تاریخچه FF قسمت دوم:
با توجه به موفقیت بسیار زیاد FF شرکت Square Soft کار بر روی قسمت دوم بازی را شروع کرد به طوری که تقریبا یک سال پس از عرضه FF در ژاپن، کار ساخت قسمت دوم به پایان رسید و این بازی با نام Final Fantasy II در 17 دسامبر سال 1988 در ژاپن عرضه شد. FFII همراه با FF در یک پکیج برای کنسول های مختلفی نظیر SNES و Playstation و Game Boy Advance و Playstation Portable بازسازی و روانه بازار شد.
با توجه به موفقیت و فروش بالای Final Fantasy در بازار آمریکا شرکت Square تصمیم گرفت که FFII را با نام Final Fantasy II Dark Shadow Over Palakia در آمریکا منتشر کند، اما با توجه به اینکه FF زمانی در آمریکا منتشر شد که FFIII در ژاپن منتشر شده بود، با اینکه کار بر روی FFII DSOP تقریبا تمام شده بود برای اینکه اختلاف زمانی بین انتشار بازی ها در ژاپن و آمریکا کاهش یابد، Square ساخت بازی را کنسل کرد و در عوض بر روی نسخه انگلیسی FFIV کار کرد تا هر دو نسخه ژاپنی و انگلیسی FFIV همزمان منتشر شوند. به این ترتیب FFIV در آمریکا با نام FFII منتشر شد.
Game Play
سیستم گیم پلی FFII کاملا مشابه یا بهتر بگوییم همان گیم پلی FF بود که اندکی تغییرات در آن اعمال شده بود. همانند FF، گیمرها میتوانستند کارکتر های خود را با سلاح های مختلف تجهیز کنند و بعضی ایتم های خاص مانند ایتم Cure در خارج از مبارزات نیز قابل استفاده بود. اما یکی از مهم ترین ویژگی های اضافه شده به بازی سیستم World Memory بود؛ به این ترتیب که گیمر ها میتوانستند از None-Player Characters ها در بازی یک سوال خاص بپرسند و NPC ها نیز در جواب قالبا یا اطلاعات مفیدی در اختیار گیمر ها قرار میدادند یا یک قابلیت جدید را برای کارکتر مورد نظر آزاد میکردند. World Memory در واقع همان سیستم سوال پرسیدن از NPC ها بود که برای اولین بار در این سری در FFII استفاده شد.
مبارزات در FFII کماکان به صورت Random Encounter بوده و با شرکت کردن در مبارزات میزان Attributs هر کارکتر افزایش پیدا میکرد( Attributs در واقع hit points, magic points, magic power, stamina, strength, spirit, agility, intelligence و evasion میباشد). گیمر ها میتوانستند با استفاده مکرر از یک نوع سلاح یا جادوی خاص مهارت خود را در استفاده از آن افزایش داده و سلاح یا جادوی خود را Level Up کنند. سیستم مبارزات کماکان مانند FF به صورت نوبتی بود اما بر خلاف FF به گیمر ها امکان استفاده بیش از حد از یک نوع ضربه یا جادوی خاص را نمیداد. به این ترتیب گیمر ها مجبور میشدند که از همه کارکترها و همه قابلیت هایشان به یک اندازه استفاده کرده و به نوعی یک نوع تعادل در بازی بوجود میآمد. یکی دیگر از سیستم های معرفی شده در FFII سیستم Back Row در مبارزات بود. بر اساس این سیستم در بعضی از مبارزات دشمنان در چند ردیف (اکثرا دو ردیف) قرار گرفته و گیمر ها برای آسیب زدن به ردیف های عقب تر مجبور میشدند اول ردیف جلو را نابود کرده سپس به ردیف بعدی آسیب وارد نمایند.
FFII از معدود FF هایی بود که سیستم کسب تجربه در آن وجود نداشت. به جای سیستم کسب تجربه برای Level Up کردن کارکتر و قابلیت ها، استفاده مکرر از یک وسیله یا جادو آن سلاح یا قابلیت را قوی تر میکرد و با توجه به اینکه بازی امکان استفاده مککر از قابلیت یا سلاح را نمیداد، خود به خود تمامی سلاح ها و جادو ها و ... با هم ارتقا پیدا میکرد. از محاسن این سیستم ایجاد نوعی تعادل در بین تمامی امکانات و از معایب آن بسته بودن دست گیمر برای استفاده از سلاح ها و قابلیت های مورد علاقه خود بود. این سیستم در مجموع زیاد مورد توجه طرفداران قرار نگرفت و از شماره بعدی FF از بازی حذف شد.
با توجه به سیستم جدید افزایش HP و MP (Magic Point) به این صورت بود که در هر مبارزه کارکتری که آخرین ضربه را به دشمن وارد کرده و دشمن را شکست میداد بیشترین میزان HP و کارکتری که بیشترین استفاده از جادو ها را میکرد بیشترین مقدار MP را کسب میکرد.
در FFII نیز همانند FF گروه شما شامل چهار کارکتر بود و گیمر ها میتوانستند هر کدام از کارکترها را در نوبت خود کنترل کرده و ارتقا دهند. یکی دیگر از تفاوت های FFII با FF این بود که در FFII بر خلاف FF قابلیت تغییر کلاس کارکتر ها وجود نداشت و گیمر ها مجبور بودند که از همان اپتدا یک کلاس برای کارکتر خود انتخاب کرده و تا انتها، بازی را با همان کلاس ادامه دهند.
در مجموع گیم پلی FFII نسبت به FF تغییرات نسبتا زیادی کرده بود که باب میل طرفداران نبود و بعضی از این تغییرات از شماره های بعدی از بازی حذف شدند.
داستان
شخصیت ها
Firion (در نسخه ژاپنی نام او Frioniel میباشد.) شخصیت اصلی بازی میباشد که در کودکی پدر و مادرش را از دست داده و توسط پدر و مادر Maria و Leon بزرگ شده است. بعد از کشته شدن خانواده جدید Firion توسط ماموران امپراتور، Firion تصمیم میگیرد که به نیروهای مبارز پیوسته و علیه امپراتور فعالیت کند. Firion یک شمشیر زن ماهر است که شخصیت استوار و محکمی دارد.
Maria خواهر اصلی Leon و ناتنی Firion که در ابتدای بازی پدر و مادرش توسط نیروهای امپراتور کشته میشوند. Maria به خاطر گرفتن انتقام مرگ و پدر مادرش به نیروهای مبارز میپیوندد. Maria یک کماندار حرفه ای و دختر بسیار آرام و خونسردی است. آرزوی Maria این است که خانواده از هم پاچیده اش دوباره گرد هم جمع شده و با هم زندگی به دور از دردسری داشته باشند.
Leon (در نسخه ژاپنی نام او Leonhart میباشد.) نام برادر Maria است که بعد از کشته شدن پدر و مادرش از خواهر و برادر ناتنیش Firion دور میافتد. Leon یک شمشیر زن ماهر است که عطش سیری ناپذیری برای بدست آوردن قدرت دارد. امپراتور با استفاده از این نقطه ضعف Leon او را جذب نیرو های خود کرده و به او لقب Dark Knight میدهد. اما خوشبختانه در اواخر بازی Leon با دیدن هدف واقعی امپراتور شیطانی به سمت نیروهای خیر باز میگردد و به گروه Firion و مبارزان میپیوندد و علیه امپراتور مبارزه میکند. Leon در آخر بازی از گروه جدا شده و برای ارضای نیاز قدرت طلبی خود راهی سفر سرنوشت میشود.
Guy (در نسخه FFO نام او Gus میباشد.) دوست Firion ، Maria و Leon میباشد که او نیز توسط نیروهای امپراتور یتیم شده است و برای گرفتن انتقام به نیروهای مبارز پیوسته است. Guy یک راهب ساده و بی الایش است که با حیوانات به خوبی ارتباط بر قرار میکند.
این افراد چهار شخصیت اصلی بازی میباشند که تمرکز اصلی داستان بر روی آنهاست. به جز این 4 نفر، شش شخصیت دیگر نیز در داستان حظور داشتند که برای مدت کوتاهی به گروه سه نفره Firion میپیوستند. این افراد به ترتیب:
Gordon، شاهزاده Kashuan و وارث حقیقی تاج تخت امپراتوری. بعد از اینکه امپراتور به سرزمین Fynn حمله کرد، Gordon به گروه رزهای وحشی، مخالفان امپراتور، پیوسته تا با نابودی امپراتور تاج و تخت خود را باز گرداند.
Josef یک کشاورز ساده که به همراه زن و تنها دختر خود در روستاهای Salamand و اطراف معادن Mythril زندگی میکند. Josef به خاطر به اتمام رساند ماموریت خود از سوی شاهزاده سرزمین Fynn، Hilda کشته میشود.
Leila یک دزد دریایی که بعداز پذیرفتن شکست در مقابل Firion به گروه Firion پیوسته تا به Firion برای بدست آوردن محل سکونت آخرین Wyvern کمک کند. Leila به Firion علاقه دارد و حتی به Firion پیشنهاد میکند که او هم به گروه دزدان دریایی پیوسته و با Leila زندگی کند، اما Firion این زندگی را قبول نمیکند.
Minwu (که در نسخه های بازسازی شده Mindu نام دارد) یک White Mag است که به گروه مخالفان رزهای وحشی میپیوندد. Minwu جان خود را به خاطر بدست آوردن کتاب Ultima فدا میکند.
Paul که به شغل شریف دزدی مشغول است! و اعتقاد دارد که ماهر ترین دزد دنیاست! Paul برای بدست آوردن زنگ خدایان به مبارزان کمک بسیاری میکند.
Ricard (که در نسخه های بازسازی شده Gareth و در نسخه DOS دوباره Ricard نام دارد) اولین Dragoon (نیمه انسان – نیمه ازدها) این سری میباشد.
علاوه بر این شش شخصیت، شخصیت های فرعی دیگری نیز در بازی حظور دارند که در واقع شخصیت های داستان هستند. شخصیت هایی نظیر:
Hilda شاهزاده سرزمین Fynn که موسس گروه شورشیان علیه امپراتور میباشد. Hilda یک جادوگر خوب است که در ابتدای بازی نامزدش Scott توسط نیروهای امپراتور کشته میشود.
Cid که برای اولین بار در FFII به عنوان خلبان و صاحب کشتی هوایی معرفی شد و از FFII به بعد به یکی از شخصیت های ثابت و همیشگی FF تبدیل شد. در واقع Cid یکی از وجه های تشابه همه FF هاست.
Nelly دختر Josef که توسط نیرو های امپراتو اسیر شده و به کار اجباری در معادن Mythril گمارده شده بود و توسط گروه Firion نجات داده میشود.
Chocobo ها موجودات شبیه شترمرغی هستند که برای اولین بار در این سری در FFII معرفی شده و به یکی از موجودات همیشه حاظر در این سری تبدیل شده اند.
Emperor Of Palamecia که شخصیت منفی اصلی بازی و عامل اصلی شرارت در بازیست! امپراتور توسط Firion کشته میشود ولی در آخر بازی به صورت یک موجود شیطانی برای گرفتن انتقام دوباره باز میگردد ولی باز هم توسط Firion کشته میشود.
بسیاری از نام های شخصیت های FFII در بسیاری از FF های دیگر تکرار شده اند. از معروف ترین آنها میتوان به Leonhart اشاره کرد که نام خانوادگی شخصیت اصلی FFVIII بود. همچنین نام Squal در سری KH، Leon میباشد. Josef نیز نام یکی از شخصیت های FFIX بود که به گروه Zidan میپیوندد. در نسخه Nightmare's Labyrinth نام امپراتور Mateus بود که در FFTactic Advance و FFXII نیز استفاده شد. همچنین Hilda نام همسر Cid در FFIX است.
طرح کلی داستان و سرزمین های داخل بازی
داستان FFII در باری نبرد گروه های شورشی و امپراتور Palemecia است. این گروه های شورشی در سرزمین Fynn که از امپراتوری Palemecia بسیار دور است شکل گرفت. در جنوب سرزمین Fynn شهر Altair قرار دارد که مرکز قلمرو گروه های شورشی و شروع داستان بازی است. در شرق سرزمین Fynn شهر جادویی Mysidia و در غرب آن چند روستای کوچک نزدیک به آب به نام های Paloom و Poft وجود دارد. در شمال سرزمین Fynn شهر های Salamand و Bafsk در میان کوه ها قرار دارند. Salamand پایگاه شورشی ها و یاغی هاست.
شروع داستان
داستان FFII مربوط به چهار جوان به نام های Firion, Maria, Guy, Leon میباشد که خانواده های آنها توسط سربازان امپراتوری ستمگر و ظالم Palemeciaکشته شده اند. شاهزاده سرزمین Fynn، Hilda، که بعد از دستگیری پدرش توسط نیروهای امپراتور به جرگه یاغیان پیوسته و یک گروه شورشی علیه امپراتور با نام رز های وحشی در نزدیکی های شهر Altair تاسیس کرده، بعد از مرگ پدر و مادر این چهار جوان، Firion, Maria و Guy را که به حال خودشان رها شده بودند تا بمیرند، را پیدا کرده و تحط حمایت خود قرار میدهد اما موفق نمیشود که Leon را پیدا کند. این سه جوان که بعد از کشته شدن پدر و مادرشان در فکر گرفتن انتقام از نیروهای امپراتور بودند از Hilda میخواهند تا آنها نیز به نیرو های شورشی پیوسته و علیه سربازان امپراتور و حکومت ظالمانه او مبارزه کنند، اما Hilda به دلیل اینکه آنها هنوز جوان و خام و بیتجربه بودند درخواست آنها را قبول نکرده و اجازه نمیدهد که آنها نیز به گروه مبارزان بپیوندند. مدتی بعد شاهزاده Hilda گروهی را مامور میکند تا برای پیدا کردن Leon تمامی سرزمین های Fynn را بگردند، اما این گروه علاوه بر این که موفق به پیدا کردن Leon نمیشوند، به شاهزاده خبر میآورند که نامزد او Scott توسط Borghen کشته شده و Borghen که یکی از شوالیه های سرزمین Fynn بود، بعد از کشتن او به نیرو های امپراتوری پیوسته و ژنرال ارتش امپراتور شده است. Hilda نیز که دچار ضربه روحی شدیدی شده بود به Firion, Maria و Guy اجازه میدهد که به نیرو های شورشی بپیوندند.
مبارزان برای ساخت سلاح و توان مقابله با نیروهای امپراتور به شدت به Mythril احتیاج داشتند. به همین دلیل Hilda چند مبارز را از دهکده های Salaman به رهبری شخصی به نام Josef برای پیدا کردن Mythril راهی کوه های شمالی سرزمین Fynn میکند اما این گروه در ماموریت خود شکست خورده و موفق نمیشوند Mythril خواسته شده را بدست آورند و به این ترتیب ارتباط Hilda با Josef قطع میشود. شورشی های جدید یعنی قهرمانان بازی نیز که منتظر فرصتی بودند تا لیاقت خود را نشان دهند، عهده دار انجام دوباره این ماموریت میشوند. قبل از اینکه گروه جوان به این ماموریت فرستاده شوند فردی به نام Minwu نیز به گروه میپیوندد و به این ترتیب گروه چهار نفره یاغی ها عازم ماموریت میشوند. آنها از طریق کشتی از دریا عبور کرده و به شرق سرزمین و سپس شمال رفته و وارد سرزمین Salamand میشوند اما در بدو ورود به Salamand متوجه میشوند که چرا Josef در ماموریت خود شکست خورد. گروه پس از ورود به Salamand موفق میشوند با Josef ارتباط برقرار کرده و راز شکست ماموریتش را از خودش بپرسند. Josef به آنها میگوید که سرزمین Salamand کاملا در محاصره نیرو های امپراتور قرار گرفته و نیرو های امپراتور ساکنان Salamand را مجبور کردهاند که در معادن Mythril در ناحیه Semmit کار کرده و Mythril های بدست آمده را به امپراتور تحویل دهند. Josef که دخترش Nelly توسط نیروهای امپراتور دزدیده شده بود، از دیدن مبارزان بسیار خوشحال میشود و تصمیم میگیرد این موضوع را به آنها اطلاع داده تا مبارزان جان دخترش را نجات دهند اما بنا به دلایلی موفق به اینکار نشده و مبارزان از این موضوع بی خبر میمانند. بعد از صحبت های Josef مبارزان به معادن Semmit حمله کرده و موفق میشنود کارگران معدن و همچنین Nelly و فردی به نام Paul که خود را بهترین دزد دنیا میدانست! را نجات دهند. مبارزان به همراه Nelly و Paul بعد از شکست دادن سربازان امپراتور، Mythril خواسته شده را بدست آورده و به شهر Altair باز میگردند.
بعد از موفقیت مبارزان جوان در اولین ماموریت خود به آنها ماموریت داده میشود که به روستای کوچک Bafsk که در شرق Salamand قرار داشت، رفته و مانع از ساختن کشتی هوایی به نام DreadNaught شوند. مبارزان وقتی به Bafsk میرسند متوجه میشوند که روستای Bafsk تحط سلطه و فرمان ژنرال Borghen قرار گرفته است. مبارزان با تلاش فراوان موفق به وارد شدن به روستای Bafsk میشنود اما با ورود به دهکده متوجه میشوند که برای متوقف کردن ساخت DreadNaught خیلی دیر شده و ساخت آن به پایان رسیده است. با اینکه مبارزان موفق نمیشوند ساخت DN را متوقف کنند اما به نقشه امپراتور از ساخت آن پیمیبرند. آنها متوجه میشوند که ساخت DN به این دلیل بوده است که با استفاده از سلاح Sunfire که بر روی آن نصب شده بود، شهر Kashuan را نابود کنند. اما سلاح Sunfire برای راه افتادن احتیاج به وسیله این به نام "زنگ خدایان" داشت که در غار های یخ زده قرار گرفته بود. Josef به مبارزان کمک میکند که وارد غار شده و زنگ خدایان را بدست آورند اما ژنران Borghen برای جلو گیری از کار آنها به آنها حمله میکند اما از آنها شکست میخورد. Borghen وقتی میبیند از مبارزان شکست خورده است، سعی میکند یک تخته سنگ بزرگ را رو به دهانه غار قرار دهد تا آنها نتوانند از غار خارج شوند، اما Josef برای نجات گروه با از خودگذشتگی خود را در زیر تخته سنگ قرار میدهد و با دادن جان خود باعث فرار مبارزان میشود.
مبارزان بعد از بدست آوردن زنگ خدایان به منظور متوفق کردن DN به سمت Bafsk حرکت میکنند تا برای همیشه Sunfire را نابود کنند. وقتی مبارزان به DN میرسند فردی به نام Gordon نیز به آنها ملحق میشود. مبارزان با رسیدن به DN متوجه میشوند شاهزاده Hilda به همراه فردی به نام Cid توسط شوالیه تاریکی در DN اسیر شده اند. مبارزان موفق میشوند که برای نجات جان شاهزاده وارد DN شده و بعد از نجات Hilda و Cid، Sunfire را به داخل موتور DN انداخته و نابود کنند. با نابودی Sunfire ناگهان شوالیه تاریکی که وضعیت را خطر ناک دیده بود، از DN بیرون آمده و فرار کند، اما قبل از فرار Maria موفق میشود که از روی صدای آن، هویت او را تشخیص دهد.
بعد از این ماجرا مبارزان به مقر فرماندهی Hilda باز میگردند اما حال Hilda به هیچ وجه خوب نبود. شاهزاده Hilda بعد از فرار از DN مریض شده و رو به مرگ قرار میگیرد. بعد از بازگشت به Fynn، Gordon و Minwu و گروه Firion برای دریافت ماموریت جدید احظار میشوند. Gordonبه مقام فرمانده نیروهای شورشی ارتقا درجه پیدا میکند، به Minwu ماموریت داده میشود تا به دنبال کتاب Ultima بگردد و به گروه Firion نیز دستور داده میشود تا اثری از اژدهایان منقرض شده Deist پیدا کنند زیرا مرگ و حیات Hilda به نوعی به این اژدهایان وابسته بود. مبارزان متوجه میشوند که تنها یک نفر در دنیا وجود دارد که میتواند آنها را به سلامت به سرزمین Deist برساند. این شخص دختری به نام Leila، یک دزد دریای، بود که در کشتی کار میکرد که ماموریت حمله به گروه مبارزان را داشت. به این ترتیب مبارزان با دزدان دریای و Leila وارد نبرد شده و Firion موفق میشود Leila را شکست داده و از او راه رسیدن به Deist را بپرسد. با توجه به راهنمایی های Leila مبارزان به Deist رسیده و با آخرین اژدهای باقی مانده از نژاد Wyvern که رو به مرگ بود ملاقات میکنند. آخرین Wyvern از مبارزان میگوید که اگر تخم او را تا قبل از مرگش در انتهای غار محل سکونتش در داخل زمین چال کنند، او به خواسته آنها عمل میکند .مبارزان نیز تخم او را برداشته و بعد از نابودی هیولا های انتهای غار، آن را در داخل زمین چال کرده و پس برطرف شدن نیازشان توسط آخرین Wyvern به سرزمین خود بازمیگردند.
مبارزان بعد از بازگشت متوجه میشوند که با اینکه حال ملکه خوب بوده ولی رفتاری عجیب و دیوانه وار دارد. شاهزاده Hilda برای تشکر از مبارزان Firion را به اتاق خواب خود دعوت میکند ولی بعد از ورود Firion به اتاق در را قفل کرده و سعی میکند که Firion را اغوا کرده و با او رابطه بر قرار کند. اما Firion به شاهزاده مشکوک شده و پرده از راز او بر میدارد. Firion متوجه میشود که فردی که آنها به عنوان شاهزاده از DN نجات داده بودند Hilda نبوده بلکه ملکه جادوگران بوده که به دستور امپراتور و برای نابودی گروه مبارزان خود را به شکل شاهزاده Hilda در آورده بوده است. ملکه جادوگران بعد از اینکه خود را به شکل Hilda در آورده بود خود را به مریضی زده تا Firion و گروهش را برای نجات جان خود به ماموریتی خطرناک بفرستد تا آنها در حین انجام این ماموریت کشته شوند اما زمانی که متوجه میشد Firion و گروهش از ماموریت جان سالم به در برده اند، Firion را به اتاق خواب خود دعوت کرده تا Firion را فریب داده تا وسوسه شود که با او رابطه برقرار کند تا از این تریق ملکه او را در حین آمیزش بکشد. اما Firion از حیله شیطانی او آگاه شده و او را به قتل میرساند. Firion به همراه گروهش و Gordon به DN بازمیگردند تا شاهزاده Hilda واقعی را نجات دهند. اما امپراتور به آنها کلک زده و برای آنها دام میگزارد و به این ترتیب بعد از رسیدن مبارزان به شاهزاده Hilda، آنها را توسط شوالیه تاریکی و نیروهایش محاصره میکند. هنگامی که مبارزان در محاصره بودند Paul از پشت به شوالیه تاریکی و نیرو هایش حمله کرده و بعد از شکست محاصره، به همراه مبارزان شاهزاده Hilda را نجات داده و به Fynn باز میگردند.
به مجرد اینکه مبارزان به همراه شاهزاده Hilda به Fynn بازگشتند، Hildaو Gordon در تدارک حمله به امپراتور میشوند. Hilda به مبارزان دستور میدهد که به دنبال Minwu بروند زیرا بعد از رفتن Minwu به دنبال کتاب Ultima خبری از او نشده بود. مبارزان نیز به همراه Leila توسط کشتی به دنبال Minwu رفته ولی در بین راه کشتی آنها توسط Leviathan، یک نهنگ غول پیکر، بلعیده شده و مبارزان از یکدیگر جدا میشوند، اما Richard آخرین اژدهای باقی مانده به خاطر کمک مبارزان برای چال کردن تخم، همه مبارزان را از آب نجات داده و به آنها یک کشتی جدید داده و با نشان دادن راه درست به آنها، دین خود را به مبارزان ادا کرده و به آنها کمک میکند تا Minwu را پیدا کنند. سپس مبارزان به برج جادویی رفته و در آنجا با Minwu ملاقات میکنند. مبارزان متوجه میشوند که کتاب Ultima توسط جادویی خاص به یک سکو چسبیده شده است. Minwu بعد از اینکه مطمئن میشود مبارزان به دنبال او آمده اند، با اجرای یک طلسم پیچیده به قیمت از دست دادن جان خود، طلسم کتاب را شکسته و آن را به گروه میدهد تا به نزد شاهزاده Hilda ببرند.
مبارزان بعد از بازگشت به Fynn متوجه میشوند که امپراتور Pelemecya برای نابودی مخالفان خود با Dark Cloud متحد شده و با استفاده از نیروی او بیشتر شهر های سرزمین Fynn را نابود کرده است. مبارزان با دیدن Fynn که در حال نابود شدن توسط امپراتور بود، تصمیم میگیرند که به قلعه او حمله کرده تا او را بکشند. در حالی که مبارزان در حال طرح ریزی یک نقشه برای ورود به قلعه امپراتور بودند، Wyvern تازه متولد شده، به خاطر جبران زحمات مبارزان برای چال کردن تخم او در غار، به کمک آنها آمده و آنها را به قلعه امپراتور میبرد. مبارزان بعد از وارد شدن به قلعه با امپراتور رو به رو شده و موفق میشنود او را بکشند. در حالی که کل سرزمین Fynn به خاطر نابودی امپراتور خوشحال بودند، شوالیه سیاه بازگشته و دوباره حکومت را در دست گرفته و نیروهای خود را برای نابودی کامل نیرو های شورشیان آماده میکند. اما ورود شوالیه سیاه یک شوک بزرگ برای مبارزان به همراه داشت. شوالیه سیاه کسی نبود به جز Leon برادر گم شده Maria! Maria به آنها میگوید که از زمانی که شوالیه سیاه را در DN دیدند او را شناخته اما حرفی از این موضوع نزده بوده است.
به این ترتیب مبارزان برای نابود کردن امپراتور جدید تصمیم میگرند که به کمک Cid و کشتی هوایی او وارد قلعه شوالیه سیاه بشوند. زمانی که مبارزان وارد قلعه شوالیه سیاه میشوند خود را در مقابل Leon میبینند، اما در این میان امپراتور با ظاهر شیطانی جدید دوباره ظهور کرده و در مقابل مبارزان قرار میگیرد، اما این بار نه به خاطر پس گرفتن امپراتوری بلکه به خاطر نابودی کل دنیا. در حالی که امپراتور شیطانی برای نابودی مبارزان آتش جادویی قدرتمندی به وجود آورده بود Wyvern سر رسیده و مبارزان را به همراه Leon به یک جای امن میبرد. زمانی که Hilda شوالیه سیاه یعنی Leon را در کتار مبارزان میبیند بسیار شوکه میشود اما Maria به او توضیح میدهد که Leon قبول کرده که برای نابودی امپراتور شیطانی به آنها کمک کند. مبارزان به همراه Leon از طریق یک مسیر مخفی به نام Jade وارد قلعه امپراتور شده و موفق میشوند که برای بار دوم امپراتور را نابود کرده و جهان را برای همیشه از شر او راحت کنند.
بعد از نابودی امپراتور شیطانی، Hilda و Gordon تصمیم میگرند که با هم ازدواج کرده و دو سرزمین Fynn و Kashuan را با هم ترکیب و متحد کنند و امپراتوری جدیدی را تشکیل دهند. Paul پیشنهاد پیوستن به نیرو های امپراتور جدید را پذیرفته اما بعد از مدتی خسته شده و ترجیح میدهد به فرم سابق خود، یعنی دزد بودن! بازگردد. Leila نیز به Firion پیشنهاد میکند که به او پیوسته و با هم یک گروه دزد دریایی جدید تشکیل دهند اما Firion پیشنهاد او را قبول نکرده و ترجیح میدهد که در کنار امپراتوری جدید بماند، اما Leila به او میگوید که بلاخره یک روزی سر و کار Firion به او خواهد افتاد! Maria نیز امیدوار بود که دوباره به همراه Leon وFirion زندگی کند اما Leon به او میگوید که عطش کسب قدرت به او اجازه نمیدهد که در کنار امپراتور جدید باشد و به همین دلیل تصمیم میگیرد به دنبال سرنوشت خود برود. Maria از Firion خواهش میکند که Leon را از تصمیم خود منصرف کند اما Firion به او میگوید که باید به Leon اجازه داد که به دنبال راه خود برود اما آنها همیشه منتظر او باقی میمانند تا یک روزی Leon بلاخره پیش آنها بازگردد.
داستان FFII نسبت به FF بسیار بهتر و پخته تر بود. در FFII برای اولین بار مفاهیمی چون از جان گزشتگی، عشق، آزادی خواهی و ... به زیبایی هر چه تمام تر وارد داستان بازی های کامپیوتری شد و از آن به بعد داستان سری FF جزو بهترین و رمانتیک ترین داستان ها قرار گرفت. داستان FFII در زمان خود به قدری عمیق و پیچیده بود که با داستان فیلم Star wars A New Hope مقایسه میشد!
Final Fantasy II Sound Track
همانند FF به دلیل کیفیت بالای موسیقی FFII و درخواست مکرر طرفداران، قطعات موسیقی FFII به همراه FF در یک CD به صوت جداگانه به فروش رسید. این قطعات موسیقی شامل Theme اصلی بازی بود که توسط Tsuyoshi Sekito تنظیم شده بود.
دوباره سازی های Final Fantasy II
FII نیز همانند FF بازسازی و به همراه FF در یک پکیج برای کنسول های مختلفی عرضه شد شد که در متن زیر به شرح تفاوت ها و مزیت ها و معایب نسخه های بازسازی شده خواهیم پرداخت.
Final Fantasy II Nightmare's Labyrinth
NL نام یک نسخه از FFII است که به صورت انحصاری در ژاپن منتشر شد. این نسخه را نمیتوان یک دوباره سازی از FFII دانست زیرا NL در واقع همان FFII با درجه سختی آسان تر بود. این عنوان در آپریل سال 1989 توسط Kadodawa Shoten در ژاپن منتشر شد.
Wonder Swan Color
FFII نیز همانند FF برای کنسول WSC شرکت Bandai دوباره سازی شد و در تاریخ 3 می سال 2001 توسط شرکت Bandai منتشر شد. نسخه WSC عنوان FFII بر خلاف FF که تفاوت های زیادی با عنوان اصلی داشت، تفاوتی با عنوان اصلی نداشت و در واقع همان FFII با گرافیک بسیار بهتر بود. از اندک تفاوت های نسخه WSC میتوان به قطعات موسیقی جدید اضافه شده اشاره کرد که توسط آقای Tsuyoshi Sekito ساخته شده بودند.
Final Fantasy Origin
FFII به همراه FF در یک پکیج در سال 2002 به نام FFO برای کنسول Playstation منتشر شد. FFO در واقع پورت نسخه WSC به کنسول PS بود که به دلیل رزولوشن بالاتر کنسول PS کیفیت بهتری را نسبت به WSC ارایه میکرد. FFII در FFO از لحاظ سیستم گیم پلی هیچ تغییری نکرده بود و تنها مورد افزوده شده به آن Rimix موسیقی عنوان FFIX بود. FFO سال 2003 در آمریکا منتشر شد.
Final Fantasy I & II: Dawn Of Souls
Soul Of Rebirth
DOS نیز پورتی از عنوان FFO از کنسول PS به کنسول دستی GameBoy Advance بود که در 19 جولای سال 2004 در ژاپن و 29 نوامبر همان سال در آمریکا منتشر شد. مهم ترین تفاوت FFII در نسخه DOS این بود که با تمام کردن داستان اصلی، بخش جدیدی به نام Soul Of Rebirth به بازی افزوده میشد که خط داستانی متفاوت داشت. FFII در قسمت های دیگر هیچ گونه تغییری نسبت به عنوان اصلی نداشت. همانطور که از اسم این بخش جدید پیداست، داستان در مورد زنده شدن یکی از شخصیت های کشته شده در بازی میباشد. در این نسخه Minwu که در بازی اصلی تصور میشد کشته شده است در یک غار اسرار آمیز از خواب بیدار میشود. با جلوتر رفتن Minwu در غار، او با Scott و Josef و Ricard مواجه میشود(این شخصیت ها همگی در بازی اصلی کشته شده بودند). آنها از اینکه دوباره یکدیگر را دیده اند بسیار متعجب میشوند و این سوال برایشان پیش میآید که در این مکان چه میکنند؟ با جلوتر رفتن در بازی آنها متوجه میشوند که در عالم Arubboth که در آسمان است قرار دارند و از آن دنیا به مبارزان در دنیای فانی کمک معنوی میکنند(!) تا بر امپراتور پیروز شوند.
داستان SOR هر چند بسیار عجیب شروع شده و ادامه و پایان میپذیرد(!) اما با توجه به اینکه چند ساعت گیم پلی جدید به بازی اصلی اضافه میکرد، قابل قبول بود و باعث میشد گیمر ها به بازی کردن مجدد FFII ترغیب شوند.
Mobile Phone
در سال 2006 شرکت SE عنوان FFII اصلی را برای گوشی های موبایل ژاپنی منتشر کرد. این عنوان هیچ تفاوتی با عنوان اصلی نداشت.
Final Fantasy II 20Anniversary
برای بیستمین سالگرد تولد عنوان FF شرکت Square Enix تصمیم گرفت که FF را به همراه FFII برای کنسول دستی PSP دوباره سازی کند. FFII برای PSP در واقع همان عنوان اصلی با گرافیک کاملا متفاوت بود. این عناون در تاریخ 7 جون 2007 در ژاپن و در 24 جولای همان سال در آمریکا منتشر شد.
از تفاوت های نسخه PSP بازی میتوان به افزودن FMV ها و موسیقی نسخه FFO به بازی اشاره کرد. در این بازی همچنین در قسمت SOR هیولا های جدید و رئیس های جدید اضافه شده بود.
در مجموع FFII را میتوان ادامه دهنده راه FF دانست که با اعمال تغییرات زیادی در سیستم گیم پلی عنوان اصلی، توانست به موفقیت عزیمی دست پیدا کند و حتی در ژاپن بیشتر از FF فروش داشته باشد و موفقیت دیگری را برای شرکت Square Soft رقم زند.
سازندگان Final Fantasy II
کارگردان : Hironobu Sakaguchi
طراح : Akitoshi Kawazu
سناریو : Kenji Terada , Akitoshi Kawazu
آهنگ ساز : Nobuo Uematsu
طراح شخصیت : Yoshitaka Amano
برنامه نویس ارشد : ناصر جبلی
این بازی در استدیو شماره A شرکت Square Soft در ژاپن ساخته شد.
در همین رابطه:
تاریخچه بازی Final Fantasy
تاریخچه بازی Final Fantasy III
تاریخچه بازی Final Fantasy IV
تاریخچه بازی Final Fantasy V
با توجه به موفقیت بسیار زیاد FF شرکت Square Soft کار بر روی قسمت دوم بازی را شروع کرد به طوری که تقریبا یک سال پس از عرضه FF در ژاپن، کار ساخت قسمت دوم به پایان رسید و این بازی با نام Final Fantasy II در 17 دسامبر سال 1988 در ژاپن عرضه شد. FFII همراه با FF در یک پکیج برای کنسول های مختلفی نظیر SNES و Playstation و Game Boy Advance و Playstation Portable بازسازی و روانه بازار شد.
با توجه به موفقیت و فروش بالای Final Fantasy در بازار آمریکا شرکت Square تصمیم گرفت که FFII را با نام Final Fantasy II Dark Shadow Over Palakia در آمریکا منتشر کند، اما با توجه به اینکه FF زمانی در آمریکا منتشر شد که FFIII در ژاپن منتشر شده بود، با اینکه کار بر روی FFII DSOP تقریبا تمام شده بود برای اینکه اختلاف زمانی بین انتشار بازی ها در ژاپن و آمریکا کاهش یابد، Square ساخت بازی را کنسل کرد و در عوض بر روی نسخه انگلیسی FFIV کار کرد تا هر دو نسخه ژاپنی و انگلیسی FFIV همزمان منتشر شوند. به این ترتیب FFIV در آمریکا با نام FFII منتشر شد.
Game Play
سیستم گیم پلی FFII کاملا مشابه یا بهتر بگوییم همان گیم پلی FF بود که اندکی تغییرات در آن اعمال شده بود. همانند FF، گیمرها میتوانستند کارکتر های خود را با سلاح های مختلف تجهیز کنند و بعضی ایتم های خاص مانند ایتم Cure در خارج از مبارزات نیز قابل استفاده بود. اما یکی از مهم ترین ویژگی های اضافه شده به بازی سیستم World Memory بود؛ به این ترتیب که گیمر ها میتوانستند از None-Player Characters ها در بازی یک سوال خاص بپرسند و NPC ها نیز در جواب قالبا یا اطلاعات مفیدی در اختیار گیمر ها قرار میدادند یا یک قابلیت جدید را برای کارکتر مورد نظر آزاد میکردند. World Memory در واقع همان سیستم سوال پرسیدن از NPC ها بود که برای اولین بار در این سری در FFII استفاده شد.
مبارزات در FFII کماکان به صورت Random Encounter بوده و با شرکت کردن در مبارزات میزان Attributs هر کارکتر افزایش پیدا میکرد( Attributs در واقع hit points, magic points, magic power, stamina, strength, spirit, agility, intelligence و evasion میباشد). گیمر ها میتوانستند با استفاده مکرر از یک نوع سلاح یا جادوی خاص مهارت خود را در استفاده از آن افزایش داده و سلاح یا جادوی خود را Level Up کنند. سیستم مبارزات کماکان مانند FF به صورت نوبتی بود اما بر خلاف FF به گیمر ها امکان استفاده بیش از حد از یک نوع ضربه یا جادوی خاص را نمیداد. به این ترتیب گیمر ها مجبور میشدند که از همه کارکترها و همه قابلیت هایشان به یک اندازه استفاده کرده و به نوعی یک نوع تعادل در بازی بوجود میآمد. یکی دیگر از سیستم های معرفی شده در FFII سیستم Back Row در مبارزات بود. بر اساس این سیستم در بعضی از مبارزات دشمنان در چند ردیف (اکثرا دو ردیف) قرار گرفته و گیمر ها برای آسیب زدن به ردیف های عقب تر مجبور میشدند اول ردیف جلو را نابود کرده سپس به ردیف بعدی آسیب وارد نمایند.
FFII از معدود FF هایی بود که سیستم کسب تجربه در آن وجود نداشت. به جای سیستم کسب تجربه برای Level Up کردن کارکتر و قابلیت ها، استفاده مکرر از یک وسیله یا جادو آن سلاح یا قابلیت را قوی تر میکرد و با توجه به اینکه بازی امکان استفاده مککر از قابلیت یا سلاح را نمیداد، خود به خود تمامی سلاح ها و جادو ها و ... با هم ارتقا پیدا میکرد. از محاسن این سیستم ایجاد نوعی تعادل در بین تمامی امکانات و از معایب آن بسته بودن دست گیمر برای استفاده از سلاح ها و قابلیت های مورد علاقه خود بود. این سیستم در مجموع زیاد مورد توجه طرفداران قرار نگرفت و از شماره بعدی FF از بازی حذف شد.
با توجه به سیستم جدید افزایش HP و MP (Magic Point) به این صورت بود که در هر مبارزه کارکتری که آخرین ضربه را به دشمن وارد کرده و دشمن را شکست میداد بیشترین میزان HP و کارکتری که بیشترین استفاده از جادو ها را میکرد بیشترین مقدار MP را کسب میکرد.
در FFII نیز همانند FF گروه شما شامل چهار کارکتر بود و گیمر ها میتوانستند هر کدام از کارکترها را در نوبت خود کنترل کرده و ارتقا دهند. یکی دیگر از تفاوت های FFII با FF این بود که در FFII بر خلاف FF قابلیت تغییر کلاس کارکتر ها وجود نداشت و گیمر ها مجبور بودند که از همان اپتدا یک کلاس برای کارکتر خود انتخاب کرده و تا انتها، بازی را با همان کلاس ادامه دهند.
در مجموع گیم پلی FFII نسبت به FF تغییرات نسبتا زیادی کرده بود که باب میل طرفداران نبود و بعضی از این تغییرات از شماره های بعدی از بازی حذف شدند.
داستان
شخصیت ها
Firion (در نسخه ژاپنی نام او Frioniel میباشد.) شخصیت اصلی بازی میباشد که در کودکی پدر و مادرش را از دست داده و توسط پدر و مادر Maria و Leon بزرگ شده است. بعد از کشته شدن خانواده جدید Firion توسط ماموران امپراتور، Firion تصمیم میگیرد که به نیروهای مبارز پیوسته و علیه امپراتور فعالیت کند. Firion یک شمشیر زن ماهر است که شخصیت استوار و محکمی دارد.
Maria خواهر اصلی Leon و ناتنی Firion که در ابتدای بازی پدر و مادرش توسط نیروهای امپراتور کشته میشوند. Maria به خاطر گرفتن انتقام مرگ و پدر مادرش به نیروهای مبارز میپیوندد. Maria یک کماندار حرفه ای و دختر بسیار آرام و خونسردی است. آرزوی Maria این است که خانواده از هم پاچیده اش دوباره گرد هم جمع شده و با هم زندگی به دور از دردسری داشته باشند.
Leon (در نسخه ژاپنی نام او Leonhart میباشد.) نام برادر Maria است که بعد از کشته شدن پدر و مادرش از خواهر و برادر ناتنیش Firion دور میافتد. Leon یک شمشیر زن ماهر است که عطش سیری ناپذیری برای بدست آوردن قدرت دارد. امپراتور با استفاده از این نقطه ضعف Leon او را جذب نیرو های خود کرده و به او لقب Dark Knight میدهد. اما خوشبختانه در اواخر بازی Leon با دیدن هدف واقعی امپراتور شیطانی به سمت نیروهای خیر باز میگردد و به گروه Firion و مبارزان میپیوندد و علیه امپراتور مبارزه میکند. Leon در آخر بازی از گروه جدا شده و برای ارضای نیاز قدرت طلبی خود راهی سفر سرنوشت میشود.
Guy (در نسخه FFO نام او Gus میباشد.) دوست Firion ، Maria و Leon میباشد که او نیز توسط نیروهای امپراتور یتیم شده است و برای گرفتن انتقام به نیروهای مبارز پیوسته است. Guy یک راهب ساده و بی الایش است که با حیوانات به خوبی ارتباط بر قرار میکند.
این افراد چهار شخصیت اصلی بازی میباشند که تمرکز اصلی داستان بر روی آنهاست. به جز این 4 نفر، شش شخصیت دیگر نیز در داستان حظور داشتند که برای مدت کوتاهی به گروه سه نفره Firion میپیوستند. این افراد به ترتیب:
Gordon، شاهزاده Kashuan و وارث حقیقی تاج تخت امپراتوری. بعد از اینکه امپراتور به سرزمین Fynn حمله کرد، Gordon به گروه رزهای وحشی، مخالفان امپراتور، پیوسته تا با نابودی امپراتور تاج و تخت خود را باز گرداند.
Josef یک کشاورز ساده که به همراه زن و تنها دختر خود در روستاهای Salamand و اطراف معادن Mythril زندگی میکند. Josef به خاطر به اتمام رساند ماموریت خود از سوی شاهزاده سرزمین Fynn، Hilda کشته میشود.
Leila یک دزد دریایی که بعداز پذیرفتن شکست در مقابل Firion به گروه Firion پیوسته تا به Firion برای بدست آوردن محل سکونت آخرین Wyvern کمک کند. Leila به Firion علاقه دارد و حتی به Firion پیشنهاد میکند که او هم به گروه دزدان دریایی پیوسته و با Leila زندگی کند، اما Firion این زندگی را قبول نمیکند.
Minwu (که در نسخه های بازسازی شده Mindu نام دارد) یک White Mag است که به گروه مخالفان رزهای وحشی میپیوندد. Minwu جان خود را به خاطر بدست آوردن کتاب Ultima فدا میکند.
Paul که به شغل شریف دزدی مشغول است! و اعتقاد دارد که ماهر ترین دزد دنیاست! Paul برای بدست آوردن زنگ خدایان به مبارزان کمک بسیاری میکند.
Ricard (که در نسخه های بازسازی شده Gareth و در نسخه DOS دوباره Ricard نام دارد) اولین Dragoon (نیمه انسان – نیمه ازدها) این سری میباشد.
علاوه بر این شش شخصیت، شخصیت های فرعی دیگری نیز در بازی حظور دارند که در واقع شخصیت های داستان هستند. شخصیت هایی نظیر:
Hilda شاهزاده سرزمین Fynn که موسس گروه شورشیان علیه امپراتور میباشد. Hilda یک جادوگر خوب است که در ابتدای بازی نامزدش Scott توسط نیروهای امپراتور کشته میشود.
Cid که برای اولین بار در FFII به عنوان خلبان و صاحب کشتی هوایی معرفی شد و از FFII به بعد به یکی از شخصیت های ثابت و همیشگی FF تبدیل شد. در واقع Cid یکی از وجه های تشابه همه FF هاست.
Nelly دختر Josef که توسط نیرو های امپراتو اسیر شده و به کار اجباری در معادن Mythril گمارده شده بود و توسط گروه Firion نجات داده میشود.
Chocobo ها موجودات شبیه شترمرغی هستند که برای اولین بار در این سری در FFII معرفی شده و به یکی از موجودات همیشه حاظر در این سری تبدیل شده اند.
Emperor Of Palamecia که شخصیت منفی اصلی بازی و عامل اصلی شرارت در بازیست! امپراتور توسط Firion کشته میشود ولی در آخر بازی به صورت یک موجود شیطانی برای گرفتن انتقام دوباره باز میگردد ولی باز هم توسط Firion کشته میشود.
بسیاری از نام های شخصیت های FFII در بسیاری از FF های دیگر تکرار شده اند. از معروف ترین آنها میتوان به Leonhart اشاره کرد که نام خانوادگی شخصیت اصلی FFVIII بود. همچنین نام Squal در سری KH، Leon میباشد. Josef نیز نام یکی از شخصیت های FFIX بود که به گروه Zidan میپیوندد. در نسخه Nightmare's Labyrinth نام امپراتور Mateus بود که در FFTactic Advance و FFXII نیز استفاده شد. همچنین Hilda نام همسر Cid در FFIX است.
طرح کلی داستان و سرزمین های داخل بازی
داستان FFII در باری نبرد گروه های شورشی و امپراتور Palemecia است. این گروه های شورشی در سرزمین Fynn که از امپراتوری Palemecia بسیار دور است شکل گرفت. در جنوب سرزمین Fynn شهر Altair قرار دارد که مرکز قلمرو گروه های شورشی و شروع داستان بازی است. در شرق سرزمین Fynn شهر جادویی Mysidia و در غرب آن چند روستای کوچک نزدیک به آب به نام های Paloom و Poft وجود دارد. در شمال سرزمین Fynn شهر های Salamand و Bafsk در میان کوه ها قرار دارند. Salamand پایگاه شورشی ها و یاغی هاست.
شروع داستان
داستان FFII مربوط به چهار جوان به نام های Firion, Maria, Guy, Leon میباشد که خانواده های آنها توسط سربازان امپراتوری ستمگر و ظالم Palemeciaکشته شده اند. شاهزاده سرزمین Fynn، Hilda، که بعد از دستگیری پدرش توسط نیروهای امپراتور به جرگه یاغیان پیوسته و یک گروه شورشی علیه امپراتور با نام رز های وحشی در نزدیکی های شهر Altair تاسیس کرده، بعد از مرگ پدر و مادر این چهار جوان، Firion, Maria و Guy را که به حال خودشان رها شده بودند تا بمیرند، را پیدا کرده و تحط حمایت خود قرار میدهد اما موفق نمیشود که Leon را پیدا کند. این سه جوان که بعد از کشته شدن پدر و مادرشان در فکر گرفتن انتقام از نیروهای امپراتور بودند از Hilda میخواهند تا آنها نیز به نیرو های شورشی پیوسته و علیه سربازان امپراتور و حکومت ظالمانه او مبارزه کنند، اما Hilda به دلیل اینکه آنها هنوز جوان و خام و بیتجربه بودند درخواست آنها را قبول نکرده و اجازه نمیدهد که آنها نیز به گروه مبارزان بپیوندند. مدتی بعد شاهزاده Hilda گروهی را مامور میکند تا برای پیدا کردن Leon تمامی سرزمین های Fynn را بگردند، اما این گروه علاوه بر این که موفق به پیدا کردن Leon نمیشوند، به شاهزاده خبر میآورند که نامزد او Scott توسط Borghen کشته شده و Borghen که یکی از شوالیه های سرزمین Fynn بود، بعد از کشتن او به نیرو های امپراتوری پیوسته و ژنرال ارتش امپراتور شده است. Hilda نیز که دچار ضربه روحی شدیدی شده بود به Firion, Maria و Guy اجازه میدهد که به نیرو های شورشی بپیوندند.
مبارزان برای ساخت سلاح و توان مقابله با نیروهای امپراتور به شدت به Mythril احتیاج داشتند. به همین دلیل Hilda چند مبارز را از دهکده های Salaman به رهبری شخصی به نام Josef برای پیدا کردن Mythril راهی کوه های شمالی سرزمین Fynn میکند اما این گروه در ماموریت خود شکست خورده و موفق نمیشوند Mythril خواسته شده را بدست آورند و به این ترتیب ارتباط Hilda با Josef قطع میشود. شورشی های جدید یعنی قهرمانان بازی نیز که منتظر فرصتی بودند تا لیاقت خود را نشان دهند، عهده دار انجام دوباره این ماموریت میشوند. قبل از اینکه گروه جوان به این ماموریت فرستاده شوند فردی به نام Minwu نیز به گروه میپیوندد و به این ترتیب گروه چهار نفره یاغی ها عازم ماموریت میشوند. آنها از طریق کشتی از دریا عبور کرده و به شرق سرزمین و سپس شمال رفته و وارد سرزمین Salamand میشوند اما در بدو ورود به Salamand متوجه میشوند که چرا Josef در ماموریت خود شکست خورد. گروه پس از ورود به Salamand موفق میشوند با Josef ارتباط برقرار کرده و راز شکست ماموریتش را از خودش بپرسند. Josef به آنها میگوید که سرزمین Salamand کاملا در محاصره نیرو های امپراتور قرار گرفته و نیرو های امپراتور ساکنان Salamand را مجبور کردهاند که در معادن Mythril در ناحیه Semmit کار کرده و Mythril های بدست آمده را به امپراتور تحویل دهند. Josef که دخترش Nelly توسط نیروهای امپراتور دزدیده شده بود، از دیدن مبارزان بسیار خوشحال میشود و تصمیم میگیرد این موضوع را به آنها اطلاع داده تا مبارزان جان دخترش را نجات دهند اما بنا به دلایلی موفق به اینکار نشده و مبارزان از این موضوع بی خبر میمانند. بعد از صحبت های Josef مبارزان به معادن Semmit حمله کرده و موفق میشنود کارگران معدن و همچنین Nelly و فردی به نام Paul که خود را بهترین دزد دنیا میدانست! را نجات دهند. مبارزان به همراه Nelly و Paul بعد از شکست دادن سربازان امپراتور، Mythril خواسته شده را بدست آورده و به شهر Altair باز میگردند.
بعد از موفقیت مبارزان جوان در اولین ماموریت خود به آنها ماموریت داده میشود که به روستای کوچک Bafsk که در شرق Salamand قرار داشت، رفته و مانع از ساختن کشتی هوایی به نام DreadNaught شوند. مبارزان وقتی به Bafsk میرسند متوجه میشوند که روستای Bafsk تحط سلطه و فرمان ژنرال Borghen قرار گرفته است. مبارزان با تلاش فراوان موفق به وارد شدن به روستای Bafsk میشنود اما با ورود به دهکده متوجه میشوند که برای متوقف کردن ساخت DreadNaught خیلی دیر شده و ساخت آن به پایان رسیده است. با اینکه مبارزان موفق نمیشوند ساخت DN را متوقف کنند اما به نقشه امپراتور از ساخت آن پیمیبرند. آنها متوجه میشوند که ساخت DN به این دلیل بوده است که با استفاده از سلاح Sunfire که بر روی آن نصب شده بود، شهر Kashuan را نابود کنند. اما سلاح Sunfire برای راه افتادن احتیاج به وسیله این به نام "زنگ خدایان" داشت که در غار های یخ زده قرار گرفته بود. Josef به مبارزان کمک میکند که وارد غار شده و زنگ خدایان را بدست آورند اما ژنران Borghen برای جلو گیری از کار آنها به آنها حمله میکند اما از آنها شکست میخورد. Borghen وقتی میبیند از مبارزان شکست خورده است، سعی میکند یک تخته سنگ بزرگ را رو به دهانه غار قرار دهد تا آنها نتوانند از غار خارج شوند، اما Josef برای نجات گروه با از خودگذشتگی خود را در زیر تخته سنگ قرار میدهد و با دادن جان خود باعث فرار مبارزان میشود.
مبارزان بعد از بدست آوردن زنگ خدایان به منظور متوفق کردن DN به سمت Bafsk حرکت میکنند تا برای همیشه Sunfire را نابود کنند. وقتی مبارزان به DN میرسند فردی به نام Gordon نیز به آنها ملحق میشود. مبارزان با رسیدن به DN متوجه میشوند شاهزاده Hilda به همراه فردی به نام Cid توسط شوالیه تاریکی در DN اسیر شده اند. مبارزان موفق میشوند که برای نجات جان شاهزاده وارد DN شده و بعد از نجات Hilda و Cid، Sunfire را به داخل موتور DN انداخته و نابود کنند. با نابودی Sunfire ناگهان شوالیه تاریکی که وضعیت را خطر ناک دیده بود، از DN بیرون آمده و فرار کند، اما قبل از فرار Maria موفق میشود که از روی صدای آن، هویت او را تشخیص دهد.
بعد از این ماجرا مبارزان به مقر فرماندهی Hilda باز میگردند اما حال Hilda به هیچ وجه خوب نبود. شاهزاده Hilda بعد از فرار از DN مریض شده و رو به مرگ قرار میگیرد. بعد از بازگشت به Fynn، Gordon و Minwu و گروه Firion برای دریافت ماموریت جدید احظار میشوند. Gordonبه مقام فرمانده نیروهای شورشی ارتقا درجه پیدا میکند، به Minwu ماموریت داده میشود تا به دنبال کتاب Ultima بگردد و به گروه Firion نیز دستور داده میشود تا اثری از اژدهایان منقرض شده Deist پیدا کنند زیرا مرگ و حیات Hilda به نوعی به این اژدهایان وابسته بود. مبارزان متوجه میشوند که تنها یک نفر در دنیا وجود دارد که میتواند آنها را به سلامت به سرزمین Deist برساند. این شخص دختری به نام Leila، یک دزد دریای، بود که در کشتی کار میکرد که ماموریت حمله به گروه مبارزان را داشت. به این ترتیب مبارزان با دزدان دریای و Leila وارد نبرد شده و Firion موفق میشود Leila را شکست داده و از او راه رسیدن به Deist را بپرسد. با توجه به راهنمایی های Leila مبارزان به Deist رسیده و با آخرین اژدهای باقی مانده از نژاد Wyvern که رو به مرگ بود ملاقات میکنند. آخرین Wyvern از مبارزان میگوید که اگر تخم او را تا قبل از مرگش در انتهای غار محل سکونتش در داخل زمین چال کنند، او به خواسته آنها عمل میکند .مبارزان نیز تخم او را برداشته و بعد از نابودی هیولا های انتهای غار، آن را در داخل زمین چال کرده و پس برطرف شدن نیازشان توسط آخرین Wyvern به سرزمین خود بازمیگردند.
مبارزان بعد از بازگشت متوجه میشوند که با اینکه حال ملکه خوب بوده ولی رفتاری عجیب و دیوانه وار دارد. شاهزاده Hilda برای تشکر از مبارزان Firion را به اتاق خواب خود دعوت میکند ولی بعد از ورود Firion به اتاق در را قفل کرده و سعی میکند که Firion را اغوا کرده و با او رابطه بر قرار کند. اما Firion به شاهزاده مشکوک شده و پرده از راز او بر میدارد. Firion متوجه میشود که فردی که آنها به عنوان شاهزاده از DN نجات داده بودند Hilda نبوده بلکه ملکه جادوگران بوده که به دستور امپراتور و برای نابودی گروه مبارزان خود را به شکل شاهزاده Hilda در آورده بوده است. ملکه جادوگران بعد از اینکه خود را به شکل Hilda در آورده بود خود را به مریضی زده تا Firion و گروهش را برای نجات جان خود به ماموریتی خطرناک بفرستد تا آنها در حین انجام این ماموریت کشته شوند اما زمانی که متوجه میشد Firion و گروهش از ماموریت جان سالم به در برده اند، Firion را به اتاق خواب خود دعوت کرده تا Firion را فریب داده تا وسوسه شود که با او رابطه برقرار کند تا از این تریق ملکه او را در حین آمیزش بکشد. اما Firion از حیله شیطانی او آگاه شده و او را به قتل میرساند. Firion به همراه گروهش و Gordon به DN بازمیگردند تا شاهزاده Hilda واقعی را نجات دهند. اما امپراتور به آنها کلک زده و برای آنها دام میگزارد و به این ترتیب بعد از رسیدن مبارزان به شاهزاده Hilda، آنها را توسط شوالیه تاریکی و نیروهایش محاصره میکند. هنگامی که مبارزان در محاصره بودند Paul از پشت به شوالیه تاریکی و نیرو هایش حمله کرده و بعد از شکست محاصره، به همراه مبارزان شاهزاده Hilda را نجات داده و به Fynn باز میگردند.
به مجرد اینکه مبارزان به همراه شاهزاده Hilda به Fynn بازگشتند، Hildaو Gordon در تدارک حمله به امپراتور میشوند. Hilda به مبارزان دستور میدهد که به دنبال Minwu بروند زیرا بعد از رفتن Minwu به دنبال کتاب Ultima خبری از او نشده بود. مبارزان نیز به همراه Leila توسط کشتی به دنبال Minwu رفته ولی در بین راه کشتی آنها توسط Leviathan، یک نهنگ غول پیکر، بلعیده شده و مبارزان از یکدیگر جدا میشوند، اما Richard آخرین اژدهای باقی مانده به خاطر کمک مبارزان برای چال کردن تخم، همه مبارزان را از آب نجات داده و به آنها یک کشتی جدید داده و با نشان دادن راه درست به آنها، دین خود را به مبارزان ادا کرده و به آنها کمک میکند تا Minwu را پیدا کنند. سپس مبارزان به برج جادویی رفته و در آنجا با Minwu ملاقات میکنند. مبارزان متوجه میشوند که کتاب Ultima توسط جادویی خاص به یک سکو چسبیده شده است. Minwu بعد از اینکه مطمئن میشود مبارزان به دنبال او آمده اند، با اجرای یک طلسم پیچیده به قیمت از دست دادن جان خود، طلسم کتاب را شکسته و آن را به گروه میدهد تا به نزد شاهزاده Hilda ببرند.
مبارزان بعد از بازگشت به Fynn متوجه میشوند که امپراتور Pelemecya برای نابودی مخالفان خود با Dark Cloud متحد شده و با استفاده از نیروی او بیشتر شهر های سرزمین Fynn را نابود کرده است. مبارزان با دیدن Fynn که در حال نابود شدن توسط امپراتور بود، تصمیم میگیرند که به قلعه او حمله کرده تا او را بکشند. در حالی که مبارزان در حال طرح ریزی یک نقشه برای ورود به قلعه امپراتور بودند، Wyvern تازه متولد شده، به خاطر جبران زحمات مبارزان برای چال کردن تخم او در غار، به کمک آنها آمده و آنها را به قلعه امپراتور میبرد. مبارزان بعد از وارد شدن به قلعه با امپراتور رو به رو شده و موفق میشنود او را بکشند. در حالی که کل سرزمین Fynn به خاطر نابودی امپراتور خوشحال بودند، شوالیه سیاه بازگشته و دوباره حکومت را در دست گرفته و نیروهای خود را برای نابودی کامل نیرو های شورشیان آماده میکند. اما ورود شوالیه سیاه یک شوک بزرگ برای مبارزان به همراه داشت. شوالیه سیاه کسی نبود به جز Leon برادر گم شده Maria! Maria به آنها میگوید که از زمانی که شوالیه سیاه را در DN دیدند او را شناخته اما حرفی از این موضوع نزده بوده است.
به این ترتیب مبارزان برای نابود کردن امپراتور جدید تصمیم میگرند که به کمک Cid و کشتی هوایی او وارد قلعه شوالیه سیاه بشوند. زمانی که مبارزان وارد قلعه شوالیه سیاه میشوند خود را در مقابل Leon میبینند، اما در این میان امپراتور با ظاهر شیطانی جدید دوباره ظهور کرده و در مقابل مبارزان قرار میگیرد، اما این بار نه به خاطر پس گرفتن امپراتوری بلکه به خاطر نابودی کل دنیا. در حالی که امپراتور شیطانی برای نابودی مبارزان آتش جادویی قدرتمندی به وجود آورده بود Wyvern سر رسیده و مبارزان را به همراه Leon به یک جای امن میبرد. زمانی که Hilda شوالیه سیاه یعنی Leon را در کتار مبارزان میبیند بسیار شوکه میشود اما Maria به او توضیح میدهد که Leon قبول کرده که برای نابودی امپراتور شیطانی به آنها کمک کند. مبارزان به همراه Leon از طریق یک مسیر مخفی به نام Jade وارد قلعه امپراتور شده و موفق میشوند که برای بار دوم امپراتور را نابود کرده و جهان را برای همیشه از شر او راحت کنند.
بعد از نابودی امپراتور شیطانی، Hilda و Gordon تصمیم میگرند که با هم ازدواج کرده و دو سرزمین Fynn و Kashuan را با هم ترکیب و متحد کنند و امپراتوری جدیدی را تشکیل دهند. Paul پیشنهاد پیوستن به نیرو های امپراتور جدید را پذیرفته اما بعد از مدتی خسته شده و ترجیح میدهد به فرم سابق خود، یعنی دزد بودن! بازگردد. Leila نیز به Firion پیشنهاد میکند که به او پیوسته و با هم یک گروه دزد دریایی جدید تشکیل دهند اما Firion پیشنهاد او را قبول نکرده و ترجیح میدهد که در کنار امپراتوری جدید بماند، اما Leila به او میگوید که بلاخره یک روزی سر و کار Firion به او خواهد افتاد! Maria نیز امیدوار بود که دوباره به همراه Leon وFirion زندگی کند اما Leon به او میگوید که عطش کسب قدرت به او اجازه نمیدهد که در کنار امپراتور جدید باشد و به همین دلیل تصمیم میگیرد به دنبال سرنوشت خود برود. Maria از Firion خواهش میکند که Leon را از تصمیم خود منصرف کند اما Firion به او میگوید که باید به Leon اجازه داد که به دنبال راه خود برود اما آنها همیشه منتظر او باقی میمانند تا یک روزی Leon بلاخره پیش آنها بازگردد.
داستان FFII نسبت به FF بسیار بهتر و پخته تر بود. در FFII برای اولین بار مفاهیمی چون از جان گزشتگی، عشق، آزادی خواهی و ... به زیبایی هر چه تمام تر وارد داستان بازی های کامپیوتری شد و از آن به بعد داستان سری FF جزو بهترین و رمانتیک ترین داستان ها قرار گرفت. داستان FFII در زمان خود به قدری عمیق و پیچیده بود که با داستان فیلم Star wars A New Hope مقایسه میشد!
Final Fantasy II Sound Track
همانند FF به دلیل کیفیت بالای موسیقی FFII و درخواست مکرر طرفداران، قطعات موسیقی FFII به همراه FF در یک CD به صوت جداگانه به فروش رسید. این قطعات موسیقی شامل Theme اصلی بازی بود که توسط Tsuyoshi Sekito تنظیم شده بود.
دوباره سازی های Final Fantasy II
FII نیز همانند FF بازسازی و به همراه FF در یک پکیج برای کنسول های مختلفی عرضه شد شد که در متن زیر به شرح تفاوت ها و مزیت ها و معایب نسخه های بازسازی شده خواهیم پرداخت.
Final Fantasy II Nightmare's Labyrinth
NL نام یک نسخه از FFII است که به صورت انحصاری در ژاپن منتشر شد. این نسخه را نمیتوان یک دوباره سازی از FFII دانست زیرا NL در واقع همان FFII با درجه سختی آسان تر بود. این عنوان در آپریل سال 1989 توسط Kadodawa Shoten در ژاپن منتشر شد.
Wonder Swan Color
FFII نیز همانند FF برای کنسول WSC شرکت Bandai دوباره سازی شد و در تاریخ 3 می سال 2001 توسط شرکت Bandai منتشر شد. نسخه WSC عنوان FFII بر خلاف FF که تفاوت های زیادی با عنوان اصلی داشت، تفاوتی با عنوان اصلی نداشت و در واقع همان FFII با گرافیک بسیار بهتر بود. از اندک تفاوت های نسخه WSC میتوان به قطعات موسیقی جدید اضافه شده اشاره کرد که توسط آقای Tsuyoshi Sekito ساخته شده بودند.
Final Fantasy Origin
FFII به همراه FF در یک پکیج در سال 2002 به نام FFO برای کنسول Playstation منتشر شد. FFO در واقع پورت نسخه WSC به کنسول PS بود که به دلیل رزولوشن بالاتر کنسول PS کیفیت بهتری را نسبت به WSC ارایه میکرد. FFII در FFO از لحاظ سیستم گیم پلی هیچ تغییری نکرده بود و تنها مورد افزوده شده به آن Rimix موسیقی عنوان FFIX بود. FFO سال 2003 در آمریکا منتشر شد.
Final Fantasy I & II: Dawn Of Souls
Soul Of Rebirth
DOS نیز پورتی از عنوان FFO از کنسول PS به کنسول دستی GameBoy Advance بود که در 19 جولای سال 2004 در ژاپن و 29 نوامبر همان سال در آمریکا منتشر شد. مهم ترین تفاوت FFII در نسخه DOS این بود که با تمام کردن داستان اصلی، بخش جدیدی به نام Soul Of Rebirth به بازی افزوده میشد که خط داستانی متفاوت داشت. FFII در قسمت های دیگر هیچ گونه تغییری نسبت به عنوان اصلی نداشت. همانطور که از اسم این بخش جدید پیداست، داستان در مورد زنده شدن یکی از شخصیت های کشته شده در بازی میباشد. در این نسخه Minwu که در بازی اصلی تصور میشد کشته شده است در یک غار اسرار آمیز از خواب بیدار میشود. با جلوتر رفتن Minwu در غار، او با Scott و Josef و Ricard مواجه میشود(این شخصیت ها همگی در بازی اصلی کشته شده بودند). آنها از اینکه دوباره یکدیگر را دیده اند بسیار متعجب میشوند و این سوال برایشان پیش میآید که در این مکان چه میکنند؟ با جلوتر رفتن در بازی آنها متوجه میشوند که در عالم Arubboth که در آسمان است قرار دارند و از آن دنیا به مبارزان در دنیای فانی کمک معنوی میکنند(!) تا بر امپراتور پیروز شوند.
داستان SOR هر چند بسیار عجیب شروع شده و ادامه و پایان میپذیرد(!) اما با توجه به اینکه چند ساعت گیم پلی جدید به بازی اصلی اضافه میکرد، قابل قبول بود و باعث میشد گیمر ها به بازی کردن مجدد FFII ترغیب شوند.
Mobile Phone
در سال 2006 شرکت SE عنوان FFII اصلی را برای گوشی های موبایل ژاپنی منتشر کرد. این عنوان هیچ تفاوتی با عنوان اصلی نداشت.
Final Fantasy II 20Anniversary
برای بیستمین سالگرد تولد عنوان FF شرکت Square Enix تصمیم گرفت که FF را به همراه FFII برای کنسول دستی PSP دوباره سازی کند. FFII برای PSP در واقع همان عنوان اصلی با گرافیک کاملا متفاوت بود. این عناون در تاریخ 7 جون 2007 در ژاپن و در 24 جولای همان سال در آمریکا منتشر شد.
از تفاوت های نسخه PSP بازی میتوان به افزودن FMV ها و موسیقی نسخه FFO به بازی اشاره کرد. در این بازی همچنین در قسمت SOR هیولا های جدید و رئیس های جدید اضافه شده بود.
در مجموع FFII را میتوان ادامه دهنده راه FF دانست که با اعمال تغییرات زیادی در سیستم گیم پلی عنوان اصلی، توانست به موفقیت عزیمی دست پیدا کند و حتی در ژاپن بیشتر از FF فروش داشته باشد و موفقیت دیگری را برای شرکت Square Soft رقم زند.
سازندگان Final Fantasy II
کارگردان : Hironobu Sakaguchi
طراح : Akitoshi Kawazu
سناریو : Kenji Terada , Akitoshi Kawazu
آهنگ ساز : Nobuo Uematsu
طراح شخصیت : Yoshitaka Amano
برنامه نویس ارشد : ناصر جبلی
این بازی در استدیو شماره A شرکت Square Soft در ژاپن ساخته شد.
در همین رابطه:
تاریخچه بازی Final Fantasy
تاریخچه بازی Final Fantasy III
تاریخچه بازی Final Fantasy IV
تاریخچه بازی Final Fantasy V