آیا Alan Wake ارزش این همه صبر و انتظار را داشت ؟

آیا Alan Wake ارزش این همه صبر و انتظار را داشت ؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    351
وقتی بعضیا خارج از رده ی سنیشون بازی میکنن عاقبتش همین میشه دیگه، میگن خوب نبود. فک کنم بیشتر به خاطر امتحانا و استرس بازی این نظرا پیش میاد :d
به نظر من شاهکار بود، حداقلش اینه که همیشه یه خاطره ی خوب ازش باهامه
 
امروز تمومش کردم
داستانش و نوع داستان پردازیش عالی بود
اما خوب بازی یکنواخت بود این اواخر دیگه واینمیستادم بکشم یه فلش دستم می گرفتم و در می رفتم تا چک پوینت فقط دوس داشتم ببینم داستان به کجا می رسه
 
من هم بازی رو تموم کردم و به گزینه ی "خیر" رای میدم. انتظارم خیلی خیلی بیشتر بود...
تو اصلا غلط میکنی دیگه از این تاپیکا بزنی:دی ...:دی بهتر بود اول تموم میکردی و بعد تاپیک میزدی...
 
6 تا!
نوشته شما بسیار اندک است. تعداد کاراکتر های هر نوشته دست کم 10 عدد می بایست باشد.
آقا میشه آخر داستان بازی رو کاملا اسپویلر کنی؟ من تا 5 رفتم حوصلم نمیکشه تمومش کنم. کامل اگر آخر بازی رو وضیح بدید ممنون میشم.
 
6تا اپیزود داره.
کاش یه گذینه نمی دانم هم اضافه می کردی ;)
سوال سختیه واقعا". باید Heavy Rain رو هم بازی کنم تا بهتر بتونم جواب بدم.
 
آقا میشه آخر داستان بازی رو کاملا اسپویلر کنی؟ من تا 5 رفتم حوصلم نمیکشه تمومش کنم. کامل اگر آخر بازی رو وضیح بدید ممنون میشم.

تو که این همه رفتی یه اپیزود رو هم برو خو!
این داستان اپیزود آخره که دوست گرامی برادر MaTt زحمتش رو کشیده:


قسمت آخر:


آلن بعد از باز کردن جعبه ای که توماس زین اون رو برای نگهداری به سینیتا سپرده با چند برگه و همینطور کلیکر مواجه میشه. برگه ها حاوی نوعی حسب حال (اتوبیوگرافی- شرح حالی که در واقع باید خود نویسنده در مورد خودش بنویسه - ) هست که در مورد آلن هست و طبیعتا باید توسط خود آلن نوشته شده باشه اما توسط توماس زین سال ها پیش نوشته شده. بعضی از دوستان این قسمت رو مبنی بر این می دونن که کلا Alan Wake شخص حقیق نیست و بواسطه همین چند برگه ای که توماس زین نوشته کلا وجود داره اما بنده نظر دیگه ای دارم. به نظر من آلن شخصی حقیق هست که توماس از وجودش با خبر بوده و این قسمت از برگه های خودش رو طوری نوشته که سرنوشت آلن رو به این شرایط بکشونه! به نظرم عقلانی نمیاد که شخضیت اصلی بازی مجازی و ساخته ذهن یک شخصیت فرعی داستان باشه. البته نظر دوستان کاملا متین می باشد! :biggrin1:

آلن کلیکر رو بر میداره و به سمت دریاچه کالدرون و این کار رو تنها انجام میده و اجازه نمیده هیچ کس همراهیش کنه. هدف آلن این هست که با رفتن به همون ویلایی که این داستان ترسناک رو نوشته ، ادامه داستان رو که هنوز داخل دستگاه تایپ هست بنویسه. و دلیل اینکه توماس زین نتونسته از این مهلکه نجات پیدا کنه رو هم بازنگشتنش به همونجا و نوشتن ادامه داستان در جای دیگه هست که باعث شده تا پایانی که توماس زین برای داستان نوشته اتفاق نیفته. آلن به قله ای میره که پایینش دریاچه کالدرون هست. کلیکر رو بدست می گیره و می پره داخل آب.

بعد از این کار آلن بر می گرده به چند سال قبل و در نیویورک ، جایی که در حالی که کنار همسرش خوابیده از خواب میپره و آلیس بهش میگه بازم یک کابوس دیگه هستش و چیز خاصی نیست. اما این بار همه چیز خیلی عجیب و مرموز به نظر میرسه و حس آلن و رفتارش هم همین رو میگه. آلن از روی تخت بلند میشه و سریعا در تاریکی خونه بدنبال کلیکر می گرده و اون رو بر میداره و فشارش میده. تاریکی اطرافش از بین میره و پس از اتفاقاتی آلن از خواب میاد بیرون و بر می گرده به زمان حال.

توماس زین با همون لباس عجیب و غریب خودش میاد پیش آلن و بهش توضیحاتی در مورد چونگی پیدا کردن راه به ویلا از میان تاریکی و همینطرو فاقد قلب بودن پیرزن تاریکی میده و هشدار میده که باید جای خالی قلب پیرزن پر از نور بشه. آلن پیش میره و به خونه میرسه و پیرزن تاریکی رو می بینه. چیزی که در همون اول پیرزن میگه جمله ای نا امید کننده برای آلن هست مبنی بر اینه که هرگز آلیس رو پیدا نخواهد کرد. آلن به سمت پیرزن میره و پیرزن بیان می کنه که حتی اگر آلن نباشه پیرزن می تونه یکی دیگه رو پیدا کنه تا در داستان خودش تاریکی رو قوت ببخشه. آلن باید قلب پیرزن رو پر از نور کنه پس دستش رو می بره به جای خالی قلب پیرزن و کلیکر رو فشار میده و پیرزن پر از نور میشه و از بین میره.

آلن به اتاق تایپ میره و میگه که توماس زین این رو متوجه نشده بود که برای رسیدن هر چیز به متضادش باید یک قربانی داده بشه (برای رسیدن از تاریکی به روشنایی) و برای همینم موفق نشد. آلن پایان داستان رو طوری می نویسه که آلیس در آب شنا می کنه و بیرون میاد و وقتی می بینه نه اثری از ویلا هست و نه از آلن او رو با نگرانی صدا می زنه اما جوابی نمیشنوه. شهر Bright falls هم به تصویر کشیده میشه در حالی که در صبحی دل انگیز فستیوال Dearfest در حال برگزاریست و همه مردم خوشحالن بهغیر از یک نفر!! رز پیش خدمت رستوران که توسط پیرزن برای مدتی تسخیر شده بود همچنان فانوسی بدست داره (در حالی که هوا روشنه ) و زیرلب چیزهایی میگه. نایتینگال هم پشت سر رز تو دیوار هست و فقط سرش از قسمت سیاه دیوار بیرون زده و انگار مرده.

در پایان آلن با نگاهی متعجب و مرموز به دوربین نگاه میکنه و جمله ای رو میگه: "این یک دریاچه نیست، اقیانوسه!!! " این جمله آخر رو تفسیر های زیادی میشه کرد که تفسیر Sam Lake معتبر ترین اون ها خواهد بود که در نسخه های بعدی این بازی خواهیم دید.
 
تو که این همه رفتی یه اپیزود رو هم برو خو!
این داستان اپیزود آخره که دوست گرامی برادر MaTt زحمتش رو کشیده:


قسمت آخر:


آلن بعد از باز کردن جعبه ای که توماس زین اون رو برای نگهداری به سینیتا سپرده با چند برگه و همینطور کلیکر مواجه میشه. برگه ها حاوی نوعی حسب حال (اتوبیوگرافی- شرح حالی که در واقع باید خود نویسنده در مورد خودش بنویسه - ) هست که در مورد آلن هست و طبیعتا باید توسط خود آلن نوشته شده باشه اما توسط توماس زین سال ها پیش نوشته شده. بعضی از دوستان این قسمت رو مبنی بر این می دونن که کلا Alan Wake شخص حقیق نیست و بواسطه همین چند برگه ای که توماس زین نوشته کلا وجود داره اما بنده نظر دیگه ای دارم. به نظر من آلن شخصی حقیق هست که توماس از وجودش با خبر بوده و این قسمت از برگه های خودش رو طوری نوشته که سرنوشت آلن رو به این شرایط بکشونه! به نظرم عقلانی نمیاد که شخضیت اصلی بازی مجازی و ساخته ذهن یک شخصیت فرعی داستان باشه. البته نظر دوستان کاملا متین می باشد! :biggrin1:

آلن کلیکر رو بر میداره و به سمت دریاچه کالدرون و این کار رو تنها انجام میده و اجازه نمیده هیچ کس همراهیش کنه. هدف آلن این هست که با رفتن به همون ویلایی که این داستان ترسناک رو نوشته ، ادامه داستان رو که هنوز داخل دستگاه تایپ هست بنویسه. و دلیل اینکه توماس زین نتونسته از این مهلکه نجات پیدا کنه رو هم بازنگشتنش به همونجا و نوشتن ادامه داستان در جای دیگه هست که باعث شده تا پایانی که توماس زین برای داستان نوشته اتفاق نیفته. آلن به قله ای میره که پایینش دریاچه کالدرون هست. کلیکر رو بدست می گیره و می پره داخل آب.

بعد از این کار آلن بر می گرده به چند سال قبل و در نیویورک ، جایی که در حالی که کنار همسرش خوابیده از خواب میپره و آلیس بهش میگه بازم یک کابوس دیگه هستش و چیز خاصی نیست. اما این بار همه چیز خیلی عجیب و مرموز به نظر میرسه و حس آلن و رفتارش هم همین رو میگه. آلن از روی تخت بلند میشه و سریعا در تاریکی خونه بدنبال کلیکر می گرده و اون رو بر میداره و فشارش میده. تاریکی اطرافش از بین میره و پس از اتفاقاتی آلن از خواب میاد بیرون و بر می گرده به زمان حال.

توماس زین با همون لباس عجیب و غریب خودش میاد پیش آلن و بهش توضیحاتی در مورد چونگی پیدا کردن راه به ویلا از میان تاریکی و همینطرو فاقد قلب بودن پیرزن تاریکی میده و هشدار میده که باید جای خالی قلب پیرزن پر از نور بشه. آلن پیش میره و به خونه میرسه و پیرزن تاریکی رو می بینه. چیزی که در همون اول پیرزن میگه جمله ای نا امید کننده برای آلن هست مبنی بر اینه که هرگز آلیس رو پیدا نخواهد کرد. آلن به سمت پیرزن میره و پیرزن بیان می کنه که حتی اگر آلن نباشه پیرزن می تونه یکی دیگه رو پیدا کنه تا در داستان خودش تاریکی رو قوت ببخشه. آلن باید قلب پیرزن رو پر از نور کنه پس دستش رو می بره به جای خالی قلب پیرزن و کلیکر رو فشار میده و پیرزن پر از نور میشه و از بین میره.

آلن به اتاق تایپ میره و میگه که توماس زین این رو متوجه نشده بود که برای رسیدن هر چیز به متضادش باید یک قربانی داده بشه (برای رسیدن از تاریکی به روشنایی) و برای همینم موفق نشد. آلن پایان داستان رو طوری می نویسه که آلیس در آب شنا می کنه و بیرون میاد و وقتی می بینه نه اثری از ویلا هست و نه از آلن او رو با نگرانی صدا می زنه اما جوابی نمیشنوه. شهر Bright falls هم به تصویر کشیده میشه در حالی که در صبحی دل انگیز فستیوال Dearfest در حال برگزاریست و همه مردم خوشحالن بهغیر از یک نفر!! رز پیش خدمت رستوران که توسط پیرزن برای مدتی تسخیر شده بود همچنان فانوسی بدست داره (در حالی که هوا روشنه ) و زیرلب چیزهایی میگه. نایتینگال هم پشت سر رز تو دیوار هست و فقط سرش از قسمت سیاه دیوار بیرون زده و انگار مرده.

در پایان آلن با نگاهی متعجب و مرموز به دوربین نگاه میکنه و جمله ای رو میگه: "این یک دریاچه نیست، اقیانوسه!!! " این جمله آخر رو تفسیر های زیادی میشه کرد که تفسیر Sam Lake معتبر ترین اون ها خواهد بود که در نسخه های بعدی این بازی خواهیم دید.
دست شما درد نکنه ولی چه داستان مسخره ای داشت.
 
  • Like
Reactions: SHePArd
چون من با داستان بازی زیاد حال میکنم و اگه داستان خوب داشته ضعفای دیگر بخشاش به چشمم نمیاد به نظر من ارزششو داشت نکته:من فارنهایت بازی کردم و ازش فوق العاده خوشم اومد و بزرگترین حسرتی هم که داشتم این بود که پول ندارم ps3 بخرم تا هوی رین بازی کنم
 
بله! ارزش انتظار بیشتر رو هم داشت داستانش بی شک یکی از بهترین داستانهای این نسله واقعآ پایان غیر قابل پیش بینی و تو کف گذاری داشت! به طوری که مجبور شدم دوبار بازی رو برم تا داستان رو کامل بفهمم و نتیجه گیری کنم!
گیم پلی برای من که تکراری بود اما به خاطر نو بودنش به هیچ وجه خسته کننده نبود ! جذابیت بازی هم بخاطر داستانش ,بسیار بالا بود چون نمیتونستی پایانش رو حدس بزنی!
صداگذاری بازی گرافیک و اتمسفر تاثیر گذار بازی هیچ جای دیگه ندیدم!
من رو یاد بازی های قدیمی مینداخت که خیلی برام جالب بود!

حاظرم همین الان هم 7سال طول بکشه تا 2ساخته بشه.

دست شما درد نکنه ولی چه داستان مسخره ای داشت.
شما مطمئنی با چندتا خط میشه فهمید؟=))
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or