Aldmeri Dominion (Third)
سومین حکومت Aldmeri (آلدمری) توسط Thalmor های (تالمر) سامرست در سال 22 دوره چهارم تاسیس شد. تالمرها ، گروهی از Altmer های (آلتمر – های الو ها یا الف های بلند پایه یا متمدن) افراطی و وطن پرست هستند که "الف" ها را برتر از نژاد انسان میدانند.
تاسیس و گسترش
در اواخر دوره سوم، امپراطور Uriel Septim VII (یوریل سپتیم هفتم) و سه فرزندش یعنی شاهزادگان Geldall Septim (گلدال سپتیم)، Ebel Septim (ابل سپتیم) و Enman Septim (انمان سپتیم) به دست گروه Mythic Dawn (میتیک دئن)، پرستش کنندگان یکی از شاهزاده های Daedra (دیدرا) یعنی Mehrunes Dagon (مهرونز دیگن)، به قتل رسیدند. به دنبال کشته شدن تمام افراد باقی مانده خاندان سپتیم، به جز Martin Septim (مارتین سپتیم)، فرقه "میتیک دئن" دروازه های Oblivion (ابلیوین – دنیا و محل زندگی دیدرا ها) را در سراسر تامریل، که شامل سامرست نیز میشد، گشودند.
به دلیل دانش و اطلاعاتی که آلتمر ها از آبلیوین داشتند، و به خاطر قدرت بالاتر جادویشان، توانستند در بستن دروازه ها بسیار موفق تر عمل کنند. هرچند بالاخره وزنه تعداد نیرو به ضرر آنها شد و نیروهای "دیدرا" ها موفق شدند از خطوط دفاعی آنها بگذرند. قدرت برتر "میتیک دئن" و متحدان دیدرا یشان، دولت آلتمرها را در "برج کریستال" به این نتیجه رساند که قدرت را به تالمرها بدهند. تحت رهبری "تالمر"ها، آلتمرها تعداد بسیار زیادی از دروازه ها را موفق شدند ببندند و حملات نیروهای متخاصم را دفع کنند. تا اینکه "قهرمان سیردیل" (شخصیت بازی در TES 4: Oblivion) و "مارتین سپتیم"، "دیگن" را در نبرد "ایمپریال سیتی" شکست میدهند و تمام دروازه ها را از بین میبرند.
در سال 22 دوره چهارم، تالمر ها که به پیروزی های خود در دوراه فاجعه آمیز "ابلوین" افتخار میکردند، معتقد بودند که به خاطر موفقیت های آنها، دروازه های ابلوین از بین رفته و باعث شکست خوردن "دیگن" آنها بوده اند. این اتفاقات و همینطور مشکلات داخلی امپراطوری بعد از این حمله، تالمرها، نمایندگان امپراطوری را از سامرست بیرون کردند و کشور Alinor (آلینر)، به عنوان یک دولت مستقل رسما تشکیل شد. دولتی که هسته و پایه به وجود آمدن سومین حکومت آلدمری بود. در داخل امپراطوری نیز پس از مرگ "مارتین سپتیم"، شورای الدر (یا بزرگان) فاقد توانایی برای تعیین امپراطور بود و در نهایت شخصی به نام Ocato (اکاتو) را انتخاب کردند. این انتخاب، و ضعف شدید رهبری اوکاتو، این فرصت را به تالمرها داد تا تمام لژیون های امپراطوری را به طور کامل از سامرست بیرون کنند.
تالمرها در راستای به دست آوردن خود مختاری کامل و افزایش قدرت خود، "اکاتو" را به قتل رساندند و این عمل امپراطوری را درگیر دوران جنگ داخلی کرد. دورانی که با نام Storm Crown (تاج طوفان) از آن یاد میشود. تالمرها سرانجام توانستند در پی این درگیری به اهداف خود نزدیک شوند. اما در طرف مقابل بزرگترین رقیب آنها، یکی از ژنرال های ارتش امپراطوری به نام Titus Mede (تایتوس مید) توانستند تاج و تخت امپراطوری را به دست آورد. او یک ژنرال ذاتی و فردی بسیار مقتدر بود و با نام "تایتوس مید اول" تاجگذاری کرد. این عمل شروع امپراطوری "مید"ها محسوب میشود. (چهارمین امپراطوری بعد از امپراطوری آلسیا، Reman ها –رمن- و Septim ها –سپتیم)
در سال 29 دوره چهارم، Bosmer ها (بسمر ها – نژادی از الف ها-الوهای جنگلی) در Valenwood (ولنوود) حکومت را به دست گرفتند و به تالمرها پیوستند تا سومین حکومت آلدمری را تشکیل دهند. اما این حرکت به سادگی امکان پذیر نبود نیروهای امپراطوری و متحد های بسمرشان، شروع به نبرد برای بازپس گیری ولنوود کردند. در این زمان لژیون های امپراطوری برای اولین با قدرت سومین آلدمری روبرو شدند. ارتش های آلدمری وارد ولنوود شدند و در نبردی برتر، لژیون های امپراطوری را شکست دادند و از ولنوود بیرون راندند. رسما با پیوستن "بسمرها"، و اتحاد سامرست و ولنوود، سومین حکومت آلدمری تشکیل شد. با این وجود مخالفان تالمرها، شورش و جنگی داخلی را در سامرست و ولنوود شروع کردند. هرچند در انتها نبرد داخلی با پیروزی تالمرها به پایان رسید، اما این درگیری ها مانع گسترش قدرتشان به دیگر نقاط تامریل شد.
در سال 98 دوره چهارم، که با نام "شب های خلاء" از آنها یاد میشود، دو ماه Nirn (نیرن – سیاره بازی) یعنی Masser (مسر) و Secunda (سکوندا) ناپدید شدند. این اتفاق باعث شد Elsweyr (السویر) دچار هرج و مرج و جنگ شود. زیرا زندگی و سنت "خجیت" ها به شدت به این دو ماه بستگی دارد. تالمرها این فرصت را غنیمت شمردند و با استفاده از جادوهای ناشناخته زمین، دو ماه را به آسمان برگرداندند. با این کار توانستند حمایت "خجیت" ها را به دست بیاورند و دو پادشاهی آنها یعنی Anequina (آنکوینا) و Pelletine (پلتین) با کمک تالمرها از امپراطوری اعلام استقلال کردند و خود را تحت حمایت آلدمری قرار دادند. هرچند به گفته بعضی ها تالمرها از جادو برای برگرداندن دو ماه استفاده نکردند، و تنها از این موضوع به نفع خود بهره بردند.
بالاخره آلدمری به اندازه کافی از قدرت اطمینان پیدا کرده بود تا مستقیما با خود امپراطوری "مید" که هنوز قدرت برتر تامریل به حساب می آمد، وارد نبرد شود. ارتش های آلدمری آماده میشدند و نقشه حمله شامل بردن جنگ به سیردیل میشد. سیردیل از زمان "تایبر سپتیم" هیچ حمله ای را از خارج تجربه نکرده بود.
جنگ بزرگ
ارتش قدرتمندی تحت رهبری ژنرال تالمرها، لرد Naarifin (ناریفین) از سمت السویر وارد جنوب سیردیل میشوند و همچنین با وارد شدن از کمپ های مخفی خود در السویر لژیون های امپراطوری را در طول مرز با ولنوود دور میزنند و به محاصره خود در میاورند. بالافاصله با قطع دسترسی لژیون های امپراطوری به هم، ژنرال ناریفین و ارتشش شهر Leyawiin (لیاوین) را با استفاده از غافلگیری مدافعین فتح میکنند و به سرعت به سمت Bravil (براویل) حرکت میکتت و شهر را به محاصره در می آورند. ارتش دوم آلدمری تحت فرماندهی بانو Arannelya (آرانلیا) از غرب به سیردیل حمله میکنند و به سرعت و با غافلگیری و ضعف فرماندهی امپراطوری، شهر های کواچ و Anvil (آنویل) را فتح میکنند و وارد همرفل میشوند. ارتش کوچکتری نسبت نیروی اصلی، از سمت سامرست در ساحل پیاده میشوند و از دو طرف لژیون های امپراطوری را تحت محاصره در میاورند. لژیون به شدت از نظر تعداد در ضعف قرار داشت و به همراه متحدهای "ردگارد" خود که تنها موفق به درست کردن مقاومت هایی شده بودن مجبور شدند از طریق صحرای Alik'r (آلیکر) عقب نشینی کنند که آنها را در ضعف دسترسی به منابع آبی نیز قرار میداد. پیروزی سریع لرد ناریفین و ارتش آلدمری باعث شد تا تالمرها به این نتیجه برسند که امپراطوری ضعییف تر از تصورات آنها حتی بوده. در نتیجه فتح امپریال سیتی و از بین بردن کامل امپراطوری تبدیل به هدف آنها شد. هدفی که تقریبا به آن رسیدند و تنها تصمیمات نهایی امپراطور و مقاومت تا اخرین لحظه این سرنوشت را تغییر داد. در سال 172 دوره چهارم نیروهای آلدمری به سمت مناطق داخلی سیردیل پیشروی خود را آغاز کردند. براویل و Anvil (آنویل) سقوط کردند و در اواخر همان سال، ارتش لرد ناریفین به دیدرس و دیوارهای امپریال سیتی رسیده بودند. نبرد دریایی در Rumare درگرفت و ناوگان امپراطوری سعی در کنترل و حفظ مناطق شرقی داشت. در همرفل نیز تالمرها به هدف خود نزدیک میشدند و تمام کنترل جنوب آن را که در اولتیماتوم به امپراطوری گنجانده شد بود در دست گرفتند. تنها شهر Hegathe (هیگیت) هنوز مقاومت میکرد.
نیروهای امپراطوری در همرفل سرانجام پس از عقب نشینی گسترده، در شمال آن دوباره به هم پیوستند و انسجام پیدا کردند. از هایراک نیز نیروی های کمکی به انها پیوستند. در سال 173 دوره چهارم ارتش امپراطوری به شدت در داخل سیردیل مقاومت میکرد اما شدت و تعداد نیروی آلدمری بسیار قدرتمند بود و همچنان به پیشروی خود ادامه میدادند. لژیون های تازه نفسی از شمال به ارتش اصلی امپراطور برای مقاومت به امپریال سیتی اضافه شدند اما نیروهای آلدمری به دره Nibenay (نیبنای) رسیدند و جبهه شرقی را تحت فشار قرار دادند. تا پایان سال امپریال سیتی از سه جهت غرب، شرق و جنوب تحت محاصره در آمد و تنها راه شمال برای رسیدن مواد مورد نیاز و نیرو های کمکی از طریق Bruma (بروما) باز مانده بود. اما شرایط در همرفل برای امپراطوری کمی تغییر کرد. نیروهایی از Sentinel (سنتینل) محاصره هیگیت را شکستند و به نیروهای در محاصره اضافه شدند. این نیروی جدید توانست ارتش آلدمری را به عقب نشینی وادار کند. با وجود این پیروزی، قسمت بیشتر ارتش آرانلیا از صحرای آلیکر با موفقیت عبور کرد. سرانجام لژیون امپراطوری تحت فرماندهی ژنرال Decianus (دسیانوس) با نیرو های آلدمری نبرد نهایی و خونین را خارج از Skaven (اسکاون) در همرفل آغاز کردند. نبردی که به سختی نتیجه قطعی میتوانست داشته باشد. سرانجام دسیانوس در اقدامی استراتژیک و حساب شده، عقب نیشینی کرد و اسکاون در معرض تهاجم و فتح قرار گرفت. اما در نتیجه این جنگ ارتش آلدمری نیز به شدت تضعییف شده بود و توانایی پیشروی بیشتر و فتح اسکاون را نداشت.
در سال 174 دوره چهارم، مرکز فرماندهی تالمرها، تمام منابع و نیروها و تمرکز خود را بر روی فتح سیردیل قرار داد. قماری که میتوانست از دید آنها جنگ هزاران سال بین امپراطوری و الف ها و نژادهای دیگر یک بار برای همیشه به پایان برساند. تمام بهار نیروهای آلدمری در جنوب سیردیل جمع میشدند و سر انجام در روز 12 ماه Second Seed بزرگترین تهاجم خود را متوجه امپریال سیتی آغاز کردند. ارتش های تحت فرماندهی لرد ناریفین از سمت جنوب و شرق و غرب به دیوارهای امپریال سیتی حمله کردند و ارتشی فرستاده شد تا با دور زدن شهر، مسیر شمال را نیز مسدود کند. اما امپراطور در تصمیمی سخت و عجیب تصمیم گرفت به جای نبرد نهایی تا آخر، به همراه تمامی ارتش عقب نشینی کند و به سمت شمال و اسکایریم برود. به دلیل شرایط موجود هیچ کدام از ژنرال جرئت پیشنهاد دادن در مورد ماندن و یا عقب نشینی را نداشتند. امپراطور با تمامی ارتش خود به جز لژیون هشتم شروع به عقب نشینی به سمت شمال کرد. لژیون هشتم عقب ماند و به طور کامل قتل عام شد تا از ارتش در حال عقب نشینی پشتیبانی کند. فداکاری که باعث شد از سقوط امپراطوری جلوگیری شود. امپراطور تایتوس مید دوم به همراه بدنه اصلی ارتش از میان نیرو های شمالی آلدمری گذشت و به لژیون های امپراطوری در اسکایریم به فرماندهی ژنرال Jonna (جنا) پیوست. اما امپریال سیتی، پایتخت امپراطوری، برای اولین بار از زمان آیلیدها فتح شد. شهر چپاول، و قتل عام توسط ارتش فاتح آلدمری آغاز شد. Imperial Palace (قصر امپراطوری) سوزانده شده و White-Gold Tower (برج طلای سفید) غارت شد. تمام جنایات ممکن برای روی مردم بی دفاع از سوی الف های فاتح انجام گرفت.
در همرفل، ژنرال دسیانوس آماده میشد تا در ضد حمله، نیروهای آلدمری را شکست دهد و از آن خارج کند که دستوری مبنی بر حمله به سیردیل دریافت کرد. دسیانوس که به شدت برای حفظ همرفل تلاش کرده بود، علاقه ای نداشت تا همرفل را بدون دفاع تسلیم آلدمری کند. بنابراین قبل از حرکت به سمت شرق و سیردیل تعدادی از کهنه سربازان وفادار خود و امپراطوری را از لژیون خارج و مرخص کرد تا مقاومت و نیروهایی را در همرفل برای نبرد با آلدمری جمع کنند و به نبرد ادامه دهند. این کهنه سربازان هسته مرکزی ارتشی را به وجود آوردند که سرانجام ارتش آرانلیا را در اواخر سال 174 شکست دادند و مجبور به عقب نشینی به صحرای آلیکر کردند. جایی که توسط جنگجویان صحرا و نیروهای در تعقیب امپراطوری، به شدت متحمل تلافات شدند. در زمستان سال 175 دوره چهارم، تالمرها تقریبا به این نتیجه رسیده بودند که جنگ به سود حکومت آلدمری به پایان رسیده و مشغول مذاکره شدند. امپراطور تایتوس مید دوم با جلوه دادن اینکه مشغول تدارکات تسلیم و مذاکره است، ارتش خود را به طور پنهان آماده تهاجم برای فتح مجدد امپریال سیتی و سیردیل میکرد.
در جنگی که با نام Red Ring (حلقه قرمز) شناخته میشود، امپراطور تایتوس مید دوم از شیوه و استراتژی ای استفاده کرد که استراتژیست ها برای نسل ها به افسرها و جوان تر ها آموزش و الگو قرار میدادند. تایتوس مید دوم ارتش را به سه قسمت تقسیم کرد. یک قسمت، لژیون های همرفل تحت رهبری ژنرال دسیانوس در بلندی های Colovian (کلویان) و نزدیک Chorrol (کرل) مخفی شدند. این امر به این دلیل میسر شد که نیروهای آلدمری خبر نداشتند او از همرفل خارج شده است. زیرا کهنه سربازانی که او عقب گذاشته بود این باور را به وجود آوردند که نیروهای آلدمری تحت رهبری آرانلیا هنوز مشغول نبرد با او و لژیون های امپراطوری هستند. ارتش دوم شامل لژیون های شمالی و نردها تحت رهبری ژنرال جنا در نزدیکی Cheydinhal (کیدینهال) مستقر شدند. اما بزرگترین قسمت ارتش تحت فرماندهی خود امپراطور قرار داشت و بنا بود تا مستقیما برای فتح امپریال سیتی استفاده شوند. در روز 30 ماه Rain's Hand (رینز هند)، نبرد حلقه قرمز با حمله ارتش تحت رهبری دسیانوس آغاز شد و به سرعت به سمت غرب سیردیل و امپریال سیتی پیشروی کرد. در همین حین لژیون های تحت فرماندهی ژنرال جنا به سرعت به سمت جنوب پیشروی خود را آغاز کردند. در مدت دو روز جنا به سرعت از نیبنای گذشت و به سمت غرب حرکت کرد تا به ارتش دسیانوس متصل شود و امپریال سیتی را در محاصره در بیاورند. لرد ناریفین به شدت تحت حمله و تاکتیک های دسیانوس غافلگیر شد. اما جنا با مقاومت نیروهای آلدمری روبرو شده بود. مقاومتی که با شجاعت لژیون و نرد ها شکست میخورد و پیشروی ادامه پیدا میکرد. غافلگیری، سرعت پیشروی و فرماندهی نیروهای امپراطوری به حدی قدرتمند بود که در روز پنجم از آغاز نبرد امپریال سیتی و نیروهای آلدمری به طور کامل تحت محاصره قرار گرفتند. در همین حین که نیروهای آلدمری از جهات مختلف محاصره شده بودن با غافلگیری دیگری روبرو شدند و ارتش امپراطور تایتوس مید دوم از سمت شمال وارد امپریال سیتی شد و با شکست نیروهای آلدمری، شخصا لرد ناریفین را اسیر کرد. در تلاشی نهایی، نیروهای آلدمری سعی در عقب نشینی از سمت جنوب داشتند که با نیروهای با تجربه ژنرال جنا روبرو شدند. در نتیجه نبرد حلقه قرمز، تمامی، و تک تک نیروهای آلدمری در سیردیل قتل عام شدند و ارتش آنها به طور کامل از میان رفت. لرد ناریفین به مدت 33 روز در اسارت قرار داشت تا اینکه سرانجام از برج طلای سفید به دار آویخته شد و پیکرش در جایی نامعلوم دفن شد.
"ردگارد" ها که تسلیم همرفل را خیانت از طرف امپراطوری میدانستند، از آن جدا شدند. مسئله ای که تالمرها پیشبینی کرده، و به دنبال آن بودند. ردگاردها برای گرفتن سرزمین خود نبرد را با آلدمری ادامه دادن و در سال 180 دوره چهارم موفق شدند تمام آنها را از سرزمین خود بیرون کنند و قرارداد صلح Stros M'kai (استرس ام کای) میان آنها و تالمرها امضا شد.
دولت و سیاست
تالمرها اولین بار در دوره "دومین حکومت آلدمری" توسط آلتمرها و بسمرها به وجود آمدند.
در دوره چهارم، مانند حکومت قبلی، حکومت آلدمری تحت رهبری و دولت تالمرها قرار دارد. تالمرها گروهی از "آلتمر" های (آلتمر ها یا "های الف" ها یا الف ها بلند مقام) رادیکال هستند که هدفشان پایان دادن به امپراطوری و قدرت انسان ها است. به عقیده آنها، انسان ها نژادی جوان در برابر الف ها هستند که بخواهند تامریل را کنترل کنند. همچنین تالمرها خود را مسئول پایان دادن به "باز شدن دروازه های ابلیوین" میدانند.
پس از پایان جنگ، مامورین تالمر، تندیس های تالس را از مناطقی که تحت کنترلشان بود از بین بردند و این عقیده وجود دارد که اگر به خاطر قرارداد صلح برج طالی سفید نبود، امپراطوری را نیز نابود میکردند. هرچند برخلاف این ادعا، پنج سال پس از صلح، مجبور به عقب نشینی از همرفل شدند و این نشان میدهد که آلدمری نیز مانند امپراطوری به شدت در طول جنگ تضعییف شده بود.
مذهب
مذهب و دین آلتمرها در واقع سرچشمه مذهب اصلی تمام تامریل حساب میشود. آلتمرها هشت خدای Aedra (ایدرا) را میپرستند که در ابتدا "نیرن" را خلق کردند. اما به ندرت "ایدرا" هایی که خود را از خلق "نیرن" کنار کشیدند تا قدرت خود را حفظ کنند، میپرستند. مانند تمام تامریل، آلتمرها، آکاتش یا در زبان خودشان Auri-El (اوری-ال) را به عنوان خدای اصلی میشناسند. "آکاتش" در کنار Stendarr (استندار) و Mara (مارا) تا آخرین مرحله خلق نیرن از قدرت خود استفاده کردن که این باعث شد تا ضعییف تر شوند. به طور کلی اما آلتمرها از Trinimac (ترینیماک) پیروی میکنند و او را خدای الوها و محافظشان میدانند. خدایی که در دوره افسانه ای تامریل هنوز میتوانست به شکل فیزیکی در تامریل قدم بردارد و با الوها ارتباط برقرار کند. از خدایان اصلی دیگر آلتمرها، میتوان به Magnus (مگنوس)، منشا جادو در تامریل، و Phynaster (فیناستر)، خدای محافظ "سامرست" اشاره کرد. همچنین "فیناستر" به الوها یاد داده است که چگونه بتوانند عمری بسیار طولانی تر داشته باشند.
آلتمر ها Lorkhan (لرکان) را به عوان خدای محافظ انسان ها میشناسند، اما هرگز او را به عنوان یکی از خدایان اصلی پرستش نمیکنند. آلتمرها "لرخان" را به عنوان فریبکاری میبینند که "ایدرا" ها را با حقه مجبور به خلق "نیرن" کرد. الو ها که خود را مستقیما نواده آکتش میدانند، مقصر کم شدن قدرت "ایدرا" ها را "لرخان" میدانند. (یکی از تفاوت انسان و الوها در اینجا است که انسان ها خود را خلق شده توسط خدایان میبینند، ولی الوها معتقدند که نواده خدایان هستند) بیشتر داستان های الو ها هم مربوط به مشکلات بین "ترینیماک" و الوهایش و "لرخان" و انسان ها میشود. (بر اساس افسانه ها وقتی ایدراها متوجه فریب لرخان میشوند او را از بین میبرند و قلبش را در داخل تامریل قرار میدهند). گرچه در اواخر دوره افسانه ای ترینیماک ناپدید میشود. بر اساس افسانه ها در زمان جنگ Chimer ها (که از طرف شاهزاده دیدرا، Boethiah – بئتیاه- حمایت میشدند) و آلتمر ها، ترینیماک در نبردی تن به تن با بئتیاه مواجه میشود. نبردی بسیار سنگین و افسانه ای بین این دو اتفاق می افتاد، اما در انتها "ترینیماک" شکست میخورد و توسط "بئتیاه" بلعیده میشود. باقی مانده "ترینیماک" تبدیل به شاهزاده دیدرا، Malacath (ملکت) میشود و پیروان و خادمانش نیز به همراه او تغییر کرده، و با نام Orsimer (ارسیمر) شناخته میشوند.
به همین دلایل است که تالمرها یا آلتمرهای رادیکال، پرستش "تالس" را کفر میدانند.
با شروع دوره اول، فرهنگ و مذهب آلتمرها نیز محبوبیت خود را از دست میدهد.
جامعه و فرهنگ
آلتمر ها یکی از قدیمی ترین نژادهای تامریل هستند که مستقیما نواده آلدمرها، نژاد اصلی mer ها (اجداد تمام نژادهای الو ها – در دوره مدرن به انواع نژاد های الو به طور کلی نیز گفته میشود) به حساب می آیند. به دلیل همین رابطه آنها همچنین خود را نواده "ایدرا" ها نیز میدانند. آلتمرها به شدت به نژاد خود افتخار میکنند و در همه حال سعی دارند فرهنگ و سنت اصیل خود را حفظ کنند. ترجمه نامشان از زبان آلدمر، به معنای "بلند پایه" یا "متمدن" است که اشاره به "مغرور" و "با افتخار" بودنشان دارد. آلتمرها خود را به عنوان اولین تمدن تامریل، پیشرفته ترین و با فرهنگ ترین در کل سرزمین میشناسند. ادعایی که حتی انسان ها نیز نمیتوانند با دلیل با آن مخالفت کنند.
محل زندگی اکثریت آلتمرها، سامرست است. براساس شواهد تاریخی، نیاکان آلدمریشان زمانی که قاره زندگیشان در جنوب تامریل، یعنی Aldmeris (آلدمریس) از بین رفت و به دلایل نامعلوم غرق شد، به سامرست مهاجرت کردند و از آنجا در تمام نقاط تامریل پخش شدند. اما آلتمرها در سامرست باقی مانند و نقش رهبری "الو" ها را بر عهده گرفتند. در تمام دوره اسطوره ای و افسانه ای تامریل، تمام نژادهای الو، فرمانبردار آلتمرها بودند و پادشاه آنها را به عنوان رهبری خود میدیدند. با شروع دوره اول، نفوذ آلتمرها کم شد و پادشاهی های Camoran (کمران) و Ayleid (آیلید) و ... ظهور کردند. هرچند تاثیر آلتمرها هنوز در تمام تامریل زیاد است و حتی در امپراطوری نیز مذهب و فرهنگ را از آنها تاثیر گرفته است.