شدیم. درکل جدا از این حرفها هیچ وقت با بازی که کاراکترهاش نوجوان باشن ارتباط خوبی نمی تونم برقرار کنم کامبت هاش هم جالب نیست فقط باید دکمه بزنی که یه سری انیمیشن از پیش تنظیم شده رو اجرا کنه سریع تکراری میشه.
Alan Wake 2 رو که بازی کردم یه شاهکار هنری بود حس کردم بازم میتونم یه گیمر حرفه ای باشم و از بازیها مثل قدیم لذت ببرم اما این یکی خیلی حال گیری بود. این امتیاز 3 هم به خاطر این بود که فکر میکنم برای سن زیر 15 سال این بازی می تونه جذاب باشه وگرنه امتیاز خودم 1 بود چون هیچ روح هنری درش دیده نمیشه.

امتیاز : 3 از 10​
سلام و عرض ادب و احترام

پیتر پارکر در بازی اسپایدرمن نوجوان نیست.

با تجدید احترام
 
Capture_2025_06_30_11_35_01_603.png Capture_2025_06_30_11_37_41_408.png Capture_2025_06_30_12_06_32_449.png
Blacksite: Area 51 2007

نکات مثبت: لنداسکیپ نسبتاً جذاب؛ طراحی برخی از دشمنان؛ سیستم شوتینگ متعادل
نکات منفی: مملو از باگ؛ کوتاه؛ داستان تودیوار؛ طراحی بد NPC‌ها؛ ترکیب آش‌شله‌قلمکاری COD با Resistance و Gears of War

Score: 5

شروع بازی: 5 تیر 1404
پایان بازی: 13 تیر 1404
 
MindsEye

Mindseye.png

گیم پلی : 6 از 10
داستان : 7 از 10
گرافیک : 5 از 10
موسیقی و صداگذاری : 5 از 10

نمره نهایی : 6 از 10

خوب از زمان معرفی بازی نه اینکه هایپ شده باشم اما خوب پیگیر بازی و اخبار ـش بودم و دوست دارم وقتی عرضه میشه با یه لانچ خوب روبرو بشه اما همونطور که تو تاپیک خودش هم گفتم یک پتانسیل از دست رفته ـست ؛
من شخصا تجربه شخصی از بازی رو نقد میکنم ، نه نقد بقیه منتقدا ؛ اول از همه چیزی که شدیدا تو بازی تو ذوق میزنه پرفورمنس افتضاح بازی ـه ، یعنی اگر پلیر بخواد یه تجربه تمیز داشته باشه همون 10 دقیقه اول بازی متوجه این میشه که این بازی براش ساخته نشده و سریعا حق داره که بازی ـرو بلافاصله Drop کنه ولی خوب پلی تایم تقریبا کوتاه بازی من رو به این سوق داد که بخوام ببینم چه آشی این استودیو با این همه نیرو و پتانسیل پخته ، با یکم تغییرات توی تنظیمات گرافیکی بازی و ندید گرفتن مشکلات اساسی فنی بازی به بازی کردن ادامه دادیم ، توی بحث بهینه سازی مشخصه که همچین امری اصلا محقق نشده یعنی فکر کنم خروجی بازی نسخه بهینه سازی نشده است انگار! ، Memory Leak شدید ، مشکلات آرتیفکت از جمله این موارد هستند ، موسیقی بازی واقعا حرفی برای گفتن از دید من نداره ، نه قطعات ماندگاری توش شنیده میشه نه با صعود و فرود های داستانی ـه بازی همخواهی داره ، اما صداگذاری بازی به نظرم قابل قبوله و کیفیت خوبی داره که به همون بحث اولیه بازی میرسیم که به نظرم میاد یک سری Cut Scene های داستانی در ابتدا ساخته شده و بر پایه اون ها اومدن و یک گیم پلی و Level Design پایه گذاری کردن و عدم همخونی این دو باعث به هم خوردن تجربه یک نواخت کیفی بازی میشه ، هسته گیم پلی بازی به نظرم من کاملا نسل هفتی ـه ، گرافیک نسل هشتی با هزاران مشکل فنی و در بحث Level Design هم میشه گفت ایده پشت هر Quest خیلی خوب بوده و پرداخت داشته اما وقتی خواستن اون رو به عنوان یک مرحله از بازی پیاده کنن اصلا اون طور که باید و شاید نتونسته انجام بشه ، داستان بازی یا بهتره بگم Lore بازی خیلی خوب و پر از پتانسیل های نهفته ـست اما روایت افتضاح ـه که اصلا هدف از یک سری از Quest های اصلی بازی رو بی معنی میکنه و در نهایت پایان بندی هم پلیر رو واقعا شگفت زده میکنه 8-| ، فکر کنید که نویسنده یک رمان معروف مثلا هری پاتر ، دنیایی ساخته ، شخصیت پردازی کرده ، هدف نهایی هم مشخص کرده اما یکهو صفحه 30 ـه کتاب میبینید داستان قطع شد! بازی به عنوان یک اثر Open World سعی شده که Promote بشه اما اصلا این طور نیست و صرفا یک اثر Sand Box هست ، تقریبا در اکثر بازی شما از هیچ پتانسیلی از شهر استفاده نمیکنید و شهر صرفا به عنوان یک رابط برای رسیدن از نقطه A به نقطه B برای انجام Quest ها تبدیل شده ؛ در کل خوشحالم از تجربه بازی نه برای اینکه بازی ـه خوبیه بلکه برای اینکه زمان معرفی دوست داشتم بیاد و تجربه ـش کنم :D
نمره نهایی بازی بدون در نظر گرفتن مشکلات فنی و پرفورمنس بازی ـه اگر بخوایم با در نظر گرفتن اون ها نمره بدیم ، 1 از 10
شاد باشید :x
 
Mad Max
خیلی سعی کردم از بازی لذت ببرم و ادامه بدم، ولی هر چقدر بیشتر میرفتم جلو تر بازی مکانیک و قابلیت های بسیارمنفور و تاریخ مصرف گذشته ای معرفی میکرد، حیف اینا از پتانسیل این سری استفاده نکردن، شخصت پردازی مزخرفَ، داستان بدون هیچ گونه کشش و پیچش اتفاقا هم زمان داشتم با این بازی بایوشاک بی نهایت رو هم بازی میکردم همش این سایت و اون سایت بودم نماد های بازی و داستان رو بفهمم ، حالا دیگه داستان در حد بایوشاک نخواستیم ولی دیگه اینقدر قدر بی عرضه تو نوشتن داستان؟ طراحی محیط بازی باید یک طوری اخر الزمانی و نابود کننده بود که سری فیلم های مد مکس و اینقدر خشونت و خون ریزی ، درش بود که ادم به لرزه میفتاد نه این محیط یک نواخت زشت که تا بینهایت شبیه هست، گیم پلی بازی هم بیشتر باز کردن کمپ ها، بالا بردن بالن ها برای باز کردن مپ، و همون حرکات یوبی سافتی با شدت بیشتر، مپ بازی هم زیادی بزرگه هم زیادی بی کیفیت و بی محتوا و طراحی یک نواخت و خسته کننده، من ادم صبوری هستم و بیشتر بازی های ساخته شده رو انجام میدم و زیادی وقت میدم به بعضی بازی ها که متاشون پایینه و خودم شخصا لذت ببرم برام کافیه ولی یادم نمیاد تا این حد از یک بازی نفرت داشتم، سیستم مبارزات بازی خیلی خوب کار شده بود و ترکیبی خشونت امیزی از سیستم مبارزات بتمن بود با تمام کننده های کشنده و جالب، البته بیشتر مبارزات بازی نهایت تا 5 تا 12 نفر بود تا میومدی لذت ببری تموم میشدن، سیستم شخصی سازی مکس و ماشین عالی بود ولی برای گرفتن اپگرید بهتر و اسکیل پوینت و شخصی سازی ها پلیر رو مجبور کرده بودن وجب به وجب بازی رو بگرده برای گرفتن ایتم لول اپ
4/10
 
resident-evil-4-separate-ways-dl.jpg

Ada Wong
2023

دیالوگ هایی مث فیلمای اکشن درجه 2
یه سوپر داف کره ای که با لباس نامربوط و کفش پاشنه بلند دشمنا رو نفله میکنه
با چاشنی یه رابطه دورادور با یه پلیس خفن دیگه
اینا المان هایی هستن که تو سینما نادیده میگیرمشون و با بی اهمیتی اینطور فیلمها رو حتی دانلود نمیکنم
اما تو ویدیوگیم با آغوش باز استقبال میکنم
چرا که دقیقا اینطور داستان های خفن-محور هست که راهو برای یه گیمپلی خیلی جذاب باز میکنه
و رسالت اصلی گیم داشتن گیمپلی جذابه
همه میدونن که RE4 یکی از بهترین بازی های اکشن تاریخه
و Separate Ways حتی از بازی اصلی اکشن خفن تری داره
یکی از به یاد موندنی ترین قسمتاش برام همون اول موقع ورود به روستا بود که با موج های زیادی از دشمنان روبرو میشید
و بجای موندن و درگیر شدن با همه، به وسیله Grapple hook فرار میکنید
این یک فرار Survival Horror نیست. یه فرار خفنه. به شیوه Ada Wong!

9/10​
 
View attachment 386093

Ada Wong
2023

دیالوگ هایی مث فیلمای اکشن درجه 2
یه سوپر داف کره ای که با لباس نامربوط و کفش پاشنه بلند دشمنا رو نفله میکنه
با چاشنی یه رابطه دورادور با یه پلیس خفن دیگه
اینا المان هایی هستن که تو سینما نادیده میگیرمشون و با بی اهمیتی اینطور فیلمها رو حتی دانلود نمیکنم
اما تو ویدیوگیم با آغوش باز استقبال میکنم
چرا که دقیقا اینطور داستان های خفن-محور هست که راهو برای یه گیمپلی خیلی جذاب باز میکنه
و رسالت اصلی گیم داشتن گیمپلی جذابه
همه میدونن که RE4 یکی از بهترین بازی های اکشن تاریخه
و Separate Ways حتی از بازی اصلی اکشن خفن تری داره
یکی از به یاد موندنی ترین قسمتاش برام همون اول موقع ورود به روستا بود که با موج های زیادی از دشمنان روبرو میشید
و بجای موندن و درگیر شدن با همه، به وسیله Grapple hook فرار میکنید
این یک فرار Survival Horror نیست. یه فرار خفنه. به شیوه Ada Wong!

9/10​

البته ایشون چینی هستن نه کره ای:D
 
TUNIC

TUNIC.jpg

خب، بعد از اینکه Death’s Door رو بازی کردم و خوشم اومد، تصمیم بر این شد TUNIC که شباهت زیادی به اون داشت رو شروع کنم و تازه تمومش کردم ;;)

TUNIC یه مترویدوانیا با فضای ایزومتریک و المان های سولزلایک هست که در نگاه اول اینطور حس میشه که بازی، خیلی ساده و سرراسته ولی هرچقدر میریم جلوتر با نکات ریز و درشت و پیچیدگی هایی رو به رو میشیم که همه چیز رو برامون شک برانگیز میکنه... جوری که من بعد از تموم کردن بازی، باز هم شک دارم شاید یه گوشه ای، هنوز یه معما وجود داره که من پیداش نکردم؛ شاید یه پیام مخفی دیگه، شاید یه راه مخفی دیگه و شایدهای دیگه ای که ذهنم رو هنوز مشغول نگه داشته... و یه نکته جالب دیگه راجع به این بازی اینه که، تموم کردن این بازی، مستلزم وجود یه قلم و کاغذ هست؛ واقعا فکر نمیکنم تا حالا کسی بدون نیاز به قلم و کاغذ، این بازی رو تموم کرده باشه :D

+ طراحی بصری و هنری بازی با اینکه ساده و مینیمال هست و خیلی رو جزئیات مانور نداده ولی باز هم فضاهای مطلوبی رو به وجود اورده و پالت رنگی به کار رفته هم به جذابیت فضاها کمک کرده. این شاید اولین چیزی باشه که تو بازی به چشم بیاد.

+ شاید داستان بازی اونقدر بحث برانگیز نباشه ولی به نظرم، نحوه و چگونگی روایت این داستان که غیرمستقیم و نمادین و بر پایه رمزگشایی زبان خاص بازی هست، قطعا میتونه جذاب و نوآورانه باشه... تقریبا بیشتر متن ها و راهنمایی ها به زبان رمز نوشته شدن و شاید تو نگاه اول قابل فهم نباشه ولی قابل ترجمه هست... این مدل روایت نمادین شاید باعث بشه برداشت های شخصی مختلفی از داستان به وجود بیاد و البته شاید برای همه خوشایند نباشه و یه جورایی مثل شمشیر دو لبه میمونه، به خاطر همین من تو نکات منفی هم بهش اشاره کردم

+ ایده دفترچه راهنما به نظرم خیلی جالب بود؛ دفترچه ای که به مرور و طی بازی میتونستیم صفحاتش رو پیدا کنیم و علاوه بر اینکه هم قوانین و مکانیزم ها و داستان بازی رو توضیح میداد (یعنی یه سیستم راهنمایی خاص و منحصر به فرد)، آدم رو یاد دفترچه بازی های قدیمی و شاید نقشه گنج مینداخت!!! 8->

+ بازی پر بود از پازل ها و معماهای مختلف؛ تا این حد که زبان بازی هم، خودش یه پازل بود و نیاز به رمزگشایی داشت. من تازه آخرهای بازی بود که متوجه شدم حتی گل های روی زمین هم، نقش نشونه و راهنما رو دارن برای مثلا پیدا کردن دانجن هایی که در حالت عادی مسدود هستن و قابل مشاهده نیستن...

+ سیستم آپگرید و ارتقا تو بازی هم مدل خاص خودش رو داشت و آیتم هایی که توانایی های مختلفی میدادن هم، کمک کننده و جالب بودن

+ مبارزات بازی به نظرم خیلی نیاز به دقت داشت و حتی برای زدن بعضی باس ها، نیاز بود از آیتم های مختلف به درستی استفاده بشه... حتی بعضی جاها یادگیری الگوهای حرکتی باس ها هم چالش برانگیز میشد.

این نکات پایینی هم نمیشه گفت صد در صد ضعف هستن؛ به نظرم بیشتر بازی رو چالشی تر کرده بودن ولی شاید برای بعضی از افراد، تجربه بازی رو ناخوشایند کنه :

- سطح دشواری نامتعادل تو بعضی از مراحل، مخصوصا اوایل بازی که قابلیت های خاص و آپگریدها هنوز کامل نشدن میتونه چالش برانگیز باشه.

- روایت بیش از حد رمزی، که ممکنه این حس رو منتقل کنه که بدون راهنمایی های واضح، درک داستان سخته یا حتی همون اوایل بازی، باعث دلزدگی بشه (گرچه برای من به هیچ وجه اینطور نبود و من واقعا لذت بردم از تمام ویژگی ها و چالش های بازی)

Tunic از خیلی نظرها شبیه به death’s door بود. بعضی آیتم ها تو بازی خیلی به همتای کلاغی اش (:D) شباهت داشت؛ حتی بعضی از انمی ها هم با شباهت زیادی تو هر دو بازی حضور داشتن... حتی اون نوارهای نورانی که روش نمادهای خاص داشت من رو یاد نوارهای قرمز و طلایی رنگ بازی journey مینداخت... شاید شباهت به بازی های دیگه ای هم وجود داشت؛ مثلا من دیدم که میگن به زلدا هم شباهت داره که البته من زلدا بازی نکردم و نمیدونم این حرف تا چه حد صحت داره ولی با این حال به نظر من با وجود این شباهت ها، Tunic باز هم تونسته هویت خاص خودش رو داشته باشه.

با در نظر گرفتن تمام چیزایی که گفتم به نظرم اگه بخوام یه امتیاز به این بازی بدم، شاید 9 از 10 بتونه منطقی باشه...
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or