TV Center

از فصل دوم Severance هم مثل فصل قبلی خوشم اومد و اتفاقات جالبی توش افتاد، با یه پایان فوق‌العاده. فقط این وسط یه چیزی هست که از همون فصل اول اذیتم می‌کرده و هنوز هم ادامه داره. :دی

امنیت ساختمونِ نه‌چندان بزرگ ما از این تشکیلات Severance بیشتره! :دی من با خیلی از چیزهای سریال کنار میام و از بخش‌های علمی‌تخیلی و شاید فانتزی تا آداب و رسوم خاصی که دارن، همه در خدمت فضاسازی سریال هستن و مشکلی باهاشون ندارم، ولی برام عجیبه که اون تشکیلات انقدر بی در و پیکره!
از همچین تشکیلاتی توقع دارم که حتی توی دستشویی هم کلی دوربین بذارن، چه برسه به جاهای دیگه. نه اینکه کاراکترها انقدر راحت با همدیگه صحبت کنن و نقشه بکشن و کسی هم نفهمه. اصلاً فرض کنیم تکنولوژی دوربین مداربسته توی دنیای موازیِ سریال وجود نداره (که داره و بعضی جاها دیده می‌شه)، ولی نمی‌تونن مثلاً ۱۰ تا نگهبان با سلاح غیرکشنده توی راهروها بذارن که کاراکترها انقدر راحت برای خودشون رفت و آمد نکنن؟ :دی
تا قسمت آخر فصل دوم می‌گفتم شاید این قضیه هم بخشی از فضای عجیب سازمان هست و مثلاً می‌خوان بدون نظارت کامل کارها رو پیش ببرن و یه جورایی آزادی عمل به این افراد بدن. ولی می‌بینیم که وقتی اوضاع خراب می‌شه، میلچک از شدت عصبانیت همه‌چیز رو منهدم می‌کنه و اون برادر عظیم‌الجثه‌مون هم قصد کشتن مارک رو داره. خب سازمانی با این ابعاد که طبیعتاً پول خیلی زیادی هم داره، می‌تونه به راحتی روی کارمندان خودش نظارت کنه که کار به اینجا نکشه و زد و خورد و قتل و فرار و... اتفاق نیفته. کلاً این بخش از سریال برام خیلی عجیبه. :دی
این چیزی که می‌گی کاملاً درسته، حتی تو اون قسمت که ماجرای جما رو می‌بینیم، یه شِمایی نشون داده می‌شه از این که انگار حتی اون 4 نفر رو دارن لحظه به لحظه مانیتور می‌کنن! ولی قسمت بعدی طوری رفتار می‌شه که انگار نه انگار ما همچین چیزی رو دیدیم.
باز نبود دوربین رو می‌شه این طوری توجیه کرد که می‌خوان هیچ Footageـی از فعالیت‌هاشون موجود نباشه، ولی خب یهو می‌بینی یه جا دیگه دوربین هست و کاملاً فعالیت‌ها رو ضبط می‌کنن.
 
فصل دوم سریال Severance به مراتب بهتر از فصل اول بود. ولی
متاسفانه قسمت آخر سریال واقعا نباید اینطوری تموم میشد. نماد گرایی‌های سریال خیلی خوبه ولی در برخی مواقع سریال سه کارایی می‌کنه که اول فک میکنی، این هم مرتبط به نماد سازی شاید باشه و یا اینکه در پس این سکانس چیزی نهفته ‌اس که نباید زود قضاوت کنم، ولی میبینم چنان به حاشیه و بیراهه می‌ره که متعجب میشم این همین سریاله؟! یه شرکتی با این عظمت و این پروژه که سری حساب میشه، نباید ۴ تا نگهبان داشته باشه، کلا ۲ نفر مسئول یه پروژه یه این بزرگی هستن! ایراد بعدش اینه که بعد از دو فصل هنوز جواب سوال‌ها رو درست نداده، پرورش بز مثلاً برای قربانی کردنش بود فقط؟! سوال بی جواب در برخی موارد خیلی زیاده ولی بازهم سریال خوبی هست. صحنه آخر سریال واقعا تهوع آور بود برام. اصلا توقع همچنین سکانس چیپ‌ی و مضحکی رو نداشتم!
 
از فصل دوم Severance هم مثل فصل قبلی خوشم اومد و اتفاقات جالبی توش افتاد، با یه پایان فوق‌العاده. فقط این وسط یه چیزی هست که از همون فصل اول اذیتم می‌کرده و هنوز هم ادامه داره. :دی

امنیت ساختمونِ نه‌چندان بزرگ ما از این تشکیلات Severance بیشتره! :دی من با خیلی از چیزهای سریال کنار میام و از بخش‌های علمی‌تخیلی و شاید فانتزی تا آداب و رسوم خاصی که دارن، همه در خدمت فضاسازی سریال هستن و مشکلی باهاشون ندارم، ولی برام عجیبه که اون تشکیلات انقدر بی در و پیکره!
از همچین تشکیلاتی توقع دارم که حتی توی دستشویی هم کلی دوربین بذارن، چه برسه به جاهای دیگه. نه اینکه کاراکترها انقدر راحت با همدیگه صحبت کنن و نقشه بکشن و کسی هم نفهمه. اصلاً فرض کنیم تکنولوژی دوربین مداربسته توی دنیای موازیِ سریال وجود نداره (که داره و بعضی جاها دیده می‌شه)، ولی نمی‌تونن مثلاً ۱۰ تا نگهبان با سلاح غیرکشنده توی راهروها بذارن که کاراکترها انقدر راحت برای خودشون رفت و آمد نکنن؟ :دی
تا قسمت آخر فصل دوم می‌گفتم شاید این قضیه هم بخشی از فضای عجیب سازمان هست و مثلاً می‌خوان بدون نظارت کامل کارها رو پیش ببرن و یه جورایی آزادی عمل به این افراد بدن. ولی می‌بینیم که وقتی اوضاع خراب می‌شه، میلچک از شدت عصبانیت همه‌چیز رو منهدم می‌کنه و اون برادر عظیم‌الجثه‌مون هم قصد کشتن مارک رو داره. خب سازمانی با این ابعاد که طبیعتاً پول خیلی زیادی هم داره، می‌تونه به راحتی روی کارمندان خودش نظارت کنه که کار به اینجا نکشه و زد و خورد و قتل و فرار و... اتفاق نیفته. کلاً این بخش از سریال برام خیلی عجیبه. :دی
به نظر که شرکت باید محیطی رو فراهم کنند که نسخه های درونی انگیزه ای برای کارکردن داشته باشند این انگیزه برای مارک هلی ار بود برای دیلان همسر بیرونیش ( دیدم که بعد از اینکه رابطش با همسر بیرونیش به هم ریخت تصمیم گرفت کنار بکشه) یا خود مارک اس توی تیم جدیدش اصلا نخواست کار کنه و شرکت مجبور شد که گروه قبلشو برگردونه و از اونجای که شرکت نمیتونه شکنجه کنه اینارو باید محیطی ایجاد کنه که اینا با میل خودشون کار کنند
 
خیلی خوب بود قسمت آخر فصل دوم جداسازی. چقدر جنون آمیز و جذاب بود. سکانس داخل آسانسور که یارو رو میکشه عالی بود :D در کل همه چیز تو این قسمت عالی بود. بازیگری و کارگردانی و موسیقی و همه چیز. دقیقا تو این قسمت آخر تازه میشه به عمق فاجعه پی برد که شخصیتای بیرونی و داخلی چقدر با هم فرق دارن. حالا باید منتظر بشینیم تا ببینیم چه میکنن با فصل سوم ولی سکانس آخرش واقعا اعصاب خورد کن بود. یعنی ازون صحنه‌هاس که دوس داری سرتو بکوبی به دیوار :D در مورد امنیت هم من تا یه جایی فکر میکردم اینا اینقدر افراد جداشده رو دستکم میگیرن که نیازی نمیبینن نگهبانی بدن ولی خب دیگه زیادی شُل گرفتن :D یعنی تا جایی که محیط کار هستش خیلی مهم نی فضارو امنیتی نکنن اما جاهای حساس و مهم یکم سوال برانگیز میشه. اما بازیگرای این سریال سنگ تموم گذاشتن واقعا.

خلاصه که خوش گذشت. خیلی خوب و سرگرم کنندس.
 
آقا بنظرم تو صحنه آخر، مارک هلی‌آر رو ندید بلکه هلنا ایگن بود اون. چون چطور میشه وقتی هلی تشویقش کرد برای انجام این کار یهو سروکله‌ش پیدا بشه. فک کنم شرکت سریع هلنا فرستاد تا مانع رفتن جما و مارک باهم بشه.
 
منم به قضیه امنیت فکر کردم ولی دیدم چرا باید تو شرکت‌ها تو راهرو نگهبان اینجوری بزارن؟ :دی یعنی یک حراست هست معمولا که اونم کشتن نمیدونم جاگزینش چی شد ولی نگهبان برای من شخصا معنی نداره، مخصوصا تو همچین فضای کودک-بزرگسالی که همه باید با consent کامل کار کنن. اما این قضیه دوربین و اینارو فکر کنم یک سری جاهای خاص ندارن مثلا تو اون اتاقک آبدارخونه :دی کلا این حس میلکشیک به عنوان معلم پرورشی کودکان و نحوه مجازات کردنشون با مفهوم نگهبان و اینا خیلی در تضاد هست.
به نظر من سریال یک سری جاها خیلی ساده و سبک و کم عمق میشه و یک سری جاها به شدت با کیفیت! اون صحنه آخر آسانسور رو که با جنازه غول موزیک پرتنش درست کرده بودند فوق‌العاده بود! یا حتی فایتی که باهم داشتن به نظرم خیلی کیفیت بالایی داشت. مسائل تکنیکی سریال از نظر رنگ‌بندی و قاب‌بندی و همه و همه فوق‌العادس.
اما بزرگترین مشکلش اینکه این دنیایی که ساختن باید بیشتر بازش کنن و سعی کنن همزمان پلات شخصی این دوتا رو پیش ببرن.
واقعا من کاراکتر ایروین برام خیلی آرک مسخره‌ای داشت، نمیدونم اونقدری که باید باهاش حس نگرفتم و فکر میکردم خیلی قراره رازهای دیگه‌ای رو برملا کنه اینکه اصلا چرا اون تونل اینقدر درگیرش کرده بود و ... ولی با اون اسکرین تایم به نظرم خیلی تو خط داستانی وقت تلف کرد

این فصل تعداد قسمت ها از 7 تا رسیده به 8 تا شاید به خاطر همین کندتر پیش میره، ولی کلا کاراکترها خیلی نچسب‌تر از فصل قبل هستند. هیچی جای آرموند و تانیا رو نمیگیره برام :دی
 
گندش دراومده که نتفلیکس داستان واقعی Adolescene رو وایت‌واش (سفیدشوی) کرده تا به جماعت سیاه‌پوست برنخوره. :D 🦢

پ.ن: این همون Wokeئی که بازی‌سنتری‌ها ازش غافل شدند!
فک کنم بر اساس داستان واقعی نبوده . بوده ؟
 
لینک خبر پس لطفا :دی
من سرچ کردم نه چیزی مبنی بر اینکه واقعیه اومد نه اینکه وایتکس ریختن رو سریال :دی
پ.ن :‌سو برداشت نشه من خودم تا ته مخالفم با این Woke.

یه گوگل کن تا به جواب برسی. 🦢 :D

Annotation 2025-03-23 141336.jpg

پ.ن: تصویر گویای ماجراست؛ چیزی دیگه‌ای نمی‌گم؛ از سریالم خوشم نمی‌اومد (کارگردانی خوبه، فیلم‌نامه درجا می‌زنه) :D🦢
پ.ن 2: خود استیون گراهام منبع الهام رو از یک حادثه واقعی دریافت کرده که چند تا نوجوون پیرو فرقه مدرنیته اندرو تیت بودن.
پ.ن 3: من برعکس زیاد دنبال پیاز داغ ووک نیستم؛ اما این مورد کمی آزاردهنده است و جوردن‌پیل‌طورگونه است!
پ.ن 4: این دستورات وایت‌واش فقط از نتفلیکس بیرون می‌آد؛ همین سریال دست‌پخت HBO و دیوید سایمون بود، همگی سیاه‌پوست بودند و چون Based on True Story هست هم اولش می‌زد، هیچ اعتراضی فرامتنی به این قضیه نمی‌داشتم.
 
آخرین ویرایش:
یه گوگل کن تا به جواب برسی. 🦢 :D

View attachment 372075

پ.ن: تصویر گویای ماجراست؛ چیزی دیگه‌ای نمی‌گم؛ از سریالم خوشم نمی‌اومد (کارگردانی خوبه، فیلم‌نامه درجا می‌زنه) :D🦢
پ.ن 2: خود استیون گراهام منبع الهام رو از یک حادثه واقعی دریافت کرده که چند تا نوجوون پیرو فرقه مدرنیته اندرو تیت بودن.
پ.ن: من برعکس زیاد دنبال پیاز داغ ووک نیستم؛ اما این مورد کمی آزاردهنده است و جوردن‌پیل‌طورگونه است!
نوشتم که کردم :دی

Screenshot 2025-03-23 at 14.24.44.png

پ . ن : اگه کسی از Stephen Graham سریال The Virtue رو ندیده, آب دستشه بذاره زمین بره ببینه :دی
 
نوشتم که کردم :دی

View attachment 372076

پ . ن : اگه کسی از Stephen Graham سریال The Virtue رو ندیده, آب دستشه بذاره زمین بره ببینه :دی


1742724323622.png
1742724344002.png


پ.ن 1: البته نتفلیکس زرنگ بازی درآورد و اعلام کرد سریال «بر اساس بررسی چندین پرونده قتل نوجوانان» ساخته شده! :D
پ.ن: اگه دنبال سریال بهتری از Adolescence هستید، بشینید Southcliff رو ببینید!:D🦢
 
آخرین ویرایش:
من موقع دیدن Adolescence همش داشتم میگشتم ببینم کجا دوربین کات خورده، چون معمولا برای سکانس های طولانی و one-shot تو فیلما از حیله های فیلم برداری و بعضاً CGI استفاده میشه، اما با یکم سرچ متوجه شدم که اینجا هیچ کلکی درکار نبوده و هر ۴ اپیزود بدون کات بوده!!

از بُعد بازیگری که مشخصاً خیلی عالی بود اما واقعاً از بعد تکنیکی هم یه دستاورد بزرگ هست و باید به سازندگانش تبریک گفت.
 
پ.ن 1: البته نتفلیکس زرنگ بازی درآورد و اعلام کرد سریال «بر اساس بررسی چندین پرونده قتل نوجوانان» ساخته شده! :D
که تمام اون پرونده ها هم سیاه پوست بودن باز :D کلا اینکه تو جوامع غربی مهاجرها یا نژاد هایی که تو اقلیت هستن بیشتر تو جرم و جنایت دخیل میشن دلایل متعدد داره که اتفاقا اگه سازنده ها دو متر جلوی دماغشونو ببینن میتونن ریشه این مشکلات رو هم نشون بدن منتها دوستان تک سلولی ووک یا مخاطبینشون دیگه آی کیو تحلیل اون موضوعات رو ندارن و صرفا فقط همینکه مستقیم مجرم رو سفید پوست استریت نشون بدن عقده هاشون تخلیه میشه و از خودشون راضین.
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or