The Elder Scrolls Library {Wiki}

Timeless One

Gemina Martia Victrix
Loyal Member
twxn6c22sxmkp2rlzifu.jpg

nsz3_img_20170428_133108.jpg


تاپیک بحث و گفتگو:بحث و گفتگو در مورد سری The Elder scrolls
قوانین همه تاپیک‌های ویکی:قوانین تاپیک های [دانشنامه]

درود
یه مدت پیش تصمیم گرفتیم با چند تا از بچه ها که زمان هایی که آزادیم دنیای TES رو ترجمه کنیم و بذاریم تو سایت تا همه استفاده کنن. که خوشبختانه با تایید مدیریت این اجازه داده شد تا همچین تاپیک هایی با قوانین مشخص زده بشه.
اول از همه بگم که لیست به مرور آپدیت میشه و خود مقالات هم با شماره جدید هر نسخه جدید بازی آپدیت میشن. خوبی این حالت اینه که مهم نیست آینده حتی خود ماها تو سایت باشیم یا نه. مهم اینه که همچین چیزی همیشه تا روزی که بازیسنتر هست در اختیار کاربراش قرار داره و میشه نگهش داشت. فقط تنها نکته این که هست محبوریم به خاطر یه سری ملاحاظات اجازه آپدیت رو همینجوری ندیم. پست جدید یا آپدیت هرکدوم از مقاله ها باید بعد از تایید مدیریت یا افراد زیر که فعلا در حال حاضر شناخته شده و اطلاعات کافی در مورد دنیای بازی دارن، زده بشه (در آینده این افراد بیشتر میشن):

@Timeless One
@Destruction
@Safety & Peace

یه سری فرمت و قوانین هست که باید رعایت بشن اگر دوست دارید چیزی اضافه کنید:

1) اسم ها حتی اگر مقالشون هم وجود داره باید داخل متن اولین باری که نوشته میشن به صورت انگلیسی باشن و داخل پرانتز جلوشون صورت صحیح و تلفظ درست فارسی نوشته بشه. بعد از بار اول فقط حالت فارسی نوشته میشه. این مساله تلفظ صحیح خیلی مهمه چون باید روش بهضی جاها جستجو کنین. یا اگر قبلا داخل متن ها یا لیست زیر بودن، همون رو دقیقا استفاده کنید.

2) حروف "TH" کنار هم باید "ت" نوشته بشه و نه "ث"

3) حرف "و" فقط برای "او" استفاده میشه و اگر کلمه ای از "O" داخل استفاده شده باید بدون "و" نوشته بشه در حالت فارسی.

4) ترجمه باید دقیق ترین حالت ممکن باشه و به هیچ عنوان هیچ چیزی از خودتون اضافه نکنید مگه موارد خاص که باید مشورت بشه.

5) لیست مقالات پایین هست و اگر میخواید مقاله جدید اضافه کنید دقت کنید که خارج از موارد پایین باشه که ترجمه شدن در حال حاضر. اما اگر آپدیت جدید هست با پیام خصوصی به مدیریت یا افراد بالا بگید تا بعد از تایید آپدیت بشه

6) این قوانین میتونن تغییر کنن یا تکمیل بشن و چون نمیشه یه مقاله رو خیلی درست کرد، فقط درصورتی که مطمئن هستید، چیزی بنویسید.

چون نمیشه همه رو یه دفعه قرار داد، تاپیک به صورت تدریجی آپدیت میشه و سعی میکنیم اول مقالات پایه ای و اصلی تر رو قرار بدیم.
ممنونم از همه و امیدوارم براتون این تاپیک مفید باشه.

و البته یه قسمت خوب به بازیسنتر اضافه کنه.

=======================================
لیست مقالات ( به ترتیب حروف الفبا):

Aedra
Ahzidal
Aetherius
Akavir
Aldmeri Dominion (First)

Aldmeri Dominion (Second)
Aldmeri Dominion (Third)
Alduin
Alessian Empire
All Flags Navy
Anu
Anui-El
Atmora
Arubis
Auri-el
Ayleid
Ayrenn

Battle of Pale Pass
Battle of Red Mountain
Bendu Olo
Blades
Camoran Dynasty
Camoran Usurper
Chimer
Cloud Ruler Temple
Colovian Estates
Cuhlecain
Cyrodiil
Daedra

Daggerfall Covenant
Dagoth Ur
Dark anchors
Dawn Era
Direnni Hegemony
Direnni Tower

Dragon Cult
Dragon Priests
Dragon War
Dunmer
Dwemer
Ebonheart Pact
Ehlnfox
Elder Scroll
Five hundred companions
Four Score War
Great War
Greybeards
High Hrothgar
Imperial City
Imperial Legion
Interregnum

Isle of Balfiera
Knight of Order
Knight-Paladin Gelebor
Lorkhan
Lycanthropy
Magna Ge
Magnus
Mantella
Marukh
Mede Dynasty
Mer
Merethic Era
Morag Tong
Morrowind
Mundus
Mythic Dawn
Nede
Night of tears
Nirn
Numidium
Oblivion (Realm)
Paarthurnax
Padomay
Pelinal Whitestrake
Red Mountain
Reman Cyrodiil
Reman Empire
Ruby Throne
Saarthal
Septim Dynasty
Sithis
Sky Haven Temple
Skyrim
Sload
Storm of seperation
Stormcloaks
Summerset Isle
Thalmor
The Crowns
The Eye of Magnus
The White Gold Tower
Throat of The World
Tiber Septim
Titus Mede I
Tribunal
Trinimac
Umaril
Umbriel
void
War of Succession
War of the Red Diamond
White-Gold Concordat
Wulfharth-ysmir
Ysgramor
Ysgramor Dynasty
Ysmir


Daedra:

Azura
Boethiah
Clavicus Vile
Hermaeus Mora
Hircine
Jyggalag
Malacath
Mehrunes Dagon
Mephala
Meridia
Molag Bal
Namira
Nocturnal
Peryite
Sanguine
Sheogorath
Vaermina


Aedra:

Akatosh
Arkay
Dibella
Julianos
Kynareth
Mara
Stendarr
Zenithar

=======================================

نقشه قاره ها و نیرن:




نقشه تامریل:



 
آخرین ویرایش:
Nirn



esj8_1.jpg

"نیرن" سیاره ای است که به وسیله Lorkhan (لرکان) و Aedra (ایدرا) ها به وجود آمده و توسط بقیه به عنوان سرزمین و دنیای فانی ها شناخته میشود. "نیرن" شامل قاره های : Tamriel (تامریل)، Atmora (اتمرا)، Yokuda (یکودا)، Akavir (آکاویر) و Pyandonea (پیاندونیا) میشود.
اما بزرگترین و قاره اصلی، تامریل است که تمام اتفاقات بازی تاکنون در آن جریان دارد. بقیه قاره ها بدین صورت قرار گرفته اند:

==> آکاویر در شرق تامریل
==> اتمرا در شمال تامریل
==> یکودا در غرب تامریل و به نظر میرسد از بین رفته باشد
==> پیاندونیا در جنوب که محل پادشاهی الو های گرمسیری یا مائومر ها است
==> همچنین قاره دیگر در جنوب به نام Aldmeris (آلدمریس) زمانی وجود داشته و اکنون ناپدید شده است

دلیل اصلی و نوع به وجود آمدن "نیرن" به طور روشن مشخص نیست. اما این عقیده وجود دارد که "لرکان" مغز متفکر به وجود آورنده آن بوده است. البته اینکه او چطور "نیرن" را به وجود آورده نیز در حاله ای از ابهام قرار دارد. نظرات مختلفی از جمله کمک گرفتن از "ایدرا" ها و یا با حیله گری و استفاده کردن از قدرت آنها، وجود دارد. با این همه به نظر میاید که "ایدرا" ها از قدرت و توانایی های خود برای به وجود آوردن "نیرن" استفاده کردند. بیشترشان بعد از اینکه متوجه هزینه و قدرت مورد استفاده شدند، خود را کنار کشیدند. اما آنهایی که تا آخر برای به وجود آوردن "نیرن" از قدرت خود استفاده کردند به عنوان هشت خدای سرزمین، یا ایدرا های اصلی شناخته میشوند.

qzc3_2.jpg

subr_3.jpg


نوشته شده و آپدیت شده توسط:

 
آخرین ویرایش:
Anu



Anu (آنو) یکی از باستانی ترین مقدسات است که در به وجود آوردن Arubis (آروبیس) و دنیا نقش زیادی داشت. آنو دقیقا از نظر قدرت هم رده برادرش Padomay (پادمی) است. ولی از هر نظر دیگر در نقطه مقابل او قرار دارد. اینگونه بیان میشود که آنو در همه چیز وجود دارد. بعضی نظریات کهن که بیشتر پرستندگان پادمی توصیف کرده اند، آنو یک نیروی پایدار، بدون شخصیت، بدون آگاهی و بدون هیچ قصد و هدفی است. هرچند اعتبار این تئوری ها را نمیتوان تایید کرد.
براساس نوشته های باستانی تر، آنو، Aedra (ایدرا) یا Daedra (دیدرا) نیست. بلکه به همراه برادرش پادمی در به وجود آوردن هردو گروه نقش اصلی را ایفا کرد. بعضی داستان های کهن اینگونه بیان میکنند که وقتی آنو و پادمی به وجود آمدند و اراده خود را به دست آوردن، بالافاصله جنگ و نبرد را با یکدگیر به خاطر تفاوت هایشان شروع کردند. در نتیجه این نبرد و خونی که از هردو ریخته شد، به et'Ada (ات-آدا) ها حیات بخشیدند. از مخلوط خون آنو و پادمی، ایدراها متولد شدند و از خون پادمی دیدراها به وجود آمدند.
اما Aldmeri ها (آلدمری ها –الف ها) داستان کامل تری را در کتیبه های خود ثبت کرده اند. پس از نبرد که معلوم نیست واقعا اتفاق افتاده باشد، آنو روح خود را متولد و به وجود آورد که بتواند خودش را بشناسد و شخصیتش را ببیند. این روح جدید Anui-El (آنویی-ال) نام گرفت. اما در نقطه مقابل، پادمی هم روح خودش یعنی Sithis (سیتیس) را متولد کرد که نمایش تمام محدودیت های آنویی-ال بود. آنویی-ال سرانجام مشاهده کرد که دنیایی که در نتیجه نبردشان به وجود آمده، یعنی آروبیس، پایدار نیست و هرج و مرج در سرتاسر آن دیده میشود. برای آرام و پایدار کردن آروبیس و دادن شخصیت بیشتر به خود و دنیا، آنویی-ال دوباره روح خودش را متولد کرد که Auri-El (اوری-ال) نام داشت و زمان هم همراه با آن به وجود آمد. اوری-ال در زبان الف ها همان Akatosh (آکاتش) است. زمان به آروبیس اجازه داد تا محدودیت ها و طبیعتش به شکل بگیرند. به همین دلیل ات-آدا ها این فرصت را پیدا کردند تا شکل و شخصیت و اسم پیدا کنند. در جواب به این عمل، سیتیس Lorkhan (لرکان) را به وجود آورد تا دنیایی که خودش در به وجود آمدنش نقش داشته و بیشتر از هرچیز از آن تنفر داشت را از بین ببرد. لرکان با ایده هایش تمام دنیا را پر کرد و اوری-ال و تعداد زیادی از ات-آداها فریب ایدهایش را خوردند. تفکرات لرکان براساس محدودیت ها بنا شده بود که با ذات ات-آداها در تضاد بود. ایده اصلی دادن روح به آروبیس بود که Mundus (موندوس) نام داشت و لرکان این استدلال را کرد که میتواند به روح های اصیل دیگری این فرصت را بدهد تا شخصیت و وجود خود را به دست بیاورند. هرچند موندوس یک حقه بود و باعث به وجود آمدن محدودیت میشد. اوری-ال (آکاتش) در تنها زمانی که ضعییف بود فریب این حیله را خورد و به همراه گروهی ات-آداهای دیگر (ایدراها به طور مشخص- دیدرا ها در خلق موندوس شرکت نکردند و قدرت خود حفظ کردند) قدرت خود را در اختیار به وجود آوردن موندوس و نیرن قرار دادند. به وجود آمدن موندوس و نیرن باعث شد تا ات-آداها در معرض نابودی قرار بگیرند. Magnus (مگنوس) و گروهی از ات-آدا ها در آخرین لحظات و قبل از اینکه قدرتشان در معرض خطر قرار بگیرد از موندوس فرار کردند ولی تعداد دیگری مانند اوری-ال و گروهی دیگر از ات-آداها در آن گیر افتادند. اوری-ال به آنو التماس کرد تا او را نجات دهد. اما آنو جای او را با چیز دیگری پر کرده بود و هیچ کمکی نکرد. اما آنویی-ال کمان و سپر خود را به اوری-ال داد تا لرکان را شکست دهد. اروی-ال (آکاتش) به همراه Triminac (تریمیناک) و ایدراهای دیگر و ارتش الفهایشان به جنگ لرکان و آفریده هایش رفتند. در این نبرد تریمیناک موفق شد لرکان را از بین ببرد و قلبش را در نیرن دفن کند. پس از این نبرد آکاتش به بهشت رفت و پیروانش را زیر نظر قرار داد تا شاید روزی بتوانند به ذات خود و زمان قبل از موندوس بازگردند.


پیشگویی تاریکی خورشید
زمانی که Arch-Curate Vyrthur (آرچ-کیوریت ویرتور) یکی از پیروان اوری-ال تبدیل به خون آشام شد، از او درخواست کرد تا درمانش کرد. اوری-ال (آکاتش) این درخواست را رد کرد و "ویرتور" این پیش بینی را به وجود آورد که خورشید توسط یک خون آشام تاریک خواهد شد. هرچند هیچکس چنین قدرتی را نداشت و او تنها این پیشگویی را کرد تا از نفوذ آکاتش در موندوس کم کند. در غیر این صورت هیچ چیز نمیتوانست برای خدای خدایان مشکل درست کند.


Amaranth
به وسیله Michael Kirkbride گفته شده که آنو با نام Amaranth (آمارانت) شناخته میشود. آمارانت وجودی است که میتوان تا ابد رویا ببیند و رویاهایش را در تمام حس های دنیا پخش کند. آنو این حالت را زمانی به دست آورد که در خورشید به خواب رفت. این نشان میدهد که آنو از ابتدا خوآگاه بوده و شخصیت داشته است.

s8dz_1.jpg

نوشته شده و آپدیت شده توسط:
 
آخرین ویرایش:
Padomay



padomay (پادمی)، که با نام fadomai (فادمی) نیز شناخته میشود، یک خدای یگانه و نمایانگر تاریکی و تغییر میباشد.
پادمی قدرت نیروی مقابل Anu (آنو) و دلیل اصلی آفرینش آروبیس (Arubis) است.

تاریخچه
زمانی که آنو از روح خود به جهان دمید و Anui-El (آنوی-ال) را آفرید، پادمی نیز با دمیدن روح خود به جهان باعث افرینش Sithis (سیتیس) شد. از مقابله سیتیس و آنوی-ال و تاثیر آنها بر یکدیگر بود که جهان هستی به وجود آمد.
باور کلی بر این است که همه شاهزادگان Daedra (دیدرا) کاملا از پادمی به وجود آماده اند و به این دلیل که آنو آنها را نیافریده است در افرینش جهان نقشی نداشته اند. اما Aedra (ایدرا ها) از ترکیب دو نیروی آنو و پادمی ایجاد شده اند و در آفرینش جهان نقشی کلیدی داشته اند. منبعی که درست بودن این مطلب را تایید کند وجود ندارد. اما موجوداتی هستند که وجود آنها، حقیقت این نظریه را زیر سوال میبرند. مهم ترین آنها، شاهزاده دیدرا، Meridia (مریدیا) است که خود زمانی یک ایدرا بود، و در صورت صحیح بودن این مطلب که هیچ کدام از شاهزاده های دیدرا در افرینش جهان نقش نداشته اند، نقش ایدرا ها در خلق جهان نادرست خواهد بود.
Psijic Order (فرقه سیجیک) از مهم ترین گروه هایی هستند که برای پرستش و تحقیق در مورد پادمی بنیان نهاده شده است. اعضای این گروه معتقدند که پادمی، قوی ترین، و غیر قابل درک ترین نیروی موجود است. نامشان برگرفته از یکیاز نام های پادمی (PSJJJJJ) است که در زبان کنونی غیر قابل تلفظ تلقی میشود.

yuru_2.jpg


نوشته شده و آپدیت شده توسط:

 
آخرین ویرایش:
Daedra



Daedra ها (دیدرا) در Elder Scrolls خدایانی هستند که در Oblivion (ابلوین- بعد دیگری از Nirn) زندگی میکنند. نژادهای تامریل از آنها میترسند و تنفر دارند، و بعضی از ساکنین، آنها را مورد عبادت و ستایش قرار میدهند. "دیدرا" ها انواع مختلفی از شکل های انسانی تا پیوندی و ... دارند و میتوان روح آنها را در سلاح و زره ها قرار داد. با توجه به افسانه های Elder Scrolls کلمه "دیدرا" از زبان altmeric (آلتمریک – زبان الفها) آمده و به معنای "نیاکان ما نیستند" معنی میدهد. این دقیقا در مقابل کلمه Aedra (ایدرا)، که به معنای "نیاکان ما" است، قرار میگیرد. شکل اصلی کلمه Daedroth (دیدرت) بوده و در طول زمان و با تغییر زبانی به شکل Daedra (دیدرا) در آمده است. از "دیدرا" ها همیشه با شکل و شمایل شیطانی یاد میشود، که درست نیست. بیشتر خدایان "دیدرا" (که در تامریل با لقب پرنس یا شاهزاده از آنها یاد میشود) و موجوداتشان در واقع شکلی غیر شیطانی دارند. اگرچه اکثر قدرتشان از دیدگاهی مخرب است و به دنبال آن، نابودی و مرگ می آید.
"دیدرا" ها را نمیتوان کشت. به طور مشخص تنها میتوان فرم فیزیکی آنها را از بین برد. اما روحشان به داخل خلاء "ابلوین" باز میگردد. جایی که قرن ها در آن میمانند تا دوباره فرم فیزیکیشان شکل بگیرد. این نزدیک ترین حالت به مرگ است که "دیدرا" ها میتوانند تجربه کنند.
در دنیای Elder Scrolls نمیتوان "دیدرا" ها را در دسته خوب یا شیطانی قرار داد. اما با توجه به قدرت مخرب بعضی از شاهزادگان "دیدرا" ، این باور در میان اکثر ساکنان تامریل وجود دارد که آنها شیطانی هستند. به طوری که در تامریل در مورد آنها چنین جملاتی گفته میشود:
"قدرت مخرب باعث هرج مرج و نابودی است. و این هرج و مرج از نیرویی شیطانی منشاء میگیرد".
برخلاف این باور، "دیدرا" ها نشانه و قدرت تغییر هستند. شاید بتوان این قدرت را از دیدگاهی متفاوت دید. انسان ها دقیقا رفتارهای "دیدرا" ها را در تامریل بازتاب میکنند و شباهت زیادی به آنها دارند. از این منظر میتوان قدرت جاه طلبی و میل به تغییر در انسان ها را با قدرت مخرب و دید تغییر "دیدرا" ها در مقیاس متفاوت مقایسه کرد و شباهت های زیادی را میان آنها دید. این یکی از دلایلی است که در چندین دوره انسان ها با نژادهای دیگر و از همه بیشتر با Elve (الف) ها مشکل داشتند.
در جایی دیگر این رفتار ها و طبیعت را میتوان در حمله Mehrunes Dagon (مهرونز دیگن) شاهزاده تخریب و تغییر به تامریل برای فتح و تغییر آن دید. در افسانه ها دلیل حمله "دیگن" اینگونه شرح داده میشود که او نمیتواند برخلاف اسمی که رویش گذاشته شده و طبیعتش است، یعنی "شاهزاده تخریب" عمل کند. اما مهم این است که او هرچقدر هم که تلاش کند و در "ابلیوین" اعمال خود را اجرا کند و باعث تخریب و کشتار شود، دوباره تمامی آنها ترمیم میشوند و آنهایی که کشته شدند روحشان هرگز به طور کامل از بین نمیرود. (اشاره به نمردن "دیدرا" ها ولی با تفاوت نسبت به تعریف بالاتر) اما این موضوع در تامریل متفاوت است. اگر کسی بمیرد به همان حالت میماند و تنها در مواردی معدود بوده که مردگان مجددا به حیات بازگشته اند. این دلیل است که "دیگون" را به حمله به تامریل وا داشت.

es6h_1.jpg

به وجود آمدن دیدراها
با توجه به نظریه پیدایش در عقاید دینی تامریل، "دیدرا" ها حاصل نبرد خدایان باستانی Anu (آنو) و Padomay (پادمی) هستند. به طور دقیق تر "ایدرا" ها از مخلوط خون این دو به وجود آمدند، در حالی که "دیدرا" ها از خون خالص "پادمی" خلق شدند.
اما در نظریه ای دیگردر کتاب Sithis (سیتیس) آمده که "آنو" خدایی با حالت فیزیکی نبود و بلکه نیرویی بود که نمیتوانست به وجود آید بدون اینکه خالقش تغییر کند.
بر اساس این کتاب "سیتیس" خالق تمام چیزها بوده است. "سیتس" از آنو استفاده کرد و مواردی را خلق کرد که متاسفانه بعضی از آنها دچار مشکلاتی بودند که باید اصلاح میشدند و فانی میبودند. این "ایدرا"ها را به وجود آورد. سپس "سیتیس" "لرکان" را به وجود آورد تا این مشکلات را از بین ببرد. اما لرکان به وسیله Trinimac (ترینیماک) کشته شد. ترینیماک بعده ها تبدیل به "ملکت" (از شاهزادگان دیدرا) شد. اما در هر حال براساس این نظر، تمام "ایدرا"ها از فکر "سیتیس" و تمام "دیدرا"ها از خون او به وجود آمده اند.


حضور در تامریل
با توجه به نحوه ایجاد "نیرن"، (که "دیدرا" ها نقشی در به وجود آوردنش نداشتند)، آنها کاملا بیگانه شمرده میشوند و به جز در مواردی محدود (مانند باز شدن دروازه های ابلیوین)، نمیتوانند مستقیم در امورد دنیای فانی ها دخالت داشته باشند. در حالت عادی تنها میتوان آنها را با جادو احضار کرد و تا زمانی باقی میمانند که ساحر بتواند جادویش را نگه دارد. "دیدرا" های احضار شده یا وارد شده به دنیای فانی ها را میتوان کشت، اگرچه از بیشتر جنگجو های تامریل قدرتمند تر هستند. این باور وجود دارد که اگر موجودات "دیدرا" ها در دنیا فانی ها کشته شوند، به طور کامل از بین میروند و هرگز زنده نمیشوند. البته پی بردن به این موضوع بسیار مشکل است. زیرا همان قدر که وارد شدن "دیدرا" ها به "نیرن" مشکل است، وارد شدن فانی ها به "ابلیوین" نیز به همان اندازه با سختی میتواند انجام شود. در نوشته های mer (مر یا همان الف ها) ها آمده که شاهزادگان "دیدرا" به صورت فیزیکی بر روی "نیرن" حضور داشته اند. اما در زمان حال تنها میتوان به زمان حمله "دیگون" اشاره داشت که به صورت فیزیکی به تامریل وارد شد و تنها زمانی شکست خورد که "مارتین سپتیم" به وسیله (احضار یا تلفیق شدن با) Akatosh (آکاتش) توانستند او را به "ابلیوین" برگردانند. تاثیرات این شکست برروی "دیگون" هنوز مشخص نیست.


فرم فیزیکی "دیدرا" ها
"دیدرا" ها در اشکال مختلفی تاکنون ظاهر شده اند. که مهمترینشان شاهزادگان "دیدرا" هستند (روح های قدرتمند همانند "ایدرا" ها). البته "دیدرا" ها با رتبه های پایین تر و کوچکتر نیز وجود دارند که به شاهزادگان خدمت میکنند.
"دیدرا" ها فانی ها را تنها به عنوان تفریحات جزئی میبینند و ارزش بیشتری برای آنها قائل نیستند. بعضی مواقع که فانی کاری خارج از انتظار آنها انجام میدهند، پاداشی به او داده میشود. البته افراد و خادم هایی که آنها را عبادت میکنند دارای شرایط متفاوتی هستند و توجه "دیدرا" ها را بر روی خود دارن. از دید "دیدرا" ها بعضی به عنوان یک سری موجودات کودن، و بعضی دیگر به عنوان خادم هایی با ارزش. "دیدرا" ها خود را نژاد و موجوداتی کاملا برتر میبینند که هیچ احتیاجی به صلح یا اتحاد با نژاد ها تامریل ندارند. باور عمومی وجود دارد که در صورت احضار "دیدرا" ها آنها یک ماموریت به شخص احضار کننده میدهند و اگر با موفقیت انجام شود، پاداشی به او داده میشود.. هرچند اغلب این ماموریت ها برای تفریح "دیدرا" ها است. البته استثانائاتی وجود دارد. مانند Morian Zenas (مریان زناس) نویسنده "بر روی ابلیوین" که در آن نوشته بدون انجام ماموریت قادر به گفتگو با "دیدرا" ها بوده است.

r1vy_2.jpg


شاهزادگان "دیدرا"
شاهزادگان "دیدرا" قدرتمند ترین آنها هستند که به طور عمومی به عنوان خدا از آنها یاد میشود (به دلیل قدرت بسیار بالا مانند "ایدرا" ها). شاهزادگان ممکن از نظر ظاهری مذکر یا مونث باشند، اما در واقع جنسیتی ندارند و تنها به شاهزاده از آنها یاد میشود. در کل 17 شاهزاده "دیدرا" وجود دارد (لیست زیر) که هرکدام قلمروی مخصوص خود را دارند:
Azura (ازورا): شاهزاده روشنایی و تاریکی
Boethiah (بئتیاه): شاهزاده قتل و حیله
Clavicus Vile (کلیویکوس ویل): شاهزاده آرزوها
Hermaeus Mora (هرمس مرا): شاهزاده دانش
Hircine (هیرسین): شاهزاده شکار
Sheogorath (شئوگرات): شاهزاده دیوانگی
Jyggalag (جیگالاگ): شاهزاده فرمان
Malacath (ملکت): شاهزاده طلسم ها
Mehrunes Dagon (مهرونز دیگن): شاهزاده تخریب و تغییر
Mephala (مفالا): شاهزاده عنکبوت ها
Meridia (مریدیا): شاهزاده زندگی
Molag Bal (ملاگ بال): شاهزاده فرمانروایی و حکومت
Namira (نامیرا): شاهزاده تاریکی های باستانی
Nocturnal (نکترنال): شاهزاده شب
Peryite (پریت): شاهزاده طاعون
Sanguine (سنگوئین): شاهزاده عیاشی
Vaermina (ورمینا): شاهزاده کابوس ها


درجات پایین تر دیدراها
انواع مختلف زیادی از نژاد های سطح پایین تر دیدرا ها وجود دارد که به وسیله شاهزاده ها برای خدمت در موارد گوناگون مانند جنگیدن، خدمتگزاری، انجام تفریحات، عبادت کردن و ... به وجود آمده اند. هرچند این تعریف خیلی دقیق نیست. زیرا با وجود اینکه همه به شاهزاده ها خدمت میکنند، اما قدرت تصمیم گیری دارند که در چه سمتی و گروهی باشند. شکل ظاهری، قدرت فکری و توانایی های آنها با توجه به گروهی که خلق شده اند ثابت است.


شباهت به انسان ها
بسیاری از دیدرا ها با قدرت فکری بالاتر ( بیشتر شاهزادگان و خدمتگزارانشان به طور عمده) ترجیح میدهند از شکل و ظاهری شبیه انسان ها استفاده کن. (به این معنی که استایل و فرم بدن شبیه انسان ها باشد، نه دقیقا مثل آنها)
بیشتر دیدراهایی که این نوع را ترجیح میدهند، عبارتند از:
Dremora ها (درمرا): خدمتگزاران و جنگجویان "دیگن"
Golden Saints: ظاهرشان "الو" های طلایی با زره طلایی میباشد که به عنوان جنگجو به "شئوگرات" خدمت میکنند.
Dark Seducers: جنگجویانی که مجددا به "شئوگرات" خدمت میکنند و گارد سرزمین Dementia (دمنتیا) هستند. رقابت سنگینی با Golden Saints ها بر سر به دست آوردن توجه شئوگرات دارند.
Knight of Order (شوالیه های فرمان): به "جیگالاگ" خدمت میکنند و ظاهرای کریستالی دارند. به عنوان دشمن محارت بسیار بالایی دارند و قلبشان از کریستال ساخته شده که کاربرد هایی دارد.
Aurorans (اروران ها): به طور عمده به "مریدیا" خدمت میکنند و از زره جنگی Ayleid ها را به تن دارند.
Xivilai (ژیویلای): موجوداتی هستند آبی رنگ که در ابلیوین به "دیگن" خدمت میکنند.

ttaj_3.jpg


خزنده ها:
دیدرا ها در میان خود موجوداتی دارند که شبیه خزنده ها هستند و بیشترشان به "مهرونز دیگن" یا "ملاگ بال" خدمت میکنند.
یکی از این دیدراها Deadroth (ددرت) نام دارد. از نظر شکل بدن شبیه انسان ها هستند ولی به جای دست چنگال دارند. پوستشان به طور کامل فلس دارد، و سرشان مانند تمساح است. دندان هایشان در معحون ها میتواند استفاده شود. از دیگر نکات آنها نفسشان است که میتواند آتش تولید کند که در نبردها استفاده دارد.
نوع دیگر Clannfear (کلن فیر) نام دارد که از "دردرت" ها کوچکتر هستند. دست های کوچکی دارند که از چنگال های تیزی تشکیل شده است. پوستشان به شدت فلس دارد که هرکدامشان تیز است.


Atronach ها (آترناچ)
"آترناچ" ها دیدراهایی هستند که از یک جادوی مشخص استفاده میکنند. به هیچ شاهزاده خاصی وفادار نیستند و به هرکدام که بشود خدمت میکنند. انواع مختلف زیادی دارند که شناخته شده ترین هایشان عبارتند از:
آترناچ های آتشی: در ابعاد انسان و به شکل زن ظاهر میشوند رنگشان مشکی، نارنجی و قرمز است و از آتش برای مقابله استفاده میکنند.
آترناچ های یخی: 8 فوت ارتفاع دارند و بدنشان به شدت صیقل خورده و آبی است. این باعث میشود که نور آفتاب را به شدت منعکس کنند و باعث سخت تر شدن نبرد با آنها میگردد.
آترناچ های طوفان زا: این موجودات از سنگ های به هم چسبیده تشکیل شده اند و حالت بدنشان شبیه انسان است. این سنگ ها با جریان الکتریسیته به هم متصل هستند.


انواع دیگر "دیدرا"ها:
Winged Twilight (وینگد توآیلایت): تنها دیدرا های شناخته شده هستند که قابلیت پرواز دارند. از نظر ظاهری شباهت به "هارپی" ها (به طور عمده به تایتان ها خدمت میکردند) در اساطیر یونان دارند. پوستشان آبی است و جمجمه سرشان تقریبا در ابعاد انسان هاست. همینطور دم درازی دارند. از نظر صورت شباهت هایی به زن ها دارند و مویشان به صورت دمب اسبی بسته شده. این موجودات به "ازورا" خدمت میکنند.
Spider Daedra (دیدراهای عنکبوتی): عنکبوت هایی هستند که سری انسانی دارند و برای جنگیدن از تار عنکبوت استفاده میکنند و جادوهایی دارند که باعث شک میشود. به "مفالا" خدمت میکنند و حتی پرستندگان "مفالا" نیز به خاطر ظاهر ترسناکشان، آنها را احظار نمیکنند.
Ogrim (اگریم): دیدراهای بزرگی هستند که هوش کمی دارند. آنها زیر نظر ژنرال های دیدرا خدمت میکنند و هراز گاهی به دنیا فانی ها فرستاده میشوند تا موجبات تفریح دیدراها را فراهم کنند. این موجودات به طور عمده به "ملکت" خدمت میکنند.
Hunger (هانگر): جنگجویانی بسیار قدرتمند و وحشی هستند که از جادو هم استفاده میکنند. این دیدراها به "شئوگرات" خدمت میکنند.
Scamps (اسکامپ ها): موجوداتی شبیه گابلین ها هستند و بیشتر به "مهرونز دیگن" خدمت میکنند.
Vermai (ورمای): شبیه "اسکامپ" ها هستند با قدرت بیشتر.
Herne (هرن) و Morphoid (مرفید): سگ های شکاری هستند شبیه "اسکامپ" ها که به "دیگن" و "هیرسین) خدمت میکنند.

o0co_4.jpg


زبان دیدراها
حروف دیدراها تنها جایگزینی برای حروف انگلیسی هستند (برخلاف زبان اژدهایان در سری) و این اشتباه است که این حروف را یک زبان جداگانه بنامیم.
اما نوشته های دیدراها قدرت جادویی دارند و علاوه برخودشان به وسیله Dunmer (دانمر) ها نیز استفاده میشد. منشا این زبان و حروف مشخص نیست و اینگونه به نظر می آید که همزمان با به وجود آمدن خود دیدراهاT این حروف نیز به وجود آمده باشند.


پرستش "دیدرا"ها
"دیدرا"ها در گذشته به طور گسترده پرستش میشدند و معابد گوناگونی در سرتاسر تامریل داشتند. اما در گذر زمان و با روی کار آمدن امپراطوری، بعداد بسیاری از عبادت کنندگان آنها به جرم پرستش کفر به آتش کشیده شدند و از بین رفتند. در ابتدا "ارک" ها و "الو های تاریکی" دیدرا ها میپرستیدند.
در اواخر دوره سوم، پرستش "دیدرا"ها مجددا افزایش یافت و پرستشگاه های جدیدی در سرتاسر تامریل به وجود آمد. پرستش کنندگان "دیدرا"ها اغلب این موضوع را یادآورد میشوند که به آنها الهام شده تا به سمت یک "دیدرا" خاص جذب شوند. البته این دیدرا در اکثر مواقع انعکاس شخصیتی آنها است. به طور مثال پیروان "دیگن" بیشتر از هرچیز، تشنه قدرت هستند.


وارد شدن به "ابلیوین"
بسیاری از پرستش کنندگان "دیدرا" از قدرت های خود برای وارد شدن به "ابلیوین" استفاده میکنند. این کار حتی برای با تجربه ترین و پر قدرت ترین پرستش کنندگان نیز بسیار خطرناک است. بسیاری از کسانی که سعی در وارد شدن دارند، روحشان وارد دنیای بعدی میشود و بدنشان در "نیرن" باقی میماند. این باعث میشد تا روحشان برای مدتی ابدی در خلاء آنجا گیر کند و آنها را به نابودی بکشاند.
امن ترین راه برای وارد شدن به ابلیوین تنها از طریق "دروازه ابلیوین" امکان پذیر است. این دروازه ها با استفاده از سنگ های "سیجیل" به وجود می آیند و شامل اندازه های کوچک تا بزرگ به نوعی که دیدرا ها میتوانند یک ارتش را برای حمله از آن عبور دهند میشوند. "دیگن" از این روش برای حمله به تامریل استفاده کرد. باید این نکته را یادآورد شد که امپراطوری با استفاده از "آتش اژدها" حاله ای را بین نیرن و ابلیوین به وجود می آورد تا "دیدرا" ها توانایی عبور را نداشته باشند. با کشته شدن Uriel Septim VII (یوریل سپتیم هفتم) و گم شدن Amulet of Kings (طلسم پادشاهان)، این آتش خاموش شد و زمینه حمله برای "دیگن" فراهم شد. آتش تنها با استفاده از این گردنبند میتواند فعال باشد.
تنها یک استثانا در وارد شدن مستقیم به "ابلیوین" تا کنون وجود داشته است. بعد از اینکه "طلسم پادشاهان" دزدیده میشود، "مارتین سپتیم" برای بستن این دروازه از کتاب Mysterium Xarxes (میستریم ژارژس) استفاده کرد. این کتاب توسط خود "مهرونز دیگن" نوشته شده و در آن گفته شده که 4 شی برای ورود به "ابلیوین" نیاز است. این چهار شی عبارتند از: یک سنگ بزرگ سیجیل، یک سنگ بزرگ ولکیند، خون ایدرا و خون دیدرا. مارتین سپتیم با این روش دروازه ای را به ابلوین و قلمرو "مهرونز دیگن" برای پس گرفتن "طلسم پادشاهان" باز کرد.

yh9s_5.jpg



نوشته شده و آپدیت شده توسط:
 
آخرین ویرایش:
Mundus



Mundus (ماندوس) قسمتی از جهان کیهانی است که Nirn (نیرن) و ماههای آن،و دیگر سیاره های خلق شده توسط خدایان در آن قرار دارند. جهان Oblivion (ابلیوین) در خارج از ماندوس، و جهان Atherius (اتریوس) نیز در بیرونی ترین قسمت نقشه کیهانی و جدا از دو جهان دیگر, قرار گرفته اند.

ریشه
به صورت کلی، کلمه ماندوس به معنی مجموعه قدرت های الهی مختلفی میباشد که در کنار هم جهان فانی را خلق کرده اند؛ و خود نیز در خلاء ابلیوین شناور هستند. در واقع ماندوس یک سازه بسیار عظیم است که توسط تعداد زیادی از موجودات الهی و قدرتمند ساخته شده است. ایده اولیه ماندوس توسط Lorkhan (لرکان) ریخته شد. وی سپس دیگر Et'Ada ها (ات-آدا) را متقاعد به همکاری در ساخت این جهان بزرگ کرد (جز دیدرا ها را که توسط Padomay (پادمی) به وجود آمده بودند). از میان این ات-آدا ها، Magnus (مگنوس)، وظیفه معماری ماندوس را به عهده گرفت و نقشه جهان فانی، توسط وی کشیده شد.
تعدادی از ات-آدا ها نیز قسمتی از قدرت خود را در جهت ساخت این جهان صرف کردند؛ و تبدیل به هشت سیاره موجود در ماندوس شدند (به جز نیرن). از این هشت ایدرا، با نام هشت خداوندگار یاد شده است. تعدادی از ایدرا ها نیز تمامی قدرت خود را صرف ساخت ماندوس کرده و تبدیل به استخوانهای زمین (Earthbone) شدند؛ آنها بودند که به آخرین سیاره طراحی شده توسط مگنوس، نیرن (و یا آرنا)، حیات بخشیدند.بعد از ایجاد سیاره های ماندوس، مگنوس از کرده خود پشیمان شده و نفرت عمیقی از جهان ماندوس به دل گرفت؛ او برای دور شدن از جهانی که خود ساخته بود، به طرف اتریوس حرکت کرده و به هنگام گذر از جهان ابلیوین، سوراخ عظیمی را بین دو جهان ماندوس و ابلیوین ایجاد نمود (ابلیوین جدا کننده جهان ماندوس از اتریوس است). این سوراخ ایجاد شده، بعده ها نام خورشید را به خود گرفت. بسیاری از انرژی های جادویی موجود در ماندوس توسط همین خورشید تامین میشود. تعداد زیادی از ایدرا ها نیز پس از ماندوس راه اتریوس را در پیش گرفتند. این ایدرا ها که با نام فرزندان مگنوس (Children of magnus) شناخته میشوند، سوراخ هایی دیگر را، هر چند کوچک تر، در مرز جهان ابلیوین ایجاد نمودند؛ این سوراخ ها نیز تبدیل به ستارگان شدند. ایدرا های باقیمانده ای که نتوانستند فرار کنند، و یا ماندن در جهانی که خود ساخته بودند را ترجیح دادند، تبدیل به استخوانهای زمین شده و یا همه انرژی خود را صرف کرده و نابود شدند.

ساکنان
بعضی از Ehlnofey (النفی)، و یا همان استخوانهای زمین، موفق به ایجاد یک مکان قابل زندگی در نیرن در حال دگرگونی شدند. با این حال، هنوز النفی هایی وجود داشتند که به دور از برادران خود و به تنهایی در زمین های بایر نیرن زندگی میکردند؛ پس از مدتی، تعدادی از این النفی ها توانستند مکان زندگی دیگر النفی راها پیدا کرده و با این تفکر که در آنجا مقبول خواهند بود، وارد آنجا شدند. اما النفی های اولیه حاضر به پذیرش قوم خویش نشده، و جنگ بسیار عظیمی بین این دو گروه آغاز گشت. حاصل این جنگ، دگرگونی کامل جهان فانی و تشکیل چهار قاره کنونی ,با نامهای : Akavir (آکاویر)، Yokuda (یکودا)، Tamriel (تامریل)، و Atmora (اتمرا) بود. تامریل، محل زندگی النفیهای اولیه، و دیگر قاره ها نیز محل زندگی النفی های آواره بودند. در همین راستا، الفها نیز نوادگان النفی های اولیه هستند، در حالیکه انسان ها، زادگان النفی های آواره اند.

ابلیوین
در قسمتی ازThe Elder scrolls IV:Oblivion بیان شده است که ماندوس در واقع قسمتی از جهان ابلیوین ساخته شده توسط Dagon (دیگن) است. که توسط فانیان از دسترس وی خارج گردیده. با این حال این ادعا ممکن است تنها گفتار نادرست و تعصبی Manker camoran (منکر کمران)، رهبر گروه Mythic Dawn (میتیک دون – به معنای طلوع افسانه ها)، باشد. در بعضی از منابع، تامریل با نام آرنا نیز شناخته شده است. زیرا:
"نیروهای حاضر در آن همیشه در حال جدال با همدیگر هستند. ثروت و فقر، مرگ و زندگی، و قوانین غیر قابل تغییر طبیعت و جادوهایی که میتوانند این قوانین را تغییر دهند. حتی کسانی نیز هستند که حرف از نیکوکاری و شرارت میزنند، در حالی که اینها تنها ذهنی هستند و حضور مطلق ندارند؛ با این حال این دو مورد نیز بیانگر قسمتی از قدرت های در حال جدال در این عرصه ماندوس هستند" -جامعه جغرافی دانان امپراتوری

نکات
ماندوس در زبان لاتین به معنی"دنیا" و یا "کیهان" است.
در کتاب جهان مشروح (The annotated anuad)، آمده است که نیرن حاصل "ترکیب روشنایی و تاریکی" است. زمانیکه آنو و پدمی وارد Void (خلاء) شدند، نیروی آنها از هم پاشیده و باعث تشکیل دوازده جهان شد. آن دو سپس از این دوازده جهان تشکیل شده، نیروی خود را از نو باز یافتند.

0z1y_6.jpg


نوشته شده و آپدیت شده توسط:

 
آخرین ویرایش:
Aetherius

Aetherius (اتریوس) منشا و محل حضور Aedra ها (ایدرا) است. "اتریوس" دقیقا دنیای مقابل و متضاذ Oblivion (ابلوین) که محل زندگی Daedra ها (دیدرا) هاست، محسوب میشود. "اتریوس" گفته میشود که منشا جادو ها است و همچنین روح افراد پس از مرگ به آنجا میرود. رسیدن به "اتریوس" حتی از رفتن به "ابلیوین" نیز سخت تر است و به همین دلیل اطلاعات زیادی از آن وجود ندارد. از سرزمین های شناخته شده اتریوس میتوان به "سونگارد" (محل تالار قهرمانان که Nord ها پس از مرگ به آنجا میروند) و Mantellan Crux (زندان منتلا) اشاره کرد. در طول تاریخ تنها سه مورد ثبت شده از رسیدن به "اتریوس" وجود دارد. اولی در زمان "امپراطوری رمن ها"و دومی توسط "پرندگان خورشید" آلینر اتفاق افتاد. در سومین مورد Dragonborn در سال 201 دوره چهارم برای شکست دادن Alduin (آلدوین) به سونگارد رفت و در آنجا او را از بین برد. شایعاتی نیز وجود دارد که Dwemer (دوئمر – از نژادهای الف ها) نیز در گذشته موفق شده اند به اتریوس برسند. همچنین این باور وجود دارد که خورشید Nirn (نیرن – دنیای فانی ها و سیاره بازی که قاره ها را در خود جای داده) یک دروازه مستقیم به اتریوس است و زمانی که Magnus (مگنوس) و Magna Ge ها (مگنا گ) خود را از آفرینش نیرن کنار کشیدند و در حال بازگشت به "اتریوس" بودند، به وجود آمده است.
اتریوس دنیای است که جادو از آن نشات گرفته و در کتاب خانه و دانشکده جغرافیای امپریال سیتی اینگونه در مورد آن نوشته شده است:

"اتریوس جایی است که انرژیش بر زندگی روزمره ما از بزرگ تا کوچک تاثیر میگذارد و به زندگی تمام نژاد ها اعم از انسان، الف و هیولا معنا میبخشد. جادوی موجود در آن باران و زندگی را به زمینمان، عشق را به قلبمان و علم را به صنعتمان میبخشد. حتی خورشید از آن سرچشمه میگیرد. همچنین در آخر، اتریوس محل زندگی ایدراها، یعنی کسانی که در معابد میبینیم و عبادتشان میکنیم، است"

on25_7.jpg




نوشته شده و آپدیت شده توسط:

 
آخرین ویرایش:
Dawn Era



دوران Dawn (دئن - دوران طلوع) برهه ای است قبل از شروع تاریخ که شامل پیدایش جهان و خلق فانی ها میشود. اتفاقات به وقوع پیوسته در این دوران به وسیله افسانه و آموزه های مذهبی بیان میشود و بین فرهنگ های مختلف دارای تفاوت هایی است. در دوران دئن زمان وجود نداشت و حتی وقتی در ابتدا به وجود آمد به شکل غیر خطی و موازی بود.

پیدایش
پیدایش جهان با شروع هرج و مرج و بی نظمی در دوران قبل از پیدایش شروع شد. زمانی که هیچ چیز وجود نداشت دو نیروی Anu (آنو - نظم) و Padomay (پادمی – هرج و مرج) به وجود آمدند. هردو این نیروها روح های خود را خلق کردند. Anui-El (آنویی-ال) از طرف آنو و Sithis (سیتیس) از طرف پادمی. تضاد این دو نیرو باعث پیدایش Aurbis (آاوربیس) شد. بعد از این اتفاق بقیه از خلاء به وجود آمدند. اولین مخلوقات Auri-El (ااوری-ال)، روح به وجود آمده آنویی-ال، و Lorkhan (لرکان)، روح به وجود آمده سیتیس بودند. آاوری-ال مفهوم زمان را به وجود آورد و این فرصت را به Et’ada ها (ات آدا) داد تا شکل و شخصیت را به وجود بیاورند. تضاد مداوم آنو و پدامی باعث به وجود آمدن سرزمین و دنیاهای زیادی برای زندگی "ات آدا" ها شد. در این میان سیتیس به وجود آمدن آنها را اشتباه در خلقت میدانست و لرکان را آفرید. لرکان پیشنهاد خلق جهانی برای فانی و آفرینششان را توسط ات آداها بیان کرد. در این راه موفق شد تعدادی از آنها از جمله آاوری-ال را راضی کند تا به طرح او بپیوندند. آنهایی که به این آفرینش پیوستند Aedra (ایدرا) نام گرفتند و آنهایی که در این خلقت شرکت نکردند، Deadra (دیدرا) نامیده شدند. این نام ها در زمان مرها (الف ها) به وجود آمدند. ایدراها شروع به خلق دنیای فانی ها کردند و در این میان متوجه شدند توسط لرکان فریب خورده اند. با وجود اینکه آنو و پادمی قدرتی نامحدود دارند، ات آداها دارای چنین مشخصه ای نیستند و با آفرینش دنیای فانی ها یا Mundus در واقع دارند خود را فدا میکنند. موضوعی که لرکان بنابر سنت های "مر"ها در موردش از ابتدا آگاهی کامل داشت. دادند.

خارج شدن خدایان
بسیاری از ایدراها متوجه شدند فریبی که خورده بودند شدند و میدانستند در انتها باید حجم بسیار زیادی از قدرت خود را فدا کنند تا موندوس و نیرن را خلق کنند. در نتیجه تصمیم گرفتند که به Aetherius (اتریوس) بازگردند و در صدر این گروه معمار این آفرینش و خدای جادو، Magnus (مگنوس) قرار داشت. بازگشت آنها دریچه ای را گشود که باعث شد جادو از اتریوس وارد دنیای فانی ها شود. اما تعدادی از خدایان تصمیم گرفتند تا آفرینش را به پایان برسانند. این خدایان امروزه به عنوان هشت خدای اصلی از آنها یاد میشود که در صدر آنها Akatosh (آکاتش) همان ااوری-ال قرار داشت. این خدایان پس از اتمام آفرینش برج Adamantine را تامریل بنا کردند تا در مورد سرنوشت لرکان تصمیم بگیرند. قلب لرکان را از سینه اش بیرون آوردند و آن را به صورت سنگی جادویی در داخل تامریل قرار دادند. سپس نیرن را به سرزمین خود ترک کردند و اجازه دادند تا زمان همه چیز را مستحکم و به صورت پایدار در بیاورد. این دوران شروع زندگی فانی ها و آغاز دوران Merethic (مرتیک) محسوب میشود.

7z58_8.jpg


نوشته شده و آپدیت شده توسط:

 
آخرین ویرایش:
Merethic Era



دوران Merethic (مرتیک) که در زبان محاوره ای Cyrodiil (سیردیل) به آن دوران "اساطیری" گفته میشود، بالافاصله پس از دوران Dawn (داون) یا آفرینش Et’ada ها و زمان، خلق Nirn (نیرن)، Oblivion (ابلیوین) و Aetherius (اتریوس) توسط Daedra ها (دیدرا) و Aedra ها (ایدرا) شروع شد. نام "مرتیک" برگرفته از زبان نوردها، و به معنی "عصر الف ها" است. نوردهاها با شمارش سال به سمت گذشته، اولین تاریخ مرتیک را به وجود آوردند. قبل از دوران مرتیک، زمان به صورت خطی وجود نداشت. نردها و Aldmer (آلدمرها یا همان الف ها) به این نتیجه رسیدند که اولین سال برای تاریخ، سال 2500 دوره مرتیک در نظر گرفته شود. دوران مرتیک سال هایش به صورت برعکس شمارش میشود و تا سال یک، یعنی درست قبل از تشکیل پادشاهی Camoran ها (کمران) در Valenwood (ولنوود) توسط Bosmer ها (بسمر) و ساخت برج White Gold Tower یا "طلای سفید" توسط Ayleid ها (آیلید) در سیردیل ادامه داشت.

mvam_9.jpg


ابتدای دوران مرتیک
سال 2500 به عنوان سال اول دوران مرتیک و نیرن در نظر گرفته میشود. در این سال، زمان به شکل امروزی در نیرن به وجود آمد. نحوه شمارش سال بدین گونه بود که تا اتفاقات ثبت شده از تاریخ تشکیل کمران ها به سمت گذشته ادامه یافت و سال 2500 به دست آمد. در این زمان بود که نژاد هیولا شکل Betmer (بتمرها) یا اجداد Khajiit ها (خجیت)، Argonian ها (آرگنیان)، Sload ها (اسلد) و موجودات دیگری که تا دوره سوم از بین رفتند، برروی نیرن قدم گذاشتند. همچنین اینطور گفته میشود که در دوره مرتیک یا داون بود که سنگ های قدرت یا سخن (Rune Stones) به وجود آمدند.
آفرینش به جایی رسید که شاهزاده های دیدرا تصمیم گرفتند علاوه بر ابلیوین در امور فانی ها نیز دست داشته باشند. هرچند بیشترشان از اینکه توسط فانی پرستش میشدند خرسند بودند، اما جاه طلبی و ویژگی های شخصیتی آنها باعث شده بود تا بعضی شاهزادگان تلاش کنند نیرن یا موندوس را به ابلوین انتقال دهند و در کنترل خود بیاورند. زیرا این ویژگی ها برای آنها از دیدراهای اطرافشان جالب تر بود. در نتیجه شورای شاهزاده ها تعدادی از فانی های قدرتمند را برای اجرای نقشه هایشان به خود جذب میکردند. برای دیدرا ها لذتی خوشایند بود که بهترین فانی های ساخته شده توسط ایدراها و Lorkhan (لرکان) را به دست بیاورند. این تلاش ها باعث درگیری و جنگ شد. با اتمام جنگ، مرها (الف ها) قدرت و دانش باستانی خود در نیرن را به دست آورند. اما انسان ها با وجود تعداد زیاد در شرایط و مکان های سخت زندگی خود را شروع کردند. این جنگ چهره نیرن را تغییر داد و بدن تکه تکه شرده لرکان باعث شد تا قاره ها از هم جدا و اقیانوس های جدید به وجود آیند. در دوره سوم قاره ها شامل: Tamriel (تامریل)، Akavir (آکاویر)، Atmora (اتمرا)، Yokuda (یکودا)، Pyandonea (پیاندونیا) و قاره گمشده Aldmeris (آلدمریس – مبدا الف ها) میشوند. همچنین مذهب دینی اژدها در این دوره بنیان گذاشته شد و کشیشان اژدها رهبری آن را در Skyrim (اسکایریم) بر عهده داشتند. در این دوره اژدهایان از قدرتمندترین موجودات بودند که بر اسکایریم حکومت میکردند و بسیاری آنها را مورد پرستش قرار دادند.
اولین شهرها در ساحل غربی تامریل و Summerset Isles (جزایر سامرست) بنا شدند. به تریج آلدمرها (الف ها) شروع به مهاجرت و گسترش سرزمین های خود کردند و وارد سرزمین ها داخلی تامریل شدند. جامعه آلدمرها مبتنی بر کشاورزی بود و همه از درجه و حقوق برابر برخوردار بودند. از نظر دینی نیز نیاکان خود را میپرستیدند. زیرا الف ها اعتقاد دارند که مستقیم فرزندان ایدرها و خدایان هستند. (برخلاف عقیده انسان ها که خود را مخلوق آنها میدانند) فرهنگ و پیشرفته بودن جامعه آلدمرها باعث شد تا بتمرها از سرزمین های خود رانده شوند و به داخل جنگل ها و کوهستان ها برای ادامه زندگی بروند. با گسترش جامعه آلدمرها، فرهنگ آنها دچار تغییرات فراوانی شد. سلسله مراتب طبقاتی به وجود آمد و از نظر عقاید دینی به جای پرستش نیاکان خود، مشغول پرستش خدایان و ایدراها شدند. این خدایان شامل Auri-El (آاوری-ال یا همان Akatosh - آکاتش)، Trinimac (ترینیماک)، Syrabane (سیرابین) و Phynaster (فیناستر) میشوند. این تغییرات مخالفانی نیز داشت. گروهی از بزرگان آلدمر برعلیه این تغییراتی عقیدتی بلند شدند و خود را Psijic (سیجیک)، محافظان راه و روش باستانی آلدمرها، نامیدند. آنها باور داشتند که جامعه را باورهای اشتباه و فساد فرا گرفته و با استفاده از قدرت های مرموز خود در Artaeum (آرتئوم) زندگی جدیدی را شروع کردند. هرچند این افراد در زمان های نیاز جهت مشاوره برمیگشتند، اما هرگز سامرست را دوباره به عنوان خانه خود قبول نکردند.

nk8a_merethic4.jpg


در همین دوران، اکتشافات آلدمرها برای کشف تمام تامریل نیز شروع شد. آنها تمام ساحل Vvardenfell (واردنلفل) را نقشه یابی کردند و برج های جادوگران High Elf )های الف یا الف های اصیل( را درAld Redaynia (آلد رداینیا)، Bal Fell (بال فل)، Tel Aruhn (تل آرون) و Tel Mora (تل مرا) را در Morrowind (مرویند) بنا کردند. یکی از الف های کاشف و بزرگ به نام Topal the Pilot (تپال رهبر یا دریانورد) نیز اینطور گفته میشود که سفر خود را در این زمان شروع کرد و تمام دریا و سواحل تامریل را کشف کرد. در ادامه این اکتشافات، آلدمرها سه کشتی ویژه را مامور سفر و پیدا کردن آلدمریس کردند تا هم آن را پیدا کنند و هم متوجه شوند که چه اتفاقی برای سرزمین باستانیشان افتاده است. برای این منظور الف های آلدمر، سه توپ کریستالی را مورد استفاه قرار دادند که سه مسیر به دست آمد. یکی به سمت جنوب، یکی به سمت شمال غرب و دیگری به سمت شمال شرق. کریستال ها در واقع "سنگ راهنما" بودند که هر کدام از ناخدا ها از آن استفاده میکردند تا مسیر از پیش تایین شده را به درستی طی کنند. کشتی که به سمت شمال غرب در حرکت بود به Thras (تریس) و Yokuda (یکودا) رفت. کشتی Pasquiniel (پاسکوینیل) راه جنوب را در پیش گرفت و به سمت Pyandonea (پایاندنیا) رفت. کشتی تپال سنگ شمال شرق را در اختیار داشت و به سمت تامریل حرکت کرد. ولی در این سفر دچار طوفان شد و سعی کردند به سمت سامرست بازگردند. سنگ در طوفان ناپدید شد و این کار برگشت را سخت کرد. در مجموع تنها یکی از کشتی ها بازگشت و از سرنوشت بقیه اطلاعاتی در دسترس نیست. معلوم نیست که آیا آنها موفق به پیدا کردن آلدمریس شده اند یا در جین سفر از بین رفته اند. دیگر آلتمرهایی که در سامرست باقی مانده بودند سعی در پیدا کردن "فرمان آاوری-ال" و برج پیمان (محلی که مجازات لرکان توسط ایدراها تایین شد) داشتند. محل در برج Adamantine (آدامانتین) واقع در High Rock (های راک) توسط یکی از قبایل قدرتمند آلدمرها (الف ها) به نام Direnni (دیرنی) یافت و فتح شد. این زمینه ای بود برای نوادگان آلدمرها تا "برج کریستال" را با توجه به تجربیات و اتفاقاتی که دیده بودند، در سامرست بنا کنند. در همین دوران اکتشافات و پیدا شدن برج آدامانتین بود که Ayleid ها (آیلید) در سیردیل ساکن شدند و برج طلای سفید را ساختند. آیلیدها با احضار موجوداتی از ابلیوین با دیدراها پیمان بستند و شروع به پرستش آنها کردند. درواقع هدف از ساخت برج، دیدار دوباره و ارتباط با خدایان بود. آیلیدها زندگی و مکان ها خود را در اطراف برج گسترش دادند و همچنین از زبان باستانی آلدمرها و جادوی دوران داون محافظت میکردند. در ظاهر این برج نشان احترامی بود به پادشاه Alinor (آلینر – نام اصلی سامرست) و حق حاکمیت او بر تمام سرزمین. هرچند با گذر زمان فاصله دو گروه بیشتر شد و آیلیدها قدرت و حکومت خود را به وجود آوردند. تمدن آیلیدها بسیار جالب بود و موارد و معماهای آن توسط مردمان دوره سوم و چهارم به شدت مورد بررسی قرار میگرفت. میشود اینطور در نظر گرفت که با وجود آمدن تمدن آیلیدها تاریخ به درستی آغاز شد. با گذشت زمان و مهاجرت آلتمرها، فرهنگ و تمدنشان نیز با توجه به محیط و شرایط زندگی از هم فاصله گرفت. در ابتدا این جدا شدن ها به منظور یافتن دلیل نابودی اسرار آمیز آلدمریس میشد. اما با گذشت زمان از نظر فیزیکی و ظاهری نیز تفاوت با یکدیگر پیدا کردند. نژاد واحد آلدمر یا الف ها تبدیل شدند به آلتمرها (الف های اصیل)، بسمرها، دوئمرها، Chimmer ها (چیمر)، Maormer ها (مائرمر)، Orsimer ها (ارسیمر) و آیلیدها. برج های دیگری نیز علاوه بر برج طلای سفید و کریستال نیز ساخته شدند. Orichalc (اریچالک) در یکودا، Green-Sap (گرین سپ – عصاره سبز) در ولنوود و Snow Throat (اسنو ترت – گلوگاه برف) در اسکایریم، که با نام Throat of the World (گلوگاه دنیا) نیز شناخته میشود، و تعدادی برج دیگر. هر کدام از این برج ها انعکاس Ada-mantia (آدا منتیا) بودند و حاوی سنگ مبدا میشدند که باعث خلق جهان اطرافشان میشد. فانی ها از این برج ها و سنگ ها در هنگام شب استفاده میکردند تا به ابلیوین و اتریوس سفر کنند و باعث ساخت جهان خودشان شوند. در ابلیوین نیز از همین برج ها برای ساخت استفاده شد.

fp9t_merethic5.jpg


اواخر دوران مرتیک
اواخر دوران مرتیک، زمانی بود که تفاوت فرهنگ و نژادهای الف یا آلدمر به اوج خودش رسیده بود. اولین شهر ها و مستعمرات دوئمر ها در این دوران برپا شدند. از دوئمرها که با نام Dwarf ها (دورف – در TES نژادی از الف ها محسوب میشوند) نیز یاد میشود، گروهی از آلدمرها بودند که مبنای تمدن خود را بر اساس علم و مهندسی و شیمی قرار دادند و تمدن خود را در زیر زمین و کوهستان ها بنا نمودند. جایی که بعده ها با نام کوهستان Velothi (ولتی) شناخته میشود و اسکایریم را از مرویند را از هم جدا میکند.
چیمرها که نیاکان Dunmer ها (دانمر ها) یا دارک الف ها هستند، تمام اعتقادات خود نسبت به ایدراها را تغییر دادند و شروع به پرستش نیاکان خود و دیدراها تحت راهنمایی های شاهزاده دیدرا Boethiah (بئتیاه) کردند. آنها دنبال پیشگویی ولت بودند. در همین زمان ترینیماک تلاش خود را شروع کرد تا از جدا شدن چیمر ها به سمت دیدراها و پیروی از ولت جلوگیری کند. در نتیجه بئتیاه با او وارد نبرد شد. نبردی که یکی از حماسی ترین جنگ های تامریل محسوب میشود و دو خدا در اطراف پیروانشان در حال نبرد با یکدیگر بودند. در هنگام این جنگ عظیم بین دو گروه، بئتیاه با شکست ترینیماک او را خورد و برای مدتی با صدای او لب به سخن گشود. بئتیاه تمام پیروان ترینیماک و ایدراها را جمع کرد و با صدای او بیان کرد که ایدراها دروغگو هستند و بزرگترینشان در این زمینه نیز ترینیماک است. او به همراه شاهزاده دیگر دیدرا، Mephala (مفالا)، مثلث حقیقت یا فرقه Tribunal (تریبیونال) را معرفی کرد که در آن خود او، مفالا و Azura (ازورا) خدایان آن بودند. بئتیاه به آنها یاد داد که چگونه خانه های خود را بسازند، وسایل را چگونه در گوشه های خانه بگذارند و پوست خود را چطور رنگ کنند. در این هنگام ترینیماک را از خود بیرون کرد تا نشان دهد که تمام حرف هایش حقیقت است. با نابودی ترینیماک بین آلتمرها هرج و مرج تفرقه بسیاری افتاد. در این هنگام مریدان ترینیماک تبدیل به Orc (ارک ها) شدند. کلمه ارک برگرفته از Orsimer است که در زبان آلدمرها به معنای "مردم منفور شده یا نفرین شده" میباشد. خود ترینیماک از باقی مانده جسمش دوباره به وجود آمد و تبدیل شد به شاهزاده دیدرا Malacath (ملکت). ارک ها شروع به پرستش او کردند و نا امید از همه به خصوص آاوری-ال، به سمت شمال رفتند تا سرزمینی برای خود به دست بیاورند. در آنجا با نردها و خود چیمرها درگیر نبرد شدند و در این راه ناکام ماندند و چیزی جز قبایلی در کوهستان ها نتوانستند به دست بیاورند. پس از این اتفاقات "ولت مقدس" چیمرها را همچنان تشویق به مهاجرت از سامرست میکرد و آنها را به شمال شرق و مرویند هدایت کرد. در این ناحیه آنها با گروه دیگری از "مر"ها (الف ها) یعنی دوئمرها برخورد کردند که سرزمین را کنترل میکردند. با وجود شباهت های زیاد فرهنگی، چیمرها برای به دست آوردن سرزمین با دوئمرها درگیر بودند و هرچند وقت یکبار سرزمین های آنها را مورد تاخت و تاز و غارت قرار میدادند.
اما در این میان انسان ها هنوز در تمام نیرن متفرق و پخش بودند. نردها در اتمرا، "ردگاردها" در یکودا و آکاویرها در آکاویری مشغول زندگی شدند. بین سال های 1000 تا 800 دوره مرتیک، اولین انسان ها به تامریل آمدند و در همرفل، هایراک و سیردیل سکنا گزیدند.

k41_10.jpg


آغاز خلقت Khajit ها (خجیت) توسط شاهزاده دیدرا، ازورا، در همین دوره شروع شد. به این منظور ازورا مردمان جنگلی که بین انسان و هیولا بودند را در سرزمین های جنگلی و بیابانی قرار داد. ماه های نیرن بر باتلاق ها تابید و نورشان تبدیل به عصاره شد. بیابان ها گرم شدند و جنگل ها به شدت مرطوب و سمی. بدین ترتیب با درآمیختن ها اینها، خجیت ها به وجود آمدند. بسمرها نیز از تبدیل تعدادی از مردمان جنگل در داخل جنگل ها و تبدیلشان به الف به وجود آمدند. ولنوود سرزمین آنها نام گرفتند و قسم خوردند هیچگاه از گیاهان سرزمین خود تغذیه نکنند، کسی را به قتل نرسانند و همچنین کسی را دچار جراحت نکنند.
اوخر دوره مرتیک با افول محبوبیت فرهنگ و عقاید "ولتی" همراه بود. بیشتر روستاها، برج ها و مکان های آنها تبدیل به ویرانه شد. به طوری که در دوره سوم تنها یک قبلیه در وندرفل کماکان از مذهب ولتی پیروی میکرد. همچنین بسیاری از برج هایی که الف ها ساخته بودند نیز تبدیل ویرانه میشدند. در کنار این موضوعات و تغییرات فرهنگی، سرانجام انسان ها پا به تامریل گذاشتند. اولین گروه انسان را ندیک ها (اجداد نرد ها و امپریال ها) شامل میشدند که از اتمرا یا با نامی که در آلدمریس از یاد میشود یعنی سرزمین چوب های کهن به تامریل مهاجرت کردند و در سواحل شمالی آن ساکن شدند. البته این مهاجرت به صورت تدریجی و به دفعات متعدد انجام شد. مهمترین و اصلی ترین مستعمره را Ysgramor (ایزگرامر) رهبری میکرد. در واقع تامریل سرزمین امنی برای مهاجرت محسوب میشد. او و همراهانش از طریق Hsaarik (ساریک)، شمالی ترین نقطه اسکایریم، وارد تامریل شدند. این مهجران نام سرزمین را "مرت" یا سرزمین مرها (الف ها) نامیدند. در ابتدا روابط اتمراها یا مرهای ساکن اسکایریم یعنی الف های برفی خوب و دوستانه بود. در نتیجه مهاجران بیشتری از اتمرا وارد شدند تا به ساخت شهر Saarthal (سارتل) کمک کنند. با وجود روابط دوستانه، الف های برفی که از رشد و افزایش جمعیت اتمراها نگران بودند، در شبی که "شب اشک ها" نام گرفت به سارتل حمله و آن را غارت کردند. ایزگرامر به همراه دو پسرش یعنی Yngol (اینگل) و Ylgar (ایلگار) موفق شدند به اتمرا بگریزند. او در آنجا وقایع پیش آمده را تعریف کرد و با لشکری که با نام "پانصد همراه" یا Five Hundred Companion از آن یاد میشود به اسکایریم برگشت و انتقام مردم خود را از الف های برفی گرفت و تا آخرین نفر آنها را به قتل رساند. در همین دوران ها بود که کشیشان اژدها و Dragon Cult (دراگن کالت) از بین رفتند. همچنین قهرمان افسانه و نیمه خدا، یعنی Pelinal Whitestrake (پلینال وایت استریک) در همین زمان به ملکه آلسیا کمک کرد تا انسان ها در برابر آیلیدها شورش کنند و آنها را از بین ببرند. او به تشکیل امپراطوری آلسیا کمک کرد و سپس در جنگ زخمی و ناپدید شد. اما دوره مرتیک با تشکیل حکومت کمران ها به وسیله شاه Eplear Camoran (اپلیر کمران) به پایان رسید و این شروع سال صفر از دوره اول به حساب می آید.
رسما با پایان دوره مرتیک، تمدن الف ها نیز رو به افول گذاشت و انسان ها به وسیله امپراطوری آلسیان نقاط متعدی را فتح کردند. حکومت های باقی مانده الف، هرسال به عنوان احترام و سنت خراجی را به پادشاهی آینر در سامرست به آلتمرها پرداخت میکردند. اما درواقع این حکومت ها آنقدر از هم فاصله گرفته بودند که وقایع اتفاق افتاده در سرزمین هایشان برای دیگری اهمیت نداشت. شاه اپلیر رسما اعلان استقلال کرد و ولنوود از سامرست به طور رسمی جدا شد. آیلیدها نیز اعلان استقلال رسمی کردند و سیردیل را از سامرست جدا ساختند. دوران مرتیک با این وقایع به پایان رسید و فاصله گرفتن الف ها از هم تا زمان تشکیل حکومت اول آلدمری یا Aldmeri Dominion ادامه داشت.

4cl_11.jpg


نوشته شده و آپدیت شده توسط:

 
آخرین ویرایش:
Dragon War



Dragon War (جنگ اژدها)، جنگی بود که در دوره مرتیک بین بشریت (خصوصا نوردها) و اژدهایان صورت گرفت.
پس از اینکه Ysgramor (ایزگرامر) و یارانش در اسکایریم خانه بنا نهادند، مذهب خود را که از آن به نام مذهب اژدها یاد می‌شد، نیز به همراه آوردند. این مذهب بیشتر به پرستش حیوان هایی همچون شاهین، گرگ، مار، جغد، خرس، روباه و در صدر آن ها، اژدها، معروف بود و عقیده داشتند که آنها جلوه ای خدایان هستند. Atmora (اتمران) ها در زیارتگاه های خود از اژدهایان به عنوان بزرگترین خدایان یاد می‌کردند و از آن جا که آن ها در سرتاسر تمریل و اتمرا وجود داشتند، در نهایت به صورت کاملا آشکار به پرستش آن ها مشغول شدند که در راس آن اژدهایان، Alduin (آلدوین) بود.

mu8e_1.jpg


اژدهایان در سر مستی خاصی غوطه ور بودند. آن ها معتقد بودن که به عنوان فرزندان Akatosh (آکاتش)، ذاتا از انسان ها و الف ها برتر هستند. یکی از عقاید اصلیشان این بود که قدرت برابر با حقیقت است. این واقعیت که آن ها قدرتی نامحدود نسبت به جانداران فانی داشتند سبب شده بود به این نتیجه برسند که این خود حقیقت است. این موضوع سبب شد به خود تلقین کنند که حکمرانی بر فانی ها کاملا طبیعی و حق ذاتی آنها است. بنابراین، اژدهایان نقش خود به عنوان خدایان را در میان بشریت با آغوش باز پذیرفتند اما به جای حکمرانی مستقیم بر آنها، به مریدان خود که به کشیشان اژدها معروف بودند، اندکی از نیروهای خود را در قبال فرمان برداری مطلق، بخشیدند. در طرف دیگر، کشیش ها نقش خود را همانند پادشاهان ایفا، و بر مردم حکومت می‌کردند. آنها قوانینی تنظیم کردند که به موجبات آن، صلح بین اژدهایان و انسان ها حفظ می‌شد اما لازمه انجام این کار، احترام متقابل بود. این قوانین به تدریج رو به فساد رفت و کشیش ها با زور و ستم بر انسان ها حکم رانی کردند. هم رده های آلدوین او را به عنوان بهترین مخلوق آکاتش میدیدند. اما آلدوین این تمجیدات را نادیده می‌گرفت. در حمایت از فتح Mundus (ماندوس) برای خود و یارانش، او نقش اصلی خود با نام World Eater (جهان خوار) را آغاز کرد. در نهایت نوردها دست به قیامی علیه اقدامات ظالمانه آلدوین زدند و از این رو جنگ آژدها شروع شد.

wt0b_2.jpg


Kyne (کاین) سرانجام مداخله کرد و Paarthurnax (پارترنکس) را برای حمایت از بشریت فرستاد. پارترنکس که در ابتدا اولین افسر فرمانده آلدوین بود، به استاد و برادر خود خیانت کرد و به بشریت "قدرت صدا" را آموخت. چندین اژدهای دیگر نیز با پارتورناکس همراه شدند. بشریت "فریادی" (به قدرت های صدا، فریاد می‌گفتند) را اختراع کرد به نام Dragonrend (دراگن رند) که بر پایه نفرت از ظلم اژدهایان ساخته شده بود. چیزی که به طور موقت این موجودات را گیج می‌کرد. زمانی که نوردهای قهرمانی چون Hakon One Eye (هاکن یک چشم)، Gormlaith Golden Hilt (گرملیت شمشیر طلایی) با آلدوین در قله کوه Throat of The World (گلوی جهان) وارد جنگ شدند، جنگ به نقطه اوج خود رسید. پس از کشته شدن گرملیت و زخمی شدن هاکن، Felldir (فلدیر) از یک Elder Scroll (کتیبه کهن) برای تبعید آلدوین از دنیا استفاده کرد. اما این پیروزی موقتی بود چرا که آلدوین تنها در زمان گم شد. در دوره چهارم و شروع بحران اژدهایان دوباره به دنیا بازگشت تا انتقام خود را بگیرد..

کشیشان اژدهایی که زنده مانده بودند، سرنگون شدند و بسیازی از اعضای مذهب اژدها در سرتاسر اسکایریم پخش شدند. آن ها باقی مانده اژدهایانی را که در جنگ کشته شده بودند را در مقبره هایی مخفی کردند به امید روزی که آلدوین بازگردد و آن ها را زنده کند.

7to0_3.jpg



نوشته شده و آپدیت شده توسط:

 
آخرین ویرایش:
Mer



Mer (مر-که به الف ها گفته میشود) ، در اصطلاح عمومی به تعدادی از نژادهای مختلف ساکن در قاره Tamriel (تامریل) گفته میشود. مرها بر خلاف انسانها دارای واژه های مختلف برای تبعیض جنسیت خود نیستند و به طور عمومی به تمامی آنها مر گفته میشود. مرها دارای تفاوتهای فرهنگی و فیزیولوژیکی بسیاری با انسانها و BeastFolk (مردمان جانوری) هستند، اما میتوانند با انسانها ازدواج کرده و از آنها صاحب فرزند شوند.ترکیب نژادی بین مر و نژادهای جانوری مختلف نیز با اینکه امکان پذیر است اما وجود آن به قطعیت ثابت نشده. همچنین مرها دارای قدرت باروری کمتری نسبت به نژادهای دیگر تامریل هستند و یک مر مونث، به طور عادی در سنین 18 و 19 یا سالگی قابلیت باروری را به دست میاورد.
همچنین مرها دارای رنگ پوستهای مختلفی از جمله خاکستری تیره، سبز روشن و یا زرد کم رنگ هستند. نژادهای گوناگونی از مرها در حال حاضر در تامریل زندگی میکنند که مهمترین آنها Altmer (آلتمر)، Bosmer (بسمر)، Dunmer (دانمر)، Orismer (اریسمر)، Dwemer (دوئمر)، Chimer (چیمر)، Snow elf (الفهای برفی) و Ayleid ها (آیلید) هستند. Aldmer (آلدمر) نیز نژاد منقرض شده ای از مر هستند که به عنوان پدر همه الفها شناخته میشوند. نژادهای دیگری همانند مائرمر (Maormer) نیز وجود دارند، که به نظر میرسد ارتباط نزدیکی با دیگر نژادهای مر دارند.

واژه شناسی و استفاده ادبی
واژه مر میتواند یکیاز دو معنیزیر را داشته باشد:
1) یک گروه از نژادهای هوشمند نشات گرفته از Ehlnofey (النفی).
2) یکی از اعضای نژادهای فوقالذکر. (البته این مورد دارای استثناهاییهمانند Breton ها (برتن) و آیلیدها است)
کلمه مر در زبان آلدمری باستان به معنی"شخص" و یا "ما" هست. مر مشابه کلمه "انسان" در زبان انسانها است. استفاده کنندگان زبان رسمی به طور کلی ترجیح میدهند که از کلمه "الف" به جای کلمه "مر" استفاده کنند و صفت "الفی" (Elven) را به کلمه صحیح تر "مری" (Meri) ترجیح میدهند. اکثر مرها نیز با استفاده از کلمه الف به جای مر مشکلی ندارند. اما به طور عمومی همدیگر را مر میخوانند.
همچنین کلمه مر زمانیکه در نقش اشاره به اشخاص استفاده شود، هم میتواند معنی مفرد (مانند من آن مر را دیدم) و هم معنی جمع (تعداد زیادی مر مسلح وارد آنخانه شدند) داشته باشد. به هنگام استفاده از آنبه عنوان اسم مشتق (ترکیب کلمات) در زبان باستان نیز، اشاره به گروهی خاصی از مردم دارد و به طور کلی"الف" و یا "آنها" ترجمه میشود. (همانند پیشروان (First Ones) )

xbch_mer3.jpg



ریشه
اولین مر ها از قاره Aldmeris (آلدمریس) آمدند. آنان اولین مردمان مر بودند و با نام آلدمری شناخته میشدند.
به طور کلی، مرها باور دارند که از نسل Aedra (ایدرا) ها هستند و با حیله گری Lorkhan (لرکان)، جاودانگی خویش را با هدف خلق جهان فانی از دست داده اند. ایدئولوژی مرها در رابطه با عمرشان نسبت به نژاد آنها متفاوت است. اما بر خلاف انسان ها هیچکدام از مر ها عمر طولانی خود را یک نعمت نمیدانند. در عوض تعدادی از آنها از فانی بودن خود تأسف میخورند و این را در اثر از دست رفتن حق طبیعی خود میدانند. بعضی دیگر نیز این زمان را به عنوان یک مصیبت و آزمایش هویت خود در نظر میگیرند. با اینکه همه مرهای کنونی از یک نژاد واحد به وجود آمده اند، اما در طول زمان و از دوران باستان تاکنون، تفاوتهای بسیاری بین آنها شکل گرفته است.

طول عمر
مرها میتوانند تا هزاران سال عمر کنند. اما به دلیل بیماری و جنگهای متعدد، تنها تعداد اندکی از آنها به این عمر میرسند. نژاد آلتمر به دلیل داشتن قدرت فیزیکی بالا و همچنین قابلیت جادوگری قدرتمند، در برابر بیماریها بسیار مقاوم هستند. آنها از Phynaster (فاینستر)،یکی از خدایان خود، هنر زندگی طولانیتر را آموخته اند. به هنگام انتشار ویرایش سوم کتاب "راهنمای جیبی سرزمینهای امپراتوری" (Pocket guide to the empire) در سال 432 دوره سوم، بسیاری از آلتمر حمله Tiber septim (تایبر سپتیم) به سرزمین Summerset (سامرست) را به یاد داشتند، که با توجه به این شواهد میتوان گفت که این آلتمر در آن زمان عمر بیش از 400 ساله داشته اند. بنابه گفته های یوپسی فیر (Uupse fyr)، احتمالا تعدادی از آلتمر و یا آلدمر ساکن در سامرست، عمر بیش از 4 هزار ساله دارند. از این موارد میتوان به Nurelion (نورلین) اشاره کرد که به دلیل کهولت سن جان خود را از دست داد.;امری که بسیار نادر است.
قدیمیترین شواهد موجود از Lachesis (لاکسیس)، کاهن اعظم انجمن Psijic order (سیجیک) به سال 20 دوران اول بازمیگردد. آخرین این شواهد نیز مربوط به سال 2920 دوره اول است که در آن به دیدار وی با ستا سیل و المأ لکسیا در Artaeum (آرتائم)،اشاره شده است. با توجه به این موارد، میتوان گفت که به هنگام ناپدید شدن لاکسیس، سنّ وی بیش از 2900 سال بوده است.
به گفته Alfe fyr (آلف فیر)، Divayth fyr (دیوات فیر) یک جادوگر 4 هزار ساله بسیار قدرتمند است؛ همچنین بنابه گفته های یوپسی فیر، بدون در نظر گرفتن لیچ ها و جادوگران الهی همانند ویوک، دیوات فیر، پیرترین و قدرتمندترین جادوگر زنده است. محتمل است که دیوات برای افزایش طول عمر خود از جادو استفاده کرده باشد.
Ura gro shub (اوراگ گرو شوب)، یک جادوگر ارزیمر، و همچنین کتابدار کتابخانه Winterhold (وینترهلد)، در دیالوگهای خود بیان میکند که اگر کار خود را جدی نمیگرفت، اکثر کتابهای موجود در The Arcaneum (آرکانیوم)، قبل از شروع عصر سوم سوزانده و یا نابود میشدند. با توجه به این موضوع ،عمر وی میبایست بیش از 600 سال باشد.
Lleril morveyn (لریل مروین)، مشاور امور شهری Raven rock (ریون راک)، سمتش را از مادر خود در سال 65 دوران چهارم به عهده گرفته است. و تا به امروز نیز این سمت را به عهده دارد. اگر مراحل پیری دانمرها را نیز همانند پیری انسانها در نظر بگیریم، به نظر میرسد که وی در مرحله میانسالی عمر خود قرار دارد. و با توجه به اینکه او 130 سال پیش از اتفاقات Skyrim به سمت کنونی خود در ریون راک منصوب شده ،میتوان سن او را حدودا بین 150 تا 160 سال تخمین زد.
Queen Mother barenzia (ملکه مادر بارنزیا)، در طول اتفاقات Elder scrolls: Morrowind : Tribunal 432 سال سن دارند و در سال 893 دوره دوم به دنیا آماده است. او در مقایسه با انسان ها، شبیه زنی حدودا 60 ساله است و میتوان گفت که سنین پیری خود را سپری میکند.
Knight Gelebor (شوالیه گلبر) یک الف برفی است که بیش از 4 هزار سال عمر کرده. ارتباط عمر طولانی وی با عمر طبیعی الفهای برفی و یا مرتبط بودن آنبا دخالت Auri-El (آاوری-ال) برای افزایش عمرش و یا افزایش عمر خود توسط جادو تا به امروز نامشخص مانده است. تا جایی که میدانیم، همه الفهای برفی دیگر منقرض شده اند و به همین دلیل نمیتوان عمر طبیعی آنها را تخمین زد. اما الفهای برفی ای که در پی حمله Atmoran ها (اتمران) به Falmer (فالمر) تبدیل شده اند، هنوز زنده هستند.به همین دلیل میتوان تا حدودی مطمئن شد که طول عمر آنها نیز بسیار طولانی است. اسقف Vyrthur (ویرتهور) دیگر الف برفی ای است که به اندازه گلبر عمر کرده، اما به دلیل خون آشام بودن وی، نمیتوان عمر طولانی او را مستقیماً به الف بودنش ربط داد.

7abb_mer2.jpg



فیزیولوژی
در اکثر موارد تشخیص مر از انسانها بسیار ساده است. زیرا به طور عمومی الف ها نسبت به انسان ها از عضلات کمتری برخوردار هستند و رنگ پوستهای مختلفی نیز دارند. مورد دیگری که مخصوص مرها محصوب میشود، وجود گوشهای نوک تیز است. علاوه بر این، قد اکثر مرها و حتی مرهای مونث، بلند تر از اکثر انسانها هستند. البته این مورد دارای استثناهایی نیز است؛به طور مثل ارزییمر به طور عمومی هم قد انسانها هستند و بسمر نیز قد کوتاه تری دارند.
یک تفاوت کوچک دیگر که بین انسانها و مر وجود دارد، تکیه شدید مرها بر جادوگری و داشتن درک بالایی در جادو و طبیعت نسبت به انسانها است. تنها استثنا در این مورد نیز نژاد Breton (برتن) است که ترکیب دو نژاد آلتمر و نورد هستند.


نژادهای الف تامریلی

اکثر الفهای کنونی در قاره تامریل زندگی میکنند و در طول سالیان با امپراتوری انسانها به صلح و یکپارچگی دست یافته اند. اما هنوز در بخشهایی از تامریل بعضی مشکلات نژادی پا برجا مانده است.

آلتمر
آلتمر در زبان باستانی آلدمری به معنی"والا" است. اما خود آلتمرها از این واژه به معنی"با فرهنگ" یاد میکنند. این نژاد در جزیره سامر ست زندگی میکنند؛ و خود را متمدنترین نژاد حاضر در تامریل میدانند؛ ادعا ای که نمیتوان درستی آن را به راحتی تکذیب کرد. به دلیل زادگیری گزینشی، آلتمر ها در بین همه نژادهای نوین مر، نزدیکترین شمایل و رفتار را به آلدمرهای باستان دارند. نکته قابل توجه دیگر این است که ویوک و المأ لکسیا، دو تن از اعضای Tribunal (تربیونال)، بیش از این که به دانمرها شبیه باشند، به آلتمرها شباهت دارند. این موضوع میتواند به این معنی باشد که نژاد چیمر قبل از تغییر شکل یافتن، شبیه آلتمر بوده اند و این دو با استفاده از قدرت الهی خود، توانسته اند شکل ظاهریشان را حفظ کنند. مطابق نوشته های بیان شده در ویرایش اول کتاب "راهنمای جیبی سرزمینهای امپراتوری"، زادگیری گزینشی و کودک کشی، با هدف خالص سازی نژادی، در بین آلتمر انجام میشده است. البته احتمال دارد که این اطلاعات تنها از روی حدس و گمان بوده و جانب دارانه باشد.

xdor_mer1.jpg


672h_alt1.jpg



بسمر
معنی دقیق کلمه بسمر در زبان انسان ها، "الف های درختی" است. اما به این الفها به طور عامیانه الفهای جنگلی (Wood Elves) گفته میشود. همانگونه که در نام آنها نیز اشاره شده است،این الفها در قسمتهای جنگلی جنوب غربی تامریل،و در Valenvood (ولنوود) زندگی میکنند. بسمر ها نسبت به آلتمرها، فرهنگ و تمدن کمتری دارند. اما به همان اندازه نیز دارای غرور کمتری هستند و تمایل بسیاری به طبیعت دارند. به همین دلیل، این الفها در وظایف جنگل بانی و شکار حیوانات، بسیار ماهر هستند.

vdd6_bosmer1.jpg



txbn_bosmer2.jpg


essh_bosmer3.jpg



دانمر
دانمر ها ،که با نام Dark elves (الفهای تاریک) نیز شناخته میشوند، یک نژاد از مرهای انزوا طلب ساکن قسمت شمال شرقی تامریل، یعنی Morrowind (مرویند)، هستند. اکثر این الفها در جزیره آتشفشانی Vvardenfell (واردن فل) سکنا گزیده اند. به دلیل تلاش های چندین باره نوردها در جهت تصرف مرویند، دشمنی طولانی و قدیمی بین آنها و دانمر ها وجود دارد. فرهنگ دانمر ها با فرهنگ الف های دیگر بسیار متفاوت است. اصلیترین تفاوت فرهنگی بین آنها، رد پرستش ایدراها، و در عوض، پرستش Daedra (دیدرا) که سه تن از آنها با نام تربیونال شناخته میشوند، است. به همین دلیل نیز کلمه "تاریک" استفاده شده در اسم آنها، با اینکه میتواند در ظاهر اشاره به پوست تیره رنگ آنها داشته باشد، اما همچنین میتواند به فرهنگ تاریک و سیاه دانمرها اشاره کند.
بنابه افسانه ها،دانمر ها بقایای نژاد باستانی چیمر هستند،که به دلیل گناهان پادشاهان خود که سعی در رسیدن به مقام خدایی و مورد پرستش قرار گرفتن داستند، توسط شاهزاده دیدرا Azura (ازورا)، به دانمر های کنونی تبدیل شده اند. همچنین فرهنگ دانمر ها بسیار خونین تر و خشن تر از دیگر فرهنگ های موجود در تامریل است. برده داری تا چند سال قبل از پایان دوران سوم بین دانمر قانونی بود، و حتی گروهی قاتل که با نام Morag Tong (مراگ تانگ) شناخته میشود، وجود دارد که میتوانند تحت شرایط خاص، به طور قانونی دست به قتل بزنند.

01t5_dunmer1.jpg



6ebt_dunmer2.jpg



ارزیمر
نزدیکترین ترجمه برای کلمه ارزیمر،"مطرود شدگان" است (ارزینیوم (Orsinium) نیز به معنی شهر مطرود است(؛ ارزیمرها نیز همانند چیمر ها و دوئمر ها، در اصل یک انشعاب گروهی از آلدمرها بوده اند که Trinimac (ترینیماک) را به عنوان خدای خود میپرستیدند. زمانی که شاهزاده دیدرا، Boethiah (بئتیا)، سعی بر این داشت که تعدادی از آلدمر ها را که بعد ها به عنوان چیمر شناخته شدند، تحت فرمان خود در آورد، اولین عملی که انجام داد، شکست دادن و خوردن ترینیماک و در آمدن به شکل وی بود (این مورد احتمالا تنها تمثیلی بوده است). زمانیکه کار او با ترینیماک تمام شد، بقایای جسم ترینیماک تغییر شکل داده و به تبدیل یک شاهزادهٔ دیدرا، Malaceth (ملکت)، شد. ارزیمر که پیروان او بودند نیز در پی تغییر شکل و شخصیتی ترینیماک، به شکل کنونی خود درآمدند.
اجتماع و فرهنگ Orc ها (ارک) یا همان ارزیمرها، در محور وجود قبیله های مختلف بنا شده است.هر اورک دارای وظیفه خاص خود است؛ و وظیفه دارد که مسئولیتش را انجام دهد. دفاع از قلعه و قبیله، از نوزادی به همه مردان و زنان و بچه های حاضر در قلعه ها یاد داده میشود. تنها رئیس های قبایل میتوانند برای خود همسری داشته باشند، و به همین دلیل عموما چند نفر را به عنوان همسر خود برمیگزینند. دلیل این قانون آن است که تنها قوی ترین ارک بتواند سمت رئیس قبیله را به دست آورد و از این راه ژن های خود را به نسل بعدی منتقل کند. به دلیل وجود این قانون، در تئوری، هر نسل از ارکها میبایست قوی تر از نسل قبل از خود باشند. ارکهایی که در قلعه ها زندگی میکنند، قوانین مخصوص خود را دارند به با نام "دستور ملکت" (Code of Malaceth) شناخته میشود. دیگر موارد قانونی مورد نیاز که در این دستور بیان نشده است، توسط یک زن خردمند حاضر در قبیله، مستقیماً از شخص ملکت دریافت میشود. قوانین بیان شده در دستور ملکت بسیار ساده هستند. بنابه این قوانین، کشتار، دزدی، و حمله بی مورد به دیگران ممنوع است. ارزیمرها دارای زندان نیستند و در عوض کسانی که از این قوانین سرپیچی کنند، باید تاوان عمل خود را با خون بدهند. "تاوان خون" به این معنی است که شخص خلافکار تا زمانی که قربانی راضی شود باید خونریزی کند. در مواردی که قربانی کشته شده است، مجازات لازم توسط رئیس قبیله تشخیص داده میشود.
از نظر فیزیکی، ارزیمر ها بسیار بزرگتر از دیگر نژادهای مر هستند. آنها با اینکه کوتاه تر از آلتمر ها هستند، اما بسیار عضلانی ترند و دارای قدرت بالا تنه ی بیشتری هستند. به همین دلیل نیز عموما اکثر آنها شمایل مردانه تر و یا حتی حیوانی دارند.این مورد میتواند به دلیل سبک زندگی خشن و جنگجو مانندشان باشد. آنها این سبک زندگی را به دلیل پیروی از ملکت فرا گرفته اند.

fpbx_ors1.jpg



501a_ors2.jpg



نژادهای الف باستانی

آلدمر
آلدمر و یا نخستیان، اولین نژاد الف ها هستند؛ و به عنوان نوادگان النفی ها شناخته میشوند. بعد از هیست (Hist), النفی ها تنها نژاد باستانی نیرن بودند که در دوران باستان منقرض نشدند.( تاریخدانان نوین اعتقاد دارند که همه النفی هایی که در تامریل میزیستند به آلدمر تبدیل شدند، و النفیهای قاره های دیگر نیز تبدیل به انسانها شدند. (نورد، Redguard (ردگارد) و Tsaesci (سی اس سی) )
قبل از اینکه تاریخ نویسی شروع شود، آلدمر های اولیه به نژادهای مختلفی انشعاب پیدا کرده بودند. در دیدگاه عمومی، آلتمرهای کنونی از نظر رفتاری و شمایل، نزدیکترین مرهای شبیه به آلدمر های باستان هستند. در بعضی موارد نیز شاهزادگان دیدرا در تبدیل آلدمر ها به نژادهای جدید، دست داشته اند. (همانند اورکها و دانمرها). لفظ "آلدمری" در بعضی جاها میتواند به اشتباه اشاره گر به همه الف ها باشد؛ این لفظ مخصوصا توسط مردم امپراتوری که با تاریخ مر آشنا نیستند استفاده میشود. آخرین آلدمر شناخته شده، Vanus Galerion (وانوس گالرین) بود، که در دوران دوم جان خود را از دست داد.

آیلید
آیلید، که با نام الفهای وحشی و همچنین الفهای والای سرزمینهای مرکزی شناخته میشدند، قبیله ای جدا شده از آلدمر بودند که در قسمتهای مرکزی تامریل زندگی میکردند. آنها بیشتر در مناطقی زندگی میکردند که در دوران نوین با نام Northern Cyrodiil (سیردل شمالی) شناخته میشود. همانند دوئمر های ساکن در مرویند، فرهنگ آیلید ها با معماری پیچیده و دقیق آنها شناخته میشود. ساختمانهای ساخته شده توسط آیلید، تا کنون پا بر جا اند. خرابه های سازه های زیر زمینی آیلید حتی در دوران جدید نیز حاوی جادو و اشیای باستانی استفاده شده توسط آنها هستند (سنگهای وارلا (Varla stones) بسیار نادر نیز بعضا در آنها کشف میشوند). آیلید همچنین سازندگان اصلی برج طلای سفید هستند؛ که تا کنون در قلب امپراطوری، استوار مانده است. بعد از یک شورش بزرگ توسط انسانهای برده در سال 200 دوران اول، بسیاری از آیلید به سوی جنوب و به سرزمین سامر ست کوچ کردند. و در طول زمان، در تمدن و فرهنگ آلتمرها حل شدند. با اینکه مرهای متمدنی که خود را آیلید معرفی میکردند تا اواخر دوران دوم نیز مشاهده شده اند، اما اکثر تاریخدان ها معتقدند که نسل آیلید ها منقرض شده است، و یا در بهترین حالت شامل قبیله هایی جدا از هم و عقب افتاده ای است که در جنگلهای سیردل سکنا گزیده اند.
به دلیل استفاده آیلید از یک زبان باستانی و مقرض شده، ترجمه دقیق کلمه آیلید مشخص نیست. اما با استناد به یک شعر بسمری با نام "Meh Ayleidion" که به معنی"هزار مزیت پنهان شدن" است، میتوان کلمه آیلید را نیز به "پنهان شدگان" ترجمه کرد.

rdhf_ayleid1.jpg



b7t5_ayleid2.jpg




چیمر
چیمر ها، و یا تغییر یافتگان، یک گروه جدا شده از آلدمر ها بودند که همه تعلیم های دینی قبلی خود را کنار گذاشته و به پرستش شاهزادگان دیدرا، یعنی ازورا، بئتیاه و Mephala (مفالا) که با نام تربیونال شناخته میشوند، پرداختند. این الفها تاکید بسیاری نیز بر پرستش ارواح نیاکان خود داشتند. سه شاهزاده فوقالذکر، چیمر را به رد کردن پرستش ایدرا ها و ضعیف بودن آلدمرهای دیگر متقاعد کردند. سپس چیمر ها توسط یک پیامبر از نژاد مر به نام Veloth (ولوت)، به یک جزیره در شرق تامریل هدایت شدند. آنها ابتدا این جزیره را Velothi (ولوتی) نامیدند، اما این جزیره بعد از مدت کوتاهی، Resdayn (رسداین) نامیده شد. چیمرها با دوئمرهای ساکن رسداین، و نوردهای ساکن شمال، هم در جنگ و هم در صلح تا اواسط دوران دوم، همزیستی کردند. اما در این دوران، جنگی عظیم بین دو نژاد الف چیمر و دوئمر بر سر قلب لرکان درگرفت و باعث تغییراتی بزرگ در نژاد چیمر و ایجاد دانمرهای کنونی شد. جزیره ای که آنها ساکنش بودند نیز نام مرویند را به خود گرفت.

5vdh_chimer.jpg



دوئمر
دوئمر ها و یا مردمان عمیق، گروهی از مرهای پیشرفته بودند که تعلیمات سنتی آلدمر را کنار گذاشته و فعالیتهای خود را به دست آوردن پیشرفتهای علمی و جادویی اختصاص دادند. نام این گروه از مر ها برگرفته از فعالیتهای بسیار آنها در راستای ساختن سازه های عظیم در قلب کوههای واردن فل، برای زندگی و همچنین انجام فعالیتهای آزمایشگاهی، نشأت گرفته است. دوئمر ها، همانند چیمر ها، دشمنان باستانی نوردها بودند و در بسیاری از موارد با چیمرها نیز رقابت و جنگ داشتند.بعد از ناپدید شدن دوئمر ها در اواخر دوران دوم، نام آنها به اشتباه در زبان امپراتوری به دورف تغییر یافت. این در حالیب ود که دوئمرهای اصلی هیچ شباهتی به دورفها نداشتند. به طور کلی، آنها شکل شمایل مشابهی با مرهای دیگر داشته اند. تنها تفاوت آنها با الفهای دیگر، داشتن ریش بلند بوده است. دوئمر ها تنها نژاد شناخته شده از مر هستند که مستقیماً از آلدمر به وجود نیامده اند؛ در عوض آنها قبل از مهاجرت عظیم آلدمر ها به تامریل، از آنها جدا شده و به صورت جدا به تامریل مهاجرت کرده اند.
تنها دوئمر ها زنده شناخته شده ساکن تامریل، Yagrum bagarn (یاگروم باگارن) است. اما به دلیل بیماری کرپوس، بدن وی دچار تغییرت بسیاری شده و شباهت زیادی به دوئمر ها باستان ندارد. دلیل ناپدید نشدن وی به هنگام ناپدیدی دوئمر های دیگر، حضور او در Oblivion (ابلیوین) بوده است.

bc6c_dwemer1.jpg



الفهای برفی
الفهای برفی قدیمیترین ساکنان شناخته شده اسکایریم بودند که بسیار قبل تر از نوردها در این سرزمین زندگی میکردند. باور عمومی بر این است که جنگ با اتمران ها و تبدیل شدن به بردگان آنها و قرن ها زندگی در زیر زمین، همه الفهای برفی را به یک نژاد دگرگون شده و بی احساس به نام فالمر تبدیل کرده است. اندک بازماندگان برده داری و کشتار نیز، نام الف برفی را به فالمر ترجیح میدهند، زیرا باعث جدایی آنها با فالمرهای کنونی میشود. الفهای برفی کنونی، به فالمرهای تغییر یافته، نام "خیانت شده" (The Betrayed) را داده اند.
الفهای برفی باقیمانده، توانستند با پنهان شدن در سازه های مذهبی پنهان، همانند کلیسایAuri-El (آاوری-ال)، خود را از کشتار نوردها و برده داری دوئمرها دور نگه دارند. ممکن است هنوز هم تعداد کوچکی از الفهای برفی زنده باشند، با این حال تنها الف برفی شناخته شده کنونی ساکن اسکایریم، شوالیه گلبر است.

0w1r_snow.jpg



نژادهای نیمه الفی

برتن
برتن ها نژادی از انسانها هستند که از حاصل ازدواج انسانها با الف ها به وجود آمده اند. ریشه آنها به اشغال اسکایریم توسط نوردها و اسیر کردن زنان مر بازمیگردد. آنها توسط آلدمر به نام انسان الفی (Manmer) خوانده میشدند و تا زمان اشغال دوباره اسکایریم توسط نورد ها، با آنها به عنوان شهروندان رده پایین برخورد میشده است. تنها در این زمان بود که برتن ها توانستند با جوامع انسانی دیگر مخلوط شده و پس از طی زمانی چند، به High Rock (های راک) مهاجرت کنند. به طور کلی برتن ها انسان هستند، اما درک جادویی الفها را نیز در خون خود دارند.
شکیل و شمایل برتن ها بیشتر شبیه انسان است؛ اما دارای بعضی از خصوصیات آلتمر و دانمر مانند گونه ها و فک و چانه زاویه دار نیز هستند. از نظر فیزیکی کمی از دیگر انسانها نحیف ترند و در این مورد نیز مقداری شبیه نیاکان الف خود هستند. با این حال، در طول همه این سالیان، جواب این سوال که "کدام ژن در برتن ها بر دیگری غالب است؟" بی پاسخ مانده است. با این حال، با در نظر گرفتن این مورد که برتن ها بیشتر از اینکه شبیه الفها باشند،شبیه انسانها هستند؛ و اکثر مردم تامریل نیز آنها را انسان قلمداد میکنند،میتوان به این نتیجه رسید که ژن انسانی در آنها قوی تر باشد. همچنین از منظر تاریخی، پس از اشغال دوباره اسکایریم توسط انسان ها، نیاکان برتن ها تصمیم به اختلاط در جوامع انسانی گرفتند که نشان از نزدیکی آنها به انسان ها دارد.

6tih_breton.jpg




فالمر
فالمر،که توسط الفهای برفی باقی مانده با نام "خیانت شده" شناخته میشوند، نژادی از الفهای تغییر شکل یافته هستند که در غارهای زیر زمینی و مکانهای دور افتاده اسکایریم زندگی بدوی خود را میگذرانند. زندگی در زیر زمین برای قرنهای متمادی، باعث وفق داده شدن بدن آنها با محیط اطراف خود شده و با اینکه در شکل و شمایل هنوز هم شبیه مرهای دیگر هستند؛اما پوست رنگ پریده ای داشته و به شکل خم شده حرکت میکنند. بارزترین خصوصیت فالمر ها، کوری کامل آنها است. فالمرها دارای چشم نیستند، اما به همین دلیل حواس دیگر آنها به شدت قوی شده است و بسیاری از جنگجویان دریافته اند که کوری فالمر ها مشکلی برای آنها ایجاد نمیکند.

3nzl_falmer.jpg



دیگر نژادهای الف

ماورمر
ماورمر ها که با نام الفهای گرمسیری نیز شناخته میشوند، گروهی از الفهای باستانی و بیگانه هستند که در جزایر Pyandonea (پیاندنیا) در جنوب سامرست زندگی میکنند. در آخرین ویرایش "راهنمای جیبی سرزمینهای امپراتوری" تئوری ای که بیان میکند که ماورمر ها از آلدمر های اخراج شده بوده اند، رد شده است، بلکه آنها خود در پی یک شورش توسط شاه ماورمر، Orgnum (ارگنوم)، از آلدمرهای باستان جدا شدند. تنها اطلاعات اندکی که از این الفها موجود است، شامل پوست عجیب آنها، داشتن خصوصیات سوسمار مانند و همچنین استفاده از یک نوع جادو که با نام جادوی ماری (Snake magic)، میشود.

الفهای چپ دست(Lefthand elves)
تنها در چند کتاب و آن هم به صورت جزئی به این نوع از الفها اشاره شده است. ظاهراً این نوع از مرها در قاره Yokuda (یکودا) و در کنار انسان های ردگارد میزیستند و در جنگی عظیم که بین دو نژاد در گرفته است، به طور کلی نابود شده اند. بازماندگان این نوع از الفها نیز احتمالا در طول زیر آب رفتن یکودا، کشته شده اند.

ولتی کانتمیری (Cantemiric Velothi)
Cantemiric Velothi (ولتی کانتمیری) ها نوعی از الف ها بودند که در سرزمین Black March (بلک مارش) سکونت داشتند. اطلاعات بسیار اندکی از آنها در دسترس است؛ اما باور عمومی بر این است که نسل آنها به علت بیماری نهاتین (Knahaten) در سال 560 دوره دوم منقرض شده است.




نوشته شده و آپدیت شده توسط:
 
آخرین ویرایش:
Cyrodiil



تاریخ
سال ها پیش Aldmer ها (آلدمر-الف ها) اولین کسانی بودند که قدم به Tamriel (تامریل) گذاشتند و اولین قلعه های خود را در جزایر Summerset (جزایر سامرست) بنا کردند. اما به طور رسمی تاریخ این قسمت از تامریل از زمان آمدن Ayleid ها (آیلید – نژادی از الف ها) شروع میشود. تمدنی که هنوز راز ها و موارد شگفت انگیز زیادی را در خود جای داده است. سال ها بعد Nedic ها (شامل انسان ها( قدم در تامریل گذاشتند و در Cyrodiil (سیردیل) و Skyrim (اسکایریم) ساکن شدند. در سیردیل "آیلید"ها به خاطر قدرت خود از انسان ها به عنوان برده استفاده میکردند.
بعد از دوره ای، انسان ها تحت تاثیر Alessia (آلسیا) خود را از برده بودن آزاد، و سرزمین مادریشان ، یعنی سیردیل را فتح کردند. این عمل باعث جنگ های زیادی میان انسان ها و Mer (الف ها به طور کل) شد. در این نبرد سرانجام اسکایریم به دلیل مشکلات داخلی و نداشتن پادشاه مجبور شد تا اتحادی را با آلسیا ببندد. در پی این اتحاد، آلسیا اولین امپراطوری را به وجود میاورد و تا High Rock (های راک) که توسط Direnni ها (دیرنی-اصلی ترین دشمن امپراطوری و آخرین حکومت قدرتمند الف ها در داخل سرزمین اصلی) کنترل میشد، پیشروی کردند. در سال 2703 تهدید تازه ای تمام تامریل را در برگرفت. تهاجم Akaviri ها (آکاویر - سرزمینی در حدود 4200 مایلی غرب تامریل). این تهاجم باعث شد که تمام تامریل علیه این دشمنان جدید متحد شوند. در این دوره امپراطور Reman اول (رمن) سیردیل را از هر نظر (اقتصادی، نظامی، تمدن و ...) به شدت قدرتمند ساخت و تامریل تحت رهبری امپراطور توانست آکاویری ها را شکست دهد و دومین امپراطوری تامریل را پس از امپراطوری آلسیا به وجود آورد. نیروهای آکاویر که یکی از دلایل تهاجمشان پیدا کردن Dragonborn بود، با دیدن قدرت "رمن"، سوگند یاد میکنند تا به او خدمت کنند.

mwmp_c1.jpg


دوره دوم
امپراطوری دوم یا امپراطوری "رمن ها" که مرکز آن در سیردیل قرار داشت، موفق میشود اکثر نواحی تامریل را زیر سلطه خود در بیاورد. نیروهای آکاویر لژیون های امپراطوری را به خوبی آموزش میدهند و "رمن" با قدرت بالای نظامی خود به جز Morrowind (مرویند) و " سامرست، اکثر تامریل را فتح میکند. همه چیز به صورت خوبی پیش میرفت تا اینکه امپراطور رمن سوم و پسرش، Juilek (جولیک)، به دست خائنین آکاویر به قتل میرسند. این قتل باعث به پایان رسیدن دوره اول شد، و دوره دوم آغاز گردید. امپراطوری تحت کنترل باقی مانده آکاویری ها درآمد، تا اینکه آخرین آنها در سال 430 دوره دوم به قتل رسید و با این اتفاق امپراطور دوم رسما از میان رفت. در ادامه دوره دوم، تمام تامریل درگیر جنگ های داخلی و کشمکش برای رسیدن به تاج و تخت امپراطوری میشود. قدرت امپراطوری روز به روز کمتر شده و جاده ها و قلعه در پی نبرد ها پی در پی در معرض سقوط و نابودی قرار گرفتند. تا اینکه پس از سالیان دراز Tiber Septim (تایبر سپتیم) به قدرت میرسد. او موفق میشود تمام مدعیان را کنار بزند و قوانین و حکومت جدید خود را در سیردیل به وجود آورد. او پایه گذار سومین امپراطوری (امپراطوری سپتیم) ، و دوره سوم بود. تحت حکومت تایبر سپتیم امپراطوری قدرت گذشته خود را دوباره به دست می آورد و سرزمین را به شکوه و افتخار میرساند. پس از افتخارات تایبر سپتیم، مجددا امپراطوری ثبات خود را به دست می آورد. چند صد سال بعد Uriel Septim VII (یوریل سپتیم) به امپراطوری میرسد و همچنان امپراطوری روند خود را ادامه میدهد. تا اینکه سه پسرش و خود او به قتل میرسند و همزمان یکی از شاهزادگان Daedra (دیدرا) یعنی Mehrunes Dagon (مهرونز دیگن) با باز کردن دروازه های Oblivion (ابلوین – دنیا و محل زندگی دیدرا ها) به تامریل حمله میکند و در همان ابتدا شهر Kvatch (کواچ) به طور کامل قتح و منهدم میشود. اما پسر نامشروع امپراطور یعنی Martin Septim (مارتین سپتیم) طی حوادثی که در Elder Scrolls IV Oblivion اتفاق می افتد پس از نبرد های Bruma (بروما) و امپریال سیتی (Imperial City – پایتخت امپراطوری) امپراطوری، را در ست میگیرد و با کمک Akatosh (آکاتش – بزرگترین Aedra –ایدرا ها- و خدای اصلی تامریل) موفق میشود "دیگن" را شکست دهد و دروازه های "ابلیوین" را ببندد. بعد از این جریانات مجددا تامریل درگیر نبرد و کشمکش میشود.

دوره چهارم
پس از سالیان دراز نبرد و درگیری، تنها سایه از قدرت و شکوه امپراطوری باقی مانده بود. بیشتر نواحی از امپراطوری جدا شده، و مناقشات داخلی امپراطوری و دولت را در اوج ضعف خود قرار داده بودند. در این بین افت های Thalmor (تالمر- گروهی از آلتمر ها) که معتقد بودند پیروزی در زمان امپراطور "مارتین سپتیم" متعلق به آنهاس و بیشترین نقش را در شکست دادن "دیگن" داشتند، لژیون های امپراطوری را تحت ژنرال ناکارامد، یعنی Ocato (اکاتو) شکست میدهند و "سامرست" را مجددا تحت اختیار خود در میاروند. اولین هدف آنها به وجود آوردن دوباره حکومت Aldmeri (آلدمری) بود و این هدف با ضعف شدید امپراطوری در دسترس آنها قرار داشت. اما در همین حین رقیبی جدید در برابر تالمرها ظاهر میشود. یکی از ژنرال های امپراطوری، Titus Mede (تایتوس مد) موفق میشود تاج و تخت را به دست آورد و به عنوان امپراطور "تایتوس مید" اول، (شروع امپراطوری Mede – مید-) تاجگذاری میکند. تایتوس مجددا با تمام قوای باقی مانده امپراطوری مشغول فتح تمام سرزمین های از دست رفته میشود و Valenwood (ولنوود) ، Hammerfell (همرفل)، High Rock (های راک)، (مرویند) و Elsweyr (السویر) را مجددا به امپراطوری اضافه میکند. و باعث میشود تا امپراطوری و "آلدمری" رو در روی هم قرار گیرند. در سال 29 دوره چهارم، نیروی های "آلدمر" به "ولنوود" حمله میکنند. لژیون های امپراطوری در این نبرد برای اولین بار قدرت سومین حکومت "آلدمری" ها را میچشند و با وجود مقابله سنگین، در نهایت مجبور به عقب نشینی میشوند و "ولنوود" به دست تالمر ها می افتد. در این بین شورش های کوچکی بر علیه تالمر ها اتفاق می افتد که به راحتی همه را سرکوب میکنند.
در سال 98 دوره چهارم، که به عنوان یکی از دو سالی که به عنوان شب های خلاء (Void Nights) شناخته میشود، دو ماه نیرن (Nirn – سیاره بازی)، یعنی Masser (مسر) و Secunda (سکوندا) از آسمان ناپدید میشوند. این موضوع "السویر" را به دلایل و عقاید مذهبی، درگیر جنگ داخلی و هرج و مرج میکند. زیرا فرهنگ و زندگی Khajit (خجیت) ها در این ناحیه وابسته به دو ماه است. تالمر ها با استفاده از جادوهای ناشناخته زمین، دو ماه را برمیگردانند و به این ترتیب پشتیبانی و علاقه خجیت ها را به دست می آورند. در نتیجه با کمک تالمر ها، دو حکومت پادشاهی خجیت ها در السویر یعنی Anequina (آنکوینا) و Pelletine (پلتین) از امپراطوری اعلام استقلال میکنند و خود را تحت حفاضت "آلدمری" قرار میدهند. در نهایت پس از این وقایع حکومت "آلدمری" تحت رهبری تالمرها به این نتیجه میرسند که قدرت کافی برای جنگ با امپراطوری مید ها را پیدا کرده اند و شروع به جمع آوری نیروهای خود برای تهاجم گسترده و مستقیم به سیردیل، که از زمان تایبر سپتیم حمله ای را از خارج تجربه نکرده بود، میکنند.

7sx3_c2.jpg


جنگ بزرگ
بعد از این اتفاقات و شکست ها، امپراطوری از Blade ها (بلید) میخواهد تا دنبال اطلاعات و مواضع و نقشه های "آلدمری" ها به "ولنوود" بروند. بلیدها در زمان امپراطوری "رمان ها" و "سپتیم ها" به عنوان گارد امپراطور شناخته میشدند و در زمان "مید" ها به در خواست امپراطوری مشغول کمک به آن شدند. در پی این عملیات تمام ماموران و فرستاده های بلید ها توسط تالمر ها شناسایی و از بین رفتند. به دلیل ضعییف شدن بلید ها و ضعف شدید لژیون ها و ارتش امپراطوری، "آلدمری" ها بیشتر از هر زمانی دیگری به اعلان جنگ مطمئن بودن، و از سفیر خود در امپریال سیتی خواستند تا اولتیماتومی را تسلیم تایتوس مید دوم کند. این اولتیماتوم شامل پرداخت باج توسط امپراطوری، منحل کردن بلید ها، از بین بردن میراث و عبادتگاه های تایبر سپتیم و واگذار کردن "همرفل" به "آلدمری" میشد.
امپراطور تایتوس دوم این درخواست را رد میکند و سفیر "آلدمری" صد ها سر قطع شده بلید ها را برای امپراطور میفرستد. نیروهای وفادار به امپراطوری در طول جنگ های طولانی برای بازپس گیری مرز های سابق، تضعییف و تقریبا از بین رفته بودند و این موضوع مرزهای امپراطوری را بر روی یک تهاجم گسترده خارجی باز گذاشته بود. در سال 171 دروه چهارم "جنگ بزرگ" (The Great War) با حمله نیروهای "آلدمری" به سیردیل و همرفل شروع میشود.
نیروهای "آلدمری" تحت رهبری ژنرال تالمرها، لرد Naarifin (ناریفین) از سمت السویر وارد جنوب سیردیل میشوند و لژیون های امپراطوری را در طول مرز با ولنوود به محاصره خود در میاورند. بالافاصله با قطع دسترسی لژیون های امپراطوری به هم، ژنرال ناریفین و ارتشش شهر Leyawiin (لیاوین) را با استفاده از غافلگیری مدافعین فتح میکنند و به سرعت به سمت Bravil (براویل) حرکت میکتت و شهر را به محاصره در می آورند. شهر بعد از مدتی کوتاه و با وارد شدن ارتش دوم "آلدمری"ها تسلیم مهاجمین میشود. بدین ترتیب تعداد بیشتری از لژیون های امپراطوری از بین میروند. ارتش دوم تحت فرماندهی بانو Arannelya (آرانلیا) از غرب به سیردیل حمله میکنند و به سرعت و با غافلگیری و ضعف فرماندهی امپراطوری، شهر های کواچ و Anvil (آنویل) را فتح میکنند و وارد همرفل میشوند. در سمت ساحل هم ارتش کوچکتری نسبت نیروی اصلی، از سمت سامرست در ساحل پیاده میشوند و از دو طرف لژیون های امپراطوری را تحت محاصره در میاورند و در طی این جنگ لژیون ها و نیروهای متحد آنها، Red Gaurd ها (ردگارد)، مجبور به عقب نشینی به صحرای Alik'r (آلیکر) میگردند.
با شکست سنگین نیروهای امپراطوری، و قطع ارتباط با دیگر لژیون ها، امپریال سیتی در معرض تهاجم قرار میگیرد. امپراطور تایتوس دوم در پی این شکست ها چاره ای جز عقب نشینی نمیبیند. امپراطور با باقی مانده ارتش اصلی خود با حمله ای سرعتی از میان نیروهای "آلدمری" عبور میکند و به شمال و به سمت اسکایریم عقب نشینی میکند تا به تنها نیروهای باقی مانده، تحت رهبری ژنرال Jonna (جنا) ملحق شود. امپریال سیتی کاملا بی دفاع توسط نیروهای فاتح "آلدمر" برای اولین بار فتح و غارت میشود. نیروهای متاخصم مردم بی دفاع را قتل عام کردند، قصر امپراطوری، مقرّ امپراطور ها را سوزاندند و برج طلای سفید را غارت کردند. فاجعه ای که در تاریخ امپراطوری بی سابقه بوده و به لکه ننگی در تاریخ آنها تبدیل میشود.
امپراطور با لژیون سازماندهی شده خود دوباره از شمال وارد سیردیل شده و موفق میشود در نبرد "حلقه قرمز" (Red Ring) نیروهای "آلدمر" را به سختی شکست دهد و لشکر آنها را به طور کامل منهدم و نابود میکند. به این ترتیب امپراطوری اولین پیروزیش را در "جنگ بزرگ" به دست می آورد و راه را تا پایتخت، بدون هیچگونه نیرویی که برای مقابله با آنها وجود داشته باشد طی میکنند. نیروهای امپراطوری، موفق میشوند امپریال سیتی و سیردیل را مجددا فتح میکنند. اما امپراطوری ضعیف تر و از پا افتاده تر از آن بود که بتواند نبرد را ادامه دهد و درخواست مذاکره برای "آلدمری"ها فرستاده میشود. "الف"ها نیز که لشکرهای خود در سیردیل را در نبرد حلقه قرمز از دست داده بودند، به این نتیجه میرسند که ادامه جنگ نیازمند بازسازی مجدد ارتش و صرف هزینه و وقتی خارج از دسترس است و به این ترتیب درخواست مذاکره را قبول میکنند. مذاکرات در برج طلای سفید جریان میابد و در طی آن صلح بین دو طرف امضا میشود.
در این پیمان تالمر ها اجازه پیدا میکنند که عبادتگاه های تایبر سپتیم را پاکسازی کنند، در تمام مرز های امپراطوری آزادانه حرکت کنند، در تصمیمات امپراطوری حضور داشته باشند و همرفل را در اختیار بگیرند. در پی این تصمیم ردگارد ها و بسیاری از Nord ها (اسکایریم) امضای این پیمان را از سمت امپراطوری خیانت تلقی میکنند. ردگارد ها جنگ را ادامه میدهند و همرفل از امپراطوری جدا میشود و در اسکایریم، جنگ داخلی بین نیروی های امپراطوری و تالمر ها با Nord ها (Stormcloak ها) شروع میشود.

مکان ها
شهرهای اصلی سیردیل شامل Anvil (آنویل)، Bravil (براویل)، Bruma (بروما)، Chorrol (کرل)، Skingrad (اسکین گراد)، Leyawiin (لیاوین) و امپریال سیتی میشود. هر شهر و مناطق افراد آن توسط حکمران یا کنت مشخصی زیر نظر امپراطوری اداره میشود.

موقعیت جغرافیایی
به طور کل سیردیل بیشتر از جنگل و کوهستان تشکیل شده است. در قلب سرزمین، درّه Nibenay (نیبنای) قرار گرفته که شامل دشت وسیعی میشود که جنگل های بارانی آن را فرا گرفته اند. همچنین رودخانه های زیادی در این ناحیه وجود دارند و سرزمین با حرکت به سمت جنوب و جنوب شرقی بیشتر گرمسیری، و سرانجام به باتلاق های Argonia(آرگنیا) ختم میشوند. شمال سیردیل شامل کوهستان ها، و غرب منطقه سرزمین را کوهستان های Velothi (ولتی) یا Valus (والوس) فرا گرفته اند که میزان بارندگی بیشتری نسبت به سایر قسمت ها دارند. سیردیل بیشترین تنوع آب و هوایی را در کل تامریل دارا است.
اما مهمترین منطقه در سیردیل، درّه نیبنای است. منطقه ای مسطح شامل چمنزار که دریاچه Rumare (رومار) در مرکز آن قرار گرفته، که چندین جزیره در آن وجود دارند. این جزایر جایی است که امپریال سیتی را در خود جای داده اند.
این موضوع را نیز باید در نظر داشت که آب و هوای سیردیل همیشه اینگونه نبوده است و در زمان های گذشته آب و هوای نا متعادل داشته و شامل جنگل های وسیع میشده است. اما زمانی که تایبر سپتیم تاج و تخت را به دست می آورد با استفاده از Thu’um (زبان اژدها) آب و هوای معتدل را به سرزمین آورد. در کتباخانه امپراطوری در امپریال سیتی در این مورد از زبان تایبر سپتیم اینگونه نقل قول شده است:

"شما متحمل سختی های فراوانی شدید تا من تخت امپراطوری را به دست بیاورم و میدانم که شما چقدر از این آب و هوا و جنگل ها متنفر هستید. بگذارید تا قدرت تالس شاهزاده طوفان (Storm Crown)، زاده شمال جایی که نفس من زمستان است را ببینید. حالا با قدرت و نفسم و با وفاداری، این سرزمین را که از آن من است، تغییر میدهم. این کار را برای شما میکنم لژیون های سرخ من. به خاطر علاقه ام به شما"

سیاست و فرهنگ
سیردیل به شدت تحت کنترل و قانون امپراطوری و دولت امپراطوری قرار دارد. همچنین قانون تدوین شده منسجم و ارتش کاملا آموزش دیده و دیدگاه های مذهبی، اصلی ترین مواردی هستند که امپراطوری مرزهای خود را به خصوص در سیردیل کنترل میکند. بیشتر اقشار جامعه از امکانات آموزشی قوی و بهداشتی برخوردار هستند. همچنین بیشتر افراد جامعه تحت قانون و حفاظت امپراطوری قرار دارند.
تمام اشخاص از هر نژادی میتوانند در حکومت، ارتش، آموزش و ... عضو یا مشغول به کار شوند و هیچگونه محدودیتی از این نظر وجود ندارد. هرچند تقریبا دولت به طور کامل توسط انسان ها یا به طور مشخص امپریال ها اداره میشود. البته ارتش بعضی مناطق مانند "مرویند" را به دلایل اقتصادی به شدت تحت کنترل خود در میاورد که این موارد باعث میشود امپراطوری در این مناطق از محبوبیت برخوردار نباشد.

t1eb_c3.jpg



نوشته شده و آپدیت شده توسط:
 
آخرین ویرایش:
Aedra



Aedra ها (ایدرا) یا به شکل اصلی Aedroth (ایدرت) یکی از گروه های ماورائی و خدایی هستند. نام "ایدرا" ها برگرفته شده از زبان Aldmeri (آلدمری) میباشد و به معنای "نیاکان ما" است. این دقیقا در مقابل کلمه Deadra (دیدرا) قرار دارد که به معنای "نیاکان ما نیستند" است. اکثر نژادها و موجودات Tamriel (تامریل) "ایدرا" ها را به عنوان خدایان میبینند و پرستش میکنند.

x1oh_a1.jpg


منشا
منشا به وجود آمدن "ایدرا" ها مشخص نیست. اما براساس اطلاعاتی که آلتمرها (اصیل ترین و قدیمی ترین نژاد الف ها به معنای بلند مقام و اصیل) در نوشته های خود از دوران اساطیری دارند، میشود تا حدودی به منشا آنها پی برد.
قبل از اینکه دنیا وجود داشته باشد، Anu (آنو) با حالت تعادل وجود داشت. با آمدن Padomay (پادمی) که در ذاتش تغییر وجود داشت و مخلوط شدن با آنو، et'Ada (ات آدا) ها یا ارواح جاودانه به وجود آمدند. Akatosh (آکاتش – خدای خدایان ایدرا) برای اولین بار به خود شخصیت و حالت داد. و با خود زمان را به وجود آورد. به وجود آمدن زمان این فرصت را به بقیه "ات آدا" ها داد تا آنها نیز شخصیت و حالت خود را به وجود بیاورند. یکی از این ارواح Lorkhan (لرکان) نام داشت. لرکان با ایده به وجود آوردن یک دنیا و نژاد های فانی ها که شبیه خود آنها باشند، به بقیه نزدیک شد و بعضی از آنها را راضی کرد تا به او کمک کنن. بقیه یا مشکوک به حیله در نقشه او بودند، یا علاقه ای به شرکت نداشتند و خود را درگیر نکردند. بر اساس نقشه لرکان، Nirn (نیرن) سیاره محل زندگی فانی ها به وجود آمد. اما ساخت "نیر" قدرت بسیار زیادی از ایدراها را میگرفت و بسیاری از آنها برای اینکه حالت خدایی خود را حفظ کنند، از آن کنار کشیدند که مهمترینشان Magnus (مگنوس – خدای جادو) بود. او معمار اصلی آفرینش بود که بعد از مدتی خود را کنار کشید و توانست از دنیای فانی ها خارج شود و با رفتن او جادو به طور نا منظم در سرتاسر دنیای فانی ها باقی ماند. بسیاری دیگر از "ایدرا" ها نیز در آخرین لحظات خود را کنار کشیدند تا حالت خدایی خود را تا حدودی بتوانند حفظ کنند، اما در داخل دنیای فانی ها گیر افتادند و قدرتشان کمتر شد. هرچند که در مقایسه با فانی ها بسیار پرقدرتمند تر محسوب میشوند. تعداد بسیار کمی از "ایدرا" ها تا آخرین لحظه باقی مانند و خود را فدا کردند تا دنیای فانی ها خلق شود. پس از آفرینش، قدرت آنها بسیار کمتر شد و دیگر نمیتوانستند به طور مستقیم با فانی ها و دنیایشان ارتباط برقرار کنند. خود لرکان نیز در این پیدایش از بین رفت (یا براساس افسانه ها کشته شد) و بدنش جرم فیزیکی "نیرن" را به وجود آورد. این موضوع نشان میدهد که چگونه قلب "لرکان" برای مدتی طولانی در تامریل باقی ماند.

ltr5_a2.jpg


آخرین گروه "ایدرا" ها که هنوز در خلق "نیرن" شرکت داشتند به تدریج ضعییف تر میشدند و تنها گزینه پیش رویشان به وجود آوردن نژادهای جدید بود. هر نسل و نژاد، مقدار بیشتری از جاودانگی را از دست میداد تا اینکه محدود شدند به فانی ها که Ehlnofey (النفی)، به معنای "استخوان های زمین"، نام گرفتند و اولین ساکنین "نیرن" بودند. سرانجام "الفنی" ها به نژادهای گوناگونی از جمله انسان ها و mer ها (مر- تمامی نژادهای الف ها مانند آلتمر و بسمر و ... به طور عمده) تقسیم شدند که دیدگاه متفاوتی در مورد خلق خود و دنیایشان داشتند. انسان ها معتقد بودند که به وسیله "ات آدا" هایی که مسئولیت خلق نیرن را بر عهده داشتند، از هیچ به وجود آمدند و در نتیجه زندگیشان را یک نعمت از طرف آنها، و "لرکان" را قهرمان میدانستند. الف ها در طرف مقابل معتقد بودند که مستقیم نوادگان خدایان هستند که فنا ناپذیریشان را لرکان از آنها دزدیده است. از آنجایی که "مر"ها به این عقاید ایمان داشتند، "ات آدا"های خلقت را "ایدرا" نامیدند. و آنهایی را که هیچگونه نقشی در این کار نداشتند، "دیدرا" نامیدند. با وجود تفاوت هایی که بین نژادها وجود دارد، انسان ها و "مر"ها، "ایدرا"ها را پرستش میکنند و "دیدرا"ها را به عنوان شیطان میبینند. هرچند که این نظریه در مورد "دیدرا"ها درست نیست.
اما نظریه دیگری در مورد پیدایش "ات آدا" ها نیز وجود دارد. بر اساس کتاب Sithis (سیتیس)، "آنو" از هیچ جهتی خدا به حساب نمی آید. بلکه یک نیروی ایستایی ناخودآگاه، بدون شخصیت، و فاقد هرگونه قصد و توانایی انجام کار است. آنو قابل تغییر نیست. بر اساس این کتاب، "سیتیس" خالق همه چیز محسوب میشود. "سیتیس" از "آنو" استفاده کرد تا ایده های جدیدش را به وجود بیاورد. متاسفانه بعضی از این ایده ها از کنترل خارج و مانند "آنو" جاودانه شدند."ایدرا"ها و Aetherius (اتریوس) ، محصول این اشتباه هستند. برای جبران این اشتباهات، سیتیس، لرکان را به وجود آورد تا این مخلوقات را از بین ببرد. این درحالی است که "لرکان" توسط Trinimac (ترینیماک) که بعده ها تبدیل به شاهزاده دیدرا، Malacath (ملکت) شد، از میان رفت. لرکان نه ایدرا به حساب میامد و نه دیدرا. همینطور گفته میشود که شاهزاده دیگر دیدرا، Meridia (مریدیا)، نیز قبلا ایدرا بوده است. به طور کل ایدرا ها نشات گرفته از افکار سیتیس هستند، و دیدرا ها نشات گرفته از خون او.
سیتیس سه دنیای ایتریوس، Mundus (موندس) و Oblivion (ابلیوین) را به وجود آورد. تفاوت این سه دنیا به ترتیب در ثبات، فناپذیری و تغییر پذیری است و بر اساس قصد سیتیس، ایتریوس و موندس جزء ابلیوین شوند تا دنیا براساسی که او میخواست شکل بگیرد. این موضوع دقیقا قبل از دخالت "ات آدا" ها در کار آفرینش بود.

7t0k_a4.jpg


در مقایسه با دیدرا ها
کلمه دیدرا به تمام موجودات دیدرا ها داده میشود. اما ایدراها را نظر قدرت فقط میتوان با شاهزادگان دیدرا مقایسه کرد. در مقایسه با شاهزادگان قدرتمند دیدرا، ایدراها سرزمین مخصوص به خود در "ابلیوین" ندارند. به دلیل آفرینش دنیای فانی ها، ایدراها آنقدر قدرتشان کم شد که دیگر نمیواتنند به طور فیزیکی شکل بگیرند و با آفریده هایشان ارتباط مستقیم برقرار کنند. در طرف مقابل، دیدراها که در کار آفرنیش شرکت نکرده بودند، تمام قدرت خود را حفظ کردند و عدم حضور ایدراها، باعث شد تا عده ای به دنبال پرستش دیدراها بروند. زیرا آنها میتوانند به طور فیزیکی حضور داشته باشند. ایدراها نیز مانند شاهزادگان دیدرا، قدرتشان نشات گرفته از ویژگی های شخصیتی خاص مربوط به خودشان است:

آکاتش: خدای خدایان و زمان
Arkay (آرکای): خدای زندگی و مرگ
Dibella (دیبلا): الهه زیبایی و عشق
Julianos (جولیانس): خدای خرد و منطق
Kynareth (کینارت): یکی از قدرتمند ترین ایدراها و الهه بهشت، بادها، عناصر و ارواح آسمان
Mara (مارا): الهه مادر و عشق
Stendarr (استندار): خدای قدرت راستین و شکیبایی
Zenithar: خدای ثروت، کار، تجارت و ارتباط


پرستش ایدراها
خدایانی که توسط اکثریت نژادها پرستش میشوند، ایدرا هستند. استثناهایی هم مانند "دانمر" ها وجود دارد که خدایان انسان ها و مر ها (تمام نژادهای الف ها) را قبول نکردند و به پرستش دیدراها و Tribunal (تربیونال) روی آوردند. هر نژاد یک گروه ایدراهای خاص را مورد پرستش قرار میدهد. اما از زمان تشکیل اولین امپراطوری در تامریل، یعنی امپراطوری Alessia (آلسیا)، خدایانی که بالاتر گفته شد، به طور گسترده به عنوان خدایان اصلی مورد پرستش قرار گرفتند. ملکه آلسیا دین واحد را به وجود آورد تا بتواند مردم را در مقابل Ayleid (آیلیدها) متحد کند. بعده ها در اوخر دوره دوم، اولین امپراطور کل تامریل و موسس امپراطوری سپتیم ها، یعنی تایبر سپتیم نیز به عنوان نهمین خدا مورد پرستش قرار گرفت. خدایان اصلی برگرفته از مذهب Nord ها (نردها) هستند.زیرا در زمان جنگ با آیلیدها متحد امپراطوری محسوب میشدند. ولی بقیه نژادها نیز آنها را پرستش میکنند. اینطور گفته میشود که هشت خدای اصلی، خدایانی هستند که کار آفرینش را به پایان رساندند.
آلتمرها و به طور کلی تمامی نژاده های الف (مذهب الف ها برگرفته از آلتمرها است)، علاوه بر خدایان اصلی، ایدراهای دیگری را که شامل آنهایی که از خلق نیرن کنار کشیدند، نیز میشوند، عبادت میکنند. این ایدراها شامل مگنوس، که معمار نیرن بود و در آخرین مراحل برای حفظ جاودانگیش از نیرن رفت، Jode و Jove که مرگشان باعث به وجود آمدن دو ماه نیرن شد، و ایدراهایی از این قبیل میشوند. اما مهمترینشان برای آلتمر ها، ترینیماک (ایدرایی که لرکان را به دلیل حیله گریش برای استفاده از قدرت ایدراها در ساخت نیرن، کشت)، خدای محافظ الف ها میباشد. البته هردو افسانه های آلتمرها و Chimer (چیمر) ها بر این موضوع اتفاق نظر دارند که او به طریقی تبدیل به شاهزاده دیدرا، Malacath (ملکت) شد. در افسانه های چیمرها آمده که او در نبرد با شاهزاده دیدرا، Boethiah (بئتیاه) کشته، و توسط او بلعیده شد. باقی مانده بدنش بعده ها دوباره شکل گرفت و تبدیل به شاهزاده دیدرا ، ملکت گردید. از دیگر خدایان مهم آلتمر میتوان به Phynaster (فیناستر) اشاره کرد که به آنها طریقه زندگی طولانی مدت را با برداشتن قدم های کوتاه تر یاد داد. خدایان و مذهب Khajit ها (خجیت) نیز مانند آلتمرها است ولی از نام های دیگری برای خدایان استفاده میکنند. اما تفاوت مهم در مذهب خجیت ها، وجود دو شاهزاده دیدرا، Azura (آزورا) و Sheogorath (شئگرات) است که نقش بسیار مهمی را در خلق آنها ایفا کردند و به همین دلیل مورد پرستش قرار میگیرند. دو ماه نیرن برای خجیت ها از اهمیت مذهبی و مقدس بسیار بالایی برخوردار هستند، زیرا در آفرینش اولین خجیت، نقش قابل توجحی را ایفا کرده بودند.
Redguard (ردگارد) ها تقریبا مذهب و خدایان متفاوتی دارند و از زمان مهاجرتشان از Youkuda (یکودا) تقریبا تغییری در عقاید مذهبی خود نداشته اند. به جز آکاتش و Sep (نامی که برای لرخان استفاده میکنند)، تنها الهه Tava (تاوا- نامی که برای کینارت استفاده میکنند و پس از فتح همرفل به خدایان آنها اضافه شد) برای ردگاردها مشترک با بقیه سرزمین محسوب میشود.
اطلاعات چندانی درباره مذهب و خدایان Argonia (آرگنیا) و نژادهای Akaviri (آکاویری یا آکاویر – قاره ای در شرق تامریل) وجود ندارد.

qn11_a3.jpg



نوشته شده و آپدیت شده توسط:
 
آخرین ویرایش:
Camoran Dynasty



tbyo_c1.jpg

پرچم خاندان سلطنتی کمران و ولنوود

سلسله Camoran ها (کمران)، خاندانی است که بر Valenwood (ولنوود) حکومت میکنند. حکومت سلطنتی نیز به حکمرانی های کوچکتری که شامل شهرهای Falinesti (فالینستی)، Silvenar (سلونار)، Haven (هاون)، Archen (آرچن)، Eldenroot (الدنروت) و Woodhearth (وودهارت) میشود، تقیسم میگردد. تخت پادشاهی و مرکز حکومت کمران ها در نزدیکی بلندی های فالینستی قرار دارد.


دوره اول
سلسله کمران ها در سال صفر دوره اول توسط شاه Eplear (اپلیر) تاسیس شد. موفقیت اپلیر در متحد کردن Bosmer ها (نژادی از الف ها – با نام الف های جنگلی نیز شناخته میشوند)، یکی از بزرگترین افتخارات و پیروزی های نظامی تاریخ تامریل است. در سال 340 دوره اول، حکومت با امپراطوری آلسیان ها پیمان تجاری برقرار میکند. پیمانی که عمر آن بسیار کوتاه بود. با تغییر عقاید دینی و پایه ای در امپراطوری آلسیان، روابط دو حکومت روزبه روز تیره تر شد. در همین دوران Marukh (مروخ) تئوری های جدید در مورد زیر سوال بردن حکومت الف ها و پایین تر بودن آنها از انسان ها را ارائه نمود. و اینگونه استدلال کرد که مقاومت در برابر امپراطور و امپراطوری، دقیقا برابر است در مخالفت با خدایان. در این زمان بود که امپراطوری آلسیان شروع به پیدا، و کشتن آیلیدها کرد. با فرار انها به ولنوود، زمینه درگیری میان امپراطوری و ولنوود فراهم شد. این درگیری ها تا سال 2714 دوره اول و حتی امپراطوری رمان ها نیز ادامه داشت. در این زمان مریضی و طاعون در جزیره Thras (تریس) باعث ضعف کمران ها شد و ولنوود توسط امپراطور Reman I (رمن اول یا Reman Cyrodiil) فتح گردید. امپراطوری به هر شهر خودمختاری و حکومت جداگانه بخشید تا مطمئن شود بسمرها هیچگاه دوباره قادر به متحد شدن نباشند.

zpca_c2.jpg


دوره دوم
با سقوط امپراطوری رمن ها یا امپراطوری دوم در سال 430 دوره دوم، کمران ها سعی کردند تا قدرت و حکومت خود را به دست بیاورند. بنابراین بین تمام شهرهای اصلی ولنوود درگیری بر سر تاج و تخت درگرفت. در این بین همسایه های مرزی ولنوود نیز شروع به نبرد با آنها کردند. کمران ها در جنگ داخلی به خوبی پیش رفتند تا اینکه کلویان ها از شرق حملات خود را آغاز کردند و شاه Aeradan (ایرادان) از حکومت آلدمری و ملکه آن، Ayrenn (آیرن) تقاضای کمک کرد. نیروی های ولنوود با کمک ارتش حکومت آلدمری موفق شدن نیروی های کلویان را درهم بکشنند و حکومت خود را دوباره به دست بگیرند. ولنوود یکی از اعضا و متحدان اولین حکومت آلدمری محسوب میشد.

aojy_c3.jpg


دوره سوم
حکومت کمران ها در تمام این مدت به بقای خود ادامه میداد تا اینکه توسط امپراطور Tiber Septim (تایبر سپتیم یا Talos – تالس) درهم شکسته و فتح شد. امپراطور اجازه داد تا خاندان و پادشاهی کمران ها ادامه پیدا کند. اما امپراطوری از ولنوود در هرجایی که میدید بدون هیچ اجازه یا مشکلی استفاده میکرد. با گذشت زمان بسمرها شروع به مقاومت در برابر امپراطوری سپتیم یا سوم کردند و سال 249 دوره سوم، یکی از وارثان و وابستگان خاندان سلطنتی، یعنی Camoran Usurper (کمران اوسورپر)، با ایجاد اتحاد با دیدراها و وعده آزادی ولنوود به تمام بسمرها، شروع به فتح تاج و تخت پادشاهی کرد. او موفق شد ولنوود را از زیر سلطه امپراطوری آزاد کند ولی در عین حال در داخل ولنوود نیز هرکسی را که با او مخالفت میکرد، از زیر تیغ گذراند. این اعمال ظالمانه و نفوذ دیدراها باعث شروع جنگ داخلی دیگری شد و تمام بسمرها بر علیه حکومت اوسورپر متحد شده بودند. شکست دادن او دو دهه به طول انجامید و پس از جنگ یک ویرانه بدونه حکومت واحد، قدرت سیاسی یا آینده از ولنوود باقی مانده بود.

a4zl_c4.jpg


پادشاهان شناخته شده کمران ها

Eplear (1E 0)
Camoran Aeradan (2E 583)
Camoran Anaxemes (2E 830)
Haymon Camoran (3E 249 - 3E 267)
Mankar Camoran (3E 267 - 3E 433)
Raven Camoran (3E 433)
Ruma Camoran (3E 433)
Celia Camoran (3E 433)

1pn_c5.jpg



نوشته شده و آپدیت شده توسط:
 
آخرین ویرایش:
Ayleid



Ayleid (آیلید) ها نژادی از الف ها بودند که در اواخر دوره مرتیک و دوره اول بر Cyrodiil (سیردیل) حکومت میکردند.

xuv7_a1.jpg


دوره اساطیری یا مرتیک و ابتدای آیلیدها
آیلید ها مانند سایر الف ها از نوادگان Aldmer ها (آلدمر) ها محسوب میشوند. در اواسط دوره افسانه ای Merethic (مرتیک- قبل از دوره اول) از قاره محل زندگی خود یعنی Aldmeris (آلدمریس) به Tamriel (تامریل) مهاجرن کردند، و در جنوب، یعنی جزایر Summerset (سامرست) ساکن شدند. مدت کوتاهی بعد از مهاجرت، آلدمرها به اکتشاف سرزمین اصلی تامریل پرداختند. مدتی بعد گروه های مختلفی از الف های آلدمر سامرست را ترک کردند و در نقاط مختلف تامریل ساکن شدند. گروهی که در Valenwood (ولنوود) امروز ساکن شدند، Bosmer (بسمر) نامیده شدند، گروهی که Morrowind (مرویند) رفتند، Chimer (چیمر) نام گرفتند، گروهی که در سامرست باقی مانند به High Elve (های الف - الف های اصیل یا الو های بلند بالا) یا همان Altmer ها (آلتمرها) تبدیل شدند. و در آخر گروهی که به سیردیل رفتند و اولین امپراطوری تامریل را به وجود آوردند، آیلید لقب گرفتند. در زمان کوتاهی فرهنگ و قدرت آیلیدها گسترش پیدا کرد. White-Gold Tower (برج طلای سفید) را در قلب سیردیل به عنوان نماد قدرت و مرکز حکومتی خود بنا کردند. این برج مرکز شورای آیلیدها بود که پایتخت های امپراطوری زیر یک پرچم واحد قرار میداد و با سقوطش، امپراطوری آیلیدها نیز به پایان رسید. آیلیدها نقاط زیادی از سرزمین هایی را که امروزه جزء سیردیل هستند را کنترل میکردند. این سرزمین ها شامل مناطق جنگلی سیردیل، رودخانه و دره "نیبنای" قسمتی از Valus (ولوس) و کوهستان Jerall (جرال) میشد. اما امپراطوری بر خلاف رسم به وسیله یک قدرت واحد مرکزی اداره نمیشد. بلکه شامل تعدادی پادشاهی های کوچکتر بود که در شروع دوره اول توسط فئودال ها به وجود آمد. اطلاعات امروزی بیان میکند که حداقل سه پادشاهی که پایتخت هایشان Lindai (لیندای)، Nenalata (ننالاتا) و Miscarcand (میسکارکند) میشد، وجود داشتند. در ادامه دوره اول امپراطوری آیلیدها بیشتر بخش های سیردیل را در اختیار گرفت و به نقاط دیگر تامریل یعنی Black Marsh (بلک مارش)، ولنوود، High Rock (های راک) و Hammerfell (همرفل) گسترش پیدا کرد. در همرفل شهرهای بزرگی مانند Haven (هیون)، Woodhearth (وود هارت)، Silvenar (سیلونار) و Elden Root (الدن روت) ساخته شد. در "بلک مارش" نیز دو شهر Gideon (گیدئون) و Stormhold (استورم هلد) پایه گذاری شدند.


شورش برده های Alessian (آلسیان)
حدود سه قرن پس از شروع دوره اول، دختر بچه برده ای بین انسان های ساکن "نیبن" متولد شد. این دختر بچه در مکان مقدس آیلیدها، Sancre Tor (سنکر تر) به وسیله خدایان هدایت شد و با کمک مستقیم آنها، همراهانش را به شورش و از بین بردن حکومت آیلیدها دعوت کرد. این دختر بعد ها با نام آلسیا، ملکه برده، شناخته شد.
در سال 242 دوره اول انقلاب بر علیه آیلیدها در ابعاد وسیع رسما آغاز شد. در این زمان که آیلیدها درگیر کشمکش و جنگ داخلی بودند، شورشی ها فرصت خوبی را برای نبرد به دست آوردند. به خاطر همین جنگ داخلی، آلسیا علاوه بر "نرد"ها (انسان های شمال ساکن اسکایریم)، از تعدادی از آیلیدهای رادیکال مخالف شورای مرکزی نیز کمک دریافت کرد. نبردهای زیادی درگیر گرفت که نیروهای شورشی در بیشتر آنها موفقیت به دست آوردند. آلسیا سرزمین های آیلیدها را با نام امپراطوری جدید سیردیل،یکی پس از دیگری فتح کرد و سرانجام شورش با فتح برج طلای سفید در سال 243 دوره اول به پایان رسید.

rjfs_a2.jpg


دوره پایانی آیلیدها
این دوره از سال 243 تا 498 دوره اول ادامه پیدا کرد. حتی با وجود سقوط برج طلای سفید، آیلیدها با شکست فاصله زیادی داشتند. اما در سال 361 دوره اول قوانین جدید توسط حکومت آلسیان ها تصویب شد که به شدت بر علیه آیلیدها بود. با استفاده از قوانین، لژیون های امپراطوری آلسیان، تمام گروه های آیلید را به ترتیب شروع به از بین بردن کرد. با عوض شدن شرایط در سیردیل و سیطره آلسیان ها، آیلیدها کم کم تصمیم به ترک سرزمین و مهاجرت گرفتند. همچنین آلسیان ها بسیاری از کتب و کتیبه ها و مکان های مقدس آیلیدها را از بین بردند. با این وجود تعداد کمی از آیلیدها در سیردیل به عنوان معلم و مدرس انسانها در سرزمین باقی مانند.


پراکنده شدن و انقراض آیلیدها
پس از از دست دادن سیردیل و قوانین جدید امپراطوری آلسیان، آیلیدها شروع به مهاجرت و ترک سرزمین کردند تا بلکه در نقاط دیگر تامریل بتوانند زندگی خود را ادامه دهند. دسته ای که به شمال و اسکایریم مهاجرت کردند، توسط نردها قتل عام شدند. گروهی که به Black Marsh (بلک مارش) یا Argonia (آرگنیا) امروزی مهاجرت کردند اجازه ورود پیدا نکردند و بسیاری از آنها در راه کشته شدند. گروهی به سمت "های راک" رفتند و به "دیرنی" ملحق شدند. اما موفق ترین گروه مهاجران، گروهایی بودند که به "ولنوود" مهاجرت کردند و الف های بسمر از آنها استقبال کردند و به شرط قبول شرایط و قوانین، به آیلیدها اجازه زندگی دادند. هرچند به دلایل نامعلومی آیلیدها در ولنوود زیاد دوام نیاوردند. و در آخر گروه هایی هم به "سامرست" بازگشتند و در جامعه الف ها تلفیق شدند.
در دوره دوم آیلیدها در نقاط محدودی زندگی میکردند و تعداد کمی از آنها باقی مانده بود و در دوره سوم و چهارم تقریبا هیچ آیلیدی در هیچ کجا دیده نشد. در نتیجه در دوره چهارم دانشمندان آیلیدها را جز نژادهای منقرض شده محسوب میکنند.

enn_a3.jpg


فرهنگ و جامعه
ظاهر آیلیدها مانند Dwemer ها (دوئمر) بیشتر از طریف کتیبه و نوشته های خطی به دست آمده است. حالت کلی و ظاهر آنها بسیار شبیه به آلتمر ها است و از نظر رنگ پوست تیره تر از آلتمرها و روشن تر از Dunmer ها (دانمر) بودند. جامعه آیلیدها به شدت به جادو وابسته بود و تمام مردمشان جادو را یاد میگرفتند. تمام نژادهای الوها به طور غریضی از جادو استفاده میکنند. اما برای آیلیدها جادو منبع پیشرفت تمدن و حکومتشان بود. به همین دلیل توانایی استفاده از کتیبه و جادوهای قدیمی مربوط به دوران افسانه ای و قبل از آن را داشتند.
حکومت آیلیدها از قبایل و خانواده های گوناگونی تشکیل میشد که همگی باهم تفاوت داشتند و دارای خصوصیات مخصوص به خود میشدند. اما "امپریال سیتی" مرکز حکومت و جایی بود که همگی در آن باهم اتحاد داشتند و بر تامریل حکومت میکردند. شیوه حکومت را میتوان با یونان و حضور دولت مستقل در شهر های زیادی مثل آتن و اسپارت مقایسه کرد. در برهه ای از زمان آیلیدها تمام مناطق سردیل را کنترل میکردند و انسان ها را برده خود کرده بودند. در اوج حکومتشان، قدرت و حضور آیلیدها در تمام تامریل به جز سامرست، اسکایریم و مرویند گسترش پیدا میکرد. اما شورش برده هایی در داخل و مرکز قدرت آیلیدها و کمک Aedra ها (ایدرا) به شورش، شروع از بین رفتن و زوال امپراطوریشان بود. پس از شکست, بسیاری از آیلیدها در اعماق جنگل های سیردیل زندگی کردند و به همین دلیل بسیاری در آن زمان از آنها با نام الوهای وحشی یاد میکردند. با تغییرات و اصلاحات حکومت آلسیان، بسیاری از آنها مهاجرت کردند و یا کشته شدند. و این زمینه انقراضشان بود. هرچند هنوز به طور دقیق معلوم نیست که آیلیدها به کاملا منقرض شده باشند.
اما تفاوت عمده آیلیدها با بقیه در دین و مذهب آنها بود که خدایان دیدرا را پرستش میکردند. این پرستش و حضور دیدراها در نیرن و تامریل باعث شد تا ایدراها انسان ها را در شورش کمک کنند و نفوذ دیدراها در سرزمین را به حداقل برسانند. به طور مثال میتوان به دولت های شهر های قدرتمند آیلید اشاره کرد. آیلیدهای Delodiil (دلدیل)، Meridia (مریدیا) را پرستش میکردند که در زبان آیلیدها Merid-Nunda (مرید نوندا) خوانده میشد. شهر رقیب "دلدیل" ها، Abargarlas (آبارگالاس) Molag Bal (ملاگ بال) را میپرستیدند. آیلیدهای Varsa Baalim (وارسا بالیم) به پرستش Mehrunes Dagon (مهرونز دیگن) شهرت داشتند و مردم Bisnensel (بیسننسل) شاهزاده دیدرا، Hermaeus Mora (هرمس مرا) را پرستش میکردند. پرستش و استفاده از جادوی دیدرا, قدرت کافی را در اختیار آیلیدها قرار داد تا تمام سیردیل را فتح کنند. این موضوع زمینه ساز کمک ایدراها به شورشیان و انسان ها شد. البته تعدادی در میان آیلیدها بودند که ایدراها را پرستش کنند. به طور مثال Magnus (مگنوس) و Auri-El (آاوری-ال) هر دو دارای پرستشگاه و بنای یادبود و مجسمه در سرزمین بودند.

8wo_a4.jpg



نوشته شده و آپدیت شده توسط:
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or