عزیز خیلی بحث قشنگی رو مطرح کردید - امیدوارم رفقا هم بخاطر اینکه حدودا خارج از تاپیک دارم بحث رو ادامه میدن , من رو ببخشن - فقط خواستم نقطه نظرم رو بگم
تا یک نقطه ی کاملا حق با شماست که سلیقه خیلی مهمه در موضوع انتخاب - اما وجود حقیقت علمی یا حتی تجربی مرز خیلی باریکی رو بر سر راه سلیقه میزاره که گاها نمیشه بهش حتی احترام گذاشت!
در ساده ترین مثالی که شما گفتید - پیتزا!
بله تا یک مقدار مشخصی نسبت به مسائل پزشکی هر شخص , خوردن پیتزا هیچ مشکلی رو ایجاد نمیکنه - ولی آیا میتونیم بگیم فردی وجود داره که تمام زندگیش و وعده های غذاییش پیتزاست و از نظر فیزیکی آدم سالمیه ؟! بعید میدونم این طور باشه
قطعا که نمیشه این ضعف غذاهایی مثل پیتزا و ... رو پنهان کرد + بحث به قول شما از جایی بالا میگیره که شخص پیتزا خورنده یا حتی وگن و ... شدت درستی کارشون رو با این موضوع که خوب این سلیقه منه در معرض دید عموم قرار میدن!
یعنی یک جورایی بلند گو دستشون میگیرن و مبلغ اون جریان فکری میشن که در حقیقت خودش درست کننده مشکلات بعدی خواهد بود .
برای همین من فکر میکنم همه چیز رو نمیتونیم بست بدیم به جمله ی : خوب من سلیقم اینه! آدم ها آزادن که انتخاب های متفاوت داشته باشن! یا جمله هایی مثل تو دوست نداری نخور! تو دوست نداری نبین! تو دوست نداری نشنو و ... !
شما بعد از یک زمان مشخصی نسبت به معیارهایی مثل بلندی صدا , نوع فرکانسی و ... نباید موسیقی کلاسیک گوش بدی! چون در حقیقت علمیش شما وارد مرحله ی آسیب رسوندن به خودت خواهی شد! از متال و رپ و ... که بگذریم!
+ باز من زندگی شخصیم هیچ مشکلی با کسی که مبلغ اینطور طرز فکرهاست ندارم , اما تا زمانی که به جامعه آسیبی وارد نکنه - نمونه عجیب و کاملا حس شدش برای هممون نزدن ماسک در دوران کرونا ...
بحث رو از سلیقه هم برخی فراتر گذاشته بودن , عقیدشون این بود کرونایی وجود نداره! یا تئوریهای ... و در نتیجه جامعه رو هر روز و هر روز دچار آسیب های بیشتری میکردن .
متاسفانه
حرفتون درسته و پیتزا فقط یه مثال شخصی بود.
یعنی منظورم اینه که اگه من عاشق پیتزا هستم و ماهی ۳،۴ بار میخورم، کسی که عاشق کله پاچه هست نباید برام تعیین تکلیف کنه و بگه: «چطوری اون آشغال رو میخوری؟!
اصلاً پیتزا قابل هضم هست که سراغش میری؟ من نمیفهمم چطوری پیتزا تبدیل به یه غذای محبوب شد و آیا پشت پردهای در کار هست؟
»
اگه من رئیس یه مملکتی باشم و دستور بدم که هر روز صبح به زور توی دهن ملت پیتزا بچپونن و هرکی هم نخورد بهش شلاق بزنن، یه بحث دیگه هست.
ولی اینکه من از پیتزا خوشم بیاد و یکی بابت این قضیه بهم حمله کنه، چیز عجیبیه!
من از اونجا نامید شدم که این گیم جزو تاپ 10 های منه و خیلی منتظر سریالش بودم (البته بجز این دختره ک میدونستم گند میزنه به تجربه ام
)
و دوما من عاشق فیلم و سریال های آخرالزمانی هستم ولی این سریال یجوری خسته کننده جلو پیش میره
مثلا قسمت سوم مشکل من با گی بودن اینا نبود چرا ک توی بازی هم الی رو داریم که من عاشقشم و بیل و فرانکم با غلظت پایین تر بودن
مشکل اینجاس (بنظر شخص من) که این قسمت در پیشبرد داستان هیچ نقشی نداشت. صرفا درست کردن که ساخته باشن و تبلیغات گی هم کرده باشن
درکل امیدوارم قسمتای بعدی بهتر بشه
این خستهکننده بودن هم باز یه چیز سلیقهای هست دیگه.
مثلاً برای خود من، این سه قسمت TLoU جزو معدود چیزهایی بوده که توی سالهای اخیر وسطش هی نگاه نکردم ببینم چقدر گذشته یا بلند بشم یه کاری بکنم و برگردم. یعنی کشش عجیبی برام داره، حتی توی همین قسمت سوم که ملایمتر بود.
در مورد پیشبرد داستان از جهاتی درسته و شاید بشه یه جور فیلر محسوبش کرد (که لزوماً همیشه هم چیز بدی نیست)، ولی از طرفی هم
این قسمت میخواد یه داستان عاشقانه رو توی دنیای آخرالزمانی TLoU روایت کنه و بگه که حتی توی اون شرایط فجیع هم میشه همچین زندگیای داشت. از طرف دیگه یه نگاهی به شرایط اولین روزهای فاجعه و رفتار دولتها و نیروی نظامی با مردم میندازه که دنیای سریال رو بهتر نشون میده و خیلی هم بیمصرف نیست.
یا بخشی از روحیات الی رو میبینیم، اونجایی که چاقو فرو میکنه توی کله اینفکتد بدبخت. همینطور بیشتر از هر زمان دیگهای توی بازی و سریال، توی این قسمت با روابط جول و تس آشنا میشیم و میفهمیم که چقدر نزدیک بودن و چند سال با همدیگه بودن. اون سکانس اواخر این قسمت و نامه بیل هم به نظرم کمک بزرگی به پیشرفت شخصیتپردازی جول و الی و رابطه این دو نفر کرد. دیگه بگذریم از بخشهایی مثل تجربه ماشینسواری الی و... که ظاهراً کوتاه هستن، ولی ابعاد بیشتری از این شخصیت رو نشون میدن.
------------------------
در مجموع صحبت من اینه که همه نباید حتماً از همه چیز خوششون بیاد. ولی به زور هم نباید از بقیه انتظار داشته باشن که شبیه اونها فکر کنن.
این انتقاد رو به بعضی از طرفدارهای سریال TLoU (یا هر اثر دیگهای) هم دارم که تحمل کوچیکترین انتقادی رو ندارن و تا یکی چیزی میگه، بهش حمله میکنن. خب این طوری هم بحث سلیقه بیمفهوم میشه و انگار همه آدمها یه مشت ربات هستن که باید از یه سری چیز خوششون بیاد و از یه سری چیز هم بدشون بیاد و دیگه نظر شخصی ارزشی نداره و همهمون عین همدیگه میشیم!
از دید من:
نظر بیایراد و بیمشکل:
«بنده از سریال TLoU خوشم نمیاد و چیز مسخرهای هست و وسطش به خواب فرو میرم.»
«بنده خیلی با سریال TLoU حال میکنم و برای دیدن قسمت بعدی صبر و تحمل ندارم.»
نظر کاملاً اشتباه:
«نهتنها از سریال TLoU خوشم نمیاد، بلکه بقیه هم نباید باهاش حال کنن. من کیفیت سریال رو تعیین میکنم و تو دهن طرفداران سریال میزنم.»
«همه باید حتماً عاشق سریال TLoU بشن و اگه کسی انتقادی داشته باشه، مجرم شناخته میشه و باید بسپاریمش به دستگاه قضا.»