از نیم ساعت اول که همش در مورد اون ننه اژدها (ع) © بود حالم رو بهم زد،
بگذریم می رسیم به بیست دقیقه آخر که عالی بود.
سانسا دیگه اون دختر بچه کوچولو فصل قبل نیست که شده بود اسباب بازی جافری نیست. تاریک، Mature وآماده برای انتقام.
قراره با لیتل فینگر جهنمــی به پا کنن.
بعدشم که رسیدیم به آریا و The Hound که بعد از گذشتن از یک قاره و اون همه زحمت دیر رسیدن . هم خنده دار بود هم ناراحت کننده. خنده آریا هم از بدشانسیش بود که اول برادرو مادرشو کشتن، الانم خالشو کشتن و از اخرم یک قرون به The Hound نمی رسه
بازم می رسیم به یک Speech خفن دیگه از پیتر دینکلیج. کف کردم با داستانش در مورد کفشدوزک ها. این به من می گه که هر اتفاقی بیافته تیریون شخصیت مورد علاقه RR Martin و مردمه و با مردن Oberyn بازم یه جوری نجات پیدا می کنه. قیافش بعد از صحنه ترکیدن کله وحشتناک بود.
اما Oberyn.
بنده خدا می خواست انتقام خواهرشو بگیره.
"You raped her, you murdered her, you killed her children"
:crying1:
جیغ کشیدن دوست دخترش احتمالا کابوس بیاره واسم.
قسمت بعدی هم که شماره نهمه.
We All know what that means.